نگاهي به فعاليتهاي هسته هاي انقلاب در ماجراي رياست جمهوري و عزل بني صدر

حوادث بعد از انتخابات از بعضي جنبه ها يادآور اتفاقات سال 60 بود. اطلاع نسل سوم انقلاب اسلامي از الگوها و عبرت هاي آن سال ها به مراتب کمتر از بوندس ليگا و يا ليگ برتر است. جواد عطايي از فعالان مسجدي دهه شصت، خاطرات خود از آن روزها را بازگفته است.


- فضاي سياسي قبل و بعد از نخستين انتخابات رياست جمهوري چگونه بود؟
فضاي سالهاي60 و 61 فضاي متفاوتي بود. الآن جوان نسل سوم با توجه به آگاهي هايي که پيدا کرده با آن دوره خيلي فرق ميکند. امروز بچه حزبالهيها آگاهتر هستند ولي در آن موقع در اخلاص و عملشان بهتر بودند.
-  شما با طرفداران بني صدر هم گفتگو و مباحثه داشتيد؟
بنيصدر يکي از اعضاي جريان ليبرال دموکرات بود و با چهره ملي مذهبي وارد عرصه شد. خودش را وابسته به علماء مي دانست. پدرش يکي از عالمان و بزرگان بود، سيد بود، اقتصاددان بود، در کنار امام هم بود. آن موقع هر روز در خيابانها، مخصوصاً خيابان دانشگاه ]مشهد[، جلوي دانشگاهها تجمعاتي بود، يک گروه طرفدار بنيصدر بودند، يک گروه طرفدار انقلاب اسلامي بحث ها و مجادله ها و... زياد بود، اين گونه بحثها گاهي در مساجد بود، فضاي انتخابات فضاي گرمي بود.
با تبليغاتي که بنيصدر کرده بود خيلي از جوانها طرفدارش بودند. مي گفتند که متخصص و متعهد هست. روش ما اين بود که مجادله نکنيم و روشنگري کنيم. ميگفتيم اين آقا عضو مجلس خبرگان بوده و به اصل ولايت فقيه رأي نداده است. با تفکرات شهيد بهشتي مخالف است. يک عکس از بني صدر هم داشتيم که دست يک زن خارجي را گرفته بود. ميگفتيم که کسي که خودش را شيعه و فرزند يک عالم ديني مي داند نبايد اين کار را بکند. در زمان رياست جمهوري بني صدر هم يک بيانيه داديم و در آن از بنيصدر 24 سؤال را پرسيديم. مثلا  چرا شما در دولتتان بيشتر از افراد ملي استفاده مي کنيد، يا چرا با نهادهاي انقلابي مثل سپاه که امام پايه گذار آن است مخالفت مي کنيد.
- مناظرات در مساجد چگونه بود؟
در مسجد جواد خيابان دانشگاه بيشتر از يکي دو بار مناظره برگزار شد، يک بار در مسجد حوض لقمان برگزار شد. مسجد مقبره در چهارراه شهدا هم دو يا سه بار مناظره داشت.  از سران گروهکها يا تئوريسينهايشان دعوت مي کرديم و افراد متعهد باسواد دانشگاهي يا حوزوي هم از اين طرف شرکت مي کردند، البته اين جلسات بيشتر در دانشگاه ها برگزار مي شد.
- اين مناظرهها هر چند وقت يک بار انجام ميشد؟
بر مبناي شرايط زماني بود مثلاً در مواقع انتخابات مجلس يا انتخابات رياست جمهوري يا وقتي که يک جرياني اتفاق مي افتاد. آن زمان کش و قوس بين نيروهاي حزباللهي و جريانهاي مخالف زياد بود.
-  از مناظرهکننده ها اسمي به خاطر داريد؟
از آن طرف آقاي محمدمهدي جعفري بود که فکر ميکنم سردبير روزنامه انقلاب اسلامي بود. از اين طرف هم کسي بيشتر از همه آمادگي مناظره داشت شهيد ديالمه بود. ايشان حتي اعلام کرده بود که آماده بحث آزاد با بني صدر در مقابل ديدگان همه است. البته بنيصدر هيچ وقت با ايشان مناظره نکرد. بني صدر بحث آزادش بيشتر با يک طيف خاص بود در تلويزيون در مورد مسائل اقتصادي و گاهي هم سياسي و فرهنگي.
