حوزه از مشروطه تا انقلاب، از انقلاب تا کنون
حوزه علمیه وروحانیت به عنوان نهادی اثر گذار در طول تاریخ ایران شناخته می شده است. مرکزیت این نهاد گاه درنجف و گاه در اصفهان وقم بوده است.فتوای میرزای شیرازی درتحریم تنباکو اولین وشاید از مهمترین نقاط حضور واثرگذاری سیاسی_اجتماعی روحانیون بوده است. پس از آن قیام مشروطیت اتفاق می افتد که در آن نیز روحانیت نقش فعال والبته در مواردی نه چندان موفق را ایفا می کند. اختلافی که میان مراجع طرفدار ومخالف مشروطه وجود دارد به تدریج منجر به ایجاد شکاف درصفوف آزادی خواهان واقعی ونفوذ عوامل بیگانه در میان آنها میشود ونهضت ازمسیر اصلی خود منحرف میگردد.اوج این انحراف درشهادت شیخ فضل الله نوری -مرجعی که مشروطه مشروعه میخواست- متبلور میشود.نتیجه نهضت مشروطه جدای از عبرتها ونکات مثبت آن برای ملت ایران، دیکتاتوری رضا شاه وسرکار آمدن عناصر سکولار و وابسته به غرب وشرق است.
این سرانجام مشروطه، موجب شد روحانیت شیعه، ضربه سختی متحمل شود. با این ضربه وپس از تحکم رضاخان بر مسند قدرت در ایران، امیدی برای احیای مرجعیت شیعه نبود. تا اینکه با تلاش شیخ عبدالکریم حائری حوزه علمیه قم در سال 1340 تاسیس شد و این به معنای احیای مرجعیت شیعه بود.ایشان علاوه بر تاسیس حوزه، با ایجاد بیمارستان واقدامات دیگر، منجر به رونق بخشی کارهای عمرانی شهر قم شدند.پس از آیت ا...حائری، آیت الله بروجردی، مرجعیت قم را عهده دار شدند. با حضور ایشان حوزه قم ، قوای تازه گرفت وطلاب جوان آموزش دیده در زمره فضلا در آمدند که می توانستند سخنرانی کنند، مقاله بنویسند وحتی مجله تاسیس کنند.تعداد طلاب در 1326،دو هزار نفر بوده است. به تدریج مجلات وکتابهای نسل جدید دانش آموختگان حوزه قم آغاز شد وبه آرامی یک بدنه نیرومند شکل گرفت ونسلی از فضلا تربیت شدند که در دوره بعد، شمار زیادی از آنان به لحاظ علمی وسیاسی نقش فعالی را در حوزه عهده دار شدند. در این رابطه درس تفسیر وفلسفه علامه طباطبائی ، درس اصول سید محمد محقق داماد ومجالس درس امام خمینی بسیار موثربود. شهید مطهری وامام موسی صدر دست پرورده ی همین حوزه علمیه هستند.برخی بر این باورند که مهمترین خدمت آیت الله بروجردی کادرسازی وتربیت نیروی انسانی کار آمد وقوی در حوزه علمیه قم بود.- تقویت جایگاه دین ومذهب در جامعه که در دوره رضا شاه ضربه شدیدی به آن وارد شده بود از اتفاقات مبارک این دوره است.- از دیگر اقدامات حوزه در این سالها ایجاد ارتباط با شیعیان خارج از کشور واعزام نمایندگانی به برخی از کشورهای اروپایی است.- تاسیس مجلات مختلف مثل حکمت، مکتب اسلام، مکتب تشیع، که نقش قابل توجهی در به راه انداختن فعالیت های مطبوعاتی داشتند.- ایجاد ارتباط با علمای مصر وشرکت درتاسیس دارالتقریب که درایجاد اندیشه وحدت شیعه وسنی درحوزه های روحانیت شیعه موثر بود ومورد حمایت شدید آیت الله بروجردی قرار گرفته بود.-گسترش درس فلسفه در قم که منجر به تحولات فکری جدید در ایران این دوره بود.والبته به دلیل مخالفت هایی که صورت می گرفت، درس فلسفه امام درقم تعطیل شد.- مرحوم بروجردی به کار تقویت حوزه هایی علمیه در شهرستان ها نیز پرداختند.- حمایت از تشیع در برابر اتهامات وانحرافات به ویژه با توجه به فعالیت وحضور بیشتر بهائیان. از اقدامات مهم آیت الله بروجردی در این راستا، اصرار بر رسمی کردن دروس شرعی ودینی در مدارس دولتی بود.- از آنجا که آیت الله بروجردی هنوز در مرحله ای قرار نداشت که سیاست را در متن حوزه وارد کند،نقش وی در حوادث دوران نهضت ملی شدن نفت وقبل وبعد از آن نقش سیاسی حاشیه ای است. ایشان به این دلیل که در جریان نهضت ملی از روی کار آمدن کمونیست ها نگران بود، در جریان کودتا بی تفاوت ماند وحتی در برابر بازگشت شاه به قدرت که آن را مانعی بر سر راه بی دینی کمونیستها می دانست، سکوت کرد. بعد از آن هم تا مدتها روابط مرجعیت با شاه در حد تذکر وتوصیه بود.کاری که در برابر برخی از تصمیمات رژیم چندان ثمری در برنداشت.تا آنجا که شاه به خود جرأت می داد، رهبران فدائیان اسلام ودر رأس آن نواب صفوی را به شهادت رساند.