اشتباه در محاسبه / تحلیل سناریوی رسانه‌ها‌ی هژمونی نظام سلطه در انعكاس خطبه‌ها‌ی نماز جمعه­‌ی 29 خرداد 1388

هدایت افكار عمومی دنیا بر اساس منافع و اهداف  خاص سیاسی و چه‌بسا شخصی، یكی از سیاست‌ها‌ی كلان دستگاه‌ها‌ی تبلیغاتی هژمونی نظام سلطه است. این سیاست عموماً توسط لابی‌ها‌ی صهیونیست هدایت می‌شود. يعنی به‌طور مثال، مطلقاً ما شاهد نخواهیم بود كه اگر بزرگ‌ترين پروژه‌ی عمرانی در ايران افتتاح شود، رسانه‌ها‌ی مطرح حتی در نسخه‌ها‌ی فارسی‌شان يك خبر راجع به آن بدهند، اما در عوض اگر در جمهوری اسلامی تصادفی بشود كه مثلاً در همه جای دنيا هم عادی است‌، اين را بسيار برجسته می‌كنند و يك سابقه‌ای می‌زنند كه جاده‌های ايران ناامن است، تابلو ندارد، كهنگی ماشين‌ها است يا مربوط به تحريم‌ها است.

سیاست سكوت و بایكوت
اما بعضی رويدادها ارزش‌های خبری بزرگی دارند و خودشان را تحميل می‌كنند به رسانه؛ نه این‌كه رسانه بخواهد در چهارچوب سياست‌‌های خودش آن را پخش كند. آن‌ها هم‌چنان سياست سكوت و بايكوت را دنبال می‌كنند، اما اگر يك رويدادی در جمهوری اسلامی اتفاق بيفتد كه از نظر ارزش خبری خودش را تحميل كند بر رسانه‌‌های بين‌المللی، آن‌ها شیوه‌ی تحريف را دنبال می‌كنند. يعنی اقدام به تحريف آن رويداد می‌كنند.
بعد از اين باز شاهد بودیم كه شگرد‌ها بازتعريف شد. دوباره ترور شخصيتی، ايجاد شايعه، تنزل دادن محتوا، فريمينگ و تمام موضوعات را از زاويه‌ی خود نشان دادن، تكرار و تخريب چهره‌‌ها آغاز شد كه شامل دو موضوع بود؛ يكی موضوع شخص مقام معظم رهبری و ديگری جايگاه مقام معظم رهبری.

بنابراين ما در اين چهارچوب می‌توانيم بحث‌‌های مربوط به تحولاتی را دنبال كنيم كه در جمهوری اسلامی اتفاق می‌افتد. طبعاً ستون اصلی خيمه‌ی رويداد‌های داخلی كشور رهبر معظم انقلاب است و نحوه‌ی مديريت كلان ايشان كه نظام اسلامی را اداره می‌كنند. بنابراين تلاش آن‌ها اين است كه هيچ‌گونه خبری منتشر نكنند كه مؤيد اين قضيه باشد كه يك مديريت مبتنی بر دانش نوين و مبتنی بر سياست آشنا با نظام بين‌الملل بر ایران حاكم است.

در بعضی از مقاطع اين‌ها تلاش می‌كنند و يك اظهار نظری را كه به جهت ارزش خبری بُعد بين‌المللی دارد، اين را تحريف می‌كنند. در مورد انتخابات اساساً خود انتخابات در هر جای دنيا ارزش خبری دارد. به دليل این‌كه تضاد و درگيری در انتخابات هست. به دليل این‌كه گروه عمده‌ای از مردم در آن شركت می‌كنند. به دليل این‌كه می‌تواند روی زندگی و سرنوشت نه‌تنها مردم آن كشور كه بر سرنوشت دیگر كشورها هم تأثیر بگذارد. بنابراين ارزش دارد.

چرا انتخابات ایران مهم است؟
اما علاوه بر اين‌ها به دليل این‌كه جمهوری اسلامی در منطقه‌ای قرار دارد كه عموماً توسط سلاطين و امرا و رؤسای جمهوری مادام‌العمر اداره می‌شود، در چنین منطقه‌ای انتخابات يك ويژگی ناب است كه در جمهوری اسلامی هست و در منطقه‌ی ما نيست.

