جلال‌الدین فارسی: تشکیل حزب جمهوری اسلامی غلط بود/ رجایی را از نهضت آزادی خارج کردم

جلال‌الدین فارسی بیش از چند سالی است که کمتر سخن می‌گوید و درخواست خبرنگاران را می‌پذیرد. او که در ابتدای انقلاب روزی نبود که نامش نقل و نُقل محافل سیاسی نباشد سال‌های بسیاری است که کمتر نامش به میان می‌آید. جلال‌الدین فارسی می‌گوید «کسانی که جلال را نمی‌شناسند از الفتح بپرسند.» او تئوری مبارزه با شاه را در الفتح لبنان می‌نوشت و پس از انقلاب نیز نخستین نامزد حزب جمهوری در نخستین انتخابات ریاست‌جمهوری ایران بود که به واسطه طرح مساله افغانی بودنش توسط شیخ علی تهرانی ناچار به کناره‌گیری شد. او پس از این ماجرا هرگز دیگر تمایلی برای بازیگری سیاسی از خود نشان نداد. جلال‌الدین فارسی از آن روز به بعد در کنج خانه‌اش در فرمانیه تهران مشغول به نگارش کتاب شد؛ کتاب‌هایی که او می‌گوید خودش هر بار که می‌خواند مطالب جدیدی را از آن‌ها می‌آموزد. او که سال ۵۷ از مشتاقان انترناسیونالیسم اسلامی بود در حال حاضر از دولت وحیانی با شور و حرارتی خاص سخن می‌گوید. جلال‌الدین فارسی در ۷۹ سالگی معتقد است که با پیروزی انقلاب، دولت به معنای ارکان حاکمیت اسلامی نشده است و با همین نگاه، منتقد برخی از ارکان نظام است. جلال‌الدین فارسی قانون اساسی ایران را ناقص می‌داند، مجلس شورای اسلامی را قبول ندارد و مجمع تشخیص مصلحت نظام را نهادی اضافه می‌خواند. جدای از مباحث تئوریکی که مطرح می‌کند علاقه‌ای برای پاسخ به سوالات تاریخی ندارد. اگرچه در ‌‌نهایت از بنی‌صدر، حزب جمهوری، موسوی خوئینی‌ها، عبدالکریم سروش و... سخن می‌گوید. اما وقتی در پایان گفت‌وگو از ماجرای ربوده شدن امام موسی صدر از او سوال می‌پرسم، می‌خندد و می‌گوید: «شبهات را از کسانی که آن‌ها را ساخته‌اند بپرس نه از من.»
 
***
 
حاج آقای فارسی در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
 
کاری که از۶۰ سال پیش مشغول آن بودم.
 
 
چه کاری؟
 
یاد‌گیری آموزه وحیانی و انتشار آن میان مردم.
 
 
چرا فضای سیاسی کشور را ترک کردید؟ سه سالی هم هست که درخواست گفت‌وگو‌ها را قبول نمی‌کنید.
 
اتفاقا سیاسی‌ترین کار را من دارم انجام می‌دهم. همه این‌هایی که بر مسند کار هستند غیرسیاسی‌اند.
 
 
دقیقا منظورتان از آموزه وحیانی چیست؟
 
آموزه وحیانی را وقتی خداوند به پیامبر اکرم نازل کرد بزرگترین انقلاب تاریخ به وقوع پیوست. انقلابی که نه قبل آن پدید آمده بود و نه بعد از آن به وقوع پیوست.
 
 
در حال حاضر چه مسائلی را از آموزه‌های وحیانی یاد گرفته‌اید؟
 
من‌‌ همان آموزه وحیانی را به صورت ۱۰ جلد کتاب درآوردم. قبل این کتاب‌ها هم ۲۰ جلد کتاب در این زمینه‌ها چاپ کردم. مخصوصا این چهار جلد کتابی که اخیرا نوشته‌ام را خودم بار‌ها خوانده‌ام. هر بار هم که می‌خوانم خودم از آن بهره می‌برم.
 
 
به کتاب نوشتن علاقه دارید؟
 
جدای از علاقه وظیفه و مسوولیتم این کار است. مقام معظم رهبری وقتی من را می‌دیدند می‌گفتند که من همیشه آرزو می‌کردم که یک روزی مثل تو چنین کتاب‌هایی بنویسم. همیشه که ایشان از مشهد به تهران تشریف می‌آوردند همین را به من می‌گفتند. این‌ها همه خوانندگان آثار من هستند. امام راحل خواننده پر و پا قرص آثار من بود. از آقای دعایی سوال کنید که امام کتاب انقلاب تکاملی من را چندین بار خواندند. ۸۵۰ صفحه کتاب است. هیچ کسی در تاریخ بشر نبوده است که بر پیامبر اکرم و بعثتش، نام انقلاب تکاملی بگذارد. برای اینکه هم انقلاب تکاملی داریم و هم انقلاب انحطاطی. انقلاب یعنی دگرگونی اجتماعی و دگرگونی فرهنگی و سیاسی جمعا.
 
