جمهوری اسلامی و توسعه سیاسی در نظر امام‏خمینی (ره)

روش تحقیق
1: مقدمه
2. پیشینه موضوع (ضرورت حكومت در آرای متفكران اسلامی)
3. حكومت اسلامی در اندیشه امام‏خمینی
3 - 1: ضرورت حكومت اسلامی
3 - 2: ویژگی‏های حكومت
3 - 3: شكل حكومت
3 - 4: زمامداری (امامت) حكومت
4. جمهوری اسلامی و توسعه سیاسی
4 - 1: دموكراسی
4 - 2: مجلس قانون‏گذاری
4 - 3: حاكمیت قانون
4 - 4: آزادی
4 - 5: مشاركت و نظارت مردم
4 - 6: مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی
4 - 7: احزاب سیاسی و جناح‏ها
4 - 8: برابری انسان‏ها
5: نتیجه


چكیده
 

یكی از عناصر مهم و راهبردی اندیشه سیاسی امام‏خمینی كه سایرمقوله‏ها نسبت به آن شكل می‏گیرد، "حكومت" است كه به عنوان دكترین عملی و قابل تحقق، در سراسر دوران فعالیت و حركت سیاسی ایشان كاملاً مشهود بوده و آن را به طور جِد پی‏گیری می‏كردند.
امام علاوه بر دیدگاه فقهی و كلامی، حكومت را در حوزه تفكر سیاسی - اجتماعی مطرح نمود؛ یعنی این مقوله را با توجه به مقتضیات زمان و نیاز جامعه و بر اساس اندیشه سیاسی مورد توجه قرار داد. او به خوبی توانست هم مبانی تئوریك حكومت را تبیین نماید و هم تحقق عینی و عملی آن را در معرض تجربه و آزمایش قرار دهد.
الگوی حكومتی ایشان بر راهكارهایی استوار است كه نظریه‏پردازان سیاست و اجتماع آنها را از لوازم نظام دموكراسی و توسعه سیاسی به‏شمارآورده‏اند.
این مقاله علاوه بر تبیین محورهایی كه در مبحث حكومت مورد توجه امام بوده، مانند ضرورت وجود حكومت در جامعه، چگونگی تشكیل حكومت، شكل و نوع آن، ساختار و نهادهای مختلف حكومت، به نسبت جمهوری اسلامی و توسعه سیاسی در اندیشه ایشان پرداخته است.
 
 

 |234|
 

روش تحقیق
 

روش كار در این بررسی، پژوهش كتابخانه‏ای بوده كه طی آن برای جمع‏آوری اطلاعات به منابع مربوط مراجعه شده و مطالب مورد نیاز از آنها استخراج گردیده و مورد استفاده قرارگرفته است. پس از جمع آوری داده‏ها بر مبنای موضوع انتخابی، از روش تحلیل متن كه‏عملی فكری است و بر تجزیه و تحلیل عقلی استوار می‏باشد، استفاده شده است. علاوه بر تأملات و استنباطات ذهنی، به منظور عینیت‏یابی بیشتر، به بیانات مختلفامام‏خمینی (ره) كه در متونی چون صحیفه نور، ولایت فقیه، وصیت‏نامه و...آمده، استناد شده‏است.
 

 

1: مقدمه
 

یكی از مقوله‏های مهم كه در دین اسلام مطرح شده و توجه خاصی بدان مبذول گردیده، بنیاد گذاشتن "حكومت" است، زیرا اجرای بسیاری از برنامه‏های اسلام جز در پرتو تشكیل حكومت اسلامی میسر نخواهد بود.
برای تحقق احكام و اهداف خداوند در زمین و اجرای قوانین و حدود الهی، چه احكام جزایی و قضایی نظیر دیات، قصاص، حدود، تعزیرات، و چه جمع آوری صدقات و خمس و زكات نیز مبارزه با مظاهر پلیدی و ستم و براندازی حكومت‏های طاغوتی و غیر الهی ورهانیدن بشر از زنجیر بردگی و اسارت و نجات او از بدبختی و شقاوت و استبداد، هم‏چنین سرنگونی بت‏ها و الهه‏ها و استقرار آیین حق و حاكمیت الله (توحید) بر زمین، هم‏چنین تشكیل قشون و سپاه نیرومند برای حفظ و نگهداری دین اسلام و حدود و ثغور آن از گزند دشمنان و اجرای قسط و عدالت اجتماعی میان انسان‏ها، به طور خلاصه جهت تنظیم وتدوین اصول سیاست داخلی و خارجی اسلام و اجرای اصول و اهداف سیاست اسلامی، حكومت نه تنها لازم است، بلكه یكی از هدف‏های اساسی اسلام و حتی از مهم‏ترین و ضروری‏ترین مقوله‏ها در آیین توحیدی به شمار می‏رود.
مكتب سیاسی اسلام، نهاد دولت را در جامعه به عنوان سازمان سیاسی به رسمیت می‏شناسد. اساس حكومت را لازم و غیر قابل اجتناب می‏داند و فلسفه وجودی آن را نیاز جامعه به مدیریت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی می‏داند.
 
 

 |235|
 

تشكیل حكومت اسلامی لازم است تا در آن استعدادهای نهفته افراد شكوفا شده و از قوه به فعلیت برسد و موانع بازدارنده كمال انسانی برچیده شود. زمینه رشد و كمال مؤمنان و افراد شایسته فراهم شود. پرستش و عبودیت خداوند توسط انسان‏ها، آن‏گونه كه باید، صورت پذیرد. فاسقان و ستمگران و فاسدان و زورمداران میدان فسق و بیدادگری كاسته وبلكه نابود گردند. مستكبران، پست و خوار شوند. حكام ستمكار و زورمدار و نظام‏های ظالمانه و مستبدانه سرنگون گردند. مستضعفان و محرومان رشد یابند و عزیز شوند. قسط وعدالت اجتماعی، مساوات و برادری در جامعه و میان انسان‏ها برقرار شود. تفرقه جای خود را به وحدت و اخوت دهد. كینه و نفرت به مهر و محبت، دورنگی و دو دلی به صفا، خدعه و نیرنگ و ریا به امنیت و خلوص تبدیل گردد. جلوه‏های حق آشكار و مظاهر باطل برچیده شود و امكان بهره‏گیری معقول و مناسب از زمین برای انسان‏ها، به طور عادلانه وبه‏دور از اسراف، فراهم شود.
اگر قرآن كریم یكی از جنبه‏های ارسال رسولان با بینات و دلایل روشن و فرو فرستادن"كتب"، "میزان" و "حدید" را برقراری قسط و عدالت اجتماعی در جامعه با كمك انسان‏ها (ناس) ذكر می‏كند و یا این‏كه یكی از اهداف رسالت انبیا را، حكمیت به حق و قضاوت به عدل میان انسان‏ها بر می‏شمارد، لازمه این حكم، داوری و اجرای آن به حق در جامعه و بر كندن حكومت طواغیت و اجرای عدالت اجتماعی، نیز تشكیل حكومت الهی به زمامداری عادلان می‏باشد تا این امور تحقق عینی یابد.
از طرفی، با عنایت به این‏كه انسان موجودی اجتماعی است، حیات اجتماع به وجود قانون صحیح و كامل و جامع بستگی دارد. اگر چنین نباشد زندگی انسانی در جامعه‏ای فاقدقانون و نظم اجتماعی و بدون كنترل و نظارت و هماهنگی، بسیار دشوار خواهد بود و با بروز هرج و مرج، بنیان‏های جامعه گسیخته خواهد شد. قانون هر چند "جامع" و "مانع" باشد، احتیاج به مجری كاردان و با تدبیر و دستگاه اجرایی توانمند دارد و هدایت كل نظام اجتماعی نیازمند رهبری امین و با كفایت است.
بنابراین مجری و رهبر در شكلی از حكومت و نظام اجتماعی می‏تواند ا ِعمال قدرت وحاكمیت نموده و با توجه به اختیارات و وظایف قانونی خود، قوانین و احكام را در جامعه اجرا كند، نیز متخلف و متجاوز را، توسط قوه قضاییه، تنبیه و مجازات نماید، و از هرج ومرج و آنارشیسم جلوگیری و امنیت عمومی را به منظور زندگی بهتر انسان‏هاایجاد كند.
 

 |236|
 

رهبر خوب و شایسته و قانون صحیح، در نظام حكومتی می‏تواند مفید واقع شود وجامعه را به صلاح و انسان‏ها را به كمال هدایت نماید و گرنه هیچ فردی بدون قدرت واختیار قانونی و بدون وجود قانون و نظام حكومتی نمی‏تواند اقدامی جهت برقراری امنیت، توازن اجتماعی، نظم، دفع فساد و هرج و مرج، اجرای احكام و مقررات قانونی نماید. از این‏رو مسأله حكومت و رهبری، امری پذیرفته شده و ضروری است و زندگی اجتماعی بدون وجود آن استوار نمی‏یابد.
حضرت علی (ع) هنگامی كه سخن خوارج را "لا حُكمَ اِلّا لِلَّه" (حكمی نیست مگر از جانب خدا) شنید، فرمود:
سخن حقی است كه از آن اراده باطل می‏شود...مردم چاره‏ای ندارند جز این‏كه زمامدار داشته باشند، نیكو كار یا بدكار. مؤمن در امارت و حكومت او (حاكم نیكوكار) به طاعت مشغول است وكافر بهره خود را می‏یابد. با قدرت او بودجه عمومی جمع‏آوری می‏گردد و با دشمن پیكار می‏شود، نیز امنیت راه‏ها تضمین می‏گردد و حق ضعیف از قوی گرفته می‏شود تا خوبان به راحتی زندگی كنند و مردم از شر فاجران آسوده گردند.
[2]
 

در سخن حضرت، به چند امر مهم از امور حكومتی اشاره شده است:
1. جلوگیری از هرج و مرج،
2. وصول بودجه عمومی،
3. جنگیدن با دشمن،
4. تضمین امنیت داخلی،
5. فعالیت دستگاه دادگستری،
6. گسترش معنویت.
این موارد از ضروری‏ترین نیازهای هر اجتماعی است كه باید به وسیله حكومت برآورده شود. بنابراین نیاز به حكومت از بدیهی‏ترین اموری است كه عقل فطری بدان حكم می‏كند. این امر به گروهی از انسان‏ها یا زمانی خاص بستگی نداشته، بلكه در همه زمان‏ها نیاز به زمامدار و تشكیلاتی كه جامعه را اداره نماید، وجود دارد.
 

2. پیشینه موضوع (ضرورت حكومت در آرای متفكران اسلامی)
 

نیاز به حكومت و رهبری از دیرباز میان نظریه پردازان و اندیشوران اسلامی مطرح بوده است و از دیدگاه كلامی، فلسفی و فقهی بدان پرداخته‏اند. با طرح اندیشه خلافت دینی میان
 
 

 |237|
مسلمانان پس از رحلت پیامبر اسلام (ص)، و در هم آمیخته شدن قدرت سیاسی و قدرت دینی، مقوله زمامداری اسلامی یا امامت جامعه در حوزه اندیشه سیاسی اسلام مطرح شد و ضمن پدیدار شدن فرقه‏های مختلف سیاسی، زمامداری عرفی، مشروعیت اقتدار زمامداران، سازگاری این نوع فرمانروایی‏ها با شریعت اسلامی و نكات مربوط به نحوه ادارهحكومت و جامعه و ویژگی‏های زمامدار مورد بحث و كنكاش فقیهان نظریه پرداز، فلاسفه و ادبای اسلامی قرار گرفت، نیز رساله و كتاب‏ها در این باره تدوین شد و آرا و نظریه‏های گوناگونی مطرح گردید.
علاوه بر دیدگاه كلی تشیع و تسنن به عنوان دو مذهب عمده اسلام، و فرقه‏هایی چون خوارج، زیدیه، مرجئه، قدریه و معتزله كه هر كدام آرایی در این خصوص دارند، چهره‏های شاخصی مانند: قاضی ابویوسف، عبدالله بن مقفع، جاحظ،ابن قتیبه، باقلانی، بغدادی، ماوردی،جوینی، غزالی، فخرالدین رازی، ابن جماعه، ابن تیمیه، ابن خلدون، فضل الله بن روزبهان خنجی، فارابی و برخی از فقهای نامور شیعه، در تبیین و توجیه این مسأله كوشیدندو هر كدام به طرح نظریه‏هایی پرداختند. هر یك از صاحبان آرا و اندیشه، زمینه‏ها، مبانی وپیش‏فرض‏هایی را پایه استدلال خویش قرار داده و اساس آرای خود را در این باب، بر آن بنیاد گذاشتند.
به رغم همه فراز و نشیبی كه تفكر سیاسی نزد عالمان دینی داشته، لیكن از متون دینی‏وسیاسی كه توسط آنان نوشته شده، فهمیده می‏شود وجود "سلطان عادل" بهعنوان‏ جانشین پیامبر پذیرفته شده، حتی این تفكر غالب، سازنده ذهنیت توده‏های مردم بوده‏است.
با طرح اندیشه خلافت در نظام سیاسی اسلام ِتسنن، خلفای مسلمان و حكام تعیین شده توسط آنان، از اندیشه اسلامی جهت تبیین مشروعیت اقتدار خویش بهره گرفتند و لزوم اطاعت از خلیفه به عنوان "اولی‏الامر" و والیان و زمامداران ایالات به عنوان نمایندگان قانونی او، در جامعه ترویج شد و از اركان اندیشه سیاسی اسلام محسوب گشت. برای نمونه ابومنصور بغدادی (م‏429 ه-') می‏گوید:
مسلمانان برای مراقبت و اجرای قواعد شرعی و حدود، فرماندهی قوای مسلح، رسیدگی به امور ایتام و تقسیم فی‏ء، به داشتن رئیس یا امامی نیازمندند.
[3]
 

