بازخوانی روابط و مناسبات ایران و عربستان

 کیفیت روابط و مناسبات دو کشور ایران و عربستان، به عنوان دو قدرت برتر منطقه ای، تأثیرات و پیامدهای بسیاری بر معادلات حاکم بر منطقه و مناسبات کشورمان با کشورهای مختلف عربی، به ویژه در حوزه خلیج فارس دارد. با آنکه پس از طی فراز و نشیب های فراوان، سرانجام روندمناسبات دو کشور، طی سال های اخیر رو به توسعه و گسترش نهاده است، اهتمام برای حفظ و گسترش سطح مناسبات در عرصه های سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی و نیز بررسی تهدیدات احتمالی پیش رو، ضرورت مبرمی دارد.
گزارش حاضر کوشیده است، ضمن بررسی ویژگی های سرزمینی، نحوه سیاستگذاری های خارجی و سیاست های نفتی عربستان و بررسی روابط عربستان و ایالات متحده، پیشینه روابط ایران و عربستان را ازاوایل قرن حاضر تا سال های اخیر به اختصار بررسی کند و معضلات پیش روی روابط دو جانبه و نیز زمینه های گسترش آن را تحلیل کند.

ویژگی های سرزمینی
شبه جزیره عربستان، با مساحت 1960582 کیلومتر مربع، میان خلیج فارس و دریای سرخ واقع شده است. این کشور 814 کیلومتر مرز مشترک با کشور عراق دارد. آب و هوای خشک و بیابانی آن موجب شده است که تنها 1/67 درصد از زمین های عربستان، قابلیت کشاورزی داشته باشندو مهم ترین منابع طبیعی آن، نفت خام، گاز طبیعی، آهن، طلا و مس است.
مطابق آمار تابستان سال 2004، جمعیت این کشور 25795938 نفراست و میانگین سنی نیز 21/2 سال اعلام شده است. نرخ رشد جمعیت در عربستان 2/44 درصد است. 90 درصد جمعیت این کشور را عرب ها و10 درصد باقی را اقوام آسیایی و آفریقایی تشکیل می دهند. تقریبٹ همه جمعیت این سرزمین مسلمان هستند و زبان رسمی نیز عربی است. درمجموع، عربستان کشوری مهاجرپذیر است.
84/7 درصد جمعیت، عربستان، سواد خواندن و نوشتن دارند. نوع حکومت در این کشور پادشاهی است و پادشاه در این کشور قدرت مطلقه دارد. هیچ گونه حزب رسمی یا گروه فشار سیاسی که به رسمیت شناخته شده باشند، در این کشور فعالیت ندارند. مقامات ارشد دولتی و اعضای کابینه این کشور نیز از میان افراد خانواده سلطنتی برگزیده می شوند. حکومت این کشور، در واقع حکومتی خانوادگی است.
نخستین و مؤثرترین گروه قدرتمند در عربستان سعودی را خانواده سلطنتی تشکیل می دهند. پس از آن نیروهای تأثیرگذار و منتقد درعرصه سیاست داخلی و خارجی عربستان، علما و رهبران مذهبی (مفتی ها) هستند. قبایل نیز از دیگر نیروهایی هستند که در ساخت قدرت عربستان، نقش مهمی ایفا می کنند. همچنین در این زمینه می توان به خانواده های بازرگانان سنت گرا، طبقه جدید متخصصان وافراد حرفه ای اشاره کرد. پایین ترین گروه تأثیر گذار در عربستان نیزشیعیان این کشور هستند که عمدتٹ در بخش شرقی قلمرو آل سعودساکن بوده، تبعیض های بسیاری را تحمل می کنند و در فرایند سیاسی مشارکت داده نمی شوند. (1)
در حال حاضر، مهم ترین معضل امنیتی که حاکمان عربستان با آن مواجهند، فعالیت های خرابکارانه و تروریستی ای است که با نام القاعده در این کشور صورت می پذیرد. به طور متوسط هر سه روز یک بار، درگیری های پراکنده با برخی از این افراد و نیروهای امنیتی عربستان رخ می دهد. (2)
از نظر اقتصادی، عربستان با دارا بودن 25 درصد ذخایر نفت خام جهان، بزرگ ترین کشور دارنده این ماده ارزشمند است. طبیعی است که به واسطه شرایط نامساعد برای رشد کشاورزی، صنعت نفت، مهم ترین بخش درآمد زا برای دولت محسوب می شود. اصلاحات اقتصادی در این کشور، طی سال های اخیر، بر مبنای واگذاری بخشی از امور اکتشاف، استخراج و تولید این ماده حیاتی به بخش خصوصی در داخل و نیزشرکت های سرمایه گذار خارجی شکل گرفته و زمامداران سعودی، تغییراتی را در ساختار موجود ایجاد کرده اند.
