آیت‌الله مرعشی نجفی؛ شریف‌زاده‌ای که مرجع ‌تقلید شد

 
آیت‌الله مرعشی نجفی؛ شریف‌زاده‌ای که مرجع ‌تقلید شد
فرید مدرسی: آیت‌الله‌العظمی سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی، ‌زاده تنوع و تکثر بود و در این طریق گام برداشت. اجدادش صاحب‌منصبانی در میدان علوم اسلامی تا سلطنت و حکومت‌داری بودند، علومی از طب تا فقه را فرا گرفت، در هر منطقه‌ای استادی داشت و اجازه روایت از عالمان شیعی تا اهل تسنن کسب کرده بود، در منش سیاسی با حاج شیخ عبدالکریم حائری همراه بود و سال‌ها بعد یاور امام خمینی شد، با پیروزی انقلاب اسلامی، از اشغال سفارت آمریکا حمایت کرد و در کنارش، مهندس مهدی بازرگان ـ نخست‌وزیر دولت موقت ـ را فرزند خود نامید؛ همانطور که «نواب صفوی» هم آیت‌الله را «پدر» می‌خواند. او مترادف یک عالم دینی بود که در یک حلقه، محفل و دایره قرار نمی‌گرفت؛ او کنجکاو و جست‌وجوگر بود و از حضور در اینجا و آنجا برای کسب تجربه‌ای دیگر ابایی نداشت.
 
***
 
آیت‌الله مرعشی از نوادگان حضرت سجاد(ع)، امام چهارم شیعیان که راز و نیازش مشهور و در صحیفه سجادیه رخ‌نمایی کرده، است. سرسلسله تمامی سادات مرعشیه، «علی مرعش» است که طی سال‌های حکومت حسن‌بن زید و برادر او ـ محمدبن زید ـ از داعیان زیدی، سخت مورد اعتماد آنان بوده و مسوولیت‌های مهمی بر عهده داشت. اکثر نوادگان علی مرعش هم تا سال‌ها از نقباء شیعیان در طبرستان و ری بودند. یکی از اجداد آیت‌الله مرعشی، «میرسید قوام‌الدین مرعشی» معروف به «میربزرگ»، موسس سلطنت سلسله مرعشیه در طبرستان بود که پس از وی هشت تن از اولاد و اعقاب او به ترتیب حکومت و سلطنت طبرستان و نواحی اطراف آن را بر عهده داشتند. (نسب قوام‌الدین با هفت واسطه به سیدعلی مرعش متصل است) آنان علاوه بر منصب سلطانی، عالم در علوم اسلامی هم بودند. یکی از آن‌ها به نام «میرسیدعبدالله‌خان بن‌عبدالکریم اول مرعشی» دخترش را به عقد شاه عباس اول درآورد. یکی دیگر از اجداد آیت‌الله مرعشی هم به نام «سیدقوام‌الدین حسین مرعشی» فرزند دختر شاه سلطان‌حسین صفوی و «سیدنجم‌الدین محمد مرعشی حائری» جد پدر آیت‌الله نوه دختری فتحعلی شاه قاجار بود. پدربزرگ آیت‌الله نیز که غیر از علوم اسلامی در طب هم متبحر بود، ۱۵ سال در تبریز و اصفهان به فراگیری دانش پزشکی روی آورد و در سبزوار از حاج ملاهادی سبزواری تلمذ کرد و در نجف در نزد شیخ مرتضی انصاری. او همچنین به مصر رفته بود و با شیخ محمد عبده، شاگرد ارشد سیدجمال‌الدین اسدآبادی ملاقات کرد و رفاقتی صمیمانه میان آن دو برقرار بود. «سیدشرف‌الدین» در هند نیز علوم غریبه آموخته بود و در علم شیمی هم دستی داشت. او که به «سیدالاطبا و سیدالحکما» مشهور بود، سالیانی پزشک مخصوص «مظفرالدین شاه» شد و در تهران مکتب طبی و حکمتی تاسیس کرد و به تربیت شاگردانی در رشته پزشکی پرداخت.
 
