حماسه مردم آمل در برابر اتحاديه كمونيست هاي داخلي

واقعه بهمن 1360
  ساعت 23:45 دوشنبه شب، مطابق با پنجم بهمن ماه 1360، اعضاي 110 نفره اتحاديه كمونيست هاي ايران با حضور سه زن در تيم پزشكي گروه، با نام «سربداران جنگل» در پوشش لباس هاي نظامي تحت عنوان عمليات «اسب تروا» با شليك گلوله آرپي جي هفت در شهر آمل از شهرهاي استان مازندران و ايجاد درگيري هاي پراكنده به اين شهر حمله نموده و قصد تسخير آن را داشتند.[1]
  اين گروه از اواخر شهريور 1360 جمعيتي در حدود 180 نفر از اعضا را از سراسر كشور به جنگل فراخوانده و در پايگاهي در حوالي «منگل دره» در 20 كيلومتري آمل به طور مخفيانه مستفر شدند. آنان قصد حمله غافلگيرانه به شهر در 18 آبان 1360 را داشتند اما به علت درگيري هاي متعددي كه در مقاطع مختلف زماني بين آنان و نيروهاي نظامي به وقوع پيوست اين عمليات به تعويق افتاد. در نتيجه حدود 80 نفر از اعضا كه وعده پيروزي را شكست خورده مي ديدند از گروه جدا گشتند. از سوي ديگر نيروهاي انقلابي از وجود افرادي در جنگل اطلاع يافتند. [2]
  در تهاجم پنجم بهمن به شهر، آنان قصد حمله به مقر سپاه، بسيج، دادگاه انقلاب، بستن جاده هراز در مدخل شهر، تصرف محله اسپه كلا و دعوت مردم به قيام را داشتند[3] كه به فرماندهي قرار گاه ابوالفضل(ع) در چالوس و امداد از نيروهاي سپاه و بسيج شهرهاي بابلسر، محمودآباد، لاريجان و بابل با مقاومت روبرو شد. [4]
  اين درگيري كه حدود دو روز به طول انجاميد سرانجام با مقاومت نظاميان و مردم كه بدون همكاري طاقت فرساي آنان امكان پذير نبود منجر به شكست عمليات اتحاديه كمونيست ها گرديد. مردم آمل و مناطق اطراف به محض اطلاع از حمله به شهر در سنگر سازي، تداركات، امدادرساني، شناسايي دشمن و محل استقرار آنان و همكاري هاي اطلاعاتي به ياري نيروهاي انقلابي شتافتند. حتي مردمي كه سلاح نداشتند با وسايلي همچون داس، تيركمان، سنگ، تفنگ ساچمه اي و شكاري به مقابله با مهاجمان پرداختند. اقشار مختلف مردم از كوچك و بزرگ، زن و مرد، پير و جوان  و حتي بچه هاي زير 10 سال كه با كف دست شن آورده و گوني ها را به منظور سنگرسازي پر مي نمودند نيز در اين بحبوحه نبرد به چشم مي خوردند[5].و مردم روستاها و شهرهای دور و نزدیک به کمک مردم مقاوم شهر هزار سنگر آمل شتافتند. 
  سرانجام عصر روز چهارشنبه 7/11/1360 نيروهاي مهاجم عقب نشيني نموده و پاكسازي شهر آغاز گشت. با فرار مهاجمان و باقي ماندن 28 نفر از آنان در جنگل طي روزها و ماه هاي بعد درگيري هايي بين آن ها و نيروهاي انقلابي رخ داد كه مهم ترين آن ها در روز دوازدهم اسفند ماه بود كه به منظور بردن اسلحه هاي مخفي شده به جنگل آمدند. [6]
  اين واقعه به شهادت 40 نفر در شهر، 20 نفر در درگيري هاي متفرقه و زخمي شدن نزديك به 200 نفر از مردم عادي، نيروهاي بسيج و نظامي منجر گرديد.[7]
از نيروهاي اتحاديه نيز 60 نفر كشته، زخمي و گروهي اسير شدند. اعضاي دستگير شده در دادگاه انقلاب محاكمه گرديدند. برخي به جرم محاربه اعدام و عده اي به زندان محكوم گرديدند. سايراعضا هم در طول سال و سال هاي آتي شناسايي و دستگير شدند.[8]
 