آیت الله بروجردی هر چه به پایان دهه 30نزدیک می شد برخوردش با حکومت پهلوی، جدی تر می شد واین، به دلیل افزایش فعالیت بهائیان ویهودیان وفعالیت های فرهنگی شاه بود.ایشان در خصوص لایحه اصلاحات ارضی، موضع صریحی اتخاذ کردند.حرکتهای سیاسی برخی روحانیون تهران واصفهان بازتاب کمی در حوزه علمیه قم داشت.به عنوان مثال ریاست آیت الله کاشانی به عنوان مجتهد بر مجلس که یکی از عالیترین مناصب سیاسی کشور بود ونفوذ گسترده مردمی ایشان، بیشتر تجربه روحانیون تهران بود. که پس از آن هم در قم با آیت الله بروجردی در مورد لزوم نظارت علما بر مصوبات مجلس گفتگو کردند ونظر مساعد ایشان برای ادامه گفتگو ها را جلب نمودند.در مجموع حوزه علمیه قم در دوره مرجعیت آیت الله بروجردی که مجتهدی روشن وخردمند بود، موجب رشد حوزه از هر جهت بود. رشدی که به عنوان یک جنبش فرهنگی مقدمه جنبش سیاسی است.با در گذشت آیت الله بروجردی در سال1340به رغم ایجاد تشتت در وضعیت مرجعیت، مواضع امام خمینی به تدریج مرجعیت را وارد مرحله جدیدی کرد. و"سیاست پرهیزی" در حوزه علمیه را به"سیاست پذیری "محدود تبدیل کرد. پس از ورود حوزه در سیاست ، به جهت نگاه سیاسی ازمنظر دین ، سه نوع گرایش میان روحانیت وجود داشت.البته این سه گرایش، منهای روحانیت وابسته به حکومت است که بیشتر روحانیونی بودند که در دفاتر طلاق و ازدواج و ادارات اوقاف مشغول بودند اما دسته بندی کلی :1-گرایشی که از دخالت در سیاست پرهیز داشت و تنها مواقع بسیار خاصی به دلایلی مثل پادرمیانی ممکن بود به نوعی حرکت سیاسی دست بزند .این جریان به گونه ای خاص تقدس گرا بود.2-روحانیون میانه رو که در عین مخالفت با سلطنت و مظاهر فساد آن ، حاضر به ورود در یک مبارزه قهرآمیز و تند نبود.3-امام و یاران فراوانش که به جد وارد صحنه سیاست شده، برای خلع پهلوی از قدرت به فعالیت سیاسی گسترده روی آوردند. امام خمینی کتاب کشف الاسرار را بر ضد اسرار هزار ساله حکمی زاده می نویسد و برای نخستین بار اندیشه های دینی ، اجتماعی و سیاسی خود را تبیین می کند و از ولایت فقیه سخن می گوید.ایشان روحانیون و متدینین را دعوت به قیام برای مبارزه با فساد و فحشا و بدعت های رضاخانی می کرد.اوشاگردان زیادی را تربیت کرد که علاوه بر علاقه فراوان به درس ، دارای گرایش های سیاسی نیز بودند.امام می کوشید تا سیاست را به محور اصلی آن یعنی مرجعیت بازگرداند و تقویت حوزه ی علمیه یکی از مهمترین اهداف امام برای حرکت های آینده بود.ایشان به تدریج بخش قابل توجهی از حوزه را با خود همراه کرد و به مخالفت با تصمیمات ضد اسلامی و ضد ملی شاه پرداخت،لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی ، مسئله پذیرش رژیم صهیونیستی ، فعالیت بهاییان ، انقلاب سفید ، از جمله موضوعات مخالفت امام بود.پس از آن امام شروع به مخالفت علنی با شاه کرد و با تبیین نظریه حکومت اسلامی و ولایت فقیه نشان داد که نه تنها به خلع پهلوی می اندیشد بلکه در فکر تاسیس حکومت اسلامی است.حرکت های فرهنگی و سیاسی حوزه قم به صورت ایجاد موسسات فرهنگی و آموزشی متبلور شد از جمله این موسسات مدرسه ی حقانی بود که از مهمترین پایگاههای انقلاب در حوزه ی علمیه ی قم بود.تاسیس کتابخانه و چاپ نشریه از اقدامات مهم دیگر حوزه علمیه است که اثرات بسیاری در پیروزی انقلاب و پس از آن ارائه نیروهای کارآمد برای انقلاب داشت.پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی فرصت تاریخی راکه همیشه آرزوی بزرگان شیعه بوده است،دراختیار گذاشت. بسیاری از عالمان مجاهد و اندیشمندان بزرگ حوزه بودهاند كه در حسرت چنین موقعیت و فرصتی زیستهاند. آنها یا مانند شهید بزرگ علامه سید محمدباقر صدر میخواستهاند برای نیمساعت برنامهی رادیویی مؤثر در جهان عرب از وجوه شرعیه هزینه كنند تا مگر كلام اهل بیت (علیهم السلام) در غوغای تبلیغات غرب و شرق به گوش مردم برسد، یا همانند امام خمینی (رحمه الله علیه) صدا و سیما را دانشگاهی میدانستهاند كه گسترش و تقویتش به تبیین حقایق دینی صحیح میانجامد.
