جریان شناسی سیاست خارجی خاتمی - سیاست خارجی که خوشایند غرب بود

پس از روی کار آمدن محمد خاتمی در سال 1376، طبیعی بود که تیمی که او برای پیش‌برد سیاست خارجی خویش خواهد چید، تیمی متفاوت باشد. آنچه که در پس شعارهای انتخاباتی او بود، رویکردی جدید در سیاست خارجی را نشان می داد. مهم‌ترین راهبرد سیاست خارجی خاتمی «گفت‌و‌گوی تمدن‌ها» و «تنش‌زدایی» بود. گفت‌وگوی تمدن‌ها، ضمن پذیرش تنوع میان تمدن‌ها، پذیرش الگوی رفتاری مصالحه جویانه را به جای الگوی تعارض و مناقشه در سیاست و روابط خارجی می‌پذیرد. تنش زدایی هم مرحله¬ ای مقدماتی برای برقراری مناسبات حسنه است.
ورود ادبیات غربی به سیاست خارجی ایران
تعریفی که اصلاحاتی ها از فضای جامعه‌ی جهانی و پدیده‌ای با عنوان "جهانی شدن" (globalization) می‌کردند، این اقتضا را هم به همراه داشت که مباحثی که کشورهای توسعه یافته‌ی غربی برای حل بحران های مدیریتی خود در عرصه‌ی سیاست خارجی و روابط بین‌الملل استفاده می‌کنند، ختم شود. مولفه هایی همچون تنش زدایی، پذیرش تساوی فرهنگی تمامی جوامع (پلورالیسم جهانی) و ... از این دسته ادبیاتی است که دیپلمات‌های غربی همیشه آن‌ها را زمزمه می‌کنند. بدین ترتیب بود که دوم خردادی ها بدون در نظر گرفتن عوامل بومی و داخلی ایران اقدام به واردات این نوع گفتمان به کشور کردند. عوامل داخلی موثر در روند سیاست خارجی که دوم خردادی‌ها در نظر نگرفته بودند، بدین شکل است: عوامل شخصی- فردی، نقشی- نهادی، حکومتی، اجتماعی و ماهیت انقلاب اسلامی.
 
یکی از زیرکانه‌ترین ترفندهایی که رسانه‌های اصلاح طلب برای تغییر در مشی سیاست خارجی خویش با نظام بین‌المللی گرفتند این بود که ایستارهای داخلی کشور را تغییر دهند لذا فضا‌سازی رسانه‌ای در دستور کار رسانه‌های زنجیره‌ای اصلاح‌طلبان قرار گرفت تا به مخاطبان عام و خاص داخلی خویش بفهماند که ایران یک کشور خشونت زا، نافی حقوق بشر، محدود کننده‌ی آزادی‌های فردی و اجتماعی، مداخله‌گر در امور داخلی کشورهای همسایه، مغضوب واقع شده توسط سازمان های بین المللی و ... است. به نظر می‌رسد مطرح کردن این مباحث در کنار مباحثی در داخل همچون آزادی بیان، جامعه‌ی مدنی، حاکمیت قانون و... کمی قابل تامل باشد. این گمانه، آن موقع تقویت می شود که مشاهده می شود سیر این نوع گفتمان در همه‌ی رسانه‌های اصلاح طلبان از قول نمایندگان مجلس، وزرای کابینه و تحلیگران بزرگ و کوچک، یک سیر صعودی پیدا کرده است و شائبه‌ی این که این مباحث، نماینده بخشی از جریان تندروی دوم خردادی‌ها هستند، رد می شود.
