جهت گیری های سیاست خارجی ایران (1997 - 1975)

اشاره

«جهت‏گیری سیاست خارجی ایران»نگاه ایرانیان به جهان طی دو دهه پس از انقلاب اسلامی‏ را به بحث و تحلیل گذاشته است.جمع‏بندی کلی نویسنده از سیاست خارجی ایران طی دو دهه اخیر نشان می‏دهد که معضل اصلی مشکلات ایران با کشورهای غربی،در تصمیمات آنان‏ نهفته است.چرا که آنان شرایط انقلابی ایران را ادراک نکرده و برخورد خصمانه‏ای با انقلاب‏ در پیش گرفتند.هر چند نمی‏توان با همه تحلیل‏ها و داوری‏های نویسنده،موافق بود اما جمع‏بندی رویکردهای ایران به جهان خارج می‏تواند محققان این حوزه را یاور باشد.


الف.سیاست خارجی ایران
در ابتدا،دولت انقلابی اعلام کرد که سیاست ایران مبتنی بر اصل عدم تعهد،خواهد بود استراتژی عدم تعهد،استراتژی‏ای بود که در آغاز جنگ سرد از طرف رهبران برجسته جهان سوم‏ به منظور پیگیری یک سیاست خارجی مستقل از قدرت‏های بزرگ طرح‏ریزی شده بود.در تعقیب‏ این سیاست،ایران بلافاصله سازمان پیمان مرکزی(سنتو)را ترک و به عضویت جنبش عدم تعهد درآمد و بسیاری از سفارشات تسلیحاتی از غرب را ملغی کرد.تلقی رهبران انقلابی آن بود که‏ عدم تعهد،اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی را به عنوان دولتی جهان سومی که داشتن‏ اتحاد با شرق یا غرب تناسبی با زمینه‏های مذهبی،فرهنگی و تاریخی آن ندارد به تحقق خواهد رساند، علاوه بر آن داشتن اتحاد با یکی از بلوک‏ها،عرصه انتخاب سیاسی در ایجاد و حفظ اتحادهای‏ سودمند با دولت‏هایی از بلوک رقیب و یا با برخی کشورهای در حال توسعه را محدود می‏کرد.

استراتژی عدم تعهد باعث شد تا روح جدیدی در کالبد ایران انقلابی دمیده شود.عده‏ای از

مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 444)
--------------------------------------------------------------------------------

صاحبنظران تاثیرات انقلاب بر روابط خارجی ایران را با تاکید بر نقش‏آفرینی برخی عوامل‏ ژئوپلتیکی،تاریخی یا اقتصادی که نشانگر تداوم در سیاست‏های قبل و بعد از انقلاب است، کوچک جلوه می‏دهند.در این باره یک استاد دانشگاه چنین اظهار داشت که استراتژی ایران‏ انقلابی،نسبت به گذشته تغییر جدی نداشته است.علیرغم برخی اظهار نظرها استراتژی‏های ایران‏ در دوره پیش و پس از انقلاب،از پایه متفاوت هستند.این مساله بیشتر به دلیل تفاوت‏های‏ ساختاری میان رژیم پیشین و رژیم جدید-سلطنتی و جمهوری اسلامی-است.بنابراین سیاست‏ اعلامی تهران مبنی بر عدم تعهد،حرکت سیاسی رادیکالی بود که ثبات منطقه را با چالش مواجه‏ ساخت.

اعلام سیاست عدم تعهد از سوی ایران چهار هدف سیاسی عمده را مد نظر داشت:1-بدست‏ آوردن(کسب)استقلال در سیاستگزاری خارجی 2-اجتناب از درگیری مستقیم در رقابت‏های‏ شوروی و آمریکا 3-پایان دادن به وابستگی ایران به یکی از بلوک‏های ادئولوژیک و 4-اصلاح‏ روابط ایران با کلیه ملت‏ها(به استثنای اسرائیل و رژیم پیشین آفریقای جنوبی).این اهداف سیاسی‏ در تاریخ سیاست و اقتصاد ایران ریشه داشتند.البته از میان این عوامل،گزینه‏های سیاست‏ خارجی شاه،عامل اصلی در شکل بخشی به روابط خارجی ایران انقلابی بود.حفظ رژیم که وجه‏ غالب سیاست‏های شاه از سال 1953 به بعد بود و همچنین تعقیب‏ها و آزار و اذیت‏های وی‏ چرخه‏ای از خشونت ایجاد کرد که لازمه آن داشتن اتحاد با ایالات متحده و پشتگرمی اقتصادی و نظامی به آمریکا بود،با تاکید بر چنین تصویری بود که آیت اللّه خمینی،شاه را رهبری ضعیف، نامشرو و وابسته توصیف می‏کرد،این مساله در نهایت موجب تضعیف رژیم شاه در هر دو زمینه‏ سیاسی و روانی شد.خلاصه اینکه رهبران انقلابی چنین عنوان کردند که تصمیم آنها مبنی بر پیگیری سیاست عدم تعهد،بیشتر به دلیل خصلت وابسته رژیم شاه-که به لحاظ فرهنگی‏ ضد اسلامی و مغایر با خصوصیات ملی ایران بود-بوده است.سیاست خارجی ایران انقلابی،تنها واکنشی به سیاست خارجی رژیم شاه نبود بلکه از ناحیه رهبران انقلابی نیز تحت تاثیر قرار گرفته‏ بود.بنابراین بخش بعدی مقاله نشان خواهد داد که چگونه هر یک از رهبران،فرایند سیاستگزاری‏ را تحت تاثیر قرار دادند.


ب.رهبران و دیدگاه‏های متفاوت
در کشورهای توسعه یافته،سیاست خارجی توسط نهادهای مربوطه طراحی می‏شود اما در کشورهای در حال توسعه این رهبران هستند که سیاست خارجی را طرح‏ریزی می‏کنند،اگر نظام‏ آنها انقلابی باشد.بنابراین تجزیه و تحلیل سیاست خارجی کشورهای در حال توسعه،همیشه

مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 445)
--------------------------------------------------------------------------------

ارتباط نزدیکی با بررسی نقطه نظرات رهبران این کشورها دارد.اگر چه تمامی رهبران به یک‏ اندازه در فرایند تصمیم‏گیری و سیاستگزاری نقش ندارند،اما همه آنها تمایل خود را در مورد نیاز به ایجاد تغییر در پیوندهای سیاسی به گونه‏ای که نشانگر گسستی با گذشته باشد،ابراز می‏دارند.

به طور واضح معلوم نیست که چه چیز یک شخص و به ویژه یک رهبر،را تبدیل به فردی‏ انقلابی می‏کند.ما نمی‏دانیم که چرا چنین افرادی بیشتر تمایل به ساقط کردن حکومت دارند تا اینکه از درون سیستم جهت اصلاح آن تلاش نمایند.البته ما می‏توانیم بر پایه رهیافت آنها در مورد سیاست خارجی،رهبران انقلابی را به دو دسته عمده آرمانگرا و واقعگرا،دسته‏بندی کنیم.


1-انقلابیون آرمان‏گرا
انقلابیون آرمانگرا آن دسته از رهبرانی هستند که پیروزی انقلاب را به عنوان سنگ بنایی در کسب مجموعه‏ای از پیروزی‏ها بر دشمنان داخلی و خارجی کشور قلمداد می‏کنند،آنها به ویژه‏ محیط بین المللی خود را به چالش می‏طلبند و لحن آنها در ضدیت با وضع موجود در اولین دهه‏ انقلاب تهدیدی برای امنیت ملی سایر کشورها محسوب می‏شود.از نظر آرمانگرایان،انقلاب باید بر ایمان راسخ و استفاده از ارزش‏های خود در روابط خارجی متکی باشد(تاکید نماید)آنها اعتقاد دارند زمان به نفع آنها در جریان است و دیر یا زود انقلاب آنها همه جار را فرا خواهد گرفت.بطور کلی رهبران از این دست تمایل به تخیل‏آمیز کردن ماهیت و تاثیرات انقلابات خود دارند،آنها همچنین به توانایی خود برای ایجاد انقلاب‏های مشابه در سایر کشورها خوشبین هستند،زیرا در جامه عمل پوشاندن به یک انقلاب موفق تجربه کسب کرده‏اند.هنگامی که ایده‏های آرمانگرایان‏ بیش از آنچه که مورد انتظارشان بوده است زمان می‏برد و یا هنگامی که ایده‏های آنها در عمل از اهداف اولیه فاصله می‏گیرند،بی‏تاب می‏شوند.

البته این خوشبینی و خیال‏پردازی می‏تواند چشم آرمانگرااین را به وقایع اساسی ببندد.می‏توان‏ استدلال نمود که آرمانگرایان انقلابی که بخشی از گروه رهبری را در هر انقلابی تشکیل می‏دهند در این باور خود که انقلاب آنها قابل صدور می‏باشد،دچار ساده لوحی و خوش‏باوری هستند آنها صدور انقلاب را هدف و آرمان هر انقلاب واقعی می‏دانند.آنها فراموش می‏کند که هر انقلابی برای‏ مشروع بودن،تعیین کننده بودن و موفق شدن بایستی در اجتماع ریشه‏های عمیقی داشته باشد.

