دکترین شهید باکری؛ راهبردی از جنگ سخت به جنگ نرم

طلوع انقلاب اسلامی نوید بخش تحقق امید و آمال های غبارگرفته مستضعفانی بوده، که در چنگال قدرت های مستکبر گرفتار آمده اند. 33 سال رشد و بالندگی این انقلاب و مواجهه آن با زور گویان عالم، یادآور جبهه بندی و نبردی به بلندای تاریخ است؛ نبرد حق و باطل. نبردی با جوانب و ابعاد گوناگون؛ گاه به سختی جنگ تحمیلی که 8 سال یا بیشتر، ایستادگی و عزت را به بهای ایثار و شهادت بهترین های مردم ما تقدیم ملت کرد و گاه به دشواری ناپیدای جنگی نرم که تن ها را نه، که جان و اعتقاد ها را هدف گرفته و آرمان ها را نشانه می رود. صبر و پایداری ملت و بصیرت، تدبیر و شجاعت امامان امت[1] گره ای ناگسستنی را رقم زد تا در طول زمان و به خواست خدا الگوی انقلاب اسلامی علی رغم خواست دشمنان آن در منطقه فراگیر شود. حرکت مبارکی که امروز در منطقه آغاز شده است بخشی از ثمرات ایستادگی، عزم راسخ و شجاعت ملت ایران و به میدان آوردن توان، اراده و نشاط خود به میدان است و در آینده تحولات بیشتری در منطقه در راه خواهد بود.[2] به راستی راز این حرکت عظیم و ثبات قدم آن را چه می توان دانست. پاسخ را در کلام رهبرمعظم انقلاب باید دید: امید به خداوند و ایمان الهی، مأیوس نشدن در برابر مشکلات و نگاه بلندمدت و تاریخی راز پیشرفت است که باید این روحیه را بیش از پیش تقویت کرد.[3] موضوع این نوشتار شرحی بر آخرین مولفه از مولفه های سه گانه پیشرفت، یعنی نگاه بلند مدت و تاریخی است. عبرت هایی که می توان و می بایست  از دوران انقلاب از آغاز تا کنون گرفت و آن را چراغ راه آینده نمود.

مقایسه ای گذرا میان جنگ نرم و سخت

از منظر برخورد گفتمان های حق و باطل و با نگاه تاریخی به دوران انقلاب می توان به ابعاد متفاوت جبهه بندی  این دو جریان پی برد. جبهه ای که در یک سو گفتمان انقلاب اسلامی(اسلام ناب) با داعیه حکومت خدا و صالحان بر زمین را داشته و در دیگر سو گفتمان انسان گرایی (بخوانید انسان پرستی) با داعیه حکومت انسان جدا از دین و خدا ( بخوانید طاغوت) را دارد. این برخورد گفتمانی را می توان در دو قالب جنگ سخت و نرم تحلیل نمود. شاید در قدم اول نتوان نسبتی کارآمد میان این دو شیوه برقرار کرد اما با تعمق بیشتر در مبانی، اهداف و روش های این دو شیوه، در می یابیم که کلیات این دو یکسان بوده و در نهایت امر موید یکدیگر خواهند بود. حذف فیزیکی و حضور آشکار دشمن در جبهه های نبرد و مشخص بودن دامنه میدان و سلاح، رهیافتی از جنگ سخت است که خود را در لفاف حذف و استحاله اعتقادی، روحی و روانی و حضور ناپیدای دشمن در گستره ای نامشخص، در جنگ نرم مطرح می نماید. اینجاست که دشواری جنگ نرم، جنگی که انقلاب اسلامی از ابتدای ظهور خود با آن مواجه بوده است، نمایان می شود.

راهبردی از وصایای شهدا

وصایای شهدا، شاخصه های حقیقی و همیشگی برای جبهه حق است که با تدبر و تامل در آن می توانند راه را از بیراهه باز شناسند. علی الخصوص بیراهه هایی که در رمل پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی و در قالب جنگ نرم دشمنان باشند. براستی که با این ستاره ها راه را می توان یافت.[4] یکی از وصایا، وصیت شگرف و تامل برانگیز سردار شهید حمید باکری[5] است که انگار نه برای عصر خود که برای آیندگان و فردا ها انشا شده است. ایشان در قسمتی از وصیت نامه خود آورده است: دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند که در غیر این صورت زمانی فرا میرسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان سه دسته می شوند:

1)     دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر میخیزند و از گذشته خود پشیمان اند.

2)     دسته ای راه بی تفاوتی را برمیگزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند.

3)     دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت غصه ها و مصائب دق خواهند کرد.

پس از خدا بخواهید با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن سخت و دشوار خواهد بود.

