بایدها و نبایدهای رسانههاي انقلاب
کارکرد رسانهها بهقدری مهم و آسیبهای آن بهقدری جدی هستند که عموم رهبران نهضتها و نظامها را به توصیه و تأکیدهای پی در پی وادار میسازد. اگر در جایی شنیده باشیم که امامخمینی(ره) فرمودهاند: «از دانشگاه همۀ امور اصلاح میشود» و در جای دیگر دریافته باشیم که رسانهها، دانشگاهی بزرگ و سراسری هستند، نتیجهای قاطع بهدست میآوریم که از رسانههای یک کشور است که امور آن اصلاح میگردد. در رسانهها تهدیدها و فرصتها بسیار قدرتمند هستند؛ زیرا ذات رسانه پدیدهای پرقدرت از لحاظ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است.
مقالۀ ذیل برای آشنایی با آسیبشناسی رسانههای انقلاب تقدیم حضور شما گردیده است.
آسيبشناسي انقلاب، همانند خود انقلاب، مقولات پيچيده و متعددي را دربرميگيرد كه به طبع نيازمند بررسی آن از منظرها و ابعاد مختلف است. آسيب يا آفت چيزي است كه هيچ نظام حكومتي و عقيدتي نميتواند از دچار شدن به آن در امان باشد؛ بنابراين زمينه براي آسيبپذيري هر نظام سياسي و انقلاب، هر چقدر هم که قوي باشد، وجود دارد.
بررسي آسيبشناسانۀ انقلاب مستلزم شناخت موانع تحقق آرمانها و اهداف انقلاب و حفظ دستاوردهاي آن است كه از مسائل مهم در اين حوزۀ مطالعاتي انقلاب به شمار ميآيد.
آرمانها، دستاوردها و آسيبشناسي انقلاب اسلامي سه مسألۀ بههمپيوسته و مهماند. آرمانها همان اهداف سلبي و ايجابي انقلاباند كه مردم به منظور دستيابي به آنها عليه رژيم پهلوي شوريدند و تا سرنگوني آن از پاي ننشستند، دستاوردهاي انقلاب نيز آرمانهايي هستند كه تحقق يافتهاند. در درجۀ بعد، انقلاب ممكن است پس از پيروزي با انواع آفات، موانع و آسيبها روبهرو شود كه حرکت آن را با مشكلات متعددي مواجه سازد. آسيبشناسي انقلاب به ما كمك مينمايد تا انحرافات احتمالي و تدريجي پديدۀ انقلاب را بشناسيم و با پيشگيري از وقوع آنها يا علاج بعضي از آسيبها و آفاتي كه به انقلاب رسيده است، انقلاب را در جهت رسيدن به آرمانهايش ياري كنيم.[1]
رسانهها يكي از نهادهاي مرکزی سازندۀ هر انقلاباند. اهميت آنها به قدري است كه براي مسجل شدن پيروزي يك انقلاب، بايد رسانههاي آن جامعه، بهویژه رسانۀ ملّي و اصلي آن كشور (صدا و سيما)، به دست نیروهای انقلابی بیفتد.
در اين نوشتار از لحاظ کارکرد رسانهاي، به مطالعۀ آسيبشناسي انقلاب پرداخته شده است و هدف پاسخگویی به این پرسش است که رسانهها چه جایگاهی در آسيبشناسي انقلاب اسلامي دارند؟
از آنجاكه رسانهها جزء مراكز اصلي تأثيرگذار هر انقلاب هستند؛ پس رسانهها ميتوانند در آسيب رساندن يا جلوگيري از آسيب رسيدن به انقلاب سهم بسزایی داشته باشند. اين فرضيه در اين مقاله تجزيه و تحليل میگردد.
آسيبشناسي
واژۀ آسيبشناسي (pathology) از علوم پزشكي به علوم اجتماعي وارد شده و به معناي مبحث مطالعۀ علل بيماري و عوارض غير عادي است.[2]
آسيبشناسي در علوم اجتماعي يعني شناسايي آسيبهايي كه به اجتماع انساني وارد ميشود و جامعۀ بشري را تهديد میکند و سبب میشود اجتماع به بحران دچار شود.
در موضوع آسيبشناسي با مباحث زير روبهرو هستيم: 1ــ شناسايي ريشهها، عوامل مؤثر و دخيل و آسيبرسان؛ 2ــ شناسايي ريشهها و عوامل زمينهساز رسوخ و پيدايش آسيب در مجموعه؛ 3ــ درمان آسيبهاي رسيده يا پيشگيري از وارد شدن آسيبها؛ 4ــ ساختن یا تغییر ساختار به منظور دست یافتن به ساختاری کمتر آسیبپذیر تا بتوانيم بهترين پيشگيري را از آسيب داشته باشيم؛ 5ــ شيوههاي سنجش و ارزيابي آسيبها كه مستلزم دستيابي به اطلاعات صحيح از علائم و نشانههاي آسيبهاست؛ 6ــ معيارهاي شناسايي آسيبها و وسايل شناسايي آن (براي شناسايي آسيبها ما به معيارها و وسایل شناسايي نیاز داريم).
در مبحث آسيبشناسي دو راهكار وجود دارد: اولين راهكار اين است كه آسيبي كه به موضوع مورد مطالعه رسيده است را شناسايي و براي درمان آن اقدام نماييم. دومين راهكار اين است كه آسيبهاي احتمالي را كه ممكن است به موضوع مورد مطالعۀ ما ضربه وارد كنند شناسايي و براي جلوگيري از آسيب رساندن آنها، اقدامات پيشگيرانه انجام شود؛ يعني بايد علاج واقعه را قبل از وقوع انجام داد تا به واسطه آسيبها و آفات واردشده به مرحلۀ بحراني وارد نشويم.