یکی از زیر مجموعه‏های آرمانگرایان،آرمانگرایان انقلابی تندرو هستند که به طور فراملی‏ رسالت خود را صدور انقلابشان به هر وسیله‏ای می‏دانند.در حقیقت آنچه که این گروه را از مجموعه آرمانگرایان جدا می‏کند آن است که آنها خود را به حمایت معنوی و زبانی آنگونه که‏ غالب آرمانگرایان انجام می‏دهند محدود نمی‏کنند.به طور دقیق‏تر،هدف آنها ارسال کمک‏های

مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 446)
--------------------------------------------------------------------------------

مادی به ویژه کمک‏های نظامی به گروه‏های خارجی با ایدئولوژی مشابه است،نمونه‏ای از این‏ اشخاص،مهدی هاشمی بود،که فعالیتهای نظامی او در خارج در نهایت وی را به ا عدام سوق داد.


2-انقلابیون واقعگرا
انقلابیون واقعگرا،آن دسته از رهبران انقلابی هستند که سیاست واقعی و قدرت محور و محدودیت‏های قدرت کشور انقلابی خود را درک می‏کنند.این گروه بیشتر نگران و دلمشغول‏ واکنش محیط بین الملل به انقلابشان و عواقب آن هستند.همانند آرمانگرایان،واقعگرایان نیز در صدد صدور انقلاب خود هستند،لیکن استراتژی آنها متفاوت است.آنها به جای ارسال کمک‏های‏ مادی برای حمایت از جنبش‏های آزادیبخش در خارج،اولویت را به ساختن کشورشان(تبدیل‏ کشورشان)به عنوان مدل دولت انقلابی می‏دهند،آنها همچنین این واقعیت را درک می‏کنند که‏ کشورشان محتاج کمک‏های خارجی برای نوسازی است بنابراین آنها متوجه اهمیت حفظ روابط دیپلماتیک و اقتصادی سالم با سایر کشورها،به خصوص با قدرتهای بزرگ هستند.آنها همچنین‏ بیشتر مایلند که به دغدغه‏های داخل بپردازند تا دغدغه‏های بین المللی،علاوه بر این واقعگرایان به‏ اندازه کافی عملگرا هستند که بی‏نتیجه بودن انزوای بین المللی کشور را درک کنند.حجت الاسلام‏ علی اکبر هاشمی رفسنجانی نمونه‏ای از رهبران انقلابی واقعگرا است که در میان رهبران جدید در جهت مخالف تمایلات انزواطلبانه تلاش کرد.رفسنجانی با توجه به فشارهای فزاینده توسعه‏ اقتصادی و تلاش برای بازسازی کشور،حتی از موضوع جدال برانگیز به کارگیری متخصصین و مقاطعه‏کاران خارجی در زمانی که سرویس‏های مشابه در داخل در دسترس نبودند حمایت کرد.

بدون در نظر گرفتن تفاوت‏های آنها،هر دو گروه انقلابی واقعگرا و آرمانگرا،نیاز به اتخاذ رهیافتی نو برای روابط خارجی دارند.با در نظر گرفتن تصویر رایج از رژیم شاه به عنوان رژیمی‏ وابسته به قدرت آمریکا،رهبران انقلابی ایران،استراتژی عدم تعهد را اتخاذ کردند تا نه تنها جایگزین مناسبی برای تصویر داخلی خود بلکه برای وجهه بین المللی آنها نیز باشد بنابراین‏ سیاست عدم تعهد تامین کننده نیازهای ملی و بین المللی ایران است.


ج.استراتژی عدم تعهد ایران
از زمانی که کلیه رهبران ایران،عدم تعهد را مورد تصدیق قرار دادند تفاسیر متفاوتی از آن را بر پایه شرایط و اوضاع و احوال داخلی و بین المللی ارائه کرده‏اند.این مساله منجر به شکل‏گیری سه‏ گرایش عمده در روابط خارجی ایران طی اولین دهه انقلاب شد که عبارتند از سیاست عدم تعهد دو جانبه(1979 تا اواسط 1982)،سیاست عدم تعهد مقابله‏جویان(اواسط 1982 تا اواسط

مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 447)
--------------------------------------------------------------------------------

1985)و سیاست عدم تعهد آشتی‏جویانه(اواسط 1985 تا 1989).

دوره اول از هنگامی آغاز شد که مهدی بازرگان در فوریه 1979،عهده‏دار مسئولیت دولت شد و هنگامی پایان یافت که نیروهای ایران در جولای 1982،جنگ را به داخل خاک عراق‏ کشانیدند.تغییر موضع ایران از دفاعی به تهاجمی در خلال جنگ ایران و عراق،ناظران را به این‏ استدلال رهنمون ساخت که تهران در حال صدور انقلاب خود است.اگر چه برخی از رهبران ایران‏ تاکید می‏کردند که صدور انقلاب با کلمه است نه با شمشیر،اما شواهدی در دست است که نشان‏ می‏دهد ماهیت سیاست ایران پس از بدست گرفتن ابتکار نظامی در جنگ کمتر همکاری جویانه و بیشتر ستیزه‏جویانه بوده و این رفتار ایران نمایانگر آغاز یک دوره سیاسی کمتر همکاری‏جویانه‏ (انطباق‏جویانه)و بیشتر مقابله‏جویانه بود.

سیاست عدم تعهد دو جانبه دو بعد داشت که یک بعد آن تمایل به دور شدن تهران از واشنگتن‏ و بعد دیگر،گرایش به برقراری روابط همکاری‏جویانه بیشتر با مسکو بود.برای فاصله گرفتن از ایالات متحده،ایران سه اقدام مؤثر و قاطع انجام داد که عبارتند از:خروج از پیمان سنتو،لغو توافقنامه دفاعی 1959 ایران و آمریکا و معرفی خود به عنوان کشوری غیر متعهد.اگر چه تهران‏ مواد 5 و 6 قرارداد 1921 ایران و شوروی را نیز ملغی اعلام کرد،اما برخی ادعا کردند که هنگامی‏ که تهران به جنبش عدم تعهد پیوست،مسکو به هدف تاریخی خود مبنی بر تبدیل ایران به کشوری‏ بیطرف دست یافت.همچنین هنگامی که ایران پیوندهای خود را با برخی متحدین غرب نظیر اسرائیل قطع و روابط نزدیکتری را با برخی از متحدین شوروی مانند سوریه برقرار کرد و بسیاری‏ از قراردادهای نظامی با غرب را ملغی اعلام کرد،شوروی توازن قدرت در منطقه را به نفع خود برای کاهش نفوذ خارجی و علی الخصوص غرب،مورد تفسیر قرار گرفت،سیاستی که شبیه‏ سیاست«توازن منفی»مصدق بود.از آنجایی که شوروی‏ها قبل از انقلاب در ایران حضور نداشتند،امیدوار بودند که پیوندهای خود را با نظام جدید در ایران گسترش دهند.

اما چه کسی چنین تفسیری از عدم تعهد را ارائه کرد؟اگر چه طی این مرحله از انقلاب،نظام‏ تغییرات متعددی را در مسئولین رسمی تجربه نمود،قدرت واقعی در دست آیت اللّه خمینی بود که‏ به فعالیت‏های رهبران مشروعیت می‏داد،به گونه‏ای که آنها نیز برای کسب رضایت وی تلاش‏ می‏کردند.برای جمع‏بندی مساله رهبری طی این دوره می‏توان چنین استدلال کرد که آیت اللّه‏ خمینی ائتلافی از رهبران سکولار و روحانی را رهبری کرد.روحانیت نیز به سرعت پایه‏های‏ قدرت خود را مستحکم و حذف رقبا را با سیاست‏های نوامبر 1979 آغاز و با انهدام حزب توده‏ در 1982،به پایان رساند.


مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 448)
--------------------------------------------------------------------------------

تهران مبارزه رسانه‏ای علیه دولت‏های حامی غرب در منطقه را آغاز نمود؛اگر چه دول حامی‏ شرق نیز از این مساله در امان نبودند،امّا اندکی بعد ایران به دلیل وقوع برخی حوادث که از تظاهرات تا عملیات خرابکاری برای هواپیماربایی و حتی تلاش برای انجام کودتا را در بر می‏گرفت،مورد مؤاخذه و سرزنش قرار گرفت.با در نظر گرفتن مجموعه آزادی‏هایی که‏ ایده آلیست‏های تندرو در اوایل انقلاب مثل تاسیس و راه‏اندازی مراکزی مانند اداره جنبش‏های‏ آزادیبخش،داشتند این مساله به ذهن می‏رسد که علیرغم انکار مقامات عالی حکومتی برخی‏ شواهد حاکی از حمله‏ای بیش از سرزنش کردن و مبارزه رسانه‏ای از سوی تهران است.حقیقت‏ عدم تعهد در این دوره چه بود؟در وهله نخست چنین به نظر می‏رسید که ضد غرب و طرفدار شرق‏ باشد.در واقع برخی چنین اظهار نمودند که عدم تعهد ایران به معنای باخت آمریکا و برد شوروی‏ است اما تاریخ نشان داد که این نتیجه‏گیری بسیار ساده‏لوحانه بوده است.

