جمهوری اسلامی با نیش بنی صدر می گزد

به مناسبت بیستمین سالگرد کشته شدن شاپور بختیار به دست فرستادگان جمهوری اسلامی، برخی از رسانه های خارجی به بررسی این رویداد پرداختند، بنگاه سخن پراکنی انگلیس یا همان بی بی سی معروف! که در سال پنجاه و هفت، هیزم کش تنور انقلاب اسلامی بود، بخشی از تارنمای خود را به چند گزارش در این زمینه اختصاص داد.

 

در یکی از گزارش ها زیر عنوان؛ اولین رئیس‌جمهور ایران در مورد آخرین نخست وزیر مشروطه چه می‌گوید؟ ابوالحسن بنی صدر، در گفتگوی خود با خبرنگار بی بی سی به باز گو کردن چند نکته جالب پرداخت و مانند همیشه بی آنکه متوجه باشد در دام خود گرفتار آمد.

 

گفته شد که «ابوالحسن بنی صدر و شاپور بختیار هر دو عضو جبهه ملی ایران بودند و سال‌ها برای اهدافی مشترک مبارزه می‌کردند، اما انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ مسیر آن دو را از یکدیگر و از جبهه ملی جدا کرد.» به زبان ساده و قابل درک، بنی صدر به زیر عبای خمینی خزید و یک شبه فرزند امام شد! ولی بختیار به خمینی تمکین نکرد و به وعده و وعید های او نیز اعتنایی نشان نداد و به جای اسلام به ایران اندیشید.

 

بنی صدر می گوید هنگامی که باخبر شدم که بختیار نخست وزیری شاه را پذیرفته است گفتم " یعنی چه یک کاری است که شده؟ ایشان عضو جبهه ملی بوده، بدون اطلاع احدی نخست وزیر شده، تک روی کرده، اعتبار و حیثیت جبهه ملی و خط مصدق را از بین برده است، حالا می گوید که کاری است که شده؟ این رسم روزگار است؟"

 

بختیار کسی نبود که مانند بنی صدر و دیگران پشت سر امام راحل به سجده برود و سپس با پس گردنی از حلقه قدرت بیرون انداخته شود، همان بلایی که بر سر همان سه یار غار امام آمد؛ بنی صدر، قطب زاده و یزدی. معلوم نیست آقای بنی صدر، چه رابطه ای میان حیثیت جبهه ملی و خط مصدق، با آفتابه لگن امام کشف کرده است؟ شاید مانند همان کشف معروف ایشان در باره تشعشعات موی زنان و تحریک جنسی مردان باشد!

 

بنی صدر مدعی است که بختیار نامه ای برای خمینی نوشته و به او سپرده تا به دست امام بسپارد، البته نقل قول از مردگان در فرهنگ ایرانیان منحصر به بنی صدر نیست، خود ایشان هم اگر روزی چشم از جهان بربندد، نقل قول های شنیدنی بسیار است.

 

بنی صدر می گوید؛ نزد آقای خمینی رفتم و با او در باره بختیار گفتگو کردم و در پایان پرسیدم «به قید قسم؟ و خمینی هم گفت به قید قسم!» بنی صدر فراموش کرده است که خمینی هنگامی که به ایران بازگشت زیر همه قول و قرار ها و حرف های خود زد و گفت «خدعه کردم!».

 

خوب باید از آقای بنی صدر پرسید کدام یک از شما اعتبار و حیثیت جبهه ملی و خط مصدق را حفظ کردید؟

 

بنی صدر می گوید «گفتم آقا! چه ارتشی کودتا خواهد کرد؟ آن سران ارتش خودشان با آقای خمینی در ارتباطند، آقای بختیار خبر ندارد. گفتم این یک فرصت تاریخی است، این فرصت را از دست ندهید. اما نپذیرفت». یعنی بختیار بیاید نخست وزیر خمینی شود! باید از بنی صدر پرسید، شما که رئیس جمهور خمینی شدید چه گلی به سر خود و مردم زدید؟

 

بنی صدر اقرار می کند که سران ارتش ایران که به فرمان خمینی تیرباران شدند با خمینی در رابطه بودند و البته همه جا هم گفتند که سران ارتش وابسته به آمریکا بودند و دستورات ژنرال هایزر را اجرا کردند، نیازی به ریاضیات سطح بالا نیست، می توان نتیجه این معادله را به سادگی به دست آورد.

 

بنی صدر می گوید « امر واقع این است که ایشان نخست وزیری را قبول کرد و یک هیئت وزیران ترتیب داد که بنا بر اسناد سفارت آمریکا که بعد منتشر شد، اغلب آنها از عوامل آمریکایی بودند و تا روز آخر هم تابع آن سیاست بود» چه شاهدی بهتر از اسناد سفارت آمریکا که به دست دانشجویان خط امام منتشر می شد!