نرخ رشد GDP در عربستان 5/3 درصد بوده و در آمد سرانه در سال 2003، معادل 11800 دلار اعلام شده است. بخش صنعت 58/8درصد، بخش خدمات 36/5 درصد و بخش کشاورزی 4/7 درصد بدنه اشتغال را در این کشور تشکیل می دهند. نرخ تورم در این کشور 0/5درصد است. این کشور ظرفیت تولید 10 میلیون بشکه نفت در روز را داردو عملا بر اساس سهمیه مصوب در اوپک، در وضعیت عادی، روزانه بیش از 8/5 میلیون بشکه نفت تولید می کند. (3)
دولت عربستان عمیقٹ خود را به ایجاد نظام اقتصاد آزاد و سیاست آزادی سرمایه گذاری و تقویت بخش خصوصی در جنبه های مختلف متعهد کرده است؛ اما این توجه، به علت ویژگی های خاص اقتصاد تک محصولی، از وابستگی شدید دولت به درآمدهای ناشی از صدور نفت وفراورده های آن نکاسته است.
این کشور هم به سرمایه گذاران خارجی اجازه سرمایه گذاری در کشوررا می دهد و هم در کشورهای دیگر سرمایه گذاری می کند. بیش از1900 شرکت مشترک (با سرمایه سعودی و خارجی)، طی دهه 1990 دراین کشور مشغول فعالیت بوده اند. عربستان همچنین به دو دلیل، به سرمایه گذاری در خارج کشور علاقمند است: یکی بنا به دلایل اقتصادی و دیگری به لحاظ انجام تبلیغات، به ویژه در کشورهای اسلامی و در حال توسعه. از معروف ترین شرکت های سرمایه گذار سعودی در خارج این کشور، شرکت دله یا البرکه است که در بیش از 32 کشور جهان (که شامل 23 کشور جهان سومی می شود) سرمایه گذاری کرده است. این کشورهمچنین در کشورهایی مانند هند، پاکستان، بحرین، اندونزی، جیبوتی، نیجریه و غیره بانک تأسیس کرده است.
افزون بر این، عربستان از طریق کمک های هنگفت مالی، سالانه ازطریق سازمان (الرابطه العالم الاسلامیه)، با شبکه وسیعی از مساجد ومدارس دینی سراسر جهان و رهبران مذهبی، مرتبط شده و تلاش کرده است تا خود را به عنوان پشتیبان اصلی مسلمانان و رهبر جهان اسلام معرفی کند. این کمک ها که همیشه به نام خادم الحرمین الشریفین، به گروه های اسلامی یا مقامات گوناگون مذهبی داده می شود، موجب گردید، عربستان از این طریق به گسترش نفوذ سیاسی خود در جهان اسلام و در میان اقلیت های مسلمان در کشورهای غیر اسلامی بپردازد. فعالیت گسترده مالی و تبلیغی عربستان در قفقاز و آسیای مرکزی پس ازفروپاشی شوروی، نمونه ای از این تلاش هاست. کمک های مالی هنگفت عربستان به طالبان نیز در همین راستا صورت می گرفت. (4)

چهارچوب سیاستگذاری خارجی در عربستان
مبانی سیاست خارجی عربستان، بر پایه حفظ روابط دوستانه این کشور با کشورهای سرمایه داری غرب شکل گرفته است. با این همه عربستان همواره کوشیده است تا در سیاست خارجی خود، رویکردی دوگانه را حفظ کند؛ به عبارت دیگر این کشور باید به صورت همزمان دونقش متعارض را ایفا کند: رهبری جهان اسلام، دوست و متحد غرب؛ درحالی که شاهزادگان سعودی، پای شرکت های سرمایه گذار نفتی را ازاقصا نقاط جهان به این کشور باز کرده اند، مقر بسیاری سازمان های اسلامی نظیر بانک توسعه اسلامی و دبیر خانه سازمان کنفرانس اسلامی نیز در این کشور قرار دارد. (5)
در سطح منطقه ای، عربستان از زمان به قدرت رسیدن ملک عبدالعزیز آل سعود و تبدیل شدن به یک کشور، همواره نوعی سیاست محافظه کاری و احتیاط و پرهیز از تقابل و انعطاف پذیری درسیاست های منطقه ای را میان عرب ها دنبال کرده است. این کشور، مبارزه جویی مصر انقلابی در دهه های 1950 و 1960 و عراق انقلابی دردهه های 1960 و 1970 و نیز تندروی های سوریه و سازمان آزادیبخش فلسطین را در سطح جهان اسلام همواره تعدیل کرده است.