بنابراین عدمت عهد پوششی نبود که تهران به وسیله آن اتحاد با مسکو را پنهان کند.این تصور در مورد ایران به دلیل جایگاه منفی کمونیسم در ارزش‏های سیاسی-اجتماعی اسلام انقلابی، تجاوز شوروی به افغانستان،ارتباط این کشور با حزب توده و کمک نظامی شوروی به عراق‏ بسیار بعید به نظر می‏رسد.در عمل سیاست عدم تعهد ایران از رهیافتی بهره می‏برد که در عین کنار زدن شوروی،از ایالات متحده نیز فاصله می‏گرفت.

البته شعارهای ضد آمریکایی تظاهرکنندگان ایرانی،گر چه نشانگر دوره‏ای از روابط سرد است‏ ولی به معنای پایان روابط با ایالات متحده نیست.شواهد موجود گویای آن است که رهبران‏ سکولار خواستار قطع روابط دیپلماتیک با ایالات متحده نبوده‏اند زیرا آنها از این مساله آگاهی‏ داشتند که تهران،غرب را برای تعادل بخشیدن به نفوذ شرق،لازم دارد.در واقع این رهبران در هر فرصتی،تمایل مثبت خود را نسبت به آمریکا ابراز نموده‏اند.

در مقابل،روحانیون نسبت به مقاصد آمریکا به خصوص پس از آنکه آمریکا در 22 اکتبر 1979،پذیرای شاه در آمریکا شد،ظنین بودند؛آنها از وقوع کودتایی نظیر کودتای سال 1953 بیم داشتند.تسخیر سفارت آمریکا برای روحانیون فرصتی بود تا در عین حذف رهبران سکولار، آمریکایی‏ها را نیز بواسطه حفظ گروگان‏ها،از مداخله باز دارند.روحانیون پس از آنکه در توافقنامه الجزایر از آمریکایی‏ها ضمانت مداخله نکردن در مسائل ایران را گرفتند،به بحران‏ گروگان‏گیری خاتمه دادند این واقعیت که بحران گروگانگیری چهار ماه پس از تجاوز عراق به خاک ایران‏ پایان یافت بیانگر این مساله است که دغدغه‏های بین المللی برای رهبران ایران اهمیت ثانویی داشته‏اند.

در دومین سالگرد پیروزی انقلاب،روحانیون از تسلط همه جانبه بر امور اجرایی خرسند بودند و اطمینان داشتند که بر خلاف شاه خواهند توانست کشور را بدون وابستگی به آمریکا به

مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 449)
--------------------------------------------------------------------------------

پیش ببرند.هنگامی که شائبه اتحاد غرب علیه ایران پدید آمد،آیت اللّه خمینی در چارچوب‏ دیدگاه عدم تعهد خود،بر خود اتکایی تاکید نمود.خوداتکایی،دلیل عمده رشد چشمگیر صنایع‏ تسلیحاتی ایران بود.


د.سیاست عدم سازش
در دومین مرحله از سیاست عدم تعهد ایران(جولای 1982 تا ژوئن 1985)به خصوص با توجه به مساله زمین‏گیر شدن جنگ،سیاست ایران در رابطه با ابر قدرتها ستیزه‏جویانه و سازش‏ناپذیرتر بود.تقاضای ایران برای برکناری صدام حسین موجب افزون شدن اتهامات‏ نخستین ایران مبنی بر دخالت در امور داخلی سایر کشورها و تلاش برای صدور انقلاب شد.این‏ موضع سخت،ایران را در کانون توجه قرار داد و کشور را در حالی که از قبل تحت فشارهای‏ داخلی و سنگینی برای چاره‏جویی قرار داشت،در انزوا قرار داد،رهبری،بر خود اتکایی،تاکید می‏کرد و عدم تعهد را همانند انزواگرایی تفسیر می‏نمود.

بر خلاف دوره نخست،پس از ریاست جمهوری(آیت اللّه)خامنه‏ای روحانیون کنترل کامل کلیه‏ نهادی تصمیم‏گیرنده را در دست داشتند.روحانیون با رضایت آیت اللّه خمینی،تاکید زیادی بر سیاست عدم تعهد می‏کردند.دستیابی به برخی موفقیت‏های داخلی و خارجی زمینه‏ساز اتخاذ موضعی ستیزه‏جویانه‏تر بود که رهبری ایران را در تعقیب اهداف سیاست خارجی خود در رابطه با قدرتهای بزرگ بیشتر مصمم کرد.


هـ سیاست آشتی‏جویانه
نیاز به یک رهیافت سازش جویانه‏تر(آشتی جویانه‏تر)در استراتژی عدم تعهد ایران،ریشه در سختی تسخیر بصره-دومین شهر بزرگ و مهم‏ترین بندر عراق داشت.علیرغم تحمیل خسارات‏ سنگین به عراقی‏ها،ایران فاقد تجهیزات نظامی کافی جهت شکست مقاومت عراق بود.رهبران‏ ایران،این مساله را دریافتند که موضع عدم تعهد ستیزه‏جویانه،از توان ایران برای خاتمه جنگ‏ آن‏گونه که خود می‏خواهد کاسته است.

از اواخر سال 1984،واقعگرایان بر این مساله تاکید می‏کردند که عدم تعهد به معنای‏ کناره‏گیری از مجموعه جهان نیست و تغییر تصویر بین المللی موجود از جمهوری اسلامی را وجهه‏ همت خود قرار دادند.سیاست خارجی ایران نشانه‏های آشتی‏طلبانه‏ای از خود بروز داد که این‏ نشانه‏های آن تلاش ایران برای حل مساله هواپیمای ربوده شدهء TWA و پایان دادن به جنگ‏ رادیویی با شوروی را در بر می‏گرفت.نگاهی اجمالی بر فعالیت‏های دیپلماتیک ایران طی این دوره

مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 450)
--------------------------------------------------------------------------------

نشان می‏دهد که بیشتر مبتنی بر گفتگو و کمتر بر اساس طغیان و ستیزه بوده است،اگر چه لحن کلام‏ ممکن است مبین چیز دیگری باشد.از 1985،روابط ایران و بلوک شرق آغازی دوباره یافت. یکسال بعد،روابط ایران با ملل غربی،بجز یک دوره کوتاه که در اثر ماجرای سلمان رشدی‏ بوجود آمد،به طور برجسته‏ای بهبود یافت.بهبود روابط با شرق و غرب یکی از نشانه‏های رشد و نفوذ واقعگرایان در سیاست خارجی ایران بود.

علاوه بر آن فوت آیت اللّه خمینی و روی کار آمدن رفسنجانی،برخی از لبه‏های تیز و خشن‏ استراتژی عدم تعهد ایران را هموار نمود.


1-روابط با اتحاد جماهیر شوروی(سابق)
بهبود روابط تهران-مسکو،نتیجه تغییر دیدگاه رهبران ایران و رویکرد جدید شوروی توسط گورباچف بود.بلافاصله،جنگ تبلیغاتی متوقف و مذاکرات آغاز شد،از سال 1986،فعالیت‏های‏ دیپلماتیک و تجاری بین ایران و شوروی بهبود قابل ملاحظه‏ای را نشان داد این بهبود روابط،بار دیگر برای تهران این فرصت را بوجود آورد تا از روسیه به عنوان یک برگ برنده در برابر آمریکا و به خصوص در سازمان ملل استفاده کند.به عنوان مثال در فوریه 1987 پس از دیدار ولایتی، وزیر خارجه ایران از مسکو،این کشور تحریم فروش سلاح به ایران را که از سوی آمریکا به‏ سازمان ملل پیشنهاد شده بود به تاخیر انداخت.با این وجود روابط دو کشور از آسیب‏پذیری‏ مصون نبودند.در ابتدا سال 1988 تظاهر کنندگان ایرانی به سفارتخانه شوروی حمله‏ور شدند،اما بلافاصله هر دو کشور در صدد جبران خسارات برآمدند.با فرا رسیدن سال 1989،سه مساله‏ مورد نزاع ذکر شده در روابط تهران-مسکو حل شده و یا اهمیت خود را از دست دادند:سرکوب‏ حزب توده مساله‏ای بود که هر دو کشور از بحث در مورد آن اجتناب کردند؛حایت شوروی از عراق،پس از پذیرش آتش‏بس از طرف ایران موضوعیت خود را از دست داد و شوروی‏ها اعلام‏ کردند برای جبران حمایت از عراق در طول جنگ،ایران را در بازسازی کشور یاری خواهند کرد. بحران افغانستان نیز پس از آنکه در سال 1989،شوروی عقب‏نشینی را آغاز کرد،اهمیت و فوریت خود را از دست داد.با این وجود،واقعگرایان انقلابی در حال ظهور،با افزایش مناسبات‏ خود با غرب،مانع از همکاری‏های رو به رشد با شوروی شدند.

