دوازدهم بهمن ماه 57؛ آن مرد آمد...

1. بیست و ششم دی ماه هزار سیصد و پنجاه و هفت، محمد رضا پهلوی شاه ایران، پس از سال ها و ماه ها مقاومت در برابر اراده ملت ایران، از کشور گریخت. با فرار شاه، زمینه برای ورود امام خمینی که خروج شاه را شرط ورود خود به کشور معرفی کرده بود، فراهم شد و ایشان نیز آمادگی خود را برای بازگشت اعلام کرد.
زمان برای تحقق این رجعت تاریخی، پنجم بهمن ماه همان سال معرفی گردید؛ لیکن آخرین نخست وزیر شاه، با بستن فرودگاه ها، از انجام این امر ممانعت به عمل آورد. انتشار خبر بسته شدن فرودگاه ها، عاشقان و دلدادگان امام را به خیابان ها آورد؛ تحصن، راهپیمایی، شعارهای کوبنده و ... (و نیز استعفای رئیس شورای سلطنت در پاریس ) رئیس دولت موقت را به بازگشایی فرودگاه ها مجبور کرد.
حال همه موانع برای ورود امام فراهم است و دوازدهم بهمن ماه پنجاه هفت، ایران زعیم خویش را پس از سالها در آغوش می فشارد.
2. با اعلام زمان بازگشت تاریخی امام به وطن ستادهای استقبال، بسترهای لازم را برای این مراسم تاریخی فراهم می کنند. مردم صورت غبار گرفته شهر را با آب و جارو می کنند مسیر حرکت امام با اشک شوق مردم شست و شو می شود؛ گویی آخرین نشانه های سیاهی نیز باید از میان برود تا نور با قدرت قاهر خود همه اضلاع و زوایای شهر را در بر بگیرد.
فرودگاه مهرآباد آماده است؛ کار کنان اعتصابی تلویزیون نیز آمادگی خود را برای ضبط و پخش مستقیم مراسم استقبال اعلام کرده اند؛ دانشگاه تهران و شهدای بهشت زهرا همه گام های استوار را انتظار می کشند.
نرم نرمک لحظه موعود فرا می رسد.
3. پس از یکصد و هفده روز توقف در نوفل لوشاتو، امام خمینی ساعت یک صبح (به وقت محلی، و سه و سی دقیقه به وقت تهران) روز دوازدهم بهمن، دهکده محل اقامت خود در فرانسه را به مقصد تهران ترک می کند. هواپیمای چارتر ایر فرانس در فروگاه شارل دوگل منتظر است تا امام را از پاریس به تهران بیاورد. مسیر حرکت امام از محل اقامت تا فرودگاه، به وسیله پنج هزار پلیس و نیروی مخصوص فرانسوی محافظت می شود.
امام در فرودگاه برای آخرین بار با رسانه ها سخن می گوید و پیش از هر چیز از ملت فرانسه و مهمان نوازی مردم دهکده نوفل لوشاتو تشکّر می کند. ایشان همچنین بار دیگر، مخاطرات سفر را با یاران و همراهان خود باز می گوید.
با این همه، حدود دویست نفر متشکل از 150 خبرنگار و 50 همراه، صندلی های هواپیما را پر می کنند و البته کمی مسافر موجب می شود که خلبان ایر فرانس همه ظرفیت مخازن سوخت پرنده خود را ا بنزین پر کند تا در صورت عدم فرود در فرودگاه مهرآباد، راه بازگشت به پاریس را هموار بیابد.
4. خیلی از مردم به امید بازگشت امام خمینی شب تا صبح نخوابیده اند. سپیده صبح آسمان تهران را روشن کرده و اکنون در همه مسیر 33 کیلومتری حرکت امام از فرودگاه مهرآباد تا دانشگاه و از آنجا تا بهشت زهرا، مردم چشم به راه دوخته اند. حدود هفتاد هزار نفرسازمان یافته اند تا مراسم استقبال با نظمی در خور برگزار شود. در فرودگاه نیز مسئولان برگزاری مراسم، همه تمهیدات را فراهم کرده اند.
5. هواپیما آماده پرواز می شود. سر میهمان دار از مسافران می خواهد که از دادن هر گونه شعار بپرهیزند؛ خبرنگاران خارجی- جدی یا شوخی- روی سینه خود علامت صلیب می کشند. امام اما اندکی پس از حرکت خود را به طبقه دوم هواپیما رساند و کف هواپیما، روی دو پتو با آرامش خوابید و البته تهجد نیمه شب را هرگز فراموش نکرد.