روزي بنيصدر در همين دانشکده ادبيات مشهد در سالن آمفي تئاتر سخنراني داشت، آخرش هم بعضي از دانشجوها سؤالاتي کردند از جمله شهيد ديالمه که در آخر سالن نشسته بود. ايشان سؤالش را آهسته گفت تا بنيصدر بگويد بيايد جلوي سالن با ميکروفن سؤالش را مطرح کند. همين طور هم شد. بهعنوان دانشجوي دکتراي داروسازي سؤالش را مطرح کرد. بنيصدر فکر نميکرد، فرد دقيق و قدرتمندي باشد. از پاسخ به سؤالها طفره رفت و به ساعتش نگاه کرد و گفت که شما سؤالات خيلي خوبي مطرح کرديد ولي وقت زيادي ميبرد و من هم الآن پرواز دارم و بايد برگردم تهران، انشاء الله باشه براي ديدار بعدي.
- به غير از شهيد ديالمه چه کساني مناظره مي کردند؟
شهيد هاشمينژاد يکي دو بار در حسينيه دين نبوي در پايينخيابان و در کانون بحث و انتقاد که الآن محل مسجد صاحبالزمان است برنامه گذاشته بودند و گاهي وقتها هم در حزب جمهوري اسلامي. در حزب جمهوري اسلامي معمولاً به طور مداوم مناظراتي برگزار ميشد و از گروههاي سازمان يافته دعوت ميکردند ولي معمولاً حزب با افراد معتدلتري مناظره برگزار ميکرد. آن موقع بحث اقتصاد مهم بود. همين آقاي عبدالله جاسبي در مشهد کلاسهايي گذاشته بود درباره اقتصاد اسلامي. بحثهاي نرم و آرامي بود. هرچند کليدي بود اما در بخش هاي زيربنايي که ليبرال ها يا ديگر گروهها نفوذ کرده بودند، نبود.
-  مناظرهها چه فايدهاي داشتند؟
مردم معمولاً مذهبي و ديني هستند بني صدر از اين راه مردم کوچه و بازار را فريب داده بود که من 11 ميليون رأي دارم، در کنار امام هستم، امام من را تأييد کرده و من فرمانده کل قوا هستم و از جاذبه هاي جنگ و جبهه هم سوء استفاده مي کرد و به جبهه رفت و آمد داشت. همين مطالب باعث شده بود که مردم عادي گرايش به بنيصدر داشته باشند. معمولاً در محافل و مجالس کسي از رئيسجمهور انتقادي ميکرد همين اگر مردم کوچه و بازار مخالفت ميکردند. حتي در اوايل که مناظرات برگزار مي شد گاهي وقت ها مردم عليه شهيد ديالمه هم بودند و مي گفتند اين آقا از چه کسي انتقاد ميکند، رئيس جمهور را امام تأييد و حکمش را تنفيذ کرده اند و طرفداران بني صدر مخالفان رئيس جمهور امثال شهيد ديالمه و ديگران را طوري تبليغ مي کردند که اين ها طرفدار امام نيستند. شهيد ديالمه هميشه مي گفت که امام هميشه وظيفه خودش را انجام مي دهد و ما هم يک وظيفه ديگري داريم که بايدآن وظيفه را انجام بدهيم و مردم را روشن بکنيم تا به بلوغ سياسي برسند. وقتي آن بلوغ تحقق يافت امام بني صدر را خلع کردند.
يکي از عوامل تحقق اين بلوغ سياسي اين مناظرهها بود زيرا که طرفداران بنيصدر ميآمدند و بيشتر در اين مناظرهها شکست ميخوردند، چون استدلال قوي نداشتند. حتي در اواخر رياستجمهوري، خود بنيصدر به نيروهايش ميگفت که با کسي مناظره نکنيد خيلي بحث آزاد نباشد و بحث ها به صورت بسته باشد.
- چه تيپ آدمهايي طرفدار بني صدر بودند؟
بيشتر کساني بودند که آگاهي نداشتند. شايد متدين هم بودند، پيشاني آنها رنگ مهر گرفته بود ولي معتقد بودند که امام از بني صدر حمايت کرده در حالي که امام در همان زمان هم در صحبتهايش گرا ميداد. بعضي هم آگاهي داشتند ولي متدين نبودند. اگر بخواهيم نمونه امروزيش را بگوئيم، نميشود نمونه آورد. آن زمان، زمان خاصي بود و اين هم به خاطر اين بود که تازه انقلاب شده بود و مردم جايگاه هاي خود را هنوز نشناخته بودند.