افزون بر این، سیاست این کشور طی دهه های گذشته، همواره تدافعی بوده و سعی کرده است، از مداخله در کشمکش های بالقوه خطرناک وایفای نقش میانجی در کشمکش های منطقه ای، مناسبات حسنه خودرا با طرف های درگیر حفظ کند و در قبال پرهیز از مداخله، مشروعیت به دست آورد و به دلیل ایفای نقش صلح دهنده، اعتبار کسب کند.
این کشور، معمولا در مقابل همسایگان نیرومند خود، فقط در شرایطبحرانی، در دفاع از خود و هنگامی که راه های دیگر امتحان شده باشد، به زور متوسل می شود. در واقع، سیاستگذاران این کشور، به دو دلیل و بی توجه به میزان قدرت نظامی خود، از درگیری های نظامی تا حد ممکن پرهیز می کنند: نخست آنکه این کار مستلزم تقویت نیروهای مسلح است که بالقوه می تواند علیه خود رژیم به کار گرفته شود و دوم آنکه از هرگونه شکستی، هر چند کوچک در هراسند، زیرا بر تصوری که از خاندان حاکم در ذهنیت عرب ها وجود دارد، تأثیری منفی بر جای می گذارد.
البته سعودی ها در برخورد با سایر کشورهای کوچک و کم تر مبارزه جوی منطقه با احتیاط کم تری عمل کرده اند. ریاض در مقام ابر قدرت منطقه ای این شبه جزیره و از طریق نهادهایی نظیر شورای همکاری خلیج فارس، بر کشورهای کوچک تر خلیج فارس، نفوذ زیادی دارد. ریاض در درگیری های کوچکی که با همسایگان خود، از قبیل یمن شمالی و جنوبی، عمان و چند شیخ نشین امارات متحده عربی داشته است، در نشان دادن قدرت خود یا درگیری نظامی درنگ نکرده است.
این خصوصیات، منعکس کننده احتیاط و محافظه کاری حکومتی است که ثروت نفتی و سیاست های انعطاف پذیر خود را با موفقیت به کارگرفته است، تا خود را از تحولات اجتماعی و سیاسی دیگر نقاطخاورمیانه دور نگهدارد. (6)

سیاست های نفتی عربستان
در عربستان نفت، نقشی اساسی در تأمین انرژی ایفا می کند. مهم ترین وظیفه تولید و صدور نفت این کشور، توسط شرکت امریکایی آرامکو انجام می گیرد. این شرکت از 4 مؤسسه تشکیل شده است: استاندارد اویل کالیفرنیا 30 درصد سهام، استاندارد اویل نیوجرسی 30درصد، موسسه تگزاکو 30 درصد و سرکنی موبیل اویل 10 درصد.
شرکت آرامکو در همه امور اقتصادی، و حتی برنامه های اجتماعی دولت دخالت دارد. همچنین دارای اردوگاه های بزرگ، شرکت های مستقل، شهرک های مسکونی با تمام وسایل راحتی به سبک امریکایی در خاک عربستان است. مساحت عملیاتی شرکت مزبور، حدود 340 هزارمایل مربع است. (7) عربستان که از مؤسسات قدیمی سازمان کشورهای تولید کننده نفت (اوپک) به شمار می آید و بزرگ ترین صادر کننده نفت دنیا محسوب می شود، طی سال های اخیر، به واسطه ورود رقبای جدید به بازارهای بین المللی نفت، با تهدیدات تازه ای مواجه شده است. مهم ترین رقیب این کشور در عرصه مذکور، روسیه است. همچنین گسترش سرمایه گذاری ها در بخش انرژی کشورهای افریقایی که از ذخایر نفتی با کیفیت بالا برخوردار بوده، به بازارهای مصرف انرژی در اروپا و امریکا نزدیک ترنیز هستند. زنگ خطر را برای سعودی ها به صدا در آورده است. ورودمجدد عراق به عرصه بازارهای نفتی و همکاری مجدد آن با اوپک می تواند در بلند مدت، برای عربستان خطر ساز باشد.
در اکتبر سال 1999 علی النعیمی ـ وزیر نفت عربستان ـ سیاست نفتی کشور خود را بر پایه چهار اصل اعلام کرد:
1. عربستان بزرگ ترین مرکز تولید انرژی ارزان در جهان باقی بماند.
2. عربستان مهم ترین تولید کننده نفت با توان تولیدی بالا باشد.
3. صنایع جانبی نفت ـ نظیر صنعت پتروشیمی ـ در این کشورگسترش یابد.
4. ثبات سیاسی ـ اقتصادی سیستم عرضه و تقاضای نفت را حفظکند.
