حاضری: می خواستند با امام(س) تسویه حساب کنند

با چاپ مقاله ای در روز 17 دی 1356 در روزنامه اطلاعات بر علیه امام خمینی (س) اعتراضات گسترده ای در شهر قم به راه می افتد. اعتراض هایی که سر منشا اتفاقاتی است که ثمره آن در 22 بهمن 57 به بار می نشیند. حجت الاسلام و المسلمین مهدی حاضری مسئول واحد آموزش دفتر قم موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) در گفتگو با پایگاه خبری و اطلاع رسانی جماران از زمینه ها و پیامدهای این حادثه می گوید.

اجازه دهید بحث را با بررسی زمینه هایی که به واقعه 19 دی ختم شد آغاز نماییم.

با توجه به رئیس جمهور شدن کارتر در آمریکا و روی کار آمدن دموکراتها در انتخابات، فضای باز سیاسی در سال 56 ایجاد شده بود و حرکات و اقداماتی صورت می گرفت. این جریانات با فوت مرحوم آقا مصطفی خمینی در اول آبان 56 مصادف شد که آن زمان شایعه ای قوی هم پخش شده بود مبنی بر اینکه ایشان به شهادت رسیده‌اند. به همین دلیل مراسم ختم، هفتم و چهلم ایشان فضای ویژه ای در کشور ایجاد کرد و تقریبا پس از 13 سال که از تبعید امام گذشته بود، همه جا اسم امام در مجالس و محافل برده می شد و مردم از امام تکریم می کردند و تقریبا دوباره اسم و نام حضرت امام زنده شد. به واسطه همین جریان و مطرح شدن دوباره نام امام در جامعه، رژیم قصد داشت در این وضعیت که امام بزرگترین یاور خود را نیز از دست داده، ضربه ای به ایشان وارد کند و به عبارتی نام امام در کشور منکوب شود و ایشان در جامعه به شخصیتی منفی تبدیل گردند. از سوی دیگر رژیم تصور می نمود امام هم در سنین پیرمردی است و قدرت دفاع و حرکت از ایشان سلب شده و جامعه هم این شرایط را می پذیرد. با چنین زمینه هایی است که در 17 دی 56 و همزمان با روز کشف حجاب در زمان رضاشاه، مقاله ای در روزنامه اطلاعات با نام مستعار احمد رشیدی مطلق منتشر شد که البته این بحث وجود دارد که این مقاله از طرف چه کسی بوده است. در این باره گزینه و سناریوهای مختلفی مطرح می باشد که چه کسی این مقاله را نوشته ولی آن چیزی که مسلم است این مقاله سربسته و لاک و مهر بود و نویسندگان روزنامه اطلاعات حق جرح و اصلاح آن را نداشتند و به همین صورت چاپ شد و این مساله باعث شد که حوادث 19 دی به وجود آید.

این مقاله با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» نامیده می شود. سوالی که اینجا پیش می آید این است که مقاله چه نگاهی دارد و چرا جامعه مذهبی و روحانیت کشور را به کمونیستها و به قول خودشان "استعمار سرخ" ربط می دهند؟

ببینید! رویکرد همه حرکات شاه و حرف انقلاب سفیدش این بود که حرکت ایران به سمت تمدن بزرگ است. شاه در این حرکت به سوی تمدن دو گروه را به عنوان دشمن تلقی می کرد: یکی کمونیستها و مارکسیستها بودند و دیگری روحانیون و قشر مذهبی جامعه. اصلا جلودار ضدیت با حرکت به سوی تمدن بزرگ این دو قشر و به خصوص روحانیون تلقی می شدند. از سوی دیگر امام در سال 42 و پس از واقعه 15 خرداد نیز به عنوان سمبل مخالفت در برابر حرکت به سوی تمدن بزرگ و انقلاب سفید معرفی شده بود. حتی رژیم در آن زمان سعی نمود که حادثه فیضیه را هم، به دهقانان نسبت دهد و تمایل داشت آن راتقابلی بین حرکت نوخاسته و انقلابی روحانیون با حرکت به اصطلاح ترقی خواهانه شاه به سوی تمدن بزرگ جلوه دهد. از این جهت بهترین بهانه و دلیلی که رژیم می توانست از آن استفاده نماید، طرح مساله وحدت روحانیون و مارکسیستها بود.