رسانه
رسانهها، به عنوان ابزارهاي اطلاعاتي و ارتباطي،[3] از مراكز مهم تأثيرگذاري در هر جامعهاي ميباشند، بهطوريكه امروزه سياست و اقتصاد را بدون زيرساختهاي اطلاعاتي و ارتباطي نميتوان مطالعه كرد.[4]
پس اگر ميخواهيم در حوزۀ سياست، انقلاب را مورد مطالعۀ آسيبشناسانه قرار دهيم، بايد به زيرساختهاي اطلاعاتي و ارتباطي توجه كنيم كه نماد اين زيرساختها رسانهها ميباشند.
رسانهها به قدري مؤثرند كه ميتوانند تغييرهاي لازم در نگرشها و جهتگيريهاي سياسي و اجتماعي يا حفظ آنها را ايجاد كنند.[5] اين تأثير ميتواند هم در جهت مثبت و هم در جهت منفي باشد. حتي رسانهها نخبگان جامعه را نيز تحت تأثير قرار ميدهند. امروزه مسئولان اجرايي كشورها، با اهميت دادن به گزارشها و تحليلهاي رسانهها، در بسياري از موارد خطمشي خود را با تأثيرپذيري از آنها اتخاذ ميكنند.[6] پس رسانهها در تمام وجوه زندگي بشريت تأثيرگذارند؛ چه بر سياست و اقتصاد و چه بر اجتماع و فرهنگ.
با توجه به اين قدرت تأثيرگذاري، نميتوان مسائل سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي انقلاب را بدون در نظر گرفتن جایگاه رسانه مطالعۀ آسيبشناسي كرد.
انقلاب و انقلاب اسلامي
انقلاب از مفاهيم اساسي و پيچيدۀ جامعهشناسي سياسي است كه در اين حوزه از علوم سياسي نقد و بررسي و تجزيه و تحليل میشود. انقلاب دگرگوني بنيادي در همۀ زمينههاي اجتماعي، اخلاقي، اقتصادي، حقوقي و بهويژه سياسي است، نسبت به آنچه پيش از انقلاب استوار و پا بر جا بوده است. و اين دگرگونيها هميشه با سرنگوني نظام سياسي حاكم پيش ميآيد و كمتر با آرامش بوده و اغلب با كارهاي خشونتآميز، ويرانگي و خونريزيها همگام است.[7]
بر اساس مشتركات نظريات عمده در مورد انقلاب، ميتوان به جمعبندي زير دست يافت:
انقلاب فرايندي است كه ابتدا تغييرات در نظامهاي اجتماعي يا جوامع باعث پيدايش نارضايتي اجتماعي و بسيج عمومي ميشود. با وجود تلاش سنجيده و كوشش رهبران و پيروان با هدف براندازي نظام حاكم، تودهها به كمك ايدئولوژي و سازمانهاي وابسته، به صورت آگاهانه و با خشونت، نسبت به سرنگوني رژيم حاكم اقدام ميكنند و پس از درگيري و پيروزي، برنامههاي خود را اجرا مينمایند.[8] پس انقلابها جنبشهاي هدفدار و داراي آگاهي هستند.
انقلابهاي اجتماعي[9] بهندرت شكل ميگيرند، اما رخدادهاي مهمي در تاريخ به شمار ميروند. اين انقلابها سازمانهای دولتي، ساختار طبقاتي و ايدئولوژيهاي مسلط را دگرگون کرده و باعث پيدايش ملل جديدي شدهاند كه قدرت و استقلال آنها به نسبت قبل از انقلاب بيشتر است و در موقعيت بهتري از كشورهاي همترازشان قرار گرفتهاند: نیروهای انقلابی فرانسه به طور ناگهاني به قدرت فائقۀ قارۀ اروپا بدل شدند و انقلاب روسيه ابرقدرتی صنعتي و نظامي ايجاد كرد.[10]
اين تأثیرات در مورد انقلاب اسلامي ايران هم صادق بوده است؛ مانند دگرگونيهايي كه بعد از انقلاب در اجتماع ايران رخ داد كه ما امروزه از لحاظ عزّت، قدرت بومي، استقلال، پيشرفت و... در موقعيت بهتري قرار داريم.
انقلابهاي اجتماعي فقط به لحاظ ملّي مهم نيستند، در بعضی موارد اين انقلابها باعث رشد الگوها، انديشهها و خواستهاي بزرگ بينالمللي ميشوند، بهويژه اگر اين تحولات در كشورهايي روي دهد كه از لحاظ جغرافياي سياسي مهم و از نظر وسعت پهناور باشند.[11]
اين تأثيرات فراملّي در حوزۀ انديشه و فكر را در چند انقلاب بزرگ جهاني ميبينيم. در انقلاب كبير فرانسه، ليبراليسم و تحول مباحث فكري غرب را شاهديم. و در انقلاب روسيه و چين مباحث كمونيسم و بهاصطلاح چپ در سطح جهان گسترش یافت. هر كدام از اين دسته انقلابها الگويي براي سعادت بشريت ارائه دادند و پرچمداري نيمي از جامعۀ جهاني را بر عهده گرفتند. انقلاب اسلامی ایران هم اهميت جهاني يافته و الگوي نويني را در حوزۀ انديشه ارائه کرده است و خواستههاي بزرگ بينالمللي و جهاني دارد: مانند عدالتخواهي همراه معنويت نه عدالتخواهي رياكارانۀ كمونيستي، آزادي همراه اخلاق نه آزادي لجامگسيخته به شكل غربي و همين طور ارائۀ الگوي جديدي از مردمسالاري در برابر ليبرالدموكراسي غرب و نیز نوعي حكومت و دولت كه در آن به تمام اصول انساني و سعادتبخش توجه شده است؛ آن هم نه از روي فكر و انديشۀ انساني كه سيّال، و دائماً در تغيير است، بلكه از روي دين الهي اسلام كه به تمام ابعاد وجودی انسان توجه كامل دارد و دارای جهانبيني همهجانبه و عميق با روش و ايدئولوژي است كه از سوي خدا و پيامبراكرم(ص) عنوان شده است؛ راه و روشي كه هيچوقت اصول آن كهنه نمیشود و از بين نميرود. روز به روز نیز بر قدرت و شوكت اين انقلاب افزوده شده و مانند انقلابهاي ديگر به عقبگرد و ديكتاتوري دچار نشده است؛ چون در آن قدرت ارزش نيست، بلكه قدرتي كه در خدمت مردم باشد ارزش است و مردم از اركان اصلي اين انقلاب هستند.