ابوالحسن علی بن محمد ماوردی( 450 - 364ه-'ق) می‏نویسد:
 

 |238|
طبیعت افراد سلیم ایجاب می‏كند خود را به رئیسی (زعیم) بسپارند تا او از تعدی و تجاوز آنان به یكدیگر جلوگیری كرده و به اختلافات و دعاوی مردم رسیدگی كند. جامعه‏ای كه سرپرست نداشته باشد، دستخوش هرج و مرج گردیده و اعضای آن مانند وحشیانی كه به حال خود رها شده‏اند، پیوسته در كشمكش و ستیز با یكدیگر به سر خواهند برد.
[4]
 

به نظر ابوحامد محمد غزالی:
افراد در طبیعت، به لحاظ اختلافاتی كه از موقعیت اجتماعی و عقاید و تمایلاتشان ناشی می‏شود، در كشمكش و ستیزند. اگر به حال خود رها شوند، در فساد و تباهی غرق خواهند شد. تنها چیزی كه می‏تواند مانع این مورد شده و اختلافات مردم را حل و فصل نموده وآشوب‏ها را سركوب نماید، قدرت نیرومند و شایسته اطاعت است.
[5]
 

این قدرت نیرومند را خواجه نظام الملك طوسی، حاكم یا سلطان می‏داند كه برایجلوگیری از فساد و آشوب و ایجاد امنیت و آسایش مردم، وجود او لازم است. وی در این باره می‏نویسد:
ایزد تعالی، در هر عصری و روزگاری یكی را از میان خلق برگزیند و او را به هنرهای پادشاهانه و ستوده آراسته گرداند، و مصالح جهان و آرام بندگان را بدو باز بندد، و در ِفساد و آشوب و فتنه را بدو بسته گرداند، و هیبت و حشمت او اندر دل‏ها و چشم خلایق بگستراند، تا مردم اندر عدل او روزگار می‏گذراند [= بگذرانند] و ایمن همی باشند.
[6]
 

این اندیشه سیاسی در تفكر شیعی در قالب "نظریه (نظام) امامت" به شكل تبعیت‏ازامام‏معصوم ِ"مفترض الطاعه" و سپس اطاعت از نایب امام در عصر غیبت نمودیافت.
آموزه اساسی تشیع، نظریه امامت و پذیرش امام است. شیعه امامیه به وجود امام در هرزمان اعتقاد دارد و سر سلسله این امامان را حضرت علی (ع) می‏بیند. به اعتقاد آنان،نص‏پیامبر (ص) به فرمان خداوند، در انتخاب امام‏علی (ع) برای جانشینی وجود دارد.مهم‏ترین نص، حدیث غدیر خم است. بر اساس حدیث منزلت، پیامبر (ص) نسبت‏علی (ع) را با خود مانند هارون به موسی دانست، با این تفاوت كه پس از ویپیامبری‏نخواهد آمد. دیگر احادیث و تفاسیری كه از برخی از آیات می‏شود، همگی حكایت از این نص دارد.
علاوه بر نص، شیعه اعتقاد دارد نصب امام به لحاظ "عقلی" قابلیت استدلال و تأیید دارد.از دیدگاه شیعه بُعد معنوی و توانایی‏های ذاتی امام، عصمت و عدالت، ویراشایسته‏زمامداری مسلمانان می‏كند و او دارای وظایف و مسؤولیت‏های سیاسی 
 

 |239|
بسیارگسترده می‏باشد.
متفكران و شارحان بر اساس تأملات یا استنباطهای به عمل آمده از احادیث یا سیره پیامبر (ص) و امام‏علی (ع)، هم‏چنین امام‏ حسن (ع) یا دیگر ائمه كه به طور رسمی وعملی قدرت سیاسی جامعه را در اختیار نداشتند، وظایف‏ كلامی - سیاسی امام را تعیین و تدوین كرده‏اند كه اهم‏آنها عبارتند از:


ریاست عالیه دولت و نیروهای نظامی، تفسیر شریعت وبیان حكم مستحدثات، اجرای احكام و حدود، نظارت بر ثروت‏های عمومی، برقراری قسط و عدل، پاسداری از مرزهای اسلامی، استفاده از امكانات و وسایل لازم برای تبلیغ اسلام در خارج از مرزها و در صورت لزوم جهاد كه شرح و بسط آن در "فقه سیاسی" آمده است.
كار امام به گفته شیخ مفید عبارت است از:
نیابت پیامبر در تنفیذ (اجرای) احكام شریعت، اقامه حدود، حفظ شریعت، وتأدیب‏مردم.
[7]
نزد ابن مطهر حلی، امامت ریاست عامه امور دین ودنیاست.
[8] او در كتاب الفین بارها بر لزوم وجود رهبر (رئیس) برای تفسیر و حفظ شریعت، جلوگیری از تعدی افراد به یكدیگر، باز داشتن ظالمان و كمك به مظلومان‏تأكید می‏ورزد:
بدون رهبر، هرج و مرج به وجود می‏آید و قرآن وشرع مراعات نمی‏شود. چاره‏ای نیست جز آن كه امام‏معصومی توسط خداوند تعیین شود، تا احكام شریعت را بازگوید. نیز لازم است امام، ولایت را به قضات،فرماندهان لشكر و والیان تفویض كند. هم‏چنین‏وجود امام برای امر به معروف و نهی از منكر ضروری است.
[9]
امام حافظ شریعت است. جنگ و جهاد به فرمان و فراخوانی او انجام می‏گیرد. او مجری حدود شرعی‏است.
[10]
 

عالمان شیعی مانند شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی علم الهدی، محقق حلی، علامه حلی، محمد بن مكی عاملی(شهید اوّل)، شیخ علی كركی عاملی (محقق ثانی)، شهید ثانی، محمد باقر مجلسی و بهاءالدین محمد عاملی (شیخ بهایی) مسأله را از نظر نظام امامت بحث كرده و در باره ویژگی‏های امام، وظایف و اختیارات او سخن رانده‏اند و با ارائه ادله‏های كلامی و دیدگاه‏های فقهی، برای اثبات امامت كوشیده‏اند.
برخی از منظر اختیارات "مجتهد جامع الشرایط" و اصل نیابت عام امام‏زمان (عج) مباحثی را مطرح كرده‏اند، به ویژه در دوره‏های تاریخی مانند حكومت بویهیان (آل بویه) و صفویان.
 

 |240|
دوره اخیر، به دلیل آن كه علمای دینی مناصبی را عهده‏دار بودند، مانند همكاری با حكومت،وجوب یا عدم وجوب برگزاری نماز جمعه، پرداخت خمس و زكات، امر به معروف ونهی از منكر، جهاد، پذیرش هدیه از سلطان و حدود اختیارات مجتهد جامع‏الشرایط، دیدگاه‏های مخالف و موافقی مطرح گردید.
در آثار عالمان اشاره روشنی به تشكیلات و سازمان سیاسی دولت نشده و دیدگاه مشخص و منسجمی از نظر اندیشه سیاسی در باره حكومت ارائه نگردیده است. حتی آن دسته از عالمان دینی كه در دوره معاصر در دفاع از مشروطه نظریاتی ابراز داشته‏اند مثل آیةالله نایینی در تنبیه الامة و تنزیه الملة و یا به مبارزه سیاسی علیه نظام‏های موجود پرداخته‏اندمانند آیةالله كاشانی وآیةالله سید حسن مدرس، از باب مزیت نظام مشروطه بر استبداد و فواید این نظام، مسأله حكومت را مطرح نموده، اما استراتژی مشخصی در زمینه تشكیل حكومت نداشته‏اند.
 

3. حكومت اسلامی در اندیشه امام‏خمینی
 

میان نظریه‏پردازان مسلمان به ویژه عالمان شیعی كه در باب حكومت دیدگاه‏هایی را مطرح كرده‏اند، برجستگی اندیشه امام‏خمینی در این است كه علاوه بر دیدگاه فقهی وكلامی،حكومت را در حوزه تفكر سیاسی اجتماعی مطرح كرد؛ یعنی این مقوله را با توجه‏به مقتضیات زمان و نیاز جامعه و بر اساس اندیشه سیاسی، مورد توجه قرار داد. ایشان‏با توجه به اندیشه‏ها و نظریه‏های گوناگون در باره حكومت و نظام‏های سیاسی شكل یافته، توانست حكومت اسلامی را به عنوان یك نظام سیاسی و اجتماعی تبیین نماید. ایشان‏توانست هم مبانی تئوریك حكومت را تبیین نماید و هم تحقق عینی و عملی آن را درمعرض تجربه و آزمایش قرار دهد. امام در مبحث حكومت، محورهای زیر را مورد توجه قرار داد:
1. ضرورت و وجود اصل حكومت در جامعه،
2. چگونگی تشكیل حكومت،
3. شكل و نوع حكومت،
4. ساختار و نهادهای مختلف حكومت.
با این مقدمه می‏توان به بررسی حكومت از دیدگاه امام‏خمینی به عنوان یكی از عناصر
 
 

 |241|
مهم و راهبردی اندیشه سیاسی ایشان، كه سایر مقوله‏ها در دایره آن شكل می‏گیرد، پرداخت.
 

3 - 1: ضرورت حكومت اسلامی
با بررسی و كنكاش در آرا و افكار سیاسی حضرت امام‏خمینی، یك اصل مسلّم و ملموس و عنصری فوق‏العاده مهم جلب نظر می‏كند كه بنیان تفكر و اساس اندیشه سیاسی ایشان راتشكیل می‏دهد. این اصل كه ریشه در جهان‏بینی مذهبی و شناخت عمیق منطقی واصولی‏آن بزرگوار از اسلام ناب محمدی (ص) دارد، "ضرورت و امكان تشكیل حكومت اسلامی در عصر غیبت امام زمان" است كه به عنوان دكترین عملی و قابل تحقّق، در سراسردوران فعالیت و جنبش سیاسی ایشان مشهود بوده و آن را به طور جدّی تعقیب ‏می‏كردند.
بر پایه چنین اندیشه‏ای بود كه حركت عظیم مردمی را در كشور ایران سامان بخشیدند ودر پرتو آن، بساط نظام استبدادی‏را برچیدند و نظام جمهوری اسلامی را بنیان نهادند.درطول یك دهه رهبری امت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مقوله حكومت ازامور مهمی بود كه سخت به آن اهتمام داشتند. عنایت و توجه برای استوار بخشیحكومت‏اسلامی وتداوم حاكمیت آن، در گستره اندیشه سیاسی‏شان كاملاً چشمگیر ونمایان بود.
امام تكیه بر ادلّه و براهین محكم تشكیل حكومت را یكی از ضروریات حتمی اسلامی واساس دین می‏دانند و منكر آن را انكار كننده "جامعیت احكام وجاودانگی دین مبین اسلام"می‏شمارند.
 