اتحاديه كمونيست ها
  پس از شهريور 1320 سه گرايش مذهبي، ماركسيستي و ملي در كشور پديد آمد. [9] اتحاديه كمونيست هاي ايران در اواخر سال 1355 در پي اتحاد دو گروه كمونيستي «سازمان انقلابيون كمونيست[10]» و «پويا[11]» تشكيل گرديد. اكثر اعضاي آن دانشجويان ايراني در آمريكا بودند كه مخالف شاه بوده و عليه رژيم فعاليت سياسي – فرهنگي مي نمودند. اعضاي اين گروه در ماه هاي آخر پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 به ايران آمده و به «اتحاديه كمونيست هاي بخش داخل» معروف گشتند.[12]
 
اتحاديه كمونيست هاي بخش داخل و نظام جمهوري اسلامي ايران
  اتحاديه كمونيست ها، پس از پيروزي انقلاب، نظام جمهوري اسلامي ايران را متشكل از جريان هاي متفاوتي مي دانست كه نمي توان در برابر همه آن ها رفتار يكساني اتخاذ نمود. از جمله اين جريان ها ليبرال بود كه از نظر آن ها حكومت را به سمت غرب كشانده و خواهان سركوب آزادي هاست و از طرف ديگر خط امام مي باشد كه بايستي از آن پشتيباني نمود؛ لذا برخلاف ساير گروه هاي چپ تندرو ضمن مخالفت با اسلامي بودن نظام و پايبندي به اصول ماركسيستي از نظام جمهوري اسلامي ايران به دليل شعار استقلال، آزادي و رويارويي با غرب و آمريكا با نظام جمهوري اسلامي ايران حمايت نمود. [13] حمايت از اشغال لانه جاسوسي آمريكا در 13 آبان 1358، شركت در جبهه هاي جنگ (هرچند با توجه به اسناد، متهم به ربودن اسلحه از مناطق جنگي و پنهان نمودن آن ها مي باشند[14])، حمايت از نهادهاي انقلابي همچون سپاه، مخالفت با گروه هاي تندرو[15] از جمله اين موارد مي باشد.
  از سوي ديگر برگزاري جلسات براي معرفي خود و انديشه هايشان، جمع آوري اعضا ي گروه كه از خارج آمده بودند، فرستادن هسته هاي تبليغي به شهرهاي مختلف، چاپ نشريات همچون ستاد، تشكيل اكيپ هايي با نام «داس» به منظور آموزش نظامي اعضا و هواداران به منظور مقابله با كودتا[16]، تشكيل جمعيت زنان مبارز و تشكيلات پيشمرگان زحمتكشان در كردستان[17] از ديگر اقدامات آنان بود.
 
رودررويي با نظام
  در جريان هايي كه بر ضد امام و ياران ايشان شكل گرفت به خصوص تشكيل حزب جمهوري اسلامي ايران، اين اتحاديه در كنار نيروهاي مخالف نظام همچون سازمان مجاهدين خلق ايران، فدائيان خلق، كومله، سازمان پيكار در راه آزادي طبقه كارگر و ...كه رئيس جمهور، بني صدر، در رأس آن قرار داشت حمايت نموده و تشكيل حزب جمهوري اسلامي را كودتايي در كشور و امام و ياران ايشان را جبهه ارتجاع ناميد. [18]
يكي از اعضاي اين اتحاديه درباره اين تغيير موضع چنين مي گويد: «اين تغيير مواضع براي اعضا هم جاي سؤال بود اما پاسخ اين بود كه اين سؤال ها بهانه است و نبايد روحيه تان ضعيف شود و اساسا اين سؤال ها را كساني مطرح مي كنند كه بريده اند.»[19]
  در هر صورت بركناري بني صدر از فرماندهي كل قوا توسط امام و سپس رأي مجلس مبني بر بي كفايتي وي و عزل او از رياست جمهوري در 31 خرداد 1360 و درگيري هاي به وجود آمده نقطه آغازي در ايجاد تنش بين ائتلاف گروه هاي ضد انقلاب و نظام جمهوري اسلامي ايران به وجود آورد.[20]
  از همين زمان بود كه اتحاديه كمونيست ها  به اين نتيجه رسيد كه نظام به صورت يكدست در آمده است و با اين دليل كه با وجود جريان ليبرال در دولت، نظام دچار انحراف گرديده و با جدايي تدريجي از مردم به بيگانگان مرتبط خواهد شد و بيگانگان نيز جز اختناق و استبداد چيز ديگري براي ملت به ارمغان نخواهند آورد. بر اين اساس رهبري و اعضاي اتحاديه تصميم به «قيام مسلحانه فوري»، آگاه سازي مردم از اين انحراف و دعوت مردم به قيام عليه نظام گرفتند.  از نظر آنان سازمان مجاهدين خلق نيز همين هدف را داشته اما شيوه آنان كه ترور و ... مي باشد اشتباه است.[21]
  به علت كم بودن احتمال موفقيت در تهران، شهرستان آمل به علت موقعيت طبيعي، استراتژيك، سياسي و انساني، گذرگاه ارتباطي بودن تهران به شرق و غرب مازندران و همچنين همسايگي استان هاي شمالي ايران با شوروي سابق به عنوان قطب اصلي كمونيسم و فعاليت سابقه دار كمونيست ها در اين منطقه، اين شهر به عنوان نقطه شروع قيام فوري انتخاب گرديد. [22]
  تصرف يك شهر مهم و توسعه تصرفات در عمليات هاي بعدي؛ جلب نظر افكار عمومي و گروه هاي سياسي داخل كشور؛ حفظ حضور سياسي در عرصه سياسي كشور؛ قوي تر نشان دادن خود در مقايسه با ساير گروه ها و تشكيلات سياسي بزرگ تر؛ جلب حمايت هاي خارجي؛ تقويت جبهه هواداران؛ ايجاد رعب در نيروهاي هوادار نظام و آزادي شهرها به دست خود مردم از دست رژيم از جمله اهداف عمليات نظامي به شهر آمل به شمار مي آيد. [23]
 
