دستاوردهای جهانی و بین المللی انقلاب اسلامی

یكی از خصوصیات نظام بین الملل، قابلیتها و تأثیرپذیری آن از تحولات عمده سیاسی و اجتماعی است. هر قدر حوزه نفوذ این دگرگونی‌ها وسیع‌تر باشد میزان اثرگذاری آن عمیق‌تر می‌شود. انقلابها كه بزرگترین و ژرف‌ترین تحول در حوزه سیاسی و اجتماعی به شمار می‌آیند، عامل عمده در تحولات روابط بین الملل قلمداد می‌شود. به تبع همین عمق اثرگذاری رویدادهای سیاسی اجتماعی از نوع انقلابی است كه پژوهشگران تاریخ و روابط بین المللی، انقلابها را به دو بخش انقلابهای مادر و انقلابهای محدود یا داخلی تقسیم كرده‌اند. در مقابل انقلابات مادر همچون انقلاب كبیر فرانسه در سال 1789 كه منشأ دموكراسی و لیبرالیسم غرب شد و اومانیسم و انسان مداری را برای بشر به ارمغان آورد و انقلاب اكتبر 1917 روسیه كه سوسیالیسم و نظامهای سیاسی بلشویكی و جامعه مداری را به جوامع بشری عرضه داشت.
 
انقلاب ایران در سال 1979 میلادی اسلامی و نظام سیاسی عدالت خواهی، خدامداری و معنویت را به انسان معاصر ارزانی داشت و خلاف انقلابهای فرانسه و روسیه كه با ایدئولوژی دست ساز به بشر نوید خوشبختی را دادند، انقلاب اسلامی، دین و ایدئولوژی الهی را به عنوان یك الگوی آرمانی و عملی متناسب با فطرت بشری ارائه كرد كه موجد تحولات بسیاری در ابعاد نظری و عملی در تحولات بین المللی در سطوح منطقه‌ای و جهانی گردید. انقلاب اسلامی ضمن آن كه ساختار یك نظام 2500 ساله را به هم ریخت، تغییرات ملموسی نیز در روابط بین الملل ایجاد كرد و با تحول موضوعات بین المللی، ایده‌های جدیدی را وارد عرصه جهانی ساخت و به موازات این تحولات، حیات تازه‌ای به مسلمانان، مستضعفین و آزادی خواهان جهان بخشید و الگوی فكری، مدیریتی و مبارزات نوین و كارآمدی را آنها شناساند. به این مقاله تأثیرات و دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران در عرصه روابط بین الملل را در دو حوزه تئوریك و عمل را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
1. انقلاب اسلامی و دستاوردهای نظری آن
1/1. ارائه تئوری در مبانی اندیشه سیاسی
انقلاب اسلامی در شرایطی رخ داد كه هویت اسلامی به شدت تضعیف شده بود و ایده‌های لیبرالیستی سوسیالیستی بر جهان حاكمیت داشت و ذهن انسانها بالتبع حوزه نفوذ این دو قطب قدرت تعریف می‌شد و آداب، سنتها و ارزشهای اجتماعی جوامع مولود مكاتب و ایدئولوژی‌های دست ساز بشری بود. انقلاب اسلامی در حالی روی داد كه بشر آن روز در عرصه مدیریت و زندگی اجتماعی تصویر ایده‌آلی را در ذهن نداشت، حتی آن را غیرممكن می‌دانست. امّا انقلاب ایران به رهبری امام خمینی (ره) با ماهیت ایدئولوژی الهی رخ نمود و آغازگر چالش در دنیای آن روز گردید.
