بشارتی: به امام گفتم که ما در این جنگ پیروزیم

اشاره: علی محمد بشارتی نماینده مردم جهرم در مجلس اول و عضو کمسیون دفاعی این مجلس است که جنگ بر ایرانیان تحمیل می شود به گفته خود دومین نماینده ای است که عازم جبهه می شود و در همان روزهای نخست در شهر شوش مجروح می شود و در بازگشت به تهران به امام گزارش جبهه را می دهد و اعلام می کند که ایران پیروز جنگ خواهد بود. بشارتی بعدها قائم مقام وزارت امور خارجه می شود و به همین دلیل در جریان جزئیات مذاکرات صلح قرار دارد. در این گفتگو، وزیر کشور دوران سازندگی، از چرایی و چگونگی آغاز جنگ و چرایی طولانی شدن آن و پذیرش قطعنامه، مدیریت امام، خطر تشکیک در تصمیمات امام، پیگیری غرامت و نحوه معرفی ارزشهای دفاع مقدس به نسل جدید سخن می گوید. اوج سخنان بشارتی آنجاست که می گوید: خاویر پرز دکوئیار دبیرکل وقت سازمان ملل متحد آدم مثبتی بود. گفت من تحت فشار شورای امنیت هستم آمریکا، انگلیس و فرانسه و شوروی و ... نمی خواهند صدام را محکوم کنند. ما گفتیم عراقی ها از ایران خارج شوند صدام آغازگر جنگ اعلام بشود و غرامت هم بپردازند.
 
  جنگ چرا شروع شد و چه کسی جنگ را شروع کرد؟
 
 
 
گفتن از جنگ بدون در نظر گرفتن سه موضوع اساسی حتی اگر تحلیل گر خیلی قوی باشد امکان پذیر نیست. یکی از این سه مساله، شخصیت امام است اگر ما امام را با عنوان قوی ترین ،مستقل ترین و بزرگترین شخصیت عالم در دو قرن اخیر ندانیم هم به خودمان جفا کرده ایم هم به ملت و هم به امام. خدای سبحان این مرد بزرگ را با تبدیر خود در این کشور قرار داد و بزرگترین تحول ممکن را به دست ایشان ایجاد کرد. انقلاب اسلامی از انقلاب کبیر روسیه در اکتبر 1917 و از انقلاب فرانسه در 1789 بزرگتر بود در حالی که هر دوی این انقلاب ها مبدا تاریخ شدند. موضوع دوم کارنامه درخشان امام است انقلاب اسلامی در کشوری که حساس ترین کشور خاورمیانه بود و آمریکایی ها و غربی ها برای دفاع از تمامیت منافع خود یعنی سلطنت شاه که به قول خودش غلام حلقه به گوش آمریکایی ها بود به وجود آمد. فرح می گوید شاه در تبعید به آمریکایی ها گفت که من مثل یک غلام حلقه به گوش مجری دستورات منطقه ای و فرامنطقه ای آمریکایی ها بود. اینکه امام چطور توانست در این مدت کوتاه از 19 دیماه 56 تا 22 بهمن 57 در مدت 14 ماه نیرومندترین ارتش های غیرهسته ای جهان را متلاشی کند و انقلاب را به پیروزی برساند، جای تامل است.
 

سومین موضوع ملت ایران است اگر امام بود و این ارتش غیرهسته ای هم بود ولی مردم نبودند کار پیش نمی رفت بنابراین اثرات غیرقابل انکار حمایت مردم از انقلاب بود که انقلا ب را به پیروزی رساند. اسناد و مدارک حاکی از آن است که امریکایی ها در مسیر انقلاب اخلال می کردند آخرین کارشان سرکوب تظاهرات مردم در 17 شهریور بود اما این سرکوب چون شرایط عوض شده بود هیچکس حاضر نشد به قول فرح مسوولیت این فاجعه را بر عهده بگیرد. برخلاف موارد قبل که مثلا در 15 خرداد ارتشبد اویسی به مردم حمله کرد  15 هزار نفر را کشت و جایزه گرفت سپهبد بود ارتشبد شد. ارتشبد آریانا عشایر را سرکوب کرد و جایزه گرفت هر افسرخشن و خونخواری مردم را می کشت جایزه می گرفت اما در 17 شهریور اعصاب رژیم را به هم ریخت هر چه نظامیان شاه شلیک می کردند مردم عقب نمی رفتند آنجا بود که مردم ثابت کردند که توپ و تانک و مسلل دیگر اثر ندارد.
 