بازتاب هاي واقعه آمل در نظرات موافقان و مخالفان نظام
  با وجود همكاري مردم با نيروهاي بسيج و نظامي در مقابل نيروهاي مهاجم، «راديو صداي آزاد ايران» اين جريان را معكوس نشان داده و آن را قيام مردم آمل معرفي نمود كه به وسيله سلطنت طلبان ايران تحت كنترل چند ساعته قرار گرفت. همچنين ساير خبرگزاري ها از جمله فرانسه ضمن تكرار اين مطلب آن را رويارويي شديدي دانستند كه تكرار آن مي تواند براي رژيم اسلامي خطرناك باشد. [24] اين در حالي است كه با توجه به اعتراف يكي از اعضا، در اين مدت حتي نفر هم به قيام فوري نپيوست.[25] اين مسأله از اين لحاظ حائز اهميت است كه روشن سازي و جذب مردم عليه نظام يكي از اهداف اين عمليات بود.
  از سوي ديگر نيروهاي انقلابي و مسؤولان نظام از اقدام هوشيارانه مردم تقدير به عمل آوردند. امام خميني (ره) در يكي از بيانات خود مي فرمايند: «جمهوري اسلامي پس از پيروزي به تمام افراد و گروه ها فرصت داد تا آزادانه هر عملي را مي خواهند انجام دهند و هر روزنامه اي كه خواستند منتشر كنند ولي ديديد كه اين ها چگونه عمل كردند. اين ها با اسلحه به جان مردم افتادند و رسما عليه اسلام قيام كردند. امروز تبليغات مي كنند كه تنها صدي شش و يا صدي ده از مردم طرفدار جمهوري اسلامي مي باشند. تمام آمال و آرزويشان شمال بود و معتقد بودند كه شمال صد در صد با جمهوري اسلامي مخالفند.» [26]
  و در جايي ديگر مي فرمايند: «اگر اين عده اي كه در جنگل بودند اسلام را فهميده بودند حمله به آمل نمي كردند... لكن فهماند به اين دسته هاي غيرانساني كه اين طور نيست كه شما خيال مي كنيد كه اگر يك صدايي بلند كنيد مردم با شما هستند. چطور يك مردم مسلماني كه دل بسته اند به اسلام و ... به قرآن، و شهادت را براي خودشان افتخار‍]مي دانند] ... چطور امكان دارد ... چند تا اشخاصي كه هيچ از قرآن و اسلام اطلاع ندارند و هيچ ايمان ندارند بيايند و يك شهر مؤمن را بخواهند به هم بزنند؟»[27]
  فرهمند آملي از شاعران اين شهر نيز چنين سروده است:
كردي دفاع از خود و از دين و كشورت
راضي شد از تو خاطر پرمهر رهبرت
نام تو را امام به دفتر نوشته است
نام تو ثبت در دفتر تاريخ گشته است
آباد باش زانكه شدي لايق درود
آزاد باش زانكه خميني تو را سرود. [28]
 