به اعتقاد آقای «بدی» سیاست شناس ایرانی الاصل فرانسوی، انقلاب ایران، انقلابی متحیر كننده بود، خود را بر اندیشه سیاسی حاكم تحمیل كرد و آن را به مبارزه طلبید[1]. یا به تعبیر یك محقق فرانسوی در امور ایران، انقلاب اسلامی بر هم زننده و مختل كننده بود. این انقلاب بر هم زننده تعادل بلوكهای قدرت جهانی و روابط سلطه اقتصادی و سیاسی در یكی از طمع برانگیزترین مناطق جهان است، كه مشروعیت بین المللی را زیر سؤال برد و به نظر یك متخصص آمریكایی در امور مسایل سیاسی، انقلاب ایران اساساً در بعدی عمیق‌تر، علوم اجتماعی را دچار بحران نموده است چون آنچه در ایران قابل انتظار بود. تسریع روند سكولاریزه شدن و رشد لائیسم بود نه تولید یك حكومت دینی آن هم با تكیه بر انقلابی فراگیر و مردمی. انقلاب اسلامی چنان تأثیری در تحولات بین المللی به جای گذاشته است كه كارشناسان مسایل بین المللی از آن به عنوان رنسانس در جهان معاصر یاد می‌كنند. با انقلاب اسلامی فلسفه حكومت در ایران تغییر كرد و این تغییر، تحول در فلسفه حاكمیت در اندیشه‌ها را نیز به دنبال داشت و معادلات سیاسی موجود در دنیا را مورد چالش قرار داد.[2]
2/ 1. مسئله ولایت فقیه به عنوان نظام سیاسی
تبدیل نظریه سیاسی ولایت فقیه به نظام سیاسی، به عنوان طرح نوین در مجموعه نظام‌های بین المللی در واقع كشیدن خط بطلان بر تئوری پوچ جدایی دین از سیاست و نظریه سكولاریسم بود. به بیانی دیگر طرح نظام دینی بر پایه ولایت فقیه، رنسانسی بر ایده‌های سیاسی زاییده، مكاتب بشری بود. روژه گارودی، اندیشمند فرانسوی در این زمینه می‌گوید: «انقلاب اسلامی دارای معنای جدیدی بود كه نه تنها حكومت سیاسی، اجتماعی و استعماری را سرنگون كرد، بلكه مهمتر از این تمدن و جهان بینی خاصی را كه در مقابل دین علم شده بود، واژگون ساخت.»[3]
تأثیرات تئوریك انقلاب اسلامی را می‌توان در اندیشه‌های سیاسی مادی اعم از ماركسیسم و لیبرالیسم، تئوریهای دولت، استراتژی‌های مبارزاتی، تئوریهای امنیتی، جامعه شناسی دینی تئوریهای حاكم بر جهان مثل تئوریهای دولت، استراتژی‌های مبارزاتی، تئوریهای امنیتی، جامعه شناسی دینی، تئوریهای حاكم بر جهان نوین مثل تئوری برخورد تمدنهای هانتینگتن و تئوری پایان تاریخ فوكویاما... به عینه مشاهده كرد.
نمونه عینی آثار اندیشه‌های سیاسی انقلاب اسلامی در مبانی فكری حاكم بر روابط بین الملل را می‌توان در پیام تاریخی ده ماه 67 امام خمینی (ره) به گورباچف، رهبر و دبیر كل حزب كمونیست شوروی سابق مشاهده كرد كه در آن به محدودیت‌های ماركسیسم در پاسخگویی به نیازهای بشری و توان و قدرت دین جهان شمول اسلام در پر كردن خلأ اعتقادی نظام اتحاد جماهیر شوروی اشاره نموده، رهبران آن زمان شوروی را از پناه بردن به الگوی سرمایه‌داری غرب به عنوان ناجی باز می‌دارند. در این پیام ماركسیسم به عنوان یك دین ساخته بشر به حیات پایانی خود رسیده و به تعبیر الوین تافلر در كتاب «جابجایی قدرت» غرب با تمام محتویاتش نادیده گرفته شده و كارآمدی خود را برای اداره جهان و هدایت بشری از دست داده است.[4] نظام اسلامی در دهه سوم با ارائه راهبرد گفت و گوی تمدنها و استقبال جهان اندیشه و سیاست از آن، راهبرد 50 ساله غرب مبنی بر جنگ تمدنها و منازعات فرهنگی را به چالش واداشته و آن را در افكار عمومی از اعتبار انداخت.
