آیةالله سید احمد کربلایی

فقیه وارسته، استاد و آموزگار اخلاق و عرفان، حضرت آیةالله سید احمد کربلایی تهرانی در خانواده ای دانش پرور و هاشمی تبار در شهر مقدس کربلا دیده به جهان گشود. مراحل رشد و تعالی را گام به گام تحت نظارت پدری دانشور و پارسا سپری کرد، سپس از سنین نوجوانی در حوزه علمیه کربلا به فراگیری علوم اسلامی پرداخت.
از آنجا که حوزه علمیه نجف اشرف از دیر باز خاستگاه برجسته ترین استادان علوم معقول و منقول؛ از رونق و جاذبه ویژه ای برخوردار بود، لذا سید احمد کربلایی با کوله باری از عشق و امید راهی آن حوزه مقدسه گردید و با تلاش روز افزون، سطوح عالی و دروس خارج فقه واصول را در محضر بزرگانی چون میرزا حبیب اللّه رشتی، آخوند خراسانی و… پی گرفت. پس از آن که در این علوم تبحری تمام و کمال یافت و صاحب نظر گردید، در محضر عالم ربانی و عارف کم نظیر جناب ملاحسینقلی همدانی قدس سره حاضر شدتا این که به درجات والایی از معنویت و عرفان ناب شیعی دست یافت.
این فقیه وارسته در پی کوشش پی گیر و پشتکار فراوان در ردیف یکی از معروف ترین و بر جسته ترین اساتید حوزه علمیه نجف اشرف قرار گرفت، و گروهی از دانش پژوهان و دل سوختگان وادی عشق، پروانه وار به گرد این شمع فروزان جمع شده و در حوزه فقه و اصول، حکمت و اخلاق و عرفان، بهره های فراوان بردند. بزرگانی در مهد تربیتی این استاد وارسته، پرورش یافتند که خود نمادی از دانش و عرفان و وارستگی بودند، بزرگ مردانی چون حاج سیدعلی آقا قاضی طباطبایی، میرزا مهدی غروی اصفهانی، شیخ محمدتقی بافقی و… از شاهکار های تربیتی این استاد فرزانه اند.
برای آشنایی با ژرفای علمی و اندیشه های عرفانی و حالات معنوی این استاد فرزانه، جان و دل به سخنان شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب نقباء البشر می سپاریم: «او یکی از یاران و شاگردان ویژه عارف کبیر ملاحسینقلی همدانی بود. او یگانه روزگار خویش بود در مراتب دانش، رفتار، سیرو سلوک، زهد، ورع، تقوا طلبی، شناخت خداوند متعال و ترس از خداوند…» علامه طباطبایی قدس سره نیز در آغاز رساله محاکمات آورده است: «… در علوم ظاهری و باطنی مکانی مکین و مقامی امین اشغال نمود و بعد از مرحوم آخوند )ملا حسینقلی همدانی( در عتبه مقدس نجف اشرف اقامت گزیده و به درس فقه اشتغال ورزیده و در معارف الهیه و تربیت مردم ید بیضا نشان می داد و جمع کثیری از بزرگان و وارستگان به یمن تربیت و تکمیل آن بزرگوار، قدم در دایره کمال گذاشته …».
