درباره ی ترکمنصحرا، جنگ اول گنبد، چریکهای فدائی وغیره / رویدادهای ترکمنصحرا از نگاه پژوهشگر یا حاکمان؟

   درسایت «مرکزاسناد انقلاب اسلامی»، به تاریخ 4 اُردیبهشت 1390 مصاحبه ای درج شده، که درآن عمدتا پیرامون موقعیت جغرافیائی ترکمنصحرا وساختار فرهنگی اهالی آن، علل وچگونگی آغاز و پایان جنگ اول گنبد، نقش چریکهای فدائی خلق و غیره سوال شده است. ولی مجموعه‌ی این پرسش و پاسخ‌ها درسایت مذکور با عنوان «غائله ی گنبد» انتشار یافته است. به نظر می رسد ارگان حاکم بر «مرکزاسناد انقلاب اسلامی» برسر غائله نامیدن جنگ اول گنبد، که درواقع مقاومت مظلومان دربرابر یورشی مسلحانه درفضای بهار آزادی ناشی از پیروزی تاریخی مردم درسرنگونی رژیم استبدادی بود، تأکید ویژه ای دارند.غائله اصطلاح شناخته شده ای است که حاکمان دیکتاتور و مستبد درمورد حرکات اعتراضی، حق طلبانه، وآزادیخواهانه ی مردم، با نیت توجیه سرکوب خونین بکار می برند.
 
وئب سایت «مرکزاسناد انقلاب اسلامی» مصاحبه گر را مصطفی جوان واستاد دانشگاه وپژوهشگر تاریخ انقلاب معرفی می کند. مصطفی جوان نیز درآغاز سعی کرده دو مقام طرف گفتگو یعنی امام جمعه و فرماندار گنبد در زمان دولت موقت را معرفی نماید. ایشان، به دو شخصیت کاملا متفاوت به لحاظ مقام و موقعیت اجتماعی، ونیز از جنبه تعلقات به جریانهای فکری و دیدگاهی، به جز دو مورد سوالات واحد و مشخصی را می دهد. از این دو شخص، اولی یک روحانی سنتی راست شیعه مذهب است که ضدیت آنها با دیگر مذاهب بویژه با » اهل سنت وجماعت» ودیگر ادیان درایران سابقه ی طولانی حداقل پانصد ساله ( از زمان صفویه ) دارد ومتعلق به جناح محافظه کار وسنتی حکومت است. ودومی فرد مذهبی لیبرالی است که مهندس الکترونیک می باشد وازجانب دولت موقت فرماندار گنبد تعیین شده بود. به این ترتیب می توان گفت که هرکدام از این دو نفر نماینده ی دو جناح اصلی رژیم تازه پا گرفته در آن زمان است. یکی دولت تشکیل داده ومی خواهد به امورات به شیوه ی خود به پردازد. ولی دیگری مصمم است با توسل بهر بهانه ای لیبرال ها را کنار زده قدرت را به انحصار خود درآورد. واقعیت این است که پیامد مجادله ها وضدیت های این دوجناح اصلی، وبهره گیری های دیگران از این مسأله درمناطق مختلف کشور به اشکال مختلف بروز می نمود. وآن چه که تجربه شد این بود که ایجاد مشکلات و گرفتاری برای دولت موقت ازجانب روحانیون سنتی وطرفداران شان که تمامیت خواه و حاضر به تحمل دیگران نبودند، از نخستین روزهای شکل گیری حکومت جدید، وارد مرحله‌ی جدیدی شد و دودش نیز همانند دیگر موارد پیش از هرکس نصیب ایرانیان و مردم منطقه گشت.
 
حجت الاسلام عمادی مدعی است که قبل از پیروزی انقلاب برای بسیج مردم وپس از پیروزی جهت پیشبرد امورات انقلاب وجود خود را درگنبد لازم دیده است. تا اینکه در 1359 به پاس خدماتش ازجانب رهبر انقلاب به امام جماعت اهل تشیع گنبد منصوب می شود. بنابراین در زمینه سازی او برای حضور درگنبد می تواند انگیزه های متفاوتی نقش داشته باشد. وی نخستین بار درسال 1349 به گنبد آمده ومی گوید که به گنبد وترکمنصحرا بعلت قطب اقتصادی بودن ازهمه ی نقاط ایران کوچ شده و درنتیجه نصف اهالی اش را شیعه مذهب تشکیل میدهد. ونیز معتقد است که وظیفه ی اصلی روحانیون آشنا نمودن مردم با مسائل سیاسی است. وترکمنها به علت نداشتن «یک روحانی عالم ودرد آشنا» ، فاقد «شم سیاسی وانقلابی» بودند.
 