امروز پس از همهی انتظارها و حسرتها، هم حوزهی قم ظرفیت و توان ادارهی چنین رویارویی فرهنگی گستردهای را در خود دارد و هم رهبر معظم انقلاب از صلاحیت و اقتدار لازم برای هدایت این امر دشوار برخوردار است. امروزه رسالت تاریخی حوزهی قم آن است كه از محدودیتهای گوناگون كه در طول تاریخ بر آن تحمیل شده، بهدرآید و نقش مهم و دشوار خود را در گسترهی جهان بازشناسد و به اشكال و روشهای گوناگون با مخاطب گسترده و بینالمللی خود سخن بگوید. حوزهی علمیهی قم برای ایفای نقش تاریخی خود و ادای رسالت عظیمش، اكنون چارهای ندارد جز آنكه با هدایت و مدیریت ولایت فقیه، از افقی گستردهتر و وسیعتر به جغرافیای مخاطبان و پرسشگران بنگرد و بداند كه باید با زبان «قوم» با آنها سخن بگوید نه با زبان «قم». اثرگذاری حوزه و اقدامات آن پس از اتقلاب را مزین می کنیم به بخشهایی از سخنان رهبر عزیزمان در قم:
توجه بكنيد؛ از سالهاى آخر دههى اول انقلاب به بعد، دشمنان انقلاب و جبههى دشمن با استفاده از كارشناسهاى ايرانى يك سياستى را طراحى كردند - چون غير كارشناسهاى ايرانى به اين نكته توجه پيدا نميكردند؛ كسانى كه طرف مشورتشان قرار ميگرفتند، ايرانى بودند - و آن سياست اين بود كه از قم آنتىتز انقلاب درست كنند. همان طور كه انقلاب از قم جوشيد، يك ضد انقلاب هم از قم به وجود بياورند. قم حوزهى روحانيت است. حوزهى علميه ظاهراً در قم است، اما اين جمع حوزوى در معنا در همهى كشور منتشر است. پس هر فكرى در اينجاست، هر ايدهاى در اينجاست، هر عزم و ارادهاى در اينجاست، هر حركت و جهتگيرىاى در اينجاست؛ در واقع در سرتاسر كشور يك امتدادى دارد؛ اين را بيگانهها نميفهميدند؛ آمريكائىها نميتوانستند اين حقيقت را تحليل كنند؛ اين را يك خودى، يك ايرانى، يك آشنا به طبيعت روحانيت ميتوانست بفهمد؛ اين را به آنها ياد دادند؛ لذا سعى كردند در قم زمينهى فتنه را فراهم كنند.. در همان سال 58 و 59، هم مردم قم، هم مردم تبريز حماسه آفريدند؛ نه فقط حماسهى آمدن توى ميدان و مشت گرهكردن، بلكه حماسهى معنوى، حماسهى شعور، حماسهى تحليل درست. بعد از رحلت امام هم به شكل ديگرى همين اتفاق در قم افتاد. اينجا هم مخالفين و دشمنان - عمدتاً دشمنان بيرون مرز؛ اصل آنهايند - طراحى كرده بودند كه بتوانند اين آنتىتز را در اينجا به وجود بياورند.
