تاكتيك‌هاي حزب توده در قبال انقلاب اسلامي


در اين مبحث به بررسي فشرده و اجمالي رئوس كلي تاكتيك‌هاي حزب توده در قبال انقلاب اسلامي ايران مي‌پردازيم. اين تاكتيك‌ها را به دو گروه «تاكتيك‌هاي نهان» و «تاكتيك‌هاي عيان» تقسيم مي‌كنيم.
تاكتيك‌هاي نهان، آن تاكتيك‌هايي بود كه محورهاي اساسي استراتژي براندازي حزب توده را سامان مي‌بخشيد. اين تاكتيك‌ها، ريشه‌اي و بنيادي بوده و به دليل اهميت خود در سياست رسمي حزب توده پوشيده و مستور نگه داشته مي‌شد. حزب توده نه تنها اعلام نمي‌داشت كه در جهت ايجاد بحران در حاكميت، يا اشاعه نارضائي در جامعه، يا مطرح ساختن خودـ و يا بينش و ايدئولوژي خود‌ـ بعنوان «آلترناتيو» عمل مي‌كند، بلكه چنين انتسابي را شديداً انكار مي‌كرد و هدف خود را «تثبيت، تحكيم و گسترش انقلاب ضد امپرياليستي و مردمي ايران» اعلام مي‌‌داشت. در واقع اين تاكتيك‌هاي محوري، همان اهداف استراتژيك حزب توده محسوب مي‌شوند كه تحقق آن‌ها شرايط قطعي را براي تحقق استراتژي براندازي حزب توده فراهم مي‌ساخت.
تاكتيك‌هاي عيان حزب توده، آن تاكتيك‌هائي بود كه عملاً و عليرغم ظاهر خود، به تحقق تاكتيك‌هاي نهان حزب توده خدمت مي‌‌كرد. بعبارت ديگر«تاكتيك‌هاي عيان»، بيان تبليغي‌ـ ترويجي و عملي «تاكتيك‌هاي نهان» (و بنيادين) حزب توده بود. در ميان اين تاكتيك‌ها، عمده‌ترين آنها را برگزيده‌ايم كه اجمالاً بيان مي‌داريم. شناخت مشروح اين تاكتيك‌ها نيازمند بررسي دقيق اسناد و نشريات حزب توده در سالهاي 1358 ـ 1361 است.
1ـ تاكتيك‌هاي نهان
الف: ايجاد بحران در حاكميت و نيروهاي اسلامي
كانالهاي بحران‌سازي و نارضائي تراشي
حزب توده از كانال‌هاي زير، سياست ايجاد و توسعه نارضائي در جامعه و ايجاد دودستگي و بحران در حاكميت و نيروهاي انقلابي مسلمانان را پيش مي‌برد:
ـ نشريات و اعلاميه‌ها و ديگر وسائل مطبوعاتي و تبليغاتي (تراكت و شعار و...). در سالهاي 1360 و 1361 جزوه پرسش و پاسخ بطور عمده اين نقش را ايفا مي‌كرد.
ـ شبكه حزب و سازمان‌هاي جنبي آن (سازمان جوانان، تشكيلات زنان و...) به مثابه يك دستگاه وسيع شايعه‌پراكني و جوسازي در جامعه عمل مي‌كردند. كافي بود مسئله‌اي توسط رهبري حزب به تشكيلات رهنمود داده شود تا اعضا‌ حزب در محيط زندگي و كار خود به طرح وسيع آ‌ن بپردازند.
ـ عوامل نفوذي حزب نيز، در كنار وظايف اطلاعاتي و جاسوسي، در جهت عمده‌كردن مسائل مورد بحث در حاكميت و نهادها و مطرح ساختن جنجالي و غير اصولي آنها و دامن زدن به مباحثات و اختلاف برداشتها عمل مي‌كردند.
روش‌هاي سياسي‌ـ تبليغي كه حزب توده براي ايجاد تفرقه و بحران در حاكميت و روحانيت و نهادها و ارگانهاي انقلابي و دولتي بكار ‌مي‌برد، بشرح زير بود:
* تأكيد بر تفاوت برداشت‌ها و برجسته كردن و مطرح ساختن جنجالي آنها بمنظور ايجاد تفرقه و تشتت در حاكميت و نيروهاي مسلمان.
بررسي تحليل حزب توده از حاكميت جمهوري اسلامي ايران اين خط را بخوبي نشان مي‌دهد:
در تحليل‌هاي حزب توده، روحانيت و مسئولين و نيروهاي جمهوري اسلامي، از دو زاويه دسته‌بندي مي‌شدند. اول، از زاويه مواضع ‌آنها در مسائل اقتصادي كه به دو گروه تقسيم مي‌شدند:
1ـ نيروهاي راست: اين نيروها در سياست داخلي طرفدار راه رشد سرمايه‌داري بوده با «بند ج»، ملي‌كردن بازرگاني خارجي، قانون كار مترقي و حل مسئله توزيع داخلي به نفع محرومين مخالفند و در سياست خارجي طرفدار وابستگي به غرب و در يك كلام بيانگر نوعي جمهوري اسلامي ضياءالحقي هستند.
