تکاپوی شوم ضد انقلاب

در اوان تاسیس جمهوری اسلامی و درست زمانی که می بایست همه اقشار گروه ها، جناح ها و احزاب سیاسی کشور اختلافات را به کنار نهاده و در راه تثبیت و تحکیم نظام نوپای اسلامی تلاش کنند.
برخی و افراد و گروه ها که دارای وابستگی های خاصی بودند و یا از سوی بیگانگان حمایت می شدند، نه تنها اختلافات را کنار نگذاردند بلکه هر روز با طرح و ترفندی تولید نزاع نمودند و تلاش های خود را به جای آن که صرف پیشرفت امور کشور نمایند مصروف توطئه چینی و اختلاف افکنی نمودند. از جمله چنین گروه هائی لیبرال ها بودند که به فراخور و اقتضای دوران انقلاب خود را در ردیف انقلابیون جای داه و بی هیچ اعتقادی به اهداف اصیل انقلاب و خط امام وارد کارزار شده، با توجه به تجربیان تشکیلاتی و حزبی خود موفقیت هایی نیز حاصل نموده و بعضا در رأس امور حیاتی کشور قرار گرفتند. از جمله این افراد ابو الحسن بنی صدر و مثال چنین گروه هایی جبهه ملی بود. همان گونه که اشاره شد این طیف به کار شکنی ها و اختلاف افکنی ها مشغول شدند و هزینه هایی نیز بر دوش نظام نوبنیاد جمهوری اسلامی در آن برهه حساس نهادند. ذیلا به برخی از تلاش های افراد و گروه های مزبور که بیشتر در قالب تقابل آنها با شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی - دو ارگانی که بسیاری از مسئولیت های مهم کشور بر عهده اعضای آنها بود ظهور یافته بود- می پردازیم.
بنی صدر از زمانی که به عنوان رئیس جمهور قدرت را به دست گرفت، مسائل خاصی را در جهت تحکیم سلطه انحصاری خود و تحمیل نظراتش بر دیگران، به ویژه اکثریت شورای انقلاب و شورای مرکزی حزب جمهوری مطرح می ساخت و در تریبون مطبوعاتی خویش «روزنامه انقلاب اسلامی» مرتباً بر مسئله ی دوقطبی بودن و تعدد مراکز تصمیم گیری تأکید می کرد.
وی سعی می نمود تا علل نا هنجاری ها و مشکلات را دخالت های شورای انقلاب و حزب جمهوری وانمود کند. بنی صدر این مسائل را به صراحت در مصاحبه های مطبوعاتی خویش علیه شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی مطرح می ساخت و سرانجام نیز با این سخنان خود به زودی نظام سیاسی کشور را درگیر تنش ها و شکاف های تازه ای نمود و زمینه را برای شکل گیری مشکلات تازه فراهم آورد.
موضع گیری های شدید بنی صدر علیه شورای انقلاب در حالی صورت می گرفت که این نهاد در جریان مبارزات انتخاباتی از او حمایت کرده بود. وی حتی جامعه روحانیت مبارز تهران را که با دادن اعلامیه ای در جریان انتخابات، از وی حمایت نموده بود را مورد حمله قرار داد و آنان را به همراه روحانیون و رهبران حزب جمهوری اسلامی به عنوان موانع اصلی مشی و قدرت سیاسی آینده خود به حساب می آورد.
بنی صدر برای مقابله با جریان انقلابی مخالف خود در حزب جمهوری و شورای انقلاب کوشید تا به منظور توسعه پایگاه مردمی خویش در میان طیف ملی گرا و چپ گرا و سایر مخالفان انقلاب طرفدارانی را به دست آورد او برای جلب نظر ملی گرایان در این زمان، از آرمان حقوق مدنی و بازسازی اقتصادی و برای جلب حمایت چپ گرایان، از ملی شدن صنایع بزرگ و خودمختاری بیشتر برای اقلیت ها حمایت کرد.
