با روح الله از نهضت ۴۲ تا انقلاب 57 / از نجف تا پاریس

در ۱۳ مهرماه ،۱۳۴۴ امام از ترکیه به عراق منتقل شد. با عزیمت امام از ترکیه به نجف، ارتباط مبارزین با ایشان بیشتر شد و بسیارى از مبارزین براى دیدار ایشان مخفیانه به عراق مى رفتند. هر چند رفتارهاى رژیم حاکم عراق محدودیت هایى را فراهم کرده بود. در ایران هم رژیم شاه تصمیم گرفت جشن هاى ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهى را برگزار کند. از همه رهبران جهان براى حضور در این مراسم دعوت شد که نه پادشاه، سه شاهزاده حاکم، دو ولیعهد، سیزده رییس جمهور، ده شیخ نشین، دو سلطان به همراه انبوهى از معاونان رییس جمهورهاى دنیا، نخست وزیران، وزراى امور خارجه، سفیران و دیگر شخصیت ها در ۲۳ مهر ۱۳۵۰ در تخت جمشید شیراز اقامت گزیدند.
در همان زمان رژیم شاه تصمیم گرفت تا طلبه ها را به سربازى بفرستد و بنا به دستور شاه و به عنوان یکى از اصول انقلاب سفید، مقرر شد سربازان وظیفه پس از آموزش مذهبى به روستا بروند و به تبلیغ دین بپردازند. امام در پیامى با گوشزد کردن خطرات این تصمیم، از علما و روحانیون خواست به مخالفت با این مساله بپردازند. اما پس از آن از جوانان خواست تا در سربازخانه ها با فراگیرى فنون نظامى، آمادگى لازم را براى برچیدن فساد و ظلم پیدا کند. سپاه دین هم در ۲۸ بهمن ۵۱ شروع به کار کرد. افراد این سپاه به فعالیت مذهبى درارتش، شرکت در مراسم حج، سردفترى ازدواج و طلاق، قضاوت محاکم شرع و مشاور علوم دینى به استخدام سازمان اوقاف درآمدند. عمده وظیفه این افراد اعزام به روستاها براى تبلیغ بود. رژیم براى ایجاد یک سازمان رقیب براى حوزه ها و روحانیت دست به چنین اقدامى زد تا با جایگزین کردن تدریجى بتواند حوزه هاى علمیه را از بین ببرد. اما به دلایل فراوان موفق به اجراى این طرح نشد.
اما پس از ترور منصور، شاه بلافاصله نخست وزیرى را به امیرعباس هویدا، برادر زن منصور و معاون دبیر کل حزب ایران نوین داد. هویدا برخاسته از یک خانواده بروکرات بود که خانواده اش در دوره قاجار به مسلک «بابى» گرویده بودند. او در ۷ بهمن ۱۳۴۳ به نخست وزیرى رسید و تا ۱۶ مرداد ۵۶ در این سمت ماند. دوران نخست وزیرى هویدا طولانى ترین دوره نخست وزیرى در تاریخ ایران است. او طى این مدت حزب ایران نوین را کاملاً در اختیار داشت اما درعین حال به حزب مردم هم اجازه فعالیت مى داد. در واقع شاه به مخالفین سلطنت طلب اطمینان مى داد که قصد ندارد نظام تک حزبى ایجاد کند.
اما شاه در ۱۱ اسفند ۵۳ با یک چرخش کامل با منحل کردن دو حزب موجود، حزب رستاخیز را تشکیل داد و اعلام کرد که کسانى که مایل نباشند به حزب واحد بپیوندند، حتماً «هواداران مخفى حزب توده» خواهند بود. این خائنین یا باید بروند زندان، یا همین فردا کشور را ترک کنند. حزبى که مى خواست نوعى دیکتاتورى نظامى کهنه را به صورت یک دولت تک حزبى توتالیتر مآب درآورد.
