رؤیایی كه رنگ واقعیت گرفت / خاطرهای از دیدار صمیمی دیپلماتهای ایرانی در بند نیروهای آمریكایی با رهبر انقلاب
از زمان آزادیام انتظار این روز را میكشیدم. به من گفته بودند كه این دیدار خصوصی است و تنها میتوانم با همسرم به ملاقات رهبر عزیز بروم. دخترم از این موضوع رنجیده بود و میگفت: «من همیشه آرزو داشتم و دارم كه رهبر را از نزدیك ملاقات كنم، حال كه چنین فرصتی برای دیدار پیدا شده چرا از دست بدهم و در خانه بمانم؟ من هم میآیم، اگر اجازه دیدار ندادند پشت درب مینشینم تا شما برگردید. فردا صبح دخترمان را همراه خود بردیم و لطف خدا سبب شد كه او هم به محضر حضرت آقا مشرف شود. دخترم نامهای را كه خطاب به رئیسجمهور آمریكا نوشته بود و در مجلهای هم چاپ شده بود، به دست آقا داد و ایشان هم پس از مطالعه و تحسین مطالب نامه با دستخط خود جملهای در بالای برگه نوشتند و آرزوی موفقیت برای دخترم نمودند. این عمل خاطرهای دل انگیز برای من وخانوادهام به جا گذاشت.
زمانی كه وارد شدیم وقت نماز بود. در صف نماز نشستیم و منتظر شدیم كه آقا برای اقامه نماز وارد شوند. وقتی ایشان وارد شدند در بدو ورودشان با نگاهی محبتآمیز تمام سختیهای دوران اسارت را بر ما التیام بخشیدند. بعدها كه با همسرم هم صحبت كردم، همین نكته را اشاره كرد كه با وجود سختیهای بسیاری كه كشیده بود، با دیدن آقا تمام آن سختیها فراموش شد.
پس از اینكه توفیق اقامهی نماز به امامت حضرت آقا را پیدا كردیم، به اتاق ملاقات رفتیم و ایشان تكتك با همه به ویژه با خانوادهها احوالپرسی كردند و این برای خود من بسیار روحیه بخش بود كه آقا خیلی خودمانی و ساده و بی آلایش و مثل یك پدر كه از فرزندان خودش احوالپرسی میكند با همه احوالپرسی كردند.
نكتهی مهمی كه آقا در این دیدار فرمودند این بود كه مسئولان برای دیپلماتها ارزش قائل شوند و مظلومیت آنها را رسانهای كنند. به نظر من باید نشان داد كه چطور آمریكاییهای مدعی حقوق بشر به خودشان اجازه دادند به یك مركز دیپلماتیك حمله كرده و پنج دیپلمات را ربوده و سی ماه در بدترین شرایط نگه دارند؟ البته فكر میكنم فرمایش آقا مغفول مانده است.
حضرت آقا در این دیدار خطاب به ما فرمودند: شما قسمتی از این سختی را كشیدید و آن هم درد و رنج اسارت بود، اما قسمت اعظم سختی بر دوش خانوادههای شما بود و آن هم ملال دوری شما و بلاتكلیفی آنها بوده است؛ بعد در ادامه عنوان كردند: این مظلومیت و درد و رنج خانوادهها باید رسانهای شود و برای جهانیان تبیین شود.
نكتهی مهمی كه آقا در این دیدار فرمودند این بود كه مسئولان برای دیپلماتها ارزش قائل شوند و مظلومیت آنها را رسانهای كنند. به نظر من باید نشان داد كه چطور آمریكاییهای مدعی حقوق بشر به خودشان اجازه دادند به یك مركز دیپلماتیك حمله كرده و پنج دیپلمات را ربوده و سی ماه در بدترین شرایط نگه دارند؟
با آقا به كربلا رفتیم!
زمانی كه در اسارت بودم، خواب دیدم كه آقا اینجا پیش ما آمده بودند تا حال ما را بپرسند كه من در جواب گفتم: اینجا امنیت ندارد، چرا اینجا آمدید؟ ایشان فرمودند: تا زمانی كه با من هستید نگران نباشید و ما با آقا بدون اینكه به مانعی بربخوریم به سمت كربلا حركت كردیم و من تعبیرم از این خواب این بود كه اگر تكیهگاهمان ولایت باشد تمام مشكلات حل خواهد شد و جای هیچ نگرانی نیست.
من با آرامش و اطمینان خاصی دوران اسارت را میگذراندم، چرا كه احساس میكردم همهچیز درست میشود و مدتی طول نكشید كه خبر آزادی را به ما دادند. در زندانی كه ما بودیم، افراد شاخصی از لبنان، مصر، سودان، افغانستان و برخی كشورهای عربی نیز در آنجا بودند كه همه امیدشان جمهوری اسلامی و رهبری انقلاب بود و هر وقت كه ما را میدیدند برای سلامتی آقا دعا میكردند و نسبت به امام (ره) ارادت خاصی داشتند.