به طور کلی، عربستان از سال 1986، سیاست سهم بازار را دنبال کرده و در پی آن بوده است که به هر طریق ممکن، سهم خود را در بازارهای نفتی افزایش دهد و از سوی دیگر، این استدلال را مطرح کرده است که قیمت های بالای نفت موجب تشویق تولید کنندگان غیر اوپک می شود، زیرا هزینه تولید در این کشورها بسیار بالاست و در وضعیت قیمت های بالا، بهره برداری از میادین نفتی برای ایشان اقتصادی شده، با ورودنفت سایر کشورها به بازار، سهم اوپک در بازار کاهش خواهد یافت. افزون بر این، قیمت های بالای نفت موجب خواهد شد که انواع دیگرانرژی، جایگزین نفت شوند و به این ترتیب، در آینده، سهم نفت در بین سایر انرژی های دیگر کاهش یابد. (8)
این کشور که هم اکنون دارای بیشترین ذخایر نفت، بیش ترین ظرفیت تولید مازاد بر مصرف و ارزان ترین بهای استخراج نفت در دنیاست، به سرعت در حال مدرنیزه کردن بخش صنعت نفت خود است. (9)

روابط ایران و عربستان
روابط ایران و عربستان تا پیش از تشکیل اوپک، از چارچوب اصول اشرافیت، حفظ خانواده های سلطنتی و ادعای حاکمیت بر مسلمانان ونیز دشمنی مشترک با جمال عبد الناصر خارج نگردید؛ اما پس ازتشکیل این سازمان، روابط ایران و عربستان سعودی از جنبه های فوق فراتر رفته، خط مشی سیاسی و اقتصادی را نیز در برگرفت. دو کشور درزمینه مسائل اوپک، فلسطین و کنفرانس اسلامی هماهنگی داشته و هردو با یک دیدگاه به امریکا و شوروی می نگریستند. (10)
مهم ترین عوامل تأثیر گذار در نزدیکی روابط میان دو کشور، عبارت بود از:
الف. مخالفت با تندروهای انقلابی ـ ناسیونالیستی پیروان جمال عبدالناصر در خاورمیانه.
ب. نزدیکی هر دو کشور به غرب.
ج. هراس هر دو کشور از اشاعه کمونیسم.
د. هراس از عراق بعثی و انقلابی.
هـ. اعمال سیاست دو ستون از سوی نیکسون و تمایل غرب به نزدیکی این دو کشور به یکدیگر، برای حفظ موازنه قدرت در سطح منطقه خلیج فارس.
در مورد مرزها نیز، در اکتبر سال 1968 ایران و عربستان، به راه حل بینابینی در مورد فلات قاره و مالکیت مشترک بر یک حوزه مهم نفتی دردریا دست یافتند. در دهه 1970 نیز هنگامی که نیروهای نظامی ایران برای سرکوب شورشیان ظفار در جمهوری دموکراتیک خلق یمن، پس ازگذشت قریب 250 سال، وارد سرزمین اصلی شبه جزیره عربستان شدند. سعودی ها با اتخاذ موضعی دو پهلو، از انتقاد صریح نسبت به این امر خوداری کردند. در مقابل، به رسمیت شناختن استقلال بحرین وامارات توسط ایران، موجب خشنودی هیأت حاکمه عربستان در این دوران شد. (11)

روابط ایران و عربستان در دهه 1360
تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، عربستان اوضاع داخلی ایران را به دقت زیر نظر داشت و از هر گونه اظهار نظر و پیشداوری در برابر انقلاب خودداری می کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، ملک خالدپادشاه عربستان اعلام داشت که بر پا شدن حکومت اسلامی در ایران، مقدمه نزدیکی و تفاهم هر چه بیشتر میان دو کشور خواهد بود. فهد ـولیعهد وقت عربستان ـ نیز اعلام کرد که (حکومت جدید ایران را تأییدمی کنیم و برای رهبری آن احترام زیادی قائل هستیم).
این مرحله تأیید جمهوری اسلامی توسط دولت عربستان، با تأسیس دفتر جبهه آزادیبخش شبه جزیره عربستان در تهران و گردهمایی جنبش های آزادیبخش و نیز برگزاری نخستین حج توسط حجاج ایرانی، همراه با راهپیمایی برائت از مشرکین، جای خود را به مخالفت های پنهانی این کشور علیه ایران داد. عربستان به تدریج موضع گیری تند خود را علیه ایران در مطبوعات آن کشور نمایان ساخت. در مقابل، مقامات ایران نیز از ارتباط نزدیک عربستان با امریکا وسیاست های آن در قبال روابط عرب ها و اسرائیل انتقاد کردند. (12)
آشوب های سیاسی در عربستان طی سال های 1979 و 1980 که به اشغال مسجد الحرام توسط گروه های سنی تندرو و نیز شورش عرب های شیعه در ایالت های شرقی این کشور منجر شد، خطر صدورانقلاب اسلامی را به حاکمان سعودی گوشزد کرد. در واقع، با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، همکاری عربستان و ایران برای نمایندگی هژمونی امریکا در خلیج فارس پایان یافت.
