جامعه مدرسين و آرمان‌هاي امام خميني(ره)

آیت الله محمد یزدی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، و رئیس پیشین قوه قضائیه است که در گفت‌وگويي با ارايه تصویری از آرمانهای حضرت امام(ره) در تداوم مسیر انقلاب اسلامی، به نقد وضعیت موجود پرداخته است. مشروح این گفت و گو به شرح زیر است:

• به عنوان نخستين سؤال بفرماييد تلقي شما از مفهوم آرمان‌هاي حضرت امام خميني(ره) چيست؟

ظاهراً اين سؤال خيلي خوبي که مطرح مي‌فرماييد، از هر کس بشود، اولين جواب، اين است که از سراسر زندگي، رفتار و گفتار امام؛ چه قبل از نهضت، چه از شروع نهضت و چه در طول نهضت، چه زمان پيروزي و چه بعد از زمان پيروزي، چه در پايان عمر شريف ايشان، از همه گفتارها و رفتارشان، مي‌شود استفاده کرد که منظور اصلي ايشان، حاکميت اسلام بوده است. براي اين که شما هيچ سخنراني نمي‌شود از ايشان سراغ داشته باشيد که صحبت کرده باشند؛ چه کوتاه و چه بلند؛ چه براي مردم عادي، چه براي مسئولان رسمي، چه براي نيروهاي مسلح، چه براي قشرهاي متعارف مردم، براي هر قشري صحبت کردند، ملاحظه مي‌کنيد که مکرر، کلمه اسلام و پياده کردن اسلام در بياناتشان هست. پس، از نظر کلي بايد اين جور گفت که آرمان اصلي حضرت امام، همان آرمان پيامبر اسلام، همان آرمان ائمه معصومين سلام الله عليهم اجمعين، همان آرماني که امام حسين(ع) براي آن شهيد شد و امام موسي بن جعفر(ع) به زندان رفت، ائمه ما محصور، تبعيد، مسموم و شهيد شدند، آن آرمان، آرمان امام خميني بود به عنوان يک نائب امام(ع). و مقصود اصليشان پياده کردن اسلام بود. آخرين جمله‌اي که در اين رابطه مي‌توانم بگويم، بهترين دليلم اين است که امام در يک تعبيري فرمودند که حفظ حاکميت اسلام، اوجب واجبات است. اين جمله، يک جمله ساده‌اي نيست از يک مرجع تقليد، از يک کسي که فتوا مي‌دهد و حکم به وجوب و حرمت مي‌کند؛ چه حکم ولايتي و چه حکم فقهي و در حقيقت، فقاهتي؛ وقتي بفرمايند اوجب واجبات است؛ يعني در مقايسه با واجبات، اين از همه واجب‌تر است؛ يعني در موارد تعارض، بايد اين را مقدم بر همه چيز داشت. اين معنايش اين است که حاکميت اسلام به اصطلاح، وجوب هم فقهي و هم حکومتي دارد؛ يعني اين نظر که از همه واجبات، برتر است، اين معنايش اين است که زمان ايشان معتقد بودند و معتقد هستند. خود من حالا اين را تکميل کنم با همين يک جمله: من اولي که اين مطلب را از ايشان شنيدم، روي همين بحث از نظر طلبگي فکر مي‌کردم که در مقايسه با مثلاً فرض کنيد حج هم واجب اجتماعي است، قضاوت هم واجب اجتماعيست، اجراي حدود و ديات هم واجب اجتماعي است، واجبات فردي که منظورشان نيست که اگر مقايسه بخواهيم بکنيم که با نماز و روزه اشخاص، مقايسه نمي‌کنيم که؛ بلکه با مسائل حکومتي، مقايسه مي‌کنند؛ يعني مثل مسائل اجراي حدود در جامعه، پيشگيري از مفاسد در جامعه، ارتباط با کشورهاي ديگر، واجبات اجتماعي و حکومتي. حاکميت اسلام، اوجب واجبات است در مقايسه با آنها. اول به نظرم مي‌رسيد که توجيه شرعي اش را پيدا کنم و خيلي زود هم برايم روشن شد که علت اصلي اين که واجب‌تر از همه است، اين است که اگر اساس، محفوظ ماند، شاخ و برگ شکسته شد، مجدداً مي‌رويد، اما اگر اساس، شکسته شد، نه از شاخ و برگ، خبري خواهد ماند و نه از اساس. از اين جهت، حفظ اساس، واجب‌تر از همه است. اين هم يک دليلي که تکميل مي‌کند. پس آرمان مهم حضرت امام(ره)، حاکميت اسلام بوده است.