2ـ نيرو‌هاي خط امام: در سياست داخلي، طرفدار محرومين و مستضعفين‌اند و در سياست خارجي خواستار يك مشي استقلال‌طلبانه مي‌باشند. آنها هرچند در شرايط كنوني نسبت به اردوگاه سوسياليسم پيشداوريهائي دارند، ولي بتدريج و در جريان افزايش تجارب‌شان در مناسبات بين‌المللي، اين پيشداوريها فرو خواهد ريخت. دربارة مضمون اين تحليل قبلاً در بحث «دمكراسي انقلابي» توضيح كافي داده شده است.
همچنين براساس طرز برخورد نيروهاي خط امام با ماركسيسم، حزب توده به تقسيم‌بندي ديگري دست زد و آن‌ها را به سه گروه «قشري»، «واقع‌بين» و «روشن‌بين» تقسيم كرد:
«قشريون» عناصر متعصبي بودند كه در بعد سياسي شديداً انحصارطلب و ضدتوده‌اي و ضدشوروي بوده و بدون توجه به شرايط دنياي معاصر خواستار اجراي احكام قديمي متروك اسلامي‌، مانند حدود و تعزيرات مي‌باشند! اين گروه شديداً ضدكمونيست و «ضد شوروي» هستند.
هر «راست»، الزاماً قشري نيست. ممكن است فردي از نظر مواضع اقتصادي «راست» ولي از نظر مواضع در قبال آزادي‌هاي دمكراتيك «واقع‌بين» باشد (هرچند عموماً نيروهاي «راست» مذهبي «قشري» نيز هستند). هر «قشري» نيز الزاماً «راست» نيست. از اين ديدگاه، «قشريت» و «توده‌‌اي ستيزي» و «شوروي ستيزي» بصورت يك گرايش، كم و بيش در همه نيروهاي مذهبي وجود دارد كه در بعضي شديدتر است و در برخي ضعيف‌تر و يا متعادل! برخي از نيروها و شخصيت‌هاي خط امام هستند كه در مواضع اقتصادي جداً طرفدار محرومين‌اند، ولي در بعد آزاديهاي دمكراتيك شديداً توده‌اي ستيز و شوروي ستيز و قشري مي‌باشند.
«نيروهاي واقع‌بين» آن نيروهائي هستند كه عليرغم گرايشات مذهبي و ضد كمونيستي، در برخورد به مسائل جاري داخلي و خارجي به واقعيت‌هاي بالفعل و مصالح‌ انقلاب توجه دارند.
واژة «عناصر روشن‌بين» تنها در اسناد پلنوم 17 كميته مركزي حزب توده بكار رفت و سپس بدون هيچ تحليل و توضيحي مسكوت گذارده شد.‌  منظور از عناصر روشن‌ب،ين كساني هستند كه در سياست داخلي طرفدار «راه رشد غير سرمايه‌داري» و در سياست خارجي طرفدار گرايش به شرق مي‌باشند. چون چنين عناصري در ميان نيروهاي راستين مذهبي وجود نداشت، حزب توده اين واژه را مسكوت گذارد و در واقع منظور وي همان عناصر نفوذي خود بود كه در شرايطي بايد تحت عنوان «جناح روشن‌بين» جمهوري اسلامي به براندازي انقلاب و نظام جمهوري اسلامي مي‌پرداختند و يا شايد منظور عناصر التقاطي از نوع دكتر حبيب‌الله پيمان و... بوده است.
برچسب زدن و متهم ساختن مسئولين و شخصيت‌ها و نيروها
برچسب‌هاي «قشري»، «راست»، «حجتيه‌اي»، «مرتجع» و... به فراواني و البته با زيركي و ظرافت و احتياط كامل، توسط حزب توده به كساني كه مبغوض اين حزب واقع مي‌شدند، زده مي‌شد. ترفند جوسازي و هوچيگري نقش مهمي در تاكتيك‌هاي حزب توده داشت.
حزب توده مي‌دانست كه وحدت و انسجام روحانيت و خط امام بر پايه مكتب و ولايت فقيه استوار است و تا وقتي كه معيار، اسلام باشد اين انسجام حفظ مي‌شود و هيچ نفاق‌افكني‌اي مؤثر نخواهد افتاد، لذا مي‌كوشيد تا يك چهره ماركسيستي از اسلام ارايه دهد و در مسائل اجتماعي، مباحث طبقاتي را برجسته سازد و اسلامي چون اسلام «منافقين» و اسلام رسمي جمهوري‌هاي آسيائي شوروي را مطرح سازد؛ اسلامي كه اساس آن بر تبيين ماركسيستي مسائل اجتماعي قرار داشت و مسئله اصلي آن مستضعفين و خلق بود، نه خدا. حزب توده از اين زاويه مي‌كوشيد تا اختلاف‌نظرهاي فقهي را در مسائل اقتصادي، عمده سازد و آن را به دستمايه‌اي براي ايجاد اختلاف در نيروهاي مسلمان بدل كند.