الگویی که این شهید عزیز بیان نموده اند قابل تعمیم به همه دوران ها و زمان ها می باشد. به تمامی وقایعی که محلی از عناصر ارزشی و پدیده های ارزش مدار، همچون انقلاب و دفاع مقدس و ... را داشته باشند. در مواجهه با یک پدیده ارزشی[6] همواره سه رویکرد از جانب ارزش یاوران یا حامیان آن ارزش ها  اتخاذ می شود:

1)     ارز ش یاورانی که زمانی  پای ارزش های خود ایستاده بودند و بنا به دلایلی که در جای خود قابل بررسی است از این ارزش ها دست شسته و حتی به مخالفت با آن می پردازند.

2)     ارزش یاورانی که در کشاکش شکل گیری و تداوم و ثبات قدم یک حرکت ارزشی دخیل بوده و نقشی ایفا کرده اند، اما اینان نیز بنا به دلایلی آرمان ها و ارزش های دیروز خود را به فراموشی سپرده اند.

3)     ارزش یاورانی که بر مدار ارزش های دیروز و امروز خود می مانند و در این راه مصائب و دشواری ها را برای انتقال آن ارزش ها به نسل های فردا، به جان می خرند.

با نگاهی به منابع معرفتی خومان و با نگرش درون دینی می توان روند استحاله یک عنصر ارزشی و انقلابی را از این وصیت پر نور فهم نمود. استحاله ای که در کشاکش فتنه ها و آزمون های انقلاب اسلامی نمایان شده است؛[7] ایستادگی بر سر ارزش ها و سپس فراموشی ارزش ها و در نهایت امر مخالفت با ارزش ها. از این روست که در وصایای شهدای شاخص دفاع مقدس که نگارنده در مقاله ای جداگانه به آن پرداخته است، سه عنصر اسلام خواهی، تکلیف گرایی انقلابی و دشمن شناسی بسیار پر رنگ مطرح شده است. چرا که این با بصیرتان ملت و این شاهدان روز واقعه بهتر از هر فرد دیگر به مسیر انقلاب اسلامی و خطرات و فتنه های پیش روی آن اشراف داشته اند.

فتنه تبلور جنگ نرم

نگارنده معتقد است که آنچه که از آن به عنوان فتنه نام می برند، چیزی جز مصداق آشکار جنگ نرم در جامعه اسلامی نیست. اصل واژه فتنه به معنی گداختن و داغ کردن بوده و بعد به جهت لوازمش که اضطراب و... بوده، کم کم به اضطراب‌های روحی و اضطراب‌های اجتماعی و آشوب‌ها و... نقل داده شده تا به آشفتگی‌های دینی رسیده است. اگر فضایی ایجاد شود که اعتقادات دینی مورد شک و تردید قرار بگیرد، این‌هم یک اضطرابی ایجاد می‌کند. آشفتگی و ابهام‌هایی که باعث می‌شود کسانی در دین خودشان شک ‌کنند، این‌هم فتنه است.[8]  نمود عملی این فتنه ها به وضوح در فتنه سال1388 قابل مشاهده است. شناخت شناسی تولید و ارکان فتنه های اجتماعی ما را به این نکته  رهنمون می سازد که این فتنه ها دارای سه رکن می باشند[9]؛

1)     کسانی که از راه فضای غبارآلود و آب گل آلود سعی در رسیدن به اهداف شان را دارند.

2)     کسانی که در این مسیر از راه های مختلف به کار گرفته می شوند یعنی همان عامل میانی مؤثر در فتنه. این افراد مزدور یا فریب خورده اند.(این افراد بیشتر در بند اغراض مادی و لذایذ حیوانی هستند.)

3)     کسانی که در رفتار و گفتار جزو دسته حق هستند اما به دلیل عدم بصیرت در پازل دشمن بازی می کنند.(مشکل این افراد این است که خوب نمی فهمند و درست تشخیص نمی دهند.)

موضوع این نوشتار پرداختن به دسته سوم است؛ یعنی نزدیکان به گفتمان انقلاب اسلامی. متاسفانه در فتنه88 به وضوح تحقق دکترین شهید باکری قابل مشاهده است. ریزش نخبگانی که داعیه امام و انقلاب را داشته و دارند! از برنامه ریزی بلند مدت و هدفمند دشمنان و سرمایه گذاری کلان آنها خبر می دهد.

چیستی فتنه های آتی

به نظر می رسد رشد و تعالی شجره طیبه انقلاب اسلامی در گرو خالص سازی عناصر ارزشی آن است. روندی که با پیشآمد فتنه های گوناگون بر اساس سنت لایتغیر الهی برای هر قومی، اجرایی شود. نگارنده معتقد است که بروز فتنه های آتی در جامعه اسلامی ما به عنوان الگوی امت اسلامی اجتناب ناپذیر است. اما مهم درک چیستی آن و ضرورت آینده نگری و آینده نگاری در این زمینه است. نگارنده از این نگاه ذکر چند نکته کلیدی را حائز اهمیت می داند و امید دارد که در این زمینه توجه بیشتری صورت پذیرد؛

1)     فتنه های آتی نه از جنس فتنه88 بلکه بسیار پیچیده تر از آن خواهد بود، به این معنی که این فتنه ها با گذشت زمان درونی تر شده و صف بندی از منافقین جدید با تاویل های باطل شکل می گیرد.