با تمام اين تفاسير، اگر انقلاب مورد مطالعۀ آسيبشناسانه قرار نگيرد، نميتواند به سر منزل مقصود برسد و دچار دگرگوني و تغيير ماهيت ميشود.
آسيبشناسي انقلاب
در علوم سياسي، آسيبشناسي يعني شناسايي مجموعه¬اي از خطرها و بحران¬هايي كه «مي¬تواند يك نظام سياسي كارآمد را تضعيف نموده و يا حتي آن را از پاي درآورد»[12] و موجب فروپاشي شود.
در علوم سياسي كه از ساختار دولت و قدرت بحث مي¬شود، آسيب¬شناسي آن هم مربوط به آسيب¬هايي است كه به ساختار دولت و قدرت مي¬رسد اين آسيب¬ها ممكن است نرم¬افزاري (يعني در حوزۀ انديشه، فكر و ذهن باشد كه ناملموس است) يا سخت¬افزاري (يعني در حوزۀ عمل و عين كه رويتشدنی و ملموس است) باشد و بايد متناسب با آن آسيب¬ها اقدام نمود. اما در آسيب¬شناسي يك انقلاب چون مبحث انقلاب مربوط به جامعه¬شناسي سياسي است بايد به آسيب¬هايي توجه نمود كه به رابطۀ جامعه و دولت مربوط مي¬شود. بنابراين در مبحث آسيب¬شناسي انقلاب نه فقط آسيب¬شناسي جامعه مطرح است و نه فقط آسيب¬شناسي دولت، بلكه آسيبب¬شناسي رابطۀ متقابل ساخت جامعه با دولت مطرح است. انقلاب وقتي روی میدهد كه اين رابطه طوري باشد كه نظم حاكم بين جامعه و دولت به هم بخورد و بي¬نظمي حاكم شود.
پس آسيب¬شناسي انقلاب يعني آسيب¬شناسي نظم. اين نظم است كه رابطه¬هاي بين ساخت¬هاي جامعه و دولت را حفظ ميكند و اگر دولتي نتواند نظم بين خود و جامعه را حفظ نمايد، اگر دموكراتيك باشد به روش مسالمت¬آميز قدرت از او گرفته مي¬شود و اگر دموكراتيك نباشد و استبداد بر سر آن جامعه سايه افكنده باشد و آن جامعه هم پذيراي آن استبداد نباشد و با آن مبارزه كند، قدرت به شكل غيرمسالمت¬آميز و با خشونت و همراه دگرگوني¬هاي ايجادشده بين ساختهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جابهجا مي¬شود.
براي اينكه انقلاب به انحراف كشيده نشود، بايد مورد آسيب¬شناسي قرار گيرد و از سوي ديگر براي جلوگيري از انحراف انقلاب بايد اصلاحات به موقع در جامعه انجام شود، پس آسيب¬شناسي انقلاب مساوي است با اصلاحات بهموقع در آن انقلاب. چون هر انقلابي حتماً با خطرها، بحرانها و آسيب¬هايي روبهروست، بايد اولاً ساختار آسيب¬پذير اصلاح شود و ثانياً آسيب¬هايي كه به آن رسيده است درمان گردد و بعد از آن هم بايد آسيب¬هاي احتمالي را پيش¬بيني كرد و جلوي آنها را گرفت.
آسیبشناسی رسانهای انقلاب اسلامي
1ــ رسانه ها و بي¬تفاوتي نسبت به انقلاب اسلامي:
يكي از آسيب¬هايي كه هر انقلاب بهویژه انقلاب اسلامي ايران را تهديد میکند و از آسيب¬هاي جدي آن است بي-تفاوتي و مسئوليت¬ناپذيري است كه به آن در جامعه¬شناسي آنومي گفته مي¬شود.
«جامعهشناسي به نام م مك ايور، آنومي را بدينسان تعريف كرده است: آنومي عبارت است از حالت ذهني كسي كه به اخلاقيات حاكم و خاستگاه آن پشت پا زده، ديگر اعتقادي به جمع جامعه خويش ندارد و خود را مجبور به تبعيت و پيروي از آنها نمي¬بيند. انسان آنوميك از نظر ذهن سترون مي¬شود و تنها به تمايلات خود مي¬پردازد و مسئوليت هيچكس و هيچ چيز را نميپذيرد».[13] به عبارت دیگر آنومی زمانی است كه مردم از هنجارها و ارزشها و اصول حاكم بر جامعه كه انقلاب به وجود آورده و از اسلام نشأت گرفته است روي برمي¬گردانند و با جامعۀ خود، كه جامعهای اسلامي است، به بيگانگي میرسند و خود را ملزم به رعايت هنجارهایی كه در جامعه است نميبينند و هيچ مسئوليتي را در جامعه بر عهده نمي¬گيرند. اين آنوميك شدن انسان¬هاي جامعۀ اسلامي يكي از خطرهای جدي براي بقاي انقلاب اسلامي و نظام برخاسته از آن است؛ چون در اين صورت مردم بعد از مدتي نسبت به انقلاب و دستاوردها و هنجارهايي كه از طريق انقلاب بر جامعه حاكم شده است بي¬تفاوت می¬شوند كه اگر اين بي¬تفاوتي درمان نشود، كم¬كم به مخالفت با نظام و انقلاب تبديل مي¬شود و اگر اين هم درمان نشود به رويارويي با انقلاب و نظام منجر میشود و وقتي مردم يك انقلاب عليه خود آن انقلاب بپاخيزند ديگر آن انقلاب به انتهاي سقوط خود رسيده است و ديگر چيزي به نام انقلاب وجود ندارد.