خاتمی در تشکلی همسو با تفکراتش ابراز داشته بود که: «تصمیم گیری در یک جمع بسته، بدون توجه به واقعیت‌های موجود و آنچه در جهان می‌گذرد، باعث غرق شدن کسانی می‌شود که به واقعیت های موجود جهان توجه نکرده‌اند». عملکرد خاتمی نشان می‌دهد که کاملا در تناقض با آن منطقی که باید در سیاست خارجی حاکم باشد (تاثیر عوامل داخلی به عنوان تاسیس و تثبیت یک سامان سیاست خارجی منسجم) است. آقای خاتمی در دوره ی 8 ساله‌ی ریاست بر عالی‌ترین نهاد اجرایی کشور ثابت کردند که بارها از این مشی تخطی کرده اند و نشان داده اند که فقط به مشاورات و توصیه های تیم سیاست خارجی خودش گوش می داد. بی اعتنایی به دیدگاه سایر نهادهای مسئول در تصمیم گیری مسائل خارجی از قبیل نهاد رهبری، مجلس هفتم شورای اسلامی،قوه قضاییه و ... وحزف برخی مباحث اندیشه‌ای امام خمینی (ره) در زمینه‌ی مباحث سیاست خارجی از مولفه هایی است که آقای خاتمی را در سردرگمی و تناقضات بی پاسخ به شبهات سیاست خارجی دوران وی، حیران می گذارد.
تنش زدایی  اصلاحات،تقابل جدی با سیاست های نظام
تنش زدایی که اصلاحات مد نظر داشت مولفه های زیر را در بر میگیرد:
1. تنش زدایی در روابط بین‌الملل بر ضرورت پرهیز از درگیری ایدئولوژیک تاکید دارد، در حالی که ویژگی اصلی سیاست خارجی ایران ایدئولوژیک بودن آن است.
2. قیدهایی در سیاست خارجی تنش‌زدا منطبق بر مبانی سیاست خارجی جمهوری اسلامی باید می‌آمد، که زیاد در گفتارها و نظرات سران دولت خاتمی دیده نمی‌شد. به طور نمونه عدم تنش‌زدایی با آمریکا، به عنوان یک کشور متخاصم با ایران باید در دستور کار قرار گیرد ؛ چون سیاست استکباری آمریکا متکی بر ایجاد مزاحمت برای کشور ایران و مخالفت با پیشرفت اقتصادی ایران است.
3. تنش‌زدایی در روابط بین‌الملل با پیروی از بازدارندگی دوجانبه بر خویشتن‌داری در رقابت هسته‌ای-استراتژیک تاکید دارد، در حالی که در شرایط فعلی که نظام دو قطبی فروپاشیده، پیروی از سیاست بازدارندگی امری غیرضروری است، از همین روست که تعقیب سیاست تنش‌زدایی توسط دولت اصلاحات با چالش‌ها و موانع مختلفی رو‌به‌رو شد.
4. تنش‌زدایی در روابط بین‌الملل فرآیندی دوسویه است. هم تلاش در جهت حفظ وضع موجود جهانی است و هم تلاش همه‌جانبه در جهت تامین منافع ملی؛ در صورتی که تنش زدایی در سیاست خارجی دولت هشت ساله‌ی خاتمی یک‌سویه بود. این دولت با اولویت قائل شدن بر سیاست خارجی، عمدتا درصدد کسب اعتبار بین‌المللی است و ظاهرا تامین منافع از طریق حل بحران‌های مستمر اقتصادی و اجتماعی در رتبه‌ی دوم برنامه‌های دولت اصلاحات قرار گرفته شد.
 
عدم موفقیت گفت‌وگوی تمدن ها به عنوان یک راهبرد
اگر تامین منافع و امنیت ملی برای تیم سیاست خارجی خاتمی یک هدف به حساب می آمد، چرا باید یکی دیگر از مبادی تفکری سیاست خارجی ایشان «گفت‌وگوی تمدن‌ها» باشد؟ کشوری در حال توسعه مانند ایران که در آن زمان تازه از غبار جنگ خلاصی یافته بود و با توجه به سیر برنامه‌ی توسعه رو به جلو حرکت می کرد، نیاز به این داشت که بازسازی درونی و زیربنایی در آن انجام شود؛ حتی از دید رئالیست‌ها هم می‌توان به این نظر رسید که چون وضعیت اتحادی ما با قدرت های بزرگ به صورت "خصمانه" بود. یعنی، تقویت دشمنی همچون آمریکا یا انگلیس و اسرائیل، تضعیف ایران را در پی خواهد داشت. فارغ از نوع نظریه‌پردازی ناصحیحی که این تیم سیاست خارجی انجام