خاطرات حجتالاسلام والمسلمين محمدحسن رحيميان از امام خميني
حضرت امام (ره) براي افراد مسن، به ويژه علما و كساني كه با ايشان سابقة همنشيني علمي داشتند، احترامي خاص قائل بودند. هر چند برخي از اين افراد با مسايل سياسي و خود حضرت امام از اين جنبه، ميانة خوبي نداشتند.
امام بهطور معمول در زمانبندي و جدول كارها براي امور دفتر تقدم قائل بودند و بعد از انجام كارهاي دفتر و مهر شدن قبضها، افراد ديگر را به حضور ميپذيرفتند.
يك روز ما وقتي كه در خدمت حضرتشان مشغول كار بوديم، فرمودند:
ببينيد آقايان آمدهاند يا نه.
منظورشان از آقايان، چهار نفر از علماي معمر و قديمي تهران بود كه آن روز ميبايست به ملاقات ايشان ميآمدند. هنگامي كه به عرض رسيد كه آقايان به در حسينيه رسيدهاند، خطاب به ما فرمودند:
كارها را بگذاريد براي بعد. آقايان معطل نشوند.
قبضها را جمع كرديم و برخاستيم. آقايان به آستانة بيت رسيده بودند. به جاي هدايت آنان به سوي دفتر، به طرف بيت راهنمايي شدند. در فاصلهاي كه اين پيرمردها آهسته آهسته به طرف اتاق حضرت امام ميرفتند، معظمله نيز برخاستند و لباس كامل، يعني قبا و عبا پوشيدند و عمامه بر سر گذاشتند و محاسنشان را در برابر آينه شانه زدند و براي ورود آقايان آماده شدند. در حالي كه همه ميدانستند كه حضرت امام در ملاقات با سران كشورهاي ديگر و بسياري از شخصيتهاي داخلي و خارجي در سالهاي اخير، بدون عبا و قبا حضور مييافتند و تنها شبكلاهي بر سر ميگذاشتند و روي پاهايشان را نيز با شمد ميپوشاندند.
با ورود آقايان، حضرت امام (ره) تمام قامت بلند شدند و با يك يك آنان احوالپرسي و روبوسي كردند. براي اولين بار ديديم كه به جاي نشستن بر روي كاناپه، با جمع آقايان روي زمين نشستند و با آنان مشغول گفتگو شدند. از آنجا كه از اتاق خارج شده بوديم، از مضمون صحبتهاي آنان مطلع نشديم و از منظرة مصفاي جمع و چهرة منبسط آنان، صميميت و احترام متقابل آشكار بود. در حقيقت، همين اخلاق كريمانه و برخوردهاي آكنده از محبت، بزرگواري و تواضع، در عين قدرت سياسي و اجتماعي امام بود كه تمام روحانيان بزرگ معمر و حتي متحجر را به تسليم در برابر عظمت آن حضرت واداشته بود. اگرچه در ميان آن افراد، كساني نيز بودند كه در زمان غربت امام و دوران سختي، با زخم زبان زهرآگينشان و تهمتها و دسيسههاي ننگينشان جگر امام را خون كرده بودند. ولي حضرت امام (ره) با اغماض كريمانه و تغافل از همة آنان، سعي در جذب و هدايت آنان به اسلام ناب محمدي داشتند، دستكم به اين اميد كه انقلاب از شر آنان در امان باشد.
حضرت امام (ره) به اشكال گوناگون و مناسبتهاي مختلف با منطق و استدلال صحيح، شيوة تفكر متحجران را ميكوبيدند. اما در مجموع، شخصيت فردي و علمي اين افراد را تا آنجا مورد احترام قرار مي دادند كه بر ضد مصالح اسلام و مسلمانان مغرضانه عمل نكنند. گاهي بدون مقدمه سراغ آنان را ميگرفتند و دستور ميدادند تا به آنان كمك مالي شود. چنانچه اطلاع پيدا ميكردند فلان كس بيمار شده است، گذشته از اعزام يكي از افرد دفتر به منظور عيادت از طرف حضرتشان دستور ميدادند كه نياز او بررسي شود. هزينة درمانش را پرداخت ميكردند و حتي در مواردي كه لازم بود، امر ميكردند ترتيب اعزام آنان به خارج داده شود.
در مقام معاشرت و همدمي با دوستان، امام در چهرهاي ديده مي شد كه محبت، لطافت و انعطاف در آن موج ميزد و انسان را در خود محو ميكرد. خورشيدي بود كه درياي منجمد دلها را ذوب ميكرد و دريايي بود كه امواج دلها در اوج معنويت خود غرق ميساخت. اما در مقام انجام وظيفه و كار، كوهي استوار و پابرجا بود كه طوفان حوادث و عواطف در برابر صلابت و عظمتش به نسيمي نوازشگر تبديل ميشد و قلة رفيع معنويتش فقط در برابر ملكوت اعلي سر تسليم فرود ميآورد. در اين مقام، از تمام پيوندها، روابط و عواظف در برابر حق منقطع ميشد و ديگر هيچ كس و هيچ چيز را جز خدا و رضايت او نميشناخت.