بزودی تلاش های بنی صدر برای جلب نظر نیروهای مخالف انقلاب مؤثر افتاد زیرا در این زمان محوراصلی گروه های مخالفی که وی در صدد جلب نظر آنان بود این بود که، به عنوان یک قطب در جامعه مطرح باشند یا لااقل به عنوان یک عامل قدرت در سیاست های کشور اثر گذار شوند. این گروه ها به دلیل فعالیت های مخالف خویش علیه نظام در این زمان امکان مطرح شدن مستقیم را از دست داده بودند بنابراین سعی داشتند با مخفی شدن پشت سر بعضی شخصیت ها به طور غیر مستقیم بار دیگر در صحنه ی سیاسی کشور فعال شوند تا به موازات این فعالیت های غیر مستقیم، هم ازانفعال بیشتر خود جلوگیری کنند و هم زمینه را برای امکان دوباره مطرح شدن مستقیم خویش فراهم سازند. به همین جهت به فاصله چند ماه پس روی کار آمدن بنی صدر، با توجه به تمایلات او برای ائتلاف با این گروه ها، آنان در دفتری که بنی صدر به نام «دفتر همکاری های مردم با رئیس جمهوری» به وجود آورده بود در یک ائتلاف اعلام نشدة ستادی گرد هم آمده و به توطئه چینی و تخریب علیه جریان انقلاب و طیف روحانیون عضو حزب جمهوری اسلامی و شورای انقلاب مشغول شدند. این گروه ها که به جناح یکم یا جریان اتحاد بزرگ ملی در میان جریان ضد انقلاب معروف بودند عبارت بودند از: نهضت آزادی، حزب ملت ایران، جاما، جبهه ملی، مجاهدین خلق، حزب مائوئیست رنجبران که مخالف جناح مکتبی بودند.
گروه های مذکور از حمایت های آیت الله شریعتمداری برخوردار بودند. صدور و پخش اعلامیه های زنجیره ای در این زمان مهم ترین فعالیت این گروه ها بود که به همراه رئیس جمهور به فضا سازی علیه نظام پرداخته بودند.
در گیرو دار این فعالیت ها و تلاش ها، سید محمود کاشانی از اعضای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در ضمن مصاحبه ای با صراحت بی اعتمادی جناح مذهبی را به عناصر غیر روحانی و ملی گرا اعلام کرد و این انقلاب را یک انقلاب مذهبی به رهبری امام معرفی کرده گفت: «بعضی از عناصر غیر مذهبی و سیاستمدارانی که بعداً به انقلاب پیوستند مطلقاً اعتقادی به خط امام نداشتند و به ریشه و اساس این انقلاب معتقد نیستند. » وی در ادامه سخنانش اظهار داشت: «تجربه مهدی بازرگان و جبهه ملی هنوز برای ما تازه است و دیگر حاضر نیستیم اشتباه دوران مصدق را تکرار کنیم... و بنی صدر هم امروز همان راهی را که مصدق دنبال می کرد در پیش گرفته است... »
به نظر می رسد که مقصود سید محمود کاشانی از این که بنی صدر راه مصدق را در پیش گرفته است این بود که وی هم بعد از آن که به کمک رهبران روحانی به قدرت رسیده به مقابله با آن ها پرداخته است همان گونه که مصدق و سایر ملیون در جریان ملی شدن صنعت نفت عمل کردند. آنان که در زمان نهضت از فتوای علما و روحانیون و حمایت های گروه های مسلمانی چون فدائیان اسلام و مجمع مجاهدین اسلام به رهبری آیت الله کاشانی برخوردار شده بودند بعد از حادثه 30 تیر 31 و بازگشت مجدد مصدق به قدرت به مخالفت و کنار زدن روحانیون و گروه های مذکور پرداختند و خود جریان اصلی قدرت را به دست گرفتند. پس از انتخابات دوره اول مجلس، به دلیل این که اکثریت کرسی های نمایندگی توسط کاندیداهای حزب جمهوری اسلامی کسب شده بود بنی صدر، همراه با این طیف از هواداران خود، مرتباً مسئله استبداد و ارتجاع را به کنایه نسبت به حزب مذکور مطرح می کرد. او برای ایجاد موج های اجتماعی علیه حزب، و باز کردن راهی جهت تحمیل کابینه دلخواه خود، در جلسات عمومی، همواره درباره گرایش جامعه به استبداد دست راستی هشدار می داد.