احكام اسلام محدود به زمان و مكانی نیست. تا ابد باقی و لازم‏الاجراست. تنها برای زمان رسول اكرم (ص) نیامده تا پس از آن نیز متروك شود. این حرف كه قوانین اسلام تعطیل‏پذیر یا منحصر و محدود به زمان یا مكانی است، بر خلاف اعتقادی اسلام است.
[11]
 

در تفكّر ایشان، تشكیل حكومت اسلامی برای امور زیر لازم و ضروری است:
اداره امور مسلمانان، اجرای حدود و قوانین و احكام و دستورهای عالیه شریعت اسلام، مبارزه با تسلّط و حاكمیت طاغوت، جلوگیری از هرج و مرج و عنان‏گسیختگی، پیشگیری از فساد اجتماعی و اعتقادی و اخلاقی، تحت رهبری و ولایت "ولی‏فقیه" - كه شرایط آن در كتاب و سنّت ملحوظ است - با پشتیبانی و دخالت مردم.
حفظ و نگهداری حكومت از اهم واجبات است، زیرا با تشكیل "حكومت اسلامی" و در 
 

 |242|
پرتو آن است كه اهداف اسلام تحقق می‏یابد و ضروریات این دین جاوید به مرحله عمل‏درمی‏آید.
حضرت امام برای اثبات ضرورت تشكیل حكومت، به ادله و استدلال‏های عقلی، شواهد قرآنی و روایی، سیره عملی حكومتی پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) استناد می‏كند.نیز موضوع را از جهت ضرورت تشكیل حكومت در عصر غیبت با توجه به دو عنصر زمان و مكان، و از ناحیه اندیشه سیاسی، و این‏كه اگر حكومت نباشد، جامعه دچار هرج و مرج خواهد شد، بحث كرده است.
ایشان در كتاب ارزشمند ولایت‏فقیه، از جنبه‏های مختلف، لزوم تشكیل حكومت را اثبات كرده و می‏فرماید:
طبق ضرورت عقل و ضرورت احكام اسلام و رویّه رسول اكرم (ص) و حضرت امیرالمؤمنین (ع) و مفاد آیات و روایات، تشكیل حكومت لازم است.
[12]
 

از جمله دلایلی كه در باره لزوم تشكیل حكومت ارائه می‏دهند - صرف نظر از توضیحات مربوط به هر كدام - می‏توان به موارد زیر اشاره كرد:
1. لزوم وجود مؤسسه‏های اجرایی و مجری در رأس تشكیلات اجرایی و اداری ونظامات اجتماعی، به منظور اجرای احكام و قوانین.
2. سنت و رویّه پیغمبر اكرم مبنی بر تشكیل حكومت و پرداختن به اجرای قوانین وبرقراری نظامات اسلام.
3. ضرورت استمرار اجرای احكام.
4. جلوگیری از هرج و مرج و فساد اجتماعی و عنان گسیختگی و انتظام بخشیدن به اموركشور.
5. رویّه امیرالمؤمنین علی (ع) مبنی بر تشكیل حكومت.
6. ماهیت و كیفیت قوانین اسلام (احكام شرع) كه هم از نظر جامعیت و فراگیری و هم از جهت تنوع مقررات و قوانین، برای شكل‏گیری دولت تشریع شده است. اجرای احكام مستلزم تشكیل حكومت است. احكامی از قبیل خمس، جزیه، خراج، احقاق حقوق و احكام جزایی(دیات، حدود و قصاص).
7. لزوم وحدت و حفظ و نجات وطن اسلامی از تصرف و نفوذ استعمارگران.
8. لزوم پیروزی انقلاب سیاسی اسلامی و مبارزه با حكومت‏های جائر و طاغوتی.
 

 |243|
 

9. لزوم نجات مردم مظلوم و محروم، احقاق حق و طرد ظلم و ظالم.
10. اخبار وارده در زمینه تشكیل حكومت و دلایلی كه بر لزوم آن اقامه كرده‏اند.
ایشان در كتاب ولایت فقیه پس از اقامه دلایل متعدد عقلی و نقلی در باره لزوم تشكیل حكومت، با طرح سؤالی متذكر می‏شوند:
از غیبت صغری تاكنون كه هزار و چند سال می‏گذرد و ممكن است صدهزار سال دیگر بگذرد ومصلحت اقتضا نكند كه حضرت تشریف بیاورد، در طول این مدت مدید، احكام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود و هر كه هر كاری خواست بكند؟! هرج و مرج است؟ قوانینی كه پیغمبر اسلام در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای آن بیست و سه سال زحمت طاقت فرسا كشید، فقط برای مدت محدودی بود؟ آیا خدا اجرای احكامش را محدود كرد به دویست سال و پس از غیبت صغری، اسلام دیگر همه چیزش را رها كرده است؟!
[13]
 

به دنبال این سؤال به نتیجه‏گیری می‏پردازند:
اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است. هیچ‏كس نمی‏تواند بگوید دیگر لازم نیست از حدود و ثغور و تمامیت ارضی وطن اسلامی دفاعكنیم، یا امروز مالیات و جزیه و خراج و خمس و زكات نباید گرفته شود [یا بگوید] قانون كیفریاسلام و دیات و قصاص باید تعطیل شود. هر كه اظهار كند كه تشكیل حكومت اسلامی ضرورت ندارد، منكر ضرورت اجرای احكام اسلام شده و جامعیت احكام و جاودانگی دین مبین اسلام را انكار كرده است.
[14]
 

ایشان بر این نكته تأكید می‏نماید:
باید به ضرورت تشكیل حكومت معتقد باشیم و باید كوشش كنیم كه دستگاه اجرای احكام واداره امور برقرار شود. مبارزه در راه تشكیل حكومت اسلامی، لازمه اعتقاد به ولایت است.
 

در باره اهمیت حكومت، كه در واقع ترسیم جایگاه حكومت در اسلام است، معتقدند:
حكومت شعبه‏ای از ولایت مطلقه رسول الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است. یكی از احكام اولیه اسلام است و مقدّم بر تمام احكام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است.
[15]
 

3 - 2: ویژگی‏های حكومت
در باره چگونگی و بیان ویژگی حكومت مورد نظر حضرت امام‏خمینی باید گفت چنین حكومتی مبتنی بر اصول و ارزشهای اسلام است؛ یعنی مشروعیت و قانونیت خود را از اسلام - كه در رأس آن، خدا قرار دارد - به دست می‏آورد.
اساس ساختار چنین حكومتی و چارچوب قوانین آن بر مبنای اصول عالیه شرع اسلام قرار دارد. حدود قدرت سیاسی، تعیین خطوط كلی سیاست داخلی و خارجی، قوانین
 
 

 |244|
ومقررات قضایی و حقوقی، مبانی نظام فرهنگی و اقتصادی و سایر اجزای شكل دهنده ‏چنین حكومتی - حداقل در جنبه طرح و تبیین تئوریك آن - برگرفته ازآموزه‏هاودستورهای قرآن و سنت پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام با عنایت به دو عنصر زمان و مكان است.
در یك نوع از تقسیم بندی، چنین حكومتی، حكومتی دینی نام دارد كه به موجب آن، حاكمیت الله در زمین تجلّی می‏یابد و حاكمیت، منحصر به خداست و قوانین الهی در جامعه اجرا می‏شود. از این رو با اجرای چنین قوانینی كه بر محور عدل و عدالت استواری یافته‏اند، جامعه عدل، مستقر می‏شود و عدالت اجتماعی تحقق می‏یابد. ایشان معتقدند:
در اسلام یك حكومت است و آن حكومت خدا، یك قانون است و آن قانون خدا و همه موظفند به آن قانون عمل كنند.
[16]
 

ایشان برای مشروعیت نظام حكومتی، آن را به شرع مقدس مربوط می‏نماید:
واضح است كه حكومت به جمیع شؤون آن و ارگان‏هایی كه دارد، تا از قِبَل شرع مقدس وخداوند تبارك و تعالی شرعیت پیدا نكند، اكثر كارهای مربوط به قوه مقننه و قضاییه و اجراییهبدون مجوز شرعی خواهد بود و دست ارگان‏ها كه باید به واسطه شرعیت آن باز باشد بسته می‏شود و اگر بدون شرعیت الهی كارها را انجام دهند، دولت به جمیع شؤون، طاغوتی و مجرم خواهد بود.
[17]
 

اما در بُعد اجتماعی، این حكومت بر اراده و حمایت مردم استوار است و در خدمت آنان می‏باشد، نه حاكم و فرمانروا بر مردم، به گونه‏ای كه شیوه حكومت‏های خودكامه است. اتكا بر مردم و آرای آنان، در نظر گرفتن حقوق ملت و تأمین امنیت و آسایش عمومی، مسأله‏ای است كه حكومت اسلامی را از سایر حكومت‏ها متمایز می‏سازد، زیرا "از وجوه تمایز حكومت اسلامی با حكومت طاغوت، داشتن پایگاه مردمی است."
[18]
امام در باره نقش مردم در حكومت اسلامی می‏فرماید:
میزان رأی ملت است‏
[19] و ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طور رأی داد، ما هم از آنها تبعیت می‏كنیم.
[20] ما هر چه داریم، از این ملت است. البته ملت اسلامی كه با فریاد الله‏اكبر این كار را انجام دادند.
[21]
 

حكومت‏هایی از نوع دیكتاتوری (Dictatorship)، استبدادی (Despotism)، حكومت مطلقه (Absolutism)، سلطنتی یا پادشاهی (Monarchy مونارشی)، آریستوكراسی (Aristocracy) یا اشرافی‏گری، الیگارشی یا حكومت متنفذین (Oligarchy)، دنیامدار [245]وسكولاریستی (Secularism) حتی بی حكومتی و آنارشیسم (Anarchism) - هرج و مرج‏طلبی - از دید امام مردود است.
این نوع حكومت‏ها به دلیل روح خودكامگی و استبداد مطلقه فردی یا گروهی و جدایی از مردم و تهی بودن از معنویات و بُعد الهی، ناقص و مردود و مطرودند، زیرا چنین حكومت‏هایی را خواست و امیال سركردگان و حاكمان پدید می‏آورد كه خواستی مادی و نفسانی است. اینان در جهت حاكمیت و ا ِعمال فرمانروایی بر مردم هستند، نه در پی خدمت كردن به آنان. هدف قدرت‏مداران و حاكمان از دستیابی به قدرت و حكومت، ارضای تمایلات نفسانی و حس جاه‏طلبی و بسط اقتدار خویش در جامعه است. به عبارتی حاكمیت این گونه افراد یا حكومت‏ها از نوع حاكمیت "طاغوت" در برابر حاكمیت "الله" است، از این‏رو چنین حكومت‏هایی هر كدام به دلایل خود و نواقصی كه دارند، در اندیشه سیاسی امام غیر قابل پذیرش می‏باشند.
جهت این نوع حكومت‏ها به سوی استحكام و افزایش قدرت و حاكمیت و غلبه شخص یا گروه حاكم است. انحصار قدرت در اختیار كسانی كه از معنویت و عوامل كنترل كننده‏غرایز حیوانی و قدرت‏طلبی و خودكامگی تهی هستند، بسی زیانبار، مخرّب وفسادآور است.
این قدرت جهت سركوبی، خفقان، فشار بر توده مردم، جور و ظلم و فساد در زمین ورواج نابرابری و بی‏عدالتی به كار می‏رود. اما در اسلام جهت حكومت خدا و حاكمیتالله‏در زمین است كه از اهداف آن تحقّق عدالت اجتماعی میان انسان‏هاست. در این دیدگاه،مردم از اركان اصلی تحقّق حكومت به شمار می‏روند و حكومت در خدمت مردم‏است، نه برای تسلّط بر آنان.
در چنین حكومتی "نه مردم از حكومت می‏ترسند، برای این‏كه حكومت ظالم نیست كه از آن بترسند و نه حكومت فرمانفرمایی می‏خواهد بكند. حكومت هم می‏خواهد خدمت بكند. مسأله، مسأله خدمتگزاری دولت به ملت است، نه فرمانفرمایی دولت به ملت."
[22]
امام‏خمینی هدف از انقلاب را تحقق حكومت عادلانه كه خود را خدمتگزار ملت بداند ذكر می‏كند:
باید ما دنبال كنیم تا این‏كه نهضت را به آخر برسانیم و یك حكومت عادل در این‏جا باشد... یك حكومتی باشد كه خودش را از ملت بداند و خدمتگزار بداند، نه خودش را آقای ملت بداند.
[23] 
 

 |246|
جمهوری اسلامی یعنی این‏كه رژیم به احكام اسلامی و به خواست مردم عمل كند.
[24]
 

وی به زمامداران می‏فرماید:
ملتفت باشید كه شمایی كه الآن به حكومت رسیدید، حكومت نیست، خدمتگزار هستید. اسلام حكومت به آن معنا ندارد. اسلام خدمتگزار دارد.
[25]
 

پشتیبانی در حكومت اسلامی دو طرفه است؛ یعنی هم دولت خدمتگزار مردم است و هم مردم مكلفند از دولت منتخب خود حمایت و پشتیبانی كنند:
بدون پشتیبانی مردم نمی‏شود كاركرد و پشتیبانی هم به این نیست كه مردم الله‏اكبر بگویند. این پشتیبانی نیست. پشتیبانی به این است كه همكاری كنند.
[26]

.اگر ملت پشتیبان یك دولتی شد، دولت سقوط نمی‏كند.
[27]
...و ملت وظیفه دارد كه در جمهوری اسلامی پشتیبانی از دولت‏ها بكند كه به خدمت ملت هستند. اگر دولتی را دیدید كه خلاف می‏كند، ملت باید به او تودهنی بزند."
[28]
 

