حضرت امام(س) پایه ایجاد استقلال در مدیریت کشور را بنا کرد

در دومین حرکت مردمی که در صد سال اخیر انجام دادند، مبارزه با استعمار و حکومتی که دست نشانده بیگانگان بود در قالب نهضت ملی در کشور ما بروز پیدا کرد اما هردوی این تلاش ها به یکی از دو پایه مهم حکومت متعرض شدند یکی بحث استبداد، یکی بحث استعمار و چون پایه دیگر ثابت ماند اجازه نداد پایه دیگر را به طور مستمر از بین ببرند.

در بررسی اندیشه های مدیریتی حضرت امام خمینی(س) چگونگی پیروزی انقلاب اسلامی و وجه تمایز آن با سایر جنبش ها و انقلاب هایی که در ایران اتفاق افتاده پایداری نظام جمهوری اسلامی از جمله نقاط مهم و قابل تامل انقلاب اسلامی بود. با دکتر حسن عابدی جعفری عضو هیات علمی دانشگاه و مدرس دانشکده مدیریت دانشگاه تهران در این خصوص به گفتگو پرداختیم.

 

س: اگر ممکن است ضمن بررسی الگوی مدیریتی جمهوری اسلامی آن را با سایر الگوهای رایج نظام های سیاسی به لحاظ نقاط ضعف و قوت و میزان کارآمدی مقایسه کنید؟

 

من برای پاسخ به سوال شما ابتدا مقدمه‌ای را مطرح می کنم تا بهتر موضوع مشخص شود. برای تشکیل یک حکومت در کشور سه عنصر اساسی ذکر می کنند.اولین عامل مهم را وجود یک سرزمین یا یک خاک که در اصطلاح آن را (Land) می نامند. دومین عاملی که در تشکیل حکومت مهم است جمعیت یا مردمی هستنند که در این سرزمین زندگی می کنند و سومین عنصر مهم همان حکومت یا حاکمیت است وقتی که این سه تا عنصر کنار هم جمع می شوند به تعبیر دانشمندان یک حکومت تشکیل می شود و بر این اساس برای تشکیل هر حکومتی ما نیازمند سرزمین، مردم و حاکمیت هستیم.

 

مردمی که در یک سرزمین زندگی می کنند یا حاکمیت شان را خودشان تعیین می کنند یا این حاکمیت بر آنها تحمیل می شود شکل تحمیلی حاکمیت ها یا از درون سرزمین است یا از بیرون سرزمین است.اگر حاکمیتی از درون سرزمین به مردمی تحمیل شود معمولا حکوت هایی از شکل استبدادی را پدید می آورند که نسبت خادم و مخدوم در این حاکمیت ها مشخص است. یعنی در آنها حکام مخدوم هستند و مردم خادم آنها و همه چیز مثل جان، مال ،آبروی و... مردم متعلق به حاکمان است حکومت هایی هم که از بیرون سرزمین برای مردمی تعیین شوند که از آنها به عنوان حکومت‌های استعماری یاد می شود آنها هم نیازمند نوعی استبداد بر مردم و تامین منافع کسانی هستند که از بیرون آن حکومت را تعیین می کنند. بنابراین دو عامل استعمار و استبداد دو شاخصه اساسی حکومت هایی است که به صورت تحمیلی بر مردم حاکم شده باشد.

 

 شکل سومی را هم از حکومت اتفاق افتاده که در یک سرزمین مردم بر حسب خواست خودشان حاکمان خویش را برگزیده‌اند طبیعی است که در این شکل از حکومت ها بیفتد مردم بر اساس باورها و اعتقادات و ارزشهای خودشان نوع حکومت را تعیین می کنند و هر اندیشه و ارزشی که در ذهن مردم باشد نهایتا به شکل یک سند بسیار اساسی به نام قانون اساسی در کشور تعیین می شود و آن مجموعه ارزشها در قالب این قانون اساسی منعکس می شود و قانون اساسی به نحوی ترجمان خواست‌ها ، عقاید و ارزشهایی است که مردم برای اداره کشور خودشان در یک مجموعه‌ای می نویسند و در این قانون معمولا دو چیز به عنوان محور اصلی قرار می گیرد، یکی نسبت میان حکومت و مردم، که مردم تعیین می کنند و بر اساس عقایدشان معین می کنند، که نسبت میان حکومت و مردم چگونه باید باشد و در این نوع از حکومت‌ها گفته شد، معمولا مشخص است که حکومت در خدمت مردم است و جامعه کسانی را به کار می‌گیرند و استخدام می کنند تا بتوانند به آنها خدمت کنند و لذا حاکمیت در خدمت مردم قرار می گیرد.