در این میان افراد جبهه ملی به عنوان یکی از مهم ترین مؤتلفان رئیس جمهور در جریان مخالفت های او با حزب جمهوری با وی همراهی کردند.
آنان در طول دوران ریاست جمهوری بنی صدر این همگامی خود را با آوردن مطالبی در ارگان خود به منصه ظهور گذاشتند. به عنوان نمونه جبهه ملی در شماره 68 نشریه پیام با درج سخنان شیخ علی تهرانی که در گفتگو با نشریه محراب انجام داده بود، مخالفت خود را ابراز داشتند. وی در این مصاحبه گفته بود «حزب جمهوری برای نابود کردن اسلام و ایران تشکیل شده است. » آنان با چاپ و انتشار این مصاحبه بار دیگر مخالفت خود را با ولایت فقیه نشان دادند و آن را به یک نوع دیکتاتوری تشبیه کردند. اما به نظر می رسد آن چیزی که از دیدگاه آنان دیکتاتوری بود همان موضوعی بود که از نگاه مردم اصل و اساس حاکمیت جامعه اسلامی بوده و مورد تأییدشان بود. این موضوع مسئله ای بود که هسته اصلی خواسته های مردم در مبارزه علیه رژیم به رهبری روحانیت بر آن استوار شده بود و برای آن مبارزه کرده بودند.
افراد جبهه ملی در بروز اختلافات میان بنی صدر و حزب جمهوری در این دوره نقش اساسی ایفا کردند؛ این امر در نتیجه بررسی های کمیسیون سه نفره ای که از سوی امام در جریان اوج گیری این اختلافات تشکیل شده بود، مشخص شد.
اعضای کمیسیون عبارت بودند از آیت الله اشراقی به عنوان نماینده بنی صدر، آیت الله مهدوی کنی، نمایندة امام و آیت الله یزدی، نماینده شهید بهشتی و محمد علی رجایی و هاشمی رفسنجانی که به ترتیب نخست وزیر و رئیس مجلس شورای اسلامی بودند- که در ضمن جلسات متعدد فوق اسامی آن عده که باعث بروز اختلافات گردیده بودند اعلام شد که در میان این عده نام کریم سنجابی و علی اصغر حاج سید جوادی از ملی گرایان مستقل به چشم می خورد.
جبهه ملی در مخالفت بنی صدر با شورای انقلاب نیز ضمن درج مطالبی در نشریه پیام در مخالفت با شورای انقلاب در این زمینه نیز او را همراهی کردند. آنان در شماره 1 نشریه پیام در تاریخ 17 فروردین 59، با آوردن مطلبی تحت عنوان «شورای انقلاب از گزارش کار خود طفره رفته است» این نهاد انقلابی را مرکز برخورد ها و اعمال نظر ها برای به دست گرفتن قدرت حکومتی، در طول یک سال بعد از انقلاب یعنی زمانی که کشور باید به طرف سازندگی پیش می رفت معرفی کردند، آنها موجودیت شورای انقلاب و ترکیب اعضای آن و نحوه عمل آن ها را از عوامل اساسی جلوگیری از برقراری نظم انقلابی برای سازندگی کشور در یک سال اخیر به شمار آوردند و در این باره نوشتند: «همه محافل سیاسی و اجتماعی کشور انتظار داشتند شورای انقلاب پس از یک سال بگوید برای ملت و کشور چه کرده است. تاریخ نشان داده است که این شگرد ها در نهایت حاصلی نخواهد داد و در برابر حقانیت جنبش ملت محکوم خواهد گردید. »