امام معتقد است كه بدون پشتیبانی وسیع مردم، جمهوری اسلامی استقرار نمی‏یافت و این مردم بودند كه با قیام و پایداری خویش، حكومت پهلوی را ساقط كردند و نظاماسلامی‏را مستقر ساختند. از این‏رو باید رضایت آنها جلب شود و منافع و مصلحت مردم تأمین گردد.
من كراراً به آقایان عرض كرده‏ام و حالا هم باز تكرار می‏كنم كه خدمتگزار باشید به این ملتی كه آن دست‏های خیانتكار را قطع كرد و این امانت را به شما سپرد. شما الآن امانت بزرگی از دست این ملت تحویل گرفتید و مقتضای امانتداری این است كه آن را به طورشایسته حفظ كنید.
[29]
 

از تفاوت‏های عمده حكومت اسلامی با دیگر حكومت‏ها كه امام‏خمینی بدان اشاره می‏كنند، موارد زیر قابل ذكر است:
1. از جنبه فكری و اعتقادی، چنین حكومتی دین مدارانه و مذهبی است و حاكمیت اصلی‏از ناحیه خداست.
2. از اهداف عمده آن تحقق عدالت و قسط است.
3. هدایت جامعه و انسانها به سوی معنویات و صلاح، به لحاظ دارا بودن معنویت.
4. قوانین خود را از شرع مقدس می‏گیرد.
5. دارای پایگاه مردمی است و بر مردم متكی است و جهت‏گیری آن، خدمت به مردم، به خصوص محرومان و مستضعفان است.
6. حكومت وسیله برای احقاق حق و انجام امور معروف و دفع باطل و جلوگیری از مناهی و منكرات است.
 

 |247|
 

7. رهبری چنین حكومتی را ولی فقیه بر عهده دارد.
ایشان در بیان این وجه تمایز می‏فرماید: "اسلام مثل حكومت‏های دیگر نیست. فرق‏های زیاد بین حكومت اسلام و بین اسلام و ما بین رژیم‏های دیگر هست. یكی از فرق‏هایش این است كه حكومت اسلام یك حكومت عادل است...وبالاتر از این، آن چیزهایی است كه انسان را رو به معنویات می‏برد... مكتب‏های دیگر یك مكتب ناقص هستند كه خودشان خیال می‏كنند خیلی كامل است لكن حدودش تا همین دیدی است كه دارند. بیشتر از این نیست. مكتب اسلام دیدش تا آخر است."
[30]
ایشان معتقدند حكومت اسلامی هیچ یك از انواع حكومت‏های موجود نیست. نه استبدادی است و نه مطلقه. از یك دیدگاه، این نوع حكومت را "مشروطه" می‏دانند اما "مشروطه از این جهت كه حكومت كنندگان در اجرا و اداره، مقید به یك مجموعه شرطهستند كه در قرآن كریم و سنّت رسول اكرم (ص) معین گشته است. مجموعه شرط همان احكام و قوانین اسلام است كه باید رعایت و اجرا شود. از این جهت، حكومت اسلامی حكومت قانون الهی بر مردم است."
[31]
مشروطه به صورت متعارف و موجود آن در برخی از كشورها حتی ایران قبل از انقلاب كه "مشروطه سلطنتی" جاری بود، مورد نظر امام نیست. ایشان حكومت اسلامی را، سلطنتی و شاهنشاهی و امپراتوری نمی‏دانند، زیرا "رژیم سلطنتی از اوّل رژیم غلطی بوده كه بی منطق بوده است...".
[32]
در سخنی دیگر مخالفت خود را با رژیم سلطنتی به دلیل عدم مقبولیت مردمی آن چنین اعلام می‏كند:
"اما من مخالف اصل سلطنت و رژیم شاهنشاهی ایران هستم، به دلیل آن كه اساساًسلطنت نوع حكومتی است كه متكی به آرای ملت نیست بلكه شخصی به زور سر نیزه بر سر كار می‏آید و سپس با همین سر نیزه مقام زمامداری را در خاندان خود به صورت یك حق قانونی بر مبنای توارث بر مردم تحمیل می‏كند. طبیعی است زمامداری كه با سر نیزه یا توارث روی كار آمده و متكی به آرای ملت نیست، هرگز خود را موظف به وضع و یا اجرای قوانینی كه به نفع مردم باشد نمی‏داند".
[33]
امام معتقدند در این نوع حكومت‏ها، حكّام بر جان و مال مردم مسلط هستند و خودسرانه 
 

 |248|
در آن دخل و تصرف می‏كنند.
[34]
طریق دستیابی به این وضع جدید در تفكر سیاسی امام‏خمینی بر "استراتژی مبارزه"خاص وی مبتنی بود كه از دو مرحله: سلبی (نفی) و اثباتی (ایجاب) تشكیل می‏شد؛یعنی طرح براندازی نظام طاغوتی و برقراری حاكمیت جدید كه جمهوری اسلامی‏می‏باشد.
استراتژی مبارزه در قالب حركت اجتماعی و انقلابی همه‏جانبه مبتنی بر توده مردم، اتحاد و وحدت كلمه، طرح آرمان‏ها و ایده‏های بزرگ مانند استقلال، آزادی، نوع نظام مطلوب آینده (جمهوری اسلامی) طراحی شده بود.
رهبر فقید، كه به نحوی شایسته، با اهداف مبارزه مكتبی آشنا بود، در پی آن بود تا مردم رابا اصول مبارزه، نیز چگونگی برنامه‏ها و ساختار جامعه آینده آشنا نماید و آنان را دربسیج‏عمومی و حركت همگانی، به میدان مبارزه و نبرد با استبداد فرا خواند تا با آگاهی‏وبینش در راه نیل به اهداف خویش، از هیچ اقدام عملی فروگذاری نكنند. تكیه براصل همگانی نمودن مبارزه و ایجاد حركتی مردمی تا در پرتو آن، "انقلاب" مردمی تحقق‏ یابد وپایه‏های جامعه‏ای سالم بنیاد نهاده شود. از این رو در فرصت‏های مناسب، ازطرفی به‏افشای ماهیت رژیم استبدادی پرداخت و از طرف دیگر، چهره جامعه مطلوب ومورد نظراسلام را ترسیم كرد و مردم را برای رسیدن به چنین وضعیتی به مبارزه وقیام‏واداشت.
 

3 - 3: شكل حكومت
امام‏خمینی در میان انواع حكومت‏ها، شیوه "جمهوری" را بر می‏گزیند، زیرا در این نوع حكومت، هم مردم در تعیین زمامدار دخالت دارند و هم این‏كه مدت زمامداری فرد، محدود است و از طریق آرای مردم در انتخابات (رفراندوم) عمومی صورت می‏گیرد. ازاین‏رو نه حالت سلطنت موروثی دارد و نه تسلط وقدرت فردی خودكامه و استبدادی را می‏توان به كار گرفت.
 

جمهوری یك مطلب صحیحی است برای این‏كه هر مملكتی وقتی قرار دادند، خود این چهار سال، پنج سال، بعد از چهار سال و پنج سال باز ثانیاً باید قرار بدهند. دیگر برای نسل‏های آتیه، ارثی نیست.
[35]
 

اما برای مملكت اسلامی، این نوع جمهوری، "اسلامی" است. پس از سقوط رژیم 
 

 |249|
شاهنشاهی، فرمود كه به جمهوری اسلامی رأی می‏دهم، نه یك كلمه زیاد ونه یككلمه‏كم.
[36]طبیعتاً نوع جمهوری دموكراتیك یا جمهوری خلق را برای جامعه مسلمان قابل‏قبول نمی‏دانند.
اما شكل حكومت ما جمهوری اسلامی است. جمهوری به معنای این‏كه متكی بر آرای اكثریت است و اسلامی برای این‏كه متكی به قانون اسلام است‏و دیگر حكومت‏ها این طور نیستند كه تكیه بر قانون اسلامی داشته‏باشند.
[37]
 

در این سخن، امام همزمان به هر دو پایه مشروعیت نظام (اسلامیت و جمهوریت) اشاره نموده و تمایز آن را از حكومت‏های دیگر بیان داشته‏اند كه تكیه بر قانون اسلام است.
در سخنی دیگر در زمینه آرای مردم در نظام اسلامی می‏فرماید:
ما خواهان استقرار یك جمهوری اسلامی هستیم و آن حكومتی است متكی به آرای عمومی.شكل نهایی حكومت با توجه به شرایط و مقتضیات كنونی جامعه ما توسط خود مردم تعیین خواهد شد.
[38]
 

آنچه مهم است ضوابطی است كه در این حكومت باید حاكم باشد كه مهم‏ترین آنها عبارت است از این‏كه اوّلاً متكی به آرای ملت باشد، به گونه‏ای كه تمامی آحاد ملت در انتخاب فرد یا افرادی كه باید مسؤولیت و زمام امور را در دست بگیرند، شركت داشته باشند و دیگر این‏كه در مورد این افراد نیز خط مشی سیاسی و اقتصادی و سایر شؤون اجتماعی و كلیه قواعد و موازین اسلامی مراعات شود... خطوط اصلی در قانون اساسی این حكومت را اصول مسلّم اسلام كه در قرآن و سنت بیان شده است، تشكیل می‏دهد.
[39]
در چنین نظامی، قوای ثلاثه تشكیل دهنده حكومت یعنی قوّه مقننه، مجریه و قضاییه وجود دارند كه هر كدام، وظایف قانونی خود را كه اصول كلی آن در "قانون اساسی" مدوّن است و قانون هم به رفراندوم عمومی گذاشته می‏شود، به عهده دارند.
[41]
 

3 - 4: زمامداری (امامت) حكومت
در زمینه مدیریت و رهبری این نظام حكومتی، اصل "ولایت فقیه" را مطرح نمود كه محور نظام اسلامی است و در قانون اساسی نیز بدان تصریح شده است؛ یعنی در رأس چنین‏ نظام حكومتی، ولی فقیه قرار می‏گیرد كه هم دارای اختیارات قانونی حكومتی است وهم از ناحیه ولایت مطلقه فقیه (از ناحیه شرع) اعمال حاكمیت می‏نماید. چنین زمامداری‏پس از شرایط عامه مثل عقل و تدبیر می‏بایست از شرط: علم به قانون
 
 

 |250|
وعدالت،41 برخوردار باشد. با توجه به این‏كه در حكومت اسلامی، قانون الهی است، حكّام فقها هستند.
[42]
امام در توضیح صفات ضروری رهبری در حكومت اسلامی می‏فرماید:
زمامدار بایستی از كمال اعتقادی و اخلاقی برخوردار و عادل باشد و دامنش به معاصی آلوده‏نباشد.
[43]
 

در خصوص صفت دیگر می‏فرماید:
مجموعه شرط همان احكام و قوانین اسلام است كه باید رعایت و اجرا شود. از این جهت حكومت اسلامی، حكومت قانون الهی بر مردم است.
[44]
 

امام‏خمینی با غیر مشروع و غیر قبول اعلان كردن پایه‏های رژیم سلطنتی، تصدی حكومت توسط فقها را در همه جلوه‏های سیاسی و نهادهای اجتماعی، یك تكلیف شرعی وواجب عینی می‏داند و ولایت فقیه را در اموری چون تصدی مطلق حكومت، اجرای اسلام و برقراری نظام عادلانه اسلامی انجام وظیفه می‏داند.
عهده‏دار شدن حكومت فی حد ذاته، شأن و مقامی نیست، بلكه وسیله انجام وظیفه اجرای احكام و برقراری نظام عادلانه اسلام است...پس نَفْس حاكم شدن و فرمانروایی وسیله‏ای بیش نیست... موضوع ولایت فقیه، مأموریت و انجام وظیفه است.
[45]
 

از دیدگاه امام، ولایت فقیه، ولایت رسول الله است و سابقه وجود آن به زمان پیامبر اكرم‏بر می‏گردد:
قضیه ولایت فقیه یك چیزی نیست كه مجلس خبرگان ایجاد كرده باشد. ولایت فقیه یك چیزی است كه خدای تبارك و تعالی درست كرده است. همان ولایت رسول الله‏است.
[46]
 