در مجموع ایران انقلابی پس از سال 1979،علیرغم قابلیت‏های نظامی ضعیف‏تر و فقدان‏ برخورداری از حمایت غرب به گونه موفقیت‏آمیزی در برابر فشارهای شوروی مقاومت کرد. بخشی از این موفقیت به دلیل فرصتی بود که توقف تنش‏زدایی ایجاد کرد و بخش دیگر بدان علت‏ بود که شوروی‏ها از سوی یک ایدئولوژی انقلاب رقیب به چالش گرفته شده بودند.عنصر اسلامی

مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 451)
--------------------------------------------------------------------------------

استراتژی عدم تعهد فرصتی را برای ایران پدید آورد تا شوروی را در موضعی دفاعی قرار دهد در واقع،مسکو،در برابر ظهور جنبش‏های اسلامی در جمهوری‏های مسلمان‏نشین و در حالی که‏ درگیری‏های قومی نیز تشدید شده بود،آسیب‏پذیر می‏نمود.این مساله منجر به بروز جنگی نظامی‏ یا ایدئولوژیک میان دو کشور نشد،اما زمانی که روسها جهت‏گیری توسعه‏طلبانه خود در جنوب‏ را به دلیل برقراری نظمی جدید در جمهوری‏های خود متوقف نمودند،برای تهران فرصت بیشتری‏ را در سیاست خارجی فراهم آمد.


2-روابط با ایالات متحده آمریکا
از آنجا که ظهور واقعگرایان انقلابی عامل عمده اتخاذ سیاست آشتی‏جویانه در رابطه با آمریکا بود،می‏توان این پرسش را مطرح کرد که آیا ظهور این گروه نتیجه فشارهای داخلی بر ایران است یا فشارهای خارجی؟این مساله در اثر هر دو عامل فشارهای داخلی و خارجی بود، اگر چه اغلب متخصصین معتقدند که عوامل داخلی نقش بیشتری داشته‏اند.

ریشه‏های تلاش انقلابیون واقعگرا برای هدایت استراتژی عدم تعهد،به نارضایتی‏های عمومی‏ قبل از انتخاب مجلس در ژوئن 1984 باز می‏گردد.افزایش انتقاد عمومی از حکومت و کاهش‏ حمایت از جنگ،نشانگر نارضایتی عمومی از سیاست‏ها و اولویت‏های حکومت بود.یکی از موارد عمده انتقاد،استراتژی تهاجمی ایران در عراق بود که آیت اللّه خمینی را مجبور ساخت برای‏ دفاع از موضع نظامی ایران اظهار نماید که واحدهای انقلابی از اسلام و ایران دفاع می‏کردند نه‏ حمله به عراق،در نهایت،فشار عمومی منجر به ایجاد شقاق در رهبری و تقسیم آنها به دو جناح‏ واقعگرا و آرمانگرا شد.

این جناح‏ها نه تنها در مورد برخی مسائل داخلی اختلاف نظر داشتند،بلکه در رابطه با اتخاذ رویکرد غیر متعهدانه مناسب،به خصوص دربارهء چگونگی برخورد با آمریکا نیز هم رأی نبودند. به عنوان نمونه ولایتی،وزیر خارجه واقعگرای ایران در سپتامبر 1984 بیانیه‏ای رسمی در اعتراض‏ به وتوی قطعنامه سازمان ملل توسط آمریکا مبنی بر عقب‏نشینی نیروهای اسرائیلی از لبنان صادر کرد.البته آرمانگرایان انقلابی مخالفت خود را با تشویق و حمایت از بمب گذاری در سفارت‏ آمریکا که توسط لبنانی‏ها صورت گرفت نشان دادند و با این موضع‏گیری قدمی به پیش نهادند.

دعوت از وزیر خارجه آلمان غربی برای سفر به ایران تبدیل به بهانه‏ای برای محاکمهء واقعگرایان شد که در انتظار دریافت علامتی از سوی آیت اللّه خمینی بودند تا بتوانند فعالیت‏ خودشان را آغاز کنند.این علامت زمانی رسید که در 28 اکتبر آیت اللّه خمینی اظهار داشت که‏ ایران باید با همه کشورها رابطه داشته باشد و قطع روابط با سایر دولت‏ها خلاف عقل و قانون

مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 452)
--------------------------------------------------------------------------------

اساسی است.این مساله تحولی عمده در بر داشت ایران از روابط خارجی خود بود.نیاز به اتخاذ استراتژی عدم تعهد آشتی‏جویانه زمانی آشکار شد که در نوامبر 1984،بغداد و واشنگتن روابط دیپلماتیک خود را از سر گرفتند.اما تا اواسط سال 1985،ایران هیچ گونه تحرک خاصی در رابطه‏ با ایالات متحده بروز نداد.

در ژوئن 1985،رفسنجانی،رییس مجلس،برای تغییر وجهه بین المللی ایران،همزمان با ربوده شدن پرواز 847 TWA ،سفری را به چند کشور ترتیب داد.رفسنجانی در خلال سفر خود به سوریه با اعضای حزب اللّه دیدار کرد و تلاش‏های او خیلی سریع و به گونه‏ای مسالمت‏جویانه‏ به این هواپیماربایی پایان داد.موفقیت رفسنحانی به تقویت واقعگرایان در حال رشد ایران کمک‏ کرد.از سال 1985 تا سال 1986 تهران آزادی سه شهروند آمریکایی در بند در لبنان را تسهیل‏ نمود،اما این علامت همکاری‏جویانه تبدیل به بخشی از ماجرای ایران کنترا گشت.

هم آرمانگرایان و هم واقعگرایان به آغاز روابط ایران و آمریکا یاری رساندند.طبق گزارش‏ «تاور»آمریکایی‏ها از طریق دو واسطه یعنی منوچهر قربانی فر و آلبرت حکیم،با ایران مذاکره‏ می‏کردند.شخص نخست نقش زیادی در تبادل اسلحه در قبال گروگان‏ها بازی کرد.البته این‏ مساله بیانگر آن نبود که آرمانگرایان نسبت به شیطان بزرگ دچار تحولی جدی شده‏اند.آنها فقط سلاح‏های آمریکایی را می‏خواستند،نیازی که توان نظامی ایران را به شدت کاسته و تبدیل به‏ بزرگترین مانع پیروزی در برابر عراق شده بود.این هدف آرمانگرایان از آنجا آشکار گردید که‏ قربانی فر تاکتیک‏های پرسش‏برانگیزی را اتخاذ نمود.احتمالا آرمانگرایان به این ابتکار به عنوان‏ معامله‏ای موقت با شیطان بزرگ می‏نگریستند.از طرف دیگر هدف واقعگرایان با وجود اینکه هیچ‏ گونه مجوزی از سوی آیت اللّه خمینی نداشتند،برقراری روابط غیر رسمی همراه با تفاهمی‏ همکاری‏جویانه با واشنگتن بود.

آلبرت حکیم،واسطه میان واقعگرایان و مقامات ایالات متحده بود.وی دومین کانالی بود که‏ آمریکایی‏ها از طریق آن دریافتند که تهران همه گروه‏های لبنانی را که گروگان‏های آمریکایی را در اختیار داشتند تحت نفوذ خود ندارد.این اطلاعات با ادعاهای اغراق‏آمیز قربانی فر در تناقض‏ بودند.البته به دو دلیل واقعگرایان در تهران با مک فارلین دیدار نکردند.نخست اینکه واقعگرایان‏ هیچگونه مجوزی از آیت اللّه خمینی نداشتند و نگران خشم آرمانگرایان بودند دیگر اینکه‏ قربانی فر(و نه حکیم)این سفر را ترتیب داده بود.

در سوم نوامبر 1986،مجله لبنانی«الشراع»قضیه مک فارلین و بازدید او از تهران را فاش کرد و مانع تماس‏های بعدی شد.آرمانگرایان از افشای این اخبار،دو هدف را دنبال می‏کردند.نخستین‏ هدف دور کردن تهران و واشنگتن به وسیله ممانعت از تماس‏های بیشتر میان آمریکایی‏ها و

مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 453)
--------------------------------------------------------------------------------

واقعگرایان بود و دومین هدف انتقام‏گیری از واقعگرایان بود که در اکتبر 1986،رهبران انقلابیون‏ تندرو را بازداشت کرده بودند.در واکنش به این افشاگری،واقع‏گرایان عقب‏نشینی کردند،اما رفسنجانی تا دسامبر 1986،جهت احیاء مجدد این فرآیند تلاش کرد که علایم مثبتی را به ایالات‏ متحده نشان دهد امّا،از آنجایی که این افشاگری،بحران داخلی عظیمی را در آمریکا موجب شد، دولت ریگان آمادگی پذیرش آنها را نداشت.

