تأسيس انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تبريز در آستانه نهضت امام خميني (ره)
اشاره
نحوهي شكلگيري انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تبريز در سال 1338 ه. ش و شرح فعاليتهاي اعضاي مؤسس انجمن و همچنين بررسي گوشهاي از فعاليتهاي اين انجمن در راستاي مبارزات انقلابي در برابر رژيم، با تأسي از فرمايشات حضرت امام (ره) و ارشادات روحانيون مبارز كه با اين انجمن در ارتباط بودند، در اين نوشتار بررسي ميشود.
دانشگاه تبريز پس از دانشگاه تهران، قديميترين دانشگاه ايران به حساب ميآيد. فرقهي دموكرات آذربايجان در سال 1325 با تغيير نام دانشسراي عالي به «آذربايجان ملي يونيوسيته سي» در حركت تجربهطلبانهي خود، دانشگاه ملي آذربايجان را به وجود آورد. ورود نيروهاي دولت مركزي به آذربايجان سبب فروپاشي فرقهي كمونيست را در هم پيچيد. لذا ضرورت ايجاد دانشگاه پس از اين قضايا بيشتر از پيش احساس ميشد، بنابراين در پي درخواستهاي مكرر مردم در سال 1326 شمسي دانشگاه تبريز ايجاد گرديد.
مبارزات صورتگرفته در دانشگاه تبريز متأثر از حوادث و جريانهاي غالب شهر تبريز بوده است. حضور حزب توده در مقطع 1329 تا 1332 و انحراف مبارزات توسط آن در دانشگاه تهران و تبريز در اين دوره قابل مشاهده است. حضور حزب توده به معني عدم فعاليت نيروهاي ملي و مذهبي در اين مقطع نيست. در تبريز و دانشگاه آن، در جريان ملي شدن صنعت نفت جريان فعال ملي، مذهبي هم به حساب ميآيد به طوري كه رهبر جبههي ملي آذربايجان با آيتالله سيد محمّدعلي انگجي ـ فرزند آيتالله انگجي بزرگ [1]ـ بود.
پس از كودتاي 28 مرداد سال 1332 در مبارزات سياسي ركود حاكم گشته بود و هر فعاليتي در زير ذرهبين قرار داشت. جوّ حاكم بر دانشگاه تبريز جو غير مذهبي بود به طوري كه حتي در ماه رمضان كافههاي دانشكدههاي دانشگاه باز بود. تسلط انديشههايي كه حزب توده در دانشگاهها نشر ميداد فرمولهايي براي مبارزه و فعاليت سياسي به جوانان و دانشجويان ارايه داده بود كه هيچ جايي براي مذهب و طرح آن در مسايل و مبارزات سياسي در نظر نگرفته بود. تصور حاكم اين بود كه با تكيه بر مذهب و دستورات ديني نميتوان حركتي را آغاز كرد.
اولين نمازخانه در دانشگاه تبريز چگونه داير شد
دكتر سيد محمّد ميلاني يكي از اعضاي قديمي و اوليهي اين انجمن چگونگي تأسيس آن را چنين شرح ميدهد:
«در آن شرايط راكد محض سياسي در دانشگاه در سال 1338 من سال دوم پزشكي بودم يك روز [محمّد] حنيفنژاد پيش من آمد ـ من با حنيفنژاد در سال 1336 در دبيرستان فردوسي تبريز، در سال ششم آن موقع هم با همديگر مبارزات مذهبي داشتيم مثلاً امر به معروف كردن، بحث كردن و كارهاي چنين ـ و گفت كه يك جلسهاي گذاشتهايم، انجمن اسلامي دانشجويان را در تبريز تشكيل دادهايم و تو هم به آنجا بيا. من هم رفتم آن روز در منزل حاج احمدآقا طهماسبي تشكيل شده بود ـ حاج احمدآقا طهماسبي يك فردي بود كه در تبريز با اكثر روحانيان شهر مراودات داشت اگر از علماي بزرگ كسي از تهران به تبريز ميآمد در منزل وي ميهمان ميشد تيپ مذهبي قرص و محكمي بود ـ اغلب جلسات اين انجمن در منزل او تشكيل ميشد. از اعضاي اوليهي اين انجمن ميتوان از دكتر شهيد معيّري [2]، دكتر قهرماني، دكتر جهاني، دكتر گوگاني كه اكنون در تبريز است، مرحوم آقاي سيد حسين كهنمويي [3]، دكتر بهروزيه ـ استاد ادبيات در دانشگاه تبريز ـ در آن روزها آقاي سيد هادي خسروشاهي فعاليت خوبي از قم ميآمد در تبريز انجام ميداد».