 
یعنی می‌خواهید بگویید که برای نخستین بار شما واژه انقلاب را به‌کار برده‌اید؟
 
تنها کسی که کلمه انقلاب را در جهان اسلام به کار برد دکتر طه حسین عالم مصری بود که چه آثار بزرگی دارد. او انقلاب را بر جنبش بزرگی که علیه عثمان شد و به ولایت علی ابن ابیطالب رسید اطلاق کرد. ایشان شورش علیه عثمان را به انقلاب طرفداران علی‌ اطلاق کرد. یعنی مسلمانان حقیقی و ۹۹ درصد اصحاب پیامبر جمع شدند و علیه عثمان به نام حضرت علی انقلاب کردند. من این انقلاب را بر بعثت نبوی اطلاق کردم که انقلاب نظامی، سیاسی و اقتصادی بود. انقلاب در عقاید و آرای مردم بود. انقلاب در تفکر مردم بود که این را در این کتاب فصل به فصل نوشتم. انقلابیون با خواندن این کتاب، انقلابی شدند. الان هم مشغول این کار‌ها هستم.
 
 
کتاب اخیرتان درباره دولت و انقلاب چه سرفصل‌هایی دارد و به دنبال منتقل کردن چه مفاهیمی به مخاطبانتان در این کتاب هستید؟
 
انتقال آموزه وحیانی.
 
 
آخرین کتابتان چه عنوانی دارد؟
 
پیدایش انقلاب ۵۷ است که زیر چاپ است.
 
 
به چه مسائلی اشاره کرده‌اید در این کتاب که تا قبل از آن درباره آن موضوعات سخن نگفته‌اید؟
 
درباره انقلاب سال ۵۷ است. در این کتاب گفته‌ام چرا این انقلاب به وجود آمد. نوشتم که چرا این انقلاب یک صد سال قبل اتفاق نیفتاد و در سال ۵۷ به پیروزی رسید. نوشتم چرا در ایران به وجود آمد و نه در مصر، پاکستان، اندونزی و نه در مراکش و سودان و اینکه چرا ۳۵ سال قبل به وجود نیامد.
 
 
حاج آقای فارسی با توجه به اینکه جنابعالی از چهره‌های سر‌شناس انقلاب بوده‌اید و هم در حوزه عمل سیاسی در مقطعی و هم در حوزه تئوریک فعال بوده و هستید، آینده انقلاب اسلامی را چطور ارزیابی می‌کنید. روند انقلاب به نظر جنابعالی ما را به چه سمتی می‌برد؟ آن چشم‌اندازی که پیش از پیروزی انقلاب داشتید تا چه میزان امروز از نگاه جلال‌الدین فارسی به منصه عمل رسیده است؟
 
نکته اصلی این است که انقلاب در زندگی زنان و مردان نسل‌های متوالی روی داد و مردم به زندگی عالی انسانیت و از زندگی عالی انسانیت به حیات طیبه یعنی مسلمانی ارتقا پیدا کردند. آن نسل‌ها انقلاب کردند اما نسل‌های بعد عده‌ای همچنان در اسلام باقی ماندند.
 
 
منظورتان دقیقا چیست؟
 
منظور اینکه آخر مسلمان شدن این نیست که آدمی در یک خانواده مسلمان به دنیا بیاید. مسلمان شدن یعنی اینکه وقتی به بلوغ رسید با آموزه وحیانی آشنا بشود و آن‌ها را در زندگی خود جاری کند.
 
 
در حال حاضر که نظام اسلامی است، در این نظام آموزه‌های وحیانی به مردم منتقل نشده است؟
 
این مساله به حکومت کاری ندارد و به آدم‌ها کار دارد. آدم‌ها وقتی به دنیا می‌آیند و به بلوغ می‌رسند اگر با آموزه وحیانی آشنا شدند و به آن ایمان آوردند و این آموزه وحیانی را در زندگی به کار گرفتند این آدم‌ها مسلمان می‌شوند.
 