ب: اشاعه نارضائي در جامعه
در سال‌هاي 1360 و 1361(بويژه سال 1361) با توجه به تداوم جنگ و مطرح بودن مسائلي در زمينه مسائل اجتماعي ـ اقتصادي (مانند مالكيت ارضي، قانون كار، بازرگاني خارجي) معضل توزيع داخلي و احتكار، كه موجب گراني و تورم شديد در جامعه مي‌شد، حزب توده تصور كرد كه زمينه براي يك بحران عمومي و انفجار اجتماعي آماده مي‌شود و نارضائي مردم رو به گسترش است. حزب توده طبق تحليل‌هاي ماركسيستي، انگيزه‌‌ها و عوامل انقلاب اسلامي ايران را صرفاً عوامل اقتصادي مي‌دانست و نمي‌توانست نقش اسلام و ايمان ايثارگرانة مردمي را كه در شديدترين شرايط اقتصادي، اعتقادشان را نه تنها از دست نمي‌دهند بلكه استوارتر مي‌شوند، درك كند. از سوي ديگر، حزب توده با توده‌‌هاي واقعي مردم تماس ناچيزي داشت. پايگاه اجتماعي حزب توده را بطور عمده اقشار ناراضي «انقلاب سفيد»ي و غربگرا تشكيل مي‌داد، كه شبكه حزبي در ميان آنها ريشه دوانيده و از آنها تغذيه مي‌‌كرد. حزب توده نارضائي اين اقشار را به حساب نارضائي جامعه مي‌گذاشت. لذا، حزب توده در سال 1361 با توجه به تداوم و طولاني شدن جنگ تحميلي و ابرام امام(ره) و امت حزب الله بر شعار «جنگ جنگ تا پيروزي» تصور مي‌كرد كه مردم خسته شده‌‌اند و خواستار پايان جنگند و تداوم جنگ، مغاير با خواست مردم، و عامل اشاعه نارضائي است. لذا براي توسعه اين «نارضائي» و همچنين مطرح ساختن خود بعنوان حل مشكلات اقتصادي، «پيشاهنگ انقلابي» و «آلترناتيو»، بطور وسيع به طرح مسائل اقتصادي و مسئله جنگ پرداخت.
در ادامه اين سياست در سال 1361 به ناگاه، حزب توده كه قبل از آن بسيار محتاطانه مي‌كوشيد خود را در جامعه مطرح نسازد تا زير ضربه نرود، با بسيج ضربتي تشكيلات حزب و سازمان «اكثريت» كوشيد تا تيراژ «پرسش و پاسخ» را افزايش دهد،  و مطالب پرسش و پاسخ لحن تند و شديد و تحريك كننده يافت. نگاهي گذرا به مطالب پرسش و پاسخ در سال 1361، اين تحليل حزب توده را به روشني نشان مي‌دهد:
1ـ قانون كار: بدنبال ارايه طرح قانون كار توسط وزير وقت و انتقاد كارگران و برخي از نيروهاي مسلمان از نقاط ضعف اين طرح، حزب توده به خيال خود تصور كرد كه گويا فرصتي فراهم آمده تا در ميان «طبقه كارگر» رسوخ كند و براي خود بعنوان حزب پيشاهنگ طبقه كارگر! پايگاهي كسب كند (پرسش و پاسخ،‌29/8/1361).
2ـ ملي‌كردن بازرگاني خارجي (پرسش و پاسخ،‌20/2/1361و 13/9/1361).
3ـ مسئله توزيع داخلي و تورم و گراني (پرسش و پاسخ، ‌26/4/1361).
4ـ مسئله ارضي و دهقاني و «بند ج» (پرسش و پاسخ، ‌19/12/1360).
5ـ مسئله جنگ: حزب توده هراس داشت تا صريحاً و بي‌پرده درباره جنگ موضع‌گيري كند، و لذا در پرسش و پاسخ با ظرافت و زيركي و فرمول‌بنديهاي دقيق و با سوء‌استفاده از نقل قول‌‌هاي پراكندة مسئولين مي‌كوشيد تا نظر خود را بر ضرورت پايان دادن به جنگ اعلام دارد.(براي نمونه مراجعه شود به: پرسش و پاسخ، 15/3/1361).
ج: مطرح شدن در جامعه بعنوان «آلترناتيو»
حزب توده بر اساس تئوري‌هاي ماركسيستي، آينده سياسي كشور را از آن خود مي‌پنداشت. دستيابي به اين هدف تلاش گسترده‌اي را مي‌طلبيد كه تحقق آن منوط به پديد‌آمدن «شرايط عيني» در جامعه (بحران در بالا و در پائين) و پذيرش رهبري حزب كمونيست (عامل ذهني) بود. عامل ذهني تصرف قدرت سياسي، در پرتو طرح وسيع برنامه‌ها و شعارهاي حزب كمونيست در ميان مردم تحقق مي‌يابد و لذا حزب توده مي‌كوشيد تا در هر مسئله مبرم اجتماعي، طرح و برنامه تبليغاتي خود را، بدون توجه به واقعيت‌ها و امكانات تحقق آن، ارايه دهد.