عمدتاً گرداننده و سخنگوي جلسات، مرحوم دكتر معيري و گردانندهي علمي و اعتقادي آن، مرحوم سيد حسين كهنمويي بود:
«موقعي كه من وارد فعاليتهاي انجمن شدم، حنيفنژاد در آن جلسات شركت نميكرد زيرا به تهران رفته و در دانشكدهي كشاورزي درس ميخواند. عمدهي بحث اين بود كه چه كنيم ساواك و شهرباني مانع كار انجمن نشوند و قرار شد كه به اطلاع آنها برسد كه ما در اينجا جلسهي مذهبي داريم.»
دكتر ميلاني در ادامهي خاطرات خود به فعاليتهاي دكتر معيري پرداخته ميافزايد:
«دكتر معيري خيلي با تحرك و ديناميسم همه را تشويق ميكرد كه نبايستي خجالت كشيد واقعاً شرايط به قدري بد بود كه ما را خجالت ميدادند و مسخره ميكردند، اگر متوجه ميشدند كه انسان نماز ميخواند و مذهبي است كنار گذاشته ميشد. دكتر معيري ميگفت به جلسهاي رفته بودم وقت نماز رسيد ديدم وقت نماز ميگذرد هيچكس بلند نشد نماز بخواند، من بلند شدم رفتم وضو گرفتم نماز خواندم بعد از من چند نفر بلند شدند نماز خواندند. جلسات انجمن اسلامي ادامه پيدا كرد و اغلب در منزل آقاي طهماسبي داير ميشد. بحثها بحث مذهبي بود كه آقاي كهنمويي تفسير قرآن را از فاتحهالكتاب شروع كرد. از كساني كه در آن مقطع براي رونق گرفتن جلسات كمك شاياني ميكردند آقاي سيد تقي ميرفخرايي از اساتيد بزرگ و معلم زبان و ادبيات فرانسه بود كه در دانشگاه هم تدريس ميكرد، وي و برادرش عليخان ميرفخرايي به جلسات انجمن اسلامي ميآمدند». [4]
بعد از گذشت شش هفت جلسه كه از برگزاري آن گذشت، مشكلاتي به وجود آمد به همين جهت تصميم گرفته شد جلسات در مدرسهاي تشكيل شود؛ مرحوم كهنمويي با يكي از دوستانش مدرسهاي را در محلهي «نوبر قاپوسي» براي اين منظور مهيا كردند. دكتر جليل واعظ [5] يكي ديگر از فعالان اين جلسات در خاطرات خود از اين جلسه و انجمن ميگويد:
«عامل دلگرمي اين فعاليتها، مرحوم شهيد آيتالله قاضي طباطبايي بودند و يك عده افراد خير دلسوز به اسلام از بازار بودند كه هم بودجهي مالي آن را تأمين ميكردند و هم برنامههاي آن را تعيين ميكردند. يك عده هم از افراد فرهنگي بودند از دبيران آموزش و پرورش كه هنوز هم هستند.
براي اولين بار انجمن اسلامي دانشجويان دانشكدهي پزشكي در خيابان مقصوديه تشكيل گرديد. پايينتر از مسجد كدخداباشي مدرسهاي بود كه حياط فرورفتهاي داشت. به وسيلهي برادران فرهنگي كه يكي آقاي ميرفخرايي بود ـ كه اكنون هستند ـ و يكي هم آقاي كهنمويي بود كه مرحوم شده است و دو نفر ديگر از آقايان فرهنگي ثبتنام ميكردند. از شرايط ثبتنام پرداخت ماهي دو تومان بود كه براي خريد نفت بخاري و سرايداري كه آنجا ميماند هزينه ميشد».
