رئیس جمهور نقابدار

پس از تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 12 آذر ماه 1358، قانون انتخابات در شورای انقلاب، که در غیاب مجلس شورای اسلامی، نقش تقنینی را بر عهده داشت، تصویب و از سوی وزارت کشور، تاریخ قطعی انتخابات ریاست جمهوری و مجلس اعلام شد. ‏
با تصویب قانون انتخابات رقابت ها آغاز گردید. و مسائل و نظرات گوناگونی به صورت مداوم مطرح شد که یکی از مهم ترین و تعیین کننده ترین این نظریات، از سوی امام با اعلام اینکه "روحانیون نباید رئیس جمهور شوند" طرح شده و فضایی سیاسی ـ اجتماعی کشور را به شدت تحت تأثیر قرار داد. امام طی سخنانی در 7 دی 58 در این باره فرمودند: "... روحانی می گویید که بعد می خواهد در دولت [وارد بشود] نمی خواهد نخست وزیر بشود و نمی‌خواهد رئیس جمهور بشود و صلاحشان هم نیست که اینها هم بشوند. لکن مراقبت دارد، نقش دارد. روحانیت در دولت نقش دارد نه روحانیت دولت است... یک روحانی برود رئیس فوج بشود سررشته‌ای از این کار ندارد.... "‏
‏ واقعیت این است که در این برهه خاص به نظر امام به صلاح انقلاب نبود که روحانیون با توجه به جایگاهی که در جامعه داشتند، وارد امور اجرایی شده و در عرصه هایی نظیر ریاست جمهوری و... فعالیت نمایند. حتی ملاقات و مذکرات عده‏ای از شخصیت های مهم انقلاب نیز در این برهه نظر امام را تغییر نداد. در خاطره ای از شهید محلاتی در این باره آمده است: " به اتفاق آقای انواری رفتیم خدمت امام و گزارش دادیم که جامعه روحانیت می خواهد بنی صدر را کاندیدا کند و اعلامیه بدهد، شما نظر مبارکتان چیست ؟ بفرمایید. امام فرمودند: مانعی ندارد ولی بروید با جامعه مدرسین هم صحبت کنید و هماهنگ کنید و با هم اعلامیه بدهید. من بلند شدم و به اتفاق ایشان ـ انواری ـ رفتیم جلسه جامعه مدرسین. در آن جلسه بحث که شد اینها گفتند: خیر، ما می رویم امام را قانع می کنیم که حتما باید آقای بهشتی باشد. دو سه نفر از جامعه مدرسین ـ آقای سید ابوالفضل موسوی تبریزی بود آقای مکارم بود یک نفر دیگر از آقایان که الان یادم نیست ـ به اتفاق دوباره برگشتیم رفتیم خدمت امام. مسئله را که خدمت امام مطرح کردیم امام فرمودند: روحانی را صحبتش را نکنید، معمم نباید... "‏
‏ به همین دلیل بود که در میان اسامی کاندیداهای اعلام شده در 29 آذر نام هیچ روحانی به چشم نمی خورد اسامی این افراد عبارت بود از: مسعود رجوی، داریوش فروهر، احمد مدنی، محمد مکری، ابوالحسن بنی صدر، حسن حبیبی، جلال الدین فارسی، صادق طباطبایی، کاظم سامی و صادق قطب زاده. ‏
روند رخداد ها حکایت از این واقعیت داشت که رقابت اصلی میان جلال الدین فارسی از حزب جمهوری، ابوالحسن بنی صدر و مدنی خواهد بود. اما در این میان وقایعی به وقوع پیوست که میدان برای بنی‌صدر خالی از رقیبی جدی شد توضیح اینکه جلال‌الدین فارسی از نظر ایرانی‌الاصل بودن با مشکل قانونی روبه‌رو شده و عملا از میدان رقابت کنار رفت. با توجه به حذف فارسی و به نتیجه نرسیدن اعضای حزب جمهوری برای معرفی حسن آیت و حسن حبیبی در این انتخابات نیروهای انقلابی ناگزیر از حمایت بنی صدر در برابر مدنی شدند. که اصلی‌ترین دلیل آن را می توان مربوط به عضویت وی در جبهه ملی دانست. اما آن‌چه در نهایت توان انتخاباتی مدنی را با بنی صدر به حد اقل رسانید با وجود حمایت قشر قابل توجهی از ملی گرایان، بازاریان، ملی ـ مذهبی ها و بختیاری ها، افشاگری دانشجویان پیرو خط امام پس از اشغال سفارت آمریکا بود. دانشجویان سندی را 24 ساعت قبل از برگزاری انتخابات در مورد مدنی افشا کردند که مربوط به ملاقات شهردار آبادان اسد ثابت پور از دوستان مدنی با مایکل رینکف یکی از وابسته های سفارت آمریکا بود در این ملاقات ثابت پور خواستار پشتیبانی مقامات آمریکایی از کاندیداتوری مدنی شده بود. در بخش دیگری از سند، به فرار تیمسار پالیزبان با کمک مدنی اشاره شده بود.