در مجموع، حضرت امام در برخورد با افراد، مراتب طولي و عرضي آنان را همواره به طور دقيق رعايت ميكردند و در مقام انجام وظيفه و كار، بسيار جدي و قاطع بودند. در جايگاه معاشرت با دوستان، تا سر حد شوخي، مزاح، لطافتها و ظرافتهاي اديبانه پيش ميرفتند. در خانه و جمع خانوادگي نيز نمونة بهترين همسر، پدر و پدر بزرگ بودند. بارها و بارها شاهد احترام بيش از حد امام نسبت به آيتالله پسنديده بوديم. آقاي پسنديده بهعنوان برادر بزرگ امام و استاد دوران كودكي و نوجواني، در حد يك استاد و شبيه به يك پدر، مورد احترام امام (ره) قرار ميگرفت. در مجلس انس، به دور از مسايل سياسي و رهبري جهان اسلام، امام با برادر بزرگترشان به احوالپرسي و تفحص از مشكلات احتمالي وي ميپرداختند. در اين حال، شنيدن مسايل عادي زندگي و چكه كردن شير آب و خرابي دستشويي منزل ايشان براي امام كاملاً قابل تحمل بود.
وفا و محبت حضرت امام به خدمتگزارانشان تا حدي بود كه با كوچكترين نشانهاي از مشكلات آنان، بلافاصله استفسار ميكردند و تفقد مناسب را معمول ميداشتند. بسيار اتفاق ميافتاد كه به مجرد كسالت و عدم حضور يكي از دوستان، امام سراغ او را ميگرفتند و براي احوالپرسي و عيادت، كسي را نزد وي ميفرستادند. روزي يكي از دوستان براثر برخورد ناخوشايند فردي تازه وارد در مسير، ناراحت شده و برگشته بود. حضرت امام (ره) در اولين لحظههايي كه مشرف شديم، سراغ ايشان را گرفتند. موضوع كه به عرض رسيد، با تبسمي تأثرانگيز و محبتآميز فرمودند:
اگر يك... ايشان را ناراحت كرده است، چرا با ما قهر كردهاند؟
فرد مذكور نيز با اطلاع از مطلب فوق و اظهار محبت امام، متأثر شد و طبق روال هميشگي به كار خود ادامه داد. از اينگونه موارد، نه فقط اعضاي خانوادة حضرت امام (ره) و مسئولان دفتر، كه خدمتگزاران بيت نيز هر يك، داستانهاي جالب و آموزندهاي از صفا، صميميت، محبتها و نوازشهاي كريمانة ايشان به ياد دارند.
مقابله با اهل سنت خير
روحاني برجستة يكي از شهرهايي كه مردم آن شيعه و سنياند، نامهاي خدمت امام فرستاده بود. طي اين نامه، وي ضمن درخواست كمك در ساختن مدرسة علميه، متذكر شده بود كه در اين شهر، اهل تسنن نيز حضور دارند. تذكر اين نكته نشان ميداد كه در آن شهر نه چندان بزرگ، وجود مدرسة علميه چندان ضرورتي ندارد. در واقع، انگيزة ساختن مدرسة علميه اين بود كه برادران اهل سنت، مدرسة علميهاي در آن شهر داشتند. اين روحاني گمان كرده بود كه تذكر اين نكته باعث موافقت قطعي حضرت امام در ساختن مدرسة علميه ميشود. ولي وقتي كه مضمون نامه به عرض معظمله رسيد، با لحني قاطع فرمودند:
نبايد حالت مقابله با آنها باشد. اين دليل كافي نيست كه چون آنها دارند، پس ما هم بايد داشته باشيم. نه خير!
حضرت امام (س) با اين برخورد، دو نكته را مشخص فرمودند: يكي اين كه براي ساختن مدرسة علميه در شهرهاي كوچك، بايد زمينهها و امكانات لازم وجود داشته باشد. ديگر آن كه اگر پيروان ديگر مذاهب اسلامي هم در آنجا هستند، كاري نبايد كرد كه حالت مقابله با آنان را به خود بگيرد.
كودك نقاش
يكي از دوستان، همراه خانواده به دستبوسي حضرت امام نايل شدند. بعد از دستبوسي، به حقير مراجعه كرد و گفت: «اين پسرم، كلاس پنجم دبستان است، دفتر نقاشيش را براي تقديم به امام آورده بود كه محافظان مانع از آوردن آن به خدمت امام شدند. براي همين، خيلي ناراحت شده است.»
دفتر نقاشي را گرفتم و روز بعد، ضمن توضيح، آن را خدمت امام تقديم كردم. حضرت امام (ره) با دقت تمام صفحههاي آن را ملاحظه كردند. به ويژه هنگامي متبسم شدند كه تصوير پشت دفتر را ديدند. اين تصوير تانكي بود كه چرخهاي آن را مدادتراش و تنة آن را كتاب و لولة آن را يك مداد و سرنشين آن را طفلي دانشآموز تشكيل داده بود. پس از آن، دستور دادند كه براي تشويق، به دانشآموز خردسال و همچنين طراح آن دفتر، جايزهاي مناسب پرداخت شود.
دفتر را امور تربيتي منطقه 3 آموزش و پرورش تهران تهيه كرده بود. جايزه همراه با نامهاي از سوي دفتر به آنان تقديم شد.