ارتشبد فردوست می نویسد آمریکایی ها برای اینکه ارتش را وارد کنند که کودتا کند معاون سرفرماندهی پیمان ناتو روبرت هایزر را به ایران فرستاند هایرز در سفر چهل روزه به تهران سه مامورت داشت حتی المقدور از رژیم سلطنتی حمایت کند اگر نشد از دولت نیم بند بختیار حمایت کند اگر نشد امرای ارتش را وادار به کودتا کند. روبرت هایزر بعد از چهل روز امکان کودتا را صفر اعلام کرد چرا؟ فردوست نقل می کند می گوید در آخرین جلسه ای که امرای ارتش تشکیل دادند من از بدره ای فرمانده نیروی زمینی در مورد کودتا پرسیدم چون کودتا را معمولا نیروی زمینی می کند. او گفت نه. گفتم چرا؟ گفت چون من هفتصد نفر نیرو دارم باقی همه به انقلاب پیوستند از یک ارتش 470 هزار نفری در دهه دوم بهمن 57 هیچی نماند. آمریکایی ها دست خالی ایران را ترک کردند به تهاجم نظامی طبس دل بستند می خواستند خودشان وارد شوند که شکست خوردند. بعد از آن می خواستند با کودتای نوژه با بمباران جماران امام را به شهادت برسانند تمام این ترفندها با ناکامی کامل روبرو شد تنها چیزی که برایشان مانده بود تحریک صدام بود برای حمله به ایران. همین امروز روزنامه ها دو نکته مهم نوشتند اول اینکه گری سیک  معاون شورای امنیت آمریکا در دوران کارتر گفته است که ما به شکلی به ایرانی ها اطلاع دادیم که صدام می خواهد به ایران حمله کند دوم اظهارات طارق عزیز است که گفته است حمله به ایران احمقانه ترین کار ممکن بود اگر به ایران حمله نمی کردیم الان عراق سوییس دوم بود.
 

با این مقدمه می توانیم بگوییم چرا جنگ شروع شد. صدام مغرورترین، خودخواه ترین و سرکوب گرترین سردرمدار منطقه بود. آدمی بود ماجراجو که می خواست تحت هر شرایطی در بورس باشد. چون شاه از دور خارج شده بود بی میل نبود ژاندارم منطقه بشود کشورهای عربی هم ازاو می ترسیدند.  صدام بهانه ای هم داشت قرارد 1975 الجزایر که بین خود او به عنوان معاون حسن البکر و شاه امضا شده بود که خط تالوگ اروند رود مرز ما و آنها باشد. صدام اعلام کرد ما در این قرارد ضرر کردیم آن وقت ضعیف بودیم الان قوی هستیم می خواهیم حق خود را بگیریم صدام سه روز قبل از حمله در جمع خبرنگارها قراداد 1975 را پاره کرد و دور ریخت یکی از خبرنگارها از او پرسید شما خودتان این را امضا کردید چه جوابی به نسل آینده می دهید جواب داده بود که جواب شما را هفته بعد در تهران می دهم. صدام از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل یک درس گرفته بود اینکه یک ضربه کوبنده هوایی همه هواپیماهای ایران را از بین ببرد و بعد با تانک وارد ایران شود همان کاری که اسرائیل کرد همه فرودگاههای مصر را بمباران کرد و بعد صحرای سینا را گرفت. صدام چنین فکری کرده بود سی و یک شهریورو 59 به هشت فرودگاه حمله کرد از جمله مهرآباد صدام می دانست که نیروی هوایی ما قوی است ولی از وضعیت ارتش در آن موقع خبر داشت. تحلیل درستی داشت ارتش ما ضعیف شده بود برخی رفته بودند برخی برکنار شده بودند آنهایی هم که مانده بودند کار بلد نبودند چون آمریکایی ها چیزی یادشان نداده بودند. صدام 31 شهریور به فرودگاه های ما حمله کرد و از یک مهر وارد مرزهای ایران شد و در مدت شش ماه 22 هزار کیلومترمربع  از خاک ما را در شش منطقه استان اشغال کرد که مهمترین آنها خرمشهر بود خرمشهر مهران، قصر شیرین، خسروی، منذریه و مناطق کمرگی و مرزی کشور را در دارخوئین و ...  گرفتند اما صدام راضی نبود می خواست همه را یکسره کند فکر می کرد یک تلنگر به ایران می زند و بعد همه مخالفین ایران دسوی او می روند این خط، خط منافقین بود منافقین از همان روزی که انقلاب پیروز شد می گفتند عمر این نظام یک هفته بیشتر نیست. به صدام می گفتند ایران به یک باد بند است.
 