• با توجه به گرايش‌هاي پديد آمده از آغاز انقلاب تاکنون؛ که آنها را در چهار گفتمان عدالت و انقلاب، توسعه و سازندگي، اصلاحات و اصولگرايي دسته بندي کرده‌اند، به نظر شما آن چه به عنوان آرمان‌هاي حضرت امام مطرح است، آيا نسبتي با اين گرايش‌هاي چهارگانه دارد و يا با کدام يک بيشتر؟

حالا اين نام گذاري که انجام گرفته است، که حالا بگوييد يک دهه با عنوان عدالت، يک دهه بازسازي و يک دهه اصلاحات و ... من شايد خيلي با نظر خودم موافق نيستم با اين اصطلاحات. اگر از من مي‌پرسيد در اوايل پيروزي انقلاب، آن دهه اول را بيشتر، بايد تثبيت حاکميت اسلام، نام گذاري کرد. دليل آن هم اين است که در تمام انقلاب‌ها معمولاً وقتي انقلابي به پيروزي مي‌رسد، تا سال‌ها انقلاب را با قدرت نظامي نگه مي‌دارند و بعد کم کم تبديل مي‌کنند به شرايط عادي، ولي امام از همان روز اول، در صدد تثبيت بودند؛ بدين شکل که اصرار شديد بر اين که قانون اساسي بايد درست بشود، بايد روي قانون اساسي، رفراندوم انجام بگيرد، بايد دولت و مجلس تشکيل بشود. دولت اول را همان اول گفتند موقت. در مأموربت‌هايي که به دولت موقت دادند همين دو سه تا چيز بود که در حقيقت، پايه‌هاي حکومت را تنظيم مي‌کرد. خب! همه ما مي‌دانيم که در دستور صريح امام در حکم دولت موقت، مسئله مجلس خبرگان و قانون اساسي بود که پيش نويسش را آنها تهيه کرده بودند و داستانش مفصل است که وقتي خبرگان، آن پيش نويس را ديدند، گفتند اين در چارچوبه کار ما نمي‌گنجد و کار وسيع‌تر است و به اصطلاح، قانون اساسي بر اساس اسلام را بايد آزادتر بررسي بکنيم و خوشبختانه با اين که دولت موقت، زمان را محدود کرده بود، امام گفتند زمانتان محدود نيست، آزاد بايد کار را آن گونه که مي‌بايست انجام بدهيد. بنابراين، من، آن مرحله اول را مرحله تثبيت نظام، نام مي‌گذارم؛ حالا در تثبيت نظام، عدالت هم هست، بقيه چيزها هم در آن هست. و واقعاً اگر بيشتر بر روي کلمات امام يا احکام صادره از امام تکيه کنيم، متوجه مي‌شويم که همان مسئله تثبيت است.مرحله دوم را بايد دفاع از اين انقلاب، نام گذاري کرد؛ و در حقيقت، رفع موانع انقلاب و دفاع از انقلاب. يعني بعد از اين که نظام داشت تثبيت مي‌شد، دشمن ديد که دارد اين انقلاب تثبيت مي‌شود، شروع کرد به عمل کردن عليه آن؛ چه از داخل و چه از خارج. در همان سال ها، بعد از تثبيت قانون اساسي و رفراندوم نظام جمهوري اسلامي و رأي بيش از 98 درصد به نظام جمهوري اسلامي، و