تأکید امام براى آزادى مطبوعات

زمان: 14 بهمن 1357 / 5 ربیع‏الاول 1399
مکان: تهران، مدرسۀ علوى
در حالى که ورود امام به میهن در بسیارى از شهرهاى کشور جشن گرفته شده است، هزاران تن از مشتاقان زیارت امام از نخستین ساعات بامداد 14 بهمن 57 ـهمانند روز قبل ـ در اطراف اقامتگاه ایشان اجتماع کرده‏اند. براساس اعلام کمیته استقبال، مردان از ساعت 9 تا 12 و زنان از 15 تا 18 مى‏توانند به دیدار رهبرشان بیایند. کوچه‏ها و خیابانهاى اطراف محل اقامت امام تا کیلومترها از جمعیت موج مى‏زند. مردم شعار مى‏دهند: «ما همه سرباز توایم خمینى ـ گوش به فرمان توایم خمینى».
تعداد زیادى از افسران و نظامیان نیز براى دیدار امام به محل اقامت ایشان آمده‏اند و مردم براى آنها راه را باز مى‏کنند تا خارج از نوبت با امام دیدار کنند. ازسوى دیگر همافران و درجه‏داران پایگاه وحدتى دزفول به اتفاق خانواده‏هاى خود در حالى که عکس‏هاى امام خمینى را حمل مى‏کنند، دست به تظاهرات زده‏اند.این راهپیمایى بر اثر دخالت مأمورین رژیم به درگیرى و شهادت یکى از همافران منجر شده است.
در همین روز اعلام گردید، 450 تن از همافران اعتصابى پایگاه همدان که دستگیر شده بودند با هواپیما به تبریز انتقال یافته‏اند. بیش از دو هزار نفر از اعضاى خانواده و بستگان آنان در محوطه کاخ دادگسترى تهران اجتماع کرده‏اند. در پى هشدار امام خمینى به نمایندگان مجلس شاه، استعفاى نمایندگان در وسعت بیشترى ادامه مى‏یابد[1].
یکى از جنبه‏هاى جالب توجه و عبرت‏آموز در مسیر انقلاب اسلامى، کارنامه‏اى بود که مطبوعات در ماههاى آخر حکومت پهلوى ارائه دادند. اغلب صاحب امتیازهاى مطبوعات از وابستگان رژیم و در مواردى از گردانندگان معرکه‏ها بودند.صاحبان اطلاعات: «مسعودى» و کیهان: «مصباح‏زاده» سناتور انتصابى و از نور چشمان شاه بودند و در 17 دى ماه 1356 دیدیم که چگونه مقاله ساواک شاه با امضاى مستعار «رشیدى مطلق» بر ضد امام خمینى در روزنامه اطلاعات درج شد،هر چند بعدها روشن شد که خود آن مؤسسه نقشى مستقیم در مطالب آن نداشته است ولى به هر حال به دلیل کارنامه گذشته‏اش ظرف مناسبى براى چنین اهانتهایى تشخیص داده شده بود[2].
یکى از ابعاد سیاه سابقه مطبوعات در رژیم شاه، فرهنگ تملقى بود که ابتدا به صورت فرمایشى بر آنها حاکم شد و بعدها خود روزنامه‏ها و مجلات، گوى سبقت را از یکدیگر در این زمینه ربودند در اینجا با استفاده از خاطرات یکى از مطبوعاتى‏ها نگاهى به این بعد از سابقه مطبوعات در زمان شاه مى‏افکنیم، هرچند که اظهارات گوینده بیان واقعیتهایى است که براى اثبات آنها کافى است چند شماره از مجله‏ها و روزنامه‏هاى زمان سلطنت شاه در سالهاى خفقان مرور شوند:«بعد از 28 مرداد، مدح و ثنا در روزنامه‏ها و مجله‏ها آشکارا حالت انجام وظیفه داشت. در سالروزهاى مهم که عکس 4×6 از شاه و سه چهار سطر ـگاهى فقط یک سطر ـ در زیر آن چاپ مى‏کردند، نظیر عکسهایى که این روزنامه‏ها و مطبوعات از شاگردهاى اول دبستانها چاپ مى‏کنند. این وضع چند سال ادامه پیدا کرد اما به تدریج با قدرت پیدا کردن شاه و تأسیس سازمان امنیت، وضع فرق کرد. به مرور تعداد سالروزها زیادتر و توقع دستگاه بیشتر شد. حالا دیگر منتظر نمى‏ماندند مجله‏اى منتشر شود و بعد ایراد