همان ولایتی كه برای رسول اكرم (ص) و امام در تشكیل حكومت و اجرا و تصدی اداره هست، برای فقیه هم هست. پس از ثبوت این مطلب لازم است كه فقها اجتماعاً یا انفراداً برای اجرای حدود و حفظ ثغور، نظام حكومت شرعی تشكیل دهند. این امر اگر برای كسی امكان داشته باشد، واجب عینی است وگرنه واجب كفایی است. در صورتی هم كه ممكن نباشد، ولایت ساقط نمی‏شود، زیرا از جانب خدا منصوبند... این طور نیست كه حالا كهنمی‏توانیم حكومت عمومی و سراسری تشكیل بدهیم، كنار بنشینیم، بلكه تمامی امور كه مسلمین محتاجند و از وظایفی است كه حكومت اسلامی باید عهده‏دار باشد، هر مقدار كه می‏توانیم باید انجام دهیم.
[47]
 

 |251|
 

امام‏خمینی پس از تشكیل حكومت اسلامی، از طریق به‏كارگیری ولایت درانتخاب فقهای شورای نگهبان برای نظارت بر مصوبات قوه مقننه‏
[48] و تنفیذ حكم رئیس جمهوری در قوه مجریه و انتخاب رئیس قوه قضاییه، مشروعیت نظام سیاسی را با مبانی مقبولیت آن كه به انتخابات و آرای اكثریت مربوط است پیوند می‏زند:
بر هیچ یك از آنان كه از انقلاب اسلامی ایران اطلاع دارند، پوشیده نیست كه انگیزه این‏انقلاب و رمز پیروزی آن اسلامی بوده و ملت ما در سراسر كشور از مركز تادورافتاده‏ترین شهرها و قُرا و قصبات با اهدای خون و فریاد الله‏اكبر جمهوری اسلامی راخواستار شدند ودر رفراندوم بی‏سابقه و اعجاب‏آور با اكثریت قریب به اتفاق به‏جمهوری اسلامی رأی‏دادند.
[49]
امام اصل ولایت فقیه را به عنوان ضامن اسلامیت و سلامت حكومت و حاكمیت قانون در جامعه و مانع از استبداد و دیكتاتوری ذكر می‏كند و آن را اصلی مترقی كه فواید و اثرات زیادی دارد، معرفی می‏كند:
شما از ولایت فقیه نترسید. فقیه نمی‏خواهد به مردم زورگویی كند. اگر یك فقیهی بخواهد زورگویی كند، این فقیه دیگر ولایت ندارد...دیكتاتوری دركار نیست. می‏خواهیم جلوی دیكتاتوری را بگیریم. ولایت فقیه، ولایت بر امور است كه نگذارد این امور از مجاری خودشبیرون برود. نظارت كند بر مجلس، بر رئیس جمهور كه نبادا یك پای خطایی بردارد...نظارت كند بر همه دستگاه‏ها، بر ارتش كه نبادا یك كار خلافی بكند. جلوی دیكتاتوری را ما می‏خواهیم بگیریم. نمی‏خواهیم دیكتاتوری باشد. می‏خواهیم ضد دیكتاتوری باشد، ولایت فقیه ضد دیكتاتوری است، نه دیكتاتوری.
[50]
 

آن‏قدر به ولایت فقیه اثر مترقی بار است كه در سایر این مواردی كه شما ملاحظه می‏كنید، معلوم نیست مثل آن‏جا باشد. یك نفر آدمی كه همه جهات اخلاقی‏اش و دیانتی‏اش وملی بودنش و علم و عملش ثابت است پیش ملت و خود ملت این را تعیین می‏كنند، این نظارت می‏كند بر این‏كه نبادا خیانت بشود.
[51]
ازاین‏رو مخالفت با ولایت فقیه را، تكذیب ائمه و اسلام می‏داند.
[52]
حكومت و قدرت پیشنهادی امام‏خمینی مبتنی بر عقل و شرع است. دولت عقل و شرع‏ است.
توانایی امام در انطباق مبانی مشروعیت و مرزهای مقبولیت ِیك نظام سیاسی بود كه مشروعیت آن بر اساس ارزش‏های دینی و مقبولیت و كارآمدی آن نظام سیاسی مبتنی بر عقل 
 

 |252|
تأمین و تضمین می‏شد. امام از طریق ضرورت عقلی حكومت انسان‏های صالح، به این نتیجه رسید كه جمع هر دو شرط جز در فقیه و مجتهد ممكن نیست.
حاكم و فقیه اوّلاً باید احكام اسلام را بداند؛ یعنی قانوندان باشد و ثانیاً عدالت داشته، از كمال اعتقادی و اخلاقی برخوردار باشد. عقل همین اقتضا را دارد، زیرا حكومت اسلامی حكومت قانون است، نه خودسری و نه حكومت اشخاص بر مردم. اگر زمامدار مطالب قانونی را نداند، لایق حكومت نیست، چون اگر تقلید كند، قدرت حكومت شكسته می‏شود و اگر نكند، می‏تواند حاكم و مجری قانون اسلام باشد. و این مسلّم است كه "الفقهاء حكّامٌ علی السلاطین". سلاطین اگر تابع اسلام باشند، باید به تبعیت فقها درآیند و احكام راازفقهابپرسند و اجرا كنند. در این صورت حكام حقیقی همان فقها هستند. پس بایستی حاكمیت رسماً به فقها تعلق بگیرد، نه به كسانی كه به علت جهل به قانون مجبورند از فقها تبعیت كنند.
[53]
"حكومت اسلام، حكومت قانون است. دراین طرز حكومت، حاكمیت منحصر به خداست و قانون. همان، فرمان و حكم خداست. قانون اسلام یا فرمان خدا بر همه افراد و بر دولت اسلامی، حكومت تام دارد. همه افراد از رسول اكرم (ص) گرفته تا خلفای آن حضرت و سایر افراد تا ابد تابع قانون هستند. همان قانونی كه از طرف خدای تبارك و تعالی نازل شده و در لسان قرآن و نبی اكرم (ص) بیان شده است...".
[54]
اسلام دین قانون است، قانون. پیغمبر هم خلاف نمی‏توانست بكند. نمی‏كردند! حكم، قانوناست. غیر از قانون الهی كسی حكومت ندارد. برای هیچ كس حكومت نیست؛ نه فقیه و نه غیر فقیه. همه تحت قانون عمل می‏كنند. مجری قانون هستند همه، هم فقیه و هم غیر فقیه، همه مجری قانونند.
[55]
 

در سخنی دیگر می‏فرماید:
آن فقیهی كه برای امت تعیین شده است و امام امت قرار داده شده است، آن است كه می‏خواهد این دیكتاتوری‏ها را بشكند و همه را به زیر بیرق اسلام و حكومت قانون بیاورد. اسلام، حكومتش حكومت قانون است؛ یعنی قانون الهی. قانون، قرآن و سنت است، وحكومت، تابع قانون است؛ یعنی خود پیغمبر هم تابع قانون (بود)، خود امیرالمؤمنین هم تابع قانون (بود). تخلف از قانون یك قدم نمی‏كردند و نمی‏توانستند بكنند.
[56]
از دیدگاه امام "اطاعت از حكومت اسلامی، وظیفه اسلامی و وجدانی است‏
[57] و پس از 
 

 |253|
تشكیل و استقرار حكومت، حفظ آن "یكی از واجبات شرعیه و عقلیه است كه نظام باید محفوظ باشد".
[58] امام قیام بر ضد حكومت اسلامی را در حكم كفر می‏داند.


قیام بر ضد حكومت اسلام، خلاف ضروری اسلام است، خلاف اسلام است. بالضرورة حكومت‏الان حكومت اسلامی است. قیام كردن بر خلاف حكومت اسلامی، جزایش جزای‏بزرگی است... قیام بر ضد حكومت اسلامی در حكم كفر است. بالاتر از همه معاصی‏است.
[59]
 

این حكومت اگر چه در اقلیمی خاص استقرار می‏یابد، اما، مرز جغرافیایی، آن را محدود نمی‏سازد، به‏طوری كه می‏تواند "امّ‏القرایی" برای تمامی مسلمانان محسوب شود.
در شمای زیر تا حدودی شكل حكومتی كه جامعه آرمانی دینی در شكل جمهوری است ترسیم شده است.
 
 

 
 

 |254|
 

امام‏خمینی پس از طرح مبانی نظری حكومت اسلامی، ارگان‏ها و نهادهای مختلف یك‏ نظام سیاسی را پذیرفته و تحقق نهادها را بر عهده مردم و مقتضیات جامعهمحوّل‏ می‏نماید. ایشان وجود نهادها را لازمه استقرار عینی حكومت اسلامی و دوام و بقای‏ آن می‏داند.
تمام نهادهای مدنی موجود در نظام سیاسی، در بیانات امام‏خمینی مورد تأكید قرار گرفته است. محورهای عمده‏ای كه صاحبان آرا و اندیشه در توسعه سیاسی مطرح نموده‏اند، مورد پذیرش امام‏ خمینی است و جمهوری اسلامی مورد نظر ایشان، بر شاخص‏های توسعه سیاسی استقرار یافته و به تحقق و تثبیت آنها كمك می‏نماید. شاخص‏هایی چون عقلانیت،دموكراسی، آزادی، حاكمیت قانون، انتخابات، مجلس و قوه قانون‏گذاری، آرای مردم، مشاركت و نظارت مردم بر امور، استقلال و تفكیك قوا، احزاب سیاسی، برابری و... از مواردی هستند كه در اندیشه امام جایگاه ویژه‏ای داشته و در نظام سیاسی طراحی شده توسط ایشان مورد تأكید قرار گرفته‏اند.
امام‏خمینی با پذیرش عنصر اصلی و كلیدی دموكراسی یعنی اتكا به مردم (اكثریت) همراه با التزام عملی حكومت به دیانت اسلام، الگوی جدیدی از نظم سیاسی ارائه داده‏اند. نظم سیاسی كه هم به آرای مردم متكی است و هم مبنای عمل، مقررات، قوانین، جهت‏گیری‏ها و اهداف آن اسلام است. بر این اساس در دیدگاه امام مشروعیت با مفهوم دو عنصر یعنی شرعیت و حقانیت، هم‏چنین مقبولیت و مورد تبعیت واقع شدن، دو پایه و مبنا دارد: التزام به اسلام و تأیید و خواست مردم.
از نظر امام چون مردم مسلمان هستند آرا، انتخاب، خواست و اراده آنان به طور طبیعی بر اسلام تعلق خواهد گرفت و تناقضی بین خواست و اراده مردم مسلمان كه "مبتنی بر اسلام است" با نظام سیاسی وجود نخواهد داشت.
[60]
"جمهوری اسلامی یعنی این‏كه رژیم به احكام اسلامی و به خواست مردم عمل كند".
[61]
در سخنی دیگر به این دو مبنا در حكومت مورد نظر خود چنین اشاره نموده است:
در جمهوری اسلامی، زمامداران مردم نمی‏توانند با سوء استفاده از مقام، ثروت اندوزی كنند ویا در زندگی روزانه امتیازی برای خود قایل شوند. باید ضوابط اسلامی را در جامعه ودرهمه‏سطوح به دقت رعایت كنند و حتی پاسدار آن باشند. دقیقاً به آرای عمومی درهمه‏جا احترام بگذارند. هیچ‏گونه تسلط و یا دخالت اجانب را در سرنوشت مردم نبایدبپذیرند."
[62] 
 

 |255|
 

در باره ضرورت قوه مجریه در حكومت می‏فرماید:
در همه كشورهای دنیا این طور است كه جعل قانون به تنهایی فایده ندارد و سعادت بشرراتأمین نمی‏كند. پس از تشریع قانون باید قوه مجریه‏ای به وجود آید. در یك تشریع یا در یك حكومت اگر قوه مجریه نباشد، نقص وارد است. به همین جهت اسلام همان‏طور كه جعل قوانین كرده، قوه مجریه هم قرار داده است. ضرورت اجرای احكام و ضرورت قوه مجریه و اهمیت آن در تحقق رسالت و ایجاد نظام عادلانه‏ای كه مایه خوشبختی بشر است سبب شده كه تعیین جانشین مترادف با تمام رسالت باشد.
[63]
 

4. جمهوری اسلامی و توسعه سیاسی
 

ذكر سخنان امام در باره شاخص‏های توسعه سیاسی وضرورت وجود آنها در نظام اسلامی، نسبت جمهوری اسلامی با توسعه سیاسی را مشخص می‏كند:
 

 

4 - 1: دموكراسی
ما بنای بر این نداریم كه یك تحمیلی به ملتمان بكنیم و اسلام به ما اجازه نداده است كه دیكتاتوری بكنیم...ما حق نداریم. خدای تبارك و تعالی به ما حق نداده است. پیغمبر اسلام به ما حق نداده است كه ما به ملتمان یك چیزی را تحمیل بكنیم.
[64]
رژیمی كه به جای رژیم ظالمانه شاه خواهد نشست، رژیم عادلانه‏ای است كه شبیه آن‏رژیم در دموكراسی غرب نیست وپیدا نخواهد شد. ممكن است دموكراسی مطلوب ما با دموكراسی‏هایی كه در غرب هست مشابه باشد، اما آن دموكراسی كه مامی‏خواهیم‏به‏وجود آوریم، درغرب وجود ندارد. دموكراسی اسلام كاملتر از دموكراسی غرب است.
[65]
 