سال 1987 نقطه عطفی در روابط تهران-واشنگتن بود.ایران به لحاظ نظامی ضعیف‏تر و از جنبه دیپلماتیک ساز شکارتر می‏نمود.در مقابل،هنگامی که واشنگتن از ضعف واکنش‏های نظامی‏ ایران یقین حاصل کرد.سیاست خارجی خصمانه‏ای را نسبت به ایران آغاز کرد.در ژوئن 1987، با رایزنی‏های آمریکا در سازمان ملل،این کشور موفق به تصویب قطعنامه 598 در شورای امنیت‏ شد.ایران،بر خلاف آنچه که مطلوب و خواست آرمانگرااین بود،راه حل دیپلماتیک را رد نکرد اما تلاش نمود تا پیش شرطهای بیشتری را به نفع خود به مذاکره بگذارد.در جنگ با عراق،یکی از سمبل‏های دستور کار سیاسی واقع‏گرایان،نوید یک حمله نهایی بود،این مساله واکنشی به کاهش‏ پشتیبانی عمومی از رژیم و کاهش توانایی نظامی ایران پس از چند عملیات بزرگ بود.از سال‏ 1987 تا سال 1988 واکنش‏های آمریکا به تحرکات نخستین ایران محتاطانه بود،اما زمانی که‏ واشنگتن اطمینان حاصل کرد که تهران از حمایت نظامی شوروی و یا توانایی عکس العمل نظامی‏ مناسب برخوردار نیست،رفتار قاطعانه‏تری از خود نشان داد علیرغم لحنی تهاجمی،واکنش‏های‏ تهران به انتقام‏جویی‏های آمریکا،به سرعت تبدیل به اعتراضات و شکایت‏هایی دیپلماتیک در سازمان ملل متحد شد.از آنجا که ایران توانایی رقابت با قدرت نظامی آمریکا را نداشت،تلاش‏ برای استفاده از سازمان‏های بین المللی را به عنوان ابزاری برای کسب امتیاز در برابر آمریکا آغاز کرد.

تصمیم آیت اللّه خمینی در جولای 1988 مبنی بر پذیرش پیشنهاد آتش بس از سوی سازمان‏ ملل متحد،موقعیت واقع‏گرایان را که بلافاصله و بدون هیچ پیش شرطی قطعنامه 598 را پذیرفتند مستحکم کرد.این واقعه نه تنها به نفوذ مستقیم آرمانگرایان در تعیین دستور کار سیاست خارجی‏ پایان داد،بلکه بر کشمکش‏های دریای ایران و ایالات متحده نیز خاتمه بخشید.پس از به اجرا گذاشتن قطعنامه 598 در 20 آگوست 1988،ایالات متحده حضور دریای خود در خلیج فارس‏ را کاهش داد.این کاهش نیرو واقع‏گرایان را مدعی پیروزی ساخت چرا که رهبران ایران دریافته‏ بودند که ممکن است نیروهای آمریکایی برای بی‏ثبات کردن جمهوری اسلامی در منطقه باقی‏ بمانند.اگر چه در آگوست 1988 فضای دیپلماتیک مورد تشویق قرار می‏گرفت،اما در آمریکا دولت جمهوری خواهان،از شرکت در گفتگویی با ایران که می‏توانست تلاش معاون رئیس جمهور

مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 454)
--------------------------------------------------------------------------------

بوش را برای ریاست جمهوری تحت تاثیر قرار دهد،اجتناب ورزیدند.در مقابل،در تهران یعنی‏ جایی که واقعگرایان در حال بدست گرفتن قدرت بودند و در همان حال آرمانگرایان اهرمهای‏ خود را در سیاستگزاری از دست می‏دادند،صحنه دیپلماتیک فعال بود برای نمونه،نخست‏وزیر موسوی،به دلیل کاهش نفوذ و کنترل خود بر سیاست خارجی،استعفا داد.

انتشار کتاب آیات شیطانی در اوایل سال 1989،برای آرمانگرایان فرصتی را پدید آورد تا در سیاست خارجی ایران تحولی به وجود آورده و جهت گیری استراتژی عدم تعهد را تغییر دهند. بر خلاف انتظار آرمانگرااین ماجرای سلمان رشدی چیزی بیش از یک بحران کوتاه مدت نبودو زمانی که آیت اللّه خمینی فوت کرد،واقع‏گرایان قدرت خود را حفظ کردند و در مقابل،آرمانگرایان‏ منبع حمایت معنوی خود را از دست دادند،سه واقعه دیگر داخلی نیز که موقعیت واقع‏گرایان را تحکیم بخشید عبارتند از:جانشینی(آیت اللّه)خامنه‏ای به جای آیت ا...خمینی به عنوان ولی فقیه، انتخاب رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور و اصلاح قانون اساسی در سال 1989.

با تحکیم موقعیت واقعگرایان،تهران ارسال علایم مثبت به غرب و از جمله آمریکا را آغاز کرد.در اواسط سال 1989،رویکرد ایران به ایالات متحده به قدری مثبت بود که در دهمین‏ سالگرد حمله به سفارت آمریکا،فقط تعداد اندکی از تظاهر کنندگان برای شنیدن سخنان محتشمی‏ وزیر سابق کشور که سخنران اصلی مراسم بود،باقی ماندند و بقیه پراکنده شدند.دو روز بعد ایالات متحده با آزاد کردن 567 میلیون دلار از دارایی‏های مسدود شده ایران موافقت کرد.علاوه‏ بر آن،مشاور حقوقی دولت،مذاکراتی را با مقامات ایرانی برای آگاه کردن آنها از آمریکا مبنی بر پرداخت غرامت به خانواده‏های مسافران کشته شده در واقعه هواپیمای ایرباس در سال 1988 آغاز کرد.حرکت مثبت دیگر،تصمیم تهران مبنی بر اجازه دادن به یک بازرس سازمان ملل برای‏ تحقیق در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران بود.بنابراین با فرا رسیدن سال بعد،واقع‏گرایان به‏ گونه‏ای احساس امنیت می‏کردند که رئیس جهور رفسنجانی چنین اظهار داشت که فتوای آیت اللّه‏ خمینی در مورد مرگ سلمان رشدی،نظر کارشناسی از سوی یکی از مجتهدین است.

در مجموع از سال 1985،استراتژی عدم تعهد ایران در رابطه با آمریکا،آشتی‏جویانه‏تر بود. علیرغم بیانات سرزنش گرایانه قبلی ایران در مورد سازمان ملل متحد و نفوذ هژمونیک ایالات‏ متحده بر آن در سال 1987،مقارن با سالگرد تهاجم عراق به ایران،رئیس جمهور خامنه‏ای جهت‏ شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل،از نیویورک دیدن کرد.همچنین ایران استفاده از سازمان‏های بین المللی را آغاز نمود و در سال 1988 پس از واقعه ایرباس با برخی از آنها در مورد پرداخت غرامت از طرف آمریکا مذاکراتی به عمل آورد.به خودی خود،این مساله نشانگر نوعی ملایمت در سیاست ایران بود که در دوره ستیزه‏جویی(عدم تعهد ستیزه‏جویانه)به جای

مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 455)
--------------------------------------------------------------------------------

استفاده از ابزارهای دیپلماتیک برای حل موضوع،هدفش کسب امتیاز از ایالات متحده بوسیله‏ درگیر شدن با نیروهای آمریکایی و یا طرفدار آمریکا در منطقه بود.


ز.چشم‏اندازهای آتی سیاست خارجی ایران
در دههء 1990،زمینه بین المللی سیاست خارجی ایران به طور قابل ملاحظه‏ای تغییر یافت. این تغییرات فرصت‏ها و چالش‏هایی را برای رهبران انقلابی ایران فراهم آورد و منجر به طرح‏ پرسش‏هایی در مورد ایستارهای سیاست بین الملل شد.تغییرات بوجود آمده عبارت بودند از: پایان یافتن ساختار دو قطبی،کاهش زرادخانه‏های اتمی آمریکا و روسیه،فروپاشی شوروی و ظهور سه منطقه عمده اقتصادی در جهان یعنی منطقه تجاری آمریکای شمالی(نفتا)،اتحادیه اروپا و منطقه آسیای شرقی و ژاپن.

تغییرات فوق،این پرسش را پیش کشید که آیا استراتژی عدم تعهد که زیربنای سیاست‏ خارجی ایران است،با همان تعریف نخستین،در دنیای جدید که فقط دارای یک ابر قدرت است، قابل اجرا است یا خیر؟پاسخ سریع به این پرسش مثبت است.دلیل این امر را می‏توان در ماهیت‏ جنبش عدم تعهد یافت که پاسخی به تنگناهای سیاسی گریبان‏گیر کشورهای در حال توسعه پس‏ از جنگ جهانی دوم بود.هدف اصلی بنیان‏گزاران جنبش عدم تعهد (NAM) داشتن اختیارات‏ سیاسی در فرایند تصمیم‏گیری خود فارغ از تعداد قطب‏ها در سیستم بین المللی بود.در دوره پس‏ از جنگ سرد،هنوزم کشورهای در حال توسعه،در صدد اتخاذ و اجرای سیاست خارجی خود مستقل از ایالات متحده و به همان نحو مستقل از قدرت‏های بزرگ دیگر هستند.و بدان علت‏ است که جنبش عدم تعهد همچنان با قدرت به پیش می‏رود و در میان کشورهای در حال توسعه و علی الخصوص جمهوری اسلامی به عنوان سیاستی مردمی به حیات خود ادامه می‏دهد.