3/ 1. ارائه الگوی سیاست نه شرقی نه غربی (استقلال‌گرایی)
آرمان استقلال طلبی مردم ایران در قالب اصل نفی شرق و غرب به عنوان قطبهای حاكم در آن زمان، الگوی جدیدی در روابط بین الملل بود كه بعدها مبانی رفتاری برخی از كشورها و بیشتر ملل آزادی خواه را تشكیل داد. طرح سیاست خارجی نوین از سوی انقلاب اسلامی كه بر نفی هر گونه سلطه‎جویی و سلطه پذیری استوار بود، خود شوك دیگری بود بر نظریه‌های استعماری و كلیشه‌ای در عصر انقلاب، در واقع این اصل قالبهای موجود ابرقدرتهای آن زمان را شكست و راه تنفسی برای كشورهای اقماری بود. این اصل با نفی وابستگی به شرق و غرب توانست، توجه كشورهای حوزه نفوذ ایران را به همبستگی درونی،‌ توزیع عادلانه قدرت و آزادی‌خواهی معطوف دارد.
خلاصه این كه سیاست نه شرقی و نه غربی عملاً اشاره به یك حقیقت ارزنده داشت و آن، این بود كه ملتهای اسلامی برای نیل به هر هدف مشروع سیاسی، به اراده جمعی نیازمندند و اراده جمعی نیز نتیجه همبستگی اسلامی است. در مجموع می‌توان نتایج استراتژی فوق را در سه محور زیر خلاصه كرد:
1. نفی نظام سلطه در سیستم بین المللی از نظر محتوایی، تئوریك و عمل.
2. تأكید بر توزیع عادلانه قدرت در سیستم بین المللی اعم از امكانات و ابزارهای مادی و معنوی.
3. ایجاد همبستگی درونی و اراده جمعی با همگرایی در كشورهای اسلامی و به ویژه در میان ملتهای مسلمان و تشكیل بلوك بندیهای جدید بر اساس استقلال، حاكمیت ملی با تكیه بر اصل برابری و عدم مداخله.
مدیران دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران پس از گذشت قریب سه دهه از پیروزی انقلاب هم چنان بر روح این اصول پایدار مانده و سیاست خارجی را با تكیه به اصول سه گانه عزت حكمت و مصلحت كه بر اساس اصول ثابت مندرج در قانون اساسی می‌باشد، هم چنان بالنده و سرافراز مدیریت می‌كنند و مبارزه دیپلماسی خود را علیه سلطه طلبان ادامه می‌دهد و الهام بخش جهان می‎باشد.
2. دستاوردهای انقلاب اسلامی در بعد عملی
انقلاب اسلامی علاوه بر احیای هویت و منزلت ایران و بازسازی هویت دینی و ملی ایرانیان، ایران را در جغرافیای جهان سرافراز ساخت. برای جهان اسلام در درجه اول و برای جهان مسیحیت در جغرافیای جهان پیام و الهامات نظری و عملی در بعد زندگی سیاسی و اجتماعی به ارمغان آورد. از این رو كاركرد عملی انقلاب در سه حوزه داخلی، منطقه‌ای و جهانی به اختصار مورد اشاره قرار می‌گیرد.
1/2. دستاوردهای نظام اسلامی برای سیاست خارجی ایران
انقلاب اسلامی در دورانی از تاریخ سیاسی كشورمان به وقوع پیوست كه اصل سكولاریزه شدن سیاسی و فرهنگی حكومتها در دنیا جریان داشت و حكومت پهلوی به دلیل وابستگی شدید سیاسی، اقتصادی و نظامی به آمریكا، كشور را تبدیل به مستعمره سیاسی واشنگتن كرده بود و یكی از حلقه‌های مؤثر استراتژیهای سیاسی و امنیتی بلوك غرب در مقابله با بلوك كمونیسم به حساب می‌آمد. محمد رضا پهلوی كه برای جلب بیشتر آمریكا در چارچوب به اصطلاح مدرنیزه كردن كشور اقدام به اجرایی كردن سیاست‌های لائیسم و جا به جا كردن ارزشها و هنجارهای ملی و مذهبی كرده بود و در روابط خارجی نیز با اطاعت محض از سیاستهای كاخ سفید ستون فقرات استراتژیها، پیمانهای سیاسی وامنیتی واشنگتن در آن زمان به شمار می‌آمد.
پي نوشت :
[1] . پیام انقلاب، ویژه نامه، شماره 361، بهمن ماه 77، ص 10.
[2] . همان، ص 10.
[3] . نشریه شما، 10/10/77.
[4] . روزنامه جام جم، 31/3/82