فعاليت انجمن اسلامي دانشجويان دانشكدهي پزشكي تبريز كاملاً علني بود:
«براي اينكه ساواك مزاحم فعاليتهاي انجمن نشود، مرحوم آيتالله قاضي به انجمن گفته بود وقتي برنامههايتان را به صورت علني اعلام ميكنيد تحت عنوان قرآن و تفسير قرآن اعلام كنيد و اسمي از نهجالبلاغه نبريد ولو اينكه در برنامه داشته باشيد. اين انجمن تشكيل شد و حدود 12 نفر از دانشكدهي پزشكي در آنجا حضور داشتند كه يكي هم آقاي دكتر سيد محمّد ميلاني بود و با من هم، همكلاسي بودند. بنده خودم [جليل واعظ] بودم، آقاي دكتر وصوليپور كه الآن اسم خود را به افخمي تغيير دادهاند و متخصص كودكان در تهران ميباشد، بودند ـ ليست تمامي اعضاي اين انجمن نزد من موجود است ـ از ديگر اعضاي انجمن دكتر صاحبميز بود كه متخصص زنان و زايمان ميباشد ـ مطبش در خيابان گلباد تبريز است ـ از دانشكده فني و داروسازي هم بودند كه اسامي آنها در خاطرم نيست. ما در آن زمان حدود 34 نفر دانشجو بوديم كه عضو بوديم يك سري هم افراد فرهنگي بودند كه من دقيقاً سمت آنها را نميدانم. جلسههاي ما پنجشنبه تشكيل ميشد».
برنامههاي اين جلسه از اين قرار بود كه هر يك از اعضاي انجمن به ميل خود چند آيه از قرآن را انتخاب ميكرد و قرائت ميكرد. بعد مرحوم كهنمويي اشكالات قرائت را رفع و در مورد تفسير آن آيات بحث ميكرد.
ايجاد نمازخانه در دانشكدهي پزشكي دانشگاه تبريز
از اولين اقداماتي كه توسط انجمن اسلامي دانشجويان دانشكدهي پزشكي تبريز صورت گرفت، ايجاد نمازخانه در اين دانشكده است. انديشهي اوليهي آن هم توسط مرحوم سيد حسين كهنمويي ضمن تفسير يك آيه از قرآن مجيد مطرح شد.
«يك بار به اين آيه رسيد كه «اِن الذين امنوا و عملوا الصالحات سيجعل لَهم الرحمن ودّا». [6] مرحوم كهنمويي با خنده گفت: شما آخر نميتوانيد با زور، خودتان را در دل جماعت جاي دهيد كه من پزشك هستم و مردم بايد مرا دوست داشته باشند، اول بايد به خدا ايمان بياوريد، دوم بايد عمل صالح انجام دهيد. پروردگار در اين آيه ميفرمايد كسي كه به من ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد من محبت اين افراد را در دل مردم وارد ميكنم. بعد تفسير كرد و گفت همهي ما ميگوييم معاد است و خدا وجود دارد و كتاب و قرآن هست و به خدا ايمان داريم ولي صحبت ما در عمل صالح است، عمل صالح يك جنبهي عبادي دارد، يك جنبهي اجتماعي و يك جنبهي سياسي. جنبهي سياسي آن اين است، بعد پرسيد در دانشگاه هنگام ظهر چند نفر نماز ميخوانند؟ از همان بچههايي كه اينجا هستند و قرآن ميخوانند چند نفرتان بلند شده و نماز ميخوانيد؟
واقعاً تعداد محدود بود، يكي دو نفر جواب دادند. گفت آخر چرا نماز نميخوانيد؟ شما اگر در دانشگاه نماز نخوانيد پس كجا ميخوانيد؟ يك عده گفتند ميرويم در مسجد ميخوانيم گفت چرا در دانشگاه نميخوانيد؟
از اينجا جرقهي اوليه زده شد كه بايد در دانشكده نمازخانهاي ايجاد گردد. تا آن زمان نمازخانه وجود نداشت، در جلسهي بعد به مرحوم كهنمويي گفتيم آن آيه را كه شما تفسير كرديد ما را از خواب بيدار كرد و پيشنهاد كرديم كه در دانشگاه بايد نمازخانه باشد». [7]