حوزههاى علميه - بخصوص حوزهى علميهى قم - در هيچ دورهاى از تاريخ خود، به قدر امروز مورد توجه افكار جهانى و انظار جهانى قرار نداشتهاند؛ به قدر امروز مؤثر در سياستهاى جهانى و شايد مؤثر در سرنوشت جهانى و بينالمللى نبودند. حوزهى قم هرگز به قدر امروز دوست و دشمن نداشته است.
" اگر روحانيت ميخواست در حاشيه و در پيادهرو حركت كند و منزوى شود، دين آسيب ميديد. روحانيت سرباز دين است، خادم دين است، از خود منهاى دين حيثيتى ندارد. اگر روحانيت از مسائل اساسى - كه نمونهى برجستهى آن، انقلاب عظيم اسلامى است - كناره ميگرفت و در مقابل آن بىتفاوت ميماند، بدون ترديد دين آسيب ميديد؛ و روحانيت هدفش حفظ دين است.
نسبت روحانيت و حوزههاى علميه با نظام اسلامى، نسبت حمايت و نصيحت است داد. حمايت در كنار نصيحت، دفاع در كنار اصلاح.يك مفهوم اين است كه نظام به لحاظ نظرى و علمى محتاج علماى دين و حوزههاى علميه و مستظهر به تلاش علمى آنهاست. نظام متكى به حوزههاى علميه است؛ متكى به علما، برجستگان و صاحبنظران دينى است. يك مفهوم ديگر هم اين است كه حوزه و روحانيت نسبت به نظام دينى بىتفاوت نيست. هيچ روحانىاى، هيچ عالم دينى، هيچ خادم اسلامى نميتواند نسبت به نظامى كه بر اساس اسلام پديد آمده است، با انگيزهى اسلام حركت كرده است و كار ميكند، بىتفاوت باشد؛ نميتواند خود را بيگانه به حساب بياورد. اين هم يك حقيقت ديگر است.
آن حقيقت اول كه گفتيم نظام مستظهر به حوزههاى علميه است، به خاطر اين است كه نظريهپردازى سياسى و نظريهپردازى در همهى جريانهاى ادارهى يك ملت و يك كشور در نظام اسلامى به عهدهى علماى دين است. آن كسانى ميتوانند در باب نظام اقتصادى، در باب مديريت، در باب مسائل جنگ و صلح، در باب مسائل تربيتى و مسائل فراوان ديگر نظر اسلام را ارائه بدهند كه متخصص دينى باشند و دين را بشناسند.حوزههاى علميه و علماى دين پشتوانههائى هستند كه موظفند نظريات اسلامى را در اين زمينه از متون الهى بيرون بكشند، مشخص كنند، آنها را در اختيار بگذارند، براى برنامهريزى، براى زمينهسازىهاى گوناگون. پس نظام اسلامى پشتوانهاش علماى دين و علماى صاحبنظر و نظريات اسلامى است؛ لذا نظام موظف به حمايت از حوزههاى علميه است، چون تكيهگاه اوست.
علاوهى بر اينها كه نظام اسلامى براى ادارهى ملت و كشور نيازمند به حوزههاست، يك نكتهى ديگر هم وجود دارد و آن اين است كه امروز شبهههائى مطرح ميشود كه آماج آن شبههها نظام است. شبهات دينى، شبهات سياسى، شبهات اعتقادى و معرفتى در متن جامعه تزريق ميشود - بخصوص در ميان جوانان - هدفش فقط اين است كه يكى را از يك فكرى منتقل كند به يك فكر ديگرى؛ هدفش اين است كه پشتوانههاى انسانى نظام را از بين ببرد؛ مبانى اصلى نظام را در ذهنها مخدوش كند؛ دشمنى با نظام است. لذا برطرف كردن اين شبههها، مواجههى با اين شبههها، پاك كردن اين غبارها از ذهنيت جامعه - كه به وسيلهى علماى دين انجام ميگيرد - اين هم يك پشتيبانى ديگر، يك پشتوانهى ديگر براى نظام اسلامى است. پس نظام اسلامى از جهات مختلف متكى به علماى دين و نظريهپردازان و محققان و دانشمندان حوزههاى علميه است.
حوزهى علميه، بخصوص حوزهى علميهى قم مادر اين نظام است؛ به وجود آورنده و مولد اين انقلاب و اين حركت عظيم است. يك مادر چگونه ميتواند از زادهى خود، از فرزند خود غافل بماند، نسبت به او بىتفاوت باشد، در هنگام لازم از او دفاع نكند؟ ممكن نيست. بنابراين نسبت بين حوزههاى علميه و نظام جمهورى اسلامى، نسبت حمايت متقابل است. نظام از حوزهها حمايت ميكند، حوزهها از نظام حمايت ميكنند؛ همكارى ميكنند، به يكديگر كمك ميكنند.