و به گونه ای انتقام جریان 15 خرداد را هم در این مقاله می گیرند... .

بله! البته آن چیزی که در تاریخ نوشته شده و در اسناد هم وجود دارد این است که مقاله پس از آماده شدن به شاه تحویل داده می شود اما شاه می گوید به اصطلاح زهر مطالب را بیشتر کنید و محتوای مطالب تندتر شود. به همین دلیل دوباره به دستور شاه مقاله بر می گردد و این اتهامات به آن اضافه می شود. حتی شخصی مثل اردشیر زاهدی از شاه گله می کند که محتوای مقاله بدین شکل مناسب نیست اما شاه اصرار دارد که به همین صورت چاپ شود و این اتفاق هم می افتد. رژیم با این مقاله سعی نمود تا آن جایی که می شود جوری به امام لکه بچسباند و ایشان را زمین زند که با توجه به فوت آقا مصطفی و دور بودن ایشان از کشور، دیگر امام قدرت دفاع و بلند شدن را نداشته باشد.

و با چاپ این مقاله اولین واکنش ها را در شهر قم شاهد هستیم.

صبح روز 18 دی ماه روزنامه و متن مقاله جلو مدرسه خان و دیگر مراکز حوزه دست به دست می چرخد و باعث شکل گیری تجمعاتی می شود و مردم سراغ خانه های مراجع بزرگ مثل مرحوم آیت ا... گلپایگانی می روند و ایشان خیلی اظهار هم دردی و ناراحتی می کنند و می گویند سراغ مراجع دیگر هم بروید. جمعیت به منزل مرحوم آیت ا... مرعشی نجفی، منزل مرحوم آیت ا... شریعتمداری و خانه مرحوم آیت ا... حاج شیخ مرتضی حائری می روند؛ خواسته طلبه ها هم این است که مراجع در مقابل این مقاله موضع بگیرند و اتفاقا موضع هم می گیرند و مطالب خوبی هم مطرح می شود. حتی از شهرستان هایی مثل شیراز و یزد و جاهای دیگر مکاتبات و تلگراف هایی با مراجع قم انجام می شود که چه برخوردی صورت گیرد. صبح روز 19 دی طلبه های معترض در مدرسه امیر المومنین جمع می شوند و آیت ا... مکارم در آنجا صحبت می کنند و پس از آن جمعیت به منزل آیت ا... نوری همدانی می روند که ایشان خیلی مفصل حرف می زنند. در مسیر برگشت از منزل آیت ا... نوری همدانی که در خیابان صفائیه واقع است و در حالی که معترضین به سمت منزل آیت ا... مشکینی در حرکت بودند، سر چهارراه شهدا (فعلی)_ که به چهارراه بیمارستان معروف بود _ درگیری شروع می شود و علی‌الظاهر آغاز درگیری از خود نیروهای کلانتری یکم است و خود ماموران با سنگ به تخریب شیشه های بانک می پردازند و از همین جا تیراندازی انجام می شود و این حادثه رخ می دهد. به گونه ای هم حمله می کنند که مردم بترسند و قضیه با این برخورد تند و خشن همان جا ختم شود.

 چه اتفاقی می افتد که مراجع بزرگی که آن روز حضور دارند مقابل این قضیه موضع می گیرند با اینکه مراجع دیگر غیر از حضرت امام کمتر در این موارد دخالت می کردند.