 
چطور می‌توانند با آموزه‌های وحیانی بیشتر آشنا شوند. نظام اسلامی یکی از کارکرد‌هایش مگر بیشتر آشنا کردن مردم با این آموزه‌های وحیانی نیست؟
 
الان آنچه که اتفاق افتاده اینکه صد‌ها و هزاران نفر هستند که به جای یاد‌گیری و یاد دادن آموزه‌های وحیانی چون آموزه وحیانی را که محتوای قرآن و سیره نبوی باشد خوب یاد نگرفته‌اند، عوضی و وارونه به دیگران یاد می‌دهند. این باید تخصصی بشود. خیلی‌ها معلوم نیست که متفقه فی الدین باشند. می‌توانند قاضی دادگاه باشند، می‌توانند خیلی از کار‌ها را انجام بدهند اما نمی‌توانند آموزه وحیانی را به دیگران منتقل کنند، مگر اینکه بر محتوای قرآن مسلط شده باشد و این را وقتی منبر می‌رود و مقاله می‌نویسد یا اظهارنظر می‌کند درست بگوید و بنویسد که متاسفانه الان هرج و مرج شده است. هر کسی ولو کتاب‌های فقهی هم خوانده است و به هر مقامی برسد اگر بر آموزه وحیانی به نحو دقیق احاطه نکرده باشد و بهش ایمان نیاورده باشد و بیاید حرف بزند این موجب گمراهی می‌شود، این غیرمسلمان و غیرانقلابی می‌سازد. نسبت به آموزه وحیانی عده کثیری از دانشمندان و متفکران را گمراه می‌کند و به غلط می‌اندازد. خیال می‌کند که آنچه بر پیامبر اکرم و دیگر پیامبران وحی شده است همین چیزهایی است که آقا در منابرش می‌گوید یا در کتاب‌هایش می‌نویسد. حالا ممکن است یک فیلسوف هم باشد ولی فیلسوف کسی است ولی آموزه وحیانی‌شناس یا‌‌ همان متفقه فی الدین این اصطلاح خداوند است؛ در قرآن کسی دیگر است.
 
 
حاج آقای فارسی حوزه‌های علمیه نتوانسته‌اند که این متفقه فی الدین را در حوزه‌های علمیه بسازند و تکثیر کنند؟
 
نخیر. فقیه کسی نیست که بر محتوای قرآن تسلط پیدا کرده باشد، فقیه کسی است که مدعی است بر احکام خدا بر قرآن تسلط پیدا کرده است.
 
 
نظر جنابعالی چند درصد از فقهای حال حاضر به تعبیر شما متفقه فی الدین هستند؟
 
این چیزی نیست که بخواهم درصد بگویم. ممکن است ۱۰ درصد بدانند و تا وقتی ۱۰۰ درصد ندانند و هیچ تفکر خلاف آموزه وحیانی در ذهنش نباشد این را نمی‌توانیم بگوییم که متفقه فی الدین است. این‌ها یک چیزایی را از آموزه وحیانی یاد گرفته‌اند.
 
 
این انتقادات خود را به مسوولان و فقهای کشور منتقل کرده‌اید؟
 
پس کتاب‌هایی که نوشتم چی را نوشتم؟ این کتاب‌های درس پروردگار درباره منظومه هستی، انسان و زندگی چند سال است که تمام مسوولان کشور، تمام فقها و علما، مسوولان به ۱۴ رده فرماندهی سپاه و به هزاران نفر منتقل کرده‌ام.
 
 
یعنی این کتاب شما باعث شد امام خمینی انقلاب کنند؟
 
آثار دکتر شریعتی و آثار شهید مطهری را امام خواندند و از آن‌ها تعریف کردند و تجلیل کردند.
 
 
من جواب این سوالم را نگرفتم که جنابعالی به عنوان یکی از چهره‌های شاخص انقلاب که پس از پیروزی انقلاب هم در عرصه عمل سیاسی فعال بودید و حتی در مقطعی یکی از جدی‌ترین گزینه‌های ریاست‌جمهوری بودید و حتی نخست‌وزیری بنی‌صدر را قبول نکردید که این سوال وجود دارد چرا این پست را قبول نکردید که شاید اگر نخست‌وزیری را قبول می‌کردید می‌توانستید این دغدغه‌های مربوط به آموزه وحیانی را در سیستم اجرایی کشور اجرا کنید.
 
برای اینکه ما به دولت وحیانی نبوی برسیم باید قانون اساسی را به طور کلی دگرگون کنیم تا اسلامی بشود.
 