 

4 - 2: مجلس قانون‏گذاری
مجلس قانون‏گذاری در اندیشه امام‏خمینی جایگاه ویژه‏ای دارد و در رأس همه امور تلقی شده و یكی از اركان مهم نظام اسلامی را تشكیل می‏دهد. اما این مجلس باید مطابق با آیین اسلام به قانون‏گذاری بپردازد و قوانین مصوب آن نباید مغایرت و مخالفتی با اسلام داشته باشد تشخیص این امر بر عهده شورای نگهبان است. علاوه بر این، نمایندگان مجلس باید واجد شرایط لازم از نظر تعهد دینی باشند كه هم در بیانات امام‏خمینی و هم در قانون
 
 

 |256|
انتخابات به این ویژگی‏ها اشاره شده است. بدین ترتیب امام ضمن پذیرش حق نمایندگی برای مردم و پذیرش مجلس قانون‏گذاری، آن را به دو شرط مشروط می‏نماید: مغایر نبودن قوانین مصوب مجلس با اسلام، تعهد دینی و اسلامی نمایندگان.
مجلس تنها مرجعی است كه برای یك ملت است. مجلس قوه مجتمع یك ملت است در یك گروه. تمام قوای یك ملت در یك گروه مجتمع است و مجلس از همه مقاماتی كه در یك كشوری هست بالاتر است.
[67]
 

"مجلس شورای اسلامی كه در رأس تمام نهادهای نظام جمهوری اسلامی است، از ویژگی‏های خاص برخوردار است كه مهم‏ترین آنها اسلامی - ملی بودن آن است. اسلامی‏است كه تمام تلاش در راه تصویب قوانین غیر مخالف با احكام مقدس اسلام است... و ملی است كه از متن ملت جوشیده است و دست شرق وغرب و وابستگان به آنان ازسرنوشت آن كوتاه است...بر آرای‏توده متعهد به اسلام و اصیل و زحمتكش و محروم استواراست."67
در قانون اساسی جمهوری اسلامی بر اساس اصل تفكیك قوا، در فصل ششم، قوه مقننه (قانون‏گذاری) پیش‏بینی شده واختیارات وسیعی به مجلس شورای اسلامی داده شده است. در باره این مجلس آمده است: "مجلس شورای اسلامی از نمایندگان ملت كه به طور مستقیم و با رأی مخفی انتخاب می‏شوند تشكیل‏می‏گردد.
[68]
با همه اختیاراتی كه مجلس شورای اسلامی در قانون اساسی دارد، بر طبق اصل هفتاد ودوم "نمی‏تواند قوانینی وضع كند كه با اصول واحكام مذهب رسمی كشور یا قانون اساسی مغایرت داشته باشد. تشخیص این امر به ترتیبی كه در اصل نود و ششم آمده، بر عهده شورای نگهبان است".
[69]
از این رو امام‏خمینی به صراحت بر ضرورت اسلامی بودن قوانین مصوب مجلس قانون‏گذار تأكید می‏نماید. در پیامی كه به مناسبت افتتاح مجلس خبرگان قانون اساسی فرستادند، به ملت، حضرات علمای عظام و سایر وكلاچنین تذكر می‏دهد:
قانون اساسی و سایر قوانین در این جمهوری باید صددرصد بر اساس اسلام باشد و اگر یك‏ماده هم بر خلاف احكام اسلام باشد، تخلف از جمهوری و آرای اكثریت قریب به اتفاق‏ملت است. بر این اساس هر رأی یا طرحی كه از طرف یك یا چند نماینده به مجلس داده‏شود كه مخالف اسلام باشد، مردود و مخالف مسیر ملت و جمهوری اسلامی است و اصولاًنمایندگانی كه بر این اساس انتخاب شده باشند، وكالت آنان محدود به حدود جمهوری اسلامی‏است واظهار نظر و رسیدگی به پیشنهادهای مخالف اسلام یا مخالف نظام جمهوری،خروج از حدود وكالت آنهاست.
[70] 
 

 |257|
 

4 - 3: حاكمیت قانون
جمهوری اسلامی مورد نظر امام‏خمینی حكومت قانون است و تفاوت آن با حكومت‏های استبدادی كه رأی و نظر یك فرد یا گروه ِحاكم مبنای عمل است، حاكمیت قانون است. از این رو امام بر حاكمیت قانون تأكید خاص دارد و حكومت‏هایی كه به قانون اعتنا و التزام ندارند، از نظر ایشان مطرود است. بنابراین یكی دیگر از شاخص‏هایتوسعه‏سیاسی كه حاكمیت قانون است، اساس جمهوری اسلامی را تشكیل می‏دهد. در این زمینه می‏فرماید:
ما می‏خواهیم یك حكومتی داشته باشیم كه‏این حكومت قانون را ملاحظه بكند. حكومت قانونی باشد. آن حكومتی كه تمام قوانین بشری را، تمام قوانین عالمی را زیر پا بگذارد و هر جوری دلش بخواهد با یك ملتی عمل بكند، ما با او مخالفت داریم. مامی‏خواهیم یك حكومتی باشد مثل حكومت اسلام كه غیر از قانون هیچ چیز حكومت نكند؛ هیچ. قانون فقط حكومت بكند... آن‏ هم قانون عدل، آن هم قانون صحیح، آن هم قانونی كه برای رشد بشر است، برای صلاح بشر است.
[71]
 

اگر به قانون خاضع بشویم و اگر قانون را محترم بشمریم، هیچ اختلافی پیش نخواهد آمد. اختلافات از راه قانون شكنی‏ها پیش می‏آید. اگر قانون حكومت كند در یك كشوری، چنانچه از صدر عالم تاكنون تمام انبیا برای برقرار كردن قانون آمده‏اند و اسلام برای برقراری قانون‏آمده است...تمام برای قانون خاضع بوده‏اند، تسلیم قانون بوده‏اند... قانون برایهمه‏است... و برای تهذیب همه ملت است و برای آرامش خاطر همه ملت است و برای مصالح همه ملت است.
[72]
 

4 - 4: آزادی
امام‏خمینی، آزادی را به عنوان حق اولیه بشر می‏پذیرند و در طول دوران مبارزه سیاسی آن را یكی از اهداف مبارزه خود محسوب می‏داشتند. معتقدند پیامبر اسلام بنیانگذار آزادی بوده، اما آزادی مورد نظر ایشان با مفهوم آزادی غربی متفاوت است. ایشان ضمن قبول وحمایت از مهم‏ترین انواع آزادی مانند سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، افكار و...، محدودیت‏ها و شروطی برای آنها قایل است. این محدودیت‏ها ناظر بر مصالح جامعه، مردم و حفظ ثبات نظام اجتماعی - سیاسی و برگرفته از التزام حكومت و جامعه به دین اسلام
 
 

 |258|
می‏باشد. در باره اصل پذیرش آزادی می‏فرماید:
در اسلام اختناق نیست. در اسلام آزادی است برای همه طبقات، برای زن، برای مرد، برای سفید، برای سیاه، برای همه.
[73]
و اما طرز حكومتی كه ما پیشنهاد می‏كنیم، حكومت جمهوری اسلامی است و اساسش بر آزادی و استقلال كشور و عدل و تعدیل تمام دستگاه‏های دولتی است.
[74]
سیاست ما همیشه بر مبنای حفظ آزادی، استقلال و حفظ منافع مردم است كه این اصل را هرگز فدای چیزی نمی‏كنیم.
[75]
 

امام برای آزادی حدودی را قایل است. ایشان آزادی را در چارچوب قوانین كشور می‏پذیرند و آن را محدود به قانون می‏دانند.
در هر مملكتی آزادی در حدود قانون است. در حقوق قوانین آن مملكت است. مردم آزاد نیستند كه قانون را بشكنند. معنی آزادی این نیست كه هر كس بر خلافقوانین،برخلاف قانون اساسی یك ملت، بر خلاف قوانین ملت هم هر چه دلخواهش می‏خواهد بگوید.
[76]
باید حدود آزادی آن چیزی باشد كه ملت می‏خواهد، نه آنی كه به خلاف ملت آدم آزاداست.
[77]
ما آزادی مطلق خواهیم داد و می‏دهیم و داده‏ایم، لكن نه برای توطئه... توطئه باید در هم شكسته شود.
[78]
آزادی غیر از توطئه است. آزادی آزادی بیان است. هر چه می‏خواهند بگویند، توطئه‏نكنند.
[79]
آزادی كه به هرج و مرج بینجامد و به زیردستان ظلم شود، بر خلاف نظام اسلامی و ملی است. فرد زیر هیچ یك از قواعد غیر اسلامی و غیر ملی نباید باشد.
[80] اگر آزادی به توطئه، فساد و خلاف مصالح ملت منجر شود، مورد پذیرش امام نیست و با آن مبارزه می‏نماید. به نظر ایشان "آزادی باید منطقی و طبق قانون باشد"
[81] و مردم "در حدود قوانین، در حدود كارهای عقلایی"
[82] آزاد می‏باشند.
آزادی مورد نظر امام محدودیت‏هایی را در راستای رعایت دستورها و تعالیم دینی اسلام پیدا می‏كند؛ یعنی آزادی این نیست كه مردم بتوانند در ملاء عام فساد كرده و مرتكب فحشا،بی‏بندوباری، شرب خمر، قمار، توهین به مقدسات مذهبی، دروغ‏پردازی، تهمت 
 

 |259|
و... گردند. امام با صراحت اعلام می‏كند كه آزادی بدون اسلام را نمی‏خواهد و آزادی در چارچوب اسلام، مطلوب ایشان است.
ما آزادی كه اسلام در آن نباشد نمی‏خواهیم. ما استقلالی كه اسلام در آن نباشد نمی‏خواهیم، ما اسلام می‏خواهیم. آزادی در پناه اسلام است. استقلالی كه در پناه اسلام است ما می‏خواهیم. ما آزادی و استقلال بی اسلام به چه دردمان می‏خورد؟ وقتی اسلام نباشد، وقتی پیغمبر اسلام مطرح نباشد، وقتی قرآن اسلام مطرح نباشد، هزار تا آزادی باشد ممالك دیگر هم آزادی دارند، ما آن را نمی‏خواهیم.
[83]
 

شما بی بند و باری را آزادی می‏دانید. شما فساد اخلاق را آزادی می‏دانید. شما فحشا را آزادی می‏دانید...البته آزادی كه منتهی بشود به تباهی ملت، به تباهی كشور، آن آزادی را نمی‏توانیم بدهیم.
[84]
امام معتقد است كه اسلام تأمین كننده آزادی سالم است:
اسلام است كه برای ما آزادی، یك آزادی سالم، آزادی صحیح تأمین می‏كند.
[85] آزادی كه در اسلام است، در حدود قوانین اسلام است، آن چیزی كه خدا فرموده است نباید بشود، شما آزاد نیستید كه الزام كنید.
[86]
امام به آزادی بیان و عقیده و افكار معتقدند و درعین پذیرش، شرایطی را برای آن‏قایل‏اند.
در مملكت ما آزادی اندیشه هست، آزادی قلم هست، آزادی بیان هست ولی آزادی توطئه وآزادی فساد كاری نیست. شما اگر توقع دارید كه ما بگذاریم بر ما توطئه كنند و مملكت ما را به هرج و مرج بكشند، به فساد بكشند و مقصودشان از آزادی این است، در هیچ جای دنیا همچو آزادی نیست.
[87]
 

در باره آزادی زنان و نقش آنان در جامعه با دید مثبت نظر می‏دهد، ضمن آن كه بر رعایت موازین دینی در پوشش و اختلاط با مردان و رعایت پاكدامنی تأكید می‏نماید:
زنان در انتخاب فعالیت و سرنوشت و هم‏چنین پوشش خود با رعایت موازینی آزادند.
[88]
اسلام با آزادی زن نه تنها موافق است، بلكه خود پایه‏گذار آزادی زن درتمام ابعاد وجودی زن است.
[89]
زنان در جامعه اسلامی آزادند و از رفتن آنان به دانشگاه و ادارات و مجلسین به هیچ وجه جلوگیری نمی‏شود. از چیزی كه جلوگیری می‏شود، فساد اخلاقی است كه زن و مردم نسبت به آن مساوی هستند و برای هر دو حرام است.
[90]
 

اصل نهم قانون اساسی ضمن تأكید بر آزادی، حدود آن را در ارتباط با استقلال كشور به 
 

 |260|
صراحت تعیین نموده است:
جمهوری اسلامی و توسعه سیاسی در نظر امام‏خمینی (ره) (قسمت سوم)