براي عملي كردن اين طرح چند تن از دانشجويان دانشكدهي پزشكي چون دكتر ميلاني، دكتر واعظ و دكتر افخمي به رئيس دانشكده مراجعه و خواستار محلي براي نمازخانه ميشوند. دكتر واعظ ادامه ميدهد:
«رئيس دانشكده گفت شما برويد و هر جايي كه انتخاب ميكنيد بگوييد تا دستور دهم آنجا را تخليه كنند. ما پس از بررسيهاي زياد ـ از ضلع شرقي دانشكده كه وارد ميشويد طبقهي همكف ـ در زيرزمين يك اتاق را انتخاب كرديم. آقاي دكتر ميلاني توسط پدرش از بازار پولي جمع كردند و براي نمازخانه فرش خريدند. قبلاً آنجا خالي بود. يك پنجرهاي هم آنجا گذاشتند و يك كتيبهاي هم با عنوان نمازخانهي دانشكدهي پزشكي آنجا نصب كرديم. فردا صبح آمديم ديديم درب نمازخانه را قفل كرده و كتيبه را هم برداشتهاند. بالاخره پيش رئيس دانشكده رفتيم او گفت من اطلاعي ندارم، بعد معلوم شد كه اين كار توسط ساواك صورت گرفته. گفتيم شما كتيبه را برداريد ولي آنجا را باز نگه داريد.
چون مقدمهي كار بود هيچ نوع عكس يا تبليغات نبود. يك روز هم آمديم ديديم فرش را جمع كردهاند، البته نبرده بودند فقط جمع كرده و بيرون نمازخانه گذاشته بودند. تصميم گرفتيم به جاي فرش از موكت استفاده كنيم و نمازخانه را موكت كرديم».
جشن نيمهي شعبان
با توجه به شرايط سياسي حاكم بر ايران در آن مقطع (1341ـ1339) جريان غالب در مبارزات دانشجويي جريان هوادار مليگرايي بود. در تبريز هم اين جريان با آميختگي به مذهب و مسايل ديني قابل مشاهده است. در كنار اين فعاليتها، انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تبريز با يك وجه كاملاً مذهبي به فعاليتهاي خود ادامه ميداد. اين انجمن در بهمن سال 1340 مراسم جشن باشكوهي به مناسبت ولادت امام دوازدهم (عج) برگزار كرد؛ دكتر ميلاني از گردانندگان اين مراسم توضيح ميدهد:
«جلسات انجمن اسلامي رونق گرفته بود. تصميم گرفتيم يك مراسم جشني در ولادت حضرت حجت (عج) برگزار كنيم. رفتيم پيش آيتالله قاضي طباطبايي و مسجد شعبان [8] را براي اين كار در نظر گرفتيم. يك اعلاميهاي هم داديم كه خيلي جالب بود؛ در آن يك حديث از حضرت پيامبر (ص) كه در آن زمان تازگي داشت نوشته بوديم، كه ساواك را به جنب و جوش انداخته بود. حديث اين بود، پيامبر اكرم در جنگ بدر ميفرمايد: «از من به زراندوزان مكه بگوييد بعد از اين با غلامان رومي يكي خواهند شد. دست ناپاك شما به حريم پاك نبوت نميرسد.» اين اعلاميه در بازار و نزد مردم و دانشجويان انعكاس خوبي پيدا كرد. مشكلي كه داشتيم فقدان پول بود زيرا همه دانشجو بوديم و از نظر مالي خيلي ضعيف بوديم. اجباراً از اين طرف و آن طرف دست انداختيم اين و آن را ديديم متأسفانه نتوانستيم پول چنداني جمع كنيم.»
علاوه بر مسألهي مالي دو مورد ديگر هم وجود داشت نخست هيأت امناي مسجد بود كه مانع كار نشوند و ديگر سخنران جلسه بود:
«براي اينكه هيأت امنا ممانعت نكنند پيش يك عده از افراد معتمد از جمله بيتالله جمالي رفتيم و صحبت كرديم و در مورد سخنران نزد اغلب افراد درجه اول تبريز رفتيم، كسي حاضر نشد، از روي ناچاري به طرف وعاظ درجه دو رفتيم. بعد از زحمت زياد موفق شديم آقاي ناصرزاده را براي سخنراني دعوت كنيم».