رژیم به طور همزمان به تشکیلات مذهبى نیز حمله گسترده اى را آغاز کرد. حزب رستاخیز اعلام کرد شاه هم رهبر سیاسى و هم رهبر معنوى است؛ علما را مرتجعین سیاه قرون وسطایى نامید و ضمن اعلام این که ایران به سوى تمدن بزرگ در حرکت است تقویم شاهنشانى را که ۲۵۰۰ سال آن براى کل نظام سلطنتى و ۳۵ سال آن براى شخص شاه اختصاص مى داد، جایگزین تقویم هجرى کرد. این تصمیم در ۳۰ اسفند ۱۳۵۴ به امضاى شاه رسید و در تقویم ایران به اجرا درآمد. بدین ترتیب ایران، یک شبه از سال ۱۳۵۵ هجرى شمسى به سال ۲۵۳۵ شاهنشاهى پرش کرد. همزمان با این حرکت، زنان را از پوشش چادر در محیط هاى دانشگاهى منع نمود و بازرسان ویژه اى را براى حسابرسى موقوفه هاى مذهبى گسیل داشت و اعلام کرد که فقط سازمان هاى موقوفه زیر نظر دولت مى توانند کتب حوزه اى چاپ کنند. به علاوه بدون توجه به قوانین شروع سن ازدواج را براى دختران از ۱۵ سال به ۱۸ سال و براى پسران از ۱۸ سال به ۲۰ سال افزایش داد.
اما حضور امام در عراق و ارتباطات و بیانیه هاى ایشان کار را براى هیات حاکمه عراق دشوار نمود. به همین جهت طى تماسى با ایشان اطلاع دادند که براى دولت عراق به دلیل روابطى که با ایران دارد غیر ممکن است که بتواند فعالیت هاى ایشان را تحمل کند اما امام خمینى پاسخ گفت: «اگر شما مسوولیت هایى در قبال ایران دارید، من هم به نوبه خود در برابر اسلام و ملت ایران مسوول هستم.»
اما تا اواخر آبان سال ۵۶ مبارزین به فعالیت خود در نوشتن بیانیه ها، صدور نامه ها و انتشار نشریات ادامه دادند تا این که در ۲۵ آبان ۵۷ پس از نه شب جلسات شعر خوانى در دانشگاه آریا مهر [صنعتى شریف] پلیس براى بر هم زدن شب دهم هجوم برد. این حمله به سرازیر شدن دانشجویان به خیابان ها و شعارهاى ضد رژیم منجر شد و در این درگیرى یک دانشجو کشته و هفتاد نفر زخمى شدند. دانشگاه هاى تهران در اعتراض به این جنایت، ۲۵ آبان تعطیل شد و تا ۱۶ آذر اعتصاب به طول انجامید.
در دى ماه ۱۳۵۶ تظاهرات خیابانى شدت گرفت. در ۱۷ دى ماه روزنامه اطلاعات با درج مقاله مذهبى به قلم مستعار «رشیدى مطلق» روحانیت را «ارتجاع سیاه» نامید و به همکارى پنهان با کمونیسم بین الملل براى محو دستاوردهاى انقلاب سفید متهم کرد. انتشار این مقاله با عبارات توهین آمیزى علیه امام، قم را به خشم آورد و طلاب به خیابان ها ریختند و با پلیس درگیر شدند.
فاجعه ۱۹ دى بنا به اعلام رژیم دو تن و به گفته منابع مردمى، بیش از ۷۰ کشته و ۵۰۰ زخمى در برداشت و جرقه هاى انقلاب آرام آرام شکل گرفت. چهلم کشتار قم در ۲۹ بهمن در ۱۲ شهر بزرگ کشور به همراه تظاهرات مردمى برگزار شد. در تبریز تظاهرات مردم با تیراندازى یک افسر پلیس به یک دانشجو به خشونت گرایید و مردم در پى تصرف شهر درآمدند. کلانترى ها، دفاتر حزب رستاخیز، سینماها و هتل هاى لوکس و مظاهر رژیم به آتش کشیده شد اما به اموال مردمى آسیبى نرسید. درگیرهاى تبریز ۲ روز به طول انجامید و فقط با دخالت نیروهاى نظامى امدادى شامل تانک، زره پوش و هلى کوپتر جنگى فرو نشست. حکومت کل تلفات را شش تن و شاهدان اروپایى بیش از ۱۰۰ تن گزارش کردند. این بزرگ ترین قیام مردمى پس از ۱۵ خرداد ۴۲ بود.