 
اما خیلی از چهره‌های برجسته و سر‌شناس انقلاب عضو خبرگان قانون اساسی بودند. کسانی که در انقلاب نقش بی‌بدیلی داشتند.
 
لزوما نباید از کسانی که در راهپیمایی‌های انقلاب و زندان‌های رژیم پهلوی حضور داشتند سوال و پرسش کنید تا با واقعیت انقلاب آشنا بشوید. انقلاب‌شناسان در دنیا لزوما خود انقلابی‌ها نیستند بلکه کسانی هستند که درباره پیدایش انقلاب کتاب می‌نویسند و جامعه‌شناس به شمار می‌آیند. من وزارت کشور و نخست‌وزیری را کنار گذاشتم و سی سال فکر کرده‌ام تا بر اساس مطالعات پیشین و اشرافم بر قرآن به شناخت انقلاب اسلامی واقعی بر اساس آموزه‌های وحیانی قرآنی نایل شوم. خیلی از این انقلابیون این کار را نکردند و قانون اساسی ناقص تصویب شد.
 
 
یعنی معتقدید برای اینکه یک دولت اسلامی داشته باشیم با قانون اساسی فعلی این کار میسر نیست و قانون اساسی باید تغییر کند. چه مباحثی از قانون اساسی فعلی باید تغییر کند؟
 
خیلی از مباحث قانون اساسی باید تغییر کند. یک داستان طولانی دارد که اگر الان بخواهم بخش‌هایی از آن را بگویم و شما بنویسید گمراه‌کننده خواهد بود.
 
 
مهم‌ترین قسمت‌هایی که به نظر جنابعالی از قانون اساسی باید تغییر کند را اشاره کنید.
 
این مساله‌ای نیست که بخواهم تلفنی بگویم. این مساله را در کتاب خودم نوشته‌ام. شما درس پروردگار درباره دولت و انقلاب را که آخرین کتاب چاپ شده من است مطالعه کنید. ۴۰ صفحه آخر آن دولت وحیانی و نبوی را نوشته‌ام. شما این را در روزنامه‌تان چاپ کنید. جواب این سوالتان را در این ۳۰-۴۰ صفحه آخر کتاب پیدا می‌کنید. این فصل کتاب بزرگ‌ترین اقدامی است که شما و دیگران می‌توانید انجام دهید. هیچ کسی هر حرفی که زده است به اندازه این ۳۰-۴۰ صفحه آخرین کتاب چاپ شده من نیست. این را با خط درشت بنویسید که جلال‌الدین فارسی گفت تمام فقهایی که وجود دارند با تمام کتاب‌هایی که نوشته‌اند حتی فقهایی که صد سال پیش هم بوده‌اند و تمام حرف‌ها و کتاب‌هایی را که من نوشته‌اند در یک کفه ترازو بگذارند و آنچه من درباره حکومت وحیانی و نبوی نوشته‌ام را در کفه دیگر ترازو بگذارند و ببینند که کفه ترازو به کدام طرف سنگینی می‌کند.
 
 
اگر یکی از فقهای حال حاضر درخواست مناظره در این خصوص با شما بکند می‌پذیرید؟
 
هیچ کدام از فقها این کار را نمی‌کنند.
 
 
چرا؟
 
به این علت که کتاب‌های اخیر من را همه‌شان دیده‌اند و تن به چنین کاری نمی‌دهند. من استقبال می‌کنم که یک مناظره تلویزیونی بگذارند و من در آن شرکت می‌کنم.
 
 
منظورتان از دولت وحیانی چیست؟
 
دولت جمهوری اسلامی با ولی فقیه، مجلس خبرگان، مجلس و هیات دولت و دیگران می‌شود دولت. من با این دولت سخن می‌گویم و نه با هیات وزیران. این دولت احمدی‌نژاد هیات دولت احمدی‌نژاد است که به غلط هیاتش را حذف کردند و دولت می‌گویند. دولت اسلامی این هیات وزیران اسلامی می‌تواند باشد و می‌تواند نباشد. منظور از دولت اسلامی تمام ارکان کشور، همه مردم و کل جمهوری اسلامی را در برمی‌گیرد.
 
 
انقلاب شد که حکومت اسلامی اجرا شود که در ‌‌نهایت مدل این حکومت جمهوری اسلامی شد...
 
این مجلسی که داریم، مجلس وحیانی نبوی نیست.
 
 
مجلس شورای اسلامی را می‌گویید؟
 
بله. آن مجلسی که خداوند گفته است باید باشد و به ولی امر مسلمین هم باید کمک کند و هیات وزیران را هم باید او انتخاب کند آن مجلس، این مجلس نیست. اعضای آن مجلس باید دانش‌هایی را داشته باشند که من در کتابم نوشته‌ام. نمایندگان مجلس فعلی حائز شرایط آن مجلسی که خداوند مشخص کرده نیستند.
 