انقلاب ایران با ترکیب جمهوریت و اصول گرایی شیعی، به روابطنزدیک تر امریکا و عربستان انجامید و هر دو کشور با نگرانی های مشترک، در صدد مهار انقلاب اسلامی بر آمدند. با تیرگی روابط دو کشورو آغاز جنگ میان عراق و ایران، بحران در روابط ایران و عربستان ابعادگسترده تری یافت. عربستان در جریان جنگ، گرچه در آغاز اعلام بی طرفی کرد؛ ولی در عمل از عراق حمایت می کرد و با عطای وام های چندمیلیارد دلاری، مهم ترین منابع تأمین مالی و تسلیحاتی عراق قرارداشت. عربستان که به واسطه ترس از گسترش انقلاب اسلامی درمنطقه خاورمیانه، به ویژه خلیج فارس، حامی عراق بود، افزون برکمک های مالی، تعدادی از بنادر و فرودگاه های خود را جهت حمل و نقل کالا و محموله های نظامی مورد نیاز ارتش عراق، در اختیار کامل این کشور قرار داد و آواکس های امریکایی مستقر در عربستان، اطلاعات نظامی جمع آوری شده را در اختیار عراق قرار می دادند.
عربستان همچنین روزانه 280 هزار بشکه نفت، از منطقه بی طرف میان خود و عراق استخراج کرده، به حساب عراق می فروخت. این کشورهمچنین روزانه 350 تا 500 هزار بشکه نفت عراق را از خاک خود و ازطریق خط لوله ای جدید التأسیس، به بندر ینبوع، در دریای سرخ انتقال می داد. این اقدامات با انتقاد شدید مسئولان ایرانی مواجه شد. به دنبال آن، با مطرح شدن طرح هشت ماده ای ملک فهد برای به رسمیت شناختن اسرائیل، روابط ایران و عربستان بیش از پیش تیره گردید. (13)
از سوی دیگر، با وقوع جنگ میان ایران و عراق، این فرصت در اختیارعربستان قرار گرفت که در شرایطی که دو رقیب اصلی اش در سطح منطقه، در یک جنگ متقابل نابود کننده درگیر شده بودند، رهبری امورخلیج فارس را به دست گیرد. تشکیل یک اتحادیه جدید ـ که در آغازبیشتر جنبه اقتصادی داشت، اما به سرعت جنبه دفاعی نیز به خودگرفت ـ عامل جدید دیگری را نیز وارد معادله پیچیده سیاست های دفاعی خلیج فارس کرد.
ایران و عراق، هر دو به تشکیل (شورای همکاری خلیج فارس)(GCC) به شدت اعتراض کردند. ایران این شورا را موجودیتی هدایت شده و علیه خود تلقی می کرد و به علاوه، اتحاد کشورهای کوچک منطقه در قالب این نهاد جدید، امکان آنکه ایران بتواند از اختلاف نظر وپراکندگی میان آنها بهره گیرد را کاهش می داد. (14)
نگرانی های امنیتی اعضای شورای همکاری خلیج فارس، از اواخر1981 بیش از پیش متوجه تهران شد. در آن زمان کاملا آشکار شده بودکه عراق توانایی شکست ایران را ندارد. به علاوه، این کشورها معتقدبودند که ایران تظاهرات و آشوب هایی را در میان جمعیت شیعه ساکن این کشورها برانگیخته است. بین سال های 1982 تا 1985، مجموعه ای از قتل ها، انفجار اتومبیل های حامل مواد منفجره و هواپیماربایی ها در سراسر منطقه خاورمیانه و نیز بروز جنگ نفتکش ها در خلیج فارس، همه و همه به سوء ظن این کشورها نسبت به ایران افزود؛ اماسرویس های امنیتی این کشورها هیچ مدرکی نسبت به دست داشتن ایران در این بمبگذاری ها یا ارتباط ایران با گروه هایی که به اقدامات خشونت بار در عربستان دست می زدند، نیافتند. فقدان مدارک روشن، مبنی بر دست داشتن ایران در این حوادث، عمان و امارات متحده عربی را به سوی بهبود روابط دو جانبه با ایران و میانجیگری بین ایران وعربستان سوق داد. این تلاش ها به نزدیکی مجدد و محدود میان عربستان و ایران منتهی شد؛ اما چندی بعد و پس از آنکه شورای امنیت سازمان ملل، قطعنامه 598 را تصویب کرد و در آن از هر دو طرف برای آتش بس و انعقاد موافقتنامه صلح دعوت کرد، عربستان همراه با دیگرمتحدین خود اعلام کرد که در صورتی که ایران از پذیرش قطعنامه خودداری کند، این کشور را تحریم خواهند کرد. (15)