چهلم شهداى تبریز در ۹ فروردین ۱۳۵۷ در ۵۵ شهر برگزار شد و در تهران و اصفهان و یزد به خشونت کشیده شد. براى اولین بار مجسمه هاى شاه پایین کشیده شد و شعار «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینى» سر داده شد. تظاهرات سه روز در سراسر کشور ادامه داشت تا شاه مانور دریایى در خلیج فارس را نیمه تمام گذارد وخود شخصاً فرماندهى نیروهاى پلیس ضد شورش را بر عهده گرفت. این بار هم تنها در یزد بیش از ۱۰۰ نفر شهید شدند.
چهلم بعدى در ۲۰ اردیبهشت ماه در سراسر کشور برگزار شد. در تهران شاه با شتاب دیدار از اروپاى شرقى را لغو کرد و دستور داد دو هزار سرباز بازار شهر را محاصره کنند.
آرام آرام در پایه هاى سنگین حکومت پهلوى که چنان رعب انگیز مى نمود، شکاف هاى بزرگى ایجاد شد به گفته حکومت تعداد کشته هاى چله هاى سه گانه ۲۶ کشته و ۲۰۰ زخمى بود. لیکن منابع مردمى تعداد تلفات را بیش از ۲۵۰ کشته و ۶۰۰ زخمى عنوان مى کردند.
کم کم دامنه تظاهرات به دیگر اصناف هم کشیده شد و اعتصابات کشور را فرا گرفت. در نخستین تظاهرات کارگران در مشهد، در ۳۱ تیر ۵۷ یک نفر کشته شد و به درگیرى انجامید. در همین روز کشتار مشهد در سراسر کشور مراسم بزرگداشت برگزار شد که با برگزارى تظاهرات به درگیرى کشیده مى شد. شدیدترین درگیرى در اصفهان روى داد. مردم اکثر نقاط شهر را تصرف و «آیت الله خادمى» از روحانیون بنام اصفهان را آزاد کردند. در اصفهان و براى اولین بار در ایران حکومت نظامى اعلام شد و دولت تا دو روز دیگر که حکومت نظامى اعلام کرد به حمله نظامى پرداخت و بیش از یک صد تظاهر کننده را به شهادت رسانید، اما نتوانست اداره کامل شهر را به دست گیرد.
پس از ناآرامى هاى اصفهان رژیم خود را براى چهلم هاى بعدى آماده کرد. اما پیش از آن که این چرخه آغاز شود فاجعه عظیمى رخ داد که همه حوادث قبل را ناچیز ساخت. در ۲۸ مرداد در آتش سوزى مشکوکى در سینما رکس آبادان که در محله اى کارگرنشین واقع بود بیش از ۴۰۰ مرد و زن و کودک در حالى که درهاى سینما قفل بود در میان شعله هاى آتش سوختند، بیست رسانه تبلیغاتى دولتى در موضع مشترکى گفتند گروهى خرابکار و غیرمعتقد به اصول انسانى با همکارى سرایدار سینما، سینما را به آتش کشیدند.
اما واضح بود که سینمایى که یک فیلم ایرانى به مضمون انتقاد از جامعه آن روز ایران را به نمایش گذاشته بود نمى تواند توسط منتقدین به آتش کشیده شده باشد و همه انگشت ها ساواک را نشانه رفت. تظاهراتى در آبادان به راه افتاد و همه شعار مى دادند: «آتش به جان شاه بیفتد، منقرض باد سلسله پهلوى» خبرنگار واشنگتن پست اظهار کرد که تظاهر کنندگان آبادانى، همانند شورش هاى هشت ماه گذشته یک پیام ساده داشتند: «شاه باید برود.»
این بار شاه عقب نشست و آموزگار با همه عشقى که به صدارت داشت استعفا داد تا شریف امامى رییس فراماسونرى نخست وزیر شود. شریف امامى با تشکیل حکومت جدید براى جلب نظر مقامات مذهبى گام هاى فورى برداشت. تقویم شاهنشاهى را لغو کرد، بسیارى از روحانیون را که از سال ۵۴ در زندان بودند، آزاد ساخت. کمک هاى دولتى به حزب رستاخیز را قطع کرد، پنجاه وهفت قمارخانه متعلق به بنیاد پهلوى را تعطیل نمود، مبارزه پر سر و صدایى را با «بهائیت» آغاز کرد و در همان راستا «هویدا» وزیر دربار و دیگر مقامات را عزل نمود و از اعضاى بد نام خانواده سلطنتى خواست که براى تبلیغات دراز مدت به خارج از کشور بروند.