 
با این تفسیر و تعبیر شما پس هرگز نباید توقع تحقق دولت اسلامی‌ای که مد نظر جنابعالی است داشته باشیم.
 
مد نظرم که نیست، خداوند فرموده است و آسان‌ترین دولت است. می‌شود این دولت را در انتخابات آینده به وجود آورد. در این فصل از کتاب من گفتم که چگونه باید شرایط انتخاب نمایندگان را تغییر بدهند تا آن مجلس وحیانی نبوی تشکیل شود. مجلسی که در آن خداوند پیامبر را مکلف کرده است و گفته «شاورهم فی‌الامر»، پیامبر اگر بیاید با این مجلس شورای اسلامی مشورت نمی‌کند چرا که هیچ کدام از نمایندگان مجلس فعلی صلاحیت این مشورت دادن را ندارند ولی در عصر خودش افرادی بودند که پیامبر با آن‌ها مشورت می‌کرد. چرا خدا دستور داد: «وامرهم شورا و بینهم و شاورهم فی الامر» پیامبر برای حکومتداری اسلامی محتاج مشورت با این افراد بود. امروز هم مقام رهبری محتاج مشورت با آن‌هاست نه محتاج مشورت با این نمایندگانی که الان هستند. شرایط علمی، شأن، تقوا و ایمان و این‌ها را دارند اما شرایط علمی و تخصص‌های مخصوص را ندارند.
 
 
به بحث قدرت و شکل و شمایل قدرت هم در این کتابتان اشاره‌ای داشته‌اید؟
 
ما چیزی به عنوان قدرت نداریم. قدرت غیر از وحیانی نبوی و متعلق به دولت‌های مستکبر است.
 
 
قدرت به معنای قادر بودن با مصدر قدر.
 
آن را قدرت نمی‌گویند. به آن اختیارات می‌گویند. اختیارات غیر از قدرت است.
 
 
اگر یک روزی از جنابعالی برای بازنگری قانون اساسی دعوت به عمل بیاورند شما حاضر به همکاری هستید؟
 
من الان این سوالات را مناسب نمی‌دانم که جواب بدهم. قانون اساسی را باید تغییر داد. تغییراتی هم که قبلا داده شده است مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام، این‌ها چیزهای زائدی است. اگر آن مجلس وحیانی نبوی تشکیل شود دیگر این مجلس خبرگان رهبری باید باشد ولی این مجمع تشخیص مصلحت نظام دیگر نباید باشد.
 
 
اما این از اختیارات رهبری است که تفویض شده به مجمع تشخیص مصلحت نظام.
 
این به خاطر همین نقص‌های حاکمیت کنونی است که این کار را کردند. چاره‌ای جز این نداشتند.
 
 
این نواقص را می‌توانید کمی بیشتر باز کنید که ما هم آگاه شویم.
 
این جزییات را بدون آنکه کلیات را من به شکل جامع و کاملی که در آن کتاب نوشته‌ام بگویم و دیگران بفهمند الان نمی‌توانم مطرح کنم. در حال حاضر امکان انتقال آن عقاید به دیگران نیست مگر اینکه ۳۰-۴۰ صفحه کتاب من را مطالعه کنند و بعد طرح سوال کنند. با این قانون اساسی ما به دولت اسلامی نمی‌رسیم.
 
 
چه چیزهای غیراسلامی در قانون اساسی فعلی وجود دارد؟
 
ازجمله چیزهای غیراسلامی که در این قانون اساسی وجود دارد احزاب است. در نظام اسلامی احزاب وجود ندارد. خود این کلمه احزاب یعنی گروه‌های کافر و مستکبر که با مسلمانان درگیر شدند. احزاب یعنی آن قبایل مشرکی که به پیامبر اکرم و اصحابش حمله کردند. خود این کلمه، کلمه کثیفی است.
 
 
اما این واژه که در قرآن آمده است؛ حزب‌الله هم الغالبون، حزب‌الله هم المفلحون.
 
بله ولی احزاب وجود ندارد. یک حزب است و آن هم حزب‌الله.
 
 
پس حزب واژه کثیفی نیست.
 
احزاب کثیف است نه حزب. حزب‌الله که هست اما احزاب که نداریم. این مردم، خودشان حزب‌الله هستند.
 