 
 
 
 
جنگ با این مقدمات شروع شد اما چرا جنگ اینقدر دیر تمام شد از جنگ جهانی دوم هم بیشتر طول کشید.
 
 
 
 
 
این سوال را باید از کاندولیزا رایس پرسید وزیر سیاه بخت امور خارچه آمریکا در دوران بوش که زمان پایان جنگ سی و سه روزه از او پرسیدند کی آتش بس می شود؟ گفت این مثل درد زایمان است باید ما تمام امکانات حزب الله را نابود کنیم بعد جنگ تمام شود اما هرچه جلوتر رفتند دیدند روز به روز موشک های جدیدتری با برد بیشتری مناطق اسرائیلی را هدف قرار می دهد. اسرائیلی هم در طول تاریخ ترسوترین مردم دنیا بوده اند با یک ترقه درمی روند اینها برای تجارت آمده اند. صدام راضی نبود می خواست همه امکانات کشور از بین ببرد آمریکایی ها و روس ها هم راضی نبودند می خواستند ایران را نابود کنند. انواع تسلیحات جنگی را به عراق دادند نفربر، هواپیما، تانک، میگ و ...  ولی همه چیز را برای ما تحریم کرده بودند. یک روز سفیر روسیه یک نامه آورد خواند که رهبران شوروی با خوشحالی اظهار می دارند که آن محموله نظامی که در مرزهای دو کشور متوقف شده بود آزاد شد و به طرف تهران به راه خود ادامه داد. این محموله چی بود؟ شورای امنیت تحریم کرده بود که هیچ نوع محموله نظامی به ایران صادر نشد. ما سه تریلی سیم خاردار از یوگسلاوی خریده بودیم داشت می آمد لاجرم باید از خاک روسیه عبور می کرد تا در مرز آذربایجان تحویل ایران شود. روس ها جلوی ایرن محموله را گرفتند و اظهار کردند که ما از ورود سلاح استراتژیک طبق قرار سازمان ملل متحد ممانعت می کنیم. به صدام تانک های پیشرفته تی 60 می دادند هواپیماهای میگ 27 می دادند که از تیررس موشک ها هم مصون است فرانسوا میتران علاوه بر اینکه هشتاد میراژ به صدام داد 12 هواپیمای سوپر اتاندارد را به صدام قرض داد تمامی اطلاعات سری را ماهواره های آمریکایی از چبهه های ما می گرفتند و به صدام می دادند. کشورهای عربی علاوه بر اینکه دلار می دادند به نیابت از صدام نفت صادر می کردند چون ما سکوهای نفتی عراق را زده بودیم. اینها می گفتند آتش بس چه فایده ای دارد ایران را ویران کنید باز هم یک چیزی هست. ما نبودیم که جنگ می کردیم و آن را ادامه می دادیم این غرب بود که منافعش را در ادامه جنگ می دید. چون آنها فکر می کردند که صدام می تواند انقلاب اسلامی را نابود کند و چون انقلاب برقرار بود با آتش بس موافق نبودند.

 
 
 
 
ولی بعد از فتح خرمشهر اینها اعلام صلح کردند اما جنگ ادامه یافت؟
 
 
 
 
 
یکبار اعضای سازمان کنفراس اسلامی آمدند خدمت امام. ضیاءالحق رییس جمهور پاکستان، ضیاء الرحمان از بنگلادش، یاسرعرفات از فلسطین، احمد سکوتوره از هند، نخست وزیر وقت ترکیه  و روسای کشورهای مختلف به امام گفتند آتش بس بشود امام گفتند ما آتش بس می کنیم اما با چه تمهیدی؟ و آیا عراق از مناطقی که در کشور ما اشغال کرده است، عقب نشینی می کند؟ و آیا عراق دوباره به کشور ما حمله نمی کند؟ اینها بهم نگاه کردند. دست آخر امام گفتند خوب موقع نماز است برویم. دست خالی برگشتند. به احتمال زیاد آنها هم ماموریت داشتند تا چیزی را که صدام با جنگ به دست نیاورده بود با آتش بس به دست آورند.