به دنبال پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، انتظار می رفت که ازمیزان تنش ها میان دو کشور کاسته شود؛ اما بحران اصلی در روابط دوکشور طی دهه 1980 و بر سر حضور زائران ایرانی در عربستان به وجودآمد. در آن زمان، ایران همه ساله در حدود 150 هزار زائر به عربستان روانه می کرد که در میان جمعیت دو میلیونی حاجیان سراسر جهان، بزرگ ترین گروه مسلمانان زائر از یک کشور را تشکیل می دادند. تهران تأکید داشت که این حق مذهبی زائران است که طی مراسم حج، اقدام به برگزاری تظاهرات سیاسی کنند؛ اما عربستان معتقد بود که این گونه اقدامات به روح معنوی حج لطمه وارد کرده، حتی می تواند موجب بروزاختلاف و چند دستگی میان مسلمانان شود. از آنجا که مسئولیت برگزاری مراسم حج در منطقه حجاز، بر عهده دولت عربستان بود، لذامقامات ایرانی تلاش بسیاری را برای متقاعد کردن طرف مقابل جهت برگزاری تظاهرات به عمل آوردند؛ با این همه، دامنه اختلافات سال به سال گسترده تر می شدو سرانجام در تابستان 1987 هنگامی که نیروهای امنیتی سعودی، مانع از برگزاری تظاهرات در مقابل مسجدالحرام شدند، بیش از 400 زائر که دو سوم آنان ایرانی بودند، کشته شدند.
این امر موجب شد که سعودی ها، به طور کلی مانع از هر گونه تحرکات مستقیم یا غیر مستقیم سیاسی، طی مراسم حج شوند. در تهران نیزمردم خشمگین به سفارت عربستان حمله کرده، به ضرب و شتم دیپلمات های سعودی پرداختند. یکی از این دیپلمات ها از شدت جراحات وارده، جان سپرد. (16) ایران همچنین خواستار آن شد که خادمی حرمین شریفین از دست سعودی ها خارج شود.
این امر موجب قطع مناسبات دو جانبه شد و فهد پادشاه سعودی، رسمٹبه سمت حذف عنوان دنیوی وغیر اسلامی (ملک) گام برداشت تاعنوان اولیه و رسمی خود را در نقش خادم حرمین شریفین اعاده کند. این اقدام به او، به عنوان یک فرمانروای سنی، بسیار بیش از عنوان (ملک) مشروعیت می بخشید.
در نتیجه این اقدامات، ریاض روابط دیپلماتیک خود را با تهران، درسال 1988 قطع کرد و به این ترتیب، امکان گرفتن ویزای حج برای زائران ایرانی میسر نشد. از این رو از اوایل سال 1989 ایران تلاش های خود را برای از سرگیری روابط با عربستان آغاز کرد. سرانجام جنگ خلیج فارس توانست، در بهبود روابط میان دو کشور، نقش مؤثری را ایفا کند.

روابط ایران و عربستان از دهه 1370 تا به حال
با آغاز دهه 1370 و حمله عراق به کویت و عربستان، روابط میان دوکشور ایران و عربستان، وارد مرحله نوینی شد. تبدیل ناگهانی عراق به دشمن بالفعل عربستان موجب شد که این کشور، خصومت های خود را باایران نادیده بگیرد. ریاض از مواضع ایران در خلال جنگ که بر اعلام لزوم خروج عراق از کویت و نیز اعلام بی طرفی در طول جنگ خلیج فارس استوار بود، استقبال کرد.
عربستان حتی روابط میان ایران و شیعیان جنوب عراق را نیز نادیده گرفت و با پایان یافتن دوران اشغال کویت، خواهان از سرگیری روابطخود با ایران شد. این امر موجب گردید که سرانجام زائران ایرانی ـ پس ازچهار سال وقفه ـ بتوانند بار دیگر در سال 1991 به زیارت خانه خدابروند. در مرحله جدید روابط میان دو کشور، حج معنای نمادین خود را به عنوان وجه تعارض میان دو دولت اسلامی از دست داد.
از این زمان به بعد، اتخاذ سیاست تنش زدایی در روابط با همسایگان در سیاست خارجی ایران و نیز شکل گیری نظام نوین منطقه ای و بین المللی بر اساس واقعیت های موجود، سرآغاز کاهش تنش ها میان طرفین بوده و افزایش حجم مبادلات بازرگانی، مواضع نزدیک به هم دوکشور در مورد مسئله عراق، فعالیت های مشترک برای حفظ ثبات قیمت نفت و رفت و آمدهای مقامات سیاسی، قضایی، اقتصادی و امنیتی دوکشور طی سال های بعد، روابط دو کشور را به سطح قابل قبولی رساند.