همان عبارت نه يک کلمه بيشتر و نه يک کلمه کمتر، مورد اتفاق مردم شد، دشمن فکر مي‌کرد که مي‌تواند مثل بقيه انقلاب ها، دوباره، آن را برگرداند، اما وقتي ديد که اين انقلاب، تثبيت شد، وارد مقابله شد؛ از داخل، گوشه و کنار کشور عليه نظام، هجماتي شروع شد. منافقين وارد شدند، کارشکني‌هايي انجام گرفت، ترورهايي پيش آمد. ما شخصيت‌هاي کشوري خود را از دست داديم، شهداي محراب و ديگران. در خوزستان و سيستان و بلوچستان؛ در شرق و غرب کشور. حتي در شمال کشور، حوادثي را ايجاد کردند. تا اين که رسيد به حمله رسمي عراق و صدام به ايران و در حقيقت، دفاع مقدس هشت ساله. که امام هم خيلي صريح فرمودند هر چند طول بکشد ما تا آخر ايستاده ايم. بنابراين، من مرحله دوم را مرحله دفاع از اسلام و دفاع از اين حاکميت در برابر اين هجماتي که عليه آن صورت گرفته است، تلقي مي‌کنم. مرحله سوم را بايد مرحله بازسازي، رشد و پيشرفت ناميد. مرحله چهارم را بنده، مرحله شکوفايي حاکميت اسلام مي‌دانم؛ بدين معنا که مسلمانان، زنده و شکوفا شدند. اين پيشرفت‌هايي که اکنون در داخل کشور داريم در مسائل پزشکي، اقتصادي و سياسي و... من وقتي حساب مي‌کنم، مي‌بينم اوايل انقلاب، زن‌هاي ما چقدر در جامعه بودند. اما الان زن‌هاي ما روي پاي خودشان ايستاده‌اند و الان در علوم عالي، حدود 60 درصد از دانشجويان، خانم‌ها هستند. در آن موقع، حوزه علميه خواهران، يکي دو تا بيشتر در سراسر کشور نبود، اما الان در همه شهرها، حوزه علميه خواهران وجود دارد. در آن موقع، حضور خانم‌ها در سيستم حکومت، محدود بود، اما امروز در دولت، مجلس، دانشگاه، آموزش و پرورش و ... حضور دارند و اين نشان دهنده رشد جايگاه بانوان در جامعه است. قبلاً ما پزشک از کشورهاي بنگلادش و ... داشتيم، اما الان پزشک صادر مي‌کنيم؛ چه از خانم‌ها و چه از آقايان. اينها نشان دهنده شکوفايي استعدادهاي جوانان اين انقلاب است. ابتکاراتي که هر ساله به ثبت مي‌رسد. ما نبايد نقاط ضعف کوچک را بزرگ کنيم و مثلاً يک مشکل کوچک را تعميم بدهيم به کل جامعه. کارهايي که جوانان ما در بخش صنايع سبک و سنگين و ... انجام داده‌اند و اين نشان دهنده شکوفايي امت اسلامي، کشور و ملت ايران است. و صدور انقلاب را هم به نوعي مي‌توان در کنار آن قرار داد. همچنين موفقيت‌هايي که ساير کشورها در پرتو انقلاب اسلامي داشتند را نيز مي‌توان به اين موفقيت‌ها اضافه کرد؛ همانند موفقيت‌هاي در لبنان، غزه، عراق و ....

