بنی صدر در دامان منافقین!

ابوالحسن بنی صدر، فرزند یک روحانی اهل همدان می باشد. وی بعد از شرط دولت مصدق در سال 1332 به گروههای مخالف شاه پیوست. یک بار زندانی شد و در سال 1343 به فرانسه رفت و در آنجا به مطالعه و تدریس اشتغال یافت. هنگامی که حضرت امام خمینی قدس سره از عراق به فرانسه (نوفل لوشاتو) هجرت کردند او نیز به امام پیوست و پس از پیروزی انقلاب اسلامی عمدتاً وقت خود را صرف سخنرانیهای سیاسی در مجامع مخصوصاً دانشگاهها نمود. در اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران (بهمن سال 58) کاندید و با اکثریت آراء به ریاست جمهوری برگزیده شد. در دوران ریاست جمهوری با دو مشکل مواجه بود. یکی جاسوسان آمریکائی که در دست دانشجویان پیرو خط امام بودند و دیگر شروع جنگ تجاوزکارانه ی صدام حسین علیه ایران اسلام. وی معتقد بود که جاسوسان آمریکائی بایستی تحویل شورای انقلاب شوند که در این صورت هم دست دانشجویان از مسأله کوتاه می شد و هم دولت را درگیر کشمکش با آمریکا می کرد که با تدبیر حضرت امام(ره)، گروگانها در اختیار مجلس شورای اسلامی قرار گرفتند. در زمینه ی جنگ نیز او با طرح «زمین در برابر زمان» عملاً فرصت های مناسبی را در اختیار ارتش عفلتی صدام قرار داد تا موقعیت خود را مستحکم سازند.
وی با صدور دستور ترور سران نظام اسلامی و انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی که منجر به شهادت بهشتی و 72 تن از یاران امام و انقلاب گردید (تیرماه 60) اوج کینه ی خود را نسبت به انقلاب اسلامی و راه امام(ره) نشان داد
 
از آنجا که وی نتوانست در جبهه ها کاری از پیش ببرد، به طرح مسائل در شهرها «پشت جبهه» پرداخت و تلاش کرد نظرها را از جبهه ها به اختلافات درونی بکشاند. وی در سخنرانی روز عاشورا (سال 59) به مناسبت سالگرد رحلت مصدق، تندترین حملات را متوجّه حزب الله و پیروان وفادار حضرت امام همچون شهید بهشتی و مقام معظم رهبری و حجت الاسلام والمسلمین هاشمی نمود. در تمامی این مراحل حضرت امام با رهبری بی نظیر خود سعی در آرام کردن اوضاع، هدایت انقلاب و آگاه نمودن مردم به ریشه های جریانات و سوق دادن فریادها به سوی آمریکای جنایتکار داشت. عاقبت، بنی صدر که توسط منافقین و ملی گراها و سلطنت طلبان دوره شده بود در دام آنان افتاد و نصایح امام را بگوش نگرفت و توسط مجلس شورای اسلامی با رأی عدم کفایت سیاسی برای ریاست جمهوری مواجه گردید. (خرداد سال 60) وی که قبل از این رأی، مقام فرماندهی کل قوا را از دست داده بود، با تنفیذ رأی مجلس شورای اسلامی توس حضرت امام(ره)، از مقام ریاست جمهوری خلع و متواری و در آغوش میلیشای منافقین پنهان گرید. وی با صدور دستور ترور سران نظام اسلامی و انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی که منجر به شهادت بهشتی و 72 تن از یاران امام و انقلاب گردید (تیرماه 60) اوج کینه ی خود را نسبت به انقلاب اسلامی و راه امام(ره) نشان داد. او بهمراه رجوی سرکرده ی منافقین با خواری تمام از ایران گریخت و بدامان غرب و آمریکای خونخوار پناه برد تا بعنوان مخالف نظام از سوی آنان حمایت شود.
محافل غربی از او بعنوان کسی که در سیاست مهارت چندانی ندارد و سعی می کند اصول اسلامی را با اقتصاد سوسیالیستی ترکیب کند و... یاد می کنند و امام راحل عظیم الشأن او را کسی که علمش بیشتر از عقلش می باشد و کسی که توسط اطرافیان ناباب و منحرف احاطه شده و عاقبت در دامان آنان سقوط کرده است است ارزیابی نموده اند.