 
آقای فارسی شما که خودتان عضو سر‌شناس حزب جمهوری بودید.
 
بله تشکیل حزب جمهوری هم غلط بود. همه چهره‌های سر‌شناس نظام مثل هاشمی، باهنر، رجایی، و تمام دوستان من که در مبارزات بودند تمام آثار من را خوانده‌ بودند و تبلیغ می‌کردند. من شهید رجایی را از نهضت آزادی خارج کردم و از مقلد بودن یک مرجع دیگر به مرجعیت امام خمینی منتقل کردم و او را مقلد امام خمینی کردم.
 
 
با توجه به نظراتی که درباره دولت اسلامی و انتقادهایی که از قانون اساسی و ارکان حاکمیت دارید آیا علاقه‌ای برای بازگشت به عرصه عمل سیاسی مانند کاندیداتوری انتخابات ریاست‌جمهوری و مجلس و... دارید؟
 
من عضو هیات هفت نفره شورای عالی انقلاب فرهنگی بودم. وقتی آن شورا را ترک کردم امام راحل، آقای هاشمی رفسنجانی را فرستادند و خواهش کردند که برگردم. آقای هاشمی به من گفت که امام فرمودند که من به شخص دیگری جز فارسی اعتماد ندارم. من به آقای هاشمی گفتم نه، من به‌‌ همان کاری که از قبل از انقلاب داشتم انجام می‌دادم باید برگردم و کارم ناقص مانده و باید آموزه‌های وحیانی را به صورت کتاب‌هایی دربیاورم و به مردم عرضه کنم تا این انقلاب ۵۷ به یک انقلاب تمام‌عیار اسلامی ارتقا پیدا کند. بخشی از این قانون اساسی ما از افکار انقلاب‌های ۱۷۸۹ انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر روسیه و امثال این‌ها گرفته شده است. قانون اساسی ما ناقص است. کل قانون اساسی بر همین اساس باید تجدیدنظر شود. بعضی از قسمت‌هایش باید تغییر کند. برخی قسمت‌های اساسی آن هم باید بماند و محکم‌تر شود.
 
 
حاج آقا شما به شورای عالی انقلاب فرهنگی اشاره کردید، عبدالکریم سروش شما را از نیروهای تند در شورای انقلاب فرهنگی و مدافع رفتارهای رادیکالی معرفی کرده بود...
 
سروش اصلا انقلابی نبود. او طرفدار سلطنت بود و پیش از انقلاب همراه آقای کمال خرازی در لندن بوده است. این آقا حاضر نشد حتی در تظاهرات ایرانیان مقیم لندن به طرفداری از انقلاب شرکت کند. سروش از روزی که وارد ایران شد، به عنوان شاگرد و زیردست مرحوم مطهری خود را وارد کرد؛ وگرنه کسی برای او ارزشی قائل نبود. در این جمع اولیه شورای عالی انقلاب فرهنگی هم نامی از عبدالکریم سروش و شمس آل‌احمد نبود که متاسفانه بعد با حمایت سید احمد آقای خمینی گویا وارد آن لیست شده بودند.
 
 
در بازنگری قانون اساسی چرا حضور نداشتید؟
 
دعوت شدم اما نرفتم.
 
 
چرا؟
 
چیزهایی که گفتم دیگر.
 
 
به چه دلیلی؟
 
هیچ کدامشان تخصص این کار را نداشتند. نخستین کتاب حقوق بین‌الملل اسلامی که در تاریخ ایران نوشته شده است را من نوشتم. این‌هایی که هستند حقوقدان نیستند. آن کسانی که در شورای بازنگری قانون اساسی بودند علم سیاست را در حدی که بتوانند تدریس کنند، نداشتند.
 
 
اما افرادی مانند آقای حسن حبیبی حضور داشتند.
 
بله ایشان که حدود معلوماتش مشخص است چقدر است. ایشان شاگرد اول دانشکده حقوق دانشگاه تهران شده بود که بورسیه رژیم شاه در دانشگاه بود و دکترا گرفت.
 
 
یعنی به این علت دعوت به حضور در شورای بازنگری قانون اساسی را قبول نکردید که کسی را در این شورا ندیدید که از لحاظ علمی او را هم‌تراز خودتان بدانید؟
 
گفتم دیگر که این‌ها با آموزه‌های وحیانی آشنا نبودند و دلیل نداشت من باشم.
 