بگیرند که چرا درباره فلان سالروز ننوشته‏اید یا کم نوشته‏اید، روزنامه‏ها و مجله‏ها قبل از انتشار بازبینى مى‏شدند در صورتى که مطلب مطابق دلخواه نبود، دستور مى‏دادند مجدداً نوشته شود. نهضت 15 خرداد و قیام امام  خمینى علیه استبداد شاه و سلطه اجانب، پیامدهاى مختلفى داشت که هریک در جاى خود قابل بررسى است. از آثار سرکوبى نهضت، لجام گسیخته‏ترو مغرورتر شدن سردمداران رژیم و در رأس آنها دربار بود. میزانهاى تملق وچاپلوسى، و به عبارت دقیق‏تر دستورالعملهاى حول این مقوله، وضعى دیگر به خود گرفت و آینده ثابت کرد همه این فرایندها عوامل شتاب دهنده سقوط رژیم بودند که امام به موقع هر یک را افشا مى‏نمود. از سال 1342 به بعد، علاوه بر سالروز تولد شاه و ولیعهد، مطبوعات مى‏بایست سالروز تولد فرح، فرزندان دیگر شاه و برادران و خواهران او را هم تبریک بگویند. هرهفته از سوى وزارت اطلاعات و جهانگردى دستورالعمل هفتگى ابلاغ مى‏شد که در آن تأکید شده بود: سالروز تولد اعلیحضرت نزدیک است، بایدعکس بزرگ و مقاله مفصل چاپ کنید... این هفته سالروز تولد هبانوست،
عکس و مطلب فراموش نشود... سالروز تولد والاحضرت ولیعهد است...سالروز تولد والاحضرت علیرضاست... سالروز تولد والاحضرت فرحناز است... سالروز تولد والاحضرت لیلاست... سالروز تولد والاحضرت شهناز است... سالروز تولد والاحضرت شمس است (تولد اشرف با شاه در یک روز بود)... والاحضرت غلامرضا... والاحضرت عبدالرضا... والاحضرت محمودرضا... والاحضرت احمدرضا... در مورد هر یک از شاهپورها مى‏بایست نوشته شود که چند ساله بوده‏اند و چند ساله شده‏اند! در کنار اینها، سالروزهاى دیگرى هم بود که مرتباً تکرار مى‏شد، مانند 15 بهمن و رفع خطر از شاه، 21 فروردین و رفع خطر دوم از شاه، 28 مرداد قیام ملى (!)، 6 بهمن سالروز انقلاب سفید و بعد... پنجاهمین سالروز کودتاى سوم اسفند 1299، پنجاهمین سال سلسله پهلوى، صدمین سال تولد رضا شاه، و همچنین بعد از گران شدن قیمت نفت در سال 1973، سران کشورهاى خارجى براى فروختن کالا و اسلحه در تملق گفتن از شاه با هم مسابقه مى‏دادند و روزنامه نویسهاى خارجى هم به طمع گرفتن قالى و خاویار به کشور ما سرازیر مى‏شدند. مقاله‏ها بود که درباره پیشرفت‏هاى معجزه‏آساى این جزیره ثبات به چاپ مى‏رسید و مطبوعات داخلى مى‏بایست ترجمه همه این تملق‏ها را در کنار تملق‏هاى داخلى منعکس کنند. باتوجه به اینکه در آن زمان تمام روزنامه‏ها و مجله‏ها پیش از انتشار بررسى مى‏شد، هیچ روزنامه‏نگارى نمى‏تواند ادعا کند که توانسته از این کار شانه خالى کند.
در آن زمان رسم شده بود مجلات، صفحه‏اى را به فال هفته یا ماه اختصاص مى‏دادند. همه مى‏دانند که آبان یکى از ماههاى سال است ولى اکنون فقط عده کمى به یاد دارند که تعدادى از افراد خاندان پهلوى از جمله شاه، رضا پهلوى، شهناز پهلوى و دو سه تن دیگر در این ماه به دنیا آمده بودند. مأموران سالروز به این هفته توجه خاصى پیدا کردند و سردبیران و مطبوعات موظف شدند کنترل کنند که براى متولدین ماه آبان امتیازاتى نوشته شود مثلاً بنویسند همه متولدین این ماه، آدمهاى خوبى هستند! به هر حال از یک دوره‏اى روزنامه‏نویسها موظف شدند در صفحه فال خود، به همه متولدین ماه آبان تملق بگویند[3].»