د: تدارك مادي ـ سازماني براي تصرف قدرت سياسي
همانگونه كه گفته شد يكي از شرايط براندازي‌ـ بر اساس تحليل‌هاي ماركسيستي‌ـ تحقق «عامل ذهني» يعني پذيرش رهبري حزب كمونيست از سوي اقشار وسيع مردم مي‌باشد، و براي دستيابي به اين منظور، گسترش صفوف حزب و تشكيلات كمونيستي در جامعه امري ضرور است. حزب بايد بتواند ابتدا ضرورت تشكل و تشكيلات را براي مردم جا انداخته و سپس، پس از پذيرش حزب توسط توده‌ها، افكار عمومي را هدايت و سمت‌‌دهي كند و يا حداقل بر آن تأثير قابل توجه گذارد. ساختار تشكيلاتي حزب توده براي تأمين اين نياز، شكل گرفت و در جهت تشكل گروه‌هاي مختلف اجتماعي، با درنظر گرفتن علايق روزمره آنها، حوزه‌هاي حزبي و كميسيون‌ها و فراكسيون‌هاي مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي سازمان يافت.
علاوه بر اين، تجارب طولاني و نيز كاركرد جاسوسي، حزب را بر آن مي‌داشت تا فعاليت خود را تنها در محدودة تشكيلات «علني» يا نيمه علني، محدود نسازد و در خفا، ارتباطات مخفي را با هدف تسريع در امر براندازي و جلوگيري از كارائي قاطع ضربه احتمالي به حزب و جاسوسي و كسب اطلاعات و نفوذ و القاء ايدئولوژي، با تشكيل سازمان نظامي و تشكيلات مخفي و شبكه‌هاي
نفوذ و جاسوسي، شكل دهد.
بخش «علني» كه بدنه و كميت اصلي حزب توده بود مي‌كوشيد تا با استفاده از قوانين جاري و جوّ سياسي كشور، فعاليت و رشد نمايد. بخش «علني» با ايجاد شعب مختلف (كارگري، دهقاني، تشكيلات، انتشارات و...) و سازمان‌هاي جنبي (جوانان، زنان، دانش‌آموزي و...) در جهت فعاليت در تمام اقشار جامعه برنامه‌ريزي فشرده و دقيقي را انجام مي‌داد. حزب توده به وسيله اين اهرم‌هاي سازماني، سياست‌ها و رهنمودهاي خود را براي اعضا و هواداران تشريح مي‌كرد و خط مشي حركت آنان را در برخورد با مسائل مختلف مطروحه در جامعه تبيين مي‌نمود.
حزب توده علاوه بر روابط پنهاني اطلاعاتي و جاسوسي، داراي روابط گسترده بين‌‌المللي با احزاب كمونيست كشورهاي سوسياليستي و احزاب كمونيست وابسته به مسكو در قاره آمريكا و اروپاي غربي و آسيا و آفريقا بود و سازمان‌هاي جنبي آن نيز روابط گسترده‌اي با سازمانهاي بين‌المللي شرق‌گرا داشتند و با اعزام هيئت‌هاي نمايندگي به كنفرانس‌ها و سمينارها، بعنوان «نماينده ايران» به تحريف حقايق انقلاب اسلامي ايران و تبليغ مشي حزب توده در صحنه بين‌‌المللي مي‌پرداختند.
با پيروزي انقلاب اسلامي، به دستور مسكو و طي يك برنامه‌ريزي دقيق، سازمان «علني» و رسمي به فعاليت و رشد پرداخت و تا سال 1362 توانست به يك شبكه گستردة زيرزميني و مستور بدل شود.
حزب توده همچنين بر اساس تجربيات پيشين، به كار در ميان ارتش و سازماندهي عناصر نظامي هوادار خود پرداخت. حزب توده در سياست علني خويش، منافقانه مدعي بود كه مطلقاً در ميان ارتش كار نمي‌كند و نظاميان را به عضويت نمي‌پذيرد و زيركانه خويش را از هياهوي گروهك‌هاي چپ پيرامون ارتش بركنار داشت. ولي همزمان، بر اساس استراتژي براندازي خود به كار جدي در ميان ارتش پرداخت و سازمان نظامي را سر و سامان داد. از سال 1360، حزب به سازمان نظامي بعنوان اهرم اصلي طرح براندازي توجه مبذول داشت و از اين زمان، سازماندهي عناصر نظامي سرعت و شدت گرفت.
اعتراف رهبر حزب توده بطور كامل گوياي اهداف پليد اين حزب مي‌باشد. كيانوري در مصاحبه تلويزيوني، پس از دستگيري گفت:
«اين شيوه عادي احزاب كمونيست و شايد ساير احزاب سياسي كه در دولت شركت ندارند مي‌باشد كه سعي مي‌كنند در همه ارگان‌ها و سازمان‌ها افرادي را به طرف خود جلب كنند. افراد خود را در اين سازمانها نگه دارند و در صورت امكان افرادي را به اين ارگانها بفرستند، با 2 هدف عام، يكي استفاده از آنها براي بدست ‌آوردن اطلاعات، و در صورت ديگر مطرح كردن نظريات حزب بوسيله آنها در اين ارگان‌ها و سعي در پياده كردن اين نظريات. اين شيوه عام است و در هر مورد ويژ‌گي خاص خود را پيدا مي‌كند.»
