ایران هسته‌ای

کاسپر واینبرگر[1] و پیتر شوایتزر [2] در اوایل دهه ی 1990، در کتاب خود تحت عنوان «جنگ آینده آمریکا» The Next War به طراحی فرضی جنگ های آمریکا با دشمنانش در «آینده» پرداخته اند. اگر چه این کتاب جنبه ای فرضی و داستانی به خود می گیرد، اما همچنانکه از مقدمه ی خانم مارگارت تاچر[3] بر این اثر بر می آید، علاوه بر اهمیت مطالعاتی آن، تاملی مهم در آینده ی امنیت ملی غرب به شمار می آید. [4]. به جهت درک اهمیت این نوع از مطالعات مربوط به امنیت ملی، نیازمند شناخت دقیق مفهوم Risk در فرهنگ علوم سیاسی غرب می باشیم.
Risk به معانی «مخاطره»، «بیم یا احتمال زیان»، «احتمال زیان»، «احتمال خطر»، «به مخاطره انداختن» می باشد. توجه به این مفهوم در مباحث مدیریت راهبردی جهانی بسیار اساسی است. یادمان باشد که جـهانی شدن با حرکت ناوگـان های دول اسـتعمـاری اروپـا به دیـگر نـواحـی «ناشناخته» جهان (ناشناخته از نگاه ایشان) آغاز گردید و به تعبیر گیدنز، از همان دوران، مفهوم Risk در کاانون توجه راهبردشناسان قرار گرفت. به نحوی که در محوریت محاسبه ی آینده واقع گشت.
در افسانه یونانی «تروآ» مشاهده می کنیم که در برنامه ریزی متفکران جنگی (1. عقب نشینی ظاهری 2. کمین سربازان 3. ساخت اسبی بزرگ 4. قرار گرفتن جنگجویان در آن و ...)، آینده ترسیم می شود : در قبال آنچه ما می کنیم، آنها چه خواهند کرد ؟ پاسخ این پرسش پیروزی را رقم می زند. در افسانه های چین باستان نیز در پشت جنگ های خونین، نگاه متفکران و برنامه ریزان نظامی به آسمان (ستاره ها) است یعنی می خواهند آینده را ببینند.
کتاب «جنگ آینده ی آمریکا» هر چند به نظر خیالی، درصدد ترسیم آینده ی فرا روی خویش را با کشورهایی چون کره ی شمالی، چین، ایران، مکزیک، روسیه و ژاپن است. «مارگارت تاچر» در پیش گفتار کتاب فوق می نویسد:
«در ارزیابی یک برنامه دقیق زمانی، توجه به چند نکته ضرورت دارد . گمان بر آن است که در نخستین سال های قرن آینده { قرن بیست و یکم } تهدیدهای موشکی به سوی ایالات متحده آشکارتر و جدی تر می شود . هنگامی که این موشک ها در خاورمیانه و شمال آفریقا آماده پرتاب به سوی ایالات متحده بشوند، بطور طبیعی، همه ی پایتخت های اروپایی نیز در معرض این تهدیدها قرار خواهند گرفت. اگر چه گفتگوهای دیپلماتیک در این زمینه می توانند نقش مؤثری داشته باشند و اگر چه گام جدی در مورد منبع اصلی این ماجرا، یعنی کره ی شمالی باید برداشته شود، اما تنها ساختن یک نظام دفاع سراسری موشک های بالستیک می تواند پاسخ مناسبی به این تهدید ها به شمار آید. این نکته باید در بالای فهرست اولویت ها قرار گیرد و متحدان ایالات متحده در این راه گام اساسی را بردارند. بگذارید این نکته را نیز بیفزایم که تنها پی آمدهای وحشت آفرین به کار بردن این سلاح ها، در مد نظر نیست، بلکه، تاثیرهای به کار بردن این تهدیدها نیز باید جدی گرفته شود. چه این تهدیدها، می توانند نسبت به توان حفظ منافع غرب در همه ی نقاط جهان، سایه ی تردید و دودلی را گسترش دهند. جنگ می تواند از راه های گوناگون بروز کند. اما بدترین گونه ی آن هنگامی رخ می نماید که یک قدرت سلطه جو، گمان برد می تواند از راه جنگ، یا دست کم بر پاکردن یک جنگ محدود به پیروزی بلادرنگی دست یابد. همین اشتباه محاسبه ممکن است به بروز جنگ وسیعی بیانجامد. بنابراین، در برنامه ریزی یک سیاست امنیتی دلخواه و قابل پذیرش، هم وضعیت روانی و هم سخت افزارهای جنگی، نقش اساسی بازی می کنند.»[5]