«سیدشمس‌الدین» فرزند او، پدر آیت‌الله مرعشی فقیهی پرورش‌یافته در مکتب نجف بود که علوم عقلی را در نزد بزرگانی همچون جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملامحمد کاشی فرا گرفت و در فقه و اصول پای کرسی تدریس آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی پرورش یافت. هم‌مباحثه‌ای‌هایش نیز «سیدحسن مدرس»، روحانی مشهور سیاسی آن عصر و آقا سیدابوالحسن اصفهانی که سال‌ها بعد مرجعیت عامه یافت، بود. او نیز به نوعی در حاشیه سیاست گام بر می‌داشت و در عصر مشروطه حضور داشت و در جنگ علمای نجف با انگلیسی‌ها به همراه فرزندش ـ سیدشهاب‌الدین ـ حاضر شد.
 
***
 
آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی همچون دیگر طلاب علوم دینی فقط به چند علوم رایج در حوزه‌ها خود را محدود نکرد و در هر علمی تنها شاگرد یک یا دو استاد نشد. او مقدمات را در نزد پدر و مادربزرگش فرا گرفت و به مدارس جدید رفت و در آنجا ریاضی، هندسه، جغرافی و سایر علوم جدید را آموخت. پس از آن، او ریاضیات را در نزد ۲۱ استاد، طب را در محضر پدر و «محمدعلی‌خان بختیاری» از پزشکان مشهور ایرانی مقیم کربلا، علوم غریبه و سیر و سلوک عرفانی را با هفت استاد، ادبیات شش استاد، قرائت قرآن، تجوید و تفسیر ۱۱ استاد، دوره سطح فقه و اصول ۲۵ استاد، حدیث، درایه، رجال و تراجم ۲۱ استاد، کلام، عقاید و دین پنج استاد، فلسفه و منطق پنج استاد، ‌اخلاق و عرفان ۹ استاد، انساب دو استاد، دوره خارج فقه و اصول ۲۱ استاد فرا گرفت. همچنین آیت‌الله یک استاد از علمای زیدیه داشت و پنج استاد از علمای اهل تسنن. او توانست ۳۳۹ اجازه روایت حدیت از علمای شیعی کسب کند و ۵۶ اجازه روایت از کتب صحاح‌سته از علمای اهل تسنن و ۹ اجازه از بزرگان زیدیه و اسماعیلیه. این آمار آنچنان بسیار بود که از او به عنوان «شیخ‌الاجازه» یاد کرده‌اند. او حتی چهادر اجازه روایت از زنان مجتهد شیعه دریافت کرد. همچنین هشت فقیه بزرگ و مرجع تقلید به او اجازه اجتهاد دادند؛ حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، آقا ضیاءالدین عراقی، آقا سیدابوالحسن اصفهانی، آخوند ملامحمدحسین فشارکی اصفهانی، سیدمحمد حسینی لواسانی معروف به عصار تهرانی، شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی، میرسیدعلی یثربی کاشانی و شیخ محمدکاظم شیرازی.
 
***
 
آیت‌الله مرعشی سال‌ها در نجف به تحصیل پرداخته بود که بنا بر توصیه موسس حوزه علمیه قم ـ آیت‌الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی ـ در قم اقامت کرد و به تدریس پرداخت. او در سال‌هایی به این امر می‌پرداخت که رضاخان شیوه کنترل حوزه‌های علمیه را پیگیری می‌کرد. بزرگ حوزه قم ـ مرحوم حاج‌شیخ - هم برای عدم سرکوب حوزه، روش آرام و پر احتیاطی را در رویارویی و تعامل با رضاخان برگزیده بود. آیت‌الله مرعشی هم همچون او، می‌اندیشید و حاضر شد که بنا بر توصیه مرحوم حاج شیخ اجازه تلبس به لباس روحانیت را از نهادهای دولتی دریافت کند.
 
