خاطرات حجج‌‌الاسلام آقايان: سيدحميد روحاني و شيخ علي‌اصغر مرواريد و سيدهادي خسروشاهي از امام خميني

آخرين ملاقات
آخرين ملاقات من با ايشان [آقاي منتظري] قبل از اعدام مهدي هاشمي بود كه تازه دستگير شده بود. من رفتم خدمت ايشان كه بگويم شما بي‌جهت از مهدي هاشمي دفاع نكنيد. ايشان گفت: «چه شده كه امروز مهدي هاشمي، امريكاي امام شده؟» من گفتم: «اگر هم امريكاي امام شده، امروز نشده شما آقاي انصاري نجف‌آبادي را بخواهيد و از ايشان بپرسيد. آقاي انصاري نجف‌آبادي در نجف حضور داشت. وقتي جمعي از طلاب راه افتادند كه بروند در پاريس براي حمايت از مهدي هاشمي در يك كليسا تحصن كنند، من و آقاي انصاري نرفتيم. چرا؟ چون رفتيم از امام سؤال كرديم كه آيا برويم يا نرويم؟ و امام فرمودند: «مي‌خواهيد برويد براي يك قاتل تحصن و از او دفاع كنيد؟» آقاي منتظري به من نگاه كرد و هيچ نگفت. آقاي انصاري در نجف، طلبه بسيار محترم و خوبي بود و در آن ماجرا هم با آنكه به او زياد فشار آوردند كه چرا براي تحصن نرفتي، براساس فرمايش امام از رفتن اجتناب كرد. به آقاي منتظري گفتم: «مهدي هاشمي، امروز امريكاي امام نشده از همان وقت و از نجف ايشان به ما گفتند كه مي‌خواهيد از يك قاتل دفاع كنيد؟» اين آخرين ملاقات من با ايشان قبل از نوشتن نامه بود.

او را بگذاريد براي من
يك بار قرار بود قبل از ايشان [حضرت امام (ره)] به منبر بروم. مرا خواستند و پرسيدند: «بالاي منبر چه مي‌خواهي بگوئي؟» گفتم:
«مي‌خواهم صريحاً به شاه حمله كنم.» امام گفتند: «او را بگذاريد براي من !».

خريد راديو از وجوهات شرعي
يكي از كارهاي بي سر و صداي اينجانب در قم در سال‌هاي آغازين مبارزات، رساندن اخبار و اطلاعات به مراجع عظام، به ويژه حضرت امام خميني (ره) بود كه اين نوع اخبار در اختيار ديگر طلاب حوزه قرار نداشت. اين امر اغلب به طور شفاهي و حضوري و در ساعات ملاقات عمومي آقايان انجام مي‌گرفت و گاهي هم به طور مكتوب عرضه مي‌شد. البته نوع اين اخبار، سري و محرمانه به شمار نمي‌رفت، ولي شايد ديگر دوستان توجهي به آن اخبار نمي‌كردند و يا اگر مطلع مي‌شدند، اهميتي به آنها نمي‌دادند. منابع اصلي من، اخبار راديوهاي خارجي و جرائد داخلي بود... البته راديو در آن دوران سال 35 تا 40 ـ هنوز نيمه حرام! بود و اگر طلبه‌اي راديو داشت، خيلي مورد قبول حوزويان قرار نمي‌گرفت! ولي من پس از خروج از مدرسه حجتيه و سكونت در منزل مستقل، مخفيانه! راديوي بزرگي را تهيه كرده بودم كه موج‌هاي مختلفي داشت و اخبار اغلب راديوهاي عالم را مي‌شد دريافت نمود! ماجراي تهيه آن هم، پس از كسب اجازه از امام بود. يعني من براي نخستين بار بابت چاپ كتاب «دو مذهب» توسط شركت‌سهامي انتشار در تهران، مبلغي حدود دويست تومان (تك توماني البته!) از ناشر محترم دريافت كردم و روزي در قم خدمت امام رسيدم و سؤال كردم كه آيا مي‌توانم با پولي كه از وجوهات شرعيه نيست. راديو بخرم؟ ايشان در پاسخ فرمودند: «جنابعالي اگر از وجوهات شرعيه هم بخريد اشكال ندارد».

سربازي دختران
به هر حال، در همين راستا، روزي خدمت امام رسيدم و گفتم كه ظاهراً قرار است دختران را هم به بهانه تساوي حقوق به سرباز‌خانه‌ها ببرند و اين امر اگر عملي شود خانواده‌هاي مسلمان را آسيب‌پذير نموده و مشكلاتي را ايجاد خواهد كرد. امام فرمودند:
«مگر مملكت صاحب ندارد كه اينها هر كاري كه خواستند انجام دهند؟ ان‌شاءالله اقدام مي‌كنيم و نمي‌گذاريم عملي شود».
من فكر كردم كه امام كسي را به تهران مي‌فرستند تا اقدام كند و رژيم را منصرف سازد، ولي يكي دو روز بعد، اعلاميه امام آماده شد كه نخست در چاپخانه حكمت قم، توسط مرحوم سيد يحيي برقعي تعداد محدودي از آن چاپ شد و بعد در تهران به مقياس وسيعي تكثير و توزيع گرديد. امام در اعلاميه‌اي كه براي عدم برگزاري مراسم عيد نوروز در آن سال، صادر كردند، به اين مطلب اهميت ويژه‌اي دادند و نوشتند:
«دستگاه جابره با تصويبنامه‌هاي خلاف شرع و قانون اساسي، مي‌خواهد زن‌هاي عفيف را ننگين و ملت ايران را سرافكنده كند. دستگاه جابر در نظر دارد دخترهاي هيجده ساله را به نظام اجباري ببرد و به سربازخانه‌ها بكشد، يعني با زور و سر نيزه، دخترهاي جوان عفيف مسلمان را به مراكز فحشاء ببرد.»
اين جملات در ضمن اعلاميه معروف «روحانيت اسلام امسال عيد ندارد» آمده است و البته امام چند روز قبل يعني 16 شوال، اعلاميه‌اي درباره عدم برگزاري مراسم جشن و سرور عيد نوروز در آن سال، خطاب به علماي بلاد صادر كرده بودند...