 

 وظیفه دومی که در قانون اساسی ذکر می شود معمولا عبارت است از تعیین نسبت حکومت‌های مردم‌سالار و این کشور با کشورهای مشابه و سازمان‌های منطقه‌ای و بین المللی، یعنی جامعه کشورهایی که این کشور هم یک عضوی از آن مجموعه کشور ها است. هیچ کشوری در طول تاریخ دیده نشده، که هرج و مرج را بر داشتن حکومت ترجیح دهند، یعنی شرایط هرج و مرج طوری است که اعمال تعارض بین قدرت‎ها چنان مردم را به سختی می اندازد که مردم ترجیح می دهند، یک قدرت مرکزی منتخب را خوشان انتخاب کنند و در خدمت خودشان استخدام کنند.

 

در قبل از انقلاب اسلامی، نوع حکومت ایران از حکومت های تحمیل شده از خارج به داخل بود و از جنس حکومت‌های استعماری بود و برای ادامه حیات به‌ناچار به شیوه استبدادی اداره می‌شد دو تلاش در طول تاریخ یکصد سال اخیر صورت گرفت تا بتواند این حکومت ها را تبدیل به حکومت های مردمی بکند که مورد خواست مردم باشند. یکی تلاش دوره مشروطه بود که همتش بر آن بود که حکومت های استبدادی آن دوران را به حکومت مشروطه که نوعی از حکومت های مردمی به شمار می آیند تبدیل کنند.که متاسفانه این تلاش به یک نوعی دیگر تبدیل شد و این حرکت در نهایت ناکام ماند.بنابراین مبارزه با استبداد و شکل اول خودش دردوران مشروطه به شکل زیبایی آغاز شد و بروز کرد و خواست مردم در داشتن حکومتی در خدمت خودشان در قانون اساسی منعکس شد اما فرصت پیاده شدن پیدا نکرد.

 

 در دومین حرکت مردمی که در صد سال اخیر انجام دادند، مبارزه با استعمار و حکومتی که دست نشانده بیگانگان بود در قالب نهضت ملی در کشور ما بروز پیدا کرد اما هردوی این تلاش ها به یکی از دو پایه مهم حکومت متعرض شدند یکی بحث استبداد، یکی بحث استعمار و چون پایه دیگر ثابت ماند اجازه نداد پایه دیگر را به طور مستمر از بین ببرند.

 

مردم که به دنبال کسی بودند که اطمینان پیدا کنند که حاصل دو تجربه گذشته را به کار خواهد بست است لذا در جریان پیروزی انقلاب اسلامی و با ظهور امام(ره) به خاطر نوع برخورد ایشان، انقلاب اسلامی در بهمن 57 به وقوع پیوست، با این ویژگی که هر دو پایه تعیین حکومت از بیرون و تحمیل حکومت و استبداد درونی را با هم از ریشه کند. بنابراین اولین وظیفه حکومت که عبارت است از؛ استقلال یک کشور برای اولین بار بعد از انفلاب شکوهمند اسلامی در بهمن ماه 1357 به بار نشست و واژه استقلال که یکی از مهمترین خواسته های مردم هر کشور است عینیت پیدا کرد و در این انقلاب به رهبری امام(ره) هم استبداد 2500 ساله ریشه اش کنده شد و هم استعمار خارجی دستش از این کشور کوتاه شد.

 

 بنابراین نخستین ثمره انقلاب به بار نشستن استقلال کشور بود بعد از گذشت بیش از یک قرن از تجربه تلاش های مردم برای به دست آوردن این گوهر مهم و تعیین و تضمین این اسقلال هم در قانون اساسی و در چگونگی تعاملات کشور ما  با کشورهای دیگر و سازمان‌های بین المللی مشخص شده است.

در قانون اساسی جمهوری اسلامی برای اولین بار نسبت بین مردم و حاکمیت را به گونه‌‌ای تعریف شد که حاکمیت خادم مردم اعلام شد و مردم برای اولین بار حکومتی را که خدمتگزار آنها بود تجربه کردند. علاوه بر این ویژگی مردم برای نخستین بار طعم یک موهبت دیگری را که سال‌ها دنبالش بودند یعنی همان طعم آزادی را چشیدند پس یکی دیگر از آن مفاهیم ارزشمندی که بعد از انقلاب اسلامی محقق شد مفهوم آزادی بود.