حوالی ساعت 9 صبح هواپیمای حامل امام در آسمان تهران آشکار شد. ایرانیان حاضردر هواپیما نیز با مشاهده باند فرودگاه مهرآباد بی اعتنا به تذکر مهمان دار، تکبیر گفتند. هواپیما روی باند قرار گرفت؛ اما اندکی پیش از فرود مشکلی پیش روی خود دید و دوباره اوج گرفت؛ آه از نهاد مسافران برخاست.
خلبان فرانسوی حدود ده دقیقه در آسمان تهران جولان داد و در حالی که همه فکر می کردند راه آمده را باید باز گردند، هواپیما را دوباره در مسیر باند فرود قرار داد و این بار هواپیمای خود را بر زمین تهران نشاند. ساعت نه بیست و هفت دقیقه است.
6. آیت آلله مطهری به نمایندگی از طرف مسئولان ستاد استقبال وارد هواپیما شده و به امام و همراهان وی خوش آمد می گوید.
7. تلویزیون، به همت کارکنان اعتصابی خود، مراسم ورود امام را به صورت مستقیم پخش می کند و مردم در سراسر کشور، ورود امام را از پنجره تلویزیون تماشاگرند. امام بر آستانه درب خروجی هواپیما ظاهر می شود و در حالی که دستی در دست فرزند برومندش جناب حاج سید احمد خمینی و دست دیگر در دستان خلبان فرانسوی هواپیمای ایر فرانس دارد پای بر روی پله های هواپیما می گذارد.
هنوز گام های امام به نیمه پلکان نرسیده که تصویر شاه بر تلویزیون ظاهر شده و پخش زنده مراسم قطع می شود.
ظاهراً یکی از گردان های ارتش به تلویزیون حمله کرده، برنامه زنده پخش مراسم استقبال را قطع می کند. با قطع ناگهانی برنامه تلویزیونی، مردم در شهرهای مختلف به خشم آمده گیرنده های تلویزیون خود را به خیابان پرت می‌کنند.
8. امام خمینی اکنون در میان عاشقان خود در فرودگاه  حاضر شده و سخن می گوید: «من از عواطف طبقات مختلف ملت تشکر مى‏کنم. عواطف ملت ایران به دوش من بار گرانى است که نمى‌‏توانم جبران کنم. من از طبقه روحانیون که در این قضایاى گذشته جانفشانى کردند، تحمل زحمات کردند، از طبقه دانشجویان که در این مسائل مصایب دیدند، از طبقه بازرگانان و کسبه که در زحمت واقع شدند، از جوانان بازار و دانشگاه و مدارس علمى که در این مسائل خون دادند، از اساتید دانشگاه، از دادگسترى، قضات دادگسترى، وکلاى دادگسترى، از همه طبقات، از کارمندان، از کارگران، از دهقانان، از همه طبقات ملت تشکر مى‌‏کنم.» (صحیفه امام، ج 6، ص 8)
امام خمینی در این سخنان وحدت کلمه را رمز پیروزی معرفی می کند و فرار شاه و حضور دوباره در وطن را مرحله نخست در راه رسیدن به هدف می خواند:
«ما پیروزى‏مان وقتى است که دست این اجانب از مملکتمان کوتاه شود و تمام ریشه‌‏هاى رژیم سلطنتى از این مرز و بوم بیرون برود و همه رانده بشوند. و این کارها و این چیزهایى که اخیراً واقع مى‌‏شود و دست و پا مى‌‏زنند عمال اجانب که یا شاه را برگردانند- یعنى شاه سابق- و یا رژیم دیگرى و یا رژیم سلطنتى را حفظ کنند، این مطلب را باید بدانند که گذشته است مطلب؛ و این طور مسائلى که شما پیش مى‏‌آورید دست و پایى بیش نیست. و اگر تسلیم ملت نشوید، ملت شما را به جاى خودش مى‏‌نشاند.» (همان، ص9)
9. توقفگاه بعدی امام دانشگاه تهران است؛ خودروی حامل امام فرودگاه را به طرف دانشگاه ترک می کند؛ تعداد زیاد جمعیت استقبال کننده، حرکت امام را به طرف محل مورد نظر به شدت کند می کند. به هر حال خودروی حامل امام به درب دانشگاه می رسد؛ ولی هجوم جمعیت به آن نقطه، مانع از انجام برنامه می شود و امام بی آنکه در این مکان توقف کند، مسیر را به طرف بهشت زهرا پی می گیرد.