علیرغم تغییرات بوجود آمده در عرصه بین المللی،هنوز برخی از استراتژی‏های قدیمی،در نظام جدید جهانی در حال شکل‏گیری،قابل اجرا هستند.ایران مانند کشورهای عدم تعهد همچون‏ دوران جنگ سرد،به سیاست توازن بخشی به نفوذ یک قدرت بزرگ در مقابل قدرت بزرگ دیگر ادامه می‏دهد،اما به جای تاکید و تمرکز بر تقسیم‏بندی‏های ایدئولوژیک جهانی،تهران از مزیت‏ اقتصادی طبیعی و رقابت سیاسی میان قدرت‏های بزرگ استفاده می‏کند.با چنین دیدگاهی،ایران‏ توان جذب شرکای تجاری و منابع سرمایه‏گذاری خارجی و تنوع بخشیدن به تکنولوژی خارجی‏ را کسب کرده و حامیانی دیپلماتیک در سازمان ملل بدست آورده است.با استفاده از همین روش، ایران قدرت مانور خود را افزایش می‏دهد و در حال کاهش اتکاء خود به یک قدرت بزرگ ویژه‏ به لحاظ اقتصادی،دیپلماتیک،سیاسی و یا ضرورت‏های نظامی است.


مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 456)
--------------------------------------------------------------------------------

برای یک تحقق سیاست خارجی ایران،پرسش مهم دیگر این است که کدامیک از سه‏ جهت‏گیری سیاسی که در بالا توضیح داده شد بیانگر استراتژی عدم تعهد ایران است؟در پاسخ به‏ این سؤال ابتدا می‏توان چنین استدلال کرد که ماهیت سیاست خارجی فعلی ایران به دیدگاه شخص‏ ناظر بستگی دارد.به عنوان مثال علیرغم اینکه از دید دولت کلینتون ایران دشمن محسوب‏ می‏شود،در دیدگاه اسلام آباد ایران،دوست است.البته برخی همانند لندن،به تهران به عنوان تعقیب‏ کننده عدم تعهد دو جانبه می‏نگرند.البته یک بررسی دقیق‏تر که مبتنی بر رفتارها و نه گفته‏ها است، نشان می‏دهد که جدای از دیدگاه شخص ناظر،یک الگوی رفتاری نیز قابل بررسی است.برای‏ اینکه نشان دهیم کدام یک از جهت‏گیری‏ها،سیاست خارجی فعلی ایران را بیشتر توضیح می‏دهد، ابتدا به دیدگاه آمریکایی‏ها در مورد سیاست ایران خواهیم پرداخت و سپس الگوی دو جانبه و در پایان الگوی آشتی‏جویانه را بررسی خواهیم کرد.

از دید آمریکا،ماهیت سیاست خارجی ایران سمت‏گیری مثبتی نیافته است،و واشنگتن به‏ خصوص در رابطه با خود سیاست ایران را ستیزه‏جویانه می‏نگرد.واشنگتن علیرغم توصیه‏ متخصصین،ایران را با مجموعه‏ای از القاب منفی همانند،قانون‏شکن مرتجع و متمرد مورد اشاره‏ قرار می‏دهد.از این نظر دولت کلینتون حمله به جمهوری اسلامی را به اوج خود رسانده بود.

طبق نظر دولت کلینتون،ایران در دوره‏های آینده،منبعی از تهدید برای کل جامعه بین الملل‏ است،نخست به این علت که این کشور با هدف بی‏ثبات کردن برخی از متحدان آمریکا،خود را درگیر حمایت از تروریسم بین المللی کرده است.دوم اینکه،این کشور با فرایند صلح اعراب‏ اسرائیل مخالف است و آشکارا به خروج آن از مسیر کمک می‏کند.سوم اینکه در تلاش برای‏ بدست آوردن سلاح‏های اتمی است.چهارم اینکه به طور قطع و یقین تهران در حال بازسازی‏ ماشین نظامی خود با سلاح‏ها و تکنولوژی تهاجمی است که این مساله تهدیدی برای منطقه‏ خلیج فارس است،و در نهایت عملکرد ایران در مورد حقوق بشر مورد اشاره واقع می‏شود که در بهترین حالت مایوس کننده ارزیابی شده است.این نکات تردیدی باقی نمی‏گذارد که واشنگتن‏ تهران را یک عامل شرارت بین المللی قلمداد نماید؛اگر چه تهران با صراحت چنین اتهاماتی را انکار می‏کند.در واقع پاسخ رهبری ایران به این اتهامات در پاسخی که هاشمی رفسنجانی در برابر سؤال یک خبرنگار آمریکایی مبنی بر این که آیا تهران می‏تواند بی‏گناهی خود را اثبات کند، خلاصه شده است.رفسنجانی تاکید نمود که در یک دادگاه تا زمانی که گناه شخصی اثبات نشده، او بی‏گناه است و اظهار داشت که این وظیفهء اتهام زننده است که گناه صورت گرفته را اثبات کند نه‏ متهم.

از منظری دیگر می‏توان استدلال کرد که سیاست خارجی ایران در رابطه با قدرت‏های بزرگ،

مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 457)
--------------------------------------------------------------------------------

به بهترین نحو تحت عنوان سیاست دو جانبه به دلیل حفظ دوری از ایالات متحده و بروز نشانه‏های سازش‏جویانه‏تر در رابطه با اروپا و ژاپن قابل توصیف است.با اتکاء بر بعد توصیفی‏ دیپلماسی،این دیدگاه توصیفگر دوگانگی موجود در روابط در حال بهبود تهران با اتحادیه اروپا، ژاپن و روسیه و بر عکس کاهش همکاری با آمریکا است.با این وصف این دیدگاه توضیحی در مورد اینکه چرا پس از جنگ سرد در عین حالی که روابط جمهوری اسلامی با سایر دول غربی‏ بهبود حاصل کرده است روابط با آمریکا بهبودی نیافته است.نقصان این دیدگاه در آن است که‏ تمرکز آن بر معلول‏های روابط ایران و آمریکا است نه بر علت‏های آن.بنابراین یک مدل علت‏یاب‏ که بر پایه شواهد و قراین مبتنی باشد مورد نیاز است.

در نهایت دیدگاهی دیگر چنین اظهار می‏دارد که سیاست خارجی ایران در نظام نویت جهانی‏ علایم آشتی‏جویانه‏ای را به قدرت‏های بزرگ نشان داده است اما آنها پاسخ‏های مشابهی به این‏ علایم دیپلماتیک مثبت از خود بروز نداده‏اند.به گفته قدما«برای رقصیدن دو نفر لازم است».در این دیدگاه علایم آشتی‏جویی ایران برای بهبود بخشیدن به روابط با قدرتهای بزرگ ضروری است‏ اما کافی نیست چرا که کافی بودن شرایط بسته به این است که از سوی قدرت‏های بزرگ نیز پاسخهای مشابهی برای تجدید روابط داده شود.بنابراین تا زمانی که ایالات متحده به علایم آشتی‏ جویانه ایران پاسخ مشابه ندهد،روابط دو جانبه آنها راکد باقی خواهد ماند.شاید بهترین نمونه از علایم آشتی‏جویی ایران مساله قرارداد نفتی 1995 کونوکو بود که در آن رئیس جمهور رفسنجانی‏ نشان داد که همکاری با دولت کلینتون از طریق تعاملات اقتصادی خواهد بود.در تعقیب این‏ هدف،تهران به دنبال عقد قرارداد با شرکت آمریکایی کونوکو(بجای شرکتی از سایر ملل غربی) به منظور توسعه میادین گاز جزیره سیری در خلیج فارس بود.رهبران انقلابی ایران برای‏ پاسخگویی به افزایش تقاضای داخلی برای انرژی،در خلال ماه‏ها مذاکره،امتیازات زیادی را برای تطمیع شرکت نفتی کونوکو دادند.البته رئیس جمهور کلینتون تمامی این فرایند را بای ک‏ حرکت قلم خود متوقف ساخت.نمونه مهم دیگر از آشتی‏جویی ایران،تصمیم سال 1993 تهران‏ جهت نزدیکی با شرکت بوئینگ(به جای همتای اروپایی آن ایرباس)به منظور خرید 16 فروند هواپیمای مسافربری برای ایران بود.این قرارداد نیز که مذاکرات آن صورت گرفته بود،توسط دولت کلینتون متوقف شد.علیرغم علامت‏های مثبت صادره از سوی ایران،واشنگتن با تحمیل‏ یک تحریم تجاری در سال 1995 و تصویب قانونی در سال 1996 به منظور مجازات شرکتهای‏ آمریکایی که با جمهوری اسلامی روابط تجاری دارند،خصومت روزافزونی را با ایران از خود بروز داد.در حقیقت این اقدام اخیر،ملل غربی را که شهروندان و شرکت‏های آنها به واسطه این‏ قانون فراسرزمینی آمریکایی تحت تاثیر قرار گرفته‏اند،به خشم آورده است.


مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 458)
--------------------------------------------------------------------------------

در حالی که نگاهی سطحی به سیاست خارجی ایران می‏تواند به این نتیجه‏گیری منجر شود که‏ تهران در جستجوی سیاست ستیزه‏جویانه و یا دو جانبه است،بررسی دقیق‏تر،نتیجه معکوس‏ خواهد داشت البته چنین اظهار نظری نیاز به بررسی روابط ایران با سایر قدرت‏های بزرگ در کنار ایالات متحده دارد.بنابراین مرور روابط جدید ایران در دستور کار ما قرار می‏گیرد.

