دیالکتیک گفتمانی انقلاب و رفرم(اصلاحات)

دیالکتیک گفتمانی و تقابل مفهومی گفتمان های انقلاب و رفرم که از روی تسامح در ایران به اصلاحات ترجمه شده، قادر است بخش معظمی از پس زمینه و بستر مفهومی تعارضات روبنایی و شکافهای سیاسی دو دهه گذشته در ایران را تبیین نماید.
اغلب انقلاب های جهان پس از یک دوره زمانی مقهور گفتمان رفرم و یا تجدیدنظر در اصول و شعارهای انقلاب شده اند اما انقلاب اسلامی ایران پدیده منحصر به فردی است که هر چند در یک مقطع زمانی و مکانی تحت تاثیر کنش های تجدید نظر طلبانه قرار گرفت و به اصطلاح گفتمان اصلاحات بر آن حاکم شد اما بلافاصله بعد از این دوره کوتاه گفتمان انقلاب ضمن احیاء و بازسازی خود به گفتمان رفرم واکنش نشان داد، به نحوی که اغلب پژوهشگران معتقدند گفتمان انقلاب در دهه سوم و چهارم به مراتب فعال تر و سرزنده تر از دهه اول انقلاب است.
انقلاب چین در اواخر دهه70 تحت تاثیر رویکردهای اصلاحطلبانه “دنگ شیائوپنگ” دستخوش تجدید نظرهای جدی بخصوص در مبانی اقتصادی و فرهنگی خود شد. در انقلاب اکتبر شوروی نیز اگر چه عدول از مبانی و شعار های انقلاب از زمان لنین آغاز شد اما سرانجام “گلاسنوست” و “پروستریکای” گورباچف، کمونیسم و انقلاب بولشویکی روسیه را برای همیشه به موزه های تاریخ سپرد.
صرف نظر از این مهم که رفرم یا اصلاحات یکی از الگوهای غربی تغییرات از بالا به پایین در راستای دموکراسی سازی لیبرال تلقی میشود اما در عین حال نمی توان منکر تاثیرات مثبت این دست اصلاحات به خصوص در چین و شوروی شد. البته اثبات آثار مثبت این اصلاحات در این دو کشور به معنای نفی آثار مخرب چنین تجدیدنظر خواهیهایی و مهمتر به معنای انکار آرمان ها و دستاوردهای مترقی یک انقلاب عالی نیست.
اما پرسش اینجاست که چرا منطق عالی انقلاب ایران در عین دیالکتیک مثبت با تمایلات تجدیدنظر طلبانه و جذب ایده های مثبت آن اما مغلوب گفتمان اصلاحات نشد و هنوز حیات فعال و تاثیرگذار خود را حفظ کرده است به نحوی که می تواند معادلات روبنایی سیاست، فرهنگ و اقتصاد را دستخوش تغییرو تحولات بنیادین قرار دهد؟
در چرایی حیات گفتمان انقلاب اسلامی باید گفت رمز حیات یک گفتمان تجانس هویتی در زادبوم، تعامل کارآمد با مطالبات عمومی، تحرک فعال و مستمر محور و دال برتر گفتمان، توافق ملی بخصوص در افکار عمومی بر غیریت های گفتمانی و در نهایت تکامل بطئی شعارها، مفاهیم و آرمان های گفتمان است.
گفتمان انقلاب اسلامی که برخی از تحولات چند سال اخیر در ساحات مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را می توان در قالب آن تحلیل کرد مجموعه شاخصه های یک گفتمان پویا و مستمر را دارد. گفتمان انقلاب اسلامی متجانس با هویت اسلامی و ملی جامعه ایران است. این گفتمان به دلیل خصلت های مردم گرایانه خود، پاسخگویی به مطالبات عمومی و دخالت اراده ملی در حاکمیت را یک اصل میداند و حاضر است برای دفاع از رای و نظرات مردم هزینه های زیادی بپردازد.
در مرکز منظومه گفتمانی انقلاب اسلامی موتور محرکه انقلاب روشن است. این دال عالی که متشکل از سه مولفه اساسی رهبری(ولایت فقیه)، حضور مردم در صحنه و مذهب تشیع است در یک تحرک و تعامل آشکار مانع از توقف گفتمان انقلاب طی31 سال گذشته شده است.
شعار “نه شرقی نه غربی” یکی از مختصات گفتمان انقلاب اسلامی است و همین ماهیت از بدو پیروزی انقلاب یک توافق ملی را بر سر غیریت های گفتمانی به وجود آورده است. سوسیالیسم و لیبرالیسم و مجموعه ایسم هایی که بهره کافی و وافی از منطق عالی حیات فردی و اجتماعی انسان نبرده اند شاید به واسطه برخی یافته های علمی و جدید بتوانند در برخی قسمت ها مورد استناد گفتمان انقلاب قرار گیرند اما هیچ وقت قادر نیستند مبنای مرصوصی برای نظام واره آگاهی و گفتمانی جامعه مسلمان ایران تلقی گردند.
در نهایت اینکه یکی دیگر از رمز و رازهای پویایی گفتمان انقلاب اسلامی، تکامل تدریجی و رسالت های تاریخی این انقلاب است. هرچند بسیاری از انقلاب ها پس از پیروزی و تشکیل نظام ماموریت خود را پایان یافته تلقی می کنند اما گفتمان انقلاب اسلامی هنوز به تمام شعارها و آرمان های خود در عرصه های داخلی و بین المللی جامه عمل نپوشانده است. عدالت گستری در داخل و در عرصه های بین المللی، بسط ید مومنین در اداره کشور و اثبات کارآمدی اسلام در کشورداری، تغییر در ساختار ناعادلانه نظم حاکم بر جهان، مهدویتگرایی، مردم گرایی و آرمان خدمت به مستضعفین و... تنها بخشی از شعارها و آرمان های داخلی و بین المللی انقلاب اسلامی است که تا رسیدن به آنها هنوز راه زیادی باقی مانده است.