زماني فرد در جامعه آنومي مي¬گردد كه ارزش¬ها و اصول جامعه زير پا گذاشته ¬شود و فرد ببيند كه ديگران ارزشها و اصولي را كه به خاطر آنها انقلاب شده است زيرپا مي¬گذارند و دنبال منافع شخصي و گروهي خود هستند. جامعه وقتي به اين سمت حركت مي¬كند كه ببيند مسئولان، خود به اين ارزش¬ها و اصول احترام نمي¬گذارند. براي درمان اين آسيب اولاً بايد مسئولاني را كه اين چنين هستند از كار بركنار نمود و ثانياً رسانه¬ها مسئولاني را نشان دهند كه به ارزش¬ها و اصول پايبندند.
اين يك بعد آنومی است، بعد ديگر بي¬تفاوت كردن است كه اين كار را بيگانگان و بدخواهان اين انقلاب با زير سؤال بردن ارزش¬ها و اصول، حساسيت¬زدايي از جامعه نسبت به انقلاب و ايجاد فضاي يأس¬آلود و نااميدكننده نسبت به آينده انجام مي¬دهند؛ چون انسان، اگر امیدش به آينده را از دست بدهد، ديگر سرنوشت جمعي خود را فراموش میکند و بهدنبال منافع و سرنوشت فردي خود مي¬رود و كاري با سرنوشت جامعه ندارد و نسبت به آن بي¬تفاوت مي¬شود؛ این همان جنگ رواني و رسانهاي با انقلاب است که توسط رسانه¬هاي بيگانه و نیز رسانه¬هاي وابسته به آنها در داخل انجام مي¬شود. در چند سال اخير شاهد بودهايم كه چگونه رسانه¬ها هنجارها و اصول اسلام و انقلاب را زير سؤال مي¬بردند و ذهن مردم را حساسيتزدايي مي¬كردند تا سبب بي¬هنجاري مردم شوند که در عمل پشتيبان انقلاب خود نباشند. فقط افرادي در اين ميان تأثير نمي¬پذيرند كه عقيده¬اي محكم داشته باشند. در اين ميان وظیفۀ رسانۀ ملّي و رسانه¬هاي معتقد به نظام و انقلاب بسيار اساسي است؛ چون اين رسانه¬ها با حساس كردن مردم نسبت به دستاوردهاي انقلاب و اصول و ارزش¬هاي محكم اسلام، آن هم با منطقي درست و صحيح، خنثي شدن اين جنگ رواني و رسانه¬اي دشمن را سبب مي¬شوند. رسانههاي معتقد به انقلاب بايد با ابزارهاي هنري ظريف و زيبا حساسيت مردم را بالا ببرند و مردم را با روشهای مختلف اميدوار كنند. يكي از اين روش¬ها آموزش است؛ به اين صورت كه «رسانههاي جمعي و... از طريق آموزش، فرد را آماده مي¬كنند تا صفات و خصوصيات عضو جامعه يا social بودن را كسب كند.»[14] اگر رسانه¬ها صفات و خصوصيات جامعه اسلامي را كه انقلاب و نظام در جامعه به وجود آورده و نهادينه كرده¬اند به افراد جامعه آموزش دهد، جلوي اين آسيب و جنگ رسانه¬اي را كه بيگانگان و بدخواهان آن را هدایت میکنند مي¬توان گرفت.
2ــ رسانه¬ها و آسيب تحريف مباني ديني و اصول انقلاب اسلامي:
از آنجايي كه انقلاب اسلامي از اسلام نشأت گرفته است يكي از آسيب¬هايي را كه رسانه¬ها مي¬توانند به انقلاب برسانند گسترش خرافات، تحريف مفاهيم ديني و زير سؤال بردن عقايد ديني مردم و تفاسير نادرست از دين کردن (مثلاً استبدادي جلوه دادن دين) است كه سبب آسيب رساندن به محيط ارزشي و تسري آن به ساخت¬هاي جامعه اسلامي مي¬شود؛[15] يعني اگر در جامعۀ اسلامي ايدئولوژي اسلام ناب كه زمينهساز انقلاب بوده است به گونه¬اي تفسير شود كه اصالتش را از دست بدهد، بديهي است كه ساخت¬هاي موجود در جامعه شديداً متأثر مي¬شود. وقتي رسانه¬ها به بستر ارزشي نظام اسلامي هجوم میآورند و ارزش¬هاي جامعۀ اسلامي را به سخره مي¬گيرند و تفسير نادرست از آموزه¬هاي ديني در جهت اهداف سياسي خود و گروههايي كه به آنها وابسته¬اند ارائه مي¬نمايند باعث ايجاد شكاف بين محيط ارزشي جامعه با ساختهاي جامعه ميشوند. در اين صورت هرچه رسانه¬ها بيشتر به نظام وابسته باشند اين شكاف عميق¬تر خواهد بود. اين شكاف باعث مي¬شود مردم از حكومت فاصله بگيرند و به آن بدبين شوند و حكومت دچار بحران مشروعيت شود و پشتوانۀ مردمي خود را از دست بدهد. همانطور كه در سال¬هاي قبل ديده شد تعدادي از نشريات زنجيره¬اي با زير سؤال بردن و به استهزا گرفتن احكام و ارزش¬هاي الهي باعث شدند جامعه به سمت بحران مشاركت حركت كند و تأثير آن را در انتخابات ششمين دورۀ مجلس شوراي اسلامي و دومين دورۀ شوراها ديديم، اما چون اين نشريات به حكومت وابستگي نداشتند يا وابستگي آنها كم بود تأثير اندكی هم بر جای گذاشتند و نتوانستند محيط ارزشي جامعه را با بحران جدي مواجه سازند. در اين خصوص رسانه¬هاي معتقد به انقلاب و نظام و اسلام ميتوانند با تفاسير درست از آموزه¬هاي ديني و ارزش¬هاي جامعۀ اسلامي، انقلاب را از بحران مشروعيت نجات دهند.