2ـ تاكتيك‌هاي عيان
رئوس تاكتيك‌هاي عياني كه حزب توده براي رسيدن به اهداف مرحله‌اي و درازمدت خود به كار مي‌‌‌گرفت، بشرح زير است:
ـ طرح وسيع شعار «جبهه متحد خلق»، بمنظور تأمين فعاليت قانوني خود و جلب مردم و حاكميت اسلامي به سوي اهداف و شعارهاي شوروي گرايانه. درباره اين شعار و اهميت بنيادي آن در استراتژي و تاكتيك حزب توده توضيح مبسوط خواهيم داد.
ـ برخورد سياسي با حاكميت اسلامي و مردم و اجتناب از برخورد عقيدتي ـ ايدئولوژيك به منظور احتراز از تحريك احساسات مذهبي مردم.
ـ سكوت نسبي در مقابل تهاجمات مردم و مسئولين، ضمن انتقادهاي ملايم با پوشش قانوني، بمنظور اجتناب از تحريك بيشتر افكار عمومي.
ـ همسو نشان دادن خود با حركت‌هاي مردمي، مانند شركت در اكثر راهپيمائيها و تظاهرات و انتخابات و...، بمنظور جلب حسن‌ظن مردم و مسئولين.
ـ تلاش در زمينه مطرح نشدن عملكردهاي گذشته و سعي در پوشاندن و يا تحريف آن به دلخواه خود، بمنظور آرايش تاريخچه خيانت بار حزب.
ـ دفاع از حاكميت در مقاطع مختلف پس از انقلاب.
ـ تأييد برخي از قوانين مربوط به فعاليت گروه‌هاي سياسي مانند اعلاميه 10 ماده‌اي دادستاني (ضمن انتقادهاي ملايم از برخي نكات آن).
ـ همسو نشان‌دادن ماركسيسم و اسلام از طريق تحريف اصول و مباني هر دو مكتب، بمنظور ايجاد نزديكي ايدئولوژيك ـ سياسي با مردم و حاكميت.
ـ تأكيد بر روحيات و شعارهاي ضد آمريكائي مردم و حاكميت، بمنظور مسكوت گذاردن شعارهاي ضد شوروي و ضد كمونيستي و يا مغاير با باورهاي ماركسيستي.
همانگونه كه گفتيم، يكي از خطوط مهم تاكتيكي حزب توده «برخورد سياسي با حاكميت و اجتناب از برخورد عقيدتي» بود. سياست كلي حزب توده اين بود كه به دليل اعتقادات مذهبي نيرومند موجود در جامعه، و نفوذي كه اسلام در عموم مردم داراست، از برخورد اعتقادي به حاكميت و مردم اجتناب كند. اين مشي در تمامي نشريات و مواضع آشكار و سخنراني‌هاي حزب توده به وضوح روشن است. به همين دليل در جريان مناظره تلويزيوني در سال 1359، حزب توده به مناظره سياسي، خود را مشتاق نشان مي‌داد و به شدت انتقاد مي‌كرد، به مناظره اقتصادي شديداً مشتاق و حريص بود، ولي در مناظره عقيدتي، كه لاجرم به بررسي جهان‌بيني الهي و مادي كشيده مي‌شد، حاضر به ادامه بحث نشد. علت آن بود كه در بحث عقيدتي در انظار عمومي، ماهيت الحادي حزب توده روشن مي‌شد و اين بزرگترين سد معنوي را در برابر رشد سياسي در ميان مردم ايجاد مي‌كرد.
مشي حزب توده در برخورد با نيروهاي مسلمان (اجتناب از بحث عقيدتي)، كاملاً با مشي آن در برخورد با ساير گروههاي چپ متفاوت بود. حزب توده در مواجهه با گروه‌هاي چپ بشدت حربه بحث ايدئولوژيك را به كار مي‌گرفت و با بهره‌گيري از كادر مجرب خود در تئوري ماركسيسم، و با انتشار انبوه مقالات و كتب در جهت جذب آن‌ها به مواضع ماركسيسم شوروي‌گرا، مي‌كوشيد.
گفتيم كه تاكتيك ديگر حزب توده، سكوت نسبي در مقابل تهاجمات بود. همانطور كه مي‌دانيم از بدو انقلاب اسلامي، در سطح جامعه شعارهايي عليه گروه‌هاي چپ از جمله حزب توده مطرح بود(مانند «مرگ بر توده‌اي و فدائي و منافق»). حزب توده براي نجات خود از زير اين ضربه، خط سكوت (نسبي) در مقابل مردم و حاكميت را در پيش گرفت و تنها برخي انتقادات جنبي و ظريف و كم هياهو، براي توجيه هواداران و ارضاء آنها، در نشريات حزبي مطرح مي‌شد. حزب توده در اين برخوردها با لحني بسيار دوستانه از حملات و شعارها انتقاد مي‌كرد.