• به نظر شما تا چه حد به آرمان‌هاي امام دست يافته ايم؟

امام در درجه اول، به دنبال حاکميت اسلام در کشور خودشان بودند و بعداً به امت اسلامي نگاه مي‌کردند. منظورم اين است که امام در يکي از سخنراني‌هاي خود در مسجد اعظم فرمودند که بعد از جنگ عثماني، دشمنان، کشورهاي اسلامي را تقسيم کردند و بر سر هر قطعه‌اي از اين کشورها، قلدري را گذاشتند؛ مثل رضاخان در ايران و آتاتورک در ترکيه تا اسلام را از بين ببرند. امام مي‌فرمودند بايد اسلام و مسلمين را نجات داد. ديد ايشان تنها نسبت به ايران نبود، البته ايران، پايگاه اصلي شان بود و بايد از اين پايگاه براي پيشرفت اسلام فکر مي‌کردند. و ايشان در صحبت هايشان دائماً بر روي امت اسلامي و کنار گذاشتن اختلافات شيعه و سني تکيه مي‌کردند. اما اين که چقدر اين آرمان‌ها پيش رفته است. شما ببينيد الان در کجاي دنيا در مسائل سياسي بحث مي‌شود و از ايران و حاکميت اسلامي بحث نمي‌شود؟ اين پيشرفت کمي نيست. سابقاً ايران را به طور منفي جا انداخته بودند؛ به گونه‌اي که يک ايراني مسلمان براي خواندن مثلاً نماز در يک فرودگاه خجالت مي‌کشيد. اما الان ايران به عزت رسيده و مسلمانان افتخار مي‌کنند و از وابستگي رهيده‌اند؛ چرا که ايرانيان به تأسي از امام خميني(ره) به اسلام ناب محمدي روي آوردند؛ يعني همان روح حقيقي اسلام و نه اسلام امريکايي. الان بر سر پيشرفت‌هاي ايرانيان بحث است و پيشرفت آنها در محافل علمي، نشان دهنده اين پيشرفت ژرف است، که برخواسته از اسلام حقيقي است.امام در جايي فرموده بودند اگر ديديد مخالفان بر روي يک چيزي، خيلي تکيه مي‌کنند، بدانيد که فهميده‌اند که شما در آن جا موفق هستيد. به هر حال، خواست امام، تمام کشورهاي اسلامي بود و الان هم مشاهده مي‌شود که مسلمانان و مردم ساير کشورهاي اسلامي، اکثراً اين پايگاه و نظام را مقدس مي‌دانند؛ البته دشمنان به خاطر منافع ماديشان مخالفت مي‌کنند. بنابراين مي‌بايست حساب حاکمان و سردمداران اين کشورها را از مردم حق طلبشان جدا کرد؛ چرا که مردم اين کشورها و به ويژه، کشورهاي مسلمان، دنباله رو و علاقه مند آرمان‌هاي امام راحل هستند.