 
شما بر تغییر قانون اساسی بر اساس آموزه‌های وحیانی تاکید می‌کنید. در این زمینه کتاب هم نوشته‌اید اما از سوی دیگر علاقه‌ای برای حضور در عرصه سیاسی برای عملیاتی کردن این آموزه‌ها ندارید. چگونه این مباحث تئوریک می‌تواند مبنای ارکان نظام سیاسی قرار بگیرد؟
 
مقام معظم رهبری تصمیم بگیرند یک عده دیگری جمع شوند و با استفاده از این مسائلی که من نوشتم به تغییر این اصولی که باید تغییر کند بپردازند و این‌ها را تغییر دهند که سرمشقی برای مصر و تونس و انقلاب بعدی که در اندونزی و پاکستان و افغانستان است، شوند.
 
 
انقلاب‌های منطقه را ناشی از انقلاب اسلامی ایران می‌دانید؟
 
این انقلاب‌ها نتیجه متفقه فی الدین شدن این ملت‌هاست. این ملت‌ها خیلی بهتر از ما می‌فهمند، چرا که زبانشان عربی است. مثل اینکه ما چگونه وقتی گلستان سعدی را می‌خوانیم آن را می‌فهمیم، آن‌ها هم قرآن را می‌خوانند و می‌فهمند. ولی این فهمی که در این ۱۰ سال اخیر من به آن رسیدم بالا‌تر از فهم این‌هاست.
 
 
با وجود اینکه می‌دانم خیلی علاقه‌ای به پاسخ دادن به پرسش‌های تاریخی ندارید اما به واقع چرا نخست‌وزیری بنی‌صدر را قبول نکردید؟
 
بعد از اینکه بنی‌صدر رییس‌جمهور شد، آقای بهشتی از من خواست پیش آقای هاشمی رفسنجانی برویم که آن زمان در مجلس بودند. آقای هاشمی گفت امروز در جلسه مجلس به صورت مخفیانه رای‌گیری کردیم که بنی‌صدر رای بسیار کمی آورد، اما اگر آقای فارسی حاضر باشد نخست‌وزیر بشود، مجلس رای قاطعی به ایشان می‌دهد. گفتم من ننگ دارم در دولتی که بنی‌صدر رییس‌جمهورش باشد نخست‌وزیر باشم. هرچه اصرار کردند من نپذیرفتم. عده‌ای می‌گویند من نخست‌وزیری دولت بنی‌صدر را به این دلیل نپذیرفته‌ام چون قدرت‌طلب بوده‌ام و به کمتر از ریاست‌جمهوری راضی نبوده‌ام، اما این‌طور نیست چون که من اگر می‌خواستم با بنی‌صدر بر سر قدرت جنگ کنم قبل از آنکه او رییس‌جمهور شود از صحنه قدرت حذفش می‌کردم. اینکه می‌گویید چرا قبول نکردم به این دلیل بود که بنی‌صدر آدم کثیف و وابسته به امریکا بود. بنی‌صدر وقتی که در پاریس بوده به خدمت سازمان سیا در آمده بود. اتفاقا در همین کتاب آخر من که زیر چاپ است این مساله را توضیح دادم که اسنادش را سفارت امریکا کشف کردند و این اسناد را خدمت امام نبردند تا به امام نشان بدهند. همین موسوی خوئینی‌ها نرفت اسناد را به امام نشان دهد که ایشان بفهمند بنی‌صدر عامل امریکا بوده است. موسوی خوئینی‌ها اسناد عامل بودن بنی‌صدر را پنهان کرد. شما اسناد لانه جاسوسی را بخوانید. این دانشجویان خط امام این اسناد را پیدا کردند.
 
 
این دانشجویان خط امام که مشهور به بچه‌های آقای موسوی خوئینی‌ها بودند.
 
دانشجویان خط امام بچه‌های امام بودند نه بچه‌های موسوی خوئینی‌ها. همه افراد پاک و مبارز بودند. این‌ها این اسناد را کشف کردند و به موسوی خوئینی‌ها دادند و او نرفت به امام نشان دهد. الان من در این کتاب به آن اسناد اشاره کرده‌ام.
 
 
من یک مصاحبه‌ای از شما خواندم که گفته بودید حزب جمهوری به دنبال حذف بنی‌صدر نبود.
 
دنبال حذف بنی‌صدر نبود؟ حزب جمهوری به دنبال حذف بنی‌صدر بیش از من بود. من خودم وقتی دیدم امام آن تصمیم را گرفتند دیگر هیچ سخنی علیه بنی‌صدر تا مدت‌های مدید نگفتم. حتی وقتی همه با او درگیر بودند من موضعی ضد بنی‌صدر نگرفتم.
 