گفتيم كه حزب توده مي‌كوشيد تا حركت‌هاي سياسي خود را با مردم و حاكميت اسلامي همسو نشان دهد و بالاتر از اين حتي مي‌كوشيد تا ايدئولوژي الحادي ماركسيسم را با عقايد مذهبي‌ـ اسلامي هماهنگ جلوه‌گر سازد و در راستاي همين تاكتيك بود كه حزب توده از برخورد عقيدتي با نيروهاي مسلمان اجتناب مي‌ورزيد.
در رهنمودهاي پلنوم شانزدهم كميته مركزي حزب توده، كه در ‌آغاز پيروزي انقلاب اسلامي (اسفند 1357) برگزار شد، از جمله وظايف تبليغي‌ـ ترويجي اعضا و هواداران چنين بيان شده است:
«در زمينه كار تبليغاتي، توجه حزب ما بايد در اين جهت باشد كه در جامعة امروزي ما نسبت به جامعه پريروزي و ديروزي، تحولات ريشه‌اي فكري بوجود ‌آمده است. حزب ما با آنچنان فضاي سياسي روبروست كه در گذشته به اينصورت هرگز در برابر ما قرار نداشته است. نظريات فلسفي و اجتماعي اسلام با زندگي قشرهاي وسيع مردم شهر و ده بهم آميختگي بيسابقه‌اي پيدا كرده‌اند و هيچ حزب جدي نمي‌تواند اين واقعيت را درنظر نگيرد. اين واقعيت به ما حكم مي‌كند كه در عين رعايت حد اعلاي اصوليت در دفاع از نظرياتمان در كار تبليغاتي روزمره، از هرگونه برخورد غير عقلائي، با تمام نيرو پرهيز كنيم. ما بايد در زمينه كار تبليغاتي، در همه جبهه‌هايي كه رفقاي حزبي ما فعاليت مي‌كنند، منتهاي اصوليت در دفاع از عقايد خود را با منتهاي نرمش و احترام در برابر نظريات گروه‌هاي ديگر خلق، بويژه گروههاي مذهبي تلفيق نمائيم. ما بايد بكوشيم هميشه در درجه اول، روي آنچه كه ما را به هم نزديك مي‌كند، تكيه كنيم. دستگاه تبليغاتي حزب ما بايد در اين زمينه، يعني در مشخص ساختن دقيق و علمي آنچه كه در بخش مسائل اجتماعي، هواداران مذهب اسلام و هواداران سوسياليسم علمي را به هم نزديك مي‌كند، كار وسيعي انجام دهد. بايد كادرهاي حزبي را در اين باره بطور همه جانبه مجهز ساخت. هرگونه كم توجهي يا بي‌‌توجهي در اين ميدان نبرد فكري و عقيد‌ه‌اي مي‌تواند زيان‌هاي جبران ناپذيري ببار آورد.»
در اجراي همين سياست تبليغي بود كه حزب توده در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، بشدت خود را «مدافع خط ضد امپرياليستي و مردمي امام خميني» معرفي مي‌كرد و حتي با انتشار كتابي با عنوان 18 سال پشتيباني از خط امام،  براي اين سياست تبليغي‌ـ تاكتيكي خود «سابقه تاريخي» نيز قائل شد! بايد توجه داشت كه برخلاف اشتباه رايج، حزب توده خود را «مدافع خط ضد امپرياليستي و مردمي امام» مي‌خواند و نه «پيرو خط امام». اين اصطلاح دقيق حاوي چند نكته قابل توجه است:
حزب توده بعنوان يك حزب ماركسيست، خود را پيرو خط امام نمي‌دانست، بلكه تنها خود را «پشتيبان» اين خط معرفي مي‌كرد.
حزب توده اين پشتيباني خود را «مشروط» و «نسبي» اعلام مي‌داشت، يعني تنها از مواضع «ضد امپرياليستي» و «مردمي» خط امام حمايت مي‌كند و نه خط امام در كليت و جامعيت آن. بعبارت ديگر، آن بخش‌هائي از خط امام كه در چارچوب باورهاي حزب توده نمي‌گنجيد مورد «دفاع» اين حزب نبود.
حزب توده حتي به تبيين «خط امام» از ديدگاه خود نيز دست زد و در آن 5 عنصر را متمايز ساخت:
1. «سمت‌گيري قاطع و آشتي‌ناپذير عليه امپرياليسم آمريكا»
2. «سمت‌گيري قاطع و آشتي‌ناپذير در جهت برانداختن نظام سلطنتي و رژيم استبدادي»
3. «سمت‌گيري در جهت تأمين كليه آزادي‌هاي سياسي و اجتماعي براي خلق»
4. «سمت‌گيري در جهت دگرگوني‌هاي بنيادي در نظام اقتصادي جامعه، از بين بردن غارتگري سرمايه‌داران وابسته و زمين‌داران بزرگ و بهبود همه جانبه شرايط زندگي توده‌هاي محرومان و زحمتكشان»
5. «سمت‌گيري در جهت گردآوردن و اتحاد همه نيروهاي راستين انقلابي خلق براي رسيدن به اين هدف‌هاي والاي ملي و خلقي».