رفته بودیم هند راجیو گاندی از من پرسید چرا آتش بس نمی کنید به او گفتم آقای گاندی اگر بمبئی اشغال شود چه می کنید؟ عصبانی شد گفت پدرشون را درمیاوریم. به او گفتم کشور ما اشغال شده است چطوری آتش بس بپذیریم. یک تجربه تلخی هم از جنگ شش روزه داریم. اینها آتش بس را پذیرفتند به امید اینکه اسرائیلی ها خارج بشوند که نشدند ما چنین خواسته ای را داریم ما می گوییم صدامی ها تا آخرین نفر باید خارج شوند. گاندی نگاه غضب آلودی به وزیر خارجه خود کرد و گفت چرا به من نگفتبد که بخشی از ایران اشغال است. آن زمان به چند کشور خارجی رفتیم آنها از ما خواستند که آتش بس کنیم ما گفتیم کشور ما اشغال شده است. نمی توانیم در چنین شرایطی آتش بس را بپذیریم.
 

موضع دوم اعلام آغازگر جنگ بود چرا ما می گوییم آمریکایی ها معذرت خواهی کنند از اینکه برخی از شهروندانشان قرآن را آتش زدند علتش این است که اگر عذرخواهی کنند تکرار نمی شود. چرا ترکیه می گوید اسرائیلی ها باید از حمله به ناوگان آزادی عذرخواهی کنند برای اینکه تکرار نشود. ما می گفتیم علاوه بر اینکه نیروهای صدام باید از خاک ما خارج بشوند باید سازمان ملل عراق را آغازگر جنگ اعلام کند که تکرار نشود تا دوباره یکی دیگر از جای دیگری وارد خاک کشور ما نشود و جنگ جدیدی را بر ما تحمیل نکند.
 
 
 
 
 
شما از امام گفتید می خواهم از مدیرت امام در جنگ صحبت کنید امام چگونه جنگ را رهبری کرد؟
 
 
 
 
 
من به شما می گویم اگر هر بخشی از مدیریت امام را افشا کنیم باید به هر بخشی از کارنامه مدیرتی امام یک جایزه نوبل اختصاص داد. یکی پیش بینی شکست مارکسیست ها بود دیگری پیش بینی سقوط پهلوی بود اینکه شاه رفتنی است مگر کسی باور می کرد بختیار عقب رود اما امام گفت من به پشتیبانی ملت توی دهن این دولت می زنم. نمی خواهم بگویم امام غیب می دانست. امام اینقدر بصیرت داشت که مسائل را تحلیل می کرد  و قدرت وحدت ملی را هم متوجه بودند به همین دلیل با قدرت حرف می زدند.


من سی ویک شهرویر 1359 عضو کمسیون دفاعی مجلس بودم و موسس سپاه هم بودم هم شان نظامی داشتیم و هم شان سیاسی. وقتی که جنگ شد اولین خبرها و دقیق ترین خبرها به ما می رسید. الان امام نیستند و من هم در شرایطی نیستم که بخواهم برای مثلا هدف خاصی مثلا انتخابات حرفی بزنم این حرف را بخاطر خدا و به عنوان یک شخص سیاسی که تحت تاثیر ابدی امام هستم و خود را مدیون همیشگی امام می دانم، می گویم اولین برخورد امام را با جنگ که عراق به فرودگاه ها حمله کرد، خیلی عمیق است. گفتند چیزی نیست یک دیوانه ای آمده و دو تا سنگ انداخته و رفته است.  مردم خونسردی خود را حفظ کنند. ماها جوان هم نبودیم توان کشور را می دانسیتم قبل از مجلس در کردستان بودیم به امام گزارش کردستان را می دادیم. ماها نگران بودیم ما وضعیت ارتش را می دانستیم افرادی که مانده بودند معتقد بودند اما توان نظامی پایینی داشتند روز اول با بمباران هوایی تمام شد اگرچه اول مهر 180 هواپیمای ما جز یکی که دچار نقص فنی شد بقیه عراق را بمباران کردند و برگشتند. اما خوب ما دلهره داشتیم.