.در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی كشور از یكدیگر تفكیك ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و نظامی‏وتمامیت ارضی ایران كم‏ترین خدشه‏ای وارد كند و هیچ مقامی حق ندارد به نامحفظاستقلال و تمامیت ارضی كشور، آزادی‏های مشروع را، هر چند با وضع قوانین ومقررات، سلب كند.
[91]
 

4 - 5: مشاركت و نظارت مردم
یكی از شاخص‏های توسعه سیاسی، مشاركت مردم در امور سیاسی و اقتصادی، هم‏چنین نظارت آنان در مسائل اجتماعی و سیاسی است كه لازمه اتكای حكومت به مردم‏است. یكی از مهم‏ترین مفاهیم مرتبط با دموكراسی و مشروعیت نظام سیاسی، خواست‏و تأیید مردم است. دموكراسی بدون اتكای نظام سیاسی بر مشاركت مردم ونظارت‏آنان تحقق نمی‏یابد. جمهوری اسلامی مورد نظر امام، نظامی است مردمی كه‏به‏نقش‏اكثریت در مشروعیت آن قایل است. از این رو به مشاركت و نظام مردم اذعان‏دارد.
امام‏خمینی به عنوان طراح و رهبر این نظام و مدافع مردمی بودن حكومت، ضمن پذیرش مشاركت و نظارت مردم، آن را تضمین كننده امنیت و آرامش جامعه می‏داند و برای نهادینه كردن این دو مقوله در امور سیاسی و اجتماعی، هم‏چنین استقرار ابزارهای ایفای نقش مردم، شاخص‏های عملی دموكراسی یا نهادهایی را كه از طریق آنها مردم در سیاست و حكومت، رأی و نظر و مشاركت خود را اعمال می‏كنند می‏پذیرند. شاخص‏هایی چون حق رأی، حق نمایندگی، دستگاه قانون‏گذاری و انتخاب رئیس جمهور.
 

باید همه زن‏ها و همه مردها در مسائل اجتماعی، در مسائل سیاسی وارد باشند و ناظر باشند. هم به مجلس ناظر باشند، هم به كارهای دولت ناظر باشند. اظهار نظر بكنند. ملت باید الآن همه‏شان ناظر امور باشند. اظهار نظر بكنند در مسائل سیاسی، در مسائل اجتماعی، در مسائلی كه عمل می‏كند دولت. استفاده بكنند، اگر یك كار خلاف دیدند.
[92]آگاهی مردم و مشاركت و نظارت و همگامی آنها با حكومت منتخب خودشان، خود بزرگترین ضمانت حفظ امنیت در جامعه می‏باشد.
[93]
 

ملت است كه با رأی خودش رئیس جمهوری تعیین می‏كند، جمهوری اسلامی را رأی 
 

 |261|
می‏دهد و با رأی خودش كه متمركز است در مجلس، دولت را تعیین خواهد كرد و همه امور دست خود ملت است.
[94]
هر ملتی باید سرنوشت خودش را، خودش تعیین كند.
[95]
ملت همه باید حاضر باشند در مسائل سیاسی.
[96]
 

4 - 6: مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی
وجود مطبوعات آزاد، از شاخص‏های توسعه سیاسی است. مطبوعات عامل مهمی در انتشار بیان و اندیشه و از لوازم ضروری آزادی محسوب می‏شوند. امام‏خمینی در سخنان خود بر نقش مهم مطبوعات در تعلیم و تربیت و هدایت و رشد جامعه تأكید نموده و از آزادی مطبوعات طرفداری می‏نماید و حوزه عمل آنها را مشخص می‏سازد. مواردی چون تهمت، دروغ، شایعه، توهین به مقدسات، توطئه، اختلاف و هرج و مرج، حركت بر خلافمسیر ملت و مصالح جامعه، فساد، تبلیغات سوء، خیانت به اسلام و مسلمانان از جمله محدودیت‏هایی است كه امام در نظام اسلامی برای مطبوعات بر می‏شمارند. در غیر این موارد مطبوعات آزادی دارند.
روزنامه‏هایی كه مضر به حال ملت نباشد و روزنامه‏هایی كه نوشته‏شان گمران كننده نباشد آزادند.
[97]
نقش نشریات در هر كشوری از همه چیزها بالاتر است. روزنامه‏ها و مجلات می‏توانند كه یك كشوری را رشد بدهند و هدایت بدهند به راهی كه صلاح كشور است و می‏توانند كه به عكس عمل بكنند.
[98]
 

به طور كلی در هر كشوری مطبوعات آن كشور و تلویزیون و رادیو آن كشور باید در مسیر آن ملت و در خدمت ملت باشد. مطبوعات باید ببینند كه ملت چه می‏خواهد، مسیر ملت چیست. روشنگری از این طریق داشته باشد و مردم را هدایت كند.
[99]
 

روزنامه‏ها آزادند مطالب بنویسند، مسائل بنویسند، اما آزاد هستند كه اهانت مثلاً به مقدسات مردم بكنند؟
[100]
من ارباب جراید و رسانه‏ها و گویندگان را نصیحت می‏كنم كه دست از این شایعه افكنی‏ها بردارند و مسائل بیهوده و مطالب دروغ را برای زیاد شدن تیراژ پخش نكنند، كه اگر احساس توطئه و فساد شود، ملت با آنها به طوری دیگر عمل می‏كنند.
[101]
محدودیت‏های مطبوعاتی در قانون اساسی پیش‏بینی شده است. در اصل بیست و چهارم 
 

 |262|
آمده است: نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آن كه مُخلّ به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معیّن می‏كند.
[102]
 

4 - 7: احزاب سیاسی و جناح‏ها
از لوازم حكومت مردمی و مبتنی بر دموكراسی، پذیرش احزاب و جناح‏های مختلف فكری است. احزاب مانند شوراها یكی از راهكارهایی است كه مشاركت مردم در امور سیاسی و اجتماعی را ممكن و آسان می‏نماید. در جمهوری اسلامی وجود احزاب و جناح‏های مختلف، نیز اصل شورا پذیرفته شده و امام‏خمینی با آن موافقند، اما در این مورد شرایط و محدودیت‏هایی را قائل هستند.
همه مردم آزادند، مگر حزبی كه مخالف با مصلحت مملكت باشد.
[103]
 

هرگونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتی كه مصالح مردم را به خطر نیندازد، آزادند و اسلام در تمامی این شؤون حد و مرز آن را تعیین كرده است.
[104]
 

این طور نیست كه حزب بد باشد یا هر حزبی خوب باشد. میزان ایده حزب است.
[105]
اگر در این نظام كسی یا گروهی خدای ناكرده بی جهت در فكر حذف یا تخریب دیگران بر آید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آن كه به رقیب یا رقبای خود ضربه بزند، به اسلام و انقلاب لطمه وارد كرده است.
[106]
 

اصل بیست و ششم قانون اساسی نیز ضمن تأكید بر آزادی احزاب، محدودیت‏های فعالیت آنان را تعیین نموده است.
احزاب، جمعیت‏ها، انجمن‏های سیاسی و صنفی و انجمن‏های اسلامی یا اقلیت‏های دینی شناخته شده آزادند، مشروط به این‏كه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نكنند. هیچ كس را نمی‏توان از شركت در آنها منع كرد یا به شركت در یكی از آنها مجبور ساخت.
[107]
 

4 - 8: برابری انسان‏ها
برابری انسان‏ها در خلقت و در مقابل قانون و در انتخابات، نیز برابری در داشتنفرصت‏های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و حذف امتیازات موروثی، نژادی و طبقاتی در جمهوری اسلامی و در دیدگاه امام پذیرفته شده است. تنها ملاك و معیار برابری، تقوا و پاكی از انحراف و خطا ذكر شده است.
 
 

 |263|
 

از همین اصل اعتقادی توحید، ما الهام می‏گیریم كه همه انسان‏ها در پیشگاه خداوند یكسان‏اند...اصل برابری انسان‏ها واین‏كه تنها امتیاز فردی نسبت به فرد دیگر، بر معیار وقاعده تقوا و پاكی از انحراف و خطاست.
بنابراین با هر چیزی كه برابری را در جامعه بر هم می‏زند و امتیازات پوچ و بی‏محتوا را در جامعه حاكم می‏سازد، باید مبارزه كرد.
[108]
اسلام دین برابری و برادری است... آن چیزی كه در اسلام مطرح است، تقوا و صفا و برادری و برابری است.
[109]
اسلام طبقه‏ای را بر طبقه دیگر ترجیح نداده است... اسلام تمام طبقات را مساوی دانسته‏است.
[110]
من به همه اقشارملت،به تمام عرض می‏كنم كه دراسلام هیچ امتیازی بین اشخاص غنی واشخاص غیرغنی و اشخاص سفید و سیاه، اشخاص مختلف، سنی، شیعه، عرب، عجم و ترك و غیر ترك به هیچ وجه امتیازی ندارند. قرآن كریم امتیاز را به عدالت و به تقوا دانسته است. كسی كه تقوا دارد امتیاز دارد. كسی كه روحیات خوب دارد امتیاز دارد، اما امتیاز به مادیات نیست، امتیاز به دارایی‏ها نیست. باید این امتیازات از بین برود و همه مردم مساوی هستند باهم وحقوق تمام اقشاربه آنهاداده می‏شود. همه باهم مساوی هستند.
[111]
 

در مورد اقلیت‏های دینی آمده است:
در اسلام مابین اقشار ملت‏ها هیچ فرقی نیست. در اسلام حقوق همه ملت‏ها مراعات شده است. حقوق مسیحیین مراعات شده است. حقوق یهود و زردتشتیین مراعات شده است. تمام افراد عالَم را بشر می‏داند و حق بشری برای آنها قایل است.
[112]
اقلیت‏های مذهبی نه تنها آزادند، بلكه دولت اسلامی موظف است از حقوق آنها دفاع كند و دیگر این‏كه هر ایرانی حق دارد كه مانند همه افراد از حقوق اجتماعی برخوردار باشد. مسلمان یا مسیحی و یا یهودی و یا مذهب دیگر فرقی ندارد.
[113]
تمام اقلیت‏های مذهبی در ایران برای اجرای آداب دینی واجتماعی خود آزادند وحكومت اسلامی خود را موظف می‏داند تا از حقوق و امنیت آنان دفاع كند و آنان هم مثل سایر مردم مسلمان ایران، ایرانی و محترم هستند.
[114]
این مملكت مال همه ما هست، مال همه ما، مال اقلیت‏های مذهبی، مال مذهبیون ما، مال برادران اهل سنت ما، همه ما باهم‏هستیم... ما پیوستگی خودمان را به اقلیت‏های مذهبی اعلام‏می‏كنیم. ما برادری خودمان را به برادران اهل سنت اعلام‏می‏كنیم.
[115]
 

 |264|
 

در اصل بیستم قانون اساسی آمده است:
همه افراد ملت اعم از زن و مرد، یكسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.
[116]
 

5: نتیجه
 

در مجموع، تشكیل حكومت اسلامی، یكی از ابعاد مهم اندیشه سیاسی امام‏خمینی است.حضرت امام دین اسلام را دارای ماهیتی ظلم ستیز و برخوردار از ویژگی مبارزه می‏دانند واهمیت و پویایی و استمرار آن را در تشكیل حكومت ذكر می‏كنند و این موضوع را با صراحت اعلام‏می‏دارند.
اهتمام به احكام سیاسی اسلام و كوشش در راه برقراری نظام سیاسی كه تحقّق بخش این‏گونه احكام است، یكی از ویژگی‏های بارز اندیشه سیاسی امام‏خمینی است. حتی برخی، اعمال عبادی نظیر حج و نماز را دارای بار سیاسی می‏دانند.
بر مبنای همین تفكّر حركت آفرین و تحرك‏زا و نشأت گرفته از روح اسلام ناب و اصیل بود كه با نفی حكومت سلطنتی وطاغوتی پیشین و مبارزه‏ای گسترده و فرا گیر علیه آن، با همّت وپشتیبانی مردم، توانستند نظام مقدّس جمهوری اسلامی را در ایران بنا نهند وپایه‏های نظام ستم‏شاهی را ویران سازند.
نظام جمهوری اسلامی كه توسط امام‏خمینی، ارائه شد همه نهادهای مدنی نظام سیاسی را پذیرفته، این نظام بر شاخص‏های عمده توسعه سیاسی استوار گشته است كه مورد توافق صاحبان آرا و اندیشه و متفكران سیاسی اجتماعی می‏باشد. در نظریه امام‏خمینی شكل‏گیری جمهوری اسلامی مبتنی بر اراده مردم است و مشروعیت اقتدار آن علاوه بر دیانت اسلام (شرع)، از ناحیه مردم و تأیید و حمایت آنان است. ضمن آن كه دوام و بقای این نظام منوط به مشاركت، نظارت، حضور و پشتیبانی مردم می‏باشد.
 