 

مساله عدالت که عبارت است از تامین آبرو، جان، مال و ناموس مردم در قلرو یک سرزمین پس از استقرار حکومت ها، یکی از مسایل بسیار مهمی است که مردم در پی آن هستند. برقرای عدالت و عدم تبعیض میان آحاد مردم از جمله موهبت هایی بود که در سایه رهبری امام خمینی(ره) محقق شد.

مفهوم دیگری که مردم به دنبال آن هستند مفهوم صلح است زیرا شهروندان می خواهند امنیت وآسایش داشته باشند و این مفهوم توسط حجمهوری اسلامی تامین شد و هر چند مشکلاتی که دیگران با این حکومت داشتند زمینه را برای شکست تک تک این مفاهیم می رفت که مهیا کند.

 

ما اگر بخواهیم شاخصی برای تفاوت نظام خودمان را با نظام قبل بیابیم مفاهیمی به آنها اشاره شد کلیدی ترین مفاهیمی است که باید به روی آنها ایستادگی کرد یعنی همان استقلال، آزادی و عدالت و صلح که بعد از فراهم شدن این مقدمات اولیه سایر نیازها در قالب پیشرفت و توسعه مطرح می شود مفهوم دیگری است که وارد مجموعه می شود در مقایسه جامعه خودمان با جوامع قبلی مدیرت های که در کشورحاکم بودند این ویژگی ها در آنها دیده نمی شد یعنی نه بر پایه اسقلال حرکت می کردند نه دنبال آزادی برای مردم بودند نه بحث عدالت برایشان مطرح بود و نه توسعه و پیشرفت به معنای واقعی محقق می شد.

 

لذا مدیریت قبل و بعد از انقلاب اسلامی با یکدیگر در همین ویژگی‌هایی که برشمرده شده می توان مقایسه نمود.مدیریت ها در قبل از انقلاب اسلامی کلا" وابسته به قدرت بیرونی بودند که بر ما حاکمیت داشت. بنابراین مدیرهای ما یا در آمریکا و انگلیس تربیت شده بودند یا از سوی آنها تحت کنترل بودند و آمریکا و انگلیس آنها را در چگونگی اداره کشور هدایت می کردند تا منافع کسانی غیر از ملت تامین شود، اکنون چنین چیزی در مدیریت های کشور مطرح نیست.

اگر این مطلب را مو شکافی کنیم در تک تک شاخه های مدیریت می توانیم این را نمایش دهیم در مدیریت دولتی نهادی را ایجاد کرده بودند که آن نهاد وظیفه آموزش مدیران دولتی نظام را به شیوه ای که منافع بیگانگان یعنی همان آمریکایی‌ها را تامین کنند.در حوزه صنعت سازمانی را ایجاد کرده بودند که این سازمان مدیرانی را تربیت می کرد که منافع بیگانگان را برآورده سازند. در حوزه نظامی و در نیروهای مسلح هم نهادی را ایجاد کرده بودند که فرماندهان نظامی را با همان سبک و سیاق سایر مدیران وابسته تربیت کنند.تمام مدیریت های چندگانه در کشور اعم از بخش دولتی،خصوصی و بخش دفاعی بر این مبنی استوار شده بودند و تربیت مدیران هم در دستگاه‌های آموزش عالی کشور هم بر همین مبنی صورت می گرفت.

 

با ظهور حضرت امام(س) در صحنه سیاسی کشور پایه ایجاد استقلال در مدیریت کشور ریخته شد یعنی مردم جرات و جسارت یافتند که خودشان بتوانند در داخل و از درون سرزمین خود مدیرانی پرورش بدهند که نیازها را نیازهای کشور بدانند و در صدد رفع آنها چاره اندیشی کنند . مدیران آزادی عمل داشته باشند تا منافع کشور را در پرتو مدیریتشان تامین بکنند. عدالت را جاری بکنند و بعد بتوانند بحث‌های مربوط به ایجاد صلح و آرامش را در کشور ساری کنند.

این ویژگی هایی که برشمرده شد ویژگی‌هایی هستند که برای مقایسه دوران قبل و بعد انقلاب است.