نوع وقاحت و خباثتی که در مقاله به خرج داده بودند باعث شد که مراجع متوجه شوند هر چند مرکز اصلی حمله خود حضرت امام است ولی نوع برخورد و نوع اتهاماتی که می زنند مانند ارتجاع سرخ و سیاه و ...، کل حوزه را در بر می گیرد. از سوی دیگر مراجع در جهت دفاع از مظلوم یعنی امام موضع گیری می کنند. البته شاید آنها در اصل مبارزه با امام اختلافاتی داشتند ولی اینکه بدین شکل و در این سطح و به این عریانی، حکومت چنین اتهامات سنگینی را به امام نسبت دهد به هیچ وجه قابل قبول نبود. اساسا تا آن روز کمتر اتفاق افتاده بود این حجم اتهام وارد شود و حتی در دوران مبارزه و دستگیری امام هیچ وقت این گونه برخورد نکرده بودند. شاید در شبنامه ها چنین اتهاماتی منتشر می شد ولی چاپ مقاله در روزنامه رسمی کشور، همه مراجع را به موضع واداشت. حتی در اسناد است که دولتی ها سراغ مرحوم آقای شریعتمداری که ارتباطاتی با سیستم حکومت داشت می آیند و ایشان هم اعتراض خیلی شدیدی می کنند و این وقاحت و نوع برخورد ایشان را هم به شدت برآشفته می نماید. یعنی می خواهم بگویم که در همه سطوح حوزه نسبت به این خباثت و حمله به امام، کسی تردید نمی‌کند و همه در جهت حمایت از امام وارد صحنه می شوند. البته هیچ کس باور نمی کرد این قضیه به انقلاب اسلامی ختم شود ولی در آن مقطع همه وارد صحنه می شوند.

نکته مهمی که در اینجا وجود دارد این است که حضرت امام در نجف حضور دارند و آن روزها هم روزهای اوج قدرت شاه است. کارتر چند روز قبل از این حادثه به ایران سفر کرده، شاه را تایید نموده و حتی آزادی هایی در فضای سیاسی کشور داده شده است. با این اوصاف، ضرب شست نشان دادن به امام را چگونه می توان تبیین نمود و اصلا چرا در آن برهه این اتفاق می افتد؟

اصولا شاه خیلی دل خوشی از دموکرات ها نداشت و هر دوره ای که آنها به عنوان ریاست جمهوری آمریکا سر کار بودند، حوادثی برای شاه پیش آمده بود. به همین دلیل شاه میلیون ها دلار در حمایت از جمهوری خواهان در انتخابات آمریکا خرج کرده بود و وقتی کارتر به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، شاه خیلی خوشحال نبود. باید به این نکته هم توجه نمود که با شعارهایی که کارتر داده بود و فضایی که در روابط بین الملل ایجاد شده بود، به هر حال شاه به عنوان یک مظهر دیکتاتوری مطرح بود و به همین دلیل مجبور شد به خواسته کارتر در جهت به وجود آوردن مقداری آزادی در فضای کشور تن در دهد. ولی شاه با حرکاتی که انجام داد و لابی گری هایی که در آمریکا کرد توانست نظر کارتر را به خود جلب کند و کارتر علی رغم این شعارها و حرف هایی که بیان می کرد به حمایتهای بسیار بالایی از شاه دست زد. در همین ایام است که می بینیم به مناسبت سال نو میلادی کارتر به تهران می آید و لقب جزیره ثبات را به ایران می دهد و از همه درخواستهای شاه برای خرید تسلیحاتی حمایت می کند. با این اوصاف شاه در اوج قدرت داخلی خود فکر می کرد که خیلی قدرتمند است و پشتوانه آمریکا را هم که دوباره جذب کرده بود و اصلا احتمال اینکه چنین شرایطی پیش آید را نمی داد. شاه  در چنین شرایطی سعی کرد که با امام این تسویه حساب را انجام دهد. همانطور که عرض کردم در طول دوران مبارزه امام از سال 41 به بعد، هیچ کجا شاه نسبت به امام و کلا روحانیت چنین برخوردی را نداشت. البته در یک سخنرانی در سوم بهمن 41 در قم درباره انقلاب شاه و ملت به روحانیون جسارت کرده بود ولی اینکه به این سبک نسبت به امام در سطح علنی جسارت کند، هیچ وقت سابقه نداشت. او احساس کرد می تواند، حالا که امام بزرگترین نیرویی که می توانست جانشینش باشد و حمایتش کند یعنی پسرش را از دست داده، خود امام را هم از صحنه خارج نماید.