نكته‌ی دوم این‌كه انتخابات در ايران برای هيچ كس قابل پيش‌بينی نيست؛ چه در انتخابات 1376 و چه در انتخابات 1384، چه در انتخابات قبل و چه در انتخابات بعدی. اين هم ويژگی ممتاز ديگری است كه باعث می‌شود رسانه‌ها و سياستمداران بين‌المللی انتخابات ايران را رصد ‌كنند.

نكته‌ی سوم كه خيلی اهميت دارد، اين است كه ايران اگرچه در چهارچوب معادلات بین‌المللی يك كشور جهان سوم است، ولی بر همه‌ی معادلات بین‌المللی تأثیر می‌گذارد؛ چه در منطقه و چه بر دیگر كشورها. يعنی مثلاً در NPT نگاه می‌كنيد كه يك آمریكا است و يك ايران و اين دو با هم هماوردی می‌كنند. در خاورميانه يك آمریكا است و يك ايران. در افغانستان، عراق، لبنان، فلسطين و حتی در آمریكای لاتين و نیز در دیگر موضوعات بین‌المللی. حتی در زمينه‌ی تغيير يا اصلاح شورای امنيت سازمان ملل يا ساختار سازمان ملل دیده می‌شود كه ايران يك حرف برای گفتن دارد و آمریكا هم يك حرف برای گفتن. پس بنا بر اين سه دليل اساساً انتخابات ايران متمايز است از دیگر انتخابات.

پیاده‌سازی مدل اوكراين و گرجستان در سبك انتشار اخبار
در رويداد خرداد سال گذشته، رسانه‌های خارجی طبعاً در چهارچوب سياست صاحبان خودشان كوشیدند تا تصوير دلخواه خودشان را از جمهوری اسلامی ارائه دهند. آن تصوير اين بود كه در انتخابات مردم نسبت به نظام عقب‌نشينی كرده‌اند و دیگر آن را نمی‌خواهند و دنبال يك تفكر جديد هستند؛ تفكر جديدی كه در قالب سخنان دو نفر از نامزدها متبلور شده. مرتباً این تلقی تكرار می‌شد كه مردم می‌گويند رأی دادن به اين‌ها يعنی پشت پا زدن به نظام. در صورتی كه خود اين دو نامزد حداقل تا روز برگزاری انتخابات و تا ساعت یازده شب همواره تأكيد می‌كردند كه ما پيرو ولايتيم و مباحث مربوط به انقلاب را قبول داريم و به‌صراحت در شعارها و سخنرانی‌ها‌ تأكید می‌كردند كه ما در چهارچوب نظام هستیم. شورای نگهبان نیز آن‌ها را تأييد كرده بود، اما هيچ‌كدام از این نكات مثبت در نظام در هیچ‌كدام از رسانه‌ها‌ پخش نمی‌شد.
چون چنین مدل‌هايی قبلاً هم در جا‌هایی پياده شده بود، اين‌ها اين استنباط را داشتند كه در جمهوری اسلامی هم می‌شود اين كار را كرد. در آن كشورها وقتی نظام دو قسمت می‌شود، مثلاً قوه‌ی اجرائی با مجلس يا قوه‌ی اجرائيه و قوای نظامی چند دسته می‌شوند، يك سيستم هماهنگ‌كننده‌ی بالاتر وجود ندارد.

اين‌ها چنین فضای بین‌المللی را ايجاد كرده بودند، اما انتخاباتی كه برگزار شد، در چهارچوب پيش‌بينی‌های آن‌ها پیش نرفت. متقابلاً يك عده از كسانی كه معترض بودند به نتايج انتخابات، كارهايی را انجام دادند. از 22 خرداد تا 29 خرداد اتفاقاتی افتاد كه رسانه‌های بيگانه آن را تحت عنوان بحران مشروعيت و مقبوليت در جمهوری اسلامی مطرح كردند. در تحلیل‌ها‌ و خبرهاشان تأكید داشتند كه نظام در حال سرنگونی است و هيچ راهی برای جمع كردن اين موضوع وجود ندارد.

از سوی دیگر اين موضوع سبب شد تا يك فضايی ايجاد شود و اين‌ها در چهارچوب پيام‌های بين سطری كه در غالب رسانه‌هاشان می‌دادند، يك‌سری راه‌كارها را هم ارائه بدهند. مثلاً يكی از این راهكارها اين بود كه بايد زمينه را فراهم نمود كه مقام معظم رهبری اين انتخابات را لغو كند و يك انتخابات جديد برگزار شود. مدلی را هم كه مطرح می‌كردند، مدل اوكراين و گرجستان بود كه انتخابات برگزار شد و گروهی كه بازنده شد و رأی نياورد، ‌آمد در خيابان‌ها و رهبريت جامعه هم كه در آن كشور رئيس‌جمهوری است، گفت كه انتخابات مجدداً برگزار شود. مجدداً هر كسی كه پيروز شد، دوباره آن گروه بازنده می‌آيد در خيابان‌ها و اين روند ادامه پيدا می‌كند و در واقع دچار تسلسل می‌شود.