ملاقات ولیعد عربستان با اکبر هاشمی رفسنجانی ـ رئیس جمهوروقت ایران ـ در سنگال و نیز در پاکستان، حضور امیر عبد الله در اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی در تهران و سفر سید محمد خاتمی ـ رئیس جمهور وقت ایران ـ به عربستان و دیدار وی با فهد ـ پادشاه وقت سعودی ـ همگی خبر از آغاز فصل نوینی در روابط دو جانبه می دادند. گسترش همکاری ها، سرانجام موجب انعقاد قرار دادی امنیتی در 18 آوریل 2001 میان شاهزاده نایف بن عبد العزیز وزیر کشور عربستان و عبدالواحد موسوی لاری، وزیر کشور وقت ایران شد. (17)
به عقیده بسیاری صاحب نظران سیاسی، امضای این قرار داد امنیتی میان دو کشور، نقطه عطفی در روابط آنان محسوب می شود. در واقع، ازآنجا که بخشی از مشکلات امنیتی دو کشور، ناشی از عدم گفت و گوی مسئولان با یکدیگر بود. امضای این موافقتنامه، باب گفت و گو را بازکرده و برای مثال، دولت سعودی که پیش از این با سفر اتباعش به ایران، به شدت مخالفت می کرد. اخیرٹ با ایجاد خط هوایی تابستانی از دمام به شهرهای مشهد و تهران موافقت کرده است. در مقابل، سفارت ایران نیزبدون محدودیت، برای اتباع سعودی، ویزای سفر به ایران را صادرمی کند؛ به گونه ای که در چهار ماهه اول سال 1383، برای 22 هزارگردشگر سعودی روادید سفر به ایران صادر شد.
همچنین در حالی که در سال 1378 عربستان، تنها با اعزام یکصدهزار نفر زائر ایرانی برای حج عمره موافقت کرد، این رقم در سال 1383به 535 هزار نفر رسید و ایران هم اکنون با اختلافی جزئی، پس از مصر، دومین کشور اسلامی از لحاظ اعزام عمره گذاران به عربستان است. فضای روابط موجود میان دو کشور، به اندازه ای پیشرفت کرده است که درچند مورد، دولت عربستان با برخی عناصر تندروی سلفی که مزاحمت هایی برای زائران ایرانی ایجاد کرده بودند، به شدت برخورد کرد.
در عین حال، دستگاه دیپلماسی دو کشور، با مشکلاتی نیز مواجه است. حمایت سعودی ها از ادعاهای نادرست امارات در مورد جزایرایرانی در خلیج فارس از آن جمله است. متأسفانه یک اصل در میان کشورهای عربی وجود دارد که بر اساس آن، چنانچه میان یک کشورعرب و یک کشور غیر عرب اختلاف وجود داشته باشد، سایر کشورهای عربی، صرف. . نظر از ماهیت و ریشه اختلاف، از کشور عرب حمایت می کنند؛ با این همه، مقامات دولت عربستان در سال های اخیر تلاش کرده اند که حمایت آنان از ادعای امارات، به یک عامل اختلاف برانگیزدر روابط میان ایران و عربستان تبدیل نشود و همواره بر حل این موضوع، از طریق تفاهم و گفت و گو تأکید کرده اند.
مسئله دیگر، وجود ادعاهایی مبنی بر پناه دادن ایران به اعضای شبکه القاعده و مشارکت در انجام عملیات های تروریستی در خاک عربستان است. در عین حال ایران بارها اعلام کرده که عده ای از اعضای این سازمان دستگیر شده و شماری از آنها با اسامی مشخص، به کشورهای خود، از جمله عربستان تحویل داده شده اند و این فهرست در اختیارسازمان ملل قرار گرفته است. (18)
مسئله عراق و آینده نظام سیاسی در این کشور نیز از دیگر موضوعات مشترک میان ایران و عربستان است. این دو کشور که به همراه چهارکشور دیگر همسایه عراق، در نشست های متعددی در مورد آینده سیاسی عراق و حفظ امنیت منطقه ای به بحث و تبادل نظر پرداخته اند، همچنان دغدغه های خود را در این زمینه دارند. مقامات سعودی طی حدودٹ سه سالی که از انجام عملیات آزاد سازی در عراق می گذرد، نقش دو گانه ای را ایفاد کرده اند. آنان در کنار حفظ مواضع رسمی و حمایت لفظی از دولت جدید و نهادهای تازه تأسیس عراق، همچنان دررسانه ای خود از مقاومت علیه اشغالگری دفاع کرده اند و با نگرانی به پیگیری فرایند به قدرت رسیدن