حساسيت مقامات استان به دانشجويان و مراسم آنها به احضار دكتر محمّد ميلاني منجر شد.
«قبل از مراسم از طرف شهرباني به منزل ما مراجعه كردند كه فلانكس [ميلاني] بايد به شهرباني بيايد. پدر من كمك بزرگي كرد و گفت پسرم را تنهايي نميگذارم شهرباني بيايد. پدرم به ديدن يك عده از معتمدين شهر مراجعه كرد و به همراه آنها از جمله حاج جواد برق لامع نزد تيمسار عطايي ـ رئيس شهرباني آذربايجان شرقي ـ رفتيم، تيمسار عطايي گفت: «از تو يك چيز ميخواهم خواهش ميكنم مراقب باشيد با جشن و مراسم شما دست بيگانه در نياميزد، چون شما دانشجو هستيد شور و شوق داريد، شما را بازي ميدهند، نميدانيد چه كسي شما را ميرقصاند از اين حرفها و نصيحتها قدري كرد و گفت جشنتان را بگيريد.»
مراسم جشن نيمهي شعبان خيلي مفصل و باشكوه برگزار شد آن هم با امكانات محدود و بودجهي اندك دانشجويان:
«جشنمان برگزار شد و خيلي هم مفصل بود از بازار خيليها آمده بودند منتهي با پول و امكانات ما اجرا شد. به طوري كه من يادم است ما آنقدر خسته شده بوديم [كه] دكتر افخمي نميتوانست حرف بزند توان صحبت نداشت. با آن امكانات قليل آن جشن عظيم را به راه انداختن دو حسن داشت؛ يكي ارتباط دانشجويان مذهبي را با هم و مردم زياد كرد، دوم شبهههايي را كه ساواك ايجاد ميكرد كه چرا دانشجويان براي «لومومبا» جشن ميگيرند براي امام حسين جشن نميگيرند و يا عزاداري نميكنند و اين شبههها تا حدي جواب داده شد.»
برگزاري مراسم جشن نيمهي شعبان توسط مأموران شهرباني تحت مراقبت و كنترل قرار داشت. يك روز بعد از برگزاري آن سرتيپ عطايي ـ سرتيپ شهرباني آذربايجان شرقي ـ طي گزارشي به استاندار آذربايجان شرقي اعلام كرد:
«... برابر گزارش قسمت مربوطه از ساعت 15 ديروز [2/11/1340] از طرف انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تبريز مجلس جشني در مسجد شعبان برقرار بود. در اثر مراقبتهاي لازم فقط با قرائت آياتي از كلامالله مجيد و گفتارهاي مذهبي با رعايت نظم و آرامش در ساعت 18 خاتمه پذيرفت.» [9]
ناگفته نماند ارتباط دانشجويان انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تبريز با آيتالله سيد محمّدعلي قاضي طباطبايي از طريق سيد محمّد الهي ـ خواهرزادهي وي و برادرزادهي علامه طباطبايي ـ صورت ميگرفت. آقاي الهي رابط دانشجويان و آقاي قاضي طباطبايي بود.