پاسخ ندادن علمي و منطقي به شبهات ايجادشده از سوي بدخواهان و بيگانگان در مورد اصول و ارزشهاي انقلاب اسلامي، خاليكردن انقلاب از ارزش¬ها و اصول تشكيلدهندهاش و بيهويت كردن آن آسيب ديگري است که انقلاب را تهديد ميکند، ازاینرو متوليان امور فرهنگي و رسانه¬ها باید بتوانند جواب¬هاي علمي و عقلي را از مراكز علمي بگیرند و اعتبار و سند و مدرك مفاهيم و ارزش¬هاي انقلاب را به طور منطقي به وسيلۀ اتصال آنها به اسلام ناب، كه برآمده از فطرتهاست، بالا برند و اسناد و مدارك متقنی ارائه نمايند. اين كارها بايد از طريق رسانه¬ها كه وظيفۀ رساندن پيام به مخاطبان را دارند انجام شود و جلوي جنگ رسانه¬اي دشمن را، كه مي¬خواهد با زير سؤال بردن اصول انقلاب و گسترش آن، جامعه را از هويت انقلابي ــ اسلامي خود تهي كند و باعث فروپاشي انقلاب از درون شود، را بگيرند؛ زيرا جامعه بدون هويت انقلابي ــ اسلامي ديگر به انقلاب خود وفادار نيست و انقلاب بدون پشتوانۀ مردمي به وسيلۀ نظام سلطۀ جهاني مصادره مي¬شود. پس همانطوركه مقام معظم رهبري در ديدار با اعضای مجلس خبرگان فرمود، «مقابله با اين تلاش، وظيفۀ افراد متفكر و نخبه، بهويژه نخبگان روحاني است كه بايد با همّت و ارادۀ جدي وارد ميدان شوند و ضمن استحكام بخشيدن به پايه¬هاي ديني و اعتقاد جوانان و تبيين معارف غني ديني، با روشهاي منطقي و استدلالهاي متين در جهت مقابله با مطالب خرافي و وهن¬آلود گام بردارند.»[16]
3ــ رسانهها و آسيب نظارت نکردن بر ساختار نظام اسلامي (بحران در كارآمدي):
يكي از آسيب¬ها اين است كه رسانه¬ها کارکرد نظارتي خود را از دست بدهند كه در اين صورت سلامت نظام زير سؤال ميرود و به زير سؤال رفتن كارآمدي نظام هم منجر مي¬شود. در اين صورت نظام با «بحران در كارآمدي»[17] روبهرو ميشود. پس يكي از وجوه بحران كارآمدي، نظارت نکردن از پايين به بالا است كه اين كار از طريق رسانه¬ها انجام مي-شود؛ چون رسانه¬ها نمايندۀ افكار عمومي جامعه هستند.
نظارت، دو گونه است: نظارت دروني و بيروني. در نظارت دروني گروهي از دستگاهها بر عملكرد دستگاههاي ديگر نظارت میکنند، اما در نظارت بيروني كه از طريق رسانهها انجام میشود با موضوع پاسخگويي مسئولان روبه¬رو هستيم. اگر مسئولي نسبت به عملكرد خود پاسخگو نباشند يا در پاسخگويي، براي توجيه ضعفهاي خود از دين مايه بگذارد، به سلامت نظام ضربه وارد مي¬كند و سيستم را به بحران كارآمدي دچار مي¬نماید. در نظارت رسانه¬ها، وقتی آنها ــ البته رسانه¬هاي سالم و مستقل ــ مشكلها و كمبودها را بازگو ميكنند باعث مي¬شوند جامعه براي رفع موانع جلوي راه خود تلاش كند و بدین صورت پويا گردد. پس نظارت رسانهها ارتباط مستقيم با پويايي جامعه دارد كه اين پويايي و مشاركت در كارها باعث میشود نظام اسلامي، كه روشي دموكراتيك دارد، سالم بماند؛ چون وقتي جامعه ببيند كه آنهايي كه با رأي خود بر سر قدرت نشانده است در ادارۀ امور كاهل يا ناتواناند، در مشاركت بعدي خود، آنها را كنار مي¬گذارد و عده¬اي ديگر را بر سر قدرت به خدمت مي¬گيرد و همۀ اينها مستلزم آن است كه رسانه¬ها مسئولیت نظارتي خود را به خوبي انجام دهند. در جامعۀ کنونیمان مصاديق اين نظارت¬ها را در برنامه¬هاي مختلف راديويي و تلويزيوني شاهديم مانند برنامۀ آن سوي خبرها و برنامۀ تلنگر. بعضی از مطبوعات نیزبا نقد سازنده باعث میشوند مشکلات جامعه رفع گردد.
4ــ رسانهها و آسيب مصرفگرايي براي انقلاب اسلامي:
يكي ديگر از آسيب¬هايي كه انقلاب را تهديد مي¬كند مصرف¬گرايي است. مصرف¬گرايي جامعه را از پويايي و تلاش براي استقلال خود باز مي¬دارد. این آسیب داراي دو بعد اقتصادي و علمي است؛ مصرف¬گرایي باعث نیاز کشور به واردات كالاهاي مادي میشود و این مسأله كشور را از لحاظ اقتصادي وابسته مي¬كند كه اين وابستگي به انقلاب ضربه مي¬زند و ما را نیازمند ديگران مي¬كند. البته در جهان امروزي كه بين همۀ كشورها وابستگي متقابل اقتصادي حاكم است این قضیه ضربۀ چندان تهديدكننده¬اي محسوب نمیشود. اما وقتي انقلاب اسلامي دائماً در تحريم به سر مي¬برد و با سه قطعنامۀ اخير شوراي امنيت بر سر مسألۀ هسته¬اي ايران اين تحريم¬ها بيشتر شده است به ویژه در مورد كالاهاي اساسي مانند بنزين، كه اگر سهميه¬بندي نمي¬شد، يكي از تهديدهاي جدي براي انقلاب به حساب میآمد، این آسیب جدی تلقی میشود.