 

بنی صدر می گوید « وقتی بختیار به خارج آمد و به فرانسه رسید، فکر می کنم توسط همان دکتر برومند برای او پیام فرستادم که حالا که به فرانسه رفتی، دیگر به خارجی متوسل نشو. همانجا بمان و بگو استقلال، آزادی، استقلال، آزادی! سر همین موضع بمان. »

 

بنی صدر با گفتن این سخن اقرار می کند که از همان آغاز انقلاب اسلامی از سه شعار اصلی انقلابی که او خود از متفکران آن بوده است تنها بخش سوم آن یعنی حکومت اسلامی، بر جای مانده است و حالا باید بختیار به خارجی متوسل نشود وبه دنبال آزادی و استقلال ایران برود ! این چه حکومتی بود که از سه پایه به یک پایه آن قناعت کرد؟

 

بنی صدر چند سال پس از انقلاب، هنگامی که خمینی درگذشت، در گفتگویی با یکی از کانال های تلویزیونی فرانسه به زبان فرانسه دست و پا بریده ای گفت « یک روز پیش از مرگ خمینی یک ماًمور، لندن، تهران و یک روز پس از مرگ خمینی یک ماًمور تهران، لندن » البته گزارشگر تلویزیون و فرانسویان از این جمله بنی صدر چیزی دستگیرشان نشد ولی ایرانیانی که به زبان فرانسه آشنایی دارند دریافتند که منظور آقای بنی صدر چه می باشد! در همان هنگام یک دختر دانش آموز ده ساله ایرانی با تعجب گفت« این آقای بزرگ چرا اینجوری صحبت می کند؟ » اشاره دخترک به مشکل ابدی زبان فرانسه آقای بنی صدر بود.

 

بنی صدر، با این گفتار خود از رابطه انگلیس با خمینی و جانشنیان وی پرده برداشت، البته بنی صدر از معدود کسانی است که از آغاز به پشت پرده های تماس بیگانگان با خمینی آگاه بوده است.

 

بنی صدر می خواهد به خواننده گزارش القاء کند که بختیار متوسل به خارجی بوده است، بختیار در دوران اقامت خود در فرانسه در خانه ای که پیش از انقلاب در منطقه سورن فرانسه خریداری شده بود و به نام فرزندش به ثبت رسیده بود زندگی می کرد ولی آقای بنی صدر در یک خانه متروکه متعلق به دولت فرانسه در حومه پاریس زندگی می کند، بنی صدر، معنی توسل به خارجی را روشن کرد.

 

بنی صدر مدعی است که پیش از کشته شدن بختیار، توسط واسطه ای ویرا از جریان نقشه ترورش آگاه کرده و سپس در دادگاه رسیدگی به قتل بختیار حاضر شده و شهادت داده است. همگان آگاه بودند که بختیار همواره یکی از اهداف اصلی ترور از سوی حکومت اسلامی بود و پیش از آن نیز یک بار هدف قرار گرفته بود. شهادت آقای بنی صدر در دادگاه قابل تقدیر است ولی باید دانست که نزدیک به یکصد نفر در دادگاه حضور یافته و شهادت دادند و سهم ایشان هم یکصدم می شود.

 

آقای بنی صدر در همه دادگاه ها حاضر می شود و حتی بی آنکه اطلاع دقیقی از رویدادی داشته باشد بطور کلی شهادت می دهد، البته ریشه این کار ایشان در این است که می خواهد با حضور در این نهاد ها، خود را مطرح کند، نکته دیگر اینکه بنی صدر در آغاز انقلاب و سپس جنگ ایران وعراق مسئولیت اعدام بسیاری از ایرانیان را در کنار کسانی مانند خلخالی بدوش دارد، تنها در یک مورد، خلخالی در برابر چشمان بنی صدر، در زیرپل سوسنگرد یازده تن از افسران و درجه داران لشکر زرهی اهواز را به دلیل عقب نشینی تیرباران کرد، بخت برگشتگانی که با دست خالی روبروی لشکر های زرهی صدام حسین نتوانسته بودند ایستادگی کنند.

 

ولی چرا تا این اندازه نفرت و کینه و تحریف حقایق، نسبت به شاپور بختیار در سخنان آقای بنی صدر دیده می شود، تا جایی که وی را وا می دارد تا به قول معروف پشت سر مرده بدگویی کند!

 

نزدیک به پنجاه سال است که بنی صدر برای ادامه تحصیل به فرانسه آمده است ولی در این زمان دراز هرگز نتوانسته از پس فرا گرفتن این زبان برآید، هیچ نوشته ای از بنی صدر به زبان فرانسه دیده نشده است، سخن گفتن وی به زبان فرانسه گویای مشکلات وی در فرا گرفتن این زبان می باشد، بنی صدر بجز فارسی به زبان دیگری هم آشنا نیست. مدرک دکترای ادعایی وی را هم کسی ندیده و در هیچ دانشگاهی قابل ردیابی نیست. هر بار که بنی صدر با تلویزیون های فرانسه زبان گفتگو می کند، عرق شرم بر چهره ایرانیان مقیم این کشور می نشیند. شاپور بختیار، بنی صدر و دوستان دیگر وی را دانشجویان ابدی محله لاتن پاریس نام نهاده بود.

 

اندیشه های والای بختیار، درباره جدایی دین از حکومت، آزادی و سوسیالیسم زیر بنای، حکومت های مردم سالاری در کشور های پیشرفته جهان و مورد ستایش می باشد، ولی تفکر متحجر اسلامی کسانی مانند بنی صدر، جایی در جهان کنونی ندارد هر چند که آن را با لعاب اصلاح طلبی آذین کرده باشند.

 

وارد کردن مسئله جدایی دین از دولت، در فضای سیاسی ایران در دوران انقلاب، میراث سیاسی بختیار بشمار می رود، در حالی که بنی صدر هنوز در فضای انقلاب اسلامی در هجرت بسر می برد! و در هجران آن می سوزد.

 

پس از گذشت سی و دوسال، ایرانیان به دنبال اندیشه هایی می روند که بختیار در سال پنجاه و هفت اعلام کرده بود و بر سر آن جان باخت در حالی که تفکراتی مانند تفکر بنی صدر، در دنیای نوین امروزی یکی پس از دیگری در حال سقوط به زباله دان تاریخ می باشند.

 

شاید هم باید گفت: نیش عقرب نه از ره کین است، اقتضای طبیعت اش این است.