روشن است كه اين تبيين دلخواه از «خط امام» به هيچ وجه با روح و مضمون خط راستين امام امت، قدس ‌الله سره الشريف،‌ همخوان نبود و مي‌كوشيد تا از «خط امام»، يك خط ضد امپرياليستي لائيك (غير مذهبي) و حتي ملي‌گرايانه، مانند انقلابيوني چون قوام نكرومه، ارايه دهد و چارچوبي را ترسيم كند كه با باورهاي ايدئولوژيك حزب توده و سياست‌هاي آن تطابق داشته باشد.جوهرة اساسي «خط امام»، همانگونه كه سالها بعد، آقايف تئوريسين شوروي، بدان توجه كرد، «اسلامي كردن همه شئون حيات اجتماعي و فردي» و احياء اسلام بعنوان يك مكتب جامع زندگي‌ساز است و مفاهيمي چون عدالت اجتماعي و تأمين حقوق محرومان و مستضعفان تنها در اين چارچوب قابل تبيين است. بعد ضدامپرياليستي «خط امام» نيز، نه غرب ستيزي مرسوم در نزد ماركسيست‌ها يا انقلابيون لائيك جهان سوم، بلكه غرب‌ستيزي بنيادين و ريشه‌اي است كه همه شئون مفسد و مخرب و ضد فطرت سليم بشري تمدن معاصر غربي را آماج گرفته است، و در اين معنا هر قدرت و ابرقدرتي را كه حامل اين پيام شيطاني و ضد الهي باشد و داعية «فساد در زمين» داشته باشد، نفي و طرد مي‌كند. بعلاوه پيام وحدت بخش امام هيچگاه نيروهاي ضد اسلامي و ملحد را مخاطب قرار نداده و حتي از همگامي با نيروهاي بظاهر مسلمان ولي التقاطي («سازمان مجاهدين خلق») در اوج مبارزات مسلحانه آنان عليه رژيم ستمشاهي، پرهيز داشته است.
يكي از موانع اساسي كه در برابر تجديد فعاليت حزب توده در سالهاي 1358ـ 1361 قرار داشت، تاريخچه اين حزب بود. پيشينة فعاليت كمونيست‌ها بطور اعم و حزب توده بطور اخص در ايران، در فرهنگ جامعه مسلمان ايران نام «كمونيسم» و «حزب توده» را به شدت با مفاهيم منفي‌اي چون مذهب ستيزي و الحاد عنان‌گسيخته و افراطي، خيانت به منافع ملي، وابستگي مطلق به اتحاد شوروي، ناپيگيري در اتحاد و خيانت به متحدين غير ماركسيست، روش‌هاي غير اخلاقي در برخورد با مسائل سياسي،‌ ضعف و تمكين در برابر رژيم شاه‌‌ـ آمريكا و... آميخته است. اين گذشته تاريك با فرهنگ نسل گذشته جامعه ايران عجين شده و به نسل جديد انتقال يافته بود و حزب توده براي مقابله با اين سد رواني و فرهنگي، تاكتيك بسيار ظريفي را در پيش گرفت.
حزب توده با برجسته‌ كردن عملكرد كنوني و آرايش وضع امروزي خود به عنوان يك «نيروي انقلابي»، و طرح شعارهاي سياسي مبرم روز و برجسته ‌كردن ‌آن، كوشيد تا وضع حال خود را به شدت تزئين كند تا گذشته تحت الشعاع آن قرار گيرد.
حزب توده كوشيد تا ميان حزب توده كنوني با حزب توده سالهاي 1320‌ـ 1332 تمايز قائل شود. خيانت‌هاي گذشته حزب (و به تعبير حزب توده «اشتباهات گذشته») را به رهبران آن زمان حزب منتسب سازد و در ميان اين رهبران، همه جناح‌ها بجز جناح كامبخش‌ـ كيانوري (كه اكنون زمام رهبري حزب را بدست داشتند) را مسئول اين «اشتباهات» قلمداد نمايد و در مقابل، جناح كيانوري را بعنوان جناح انقلابي و راستين و اصيل رهبري حزب توده در تاريخ 40 ساله آن مطرح سازد.
رهبري فعلي حزب توده حتي‌‌المقدور مي‌كوشيد تا از زنده شدن و مطرح شدن مسائل تاريخي اجتناب ورزد و مسئله مبرم روز را «اتحاد همه نيروهاي ضد امپرياليسم» در مقابل خطر آمريكا و ضد انقلاب راست داخلي و خارجي عنوان مي‌كرد و در رابطه با ماركسيست‌ها، «وحدت نيروهاي ماركسيست ـ لنينيست» را مسئله حاد روز عنوان مي‌نمود. در واقع اين شعر اخوان ثالث بيان تاكتيك فوق است:
«بچه‌ها جان! بچه‌هاي خوب!/ پهلوان زنده را عشق است / بشنويد از ما: گذشته مرد/ حال را، آينده را عشق است»!!
