جنبش دانشجویی و منافع ملی

جنبش را می توان حرکت یا رفتار نسبتا منظم و با دوام گروهی برای رسیدن به یک هدف یا اهداف سیاسی- اجتماعی براساس برنامه ریزی معین دانست. دراین صورت می توان تلاش سنجیده مداوم ودر عین حال متمرکز یک گروه جهت تحقق اصلاح، حفظ یا تغییر یک نظام اجتماعی را در تعریف «جنبش» جای داد. تحول بزرگی که در 22 بهمن 1357 در ایران رخ داد و نام انقلاب اسلامی به خود گرفت. پس از گذشت دودهه از وقوع آن همچنان مورد بحث و گفتگو میان صاحبنظران، تحلیلگران علوم سیاسی و نظریه پردازان انقلاب است. این انقلاب که با یاری آحاد مردم و طبقات اجتماعی پایه گذاری شد و به پیروزی رسید در ادامه سنت مبارزه علیه استبداد رژیم دیکتاتوری قرار می گیرد که تاثیراتی بس شگرف و ژرف در ساختار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران برجای گذاشت و آرمانهای نوینی را مطرح کرد. آرمانها و شعارهایی که پس از بیست سال هنوز مورد بحث و جدل نیروها و گروههای سیاسی جامعه ایران است. گروههای دانشجویی از جمله نیروهای سیاسی هستند که نقش بی بدیل در تاریخ معاصر ایران، بویژه در درون خیزش مردمی برای سرنگونی دیکتاتوری محمدرضا پهلوی ایفا کردند. از این گروهها و حرکت آنان با عنوان «جنبش دانشجویی» یاد می شود. جنبش دانشجویی که ریشه اصلی آن از دانشسرای عالی و سپس دانشگاه تهران نشأت می گیرد، در دوران حیات خود به عنوان جنبشی پویا، فعال و تاثیرگذار درمقاطع تاریخی، ایفای نقش کرده و همواره به عنوان یک نیروی انقلابی و پیشرو در مسیر مبارزه مردم ایران در نیل به آزادی و مردمسالاری و حق تعیین سرنوشت، مطرح بوده است.
متاسفانه جنبش دانشجویی ما به نظر می رسد که در برخی مقاطع تاریخی متاثر از فشار افراطیون سیاست باز، ماهیتی یک بعدی و یک سونگرانه و صرفا معطوف به توسعه سیاسی در بعد داخلی داشته است و نسبت به سیاست خارجی و مقولاتی مانند حقوق هسته ای ایران، سیاست سلطه جویانه بوش و تحولات بین المللی نظیر اشغال عراق و افغانستان از یک سو و همچنین نسبت به حوزه مباحث اقتصادی، معیشت و کمرنگ شدن عدالت در جامعه ازسوی دیگر غفلت ورزیده اند، بدون عدالت نه تنها بستر لازم جهت تحقق حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان فراهم نمی شود بلکه عدم توجه بدان در جامعه، عرصه سیاست را به عرصه بازی محدود میان گروههای همسو تبدیل خواهدکرد. حاملان جنبش دانشجویی پذیرای این مهم باشند که دیگر زمان آن فرا رسیده که از حوزه نقد و تئوری بایستی وارد حوزه عمل شد و عدالت را در تمامی عرصه ها محقق نمود. جنبش دانشجویی بابرخورداری از تجربه گذشته و شناخت نقاط ضعف و قوت خود، آگاهتر از تمام ادوار گذشته، دوره جدیدی را تجربه می کند. امروزه بایستی جنبش دانشجویی ایران آرمانگرایی، صراحت بیان، دوری از محافظه کاری و معامله گری، شجاعت، آزاداندیشی و... را در دستور کار خود قرار دهد و به بازپیرایی رابطه خود با ملت و نظام دینی به طور روشن و شفاف ابراز عقیده نماید چرا که به عنوان قشر پیشتاز، نخبه و تحول آفرین، در برابر جامعه مسئولیت دارد و بایستی منشأ تحول، توسعه و سعادت جامعه باشد و این را بداند که در رابطه نتیجه کارکرد مثبت آن سبب ارتقاء شان ملت، کارآمدی نظام، بسط عدالت و آزاداندیشی و ایجاد جریان های نقش آفرین در صحنه دانشگاه و جامعه می شود و درمقابل نیز دشمنان و بدخواهان ملت را منزوی و مایوس خواهدکرد. با توجه به تحولات علمی و تکنولوژی که با سرعت تمام در جوامع مختلف در ابعادمتعدد یکی پس ازدیگری به وقوع می پیوندد، جریاناتی در وقوع این تحولات، رخدادها و روندها، بازیگر یا موثرند. جنبش دانشجویی به عنوان پرچمدار و پیشتاز تحولات اجتماعی- سیاسی، روز به روز آگاهی و معرفت علمی خود را افزایش داده تا شرایط لازم را برای گفتمان سازی و تحول آفرینی جامعه داشته باشد. این در حالی است که پیکره جنبش دانشجویی با این واقعیت فاصله دارد و باید خلأ علمی و معرفتی موجود را پر کند تا در مقابل هر تئوری وارداتی سرگردان نماند. در بخش عمده تاریخ جنبش دانشجویی، این قشر به عنوان چشم بینای جامعه عمل کرده است. به بیان عمیق تر، در دهه 30 جنبش دانشجویی از خواسته مردم پشتیبانی نمود، و با آغاز نهضت امام خمینی(ره)، دانشجویان درکنار امام و با پیروی از ایشان، به حمایت از مردم در مقابله با رژیم ستم شاهی پرداختند. این