چون چنین مدل‌هايی قبلاً هم در جا‌هایی پياده شده بود، اين‌ها اين استنباط را داشتند كه در جمهوری اسلامی هم می‌شود اين كار را كرد. در آن كشورها وقتی نظام دو قسمت می‌شود، مثلاً قوه‌ی اجرائی با مجلس يا قوه‌ی اجرائيه و قوای نظامی چند دسته می‌شوند، يك سيستم هماهنگ‌كننده‌ی بالاتر وجود ندارد. وقتی به رئيس‌جمهوری فشار می‌آوردند و رئيس‌جمهوری عقب می‌نشیند، اين‌ها پيش‌روی می‌كنند. اين سيستم در نظام‌هايی كه در واقع مجلس و رياستجمهوری هست، كاملاً قابل اجرا است. در حالی كه اين‌ها اين شق سوم را محاسبه نكرده بودند كه ممكن است شيوه‌ی سومی هم باشد. يعنی اگر اختلاف شديد بين مجلس و رياست‌جمهوری هم باشد، باز يك هماهنگ‌كننده‌ی سومی وجود دارد كه اين دو را با هم تنظیم می‌كند.

تلاش برای سقوط خیمه نظام
يكی دیگر از شگردهايی كه استفاده كردند، مشروعيت‌زدايی از نهادهايی بود كه می‌توانند از بحران جلوگيری كنند. مثلاًً از شورای نگهبان مشروعيت‌زدايی كردند یا از شورای نظارت بر وزارت كشور. از رسانه‌ی ملی و صدا و سيما مشروعيت‌زدايی كردند. تلاش كردند تا از سپاه پاسداران و نهادهای انقلابی و وزارت اطلاعات نیز مشروعيت‌زدايی كنند، چون اين‌ها اگر سست شود، طبعاً خيمه‌ی نظام به‌راحتی سقوط می‌كند. بعد آمدند علاوه بر اين، مقبوليت‌زدايی هم كردند. يعنی هم به جهت شرعی و در نزد بنيان‌های اسلامی و هم از سویی سعی كردند كه مقبوليت‌زدايی بكنند. مثلاً به انحاء مختلف این مسأله را مطرح كردند كه مقام معظم رهبری اكنون مقبولیت لازم را ندارد یا تلاش كردند تا افكار عمومی را به اين سو ببرند كه نظام اسلامی دیگر مقبوليت لازم را ندارد.

اين‌ها برای مسأله‌ی مقبولیت‌زدایی از شگردهای خاصی استفاده كردند. یكی از آن شگردها عمليات روانی بود. مثلاً دیده شد كه در دوران تبلیغات انتخاباتی بحث شايعه در مورد خانواده‌ی بسياری از مسؤلان بلندپايه بالا گرفت؛ شايعه در مورد دارايی‌هاشان، در مورد زد و بندهای پشت پرده، در مورد این‌كه مثلاً فلانی به فلان فرد گرايش دارد. ريشه‌ی اغلب شايعاتی كه در چند ماه پیش از انتخابات بسيار گسترش پيدا كرد، در خارج از كشور بود. مثلاً راديو اسرائيل چيزی را می‌گفت و دو روز بعد اس‌ام‌اس می‌شد. ما در چهارچوب كار خودمان ‌می‌فهميديم كه منبع كجا است و اين اس‌ام‌اس از كجا نشأت گرفته. مثلاً راديو اسرائيل امروز يك صحبتی می‌كرد و چند ساعت بعد همان در قالب پیامك‌ها رد و بدل می‌شد.