یکی از موارد روابط در حال رشد ایران،روابط این کشور با فدراسیون روسیه است.از زمان‏ خاتمه جنگ سرد،دو دولت روابط دیپلماتیک و دوستانه‏ای را پی‏ریزی کرده‏اند و در عرصه‏های‏ مختلف سیاسی با یکدیگر همکاری می‏کنند.ایران و روسیه در رابطه با برخی مسایل مواضع‏ مشترکی دارند که قابل ذکرترین آن مساله تعیین رژیم حقوقی دریای خزر است.علاوه بر آن تهران‏ از دخالت در امور داخلی روسیه و علی الخصوص درگیری نظامی ارتش روسیه با جمهوری‏ مسلمان‏نشین چچن،خودداری کرده است.در مقابل و به منظور جبران این عمل ایران،مسکو نیز بر خلاف اعمال واشنگتن از سرزنش ایران به جهت رشد اسلام سیاسی در آسیای مرکزی،امتناع‏ ورزیده است.بنابراین حسن نیت روس‏ها،موجبات حسن نیت ایرانی‏ها را فراهم آورده است.به‏ عنوان مثال،تهران نقش زیادی در تسهیل و تشویق مذاکرات میان گروه‏های درگیر در جنگ‏ داخلی تاجیکستان بازی کرد.

غیر از روابط پویای دیپلماتیک از زمان پایان جنگ سرد،روابط تجاری و انتقال تکنولوژی‏ میان دو کشور،توسعه یافته،آمار سازمان‏های بین المللی بیانگر این است که حجم تجارت میان‏ ایران و روسیه افزایش پیدا کرده است.علاوه بر این تهران با بهره‏برداری از تکنولوژی روسی،در حال بازسازی قوای نظامی خود است که در طول جنگ عراق و ایران آسیب بسیاری دیده و در مقایسه‏ با قوای نظامی عراق و عربستان ضعیف‏تر شده بود.موارد اخیر انتقال تکنولوژی به ایران شامل‏ انتقال دو زیر دریایی پیشرفته و تصمیم روسیه مبنی بر تجهیز تهران به رآکتورهای اتمی است.

همچنین ایران روابط دوستانه‏ای را با ملل غربی و اتحادیه اروپا پیگیری می‏کند.اروپایی‏ها و به طور خاص آلمان،در پی یک«گفتگوی انتقادی»با تهران هستند.در تاریخ 5 آگوست 1986، خبرگزاری رویتر از قول سخن‏گوی دولت فرانسه گزارش داد که«گفتگوی انتقادی»با تهران،در گذشته نتایج مثبتی داشته است.غیر از ژاپن،شرکای عمده تجاری ایران،دولت‏های اروپایی و به‏ خصوص آلمان،فرانسه و ایتالیا هستند.اگر چه اروپایی‏ها از ارسال تسلیحات نظامی به ایران‏ خودداری می‏کنند اما حجم تجارت بین ایران و اروپا در دوره پس از آیت اللّه خمینی،افزایش یافته است.

به علاوه،«گفتگوی انتقادی»به لحاظ سیاسی از طریق افزایش سطح دیپلماسی با تهران، پر ثمر بوده و دغدغه‏های اروپایی‏ها را فرو کاسته است.به تازگی تهران به مقامات رسمی اتحادیه‏ اروپا اطمینان داده است که دولت ایران برای اجرای حکم مرگ سلمان رشدی هیچ اقدامی نخواهد

مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 459)
--------------------------------------------------------------------------------

کرد.مورد برجسته دیگر از توسعه روابط،نقشی است که ایران و آلمان در مذاکرات آتش‏بس‏ اسرائیل و حزب اللّه لبنان در آوریل 1996 داشتند.

در آگوست 1996،یک مسأله جدید سیاسی،تهران را به اتحادیه اروپا نزدیکتر ساخت. رئیس جمهور کلینتون قانون تحریم ایران و لیبی را امضاء کرد در حالی که دولت‏های اتحادیه اروپا، ژاپن و کانادا،در نشست گروه هفت لیون آشکارا،اعتراض خود را به چنین اقدامی از سوی آمریکا اعلام نمودند.این قانون به آمریکا قدرتی فرامرزی می‏داد تا به واسطه آن شرکت‏های‏ غیر آمریکایی را که سالیانه چهل میلیون دلار و یا بیشتر در بخشهای نفت و گاز این دو کشور سرمایه‏گذاری می‏کنند،مجازات نماید.رئیس جمهور ژاک شیراک،در واکنش به چنین اقدامی‏ اظهار داشت:چنانچه ایالات متحده محدودیت‏هایی را بر اساس قانون جدید به شرکت‏های‏ فرانسوی تحمیل کند،فرانسه مقابله به مثل خواهد کرد.وزیر تجارت بین المللی کانادا، «آرت ایگلتون»گفت:«تاثیرات فرا سرزمینی این قانون اخیر،نشانگر،تلاش دیگر بار ایالات‏ متحده برای تحمیل سیاسیت تجاری به متحدان خود است.»وی اضافه کرد که کانادا از منافع ملی‏ خود در برابر چنین قانونی دفاع خواهد کرد.در یک اقدام مشابه توکیو که سیاستی تحت عنوان‏ «تعهد سازندگی»را در رابطه با تهران اتخاذ کرده بود نگرانی خود را از تبعات این قانون اعلام کرد. این عکس العمل‏های به ایالات متحده بیانگر اهمیت روابط بین تهران و کشورهای غربی است.در واقع،روابط ایران با کانادا و ژاپن به گونه برجسته‏ای پس از جنگ سرد افزایش یافته است.

قدرت‏های بزرگی نظیر روسیه،ژاپن و کانادا تنها هدف‏های تحرکات آشتی‏جویانه ایران‏ نیستند،چرا که تهران به همان نحو و علیرغم استنباط واژگونهء واشنگتن،سیاست همکاری‏ جویانه‏ای را با همسایگانش،آغاز نموده است.ایران پیوندهای نزدیکی را با پاکستان و ترکیه چه‏ در داخل و یا خارج از سازمان همکاری‏های اقتصادی(اکو)حفظ کرده است.طبق اظهارات‏ رهبران ایران،تهران با آنکارا و اسلام آباد همکاری‏های تجاری،فرهنگی،تاریخی و مذهبی برقرار کرده است.بزرگ‏ترین نمونه برجسته از پیوند حیاتی میان این دولت‏ها،قطعیت یافتن قرارداد گاز طبیعی ایران-ترکیه،بر خلاف مخالفت شدید آمریکا است که 23 میلیارد دلار ارزش دارد.

جمهوری‏های نوپای مسلمان اتحاد جماهیر شوروی سابق،تبدیل به مرزهای جدید تجاری و دیپلماتیک تهران و یکی دیگر از اهداف تحرکات سیاست خارجی عملگرایانه ایران،شده‏اند. بر خلاف دغدغه‏های اولیه ایران در مورد فعالیت‏های تبلیغاتی-مذهبی در آسیای مرکزی،ایران به‏ لحاظ سیاسی رویکردی واقع‏بینانه و به لحاظ اقتصادی رویکردی سازنده را در رابطه با همسایگان شمالی خود اتخاذ کرده است.پیشروی‏های عمده‏ای در سطح روابط دو جانبه و چند جانبه بین ایران و دولت‏های آسیای مرکزی بوجود آمده است.در واقع این کشورها در سال

مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 460)
--------------------------------------------------------------------------------

1992 به اکو پیوستند و در حال اتصال جاده‏ها و خطوط آهن خود به ایران هستند به گونه‏ای که‏ بتوانند از طریق بنادر خلیج فارس به بازارهای بین المللی،راه یابند.همچنین درخواست‏هایی برای‏ انتقال خطوط لوله نفت و گاز آسیای مرکزی از طریق ایران به بازارهای بین المللی وجود داشته‏ است.البته مخالفت شدید آمریکا و اعمال فشارهای اقتصادی این کشور بر تهران،بسیاری از این‏ طرح‏ها را بر هم زده است.یکی از منتقدان دولت کلینتون در مورد تلاش این کشور برای فلج کردن‏ اقتصاد ایران اظهار می‏دارد که تاثیر جانبی این سیاست آمریکا بی‏ثباتی بیشتر در منطقه‏ خلیج فارس است که نطقه مقابل منافع ملی آمریکا است.وی اضافه می‏کند که برقراری ثباتی‏ پایدار برای منطقه،مستلزم آن است که ایران در اقتصاد و آرایش‏های سیاسی منطقه مشارکت بکند نه اینکه منزوی بشود.

به همان اندازه که همسایگان شمالی مورد توجه واقع شده‏اند،روابط ایران با کشورهای عرب‏ خلیج نیز پس از پایان جنگ ایران و عراق و جنگ‏های خلیج فارس بهبود یافته و می‏توان آن را دوستانه توصیف کرد.مرور گذشته،روزهایی را به خاطر می‏آورد که طی اقداماتی تلافی‏جویانه، نیروی دریای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کشتی‏های کویتی و یا عربستان سعودی را به دلیل‏ حمایت مالی و پشتیبانی نظامی آنها از عراق مورد حمله قرار می‏داد.پس از پایان جنگ ایران و عراق،هنگامی که بحث حمایت اعراب از عراق تبدیل به بحثی جدی شده بود،جنگ خلیج فارس‏ ثابت کرد که رژیم عراق تهدید بالقوه خطرناکتری از ایران انقلابی برای آنهاست در واقع تهدید سنگین در جنگ خلیج فارس همچنان دارای ساز و برگ نظامی قابل ملاحظه‏ای است،برای‏ کویت و عربستان سعودی از اهمیت بیشتری برخوردار است.