• سيره و رفتار عمومي حضرت امام(ره) در رابطه با جامعه مدرسين چه بود؟

من از روزهاي اول در جامعه مدرسين بودم. شخصيت‌هايي که در جامعه مدرسين بودند، همگي مورد احترام امام بودند. اکثر آنها شاگردان امام بودند و بعضي از آنها که بزرگتر بودند، مورد احترام امام بودند. مثلاً آنهايي که الان به مرجعيت رسيده‌اند و يا مرجع بودند؛ همچون مرحوم آيت الله فاضل لنکراني و يا آيت الله مکارم شيرازي که عضو جامعه مدرسين بودند و هستند، مورد علاقه و احترام امام بودند. و يا ديگراني که مثلاً شاگرد امام نبودند، اما از فضلا بودند. بنابراين، اين از زاويه شخصيتي بود که اينها مورد احترام امام بودند.اما از نظر تشکل، از همان روزهاي اولي که نهضت، کار خودش را شروع کرد و مسئله انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي و کاپيتولاسيون، پيش آمد و جامعه مدرسين وارد عمل حرکت انقلاب شد و حمايت از امام را در دستور کار خود قرار داد، امام از اينها حمايت مي‌کردند. اگر کسي، مجلدات جامعه مدرسين را که شامل نامه‌هاي جامعه مدرسين به امام است و يا آن چه را امام، راجع به جامعه مدرسين نوشته‌اند و يا اطلاعيه‌هايي را که در جريان انقلاب داده مي‌شد، و همه آنها در اين مجلدات جمع آوري شده است را بدون غرض مطالعه کند، مي‌تواند راحت قضاوت کند که سيره امام نسبت به جامعه مدرسين، يک سيره مشفقانه، دوستانه و در يکي دو مورد، آمرانه است که اين کار را بکنيد و اين کار را نکنيد و بعد در پايان آن، منشور معروفي است که امام به طلاب و جوان‌هاي طلبه، سفارش اکيد کردند که اگر از جامعه مدرسين، فاصله بگيريد، گرفتار مثلاً اسلام امريکايي خواهيد شد. يعني توصيه کردند که طلبه‌هاي جوان، بيشتر به سراغ جامعه مدرسين بودند. و تا اين روزهاي آخر هم معتقد بودند که جامعه مدرسين، مجموعاً آدم‌هايي هستند که بي‌غرض و نظر هستند و حتي اگر نقدي هم از امام دارند، بي‌غرض و بي‌نظر از امام نقد دارند. نقد را هم گوش مي‌کردند؛ چه جمعي و چه فردي. در جريان انقلاب، تا اطلاعيه‌اي از سوي امام داده مي‌شد، سريع از سوي جامعه مدرسين در سراسر کشور پخش مي‌شد و رژيم تعجب مي‌کرد که چطور امام در تبعيد با چه وسيله‌اي اين امکان را پيدا کرده که وقتي جمله‌اي به عنوان اطلاعيه در فرانسه و يا در نجف داده مي‌شد، در فاصله کمتر از 24 ساعت در دورترين نقطه کشور منتشر مي‌شد و ساواک از فهم راز آن ناتوان بود. و راز آن، اين بود که شاگردان امام با ارتباط با متدينين و شيعيان، اين کار را انجام مي‌دادند. خود ما هم آن موقع در قم، اين کار را انجام مي‌داديم.نکته ديگر، که حاکي از اين ارتباط بود، اين که در دوراني که اعضاي جامعه مدرسين، توسط رژيم، تبعيد شدند و يا به زندان رفتند و رژيم به قول خودش، جامعه مدرسين را متلاشي کرد که مثلاً با تبعيد و زنداني کردن اينها به اهداف خودش برسد، اتفاقاً اين ارتباط، بهتر شد و موجب شد که هر کدام از اينها در هر نقطه‌اي که بودند کار مبارزاتي خود را ادامه دادند، همه جا هم صحبت از امام مي‌شد. متدينيني هم بودند که اين ارتباط را برقرار مي‌کردند. بنابراين، ارتباط امام با جامعه مدرسين، نسبت با افراد، يا شاگرد بودند و يا استاد و شاگرد و يا احترام فضل و علم و تقواي برخي شخصيت‌هاي برجسته که عضو بودند، مشفقانه بود، و متقابلاً اينها هم نسبت به امام. جامعه مدرسين، اولين نامه‌اي که در برابر خطرات سنگيني که آن موقع ممکن بود جان امام به خطر بيفتد، توشتند، همين بود که مرجعيت امام را نوشتند و امضا کردند. که در قانون اساسي آن موقع، جلو طاغوت گرفته مي‌شد؛ چون در قانون اساسي آن موقع، آمده بود که مراجع تقليد، مصونيت دارند، اين کار را جامعه مدرسين انجام داد و .... و در آخر هم، علاوه بر ارتباط مشفقانه امام با اعضاي جامعه مدرسين، توصيه ايشان به افراد اين بود که ارتباط خود را با جامعه مدرسين، حفظ کنيد.