ترور روی صفحه تلویزیون
نكته‌ی بعدی ابهام‌زايی راجع به موضوعات مختلف و به‌ویژه در مورد ساختار حكومت بود. می‌آمدند يك جامعه‌ی اسلامی را با يك جامعه‌ی سكولار مقايسه می‌كردند بدون این‌كه اسمی از جامعه‌ی سكولار یا جامعه‌ی مذهبی ببرند. می‌گفتند اين ساختار نظام خوب است و اين بد. در صورتی كه افراد در ساختار نظام اسلامی به جهت شرعی خود را وفادار و پايبند به این می‌دانند كه از يك فرد به‌عنوان ولی فقیه پيروی كنند؛ همان‌طور كه مثلاً در حكومت حضرت علی (ع) این مسأله وجود داشته است. حالا این‌ها‌ می‌آمدند و در یك قیاس مع‌الفارق می‌گفتند كه مثلاً فلان رئيس‌جمهوری يا در برخی كشورها كه سيستم‌های ديگری دارند، ملكه یا امپراطور اصلاً در سياست دخالت نمی‌كند، حال چرا در ایران رهبر در سياست دخالت ‌كند؟ طبعاً اين می‌توانست در ذهن يك بخشی از جامعه تأثیر منفی بگذارد؛ ولو این‌كه این تعداد مثلاً 20 هزار نفر بشوند كه يك هزارم جمعیت ما است.

موضوع ديگری كه وجود داشت و ما بسيار شاهدش بوديم، آلودگی اطلاعات بود. يعنی این‌كه در مورد يك موضوع آن‌قدر اطلاعات راست و دروغ منتشر می‌كردند كه افكار عمومی دچار آلودگی اطلاعاتی می‌شد و نمی‌دانست واقعاً چه درست است و چه نادرست.

نكته‌ی بعدی كه رسانه‌ها به‌ويژه در مورد مقام معظم رهبری دنبال می‌كردند، ترور رسانه‌ای بود. در حوزه‌ی تلويزيون واژه‌ای وجود دارد با عنوان ترورويزيون؛ يعنی ترور روی صفحه تلويزيون يا ترور رسانه‌ای. اين ترور شخصيتی اعم از تصويری است كه پخش می‌كنند يا نوع صحبتی كه منتشر می‌كنند. اين سياستی بود كه بسیاری از رسانه‌ها‌ با بغض جدی دنبال می‌كردند.

محور دیگری كه در آن شرایط رسانه‌ها‌ی هژمونی سلطه از آن بهره می‌گرفتند، بحث توازن دروغين بود. مثلاً يك موضوعی را مطرح می‌كردند و بعد با 15 كارشناس كه همه هم‌فكر بی‌بی‌سی، سی‌ان‌ان یا فاكس‌نيوز بودند، صحبت می‌كردند و آن‌ها از زوايای مختلف آن موضوع را مورد انتقاد قرار می‌دادند.

نكته‌ی بعدی كه بسيار در اين زمينه استفاده ‌شد، عدم اشاره به چرايی موضوع بود. مثلاً این موضوع را دائماً تكرار می‌كردند كه رهبر انقلاب ايران كسی است كه حرف آخر را در موضوعات بین‌المللی و مهم می‌زند. اين را دائماً تكرار می‌كردند تا در ذهن مخاطب نقش ببندد، اما به چرايی موضوع اشاره نمی‌كردند كه برخاسته از يك انديشه‌ی دينی و قانونی است.

پيوندزنی‌های دروغين، حربه‌ی دیگری بود كه توسط آنان در نبرد نرم رسانه‌ای استفاده شد. يعنی اگر مثلاً امروز يك فردی با حضرت آقا در جريان انتخابات ديدار می‌كرد، اين را با موضوعات دیگر به طرز عجیب و قریبی پیوند می‌زدند. البته ايشان روزانه ده‌ها ملاقات و ديدار و كار‌های مهم انجام می‌دهند، اما در آن مقطع هر ديداری صورت می‌گرفت و اين‌ها متوجه می‌شدند يا به دروغ می‌گفتند اين ديدار صورت گرفته، يك پيوندزنی دروغين هم ايجاد می‌كردند.

پخش زنده خطبه‌ها توسط شبكه‌های خارجی
حال با چنین وضعيتی رسانه‌‌ها در روز پنجشنبه 28 خرداد مسير افكار عمومی و بین‌المللی را به اين سمت بردند كه فردا صحبت‌های رهبر انقلاب اسلامی ايران، حرف اول و آخر و تعيين‌كننده خواهد بود. در اين چهارچوب رسانه‌‌های بین‌المللی تلاش كردند تا اين صحبت‌ها را به‌صورت زنده پخش كنند. اين از جمله رويداد‌هايی بود كه نمی‌خواستند انجام شود، اما در چهارچوب تبليغات و زمينه‌سازی‌های سياسی كه انجام داده بودند، اين زمينه فراهم شد. بی‌بی‌سی، سی‌ان‌ان، الكوثر، المنار و بسياری از شبكه‌‌های محلی ديگر تصميم گرفتند كه اين را هم‌زمان و زنده پخش كنند؛ به دليل اهميت انتخابات ايران و به دليل اهميتی كه رهبری در جمهوری اسلامی داشت. اين‌ها همه منجر به اين شد كه هر چه صحبت‌ها پيش می‌رفت، آن‌ها متوجه می‌شدند كه پيش‌بينی آن‌ها پيش‌بينی درستی بوده است و مطالب واقعاً مهم است.