آیت‌الله همچون دیگر عالمان شهر، پس از رحلت مرحوم حاج شیخ و زعامت کوتاه‌مدت علمای ثلاث، به سراغ آیت‌الله بروجردی رفت و او را به قم دعوت کردند تا رهبری جامعه شیعی را برعهده گیرد و نهاد مرجعیت متمرکز شود. اما پس از مدتی از حضور آیت‌الله بروجردی، روابط این دو عالم دینی به سردی گروید و برخی در این میان شایع کردند که او می‌خواهد ادعای مرجعیت کند. البته شاید روابط آیت‌الله با فدائیان اسلام که مخالفان آیت‌الله بروجردی بودند، این مساله را تشدید کرد. اگرچه رهبران فدائیان اسلام با آیت‌الله آمد و شد داشتند و آنان رقیب و مخالف رهبر نهضت ملی ـ محمد مصدق ـ بودند، اما این مساله عاملی در جهت سردی روابط آیت‌الله مرعشی با مصدق نشد. حتی در زمان تبعید مصدق، نامه‌نگاری‌هایی میان او و آ‌یت‌الله برقرار بود. دیگر نیروی جوان ملی ـ مذهبی و رهبر نهضت آزادی ایران ـ مهندس مهدی بازرگان ـ نیز چند روزی در جریان بستری آیت‌الله در بیمارستان نجمیه تهران ـ بیمارستان مادر دکتر مصدق ـ از ایشان مراقبت کرد.
 
در جریان تشییع آیت‌الله بروجردی هم برخی شایعاتی را درباره روابط ایشان با دربار و شاه مطرح کردند که «علی دوانی» اینگونه از آن یاد می‌کند: «در مراسم تشییع جنازه آ‌یت‌الله بروجردی، شریف امامی به عنوان رئیس هیات دولت و قائم مقام رفیع به عنوان نماینده محمدرضا شاه به قم آمده بودند. این‌ها در بین جمعیت طوری راه می‌رفتند که آیت‌الله نجفی را در وسط گرفته بودند... بعد‌ها به آیت‌الله نجفی اشکال کردند که چرا قائم ‌مقام رفیع یک طرف و مهندس شریف امامی یک طرف؟ این‌ها ـ به خیال خودشان ـ زرنگی کرده بودند و می‌خواستند ایشان را جلو بیندازند که به بقیه مراجع دهن‌کجی کرده باشند...» البته در آن ایام هم آیت‌الله مرعشی حاضر نشده بود که در جلسه علما برای مدیریت حوزه پس از آیت‌الله بروجردی حضور یابد و فقط پیغام داده بود: من در کنار حوزه هستم. او در ‌‌نهایت سهم نان طلاب را برعهده گرفت.
 
با آغاز رویارویی روحانیون و علمای قم در برابر برنامه‌های ضدشرعی رژیم پهلوی، آیت‌الله مرعشی هم همگام با سایر فقهای ارشد حرکت کرد و به انتشار بیانیه‌های تند و ملایم در مقاطع مختلف پرداخت. او اگرچه در برخی بیانیه‌ها به مناسبت‌های گوناگون همچون لایحه ایالتی و ولایتی، بازداشت امام، واقعه پانزده خرداد، تبعید امام به ترکیه، واقعه ۱۹ دی قم و... گاهی تند و تیز علیه حکومت وقت موضع می‌گرفت: «... خون ما رنگین‌تر از خون برادر عزیزمان آیت‌الله خمینی نیست...»، «به خدا قسم [این‌ها] روی مغول را سفید کردند. اگر چنگیز و اتباعش در این عصر می‌بود و اعمال وحشیانه آن‌ها را می‌دید، شرمنده و خجلت‌زده شده و نشان توحش را به آنان می‌سپردند...»، «... سیاهان آدم‌خوار و وحشی‌های آفریقا هم، دیگر این تحمیلات و قید و حدود را قبول نکرده و زیر بار نخواهند رفت...»، اما در مقابل هم از لابی و پیگیری از سوی نهادهای حکومتی نیز مأیوس نمی‌شد. او در تلگراف‌هایش به شاه لحنی نرم را بر می‌گزیند و به عنوان نماینده علمای متحصن در تهران در زمان بازداشت امام خمینی به همراه آیت‌الله بهبهانی با رئیس تشریفات دربار به نمایندگی از طرف شاه دیدار می‌کند. همچنین در نامه‌ای از سیدحسن امامی، امام جمعه تهران و رئیس مجلس شورای ملی که از روحانیون مقرب محمدرضا شاه بود، آمده است: «در این چند روزه از طرف حضرات آیت‌الله آقای خوانساری و آقای نجفی نزد بنده آمدند و خواستند که به عرض همایونی برسد که نسبت به زندانیان دادگاه‌های نظامی تخفیفی در مجازات آنان داده شود... هر روز هم از طرف آقایان خوانساری و نجفی مطالبه جواب می‌کنند.» آیت‌الله خوانساری هم در پی درخواست آیت‌الله مرعشی از او، اعلام کرد: «با مقامات مربوطه مذاکره شد...» آیت‌الله مرعشی سعی می‌کرد با انتشار بیانیه‌هایی سازماندهی و هدایت مردم را بر عهده بگیرد و از سوی دیگر از کانون لابی با نهادهای دولتی، فشار را از روی مبارزین کاهش دهد.
 