 
چرا؟
 
به این دلیل که نمی‌خواستم مردم فکر کنند که من دنبال پست و مقام و این حرف‌ها هستم.
 
 
بر اساس پژوهش‌هایی که در این زمینه داشته‌اید چه کسی باید و می‌تواند رییس‌جمهور شود؟
 
رییس‌جمهور را باید مجلس تعیین کند و نباید طی انتخابات عمومی رییس‌جمهور انتخاب کرد.
 
 
به چه علت؟
 
به این علت که کسی را چهار سال بیاورد بعد برای برکنار کردنش یک شرایط سختی را قائل شد. در خیلی از مجالس مترقی دنیا، رییس‌جمهور به وسیله مجلس انتخاب می‌شود. مجلس بعد از دو ماه می‌بیند با این رییس‌جمهور نمی‌تواند کار کند او را برکنار می‌کند. این‌طوری نمی‌شود که کسی بیاید و کار نکند و تصمیمات و اقدامات مضرش، چهار سال بر گرده مردم باشد.
 
 
یعنی مخالف انتخاب رییس‌جمهور با رای مستقیم مردم هستید؟
 
بله این کار کاملا غلطی است. شما اگر حکومت‌های دنیا را بررسی کنید، می‌بینید که روسای جمهور در مجالس انتخاب می‌شوند. نه اینکه یکی را مردم انتخاب کند بعد انتخاب وزرا را به مجلس واگذار کنند. این کار غلط و ناشیانه‌ای است.
 
 
کدام یک از چهره‌های انقلابی رابطه بهتری دارد و ممکن است که در قید حیات نباشد و شما دلتان برای او تنگ شود یا یادش کنید؟
 
من دلم برای کسی تنگ نمی‌شود. با خیلی از چهره‌های انقلاب رفاقت و صمیمیت داشته‌ام ولی من وقتی مشتاق کسی می‌شوم که او برای مردم خدمت کند نه اینکه او خیلی من را دوست داشته باشد و مرید من باشد.
 
 
با توجه به اینکه از نزدیک با شهید رجایی و هاشمی ارتباط داشته‌اید ریاست‌جمهوری این دو نفر را موفق می‌دانید یا ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد را؟
 
این آقای احمدی‌نژاد را با اینکه در عمرم ندیده‌ام، این را از نظر خدمتگزاری و ریاست‌جمهوری و از نظر کفایت و اداره کشور هم بر شهید رجایی که از مریدان و شاگردان من بود ترجیح می‌دهم و هم بر شهید باهنر. این آدم از نظر توانایی و لیاقت‌هایی که یک رییس‌جمهور بر‌ای اداره یک کشور باید داشته باشد نمره خوبی دارد. در حالی که احمدی‌نژاد را تا به حال ندیده‌ام و نمی‌دانم که او تا چه میزان با من آشنایی دارد. من به دوستی‌های شخصی اهمیت می‌دهم اما به شرط اینکه ببینم سمت‌هایی که می‌گیرند آیا می‌توانند به مردم خدمت کنند یا اینکه نمی‌توانند. این‌ها برای من مهم است. در طول عمرم با هیچ کسی دوستی‌های شخصی و فردی نداشتم.
 
 
حاج آقای فارسی، داماد و خواهرزاده امام موسی صدر، شما را متهم کرده است که از جزییات ربوده شدن امام؟ موسی صدر توسط معمر قذافی مطلع هستید...
 
کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند باید از آن‌ها بپرسید که بر اساس چه مبنایی این حرف‌ها را می‌زنند.
 
 
به نظر شما چه اتفاقی برای امام موسی صدر افتاد؟
 
شما مگر خودتان نمی‌دانید چه اتفاقی افتاده است؟
 
 
من از زبان شما می‌خواهم بشنوم.
 
شما از آن‌هایی که شبهات را ایجاد کردند باید سوال بفرمایید.
 
 
شما با امام موسی صدر با هم سفر کردید؟
 
به کجا سفر کردم؟
 
 
قصه ناپدید شدن امام موسی صدر چطور اتفاق افتاد. می‌خواهم از زبان شما بشنوم.
 
من چطور با ایشان سفر کردم به لیبی؟ این چیز عجیب و غریب را شما از کجا پیدا کردید؟
 
 
من که نگفتم شما با امام موسی صدر با هم به لیبی سفر کردید. سوال پرسیدم به نظر شما این اتفاق چطور افتاد؟
 
من با امام موسی صدر رفتم لیبی و او ناپدید شده و من برگشتم؟ این حرف‌ها را از کجا می‌گویید؟