اما انتظار اغلب این رسانه‌ها این بود كه مثلاً خبر پیروزی خود را به طریقی از زبان رهبر معظم انقلاب بشنوند و آن را در جهان منعكس كنند؛ مثلاً خبر ابطال انتخابات را یا تصميمی كه منجر به ايجاد يك دور تسلسل باطل و ايجاد بحران در كشور شود. وقتی دیدند این هدف اصلی آن‌‌ها‌ محقق نشد، پس بايد می‌رفتند سراغ تحريف كه رفتند. هنوز خطبه‌‌ها تمام نشده بود كه رفتند سراغ تحريف. كارشناسان مختلفی را ‌آوردند و ‌گفتند خب وضعيت چگونه می‌شود؟ آيا نظام می‌تواند مقابله كند؟ آيا دودستگی سبب فروپاشی نظام می‌شود؟ آیا نظام توانمندی كنترل اين بحران را دارد؟

اما انتظار اغلب این رسانه‌ها این بود كه مثلاً خبر پیروزی خود را به طریقی از زبان رهبر معظم انقلاب بشنوند و آن را در جهان منعكس كنند؛ مثلاً خبر ابطال انتخابات را یا تصميمی كه منجر به ايجاد يك دور تسلسل باطل و ايجاد بحران در كشور شود. وقتی دیدند این هدف اصلی آن‌‌ها‌ محقق نشد، پس بايد می‌رفتند سراغ تحريف كه رفتند.

دوباره شگرد‌های اوليه را بازتعريف كردند كه اين خطبه‌‌ها‌ نشان می‌دهد كه رهبری انقلاب به يك تفكر گرايش دارد و از يك جناح حمايت می‌كند و مسائلی از اين دست. از راديو كلن گرفته، تا بی‌بی‌سی و حتی شبكه‌‌های لس‌آنجلسی غير سياسی به اين موضوع پرداختند. سيمای منافقين، كانال يك لس‌آنجلس و حتی بعضی رسانه‌‌هايی كه خود را در چهارچوب رسانه‌‌های سياسی تعريف نمی‌كردند تا العربيه كه سياست ضد ايرانی را در دوران انتخابات داشت. بی‌بی‌سی فارسی كه از زمان انتخابات و آغاز ناآرامی‌‌ها، تايم كاری خود را افزايش داد. VOA آمریكا هم همين كار را كرد و اين مسير ادامه یافت.

بازتعریف شگردها
بعد از اين باز شاهد بودیم كه شگرد‌ها بازتعريف شد. دوباره ترور شخصيتی، ايجاد شايعه، تنزل دادن محتوا، فريمينگ و تمام موضوعات را از زاويه‌ی خود نشان دادن، تكرار و تخريب چهره‌‌ها آغاز شد كه شامل دو موضوع بود؛ يكی موضوع شخص مقام معظم رهبری و ديگری جايگاه مقام معظم رهبری. از ديد آن‌ها این شخص بايد هدف قرار می‌گرفت تا نتواند وظايف خودش را انجام بدهد. جايگاه رهبری هم كه هدف اصلی آن‌ها بود، زیرا ولايت فقيه خار چشم نظام سلطه است. ولی فقيه حضرت امام بود. بعد شد حضرت آقا، اما از ديد آن‌ها تفاوتی ايجاد نشد. پس باید شخص را مورد هدف قرار دهند.