شریف امامى تظاهرات عیدفطر را آزاد اعلام کرد و بیش از سه میلیون نفر- بنا به اعلام روزنامه اطلاعات- در آن شرکت کردند و نهایتاً در میدان آزادى [شهیاد] اجتماع نمودند.
عیدفطر بى هیچ حادثه اى گذشت و سه روز بعد تظاهراتى در تهران با حضور بیش از یک میلیون نفر برگزار شد. شاه که دریافته بود اوضاع از اختیار او خارج مى شود، تصمیم گرفت قاطعانه عمل کند و غروب ۱۶ شهریور دولت را مجبور کرد در ۱۲ شهر بزرگ کشور حکومت نظامى اعلام کند. این اولین حکومت نظامى تهران بود.
صبح روز جمعه مردم تهران در میدان ژاله اجتماع کردند. اجتماعى که با حضور هلى کوپترهاى جنگى به خاک و خون کشیده شد و مردمى که در میدان ژاله محاصره شده بودند، قتل عام شدند. در تهران بیش از ۴۰۰۰ نفر به شهادت رسیدند. تنها در میدان ژاله بیش از ۵۰۰ نفر شهید شدند.
بارى ۱۷ شهریور، به جمعه سیاه مشهور گشت و تاثیر عظیمى در کشور گذاشت. از آن پس بین مردم و شاه «دریاى خون» حایل گشت و نفرت عمومى از شاه به اوج خود رسید.
امام در پیامى به مردم گفت: «چهره ایران امروز گلگون است. اى کاش خمینى در میان شما بود» وزارت خارجه امریکا با صدور اطلاعیه اى، کشتار مردم بى دفاع را «کنترل اوضاع از سوى شاه» نامید و آن را ستایش کرد.
در اول مهرماه ۵۷ بیت امام در نجف اشرف توسط دولت عراق به محاصره نظامى درآمد و وزیر امور خارجه ایران در اجلاسیه سازمان ملل پس از مذاکره با وزیر امور خارجه عراق گفت: «با فراهم کردن مقدمات اخراج [امام] خمینى بزرگترین خدمت را به شاه انجام دادم.» موافقت رژیم صدام در سفر سرتیپ کاوه که معاون ساواک بود به بغداد و در دیدار با سعدون شاکر رییس سازمان امنیت عراق در تاریخ ۱۰/۷/۵۷ جلب شد. شاه تصور مى کرد با اخراج امام از عراق قضیه فیصله مى یابد و خواست او عملى شد.
امام که تصمیم به هجرت به کویت گرفته بود، پس از ممانعت کویت از ورود ایشان به بغداد مراجعت کرد و همزمان سفیر وقت انگلیس در تهران در ملاقات خود با وزیر کشور مى گوید: «وقتى آیت الله خمینى مى خواست از عراق به کویت عزیمت کند، ما از دولت دوستمان (کویت) خواستیم که او را راه ندهد و ملاحظه کردید که این چنین هم کردند.»

از پاریس تا تهران
در ۱۴ آبان، کابینه نظامى ازهارى جایگزین شریف امامى شد. به عقیده فردوست، ازهارى برگ برنده محمدرضا بود که آن را بر زمین زد، ولى باخته بود. دولت نظامى ازهارى از پیش باخته بود و نه فقط کارى از پیش نبرد، بلکه طى آن دوران انقلاب تسلط کامل پیدا کرد. ازهارى بیمارى قلبى را بهانه کرد و کناره گرفت.