جنگ صدامی ها شروع نشد که تمام شود. اما درایت و قدرت امام باعث شد که توان ملی و روحیه مردم بالا رود امام مردم را بسیج کرد امام از قدرت مردمی استفاده کرد. تقویت جبهه ها توسط مردم باعث شد که ایران حفظ شود. جوان ها را آن چنان کردند که برای رفتن به جبهه ها دست به کارهای مختلف می زدند. سردار اسدی نقل می کرد که مادر یکی از شهدا آمد که مگر شما نمی گویید بدون اجازه والدین فرزندان را به جبهه نمی بریم پسر ما بدون اجازه من رفته و شهید شده است. پرونده را آوردند دیدند پسرش استامپ را برده و اثر انگشت مادرش را در خواب گرفته و آورده است.  اینها چنین روحیه ای داشتند. برای رفتن به جبهه رقابت می کرند. اینها فرزندان خمینی بودند. این روحیه هرجا باشد حرف آخر را می زند.
 

در حقیقت جنگ را امام به پایان بردند با امکانات نزدیدک به صفر. آنها امکانات بسیار زیادی داشتند ما نداشتیم هواپیماها و موشک ها گران بودند اف 14 چهل میلیون دلار بود میگ 27 هیجده میلیون دلار بود. ما نمی توانستیم مثل آنها بجنگیم پول نداشتبیم امکانات نداشتیم اگر داشتیم هم به ما نمی فروختند. غرب و حامیان صدام در جنبه اقتصادی هم خیلی باختند. یکجا صد میلیارد دولت کویت باخت صدوشصت میلیارد دلار دولت دولت های عربی و عربستان باختند. امارات و تمام کشورها از رهگذر دیوانگی صدام ضرر کردند. بیش از هشتاد میلیارد دلار مطالبات روسیه از عراق از بین رفت. 56 میلیارد دلار فرانسه به عراق داد اما نتوانست پول بگیرد. در جنگ هشت ساله درست است که ما 220 هزار شهید دادیم اما خسارت زیادی هم به صدامیان وارد شد. هم حیثیت سیاسی شان از دست رفت و هم لطمه جدی اقتصادی خوردند مهمتر از همه اینها جنگ خروجی زیبایی داشت و آن اینکه ساز و برگ نظامی ما چنان شد که آمریکا و اسرائیل جرات حمله به ما را ندارند.

 
 
 
 
در مورد تصمیمات امام در طول جنگ گاهی تشکیک  می شود بخصوص در مورد قضیه قطعنامه. این تشکیک ها چقدر خطرناک است آیا امام شخصیتی بودند که بر اساس نظر دیگران و همینطوری تصمیم بگیرند؟
 
 
 
 
 
امام شخصیت فهیمی بوند هر سوالی را بدون فکر پاسخ نمی دادند معمولا به زمان دیگری موکول می کردند در حالی که برخی از پاسخ ها بدیهی بود. امام خیلی بیدار بودند. یک رادیو داشتند امواج مختلفی داشت و با یک دگمه همه رادیوها را می گرفت امام همه رادیوها را گوش می داد امام عالم را تحت تاثیر قرار می داد و به عالم خط می داد اما هیچکس روی امام نفوذ نداشت و همه از امام خط می گرفتند. اینکه بگوییم ما امام را وادار کردیم تا آتش بس را بپذیرند توهین به امام است اولا ایشان به نظر کارشناسی بها می دادند به مشورت بها می دادند اما معنی آن این نبود که هرچه مشاورها می گفتند می پذیرفتند امام مایل بودند سر و کار جنگ به یک جایی برسد و بعد از آن آتش بس بشود. نمی توانم منکر این بشوم که عده ای مایل بودند که جنگ زود پایان یابد اما امام گفتند عجله نکنبد چون اگر صدام را به آن روز سیاه نمی انداختند دوباره حمله می کرد. مرصاد را دیدیم که هنوز مرکب قطعنامه خشک نشده بود با حمایت صدام به کشور حمله شد.
 