شیعیان و کردها در عراق پرداخته اند. باتوجه به حضور اقلیت شیعه مذهب در خاک عربستان، قطعٹ مقامات سعودی، مایل به تشکیل یک حکومت شیعی دیگر در منطقه خلیج فارس نخواهند بود. عربستان همچنین با تشکیل دولت مستقل کردهمواره مخالف بوده و نسبت به تجزیه عراق به عنوان یک سرزمین عربی حساسیت دارد. در این میان، روابط حسنه ایران با شیعیان عراق، موجب نگرانی و بعضٹ اتخاذ موضع گیری هایی از سوی مقامات سعودی شده است که نارضایتی ایشان را از وضع موجود نشان می دهد. مسئله دیگر در روابط دو کشور، موضوع تلاش ایران برای دستیابی به فناوری صلح آمیز هسته ای است. مقامات سعودی به خوبی آگاهند که دستیابی ایران به چنین فناوری، قطعٹ موازنه قدرت در منطقه خلیج فارس را به نفع ایران تغییر خواهند داد. در این زمینه، سعودالفیصل ـوزیر خارجه عربستان ـ در گفت و گو با روزنامه فیگارو، درباره برنامه هسته ای ایران اظهار داشته است:
(ما این مسئله را به صراحت با ایرانی ها در میان گذشته ایم. ما به ایرانی ها گفته ایم خواستار خاورمیانه و خلیج فارس عاری از هر نوع سلاح کشتار جمعی هستیم؛ البته ایران نیز به ما اطمینان خاطر داده است که همین سیاست را دنبال می کند. به هر حال، تنها آینده نشان خواهد داد که آیا ایران در این مسیر حرکت خواهد کرد یا خیر). (19)
با این همه، قدر مسلم آن است که عربستان بیش از آنکه تلاش کند تاجهت حفظ موازنه منطقه ای، به فناوری هسته ای دست یابد، اتکای خودرا به کشورهای خارجی ـ به ویژه امریکاـ جهت حفظ امنیت خود افزایش خواهد داد. این امر قطعٹ به افزایش حضور نیروهای بیگانه در خلیج فارس دامن خواهد زد؛ حال آنکه یکی از موارد اساسی اختلاف میان ایران و عربستان، مجادله بر سر حضور نظامی قدرت های بزرگ در این منطقه است.
به علاوه این طور به نظر می رسد که در صورت اعمال تحریم های نفتی علیه ایران جهت منصرف ساختن این کشور از دستیابی به فناوری هسته ای، عربستان با سایر کشورهای جهان همراهی کرده و با استفاده از ظرفیت تولید بالای خود، تلاش خواهد کرد تا از بروز شوک نفتی غیرمترقبه در بازارهای بین المللی انرژی ممانعت به عمل آورده و جایگاه ایران را به سرعت اشغال کند.
حتی در شرایط عادی و غیر بحرانی و علی رغم توسعه مناسبات چندجانبه میان دو کشور، نباید فراموش کرد که حضور عربستان در شورای همکاری خلیج فارس و تلاش این کشور، به حفظ موازنه منطقه ای، به سود کشورهای عربی منطقه، در بلند مدت زمینه را برای تداوم رقابت پنهان میان ایران، عربستان و در آینده ای نزدیک، عراق فراهم خواهدآورد.

پی نوشت ها:
1. نوذر شفیعی، ساخت قدرت در عربستان سعودی، همشهری دیپلماتیک.
2. مؤسسه مطالعاتی اندیشه سازان نور، عربستان سعودی، صحنه تحولات جدید، 83/5/31، ماهنامه اطلاعات راهبردی، سال سوم، شماره 30، آبان 84، ص 31.
3. CIA-The world fact book، Squdi Arabia، 10 frb، 2005
4. مهدی قویدل دوستکوهی، سیاست خارجی عربستان در قبال افغانستان پس از 11 سپتامبر، همشری دیپلماتیک.
5. Saudi Arabia in the 1980، Aljaziea، com Naech 2003
6. گراهام فولر، قبله عالم (ژئوپلیتیک ایران)، ترجمه عباس مخبر، تهران: نشر مرکز، 1377، ص -128 126.
7. شهروز ابراهیمی، عربستان سعودی و سیستم جدید قدرت در خلیج فارس، مطالعات راهبردی، شماره 3، سال هفتم، پاییز 1383، ص 555.
8. گروه ویژه تولید کنندگان نفت توسط عربستان، دفتر اموز زیر بنایی، مرکز پژوهش های، مرداد 1377، شماره 3485.
9. سیاست های نفتی در عربستان، سعودی، ایرنا، 1383/10/29.
10. رقیه السادات عظیمی، ص 124.
19ـ11. بررسی تحولات روابط ایران و عربستان، شبکه خبیرورلدینوره، بخش مقالات و اخبار.