دعوت از آيتالله ناصر مكارم شيرازي به تبريز
جلسات انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تبريز رفته رفته رونق گرفته و جايگاه بيشتري مييافت. جلسات تفسير مرحوم كهنمويي ديگر كافي به نظر نميرسيد، به همين جهت با تأييد ايشان، فعالان انجمن به شخصيتهاي علمي و مذهبي ديگري مراجعه كردند تا نظر مساعد آنها را به شركت در جلسات مذهبي انجمن جلب نمايند. به ويژه آنكه در مهر ماه همان سال با تصويب لايحهي انجمنهاي ايالتي و ولايتي از طرف حكومت؛ علما و مراجع تقليد در اقدامي هماهنگ و منسجم مخالفت خود را با آن اعلام كرده بودند و در نتيجهي پافشاري و جديت ايشان، حكومت ناچار طرح مذكور را لغو كرده بود. آقاي دكتر محمّد ميلاني توضيحات بيشتري از گسترش جلسات انجمن و نحوهي دعوت از آيتالله ناصر مكارم شيرازي ميدهند:
«رفتيم منزل چند نفر از جمله؛ مرحوم حاج عباسقلي واعظ چرندابي، ميرزا تقيخان ميرفخرايي خيلي كمك ميكرد، به دكتر معدل مراجعه كرديم، نزد زاخري رفتيم، نزد دكتر طبيبآذر رفتيم، نزد ميرزا جعفر اتراقي رفته خواهش كرديم به جلسات ما بيايد. جوّ بازار به گونهاي بود كه آقايان ميگفتند نه تنها شما دانشجويان نميتوانيد به ما كمك كنيد آمدن ما به جلسات شما باعث طرد ما از سوي بازاريان ميشود به همين دليل نيامدند. دكتر ترابي جامعهشناس معروف تازه از فرانسه آمده بود و چند كتاب نوشته بود با شور و شوق استقبال كرد. وي به عنوان يك روشنفكر ميآمد و شركت ميكرد، بسياري از آيات قرآن را حفظ بود ـ او بيشتر به عنوان تحليلگر جامعه مطرح بود ـ در همين زمينه ارتباط با قم بيشتر شد و تصميم گرفتيم آقاي آيتالله ناصر مكارم شيرازي را براي سخنراني به تبريز دعوت كنيم».
آقاي دكتر خسرو افخمي يكي ديگر از فعالان انجمن اسلامي دانشجويان تبريز در همين مورد ميافزايد:
«آقاي ناصر مكارم آن موقع در مجلهي مكتب اسلام مقاله مينوشت و در سطح بالايي بود. وي را دعوت كرديم بيايد تبريز و در جمع دانشجويان سخنراني كند. يك روز آقاي ميلاني گفت: آقاي ناصر مكارم فردا با هواپيما ميآيد ما هم براي پيشواز، تعدادي از دانشجويان را جمع كرديم با ماشينهاي كرايه رفتيم فرودگاه من دير رسيدم ديدم يك صف دانشجويان و روحانيان تبريز تشكيل دادهاند و آن طرف هم عوامل حكومت دو صف رو به روي هم بودند و آقاي مكارم بايستي از وسط اين دو صف عبور كند. ما هم ايستاديم و ژست گرفتيم. يكي از روحانيون تبريز ـ آقاي بنيهاشمي ـ كه مديون ايشان هستيم وي شعار داد اين شعار هميشه در ذهن من است گفت: «زنده باد اعليحضرت همايون شاهنشاه» همه رنگشان پريد يك دفعه گفت:
«امام زمان» دانشجويان و روحانيان همه گل باز كردند. او يك كلكرشتي زده بود.».
در دعوت از آيتالله ناصر مكارم شيرازي به تبريز برادران انصارين ـ از بازاريان تبريز ـ كمك شاياني نموده بودند به طوري كه حتي خرج اين دعوت را هم خود متقبل شده بودند.
«روز بعد از ورود آقاي مكارم جلسه سخنراني وي برگزار شد. قبلاً ما مسجد را آماده كرده بوديم، ميوه خريده بوديم قرابيهي [10] تبريز تهيه كرده بوديم. از استاندار، رئيس ساواك، رؤساي دانشكدهها و عده زيادي از مردم آمده بودند. چون ما مسئول پذيرايي جلوي در بوديم اصلاً سابقه نداشت چون به اسم يك تشكل دانشجويي ـ انجمن اسلامي دانشجويان ـ مجلس برپا شده بود خود رئيس ساواك آمده بود. مقاماتي كه آمده بودند به صحبتهاي آقاي ناصر مكارم گوش ميدادند و صحبتهاي او را تأييد ميكردند.»