- آيا از بچه حزب الهي ها هم کسي بود که طرفدار بني صدر باشد؟
بله! خيليها حتي بعضيها از دوستان ما بودند و طرفدار بني صدر بودند و بعدش هم برگشتند. بعضيها متأسفانه دير برگشتند؛ بعد از شهادت شهيد بهشتي. بعضيها گريه کردند که چرا اين شخصيت بزرگ را مورد اهانت قرار داده اند و از شخصي که اين طور مفتضحانه از کشور خارج شد حمايت کردهاند. بعضي ها هم که عناد داشتند و بيشتر تحت تأثير قرار گرفته بودند، روي عقيده خودشان ماندند.
-  چه فعاليت هايي را عليه بني صدر  انجام مي داديد؟
گروهي درست کرده بوديم به نام مرکز “تبليغات پيروان ولايت فقيه” و عليه بنيصدر کار ميکرديم. دفتر اصلي مرکز تبليغات پيروان ولايت فقيه نزديک حرم بود که يکي از خيرين در خيابان طبرسي جنب کوچه جواديه دو تا از اتاق ها طبقه بالاي دفترش را به ما داده بود تا کارهايمان را بر عليه بني صدر در آنجا انجام دهيم. ما يک سري اطلاعات منتشر کرده بوديم اما بعضي ها هنوز مردد بودند، واقعه 14 اسفند سبب شد که مهر تأييدي بر افشاگريهاي ما باشد. در مشهد هم بعد از اين واقعه بچهها جمع شدند و عليه بنيصدر راهپيمايي راه انداختند.  واقعه 14 اسفند بر آگاهي جامعه افزود و کم کم اين 11 ميليون رأيي که او گرفته بود و روي آن تأکيد ميکرد از بني صدر برگشت. امام منتظر بودند که جو جامعه آگاه شود تا بتوانند بني صدر را عزل شود.
- هزينههاي مالي مرکز تبليغات پيروان ولايت فقيه را چگونه تامين ميکرديد؟
هزينههاي مالي را خود بچهها کمک ميکردند، يک صندوق کمک مالي هم درست کرده بوديم و شب هر کس ميآمد مسجد يک مقدار پول داخل آن ميانداخت. يک سري افراد متدين هم بودند که آن ها هم کمک ميکردند. البته ناگفته نماند که آن زمان جناب آيت الله طبسي هم پشت اين قضيه بودند و به ما کمک ميکردند. آن موقع خودشان ميگفتند که نمي خواهد به کسي بگوئيد که ما به شما کمک ميکنيم. يکي از کمک هايي که جناب آيت الله طبسي کردند اين بود که ما خدمت ايشان رفتيم و گفتيم که مي خواهيم يک نمايشگاه کتاب کنار حرم بزنيم. در آن زمان به هيچ کسي اجازه اين کار را نمي دادند. يک نمايشگاه بزرگ کتاب کنار حرم از قسمت بست بالا خيابان به مدت چند ماه دائر کرديم. در اين نمايشگاه قرآن و مفاتيح و... ميآورديم. جزوه ها و نوارها و تراکتهاي افشاگري خود را هم در پوشش همين نمايشگاه پخش مي کرديم.
-  چند نفر بوديد؟
تعداد ما شايد به عدد انگشتان دست هم نميرسيد. من بودم، اخوييي داشتم به نام مجتبي که شهيد شد، آقاي دهقان و برادرش، سه تا برادر به نام جعفري و چند نفر ديگه که همکاري ميکردند.
-   از جزوههايي که پخش ميکرديد نمونههايي يادتان هست که بگوييد؟
جزوههايي مثل “مهرههاي آمريکا را بهتر بشناسيم” که نويسنده آن آقاي فؤاد کريمي نماينده مجلس بود يا سخنراني شهيد چمران در بحث خودسازي، همين طور سخنراني مقام معظم رهبري، “ليبراليسم را بشناسيم” و سخنراني از شهيد بهشتي. از شهيد رجايي هم جزوه اي چاپ کرديم. اين ها ثمرات حرکت جمعي بود که ما جوانها با هم انجام ميداديم. انصافاً هم شبانهروز را نميفهميديم و حتي بعضي شبها همانجا مي خوابيديم.