نتيجه گيري
  با توجه به تئوري كمونيست ها مبني بر حمايت از قشرهاي محروم كارگر و كشاورز و آگاهي توده هاي محروم توسط روشنفكران[29] اين تهاجم باطل بودن اين انديشه را با توجه به دفاع مردم محروم اين منطقه از اسلام و نظام به خوبي نشان داد. از سوي ديگر ماهيت افراد اين گروه كه از طبقات برخوردار جامعه بوده، عدم شناخت آنان از قشر محروم جامعه را مي رساند. از سوي ديگر نوع برخورد آنان در اين عمليات نظامي در رودررويي با مردمي كه داعيه حمايت از آنان را داشتند و شكنجه، آزار و به شهادت رساندن افراد، ماهيت اين گروه را نمايان ساخت. در اين زمينه سازمان اسناد انقلاب اسلامي كشور كتابي با عنوان «اسناد اتحاديه كمونيست هاي ايران در واقعه آمل» ضمن ارائه اسنادي از اعترافات اعضاي اتحاديه كمونيست ها در حين بازجويي، اسناد دادستاني و ساير مدارك موجود به معرفي آنان كه هم اكنون در خارج از كشور نيز به فعاليت هاي خويش ادامه مي دهند پرداخته است. [30]
 


________________________________________
[1] . سيمين رهگذر؛ شهر هزار سنگر: (روايتي از مقاومت تاريخي مردم شهر آمل)، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1385، صص 13، 14 و 45
[2] . همان، صص 43-39
[3] . همان، ص 46
[4] . همان، ص 57
[5] . همان، صص 58، 63 و 71؛ و نيز نك: گردآوري سپاه پاسداران؛ حماسه مردم آمل، تهران، ستاد مركزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي منطقه 3 گيلان و مازندران، 1361؛ افسانه كامران؛ مجموعه مقالات و سخنراني هاي اولين سمينار علمي حماسه اسلامي مردم آمل، تهران، دانشگاه امام حسين (ع)، 1374
[6] . سيمين رهگذر؛ پيشين، صص 77 و 78
[7] . همان، ص 85
[8] . همان، صص 83 و 84
[9] . رسول جعفريان؛ جريان ها و سازمان هاي مذهبي – سياسي ايران (از روي كار آمدن محمد رضا شاه تا پيروزي انقلاب اسلامي)، قم، نشر مؤلف، 1385، چ ششم، صص 18 و 19
[10] . اين گروه در سال 1348 در يك محفل دانشجويي خارج از كشور تشكيل شد و 60-50 نفر از دانشجويان ايراني را با ايدئولوگي ماركسيستي به عضويت درآورد.
[11] . شاكله اصلي اين گروه از اعضاي محفل گروه فلسطين بودند كه پس از خروج از كشور مدتي در عرق و سپس در لبنان به سر بردند.
[12] . سيمين رهگذر؛ پيشين، صص 22-20
[13] .  همان، صص22، 24، 116 و 122؛ گردآوري سپاه پاسداران؛ پيشين، ص 6
[14] . همان، ص 9
[15] . سيمين رهگذر، پيشين، ص 25
[16] . همان، صص 22 و 23
[17] . گردآوري سپاه پاسداران؛ پيشين، ص 8
[18] . سيمين رهگذر؛ پيشين، ص 25 به نقل از پرونده علي اصغر اكباتاني.
[19] . همان، صص 25 و 26 به نقل از محمود آزادي.
[20] . همان، ص 27
[21] . همان، ص 106 به نقل از اعترافات حسين رياحي.
[22] . همان، صص 36-32
[23] . همان، ص45
[24] . همان، صص 92 و 93
[25] . همان، ص 94 به نقل از اعترافات محمد رضا سپرغمي.
[26] . امام خميني (ره)؛ صحيفه نور، تهران، وزارت ارشاد اسلامي، 1367، ج 16، ص 23
[27] . همان، ص 76
[28] . سيمين رهگذر؛ پيشين، ص 89
[29] . همان، ص 15
[30] . علي كردي؛ اسناد اتحاديه كمونيست هاي ايران در واقعه آمل، تهران، سازمان اسناد انقلاب اسلامي، 1386