در عين حال، حزب توده به علت اهميت جدي مسئله، مجبور به پاسخگوئي به عمده‌ترين پرسش‌ها دربارة عملكردهاي گذشته خود بود و از آنجا كه، عليرغم طفره‌روي، راه گريزي از اين پاسخگوئي در دادگاه تاريخ و انقلاب نداشت،‌ در مقايسه با دوران كوتاه فعاليت آن، به تدوين و انتشار مقالات و كتب و جزوات قابل‌توجهي در تزئين و دستكاري تاريخ خود دست زد. اين ‌آثار بطور عمده با هدف اقناع نيروهاي چپ هوادار «سازمان فدائيان خلق» (اكثريت)، كه به سمت حزب توده و شوروي گرايش مي‌يافتند ولي بطور عمده درباره گذشته حزب توده مسئله‌دار بودند، نگاشته مي‌شد.
در اين آثار، حزب توده با توجه به موضع‌گيري شديد نيروهاي انقلابي و مسلمان عليه جناح ملي‌گرا و ليبرال، مي‌كوشيد تا خود را از زير ضربه خارج سازد و در مقابل، ملي‌گرايان را مسئول خيانت‌هاي گذشته (در سالهاي 1320 ـ 1332) بنماياند. اين امر، واكنش شديداً خصمانه جناح ليبرال و ملي‌گرا، مانند «جبهه ملي»، «نهضت آزادي»، «نيروي سوم» (پيروان خليل ملكي) و طيف هواداران مصدق را عليه حزب توده برانگيخت. اين درگيري به سود حزب توده بود، زيرا مي‌‌كوشيد در تقابل خود با ملي‌گرايان و ليبرال‌ها، خود را با انقلابيون مسلمان و خط آيت‌الله كاشاني (ره) و «فدائيان اسلام» همسو نشان دهد؛ مسئله‌اي كه از بيخ و بن نادرست بود، و به عكس حزب توده در سالهاي 1320‌ـ 1332 با ملي‌گرايان همگامي و ارتباط نزديكتري داشته است تا نيروهاي انقلابي ـ مسلمان آن زمان.
عمده‌ترين محورهاي مسئله‌ساز تاريخ گذشته حزب توده در مناظره يكي از مسئولين سازمان جوانان توده با نورالدين كيانوري مطرح شد و به صورت جزوه‌اي با نام نكاتي از تاريخ حزب توده ايران انتشار يافت.  
انتشار آثاري چون اسناد و ديدگاهها (ويراستار: حيدر مهرگان، 1360، 990 صفحه)، حزب توده ايران و دكتر محمد مصدق (نورالدين كيانوري، 1359، 48 صفحه)، شمه‌اي درباره تاريخ جنبش كارگري ايران (عبدالصمد كامبخش، 1358، 244 صفحه)، تجربه 28 مرداد (ف. م. جوانشير، 1359، 331 صفحه)، افسانه طلاهاي ايران (ف. م. جوانشير، 1358، 32 صفحه) و آثاري چون بررسي مختصر احزاب بورژوازي ليبرال در مقابله با جنبش كارگري و انقلابي ايران  (رسول مهربان، 2 جلد، 1360 و 1361، 218 و 522 صفحه) و تعداد زيادي مقالات با هدف تحريف تاريخ و رفع اتهام از حزب توده در تاريخ 40 ساله اخير ايران بوده است.
در رابطه با تاكتيك حزب توده مبني بر مسئوليت اصلي ليبرال‌ها و ملي‌گرايان در خيانت‌هاي تاريخ معاصر ايران و نيز رابطه با حمله مقابل از سوي ملي‌گرايان به حزب توده دال بر مسئوليت اصلي چپ در خيانت‌هاي سالهاي 1320‌ـ 1332، توجه به يك نكته اساسي ضرور است. بايد گفت كه در اين تنازع دو جناح غرب باور فوق، كه يكي به سوي شيوه زندگي دمكراسي غربي نظر دارد و خاستگاه فكري و قبله او دنياي كاپيتاليستي و احزاب سوسيال‌ـ دمكرات غربي است، و ديگري به سوسياليسم شوروي و كعبه او مسكو است، اسناد و مدارك جالب توجهي دال بر خيانت‌هاي فوق انتشار يافته و استنادات معتبر هر دو جناح، دستمايه‌اي است براي نيروهاي مسلمان در نگارش تاريخ راستين ايران در سالهاي 1320 ـ 1357. نكته مهم ديگر اينكه، هر دو جناح فوق مي‌كوشند تا در نگارش تاريخ معاصر ايران، سهم اصلي را در جنبش‌هاي اجتماعي و انقلابي به حساب خود بگذارند و چهرة خويش را آرايش كنند. در حاليكه تاريخ راستين ايران معاصر، تاريخ مردم مسلمان اين مرز و بوم و رهبران اصيل آن است كه در پيوند تنگاتنگ با فرهنگ عميق مذهبي كشور قرار داشته‌اند، نه تاريخ «روشنفكران» و «سياستمداران» خودباخته و بيگانه با فرهنگ و مكتب و حتي مردم و مليت، كه سر در آخور «انترناسيونال كمونيستي» و يا «فراماسونري بين‌المللي» (و در سالهاي 1320‌ـ 1357، دانشگاه‌ها و مؤسسات «سيا» ساخته آمريكائي) داشته‌اند.