جبهه ملی در ضمن مطلب دیگری تحت عنوان «شورای انقلاب مملکت به کجا می رود» در 23 اردیبهشت 59 در انتقاد از این شورا نوشتند: «کاش اعضای محترم شورای انقلاب می خواستند تا حقایق و واقعیت های موجود در جامعه را به دور از گرایش ها و اعتقادات شدید مذهبی مردم احساس کند و مملکت و ملت را در مسیری که انقلاب ما اقتضا دارد رهبری کند. هر روز که
می گذرد عدم رضایت عمومی از کارگزاران در اداره امور مملکت بیشتر می شود، بهترین دلیل افزایش عدم رضایت عمومی تقلیل عده شرکت کنندگان در انتخابات ریاست جمهوری و مراحل دوگانه انتخابات مجلس شورای ملی است. » افراد جبهه ملی با ادعای این که قدرت اجرایی واحد و قاطعی در مملکت وجود ندارد و هرگروه و فردی در هر گوشه مملکت کوس حکومت و فرمانروایی می زند، نوشتند: «مردم نمی دانند چرخ و محور اصلی اداره مملکت دردست چه اشخاص و مقاماتی است برای این که علت هرج و مرج و آشفتگی سیاسی و اقتصادی مملکت مشخص شود، و مشکلات کشور حل شود باید شورای انقلاب نتایج عملکرد پانزده ماهه خود را برای آگاهی عمومی و اطلاع مردم منتشرکند و اگر مراجع دیگری غیر از شورای انقلاب در تصمیم گیر ی ها دخیل هستند باید به مردم معرفی شوند. »
اما باید اذعان داشت آنچه، گروه هایی مانند جبهه ملی مورد انتقاد قرار دادند اقتضای طبیعی دوران پس از انقلاب بود، زیرا نه تنها ایران بلکه هر کشوری که در آن انقلاب رخ داده، بلافاصله با مجموعه ای از مشکلات دست دست به گریبان می شود، مشکلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... به طور کلی مشکلاتی وسیع تر از آنچه در شرایط عادی یک جامعه می تواند رخ دهد. شکل گیری و از سرگیری چنین بحران ها و مشکلاتی یک روند طبیعی در انقلاب هاست.
وقتی انقلابی رخ می دهد بدان معنا نیست که هیچ چیز دگرگون نشده است بلکه مسیرهای تازه ای در جامعه باز شده و برخی از مسیرهای نامتناسب پیشین از میان برداشته شده است. این مشکلات و نابسامانی ها نه تنها در زندگی روزمره مردم برای مدتی تأثیر خواهند گذاشت بلکه قطعاً نظام جدید جامعه را نیز با نابسامانی هایی روبرو خواهد ساخت. اما در همین وضعیت انقلابی، بسیاری از گروه ها که قبل از پیروزی به همراه انقلابیون اصیل سهمی، هرچند اندک در پیروزی ایفا کرده اند و یا تنها با انقلاب همراه شده اند با مشاهده چنین وضعیتی به فکر قدرت طلبی، بیشتر از آن چه استحقاقش را دارند، می افتند.
در انقلاب ایران نیز با وضعیت نسبتاً مشابهی روبرو بودیم و در این دوران جبهه ملی به همراه برخی دیگر از گروه ها و گروهک ها چنین روندی را پیمودند. آن ها در این زمان با بهانه جویی های بی اساس با وجود آگاهی از مشکلات جامعه و نظام نوپا، به جای سهیم شدن در حل مشکلات، بنابر خصلت قدرت طلبی خویش شروع به انتقاد از نهادها و ارگان های حساس جامعه که در پی حل مشکلات و سامان دادن به نابسامانی های بازمانده از رژیم پیشین بودند، افتادند و به همراه سایر گروه های هم فکر و همراه خود بیشتر بر آشفتگی های جامعه دامن زدند و جو را ملتهب تر ساختند.