10. سرانجام حوالی ظهر، خودروی بلیزر حامل امام به بهشت زهرا رسید. لیکن هیاهوی زیاد جمعیت، و فشار وارد بر خودرو، از ادامه حرکت ممانعت کرد و خودرو چند صد متر پس از ورود به محوطه بهشت زهرا، از حرکت باز ایستاد. در این هیاهو هلی‌کوپتری که از قبل برای انتقال امام پیش بینی شده بود، در نزدیکی خودرو به زمین نشست و همراهان امام با انتقال خودروی خاموش به نزدیکی هلی کوپتر، امام را در درون آن جای دادند و امام فاصله کوتاه درب بهشت زهرا تا قطعه هفده آن را با هلی کوپتر طی کرد.
11. اکنون امام در کنار تربت پاک شهدای انقلاب در جمع میلیون ها عاشق دلباخته خود نشسته است. مردی که برای استقرار استقلال، و آزادی مردم کشور خود، بیش از 14 سال رنج تبعید را به جان خرید، اکنون در جمع صمیمی همان مردم نشسته است و سخن می گوید و پیش از هر چیز فرزندان به خون خفته وطن را در یاد می آورد:
«ما در این مدت مصیبتها دیدیم؛ مصیبتهاى بسیار بزرگ. و بعضِ پیروزیها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بود. مصیبتهاى زنهاى جوان مرده، مردهاى اولاد از دست داده، طفلهاى پدر از دست داده. من وقتى چشمم به بعضى از اینها که اولاد خودشان را از دست داده‏اند مى‌‏افتد، سنگینى در دوشم پیدا مى‏‌شود که نمى‌‏توانم تاب بیاورم. من نمى‏‌توانم از عهده این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم. من نمى‌‏توانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد. خداى تبارک و تعالى باید به آنها اجر عنایت فرماید. من به مادرهاى فرزند از دست داده تسلیت عرض مى‏‌کنم و در غم آنها شریک هستم. من به پدرهاى جوان داده، من به آنها تسلیت عرض مى‏‌کنم. من به جوانهایى که پدرانشان را در این مدت از دست داده‌‏اند تسلیت عرض مى‌‏کنم.» (همان، ص10).
امام سخن می گوید و باز هم ترجیع بند سخنان او کلمه «مردم و ملت» است:
«من دولت تعیین مى‏‌کنم! من تو دهن این دولت مى‌‏زنم! من دولت تعیین مى‏‌کنم! من به پشتیبانى این ملت دولت تعیین مى‌‏کنم! من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد...» (همان، ص16)
12. سخنان امام به پایان رسیده و سیل جمعیت به طرف او هجوم آورده است. راه برای خروج امام از جایگاه بسته شده‌ است. با تدبیر برخی یاران یک آمبولانس که در اطراف جایگاه توقف کرده بود، به جایگاه نزدیک می شود و امام به همراه یار همیشه همراه خود، حاج سید احمد خمینی، و نیز شیخ علی اکبر ناطق نوری در آمبولانس جای گرفته، محوطه بهشت زهرا را ترک می گویند.
خلبان هلی کوپتر که به دلیل ازدحام جمعیت، نتوانسته بود امام را از بهشت زهرا خارج کند، جایی در بیرون محوطه منتظر ماند و آمبولانس حامل امام خود را به وی رساند.
13. هلی کوپتر امام را در محوطه بیمارستان امام خمینی (هزار تخت خوابی) پیاده کرد و امام به همراه مرحوم حاج احمد آقا و آقای ناطق نوری (با خودروی پیکان آقای ناطق) در خیابان های تهران، به دنبال آدرس یکی از اقوام امام (آقای کشاورز داماد آیت‌الله پسندیده) هستند و این در حالی است که هیچ یک از اعضای ستاد استقبال از وضعیت امام آگاهی ندارند.
برخی اعضای ستاد (نهضت آزادی) از نفوذ خود استفاده کرده و از ساواک کسب اطلاع می کنند. ساواک نیز اعلام می کند که تا محل بیمارستان امام خمینی از مسیر حرکت امام آگاهی داشته و پس از آن اطلاعی از ایشان ندارد.
14. حاج احمد آقا و آقای ناطق نوری اکنون در منزل آقای کشاورز، نماز ظهر و عصر را به امامت امام خمینی اقامه می کنند. پس از اقامه نماز و صرف ناهار، حاج احمد آقا با مسئولان ستاد استقبال در مدرسه رفاه تماس می گیرد و آدرس محل اقامت امام را به ایشان می دهد.

شب هنگام آیت الله پسندیده و جمعی دیگر از اعضای ستاد استقبال، در محل مزبور حضور می یابند و امام را به مدرسه رفاه منتقل می کنند.