در این عبارات توجه به امنیت غرب در آینده (از نگاه یک غربی) موج می زند. آنها امنیت خویش را در گرو ترسیم آینده می دانند. به عبارت دیگر هر چه بیشتر بدانیم، تبعات منفی خطر پذیری را کاهش داده ایم. اندیشه ی «خطرپذیری» به مهار زمان و آینده ودر واقع مهار فضا space باز می گردد. واژه ی Risk در اصل از زبان پرتغالی به زبان انگلیسی وارد شده و در ابتدا، مراد از آن منطقه ی خطرناک خارج از «نقشه ی دریایی» بود که ناوگان های دریایی کشورهای استعمارگر از وجود آن بی خبر بودند. لذا در وهله ی اول این واژه مفهومی فضایی داشت که به سرعت به صورت مفهومی زمانی در آمده و در محاسبه ی زمان آینده به کار گرفته شد . چنانکه گیدنز می نویسد : «فکر risk در جامعه ای ظهور می کند که به مهار آینده نظر می افکند و این مهم، بزرگترین انشقاق در تاریخ تمدن است.»[6] از طرف دیگر، مفهوم risk در دوره ی تجدد مغرب زمین، به شدت متاثر از هستی شناسی و معرفت شناسی عصر جدید بوده است. چنانکه «برنشتاین» Peter Bernstein در کتاب خویش تحت عنوان : «در مقابل خدایان» Against The Gods در تشریح وضعیت این دوران اشاره دارد که ما درگیر جهانی هستیم که از اندیشه های دنیای تعیین و تاسیس شده به وسیله ی خدایان گذشته فاصله می گیرد. او نشان می دهد که ظهور «خطرپذیری» همراه با ظهور نظریه ی احتمالات Probability Theory و نظریه ی ریاضی محاسبه است و اینها تحت تاثیر ظهور اقتصاد نوین قرار دارد. [7]
کتاب «جنگ آینده آمریکا» به خوبی نشان می دهد که راهبرد شناسان مسایل امنیت ملی غرب، به چیزی جز امنیت ملی غرب توجه ندارند و این چهره ی واقعی غرب است که در نقابی از حمایت از حقوق بشر نهفته است.. شوایتزر و واینبرگر با طرح خیالی (اما هدفمند) خطر ایران هسته ای و داستانسرایی درباره ی حمله ی هسته ای ایران به اروپا، (با انتخاب هدفمند شهر مانزا در ایتالیا) به راحتی پایان داستان جنگ آمریکا با ایران را با حمله ی هسته ای تاکتیکی آمریکا به ایران به پایان رسانده اند. (مناطقی ما بین قم و اصفهان)[8]
میز کار راهبردشناسان مسایل امنیتی غرب جایی برای دفاع از حقوق بشر نیست. کسانی که تصور می نمایند که دغدغه ی غرب دفاع از حقوق انسان هاست. سخت در غفلتند و البته این غفلت خواست راهبردشناسان مذکور می باشد. حداقل در قبال ایران ، آنها به دور از هر گونه رعایت حقوق انسانی، به دنبال نشان دادن اهمیت گسترش امور اطلاعاتی و جاسوسی غرب در ایرانمی باشند. اینکه منابع اطلاعاتی انسانی در ایران باید با صرف هزینه های مالی به روز و توانمند نگاه داشته شوند تا بتوانند از فعالیت های هسته ای ایران کاملا مطلع باشند.[9] البته مطالعه ی این قبیل از آثار آموزشی در مراکز مطالعات امنیت ملی آمریکا فواید بسیاری هم برای محققان ایرانی در بر دارد. ما تا ندانیم که چه در سر آنهاست، نخواهیم توانست به ارزیابی دقیقی از عملکرد چندگانه شان و در نتیجه اتخاذ راهبردها و راهکارهای مناسب بپردازیم.
از این زاویه آینده ی امنیت غرب در گرو عدم دسترسی کشورهایی چون ایران به انرژی صلح آمیز هسته ای ترسیم شده است. از جنبه ی نظری، این مساله واجد راهکارهای اجرایی مختلفی است. که از ترور دانشمندان مسلمان تا تحریم و تهدیدبه حمله ی نظامی را در بر می گیرد. نمونه ی قابل توجهی از آن در سابقه ی ترور دانشمندان بنام هسته ای عرب مشاهده می شود.
رژیم نامشروع اسرائیل دارای زرادخانه ی بزرگی از سلاح های هسته ای است و در جهت تحکیم قدرت مطلق هسته ای خود در خاورمیانه، علاوه بر پیگری راهبردهای نظامی غیر انسانی، با همکاری سرویس های اطلاعاتی غرب، سیاست ترور دانشمندان هسته ای مسلمان را پیگیری می نمابد. توجه به سابقه ی غرب در این زمینه، موضوع مهمی در زمینه ی امنیت ملی ماست. دکتر احمد طحان به ترور قریب به پانزده دانشمند برجسته ی عرب اشاره دارد که بیشتر آنها در فیزیک هسته ای از سرآمدان جهان عرب بوده اند. مشهورترین آنها دانشمند لبنانی «حسن الصباح»، «مصطفی مشرفه»، «سمیره موسی»، «سمیر حبیب»، «یحیی المشد»، «امین مسعود»، و «سعید بدیر» بوده اند. [10]در این زمینه به بیان حوادث مربوط به قتل این دانشمندان هسته ای مسلمان اشاره می نماییم:

دکتر یحیی المشد:
فیزیکدان هسته ای مصری. او یکی از ده دانشمند برتر هسته ای در جهان بود. در فعالیت های هسته ای مصر و عراق فعالیت نمود و در ژوئن سال 1980 در شهر پاریس کشته شد.

دانشمند برجسته حسن کامل الصباح:
وی فردی لبنانی از اهالی نبطیه بود که به جهت ثبت بیش از هفتاد اختراع در حوزه ی صنایع لکترونیک، به ادیسون لبنان مشهور گردید. مرگ مشکوک او در حادثه تصادف رانندگی در سال 1953، تنها یک روز پیش از بازگشت اش به لبنان و انتقال دستاوردهای علمی اش به کشورش رخ داددرگذشت.

دکتر مصطفی مشرفه:
این دانشمند مصری از افراد برجسته در فیزیک هسته ای بود که در جهان عرب به نام «اینشتاین عرب» مشهور می باشد. او در ژنویه ی 1050 میلادی در قاهره مسموم گردید و از دنیا رفت.

دکتر سمیره موسی:
خانم سمیره موسی از نوابغ دوران خویش بود که در علوم هسته ای به پژوئهش می پرداخت. او در حادثه ی رانندگی در سال 1953 میلادی در ایالت کالیفورنیای آمریکا از دنیا رفت.

دکتر سمیر حبیب:
دانشمند هسته ای مصری که تنها یک روز پیش از برگشت به وطن اش درژانویه ی سال 1967 میلادی در شرایط مرموزی کشته شد.

دکتر امین لطفی مسعود:
دانشمند و مخترع مصری که در حادثه ی رانندگی در شیکاکو در سال 1986 به قتل رسید. او تصمیم داشت که برای همیشه به مصر باز گردد.

دکتر سعید السید بیر:
وی از دانشمندان برجسته ی فضانوردی در آمریکا بود که در کشور خود به «اینشتاین مصر» مشهور است. بلافاصله پس از رد همکاری با سازمان فضایی «ناسا» در سال 1989 به قتل رسید. [11]

پی‌نوشت:
[1] وزیر دفاع اسبق آمریکا در کابینه ی رونالد ریگان.
[2] استاد دانشگاه استانفورد و پژوهشگر موسسه هوور.
[3] نخست وزیر پیشین بریتانیا از حزب محافظه کار
[4] کاسپرواین برگر، پیتر شوایتزر: 1377. جنگ آینده آمریکا، (ترجمه) یحیی شمس تهران (چاپ اول) نشر آثار.
[5] همان منبع، ص 9.
[6] آنتونی گیدنز : 1379، جهان رها شده، ص 52
[7] همان منبع، ص 17
[8] کاسپرواین برگر، پیتر شوایتزر: 1377. ص 198. (قابل توجه آنکه در این اثر تنها ایران مورد تهاجم هسته ای قرار می گیرد.)
[9] همان منبع، ص 200.
[10] احمد طحان: 2003، عولمه الکراهیه، الغرب یقابل الحضاره الاسلامیه بحروب الالغاء، بیروت (ط 1) دار المعرفه، ص 211.
[11] همان منبع، صص 212 ـ 213.