اما بعد مصرفگرايي علمي كه به آن نهضت ترجمه گفته مي¬شود، وابستگي بلندمدتي است و به ماهيت انقلاب مي-تواند ضربه وارد كند. اين بعد علمي مصرف¬گرايي نيازمند «نهضت جنبش نرم¬افزاري و توليد علم» [18] است و بايد كوشيد تا از لحاظ علمي و نرم¬افزاري نیازمند بيگانگان نباشيم. وقتي اين احتياج برطرف شود، ما مي¬توانيم در زمينۀ توليد كالاهاي اقتصادي هم، از مصرف¬گرايي صرف به مولدی كارآمد در زمينۀ توليد انواع كالاهاي مادي و فرهنگي تبديل شويم.
وظیفۀ رسانه¬ها اين است كه مصرف¬گرايي صرف و بدون توليد را در هر دو زمينۀ اقتصادي و علمي مذموم بدانند و كشور را به كسب علم و شجاعت در توليد علم و كالا ترغيب كنند. رسانه¬ها مي توانند در پيش برد نهضت و جنبش نرم¬افزاري و توليد علم تاثيرگذار باشند، بايد با صاحبنظران مصاحبه كنند، ميزگردهايي در اين زمينه¬ها برگزار نمایند و راهكارهاي اجرايي اين نهضت را به صورت يك كار تحقيقي اعلام کنند و به جامعۀ علمي ارائه نمايند و شوری عمومي در جامعه راه بيندازند تا عموم مردم به فكر توليد، چه كالا و چه علم، باشند و به خود جرأت دهند و با شجاعت آنچه را در ذهن دارند از حالت بالقوه به بالفعل درآورند، که از مصاديق عيني آن تأسيس راديو گفتوگو است.
5ــ رسانهها و آسيب تفرقه و نبود همبستگي در انقلاب اسلامي:
يكي ديگر از آسيب¬هايي كه به انقلاب لطمه وارد مي¬كند تفرقه و نبود همبستگي ملّي است؛ يعني همبستگي مردم با مردم و همبستگي مردم با مسئولان كه جمع بين اين دو همبستگي ملّي را تشكيل مي¬دهد. بهطوركلي پس از تشكيل هر نظامي هرچه ميزان ارتباط و همبستگي كه بر اساس نظريۀ ابن¬خلدون به عصبيت تعبير مي¬شود در بين اجزای آن رو به فزوني باشد قطعاً آن مجموعه در پيشبرد اهداف عاليۀ خود به صورت متقن و محكم، ثابت و پايدار مي¬تواند گام بردارد.[19] ولي اگر اين همبستگي و عصبيت به تفرقه تبدیل شود، اساس انقلاب و يكي از پايههاي اصلي آن كه مردم هستند متزلزل میگردد و باعث ضربه خوردن انقلاب مي¬شود. وحدت از اول پيروزي انقلاب تا مادامي كه انقلاب است بايد بين تمام اجزا و ساختهاي جامعه و دولت و بين جامعه و دولت وجود داشته باشد؛ زیرا يكي از عوامل بقای انقلاب است. مي¬توان گفت همبستگي ملّي با ضريب امنيت ملّي رابطۀ مستقيم دارند. حضرت علي(ع) برنده¬ترين سلاح دشمن را تفرقه و اختلاف دانسته[20] و همچنين تفرقه را عامل سقوط و از بين رفتن ملك و مملكت معرفي كرده¬[21] و همچنين امام خميني(ره) فرمودهاند: «اگر خداي ناخواسته، اسلام در ايران سيلي بخورد، بدانيد كه در همۀ دنيا سيلي خواهد خورد و بدانيد كه به اين زودي ديگر نمي¬تواند سرش را بلند كند، الان يك تكليف بسيار بزرگي است كه از همۀ تكاليف بالاتر است حفظ اسلام در ايران و حفظ اسلام در ايران به وحدت شماهاست.»[22] پس در سايۀ همبستگي و وحدت است كه پيشرفت حاصل مي-شود و مقاومت در برابر بيگانگان شكل مي¬گيرد و پيروزي حاصل مي¬شود.
در اين زمینه رسانه¬ها مي¬توانند با پخش يك خبر بجا یا نابجا باعث بالا رفتن همبستگي ملّي يا ايجاد تفرقه بين مردم شوند، مانند روزنامۀ سلام كه در تيرماه سال 1378 با چاپ مطلبي دربارۀ قتلهاي زنجيره¬اي باعث شد تفرقه و اختلاف بین گروههایی از جامعه به وجود آید و كشور و انقلاب را به بحران دچار كرد يا مانند صداوسیما که با پخش برنامه¬هاي متنوع در خصوص انتخابات باعث حضور مردم در صحنه و همبستگي بيشتر مي¬شود.
در همین چهارچوب برای تقویت همبستگی ملّی بايد رسانه¬ها به عامل قوميت توجه خاص داشته باشند و به اختلافات قومي دامن نزنند و بيشتر بر اشتراكات قومي تأكيد كنند. از مصاديق اقدام رسانهها در دامن زدن به اختلافات قومی كاريكاتور روزنامۀ ايران در سال 1385 بود كه باعث عصبانيت و اعتراض آذريزبان¬ها شده بود.