• برخي اعتقاد دارند که فضاي حاکم بر جامعه مدرسين، فضاي سنتي است؛ در حالي که امام، يک فقيه سنتي نبود؟

اگر معناي سنتي، اين است که نماز شب مي‌خوانند و دعا مي‌کنند و ذکر و ورد دارند، اکثر اعضاي جامعه مدرسين، آدم‌هاي مقدس و وارسته هستند و نظري به عناوين، حيثيات و شئونات ندارند، اما اگر معناي سنتي، اين است که هميشه با حکومت، رو در رو هستند و با حکومت، جر و بحث مي‌کنند و به حکومت مي‌گويند چرا اين کار را مي‌کني و چرا آن کار را نمي‌کني، خيلي خوب! اما اگر سنتي به مفهومي که آنها مي‌گويند؛ يعني تحجر، يعني عقب ماندگي و بي‌توجهي به آن چه که دور و بر آنها مي‌گذرد، به نظر من، امروز، شايد روشن ترين مجموعه‌اي که در مسائل جاري کشور، آگاهي، آشنايي و ارتباط دارد، جامعه مدرسين هستند. اجازه بدهيد بنده، بحث را با اين مطلب به پايان برسانم که در ديدار آخر يا ماقبل آخري که با مقام معظم رهبري داشتيم، ايشان فرمودند که اعتباري که جامعه مدرسين، پيدا کرده که رسيده است به حدي که مي‌تواند مرجع، معين بکند و هيچ کس، بهش نگفت که شما چکاره ايد که مرجع، معين مي‌کنيد و يا کسي را از مرجعيت مي‌اندازيد و هيچ کس، بهش نگفت که شما چکاره ايد که کسي را از مرجعيت مي‌اندازيد، اين اعتبار، کسي، بهش نداده است که بتواند ازش بگيرد. به تعبير مقام معظم رهبري: اين اعتبار را خودشان(جامعه مدرسين) در طول بيش از چهل سال درستکاري و رفتار و کردار و عملکردشان به دست آورده‌اند. بعد هم توصيه کردند که اين اعتبار را حفظ کنيد. از اين اعتبار، استفاده کنيد. همه جا خرج نکنيد. که حتي ما يک بار ترديد کرديم که ايشان شايد مي‌خواهند بگويند که در مباحث انتخاباتي، ما وارد نشويم که حتي من، مأمور شدم، سؤال کردم که حالا با آن تأکيدي که شما داشتيد که اعتبار جامعه، همه جا خرج نشود، آيا در انتخابات ها؟ که بعد فرمودند اين را بايد خودتان بررسي کنيد، ببينيد آن جاهايي که وقتي هزينه مي‌کنيد، دريافت به‌اندازه هزينه اش را داريد، خيلي خب، بايد هزينه کنيد. من نهي صريحي از موردي ندارم، مي‌خواستم بگويم اين اعتبار، خيلي بالاست. مي‌خواستم بگويم که جامعه مدرسين، نه تنها سنتي به آن مفهومي که آقايان مي‌گويند، به آن مفهوم نيستند؛ در عين حال، مقدسند، متدينند، وارسته‌اند، اهل سوء استفاده و دنيا و رياست و پست و مقام نيستند؛ در عين حال، روشن ترين گروه هستند. خلاصه اين که نه سنتي به مفهومي که آنها مي‌گويند؛ يعني آدم‌هاي بي‌توجه و نه روشن فکري که اينها مي‌خواهند؛ که به خاطر مثلاً خواست اين و آن، مصالح و مرزهاي اسلام را بشکنند. اينها سنتي اند؛ يعني اين که پاي يک سنت قطعي اسلام که مي‌رسند، ملاحظه هيچ کسي را نمي‌کنند و مي‌گويند دين، اين را مي‌گويد و بايد مراقب دين بود. روشن فکرند؛ به اين معنا که مسائل جديدي که در حکومت و نظام اسلامي مطابق اصول اسلام پيش مي‌آيد، نظر مي‌دهند و عمل مي‌کنند.