چون بني صدر خيلي تلاش داشت ديگران را به قانونگريزي متهم کند ما قصد داشتيم جزوه هاي منتشر کنيم و در آن 400 مورد نقض قانون اساسي توسط رئيس جمهور را بنويسيم. در شماره اول 25 مورد از نقض قوانين را چاپ کرديم که خيلي فروش کرد. فکر کنم که بعد از انتشار جزوه دوم، بني صدر عزل شد و فرصت نشد 400 مورد را کامل چاپ کنيم.
هر سخنراني افشاگرانهاي که بود حتي اگر در شهر دوري نسبت به مشهد برگزار مي شد، بلافاصله در مشهد پخش ميشد. در حالي که در آن زمان اينترنت و موبايل از اين جور چيزها نبود ولي ما آن زمان خيلي قويتر از حالا کار ميکرديم. ما اگر در مشهد جزوهاي چاپ مي کرديم بلافاصله اين جزوه در جزيره خارک پخش ميشد.
-  اين شبکه توزيع چه طور به هم وصل مي شد؟
مرکزيت ما “چادر وحدت” جلوي دانشگاه تهران بود که از نماز جمعه تهران، سطح کشور را پوشش مي دادند. از ما هم درخواست ميکردند که جزوات را به ما برسانيد. تيراژ بعضي از اين جزوات ده هزار تا بود که باز هم تجديد چاپ مي شد. آن زمان از اين دستگاه فتوکپي دستي بود که بچه ها با دست مي چرخاندند، که اين کار را نوبتي انجام مي دادند.
- ارتباطتان با شهيد ديالمه چگونه بود؟
شهيد ديالمه هميشه از روشنفکران و سياسيون يک درجه بالاتر بود، آن هم به خاطر شمّ سياسي قوييي بود که داشت. ما بيشتر اطلاعات خودمان را از ايشان مي گرفتيم. قبل از نمايندگي مجلس و هم هنگام نمايندگي مجلس، وقتي شهيد ديالمه در دانشکده ادبيات صحبت ميکرد معمولاً پاي صحبتهايش مينشستيم. واقعاً جريانشناس بود. وقتي ميخواست از منافقين بگويد، ايدئولوژي و تفکراتشان را از همان ابتداي تشکيل مجاهدين خلق مي گفت.
- نحوه ارتباط شما با شهيد آيت چگونه بود؟
از جمله کساني که شهيد ديالمه به ما معرفي کرد، شهيد آيت بود و ما در مجلس با شهيد آيت تماس گرفتيم و اطلاعات روشنگرانهاي در مورد گروهها، گروهکها، جريانات موجود از جمله ليبرالها از ايشان گرفتيم. هر وقت که تهران ميرفتيم حالا گاهي وقت ها در مجلس، گاهي وقتها هم که به جماران ميرفتيم و ايشان هم ميآمدند يا جاهاي ديگري که ايشان دعوت ميکرد، خدمتشان ميرفتيم و اطلاعات را به ما ميدادند. بعضي مواقع هم که ايشان ميآمدند مشهد از ايشان اطلاعات ميگرفتيم و همين طور پيکهايي هم داشتيم که ميرفتند خدمت ايشان و مطالب روز را از ايشان مي گرفتيم.
-   ارتباطتان با شهيد محمد منتظري چه طور بود؟
رابطي داشتيم که در قم بود، او با ايشان بيشتر ارتباط داشت و اطلاعات و اخبار را به ما ميرساند. خودم با شهيد منتظري از نزديک ملاقاتي نداشتم، پاي سخنراني ايشان رفته بودم ولي اين طور که در مورد مسائل مختلف با ايشان گفتگو داشته باشم نبود.
-  با حزب جمهوري هم مرتبط بوديد؟
با حزب جمهوري ارتباط داشتيم، خيلي از افشاگري هايمان را با هم مبادله مي کرديم و هم تعاون فرهنگي داشتيم هم تبادل فرهنگي. با شهيد هاشمينژاد هم ارتباط صميمانه داشتيم. دفترشان هم روبروي پمپ بنزين خيابان عشرت آباد بود که حالا اسم خيابان شده شهيد هاشمي نژاد. آن ها در يک سطح آرامتر حرکت ميکردند ولي ما حرکتمان تندتر بود. ما خودمان با اين که با حزب ارتباط داشتيم و رفت و آمد مي کرديم ولي عضو حزب نبوديم.