 

--------------------------------------------------------------------------------
 

پی نوشت ها:
 

[1] . عضو هیأت علمی دانشگاه شیراز.
 

[2] . نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خ‏40.
 

[3] . ابو منصور بغدادی، اصول الدین، استانبول، 1928، ص‏271؛ الفرق بین الفرق، ص‏34.
 

[4] . ابوالحسن علی بن محمد ماوردی، الاحكام السلطانیه، چاپ دوم، مصر، 1966، ص‏5.
 

[5] . امام‏محمد غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، تحقیق دكتر عادل الحوا، ص‏105- 106.
 

 |265|
 

[6] . خواجه نظام الملك طوسی، سیر الملوك (سیاستنامه)، به كوشش جعفر شعار، چاپ سوم، تهران، چاپخانه سپهر، 1364، ص‏5.
 

[7] . شیخ محمد مفید، اوایل المقالات فی المذاهب و المختارات، تصحیح عباس قلی وجدی با تعلیقات و مقدمه فضل الله زنجانی، تبریز، 1363، ص‏73.
 

[8] . ابن مطهر حلی، باب حادی عشر، شرح فاضل مقداد حلی، ص‏62.
 

[9] . ابن مطهر حلی، الالفین، تصحیح محمد مهدی السید حسن الموسوی خراسانی، نجف، 1388، ص‏7-10.
 

[10] . همان، ص‏204 و 205. برای آگاهی از اندیشه‏های سیاسی میان مسلمانان به ویژه در تشیع بنگرید به: حاتم قادری، اندیشه‏های سیاسی در اسلام و ایران، تهران، سمت، 1378؛ آن.كی.اس.لمبتون، دولت و حكومت دراسلام، ترجمه عباس صالحی و محمد مهدی فقیهی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1374؛ مظفر نامدار، رهیافتی بر مبانی مكتب‏ها و جنبش‏های سیاسی شیعه در صد ساله اخیر، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1376.
 

[11] . امام‏ روح الله الموسوی الخمینی، ولایت فقیه(حكومت اسلامی)، تهران، انتشارات امیركبیر، چاپ 1357، ص‏29.
 

[12] . ولایت فقیه(حكومت اسلامی)، ص‏26- 51.
 

[13] . همان، ص‏30.
 

[14] . همان، ص‏31.
 

[15] . قسمتی از نامه امام‏خمینی به ریاست جمهوری وقت در سال 66 كه در آن، اختیارات حاكماسلامی‏را روشن نموده است و در باب ولایت مطلقه، اختیارات وسیعی را برای حكومت اسلامی‏بر می‏شمارد.


[16] . صحیفه نور (مجموعه بیانات امام‏خمینی)، ج‏11 (سخنرانی ‏58/10/8)، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، ص‏135.
 

[17] . همان، ص‏103.
 

[18] . همان، ج‏7 (سخنرانی ‏58/3/31)، ص‏173. در سخنی دیگر (تاریخ ‏1357/12/18) می‏فرماید: حكومت متكی بر ملت، ضعیف نخواهد شد. این حكومت به تعیین كسی است كه متكی به ملت است. این حكومت به تعیین و تصویب ملت است، به پشتیبانی ملت است.(همان، ج‏3، (چاپ جدید)، ص‏413).
 

[19] . همان، ج‏5، ص‏34.
 

[20] . همان، ج‏10، ص‏181.
 

[21] . همان، ج‏13، ص‏72.
 

[22] . همان، ج‏8(سخنرانی ‏58/4/26)، ص‏147. این مطلب بارها در سخنان امام‏خمینی (ره) آمده است، برای نمونه: الآن مملكت از خود شماست و دولت از خود شماست و دولت در خدمت شما هست و من در خدمت همه شما هستم. دولت در حكومت اسلامی در خدمت ملت است. باید خدمتگزار ملت باشد. (همان، چاپ جدید، ج‏3، ص‏458 و 486)
 

[23] . همان، ج‏5، ص‏40.
 

 |266|
 

[24] . همان، ج‏7، ص‏201.
 

[25] . همان، ج‏13، ص‏76 77.
 

[26] . همان، ج‏19، ص‏36 37. .
 

[27] امام‏خمینی، كلمات قصار (پندها و حكمت‏ها)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‏خمینی، 1372،ص‏121.
 

[28] . صحیفه‏نور، ج‏5، ص‏237.
 

[29] . همان، ج‏18، ص‏83.
 

[30] . همان، ج‏8 (بیانات ‏58/4/13)، ص‏3.
 

[31] . ولایت فقیه، ص‏52 - 53.
 

[32] . صحیفه نور، ج‏8، ص‏148.
 

[33] . ولایت فقیه، ص‏56.
 

[34] . صحیفه نور، ج‏4، ص‏24.
 

[35] . همان.
 

[36] . همان، ج‏8، ص‏148.
 

[37] . این سخن بارها در بیانات امام‏خمینی در آستانه رفراندوم جمهوری اسلامی آمده است، از جمله در تاریخ ‏57/12/16 در جمع پزشكان قم می‏فرماید: دعوت كنید مردم را، دعوت كنید همه را به این‏كه در این رفراندوم به جمهوری اسلامی، فقط جمهوری اسلامی، یك كلمه این ور، یك كلمه آن‏ور نباید باشد، نه از آن اسقاط بشود نه به آن زیاد بشود. در تاریخ ‏57/12/18 در جمع فرهنگیان و دانش‏آموزان قم: من رأی به جمهوری اسلامی می‏دهم و از شما تقاضا دارم كه رأی به جمهوری اسلامی بدهید؛ نه یك كلمه كم، نه یك كلمه زیاد. جمهوری اسلامی. درتاریخ ‏1357/12/18: ملت ما خون داده است تا جمهوری اسلامی وجود پیدا كند، نه جمهوری دموكراتیك، یعنی جمهوری غربی...جمهوری مطلق باشد یا جمهوری دموكراتیك یا جمهوری اسلامی دموكراتیك. همه اینها غلط است، جمهوری اسلامی. من رأی خودم رابه جمهوری اسلامی می‏دهم... به حكومت اسلام، به جمهوری اسلامی، نه یك حرف زیاد و نه یك حرف كم. هم‏چنین در بیانات ‏57/12/28 (درجمع نمایندگان عشایرلرستان)،‏58/1/3(پیام به مناسبت‏ رفراندوم جمهوری اسلامی)، ‏58/1/9 (میان اقشارمختلف مردم)،‏58/1/9(دراجتماع مردم قم). در این موارد بنگرید به: همان، ج‏3، ص‏405، 411، 414، 419، 437، 452، 466، 471 و 478.
 

[38] . همان، ج‏4، ص‏37.
 

[39] . همان، ج‏2، ص‏260.
 

[40] . همان، ج‏4، ص‏212.
 

[41] . در ایران اصل پنجاه و هفتم در باره قوا آمده است: قوای حاكم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه كه زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال می‏گردند. این قوا مستقل از یكدیگرند. (قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، همراه با اصلاحات، چاپ سوم، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1373، ص‏37).
 

 |267|
 

[42] . ولایت فقیه، ص‏50- 51.
 

[43] . همان، ص‏52.
 

[44] . همان، ص‏53.
 

[45] . همان، ص‏45- 46.
 

[46] . همان، ص‏69 - 70.
 

[47] . صحیفه نور، ج‏6، ص‏95.
 

[48] . ولایت فقیه، ص‏66 67.
 

[49] . اصل نود و یكم: به منظور پاسداری از احكام اسلام و قانون اساسی از نظر عدم مغایرتمصوبات‏ مجلس شورای اسلامی با آنها، شورایی به نام شورای نگهبان... تشكیل می‏شود. (قانون اساسی، ص‏49).
 

[50] . صحیفه نور، ج‏5، ص‏310. پیام به مناسبت گشایش مجلس خبرگان قانون اساسی در ‏1358/5/28.
 

[51] . همان، ج‏6، ص‏97 و ص‏253.
 

[52] . همان، ص‏234.
 

[53] . همان، ج‏5، ص‏523.
 

[54] . ولایت فقیه، ص‏60.
 

[55] . همان، ص‏54.
 

[56] . صحیفه نور، ج‏6، ص‏118- 119. .
 

[57] همان، ص‏253. در سخنی می‏فرماید: در اسلام یك چیز حكم می‏كند و آن قانون است. (همان، ص‏561).
 

[58] . همان، ج‏5، ص‏480.
 

[59] . همان، ج‏6، ص‏538.
 

[60] . محمد حسن حسنی، نوسازی جامعه از دیدگاه امام‏خمینی، چاپ دوم، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1378، ص 204- 205.
 

[61] . صحیفه نور، ج‏7، ص‏201.
 

[62] . همان، ج‏2، ص‏280.
 

[63] . ولایت فقیه، ص‏20 به بعد.
 

[64] . صحیفه نور، ج‏10، ص‏181.
 

[65] . همان، ج‏3، ص‏13.
 

[66] . همان، ج‏12، ص‏18.
 

[67] . همان، ج‏18، ص‏273. در سخنی دیگر می‏فرماید: مجلس در رأس همه امور واقع است. (. همان، ج‏17، ص‏91).
 

[68] . قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص‏39.
 

[69] . همان، ص‏43.
 

[70] . صحیفه نور، ج‏5، ص‏310. .
 

[71] انتخابات و مجلس در كلام و پیام امام‏خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران، 1370، ص‏15.
 

[72] . صحیفه نور، ج‏14، ص‏268 -269.
 

 |268|
 

[73] . همان، ج‏5، ص‏238.
 

[74] . همان، ج‏3، ص‏58.
 

[75] . همان، ص‏49.
 

[76] . همان، ج‏7، ص‏18.
 

[77] . همان، ج‏12، ص‏91.
 

[78] . همان، ج‏6، ص‏139.
 

[79] . همان، ص‏86.
 

[80] . همان، ج‏7، ص‏42 - 43.
 

[81] . همان، ص‏202.
 

[82] . همان، ج‏6، ص‏192 و ج‏7، ص‏202.
 

[83] . همان، ص‏258.
 

[84] . همان، ج‏8، ص‏272.
 

[85] . همان، ج‏7، ص‏27.
 

[86] . همان، ص‏92- 93.
 

[87] . همان، ج‏9، ص‏86.
 

[88] . همان، ج‏2، ص‏259.
 

[89] . همان، ج‏4، ص‏192.
 

[90] . همان، ص‏39.
 

[91] . قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص‏25.
 

[92] . صحیفه نور، ج‏13، ص‏70.
 

[93] . كلمات قصار، ص‏121. نمونه‏های دیگر در صحیفه نور، ج‏19، ص‏35، 37، 108، 123، 195، 239 و مجلدات دیگر.
 

[94] . كلمات قصار، ص‏132.
 

[95] . همان، ص‏120.
 

[96] . همان، ص‏122.
 

[97] . صحیفه نور، ج‏4، ص‏260.
 

[98] . همان، ج‏14، ص‏248.
 

[99] . همان، ج‏7، ص‏18.
 

[100] . همان، ص‏19.
 

[101] . همان، ج‏8، ص‏221. امام در وصیت نامه سیاسی - الهی خود در این باره می‏فرماید: اكنون وصیت من به مجلس شورای اسلامی در حال و آینده و رئیس جمهوری و رؤسای جمهوری ما بعد و به شورای نگهبان و شورای قضایی و دولت در هر زمان آن است كه نگذارند این دستگاه‏های خبری و مطبوعات و مجله‏ها از اسلام و مصالح كشور منحرف شوند. صحیفه انقلاب، شیراز، سازمان تبلیغات اسلامی، 1378، ص‏73.
 

[102] . قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص‏29.
 

[103] . صحیفه نور، ج‏4، ص‏259.
 

 |269|
 

[104] . همان، ج‏2، ص‏280.
 

[105] . كلمات قصار، ص‏128.
 

[106] . صحیفه نور، ج‏21، ص‏48.
 

[107] . قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص‏29.
 

[108] . صحیفه نور، ج‏4، ص‏167.
 

[109] . همان، ج‏8، ص‏102.
 

[110] . همان، ج‏6، ص‏190.
 

[111] . همان، ج‏5، ص‏237.
 

[112] . همان، ص‏241.
 

[113] . همان، ج‏3، ص‏159.
 

[114] . همان، ص‏103.
 

[115] . همان، ج‏5، ص‏37- 38. .
 

[116] قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص‏28. در اصل نوزدهم آمده است: مردم ایران از هر قوم و قبیلهكه‏ باشند، از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.