داده‌اند، مشاهده می‌کنیم که ابزارهای لازم برای برقراری ارتباط با دولت های غربی- که سال ها با هنر دیپلماسی قوی خود، منافع زیادی عاید شهروندان و دولت متبوعشان کرده‌اند- وجود نداشت. وجود دیپلمات‌های پرسابقه و کارکشته (با توجه به به کارگیری نیروهای جدید در وزارت خارجه پس از پیروزی انقلاب اسلامی)، تعدد مراکز پژوهشی متمرکز در امر سیاست خارجی، عدم هماهنگی و انسجام داخلی برای اتخاذ یک راهبرد، رسانه‌های جمعی ضعیف تبلیغاتی از ابزارهایی هستند که دولت خاتمی آن ها را در اختیار نداشت. با این اوضاع، طرح این سوال ضروری به نظر می رسد که پشتوانه‌ی خاتمی در حرکت و دست یازیدن به سیاست ماجراجویانه ، چه بوده است؟ ممکن است این چنین پاسخ داده شود که «پشتوانه ی مردمی» عامل اتخاذ چنین سیاستی بوده است. باید دقت نمود که پشتوانه‌ی مردمی وقتی به دنبال یک سیاستی است که ثمراتی هم برای مردم در عرصه‌ی عملی زندگی آن‌ها داشته باشد. در حالی که به اذعان برخی کارشناسان سیاست خارجی تیم خاتمی این سیاست و گفتمان که معطوف به نظام جهانی و تغییر مدیریت جهانی به نفع ایستارهای جمهوری اسلامی بود با عملکرد ضعیف دیپلماسی ایران بیشتر در حد حرف و شعار باقی ماند. به دیگر بیان فقدان ابزارهایی که در بالا برای وجود پشتوانه‌ی سیاست خارجی لازم است، اجازه‌ی حرکت واضح و مشخصی را در این زمینه به دولت خاتمی نداد.
در این زمینه، امام خامنه‌ای در بیاناتی که در دیدار سفرای مقیم خارج ایران که در دهه‌ی سوم مرداد ماه 1382به حضور رهبر انقلاب می‌رسند، فرمودند: «مهم‌ترین اصل در سیاست خارجی ایران، حمایت از هویت نظام اسلامی و اصول و ارزش‌ها است... برای خوشایند غرب از اصول خود دست نمی کشیم... مقبولیت جهانی بسیار خوب است، اما نه به بهای دست برداشتن از اصول جمهوری اسلامی ایران که هویت ملی و جمعی ما است... ما نمی توانیم برای رضایت بخشی از دنیا که تجسم آن در غرب و در راس آن دولت مستکبر آمریکا است، از اصول خود عقب نشینی نماییم».
نتیجه‌گیری
با توجه به بیانات رهبر معظم انقلاب در دوره‌ی اصلاحات که بخشی از آن در بالا ذکر شد، مشاهده می‌شود که اتخاذ سیاست «گفت‌و‌گوی تمدن‌ها» و «تنش زدایی» در برخی مواردی که معطوف به عملکرد در راستای این سیاست‌ها می‌شد، در تقابل با ارزش‌ها و هویت واقعی انقلاب اسلامی قرار می‌گرفت. این در حالی است که اصلاح‌طلبان اعتقاد به این نکته داشتند که کسب پرستیژ و اعتبار بین‌المللی در مواردی بر هویت واقعی- که همان اولویت ارزش‌هایی چون استکبارستیزی، دفاع از مسلمانان در جهان و...- ارجحیت پیدا می‌کرد.
مآخذ
1. http://www.politicss.blogfa.com/post-50.aspx
2. (بیژن اسدی، ایران و خلیج فارس: «سیاست تنش زدایی، گفت و گوی تمدن ها، مناسبات جدید و صلح و امنیت منطقه» فصلنامه سیاست خارجی، سال چهاردهم، شماره ی 4 زمستان 1379،ص 1012
3. http://www.ensani.ir/fa/content/291153/default.aspx
4. http://www.ensani.ir/fa/content/295545/default.aspx
5. اسدی، بیژن، سیاست خارجی دولت اصلاحات: موفقیت‌ها و شکست‌ها،مرکز بازشناسی اسلام و ایران، صص 311-319
6. http://www.ensani.ir/fa/content/129815/default.aspx
6. ازغندی، علیرضا، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، نشر قومس، صص 18-32
7. دهقانی فیروز آبادی، جلال، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، نشر سمت، صص448-458