 در مورد تعداد کشته شدگان این حادثه روایات متعددی مطرح می شود.آمار دقیقی از این مساله وجود دارد؟

آن چیزی که در این باره دقیق است و در اسناد ساواک هم با اسامی وجود دارد شش نفر یا بعضی می گویند یک نفر دیگر در خانه هم فوت کرد هفت نفر است. البته در آن شرایط، رقم های خیلی زیادی هم نقل می شد و بحثی هم وجود داشت که می گفتند بعضی از اجساد را برده اند و در دریاچه نمک قم انداخته اند ولی اسم و رسمی از کسی ثبت نشده است. به نظر می رسد کشته هایی که ثبت شده و الان در اسناد ساواک وجود دارد برای آن روز شش نفر کشته در میدان شهدا است و یک نفر طلبه هم که بعدا بر اثر شدت جراحات در خانه شهید می شود. 

و این حادثه ماجرای چهلم ها را پیش آورد...

به اسناد ساواک که مراجعه می کنیم می بینیم پس از این حادثه فشارهای زیاد و برخوردهای خشنی صورت می گیرد. برای تک تک افرادی که در حادثه شرکت داشتند پرونده سازی می شود و 12 نفر از یاران امام را همان شب دستگیر می کنند و به شهرستانها تبعید می نمایند. پلیس هم در بیمارستانها دنبال مجروحان می گردد و می خواهد جنازه ها را تحویل بگیرد. آیت الله گلپایگانی در بیمارستان خودشان موضع خیلی خوبی می گیرند و اجازه نمی دهند جنازه ها به دولتی ها تحویل داده شود. همین قضیه باعث می شود بازار قم به حمایت درآید و بازار تعطیل می شود. این حادثه سر سلسله چله هایی است که بعد از قم در 29 بهمن تبریز و 10 فروردین یزد و الی آخر اتفاق می افتد.

امام بعد از این واقعه سخنرانی های شدید الحنی بر علیه رژیم و شخص شاه می نمایند. سخنرانی هایی که در آن دوباره بحث اصلاحات ارضی، حوادث قم، اسلام، روحانیت و نوع دخالت ایشان را به میان می کشند.

ببینید! امام هیچ وقت با اصلاحات ارضی مخالفت نکردند. امام معتقد به اصلاحات ارضی بود و بعد از انقلاب هم آن را به طریقی اجرا کردند و حتی به شیوه‌ای عمل می کنند که در سال 41 و 42 معترضان، نسبت به موضوع اصلاحات ارضی موضع نگیرید تا باعث شود رژیم دهقانان را بر علیه مبارزان بشوراند که اتفاقا رژیم همین کار را هم انجام داد و در دوم فروردین 42 نیروهای ساواک را به نام دهقانان ساوه، به جان مردم در فیضیه انداختند. اساسا هنر امام این است که اولا نوع برخوردشان با شهادت آقا مصطفی خیلی تاثیر گذار است و مردم وقتی نوع برخورد و همراهی امام را می بینند، این قضیه به مردم و انقلابیون در صبر و تحمل از دست رفتن عزیزانشان کمک می نماید. ثانیا امام در همان زمان پیام ها و بیانیه هایی را برای تمجید و درخواست از مردم جهت ادامه حرکت منتشر می کنند که بسیار تعیین کننده است. نکته مهم دیگری که می توان به آن اشاره کرد این است که امام در چهلم آقا مصطفی، بحث وحدت بین روحانی و دانشجو و رفع اختلافات بر سر مرحوم شریعتی در سطح جامعه را پیش می کشند. امام سعی می کند موجی که شریعتی بین جوانان و دانشجویان ایجاد کرده و مساله ای که در حوزه در رابطه با 19 دی اتفاق افتاده را جمع کند و این دو نیرو را با هم تلفیق نماید. و با وحدت این جریان‌ها و هدایتشان به سمت موضع اصلی که جریان شاه است، تاثیر عمیقی بر جای می گذارد. امام با حربه پیام های پیاپی سعی می کند نشان دهد که فوت آقا مصطفی تاثیری در روحیه اش نگذاشته و به صورت جوانی شاداب می تواند حرکت کند و مدیریت و رهبری انقلاب را به عهده گیرد.