شاه هم تلاش کرد تا «شاخه زیتونى» نشان دهد. ۱۱۲۶ زندانیان سیاسى را آزاد کرد، به سانسور مطبوعات پایان داد و ۱۳۲ نفر از دولتمردان سابق شامل هویدا و نصیرى را دستگیر نمود قراردادهاى تسلیحاتى به ارزش چهار میلیارد دلار را لغو کرد. شهبانو را به زیارت کربلا فرستاد و اظهار کرد که همه تبعید شدگان از جمله [امام] خمینى مى توانند به وطن بازگردند. مهم ترین بخش از سخنان شاه آن بود که از تلویزیون ملى اعلام کرد که: «صداى انقلاب شما را شنیدم و بزودى انتخابات آزاد برگزار و اشتباهات گذشته جبران خواهد شد».
امام از پاریس بیانیه داد که: «اگر شاه واقعاً صداى انقلاب مردم ایران را شنیده است، باید فوراً استعفا دهد و در دادگاه اسلامى حاضر شود. جایى براى سازش نیست و هرکس از رژیم جانبدارى کند به اسلام خیانت کرده است. مردم باید همچنان به مبارزه ادامه دهند تا «سلطنت منفور» به زباله دان تاریخ افکنده شود. وقتى روزنامه نگاران پرسیدند: چه نظامى جایگزین سلطنت خواهید کرد؟ امام براى اولین بار به جاى پاسخ همیشگى خود- حکومت اسلامى- لفظ «جمهورى اسلامى» را به کار بردند شاه هم در ملاقات خود با روحانیون وابسته به رژیم اعلام کرد: «تنها کشور شیعه در جهان در معرض خطر است. به کمک من بشتابید»!
در ایام محرم دولت ازهارى اعلام کرد: «مقامات حکومت نظامى به شدت مقررات منع عبور و مرور شبانه را اجرا خواهند کرد و اجازه برگزارى هیچگونه مراسمى را نخواهند داد.»
امام از مردم خواست که آن قدر قربانى دهند تا خون بر شمشیر و اسلام بر سلسله طاغوت پیروز شود. در تهران، صدها هزار نفر بر پشت بام خود فریاد «الله اکبر» سردادند و کفن پوشان به خیابان ریختند. این بار هم پاسخ رژیم تانک ها و زره پوش ها بود و نتیجه صدها شهید. ازهارى هم استعفا داد و در ۱۰ دى ماه بختیار نخست وزیر شد. کارتر هم اعلام کرد: «ما امیدواریم شاه بر سر کار باقى بماند. اما هرگز قصد نداشته ایم در امور سیاسى داخلى ایران دخالت کنیم.»
بخیتار در همان ابتدا حرکات موثرى براى چیرگى بر مبارزان را آغاز کرد. بر صفحه تلویزیون حاضر شد و در حالى که عکسى از مصدق را در زمینه تصویر داشت، اعلام کرد شاه به زودى به «مرخصى» مى رود و حکومت نظامى را لغو و انتخابات آزاد را برگزار خواهد کرد. قول داد ساواک را منحل کند و دارایى هاى بنیاد پهلوى را توقیف مى کند. او [امام] خمینى را «گاندى ایران» نامید و بازگشت ایشان را آزاد اعلام نمود. بختیار شوراى سلطنت را تشکیل داد تا وظایف شاه را در دوران مرخصى طولانى او در اروپا انجام دهد. او درعین حال به مخالفان هشدار مى داد که در صورت مخالفت با خواست هاى او، فرماندهان ارتش با سرمشق قراردادن شیلى یک دیکتاتورى نظامى به شدت سرکوبگر درکشور برقرار خواهند کرد.
اما امام در پاسخ به بختیار، از مردم خواست که به اعتصاب و تظاهرات خود ادامه دهند و هر حکومتى که شاه تعیین کند غیرقانونى است و اطاعت از بختیار در حالى که اطاعت از ارباب او یعنى شیطان است. در ۱۲ دى ماه شاه براى اولین بار گفت که براى تعطیلات و استراحت به خارج خواهد رفت. کارتر هم با بیان این که خروج ازایران تصمیم خود شاه است نه ما، گفت ایالات متحده مقدم او را گرامى خواهد داشت.
با اعلام خبر خروج شاه، سراسر کشور یکپارچه شور شد و مردم در تظاهرات هاى میلیونى خود خواستار بازگشت امام، عزل شاه و کناره گیرى بختیار شدند.