البته در این ایام، آیت‌الله فقط به مسائل سیاسی نمی‌نگریست، بلکه رعایت مسائل شرعی را نیز کنترل می‌کرد. عده‌ای از علما خطاب به ایشان نوشتند: «در این هنگام زمزمه اختلاط مدارس و تدریس امور جنسی به گوش می‌رسد... از حضرتعالی استدعا داریم اولیای امور را متوجه کنید که نگذارند اظهارنظر چند نفر استاد و دانشجو، ‌ حاکم بر سرنوشت اخلاقی یک کشور گردد.» یا جوانان مذهبی اصفهان از آیت‌الله درخواست کردند: «در مجله اطلاعات بانوان... مطالبی درج شده مخالف صریح قرآن و ضرورت دین مقدس اسلام و مذهب جعفری که موجب رواج فحشا و منکر و انزجار عامه مسلمین است... آنچه وظیفه شرعیه اقتضا کند، از هیچ‌گونه اقدامی کوتاهی نفرموده...» ایشان در مهر ۱۳۴۰ نیز در نامه‌ای به محمدرضا شاه با اشاره به ساخت فیلمی در ایتالیا درباره حضرت محمد (ص)، از او می‌خواهد: «از الطاف شاهانه مستدعی است، اقدامات لازمه را در جلوگیری از آن مقرر فرمایند...» همچنین در‌‌ همان سال‌های پیش از انقلاب، ایشان به امور فرهنگی و اجتماعی همچون تاسیس کتابخانه، مدارس علمیه، مسکن برای طلاب و بازسازی امامزاده‌ها هم مشغول بودند.
 
***
 
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایشان در راستای حمایت از نظام جمهوری اسلامی ایران گام برداشت. در ۱۵ بهمن ۵۷ در نامه‌ای خطاب به امام خمینی نوشت: «خبر مسرت‌بخش ورود آن جناب پس از حدود ۱۵ سال تبعید و دوری از وطن مألوف، موجب خشنودی عموم مومنین، خاصه اینجانب گردید.» همچنین در آستانه رفراندوم برای رسمیت یافتن جمهوری اسلامی، از مردم خواست تا به این نوع نظام سیاسی رای دهند. در جنگ ایران و عراق نیز همواره با ارسال و انتشار پیام‌ها و بیانیه‌هایی به موضع‌گیری علیه رژیم صدام حسین و تلاش برای پیروزی جمهوری اسلامی ایران پرداخت.
 
البته در کنار این آرا، انتقادات و گلایه‌هایی هم داشت؛ از یک سو در دفاع از اجرای احکام شرعی و از دیگر سو در برخورد آرام با ناراضیان سیاسی. او در جلسه علمای چهارگانه در ابتدای انقلاب که امام در قم حضور داشت، طرح اعلام عفو عمومی را داد. آیت‌الله از برخورد با برخی روحانیون و همچنین سرمایه‌داران ناراضی بود و گلایه داشت.
 