 
 
 
 
بعد از جنگ آیا ما پیگیری غرامت کردیم؟ چرا دولت جمهوری اسلامی 22 سال بعد از جنگ برای غرامت اقدام نمی کند؟
 
 
 
 
 
خاویر پرز دکوئیار دبیرکل وقت سازمان ملل متحد آدم مثبتی بود. گفت من تحت فشار شورای امنیت هستم آمریکا، انگلیس و فرانسه و شوروی و ... نمی خواهند صدام را محکوم کنند. ما گفتیم عراقی ها از ایران خارج شوند صدام آغازگر جنگ اعلام بشود و غرامت هم بپردازند. صدام هشتاد لشکر درست کرد در حالی که موقع حمله به ایران 15 لشکر داشت. وقتی که آتش بس برقرار شد این ارتشی ها که مار خورده بودند، افعی شده بودند. صدام ترسید که اینها کودتا کنند بنابراین در اقدامی بیهوده و نسنجیده، کویت را اشغال کرد. امام در یک رفتار بسیار هوشیارانه اعلام عدم حمایت از صدام کردند. برخی در داخل می گفتند صدام شده مثل خالد بن ولید که باید از صدام حمایت کرد. ما گفتیم نه. یک مقاله نوشتم در روزنامه جمهوری اسلامی بنام سرنوشت شوم سردار قادسیه. این مقاله چاپ شد سفیر اسپانیا به عنوان مقدم السفرا ساعت دو بعد از ظهر وقت گرفت و آمد. مقاله و ترجمه را آورده بود گفت آیا این مقاله نظر دولت است گفتم بلی. گفت یعنی در این جنگ شما بی طرفید و از صدام حمایت نمی کنید؟ گفتم بلی. گفت به کشورم ابلاغ می کنم.  این از خاطرات شیرین آن دوران است. آقای هاشمی هم اعلام کرد امروز زمان حمله به کشورها نیست و ما از عراق حمایت نمی کنیم.  مدت کمی از اشغال کویت گذشته بود که آقای دکوئیار به آقای ولایتی زنگ زد و گفت که ما اعلام می کنیم که آغازگر جنگ صدام است ولی پیگیری خسارت جنگ نکنید. برای ما هم این مهم بود. تا این مساله اعلام شد در صداوسیما سرود « مبارکباد این پیروزی » پخش شد. تا آن موقع شورای امنیت موافق نبود که  صدام به عنوان آغازگر جنگ معرفی بشود.

 
 
 
 
در مورد نحوه معرفی جنگ به نسل جدید صحبت کنید اینکه چرا و چگونه و چه کسی باید این کار را انجام دهد آیا کسانی که در جنگ نبودند می توانند راوی ارزش های دفاع مقدس شوند؟
 
 
 
 
 
در مورد جنگ نسل جدیدی که در موقع جنگ نبودند می تواند روایت‌گر جنگ باشند. منتهی فرق است بین درایت و روایت. اینکه کسی بخواهد بیت المقدس را با خواندن روایات و خاطرات و اسناد روایت کند اشکالی ندارد. اما اینکه چگونه جنگ را به نسل جدید روایت کنیم، کاری سخت و بسیارمهم است. اسدالله علم وزیر دربار بود نوشته است رفته بودم دانشگاه شیراز، زنان و دختران باحجاب را دیدم عصبانی شدم وقتی گزارش را به شاه دادم او هم عصبانی شد. از رییس دانشگاه شیراز پرسیدم چرا اینها باحجاب می شوند گفت از این عجیب تر این است که با مردان هم دست نمی دهند. تحولی عجیب در زنان کشور به وجود آمده بود. چه کسی باور می کرد که مراکز فساد بسته شود و جوانان در این سطح دنبال معنویات باشند. امام که آمد فضا اتوماتیک عوض شد زنان چادر به سر کردند و مردان ریش گذاشتند. راجع به انتقال فرهنگ جبهه به نسل جدید خیلی عمیق تر از این ها باید کار کرد. باید یک تحول اساسی ایجاد کرد. این تحول با رژه ها و مانورها و همایش ها و ... به تنهایی به وجود نمی آید ضمن اینکه این مانورها و همایش ها هم لازم است.
 

من پس از مقام معظم رهبری دومین نماینده مجلس بودم که به جبهه رفتم. ایشان به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع مقارن اغاز جنگ به اهواز و آبادان رفتند. من در شهر شوش مجروح شدم. وقتی به تهران آمدم گزارش روحیه بالای رزمندگان را به مجلس دادم و گفتم که ما در این جنگ پیروزیم.