آخوند مذکور مذهبی های لیبرال راهم دشمن روحانیت واز عوامل بروز جنگ گنبد دانسته و چنین گفته است: «لیبرال ‌ها هم قائل به دین منهای روحانیت بودند واعتقاد داشتند حالا که انقلاب به پیروزی رسیده است روحانیت باید ازحکومت کنار بروند و قدرت را به ما بسپارند. من درطول مدتی که درگنبد بودم با آنها درگیر شدم وبسیاری از آنها را تصفیه کردم. این عوامل در اکثر نهادهای دولتی نفوذ داشتند وبه ترویج افکار خود می‌پرداختند که درمدت زمانی که درآنجا مستقر بودم به تصفیه آنها در آموزش وپرورش حتی درشهربانی و … پرداختم.»
 
این مصاحبه از جنبه هائی نیز شباحت به نوع خاصی از بازجوئی ها دارد. مثلا مصاحبه گر به امام جمعه 9 سوال قابل تقسیم به دو دسته، ولی به فرماندار که ازجانب دولت موقت اعزام شده وتحصیلات عالی دانشگاهی دارد، فقط شش سوال میدهد. در واقع به امام جمعه دو سوال اضافی میدهد. ولی با انگیزه ی حمیت جناحی سعی دارد آخوند سنتی و آشوبگررا حدالامکان کمک نماید। سوالات مربوط به موقعیت جغرافیائی و ویژگی های مختلف گنبد و ترکمنصحرا ، علل وعوامل جنگ اول گنبد، واکنش مردم و دولت موقت، وبالأخره چگونگی پایان یافتن جنگ از سوالات مشترک است.
 
حال برای پیگیری علل پرداخت مجدد ارگانهای ذیربط به جنگ اول گنبد وضرورت مصاحبه باید تبادل نظر کرد و دید چه چیز هائی موجب ابهاماتی گشته وضرورت برطرف کردن وشفاف نمودن آن، یافتن جواب سوال هائی را اجتناب ناپذیر نموده است؟ درهرحال دررابطه با اینگونه جوانب مسأله دونکته جلب توجه می کند. یکی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وگسترش مناسبات با روسیه وجمهوریهای مستقل شده، ودیگری تغییرات اساسی رخداده دراوضاع منطقه وجهان است.
 
احتمالا بسیاری از دولتمردان جمهوری اسلامی متوجه می شوند که بد بختی هائی که در رژیم پهلوی نصیب ترکمنها وترکمن صحرا شده و درجمهوری اسلامی نیز تداوم یافته، صرفا خواست حاکمیت رژیم حاکم برایران نبوده بلکه شرایط دوران جنگ سرد ومسائل مابین دواردوگاه رقیب هم نقش فراوانی دارد. برای اینکه در دوران جنگ سرد، مرز بین ایران وشوروی درعین حال مرز بین دو اردوگاه کاپیتالیزم و سوسیالیزم نیز بوده وعلیرغم توافق برسر همکاری برای برقراری حسن همجواری، بسیاری از رویدادهای منطقه ازجمله علاقمندیهای این وآن برای حضور درمنطقه بطور اتفاقی صورت نگرفته وبدینجهت حضور فرماندار که از جانب دولت موقت اعزام شده حساسیتی را بر نیانگیخته است.
 
نکته‌ی قابل توجه ی دیگر این است که درسال‌های اخیر درخارج وهمچنین در داخل ایران کتاب‌ها، مقالات وخاطراتی درباره ی رویدادهای مربوط به ترکمنصحرا در دوران اوایل انقلاب منتشرشده است. ازجمله انتشار کتاب «سفر با بال‌های آرزو» از نقی حمیدیان عضوهیأت سیاسی سابق سازمان فدانیان اکثریت (قبل از کنگره‌ی اول) است که درسال ۲۰۰۴ درسوئد انتشار یافت وحاوی نکات قابل توجه‌ای دراین رابطه است که به رویدادهای ترکمنصحرا از زاویه‌ا‌ی دیگری می‌پردازد.
 
انتشارکتاب دوجلدی «چریکهای فدائی خلق» وقراردادن مصاحبه‌ی مورد بحث درسایت «مرکزاسناد انقلاب اسلامی» را می‌توان ازجمله اقدامات آن محفل‌هائی از وابستگان به اصول‌گرایان دانست که «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» را اداره می‌کنند. آنها هنوزهم به شیوه‌ی بولشویک‌هائی که شوروی را بنیان‌گذاری کردند، شهروندان دگراندیش واصولا همه‌ی مخالفین دیدگاه و افکار خود را دشمن محسوب می‌کنند و دائما با راه و روش‌های خاص خود سرگرم مقابله با آنها هستند. اما همانند حکام شوروی نه توان ایجاد صف بندی جهانی درشرایط جنگ سرد را دارند ونه توان تحول و پذیرش ضرورت پرویسترویکا (بازسازی)، گلاسنوست (علنیت) ودموکراسی را دارند.