در رثاي سيد شهيدان اهل قلم سيدمرتضي آويني / تو براي كدامين نسلي برادر؟

ديگر چه بگويم از تو كه واژه ها آن قدر گفتند كه قلممان ياراي ياري ديگر ندارد. چه شنيديم از تو كه گفته ها در پس اين باور ناباورمان نمي گنجد!
سيد! 14سال از شهادتت در سرزمين شقايق هاي سوخته (فكه) گذشته است و شايد انديشه پخته ات حالا و براي امروز ميوه داده است. بيا و ببين كه جوان امروز اين سرزمين ديروز، امروز و فردا در مراسم يادبودت چه كردند و چه مي كنند؟!
چه شوري در انديشه و قلمت نهفته بود كه اگر سال پيش هزار نفر مريد و سينه سوخته تو بودند؟ امروز هر كدام هزار نفر را عاشق تو كرده اند.
مرتضي جان، نمي خواهم بگويم كه تو خود زمان جنگ و پس از آن همه را گفته بودي. نمي خواهم درپس آن صدايت ديگر من آوايي سردهم.
سربلند كن اي برادر كه تو خود سربلندي، بيا و ببين كه اگر ديروز صداي انقلاب اسلامي از بوسني هرزگوين و حوزه بالكان شنيده مي شد، امروز در لبنان، سال 57 ايران تداعي گشته و فرزندي از نسل پيامبر(ص) و حضرت روح الله(سيدحسن نصرالله) داعيه داري حكومتي را مي كند كه نه آن در ايران، كه 14قرن پيش در شبهn جزيره عربستان ساري و جاري بود.
در عراق امروز مسلمانان فرياد (يا ايها المسلمون اتحدو... اتحدو....) سرمي دهند و راهپيمايي مي كنند و مرگ به آمريكا را با تمام جان فرياد مي كشند.
برادران ما در بحرين، اكثريت پارلمان را به دست مي گيرند. در مصر اين شريك بزرگ تجاري و فرهنگي ايالات متحده در منطقه درپس فعاليت «اخوان المسلمون» به دام افتاده است و كشور نيل از ناچاري به خود سانسوري و توسل به زنداني كردن روشنفكران ديني حكومت مي گذارند.
مرتضي جان، ديروز هرچه گفته بودي امروز معنا شده برادر!
ديروز نمي خواهم بگويم كه «كسي تو را نمي شناخت»، اما مي توانم بنويسم كه «شهادت» براي تو رنگ و لعابي زيبا شايد به رنگ ارغواني چهره ات داشت. در لحظات آخر آن گاه كه زيرلب ذكر مي گفتي، جرقه اي از انديشه، تو را در فضاي اين زمين خاكي بين پيروان راهت به انفجاري بزرگ مبدل كرد، اما نه آن انفجاري كه تو ديروز در غرب نويدش را داده بودي تو مي گفتي: «غرب ذاتي پارادوكسيكال دارد و اين پاردوكس هاي پايانه اي سرنوشت محتومي هستند كه تمدن امروز به سوي آن راه مي سپرد. وقتي حصارهاي اطلاعاتي فرو بريزند، مردم جهان خواهند ديد كه اين دژ ظاهراً مستحكم بنيان هايي بسيار پوسيده دارد كه به تلنگري فرو خواهد ريخت. شوروي نيز تا آنگاه كه فصل فروپاشي اش آغاز نشده بود، خود را قدرتمند و يكپارچه نشان مي داد و غرب نيز آن را همچون دشمني بزرگ در برابر خويش مي انگاشت.»
انگار كه اين دنياي امروز به جهان فردا پيوند خورده است و همه، حتي در غرب به دنبال آرمان هاي حقيقي «انسان» مي گردند، همان ها كه در آسمان ها پيدا مي شود نه در زمين!
مرتضي جان، صداي «روايت فتح» تو در بيرون مرزها به لندن و فرانسه هم رسيده است و آن جا براي مسندهاي تو سمينار كارشناسي گذاشته اند كه اين چه شاهكارهايي است كه در ايران ساخته شده؟
فرياد قلمت از مرزهاي اسلامي گذشته است و به قلب هاي برادرانمان در لبنان و فلسطين رسيده است. آن جا كه همه ديدند كه در 33روز مقاومت چه بلايي برسر اسرائيلي ها آوردند.
«آويني غريد»، همه را گفتم كه آخر بگويم تو به نقش «سيدشهيدان اهل قلم» نه براي ما كه براي آيندگان كه فردا روزي جا پاي قدم هاي تو خواهند گذاشت.
چه زيبا سرود آن عزيز:

بايد كه عمر قرن هايي سربيايد
تا مثل يك آويني ديگر بيايد