ساواك تبريز پس از پايان مراسم سخنراني آيتالله ناصر مكارم شيرازي طي گزارشي مراتب را به اطلاع ادارهي كل سوم رساند، ادارهي كل هم طي نامهاي ساواك شهرستان قم را مأمور نمود «در اين مورد تحقيقات و مراقبتهاي لازم معمول و نتيجه را اعلام دارند» عين گزارش به شرح زير است:
«طبق گزارش ساواك تبريز روز 22/10/41 آقاي ناصر مكارم از روحانيون قم بنا به دعوت دانشجويان دانشگاه تبريز به آن منطقه سفر نموده و در مساجد ميرزا يوسف و جامع، بياناتي عليه مقامات دولتي ايراد و ضمن سخنان خود اضافه نموده كه عدهاي به من مراجعه و از محدوديتها و كارشكنيهاي مأمورين دولت در مورد فعاليتهاي خود شكايت نمودهاند نامبرده افزود به مجرد رسيدن به قم اين موضوع را با مقامات روحاني مطرح خواهم كرد.»
در ادامهي اين گزارش آمده است:
«طبق گزارشاتي كه از تهران به قم رسيده و همچنين از نوشتههاي روزنامهها چنين استنباط ميگردد كه در آيندهي نزديك تشنجاتي در دين اسلام به وجود خواهد آمد. در پايان نامبرده از حاضرين در مسجد تقاضا نمود در اين مورد منتظر دستور حوزهي علميهي قم باشند و صفوف خود را در مقابل دشمنان محكمتر سازند.» [11]
آنچه كه بايستي در اين اقدام دانشجويان مورد توجه قرار گيرد مبارزات صورتگرفته در جريان تصويب لايحهي انجمنهاي ايالتي و ولايتي است كه اين سخنراني و دعوت در حالي صورت ميگيرد كه نهضت اسلامي به رهبري علما و مراجع و در رأس آنها آيتالله حاجآقا روحالله خميني (ره) در شرف بروز و ظهور عيني است.
با آغاز نهضت اسلامي به رهبري علما و مراجع، به ويژه آيتالله العظمي حاجآقا روحالله خميني (ره) در مخالفت با لايحهي انجمنهاي ايالتي و ولايتي در نيمهي دوم سال 1341 ه. ش، فعالان انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تبريز، حضور فعالي در اين حركت به خود اختصاص دادند. در خاطرات بر جاي مانده از آن دوران، سخنراني شجاعانهي دكتر سيد محمّد ميلاني در مخالفت با اين لايحه گزارش شده است. نظر به اينكه مبارزات سال 1342 ه. ش، در سطح شهر و مراكز ديني (مساجد و مدارس علوم ديني) صورت ميگرفت عمدهي فعاليتهاي اين دانشجويان در مساجد تبريز به ويژه مسجد مقبره، شعبان و مسجد قزللي متمركز شد. در اين مقطع، نهضت آزادي ايران با توجه به مبارزات آيتالله محمّد طالقاني و مهندس بازرگان در ميان دانشجويان مذهبي هواداراني داشت و اعلاميههاي اين گروه هم در دانشگاه تبريز مخفيانه توزيع ميشد.
با تبعيد امام خميني از ايران در پي سخنراني تاريخي ايشان عليه تصويب لايحهي كاپيتولاسيون، مبارزات اسلامي در ايران و به تبع در تبريز و آذربايجان به ركود گراييد. به ويژه آنكه آيتالله سيد محمّدعلي قاضي طباطبايي رهبر نهضت اسلامي در آذربايجان هم از تبريز تبعيد گرديده بود. [12] با فراغت از تحصيل اغلب دانشجويان مبارز مسلمان و خروج آنها از دانشگاه تبريز، فعاليت اين جريان كندتر شده و زمينهي فعاليت بيشتري براي انجمن علمي و مذهبي دانشگاه تبريز (كه به مسايل صرفاً مذهبي بدون جهتگيري توجه داشت) فراهم گرديد. از سوي ديگر جريان چپگرا هم فعاليتهاي گستردهاي در دانشگاه تبريز آغاز كرد كه اوج آن در سال 1350 و 1351 بود. از سال 1348 اندك اندك با ورود دانشجويان مذهبي به دانشگاه تبريز، جريان مذهبي قدرتمندتر گشت كه در ادامهي اين فعاليتها اعتصاب بزرگ خرداد 1354 به مناسبت سالگرد قيام 15 خرداد توسط اين دانشجويان صورت گرفت. حضور فعال در قيام 29 بهمن و جنبش دانشجويي ارديبهشت 1357 از فرازهاي مهم مبارزات دانشجويي مذهبي به شمار ميرود.