آنها باید براي همبستگي بيشتر به نمادهاي همبستگي كه همۀ جامعه به آنها احترام ميگذارند، و نیز به عامل دين، كه وحدتبخش تمام قشرهای جامعه است بيشتر توجه كنند.
6ــ رسانهها و آسيب شناسايي نکردن دشمنان انقلاب اسلامي:
يكي ديگر از آسيبهايي كه انقلاب اسلامي را تهديد ميکند نشناختن دشمنان و بهموقع عمل نكردن در برابر ترفندهاي آنان است. اگر مجموعهاي مانند انقلاب اسلامي، كه طي 29 سال انواع و اقسام دشمنيها را ديده است، دشمن خود را نشناسد، نميتواند راه خود را به درستي و سلامت طي كند و به اهداف عاليۀ انقلاب نايل آيد.
«در دشمنشناسي ما بايد چگونگي دشمني، ابزارهاي دشمني و اينكه آنها از چه طرقي به ما ضربه ميزنند و... را شناسايي و راههاي مقابله با آن را بدانيم و اينها همه هوشياري دائمي جامعه و نخبگان را ميطلبد؛ چون دشمنيها دائمي هستند.
البته نبايد دچار اين ترفند دشمنان شد كه خيال كنيم همۀ اينها توهم توطئه است، نه اين گونه نيست، بلكه يكي از مصاديق كوچك دشمنشناسي اين است كه بدانيم دانيل پايپز، روزنامهنگار جنجالي نو¬محافظه¬كار، پسر ريچارد پايپز، استاد هاروارد و از جنگجويان سرشناس جنگ سرد فرهنگي، از كساني است كه در سالهاي اخير مفهوم «توهم توطئه» را رواج داده و آن را به ابزار تبليغاتي براي تخطئۀ پژوهشهاي تاريخي دربارۀ جایگاه كانونهاي استعمار بدل كردهاست.»[23] به همین خاطر ضروری است ترفندهاي دشمنان شناسایی و بهموقع و صحيح عمل شود.
وظیفۀ رسانهها در اين آسيبشناسي بسيار حساس است؛ چون همانطوركه مقام معظم رهبري فرمودند، «جنگ ما جنگ رسانهاي است.»[24] يعني رسانهها در خط مقدم نبرد با دشمن قرار دارند و يكي از كاركردهايي كه بايد داشته باشند شناساندن دشمن به طرق مختلف و از زواياي گوناگون به جامعه و تزریق هوشياري به جامعه است. اينها بايد با توليد برنامههایی، زواياي ريز و درشت دشمني دشمنان را بازگو كنند تا جامعه در موقع عمل به بحران شناخت دچار نشود. يكي از مصاديق عيني آن پخش كنفرانس برلين از طريق شبكۀ اول سيما بود كه هم دشمنيِ دشمن خارجي را نشان مي¬داد و هم همراهي بعضي از دنباله¬روهاي داخلي را كه در اين كنفرانس شركت كردند، از ديگر مصادیق آن اقدام نشریات در شناسايي و مشخص كردن چهرۀ بهائيت از طريق شرح نحوۀ ظهور این فرقه و اقدامات سران آن است.
پس رسانهها بايد براي نبرد مستقيم با دشمن وارد ميدان شوند، شايعهپراكنيها را خنثي، و غرض¬ورزي¬هاي رسانه¬هاي دشمن را آشكار نمایند و در جنگ رواني دشمن مرعوب نشوند و طوري عمل كنند كه جامعه هم مرعوب نشود. از مصاديق بارز این غرضورزیها جنگ رواني تمام عياري است كه دشمن در برابر مسألۀ هسته¬اي با كشور ايران به راه انداخته است.
7ــ رسانهها و آسيب تحريف تاريخ و ارائه قرائت¬هاي مختلف از انقلاب اسلامي:
از دیگر آسيب¬هايي كه انقلاب اسلامي را مي¬تواند با مشکل روبهرو كند، تحريف تاريخ انقلاب و طرح قرائتهاي مختلف از ماهيت انقلاب اسلامي است. نظريه¬پردازان مختلف شرق و غرب انقلاب اسلامي را در قالب چند نظريۀ حاكم و رايج در علوم اجتماعي مانند «بسيج منابع (چارلز تيلي)، توسعۀ نامتوازن (هانتينگتون)، ساختارگرایي (اسكاچپل)، محروميت نسبي (تدکار)، شيوۀ توليد اقتصادي (ماركس) و...»[25] تحليل ميكنند. صاحبان اين نظريات به شدت در تحليل انقلاب اسلامي ايران با مشكل روبهرو هستند و ناگزيرند بسياري از مقولههای چهارچوب نظريشان را هنگام منطبق ساختن بر انقلاب اسلامي ناديده بگيرند و حتي خلاف آنها را بياورند؛[26] مانند خانم اسكاچ پل كه معتقد بود در دولتهاي رانتير انقلاب نميشود، ولي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران مجبور شد به نوعي خلاف عقيدۀ خود را بنويسد. همین چهارچوب دوستان نادان و دشمنان دانا براي اينكه بتوانند انقلاب را به نفع خود مصادره كنند و بهره¬اي را كه از آن مي-خواهند ببرند ناچارند كه تفسيرهايي از انقلاب کنند كه به نفع¬شان باشد، كه يكي از مصاديق عيني آن كتاب «ايران بين دو انقلاب» اثر يرواند آبراهاميان است؛ چون وي داراي گرايشهاي فكري چپ¬گرايانه است، اولويت تحقيق خود را در اين كتاب به سير ظهور و افول حزب توده اختصاص داده است.
يكي از تحريفها «فقدان تحليل گفتمان مذهبي در تحليل انقلاب اسلامي»[27] است. ناديده گرفتن جایگاه هيأت-هاي مذهبي، اعلاميه¬ها و پيامهاي رهبران مذهبي، بهويژه امامخمینی (ره)، و زندانيان سياسي ــ ¬مذهبي، و منحصر کردن مخالفان عمدۀ رژيم پهلوي به مخالفان غيرمذهبي، و جرقۀ آغازين انقلاب را شب شعر كانون نويسندگان دانستن، مواردی از تحریفهایی است که در اين کتاب آورده شده است.