با حذف رقبای جدی، بنی صدر توانست در انتخاباتی که در 5 بهمن صورت گرفت 7/01 میلیون رأی را از مجموع 14 میلیون نصیب خود کند. وی در 15 بهمن 58، سوگند وفاداری به قانون اساسی را در بیمارستان قلب تهران در حضور امام و اعضای شورای انقلاب و سایر مقامات مملکتی یاد کرد و ریاست جمهوری اش نیز از سوی امام تنفیذ گردید. در مراسم تنفیذ، امام(ره) طی سخنانی فرمودند: "من از آقای بنی‌صدر می‌خواهم که مابین قبل و بعد از ریاست جمهوری در احوال روحی‌شان تفاوتی نباشد. " ایشان افزودند: "تنفیذ و نصب اینجانب و رأی ملت مسلمان ایران محدود است به عدم تخلف ایشان از احکام مقدسه اسلام و تبعیت از قانون اساسی‌. "‏
‏ اما گذر زمان نشان داد که رئیس جمهور منتخب چهره ای مغایر با دوران قبل از ریاست جمهوری دارد. بنی صدر از همان ابتدای زمامداری، مسائل خاصی را در جهت تحکیم سلطه انحصاری خود و تحمیل نظراتش بر دیگران، بویژه اکثریت شورای انقلاب و شورای مرکزی حزب جمهوری مطرح می ساخت و در تریبون مطبوعاتی خویش روزنامه انقلاب اسلامی مرتباً بر مسئله ی دوقطبی بودن و تعداد مراکز تصمیم گیری تأکید می کرد و سعی می کرد تا علل نا هنجاری ها و مشکلات را دخالت های شورای انقلاب و حزب جمهوری وانمود کند. او این مسائل را به صراحت در مصاحبه های مطبوعاتی خویش علیه شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی مطرح می نمود و سرانجام نیز با این سخنان خود بزودی نظام سیاسی کشور را درگیر تنش ها و شکاف های تازه ای نمود و زمینه را برای شکل گیری مشکلات تازه فراهم آورد.
بنی صدر برای مقابله با جریان انقلابی مخالف خود در حزب جمهوری و شورای انقلاب کوشید تا به منظور توسعةپایگاه مردمی خویش در میان طیف ملی گرا و چپ گرا و سایر مخالفان انقلاب طرفدارانی دست و پا کند وی برای جلب نظر ملی‌گرایان در این زمان، از آرمان حقوق مدنی و بازسازی اقتصادی و برای جلب حمایت چپ گرایان، از ملی شدن صنایع بزرگ و خودمختاری بیشتر برای اقلیت‌ها حمایت کرد. ‏
‏ بزودی تلاش های بنی صدر برای جلب نظر نیروهای مخالف انقلاب مؤثر افتاد زیرا در این زمان محور اصلی گروه های مخالفی که وی در صدد جلب نظر آنان بود این بود که، به عنوان یک قطب در جامعه مطرح باشند یا لااقل به عنوان یک عامل قدرت در سیاست های کشور اثر داشته باشند این گروه ها به خاطر فعالیت های مخالف خویش علیه نظام در این زمان امکان مطرح شدن مستقیم خود را از دست داده بودند بنابراین سعی داشتند با مخفی شدن پشت سر بعضی شخصیت ها به طور غیر مستقیم بار دیگر در صحنه سیاسی کشور فعال شوند تا به موازات این فعالیت‌های غیر مستقیم، هم از پاشیده شدن بیشتر خود جلوگیری کنند و هم زمینه را برای امکان دوباره مطرح شدن مستقیم خویش فراهم سازند. به همین جهت به فاصله چند ماه پس روی کار آمدن بنی‌صدر، با توجه به تمایلات وی برای ائتلاف با این گروه ها، آنان در دفتری که به نام "دفتر همکاری های مردم با رئیس جمهوری" به وجود آورده بود در یک ائتلاف اعلام نشده ستادی گرد هم آورده و به توطئه چینی و تخریب علیه جریان انقلاب و طیف روحانیون عضو حزب جمهوری و شورای انقلاب مشغول شدند. این گروه‌ها که به جناح یکم یا جریان اتحاد بزرگ ملی در میان جریان ضد انقلاب معروف بودند عبارت بودند از: نهضت آزادی، حزب ملت ایران، جاما، جبهه ملی، مجاهدین خلق‌و حزب مائوئیست رنجبران که مخالف جناح مکتبی بودند. این گروه های در سایه حمایت های رئیس جمهور بلوا ها و آشوب های متعددی را گریبانگیر نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران کردند که یکی از مهم ترین آنها غائله 14 اسفند 1359 بود. ‏
‏ ریشه غائله 14 اسفند را باید در موضع گیری ها و سخنرانی های بنی‏صدر در مخالفت با جریان اصیل انقلابی جستجو کرد که به طور مشخص می‏توان به سخنرانی وی در 17 شهریور ماه 1359 اشاره کرد. در این سخنرانی رئیس جمهور در میدان شهدا با یک عقب گرد ملی گرایانه، اولین برخورد غیر مکتبی را در یک جمع عمومی از خود به نمایش گذاشت و پس از آن در اجتماعات دیگر که بعد از آن ترتیب داد، همچنان این رویه را ادامه داد. که اوج این رویه در سخنرانی 22 بهمن 1359 متبلور شد. در این روز، بنی صدر در میدان آزادی وعده سخنرانی و ملاقاتی دیگر با مردم را در سالروز فوت دکتر مصدق در 14 اسفند داد. ‏
‏ پس از این سخنرانی و وعدة مذکور بود که گروهک های طرفدار رئیس جمهور و یا به عبارت بهتر مخالف و معارض با انقلاب اسلامی در هماهنگی با دفتر او برای شرکت در این روز اعلام آمادگی کردند و به تجهیز اعضای خود پرداختند. در 14 اسفند هواداران بنی‏صدر که بیشتر آنها مخالفان نظام جمهوری اسلامی بودند در دانشگاه تهران گرد هم آمدند و در کنار آنها عده‏ای از انقلابیون نیز با شعار‌ها و پلاکاردهایی که حاوی مطالبی علیه جریان های لیبرال بود شرکت جستند. به این ترتیب از همان آغاز مراسم فضایی ملتهب به وجود آمد.