آیت‌الله مرعشی در بررسی پیش‌نویس قانون اساسی خواهان اصلاح برخی اصول بود و بر شعائر شیعی تاکید کرد. او معتقد بود: «آرای عمومی بدون توافق مراجع تقلید و اهل حل و عقد معتبر نیست... هیچ کس حق ندارد در احکام الهی و مبانی اسلامی و مذهبی خدشه وارد کند و یا تأویل و تفسیرهای مضره بر آن‌ها بنماید... [باید] پس از کلمه «مذهب جعفری» قیدا «اثنی‌عشری» اضافه شود... این اصل ابدی است و هیچ مقام و مرجعی حق ندارد در این اصل تجدیدنظر نماید و یا تغییر دهد والی یوم‌القیامه به قوت خود باقی خواهد بود...» آیت‌الله از «مالکیت خصوصی» هم دفاع کرد و اصل «ممنوعیت» تبدیل اراضی کشت به غیرکشاورزی را خلاف موازین فقه دانست: «در اسلام هیچ محدودیتی برای مالکیت شخصی و مشروع افراد جامعه وجود ندارد.»
 
او در دفاع از دولت موقت هم بیانیه‌ای خطاب به مردم صادر و اعلام کرد: «... تقاضامندم در تمام مراحل ضمن الهام از مراجع عالی‌قدر، نسبت به انجام آنچه را که دولت موقت اسلامی جناب آقای مهندس مهدی بازرگان پیشنهاد می‌نمایند، اهتمام نموده...» البته پیش از این، مرحوم «مهدی بازرگان» نیز در آستانه اعلام نخست‌وزیری‌اش توسط امام در نامه‌ای خطاب به آیت‌الله مرعشی کسب اجازه کرده بود تا این مقام را بپذیرد: «امروز نیز چون در اثر فوریت یک امر ضروری مسافرت به قم و درک حضور شخصی امکان‌پذیر نبود، از آقای مهدی کتیرایی دوست عزیز و همکار قدیم خواهش کردم، جور بنده را کشیده به اتفاق پسرم عبدالعلی بازرگان شرف‌یاب شوند و عریضه حاضر را (که فعلا محرمانه خواهد بود) تقدیم نمایند. نظر به اینکه احتمالا و قریبا ممکن است از طرف آیت‌الله العظمی خمینی مکلف به امور نخست‌وزیری دولت موقت انقلاب مورد نظرشان بشوم، خواستم ضمن کسب اجازه از محضر پرمهرتان، استدعای عنایت و راهنمایی و التماس دعای عاجل برای توفیق در چنین امر خطیر مافوق الطاعه بنمایم.»
 
آیت‌الله «مهدی بازرگان» را متدین می‌دانست و روابط صمیمانه‌ای میان آن دو برقرار بود که در ابتدای کتاب اهدایی بازرگان به او نوشته بود: «اهدایی مولف، فرزند عزیزم آقای مهندس بازرگان.» و پس از رد صلاحیت شدن بازرگان در انتخابات ریاست‌جمهوری ۶۴ این شایعه منتشر شد که آیت‌الله در اعتراض به این مساله از شهر قم خارج شده است تا رای ندهد. اکبر هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات خود آورده است: «عصر احمدآقا آمد و در مورد شایعه عدم شرکت آیت‌الله [سیدشهاب‌الدین مرعشی] نجفی در انتخابات [ریاست‌جمهوری] مطالبی داشت.» در پی‌نوشت این مطلب آمده است: «... در زمان مراجعه صندوق سیار به بیت آ‌یت‌الله مرعشی نجفی و آیت‌الله سیدصادق روحانی از سوی اهالی منزل اظهار می‌شود که مراجع مذکور خارج از شهر رفته‌اند. رسانه‌های خارجی دلیل امتناع آیت‌الله مرعشی نجفی از شرکت در انتخابات را ناخشنودی از رد صلاحیت مهندس بازرگان اعلام کردند...» اگرچه آیت‌الله از این پس هم اطلاعیه‌های سیاسی منتشر کرد و به اعلام موضع پرداخت؛ اما بیشتر به بسط و گسترش کتابخانه‌ای بزرگ متشکل از اسناد تاریخی و کتب خطی اهتمام ورزید تا مسائل دیگر...