از سوي ديگر وي با به زير سؤال بردن رهبري قاطع امام خميني(ره) به عناوين مختلف[28] کوشیده است جايگاه و چهرۀ امام خميني(ره)، رهبر مذهبي انقلاب اسلامي، را مخدوش سازد؛ زيرا همانطورکه مقام معظم رهبري فرمود: اين انقلاب در هيچ جاي جهان بدون نام امام خميني شناختهشده نيست، و دشمن براي جلوگيري از صدور انقلاب اسلامي ناچار است جايگاه و شخصيت امام خميني(ره) را تخریب سازد.
حال با توجه به اين آسيب، وظیفۀ رسانهها وظیفهای دائمي و حساس است. نمایش فيلم، نوشتن نقدهاي منطقي در اين خصوص، برنامهسازي مداوم و ارائۀ قرائتی درست و منطقي از انقلاب، آن هم از معماران اصلي آن (امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري) مي¬تواند از جمله كارهاي رسانه¬ها در اين خصوص باشد.
رسانه¬هاي معتقد به انقلاب علاوه بر نقد رسانه¬هاي وابسته و كجفهم بايد خود براي به انحراف كشيده نشدن ماهيت انقلاب، پيشقدم باشند.
نتيجه:
در اين مجموعه، به مقولۀ آسيب¬شناسي و انقلاب گذرا نگاهی شد، و تعدادي از آسيب¬هايي كه ممكن است انقلاب اسلامي را فراگيرد بررسي گردید. البته اين آسيب¬ها تمام آسيب¬هايي نيست كه ممكن است انقلاب اسلامي را در بربگيرد و در اینجا فقط نمونه¬هايي از آن عنوان گردید.
در مجموع، نتيجه¬اي كه مي¬توان گرفت اين است كه رسانه¬ها با توجه به اینکه مؤثرترين نهاد در هر سيستم سياسي هستند، ميتوانند از لحاظ کارکرد رسانهاي هم در آسيب رساندن و هم در برابر آسيب¬ها مؤثر باشند، مانند بعضي از مصاديقي که در متن به آنها اشاره شد، و حتي مي¬توانند آسيب¬هايي را كه به سيستم وارد مي¬شود به گونه¬اي هدايت كنند تا به قولي از تهديد فرصت بسازند. با تحقيق و هنر، كه رهبر انقلاب اين دو را لازمۀ رسانهها بهویژه رسانۀ ملّي دانستند، مي-توان در رسانههاي معتقد به انقلاب اسلامي چنين تأثير شگرفي را ايجاد نمود.
پینوشتها
________________________________________
کارشناس ارشد علوم سیاسی.
[1] ــ انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، انتشارات معارف، 1380، ص 159
[2] ــ همان، ص 168
[3] ــ حمید مولانا، «استعمار فرانو و ابزارهای رسانهای آن»، ماهنامه پیام پژوهش، ش 43، ص 37
[4] ــ همان، صص 37 و 38
[5] ــ سعید کریمی، رسانهها و راههای تقویت مشارکت...، قم، بوستان، 1382
[6] ــ همان، ص 132
[7] ــ عبدالحمید ابوالحمد، مبانی سیاست، توس، 1370، ص 364
[8] ــ تدا اسکاچپل، دولتها و انقلابهای اجتماعی، ترجمۀ سید مجید روئینتن، تهران، سروش، 1376، ص 32
[9] ــ همانجا؛ در اين مقاله منظور از انقلاب همان انقلاب زيري است.
[10] ــ تدا اسکاچپل، همان، ص 19؛ خانم اسكاچپل اين كتاب را قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران نوشته است.
[11] ــ همان، ص 20
[12] ــ غلام سخی حلیمی، رسانه و جنبش هاي اسلامي معاصر، انتشارات مرکز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، 1382، ص 265
[13] ــ داور شیخاوندی، جامعهشناسی انحراف، انتشارات مرندیز، ص 75
[14] ــ همان، ص 39
[15] ــ راه انقلاب (مجموعه مقالات...)، انتشارات هماهنگ، 1378، ص 302
[16] ــ «بیانات مقام معظم رهبری در جمع اعضای مجلس خبرگان»، روزنامه جام جم، 19 شهریور 1384، ص 2
[17] ــ راه انقلاب (مجموعه مقالات...)، همان، ص 300
[18] ــ بیانات مقام معظم رهبری دربارۀ جنبش نرمافزاری و تولید علم.
[19] ــ راه انقلاب، همان، ص 215
[20] ــ آسیبشناسی انقلاب (مجموعه مقالات)، انتشارات شورای ایثارگران صدا و سیما، 1379، ص 91
[21] ــ همان، ص 148
[22] ــ حسین شیدائیان، آسیبشناسی انقلاب اسلامی از نگاه امامخمینی، انتشارات یاقوت، 1379، ص 167
[23] ــ عبدالله شهبازی، «سیا و جنگ سرد فرهنگی (گزارشی از کتاب جنگ سرد فرهنگی: سیا و جهان هنر و ادب، نوشتۀ خانم ساندرس)»، سیاحت غرب، ش 1 (تیر 1382)، ص 36
[24] ــ بیانات مقام معظم رهبری در دیدار از صدا و سیما، 1383
[25] ــ احمد رهدار، «استراتژی شکستخورده تحریف انقلاب اسلامی»، ماهنامه رواق اندیشه، ش 45 (شهریور 1384)، ص 32
[26] ــ همانجا.
[27] ــ همان، ص 46
[28] ــ برای مطالعه بیشتر رک: احمد رهدار، همان.