فرودگاه هاى کشور باز مى شود، اعتصاب کارکنان فرودگاه مهرآباد در جهت ورود امام پایان مى یابد. تظاهرات مردمى در سراسر کشور ادامه دارد و مردم خواستار بازگشت امام به ایران هستند. وزارت خارجه امریکا دستور خروج اتباع امریکایى را از ایران صادر مى کند. کمیته استقبال از امام برنامه استقبال را اعلام مى کند. ۵۰ هزار نفر براى حفاظت از جان امام آماده شده اند و نهایتاً در ۱۲ بهمن ماه هواپیماى حامل امام بر زمین مى نشیند. ایران بزرگ ترین استقبال تاریخ خود را تجربه مى کند. حضور میلیونى مردم وصف طولانى مستقبلین از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا از عشق و علاقه بى نظیر مردم به رهبر خویش حکایت مى کند. امام به بهشت زهرا مى رود: «من دولت تعیین مى کنم من توى دهن این دولت مى زنم من به پشتیبانى این ملت دولت تعیین مى کنم.»
بختیار، حضور میلیونى مردم دراستقبال از امام را «مبالغه آمیز» مى خواند و خواستار ملاقات با امام مى شود. امام تنها شرط ملاقات را «استعفاى بختیار» عنوان و درخواست او را رد مى کند. امام به شوراى انقلاب دستور تشکیل «دولت موقت» مى دهد اما بختیار در واکنش به این تصمیم امام مى گوید: «جمهورى اسلامى براى من مجهول است. من نه با شاه سازش مى کنم نه با خمینى و اجازه تشکیل دولت موقت را به او (امام) نمى دهم.»
بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت انتخاب مى شود. اکبر هاشمى رفسنجانى در حضور امام، حکم نخست وزیرى او را قرائت مى کند. بازرگان از «اعتماد آیت الله به خود» تشکر مى کند. بختیار اعلام مى کند: «هر کس اکثریت داشته باشد، حکومت مى کند.» رییس سازمان سیا اعتراف مى کند که در رابطه با پیش بینى مسایل ایران، این سازمان، ناکام بوده است: «تنها چیزى که پیش بینى نمى کردیم این بود که یک مرد هفتاد و هشت ساله که مدت ۱۴ سال در تبعید بوده، این نیروها را به هم پیوند دهد.»
بختیار، دولت موقت را «شوخى و حرف» مى خواند و مى گوید: «در مقام نخست وزیرى قانونى مملکت مى مانم تا انتخابات آزاد آینده را انجام دهم.» ۱۹ بهمن ماه، گارد به پادگان نیروهاى هوایى تهران یورش مى برد و جنگ خیابانى در تهران آغاز مى شود مردم با فریاد «الله اکبر» از همافران حمایت مى کنند و به پادگان هجوم مى برند. دولت بختیار حکومت نظامى اعلام مى کند اما، امام از مردم مى خواهد تا رسیدن به پیروزى در خیابان ها بمانند و اعلامیه حکومت نظامى را خدعه و خلاف شرع عنوان مى کند جنگ خیابانى در تهران اوج بیشترى مى گیرد فرمانده ارتش اعلام مى کند که ارتش در مبارزه بین بختیار و شوراى انقلاب بى طرف خواهد ماند. ساعت شش بعد از ظهر یک شنبه ۲۲ بهمن رادیو اعلام مى کند: «این جا تهران است صداى راستین ملت ایران، صداى انقلاب.»
و به این ترتیب نظام ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهى منقرض مى شود. انقلابى که حتى در روزهاى آخرین حکومت شاه هیچکس باور آن را نداشت که این رژیم، منقرض خواهد شد. ژاندارم منطقه با حماسه هاى بى چون و چراى ابر قدرت هاى غرب و شرق، چیزى کم نداشت که از مخالفت مرد حتى در هراس باشد.
وقایع انقلاب آن قدر سریع بود که حتى مقامات امریکایى هم در آخرین روزها نمى دانستند انقلاب پیروز شده است. اتاق عملیات کاخ سفید از طرف برژینسکى، تلفنى از سالیوان مى پرسد: «آیا هنوز امکان کودتا در ایران وجود دارد؟»