قانون اساسى مشروطه، مطبوعات را «رکن چهارم مشروطیت» بر شمرده بود و این رکن در دوران سیاه رضا شاه و پسرش، به آلت تبلیغات و توجیه جنایات رژیم پهلوى تبدیل شد. جز در دوران پس از شهریور 20 تا کودتاى امریکایى 28 مرداد 1332، که آزادى مطبوعات ـ به نوعى، و گاهى در حد افسار گسیختگى و آزادى در انتشار شایعات و اتهامات ـ فراهم بود، در سرتاسر دوران سلطنت پدر و پسر، این رسانه مهم وسیله‏اى بود در دست حکومت براى انتشار منویات و خواسته‏هاى دربار، و بعدها ساواک که اهرم پلیسى دربار بود.
در شرایط متعادل یک جامعه، که از یک حداقل رشد فرهنگى برخوردار است و خود در سرنوشت سیاسى شرکت دارد، مطبوعات زبان جامعه و عضوى از پیکرى واحد است. میزان آزادى و رشد مطبوعات یک جامعه، شرایط حاکم بر آن جامعه را مى‏نمایاند. ترویج فرهنگ یأس و ناآگاهى، سلاح عمده تبلیغاتى رژیم شاه بود و گاه که آهنگ کُرنشگر مطبوعات با قلمى و مقاله‏اى آشفته مى‏شد، رژیم مأموران خود را سراغ نشریه یا نویسنده خاطى مى‏فرستاد. کم نبودند کسانى که در همین مطبوعات، گهگاه، گرفتار برداشتها و توهمات مأموران سانسور و اختناق مى‏شدند و ممنوع القلم مى‏گشتند و یا به زندان روانه مى‏شدند.
در حرکت عظیم ملت مسلمان ایران، به رهبرى امام، در طول سال های 56 و 57 به دلیل منتشر و پخش بودن سنگرهاى مبارزه، گاهى اهرمهاى فشار رژیم شاه در نقاطى برداشته مى‏شد و فرصتى براى تنفس پیش مى‏آمد. نقش جدید مطبوعات
در این زمان ایفا شد و نقطه اوج آن اعتصاب سیاسى روزنامه‏هاى کثیرالانتشار در 19 مهرماه 1357 بود که خواستار رفع سانسور و دخالت و فشار دولت شدند. شرایط مهیا بود و پس از 4 روز اعتصاب، زنجیر سانسور ـ پس از 72 سال[4] ـ گسست.
در دوران دولت نظامى ازهارى، در اواخر آبان ماه، نظامیان به ساختمان روزنامه‏ها حمله بردند و ادامه انتشار آنها را به شرایطى مشروط ساختند که نتیجه آن اعتصاب و تعطیلى نزدیک به دو ماه روزنامه‏ها شد. با آغاز کار دولت بختیار، که ژست آزادیخواهانه گرفته بود، دوران نوین مطبوعات آغاز شد تا پیروزى انقلاب و پس از آن ادامه یافت.
حضرت امام در روز 17 دى ماه 1357 با درایت ویژه خود، فرصت را مغتنم شمردند و طى پیامى به جامعه مطبوعات اظهار داشتند:از اعتصاب کنندگان محترم مطبوعات که زیر بار سانسور دیکتاتورى نرفتند،تشکر مى‏کنم. و اکنون که دولت غیرقانونى جدید مدعى برداشتن سانسور است،آقایان به کار ادامه دهند و از اعتصاب بیرون آیند تا تکلیف ملت با دولت غیرقانونى معلوم شود[5].
در این دوران، هر یک از روزنامه‏ها، به خاطر فضاى آزادى که به همت ملت ایجاد شده بود، به انعکاس گزارشها و اخبار مربوط به انقلاب مى‏پردازند و مقالاتى نیز پیرامون انقلاب و آزادى منتشر مى‏سازند. کارنامه‏اى که در این دوران ارائه مى‏شود، براى مردم روشن مى‏سازد که «هر کس بر طینت خود مى‏تند» و برخى از مطبوعات و به ویژه دو سه روزنامه عمده و کثیرالانتشار، با زیرکى و رندى عناصرى که مستقیم و یا غیرمستقیم به گروهکها و احزاب سیاسى وابستگى دارند، مشغول پاشیدن بذرهاى نفاق‏اند. گاه در روزنامه‏اى نوشته مى‏شد که رهبر فلان جبهه،نخست‏وزیر آینده خواهد بود و یا فلان چهره لکه‏دار و مشکوک را عضو احتمالى شوراى انقلاب قلمداد کرده بودند. روشن بود که میراث خواهان انقلاب و مدعیان سهم در آینده، به نقش فراگیر و مؤثر مطبوعات آگاهى دارند و عناصر خود را به قلمزنى در روزنامه‏ها فرستاده‏اند. بزرگ جلوه دادن نقش احزاب و جریانات سیاسى، مطرح نمودن نام واخوردگان سیاسى، کم‏بها دان به نقش پیشتازانه روحانیت و اسلام در انقلاب از جمله امورى بود که در مطبوعات این ایام نمودى چشمگیر داشت[6].