رویه، اغلب ازسوی گروههای مختلف دانشجویی تا ششمین دوره انتخابات ریاست جمهوری دنبال شد. ولی در دوران اصلاحات گسستی میان دومفهوم منافع ملی و آرمان دانشجویی دیده می شود، که حادثه کوی دانشگاه، طرح عبور از خاتمی و بحث رفراندوم و... دلیلی بر گسل به وجود آمده در کشور بود. عوامل زیادی موجد ایجاد این گسل شد که در این زمینه، توطئه اجانب و جنگ قدرت و نه خدمت بین جناح های موجود کشور، از آن جمله است. خود این مسئله نشان می دهد هرگاه جنبش دانشجویی به جناح ها و نه به مردم بپیوندد، از هویت واقعی و تاریخی خود، که حمایت از مردم بوده است، فاصله می گیرد. با بازنگری نسبت به گذشته تحرکات دانشجویی خواهیم دید که خاستگاه اجتماعی جنبش های دانشجویی همواره از بطن جامعه بوده و ارتباط صحیح و منطقی با طیف روشنفکر باعث آن شده که در کنار شعار آزادی خواهی شعار عدالت طلبی را قرار دهد و از این طریق مطالبات ملی ودینی مردم ایران را دنبال کند. شایسته است که دانشجویان در طرح شعارها وخواسته هایشان، نسبت به توده مردم، پیشتاز و پیش قدم باشند، جنبش دانشجویی بایستی در برخورد با دولت نه «حمایت کورکورانه» را در دستور قرار دهد و نه «تقابل غیرمنطقی» را پیشه کند، و همواره برتلاش خود در راستای ارتقای کارآمدی و توسعه همه جانبه در چارچوب گفتمان اصیل انقلاب اسلامی اهتمام بورزد.
تاریخچه جنبش دانشجویی درایران بیانگر این حقیقت است که به استثنای برخی مقاطع زمانی خاص همچون آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، این جنبش در ایجاد ارتباط فراگیر با مردم کاستیهایی در خود دارد. هرچند که این امر تماما به ضعفهای جنبش مربوط نیست و شرایط کلی جامعه مقبولیت عمومی و... در آن دخیل می باشند اما ضعفهایی نیز در این خصوص در جنبش دانشجویی نمایان است. به نظر می رسد خصوص جنبش دانشجویی نیازمند تکیه بر عوامل سنجیده وخودآگاه میباشد چرا که تنها جوشش و پویایی درونی دانشگاه است که خواهد توانست به تحقق فرآیند اجتماعی شدن آن یاری رساند. هرگونه اجبار در آگاهی بخشی یا تعیین استراتژیهای تاکتیکی دراین بین لطمات جبران ناپذیری بر پیکره جنبش دانشجویی وارد ساخت. درک درونی و بی واسطه جنبش ازماهیت و اهدافش به تعیین و تبیین غایت فعالیت جنبش دانشجویی منتهی خواهد گشت. چنانچه حاملان جنبش دانشجویی به درک صحیح مفاهیم و بازسازی هویت و اصالت خویش توجهی نداشته باشند، به ناگاه در دام مولفه هایی چون کسب قدرت، اعمال نفوذ بلندگوی احزاب شدن و یا احیانا براندازی قرار خواهند گرفت. جنبش دانشجویی می بایست بدون لحاظ کردن نفوذها و فشارهای بیرونی، کنترل و هدف دهی را به انجام رساند تا گروهها و افراد فرصت طلب مجال نفوذ در جنبش و تغییر اهداف آن را نیابند. اساس ارزش های یک جامعه اسلامی را مبانی عقیدتی و دینی تشکیل می دهد که بی شک فروریختن آنها، هنجارها و ساختارهایی که بر آن بنا شده اند فرو خواهد ریخت. بنابراین ایجاد تشکیک در اعتقادات دینی نه تنها بینش مادیگری را بر جامعه حاکم می کند، بلکه زمینه رشد تئوری های به ظاهر علمی از قبیل ناسازگاری توسعه با دین، عدم سنخیت بین سیاست و دین، تضاد بین تجدد و سنت و... را نیز فراهم می کند. در شرایط فعلی منافع ملی از جمله مهمترین پارامترهای حکومت داری دوران ما به حساب می آید. اگر می خواهیم مرزبندی خود با جریانات غوغازیست و احزابی که ارتزاقشان بسته به زیستن در بحران آفرینی است را حفظ نمائیم و همواره براصول کار جمعی و تنظیم مناسبات خود با حاکمیت پای فشاری کنیم، بایستی مسائل و منافع درازمدت و زیربنایی را قربانی مسائل زودگذر و مقطعی نکنیم. مهمترین رویکردی که جنبش دانشجویی در راستای حفظ اتحاد ملی و انسجام اسلامی می تواند بر آن تکیه کند قرارنگرفتن در دام چرخه فروبسته نفرت و انتقام است. اگر در دام چرخه فروبسته نفرت و انتقام قرار گیریم و مادامی که نتوانیم قرارگرفتن در مسیر اعتدال و واقع نگری را در رفتارهایمان جاری کنیم، قادر نخواهیم بود به زندگی مسالمت آمیز و درخور شان ملت ایران دست یابیم و روی پیشرفت را نیز نخواهیم دید. ازطرفی به این باور برسیم که اگر منافع فردی و گروهی مان در طول «منافع ملی» تعریف شود، آنگاه در چنین شرایطی رفتارمتعادل، بدون نصیحت، توصیه و یا اعمال ازبیرون، ازدرون افراد خواهد جوشید و عطر خوش اعتدال بعنوان یک فضیلت ملاک عمل شهروندان خواهدشد.