در نماز جمعه‌ی ۲۹ خرداد 1388 افتاد، چون آن‌ها بر اساس ذهنيت و تصويری كه از شرايط جمهوری اسلامی ارائه داده بودند، انتظار يك اتفاق ديگری را داشتند ولی اين اتفاق نيفتاد. حتی بعداً آمدند يك بخش از صحبت‌های مقام معظم رهبری كه مثلاً استغاثه‌ای بود با امام زمان(عج) اين را نشان‌دهنده‌ی ضعف تلقی كردند. به اين دليل كه آن‌ها از بحث دعا و ارتباط بين امت و امامت چیزی نمی‌دانند و اگر هم بدانند، دوست ندارند آن را منتشر دهند. بنابراين بار‌ها و بار‌ها اين موضوع را مطرح كردند كه اين نشان می‌دهد كه فشار خيلی سنگين شده و نمی‌توانند مقاومت كنند. يعنی به دليل عدم شناخت روی موضوعات، صحبت‌ها را تحليل محتوا كردند و صحبت‌های مختلف را در رسانه‌‌ها در قالب ديدگاه كارشناسی آوردند. بيان كردند كه اين مسأله اين‌گونه است. این بخش بیشتر به دليل عدم شناخت نسبت به فضای نظام دينی اتفاق افتاد.

اعتراف سخت
اما بالاخره بسياری آمدند و معترف شدند؛ خصوصاً و جلوتر از همه‌ صهيونيست‌‌ها كه بعد از خطبه‌‌ها‌ی حضرت آقا گفتند اين نظام باقی می‌ماند. اين نظام توانايی بازتوليد خودش را دارد و می‌تواند مشكلات سنگين‌تر از اين را دفع كند. جنگ تحميلی را پشت سر گذرانده، درگيری‌‌های گروهك‌‌ها را در دهه‌ی 60 پشت سر گذاشته. مسائل مربوط به حصر اقتصادی و فشار نظامی را پشت سر گذاشته. بنابراين نبايد خيلی به اين موضوع دل‌خوش باشيد، ولی آن‌هايی كه يك مقدار جوان‌تر بودند نه.

طبعاً از نحوه‌ی صحبت‌‌های مقام معظم رهبری در نماز جمعه، برداشت ديگری كردند كه اشتباه بود. بنابراين اين خودش پايه‌ی تحليل‌هايی می‌شد كه آن­‌ها هم تبعاً درست از آب درنمی‌آمد، چون اطلاعات اولیه‌اش درست نبود. وقتی اطلاعات غلط باشد، تحليل هم غلط می‌شود. البته اين خطا بعداً درست شد و در فاصله‌ی شاید چند ماه همه دیگر اذعان كردند كه بله، نوع مديريتی كه رهبری انقلاب اسلامی از بدو اين رويداد تا آخر آن داشتند، يك مديريت علمی مبتنی بر ارزش‌های دينی و مردم‌سالاری بود.
اما علاوه بر اين‌ها به دليل این‌كه جمهوری اسلامی در منطقه‌ای قرار دارد كه عموماً توسط سلاطين و امرا و رؤسای جمهوری مادام‌العمر اداره می‌شود، در چنین منطقه‌ای انتخابات يك ويژگی ناب است كه در جمهوری اسلامی هست و در منطقه‌ی ما نيست.

البته اين‌‌ها‌ به منزله‌ی اين نيست كه اين‌ها از عمليات روانی جديد خودشان كوتاه می‌آيند. در فضای سايبر كمافی‌السابق این‌‌ها‌ همیشه در حال فعالیت هستند. در سال گذشته موضوع ادامه داشته و ممكن است تا صد سال آينده و تا ابدالدهر هم ادامه پيدا كند، ولی ما كه نبايد انتظار داشته باشيم كه فردا همه‌ی اين‌ها دستشان را بالا بياورند و بگويند ما تسليم هستيم. مثلاً در 26 يا 27 خرداد كه این خبر در رسانه‌‌ها‌ منتشر می‌شود كه مهندس موسوی كفن‌پوشيده و آمده در خيابان جيحون و گفته من غسل شهادت كرده‌ام. العربيه اين را زيرنويس فوری داد به عنوان خبر عاجل. چند ساعت بعد هم سايت وابسته به آقای موسوی خبر داد كه ايشان امروز اصلاً از خانه بيرون نرفته و اين دروغ بوده.

بنابراين آن‌ها دنبال عمليات روانی خودشان هستند و اين اخبار منفی تأثیر خودش را می‌گذارد. آن‌ها تلاش می‌كنند كه اين خبر منفی را در چهارچوب عمليات روانی خودش انجام دهند؛ حالا يا راست يا دروغ. برايشان هم مهم نيست كه هدف آن طرف چه باشد. مهم اين است كه او می‌خواهد ماهی خودشان را از اين آب گل‌آلود بگیرند.