بنی صدر در چنین فضایی سه ساعت سخنرانی کرد وی در آغاز سخنانش از مصدق نام برد و گفت: "مصدق مردی که امروز به خاطر بزرگداشت او شما مردم تهران در این اجتماع شکوهمند گرد آمده اید، بیانگر و مجری راه و رسمی است به ترتیبی که خود در این باره می گوید: از مسلمانی و آداب آن برای برحق بودن اسلام نه برای میل این و آن پیروی کنیم و به لوازم آن از ترس خدا و معاد و نه مقتضیات دنیوی و سیاسی عمل نماییم... من ایرانی و مسلمانم و بر علیه هر چه ایرانیت و اسلامیت را تهدید کند تا زنده هستم مبارزه می نمایم. با این بیان، مصدق میان استقلال و آزادی میان ایرانیت و اسلامیت رابطه ای می بیند و این دو را مستقل از یکدیگر نمی خواهد...
آنچه اصل و اساس است از دید مصدق، ایرانیت در همان حد استقلال و آزادی بیرون از اسلامیت به معنای طرز فکر و روش و دینی که به ملت امکان می دهد با وحدت در پایه و با تکیه بر خود از هر بیگانه بی نیاز باشد. "
بنی صدر در لا به لای سخنانش تکرار می کرد "عده ای برای اخلال اینجا آمده اند اگر دست از اخلال برندارند من از شما مردم خواهم خواست چماق به دستانی را که می خواهند جمهوری را به لجن بکشند، تنبیه کنید. " دیری نکشید که تهدید بنی‏صدر عملی شد و گارد رئیس جمهور به همراه میلیشای مجاهدین که برخی از آنها با پوشیدن لباس افراد حزب اللهی از چند روز قبل آماده شده بودند به نیروهای انقلابی حمله‏ور شدند آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و حتی تعداد زیادی از آنان را بازداشت کردند. ‏این حادثه با عکس العمل شدید امام و سایر شخصیت ها و گروه های انقلاب روبه رو شد.
امام در اعتراض به این واقعه در پاسخ تلگرام آیت الله گلپایگانی مبنی بر جلوگیری از درگیری ها و تشنجات، فرمودند: "...
به جناب‌عالی و عموم ملت شریف اطمینان می‌دهم که با خواست خداوند تعالی با این گونه مخالفت‌های با اسلام برخورد شدید خواهد شد...
باید گروه ها و دسته های منحرف سیاسی و غیر سیاسی بدانند که من با احساس تکلیف با آنان برخورد اسلامی می‌کنم و به شرارت های ضد اسلامی خاتمه می‌دهم... "‏به هر تقدیر عملکرد سیاسی و نیز نظامی بنی‏صدر به عنوان رئیس جمهور و فرمانده کل قوا نشان داد که وی رویه ای مغایر و متفاوت با نظام اسلامی در پیش گرفته است.
در مورد رویه نظامی وی همین بس که در دورانی که او فرماندهی کل قوا را در اختیار داشت ایران در صحنه های نبرد در جبهه های جنگ هیچ توفیقی به دست نیاورد.
این در حالی بود که مناطق مهم و حساسی از کشور تحت اشغال دشمن قرار داشت.
بدین ترتیت رویه و عملکرد بنی‏صدر در رأس قوة اجرایی کشور بر مسئولان و تصمیم گیران نظام این نکته را اثبات کرد که وی به هیچ وجه لیاقت و کفایت مناصب محوله را ندارد لذا در 20 خرداد 1360 امام خمینی طی حکمی او را از مقام فرماندهی کل قوا برکنار ساخت و در 30 خرداد مجلس شورای اسلامی با تصویب طرح عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنی‏صدر بر کارنامه اولین رئیس جمهور کشور مهر ابطال نهاد.