روند مطبوعات در ماههاى بعد از پیروزى انقلاب، حرکت به سوى اصلاح وپاکسازى بود که در این مقطع نیز حضرت امام ابتدا با اعلام موضعى روشن‏کننده،مردم را هدایت کرد و در مراحل بعد، نمایندگانى را ـ به خواست توده کارکنان روزنامه ها ـ به دو وزنامه کثیرالانتشار اعزام داشت.
حضرت امام در بیانات کوتاه ولى گویاى خویش (در دیدار با نویسنده اطلاعات) به چند نکته اساسى زیر اشاره کرده‏اند که نشاندهنده نگرش وسیع ایشان در حوزه حرکتهاى فرهنگى جامعه است:
1ـ امام، ابتدا با اشاره به «موضع اسلامى» روزنامه اطلاعات ـ در مقایسه با دیگر جراید ـ در شرایطى که بنا نداشتند تأییدى از روزنامه یا نشریه‏اى بخصوص نمایند،نوعى مرزبندى را مطرح کرده‏اند که مى‏رساند هیچ یک از مسایل انقلاب از دید ایشان مخفى نبوده است.
2ـ حفظ وحدت در برهه سرنوشت‏سازى که ایران در آن قرار داشت از اهم وظایف فرهنگى و تبلیغى است که امام ـ با صراحت ـ نویسنده روزنامه مزبور را بدین امر آگاهى مى‏دهند.
3ـ تأکید امام براى آزادى مطبوعات، از سر دقت و هوشیارى است. نتیجه منطقى سخن امام این بود:چون اسلام، دین آزادى و آزادگى است پس «مطبوعات اسلامى» آزاد خواهند بود.چنانکه از مجموعه سخنان امام «در سخنرانیها و مصاحبه‏ها) بر مى‏آید، محدوده آزادى بیان در کلام امام وسیع است و جز نشر اکاذیب به منظور توطئه و فتنه‏انگیزى، همه آرا و نگرشها را شامل مى‏شود.
4ـ تشبیه امام، روزنامه را، به «آیینه انقلاب» چکیده توقع ایشان ـ به عنوان نماینده مکتب و رهبرى فکرى انقلاب ـ از مطبوعات است و در آینده باز خواهیم دید که امام در هر مرحله‏اى، همین دیدگاه را به صور مختلف و با تعابیر متنوع مطرح مى‏کند.



توضیحات:
[1]. نگاه کنید به روزنامه اطلاعات 14/11/57، ص 2 و 16/11/57، ص 2 و 18/11/57، ص 1.
[2]. البته پس از پیروزى انقلاب اسلامى، به تدریج نیروهاى مسلمان و معتقد به انقلاب جایگزین عناصر وابسته و مشکوک شدند و با انتصاب نمایندگان حضرت امام در روزنامه‏هاى کیهان و اطلاعات، این رسانه‏ها ـ پس از چندى ـ ابزارى در دفاع از حقانیت اسلام و انقلاب اسلامى شدند و نقشى مؤثر در پیشبرد هدفهاى انقلاب داشتند. بدیهى است که حساب کارکنان و نویسندگان شریفى که در روزهاى سیاه خفقان نیز ـ هر چند اندک بودند ـ همگام با ملت و انقلاب قلم مى‏زدند، از حساب عناصر یاد شده جداست.
[3]. پیاده شده از نوار گفتگو با یکى از مدیران مجلات در رژیم گذشته.
[4]. کیهان، ویژه‏نامه نوروز 1358، ص 7 سانسور دیر پا در ایران را مرور کرده است.
[5]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 352 .
[6]. ر.ک: «نگرشى بر نقش مطبوعات وابسته در روند انقلاب اسلامى».