2)     سرفصل های وصیت راهبردی شهید باکری را به یاد بیاوریم، هیچ کس مصون از خطا و اشتباه نیست، آن هم در این دوران پر بلوای فتنه ها که دشمنان به صورت ویژه بر روی ارزش یاوران فعلی و مستعدان بالقوه میان آنها برای انحراف و فراموشی و مخالفت، برنامه ریزی کرده اند.

3)     به نظر می رسد که فتنه های آتی در لفاف دین و ادبیات دینی- انقلابی شکل می گیرد .

4)     اساس این فتنه ها، گم کردن اولویت ها و موضع گیری نادرست عناصر بی بصیرت جبهه حق خواهد بود. تاکید معنادار رهبری عظیم الشان قبل و بیشتر از فتنه 88 به بصیرت افزایی و کلید واژه وابسته آن یعنی اصلی- فرعی کردن امور در این راستا قابل ارزیابی است.[10]  

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

* دانشجوی کارشناسی ارشد علو م سیاسی

[1] بنیان گذار انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای

[2] دیدار فرماندهان ارشد نظامی جمهوری اسلامی ایران با فرمانده کل قوا 14/01/1390

[3] همان

[4] تعبیر از مقام معظم رهبری

[5] قائم مقام لشگر 10 عاشورا در دوران دفاع مقدس

[6] غرض از عنوان کردن پدیده ارزشی عدم محدود کردن این راهبرد به انقلاب اسلامی و گسترده کردن آن به تمامی وقایعی که محلی از ارزش مداری دارند، می باشد.

[7] . آیت الله مصباح یزدی در درس اخلاق خود راجع به دلایل این فتنه ها، دو امر را ذکر می نمایند:

•         یک امر دنیوی است؛ مثل اکثر اختلافاتی که بین گروه‌هائی از انسان‌ها بر سر اموال، ریاست، مسائل جنسی و امثال این‌ها اتّفاق می‌افتد. این نوع فتنه سه محور عمده دارد: 1. مال 2. مقام 3. شهوت. جامع این سه محور، حبّ دنیا است.

•         بخشی دیگر از این امتحانات، یا فتنه‌های اجتماعی و انسانی اموری است که مستقیماً مربوط به دین است.

[8] درس اخلاق آیت الله مصباح در دفتر مقام معظم رهبری؛  mesbahyazdi.com

[9] همان

[10] بخشی از این تاکیدات را با توجه به اهمیت آن ذکر می نماییم:

•         باید مراقب باشیم که دشمنان پیشرفت کشور نتوانند ذهن و حواس ما را به نقاط فرعى و درجه‏ى دوم منعطف کنند، تا همه با وحدت کامل بتوانیم به سمت این هدفها حرکت کنیم. بیانات در دیدار مردم مریوان26/2/1388

خیلى از روزنامه‌هاى ما متأسفانه در انعکاس حقائق ضعیفند و در اصلى فرعى کردن مسائل، غیرمنصفانه عمل میکنند. در همین مسائل اخیر، مسائل را باید اصلى فرعى کرد؛ مسئله‌ى اصلى چیست؛ یک سلسله مسائل فرعى هم پیرامون اوست؛ نه اینکه آن مسائل فرعى کم‌اهمیت است، اما مسئله‌ى اصلى اهمیتش بیشترش از آنهاست. مسئله‌ى اصلى در این قضایاى اخیر، اصل انتخابات بود؛ زیر سؤال بردن اصل انتخابات بزرگترین جرمى بود که انجام گرفت. بیانات در دیدار جمعى از نخبگان علمى کشور 6/8/1388
ما مسائلمان را تقسیم کنیم به مسائل اصلى و غیر اصلى؛ به اصلى‌ها بپردازیم. مسائل اصلى در کشور ما زیاد است. بیانات در دیدار مسئولان و شخصیت‌های علمی سیاسی 17/1/1389
باید توجه کنیم که مسائل را اصلى - فرعى کنیم. مسائل درجه‌ى دوم جاى مسائل اصلى را در انگیزه‌هاى ما، در همت ما، در صرف انرژى‌اى که میشود، نگیرد.بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان 31/5/1389
مسائل اصلى را باید شناخت و مسائل فرعى را اصلى نکرد؛ نه اینکه مطرح نکرد؛ نه، مسائل فرعى هم باید طرح شود؛ همه‌ى جزئیات باید طرح شود؛ اما اصلى نشود و ملاک مخالفت و موافقت قرار نگیرد.بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى ‌25/6/1389
باید درست دید، درست سنجید، درست محاسبه کرد. مواظب باشیم در تشخیص اشتباه نکنیم؛ قضایاى اصلى را با قضایاى فرعى جابه‌جا نکنیم؛ چیزهاى بزرگ، حوادث بزرگ و مهم را کوچک نبینیم و در مقابل، حوادث کوچک را بزرگ بینگاریم؛ باید درست تشخیص بدهیم. این قدم اول. بعد هم احساس مسئولیت کنیم.بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام 19 دی، 19/10/1389