این بهبود وضعیت دیپلماتیک میان ایران و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس‏ منجر به توسعه مبادلات تجاری و اقتصادی،به خصوص با امارات عربی متحده و قطر شد.میزان‏ فعالیت‏های تجاری بین حوزه‏های شمالی و جنوبی خلیج فارس دارای اهمیت نمادین است، اگر چه حجم آن قابل مقایسه با میزان مبادلات تجاری میان ایران و غرب نیست.محدود بودن‏ تعاملات اقتصادی بین ایران و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس دارای دلایلی منطقی‏ است،زیرا آنها هر دو از تولید کنندگان عمده نفت هستند و نفت کالای عمده صادراتی آنها است. بنابراین اقتصاد تک محصولی آنها بیشتر به جوامع صنعتی وابستگی دارد تا به یکدیگر.

در مجموع،این بحث بیانگر آن است که به طور کلی سیاست خارجی ایران،به ویژه پس از روی کار آمدن دولت کلینتون شکل سازگارتری را به خود گرفته است.البته پنج اتهام آمریکا به‏ ایران که پیش از این آورده شد بیانگر آن است که دولت کلینتون تهران را به عنوان یک دوست

مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 461)
--------------------------------------------------------------------------------

قلمداد نمی‏کند.بنابراین نوبت آن رسیده تا بررسی مختصری از نگرانی‏های آمریکا در مورد ایران‏ انقلابی که عبارت از:حمایت از تروریسم بین المللی،مخالفت با جریان صلح اعراب و اسرائیل، تلاش برای دستیابی به سلاح‏های اتمی،جستجوی برتری نظامی و عدم رعایت حقوق بشر است، انجام دهیم،در ارتباط با ادعای آمریکا مبنی بر ارتباط ایران با تروریسم بین المللی تهران از واشنگتن خواسته است که دلایل و شواهد خود را به یک دادگاه بین المللی ارائه نماید و این اتهام را ثابت کند.بیشتر متخصصین،این مساله را اذعان می‏دارند که انتشار چنین اتهاماتی بدون ارائه‏ مدرک،به سیاست خارجی آمریکا نه تنها در منطقه بلکه در سطح جهانی آسیب می‏رساند.

در مورد مخالفت ایران با فرایند صلح خاور میانه به این نکات باید توجه نمود:اول اینکه تهران‏ با صلح مخالف نیست بلکه معتقد است با توجه به اینکه اسرائیل به دلیل حمایت‏های همه جانبه‏ آمریکا از موضع برتر دیپلماتیک برخوردار است،زمان برای اعراب و مذاکره و چانه‏زنی آنها با اسرائیل مناسب نیست،دوم اینکه علیرغم اعتراض ایران در مورد عدم برابری موضع اعراب و اسرائیل،این کشور اعلام کرده است که با هر گونه توافقی بین سوریه و اسرائیل همراه خواهد بود. در نهایت این مساله جای شک دارد که مخالفت ایران با فرایند صلح دگرگونی مهمی در اختلافات‏ بین اعراب و اسرائیل ایجاد نماید.از زمان انقلاب،تهران مخالف بهبود روابط اعراب و اسرائیل‏ بوده است اما این مساله هیچ کدام از طرفین را از مذاکره با طرف دیگر باز نداشته است.

در پاسخ به این مساله که ایران در تلاش است تا به سلاح اتمی دست یابد سه نکته اساسی باید مورد بررسی و توجه قرار گیرد؛اول اینکه جمهوری اسلامی یکی از امضاءکنندگان پیمان منبع‏ تکثیر سلاح‏های هسته‏ای است و آژانس بین المللی انرژی اتمی بارها بدون اطلاع قبلی‏ بازرسی‏هایی را از تجهیزات اتمی ایران به عمل آورده است.این سازمان هرگز مدرکی دال بر برنامه محرمانه تسلیحاتی در ایران نیافته است.دوم اینکه سازمان اطلاعات و جاسوسی روسیه، ادعای سیا (CIA) مبنی بر تلاش جدی ایران برای دستیابی به سلاح هسته‏ای را تایید نمی‏کند. مطلب آخر اینکه تهران بودجه و تکنولوی مورد نیاز برای چنین برنامه‏ای را ندارد.

در واشنگتن شایعاتی در مورد ایران وجود دارد که این کشور به منظور تسلط بر منطقه‏ خلیج فارس جاه‏طلبانه به دنبال توسعه نیروی نظامی خود است.البته چنین ادعایی را باید با احتیاط پذیرفت چرا که واقعیت‏ها با افسانه آمیخته شده‏اند.ایران از چین و روسیه تجهیزاتی نظامی‏ خریداری کرده که این کشور را به برخی سلاح‏های با پرستیژ سیاسی نظیر سیستم‏های موشکی و زیر دریایی مجهز کرده است.با این وجود جمهوری اسلامی نه به لحاظ کمی و نه کیفی از رقبای‏ منطقه‏ای خود برتر نیست،به منظور بررسی این موضوع،باید خریدهای نظامی ایران را در مقایسه‏ با همسایگان عرب این کشور در نظر بگیریم.طبق برآورد سیا کشورهای عرب خلیج فارس

مطالعات راهبردی » شماره 16 (صفحه 462)
--------------------------------------------------------------------------------

(عمدتا عربستان و کویت)در کل حدود 157 میلیارد دلار در دوره زمانی بین 1989 تا 1992 صرف ماشین نظامی خود کرده‏اند و این در حالی است که ایران در همین دوره،سالیانه 2 میلیارد دلار به این مساله اختصاص داده است.با توجه به استقرار ناوگان پنجم آمریکا در خلیج فارس‏ رهبران ایران هرگز نمی‏خواهند با صرف سالیانه 2 میلیارد دلار برای تجهیزات دست دوم روسی و چینی،بخواهند به لحاظ نظامی بر منطقه خلیج فارس چیرگی پیدا کنند.در پایان با توجه به اینکه‏ اقتصاد بیمار ایران،به دلیل تورم غیر قابل مهار،ضعیف شده است،تهران از هر گونه منابع مالی‏ جهت بازسازی کلان نظامی در آینده قابل پیش‏بینی محروم است.بر اساس اظهارات یک خبره‏ نظامی،«چنانچه رژیم ایران تمامی منابع اقتصادی خود را جمع‏آوری کند و یا به گونه‏ای‏ غیر منتظره بهای نفت سیر صعودی یابد،ایجاد نیروهای نظامی کارآمد به معنای واقعی سالها به‏ طول خواهد انجامید.»

بیشترین انتقاد واشنگتن به تهران در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران است،بدون شک،با در نظر گرفتن سانسور رسانه‏های عمومی،ممنوع بودن برخی مخالفت‏ها و اعتراضات سیاسی و اعمال برخی محدودیت‏ها در مورد اقلیت‏ها و حقوق زنان،حقوق بشر در ایران مطابق با انتظارات‏ غربی‏ها نیست.با عنایت به این مطلب،سه مساله در ارتباط با حقوق بشر در ایران باید مورد توجه‏ واقع شود:اول اینکه،وضعیت حقوق بشر در ایران انقلابی به طور کلی بدتر از دوران رژیم شاه‏ نیست.دوم اینکه،حقوق اقلیت‏ها و زنان در ایران بدتر از برخی متحدین پر و پا قرص آمریکا در منطقه و به خصوص عربستان سعودی نیست و سرانجام همان گونه که یکی از متخصصین آشکارا اظهار نموده است پس از انقلاب اسلامی بهبود عمده‏ای در وضعیت حقوق زنان پدید آمده و چنین‏ دگرگونی‏های مثبت داخلی نباید به سادگی نادیده انگاشته شوند.

نتیجه اینکه بحث من حکایت از آن دارد که جهت‏گیری آشتی‏جویانه،علیرغم ادعاهای مغایر دولت کلینتون،بهترین توصیفی است که می‏توان در مورد سیاست خارجی دهه اخیر ایران ارائه‏ کرد.اگر تهران سیاست همکاری‏جویانه‏ای را پی‏گیری می‏کند پس باید این سؤال را مطرح کرد که‏ چه چیزی روابط ایران و آمریکا را بی‏تحرک و تضعیف می‏کند؟این تحلیل اثبات می‏نماید که‏ تصمیمات سیاست خارجی آمریکا علت این رکود و بی‏تحرکی است.این ادعا علی الخصوص در مورد دولت کلینتون صادق است که در رابطه با ایران«هویج»را از سیاست«هویج و چماق»بوش‏ (پدر)حذف کرد.

(*) Source:Houman A.Sadri,"Trends in the foregn policy of revolutionary Iran",Journal of Third World Studies,Vol,15,no.1,April 1998.