این عارف نامدار، بر اثر خلوص و بندگی خدای متعال، از حجاب ها و پرده های ضخیم طبیعت و عالم ماده عبور کرده و به مراحل والایی از معنویت دست یافته بود. به هنگام عبادت و نیایش آنقدر اشک می ریخت که به «بکاء» معروف شد. شیخ آقا بزرگ تهرانی می نویسد: «من همسایه دیوار به دیوار او بودم و از حال و هوای او چیز هایی را مشاهده کردم که اگر بخواهم در اینجا ذکر کنم سخن به درازا می کشد. او همواره نمازهای خویش را در خلوت می خواند و از این که مردم به او اقتدا کنند پرهیز می کرد. او از خوف خدا بسیار می گریست و اشک می ریخت به گونه ای که در حال نماز، گریه عنان اختیار را از او می ربود. به ویژه در نماز های شب، بسیار به مادر خود مهر می ورزید و به او خدمت می کرد.» از سید علی آقا قاضی طباطبایی قدس سره نیز نقل شده: «شبی از شب ها را به مسجد سهله می گذرانیدم. نیمه شب، یکی در آمد و به مقام ابراهیم علیه السلام مقام کرد و پس از فریضه صبح در سجده شد تا طلوع خورشید، آنگاه رفتم دیدم آقا سید احمد کربلایی بکاء است و از شدت گریه، خاک سجده گاه، گل کرده است و صبح برفت و در حجره نشست و چنان می خندید که صدای او به بیرون مسجد می رسید». علامه سید محمد حسین تهرانی در کتاب توحید علمی و عینی در مورد بی اعتنایی ایشان به ریاست و مقام داستانی نقل کرده و می گوید: « از آیةالله سیدابواقاسم لواسانی شاگرد و وصی آقا سیداحمد کربلایی نقل شده: که روزی از روزها که درس تمام شد و شاگردان شروع به رفتن کردند؛ من هم برخاستم که بروم؛ مرحوم استاد حاج سید احمد فرمودند: آقا سیدابوالقاسم، اگر کاری نداری قدری بنشین پس از آن که همه رفتند، فرمودند: برای آقا محمدتقی بنویس آنگاه حالش دگرگون شده گفت: «آه آه خودش گفته است، خودش گفته است، مسلم است،» انقلاب حال پیدا کردند و بی حال شدند، مدتی طول کشید تا این که استاد به حال آمدند و فرمودند: این مرد )میرزا محمد تقی شیرازی( احتیاطات خود را به من ارجاع داده است. افرادی به او مراجعه کرده و از او پرسیده اند که: اگر برای شما واقعه ای اتفاق بیفتد، ما بعد از شما از چه کسی تقلید کنیم و اینک در احتیاطات شما به که مراجعه نمائیم؟ آقا میرزا محمد تقی در جواب گفته است: به سید احمد، من غیر از او کسی را سراغ ندارم» بنویس: اقای محمد تقی شما که در امور دنیا حکومت دارید اگر دیگر از این کارها بکنید و کسی را به من ارجاع دهید، فردای قیامت درمحضر جدم رسول خدا صلی الله علیه وآله، حکومت در دست ماست، از شما شکایت خواهیم کرد و از شما راضی نخواهم شد.
این عارف نامدار و سالک الی الله پس از سال ها تلاش علمی و تربیت نفوس مستعده، در ۲۷ شوال ۱۳۳۲ قمری در نجف اشرف چشم از جهان فانی فرو بست و پیکر مطهرش پس از تشیع، در صحن شریف امیر المؤمنین علی علیه السلام به خاک سپرده شد. علامه سید محمدحسین حسینی تهرانی می نویسد: «آقا بزرگ تهرانی برایم خاطره جالب و شنیدنی ای نقل کرد. او گفت: بعد از این که آقای سید احمد کربلایی دیده از جهان فرو بست، شبی او را در خواب دیدم که انگشت سبابه او را محکم گرفتم و به او گفتم: از آن مقامات و درجاتی که خداوند به شما عطا فرموده برای من بیان کنید. او با قدرت، انگشت خود را از دست من کشید و تبسمی کرد و گفت: حلوای تنتنانی تا نخوری ندانی.
نامه های عرفانی و دستور العمل های اخلاقی بسیاری از آن عارف نامی به یادگار مانده که به فراز هایی از آنها اشاره می شود: طالب حضرت حق جل و علا را شایسته آن است که چون عزم برخوابیدن نماید، محاسبه اعمال و افعال و حرکات و سکنات صادره از خود را از بیدار شدن شب سابق تا آن زمان، تماما و کمالا نموده و از معاصی و اعمال ناشایسته واقعه از خود، پشیمان شده و توبه حقیقی نموده و عزم بر آن که انشاءاللّه در مابعد، عود ننموده بلکه تلافی و تدارک آن را در ما بعد بنماید، و متذکر شود که «النوم اخ الموت» خواب، برادر مرگ است، و «الله یتوفی النفس حین موتها و التی لم تمت فی منام ه» تجدید عهد به ایمان و شهادتین و عقاید حقه نموده، با طهارت رو به قبله «کما یجعل المیت فی قبره» همان گونه که میت در قبر نهاده می شود به نام خدا استراحت نموده…