رابطه بهمن و شهریور
آیا جنگ اساسا امری مذموم و ناپسند است؟ اگر به این سوال پاسخ منفی بدهیم، باید بپذیریم که جنگها و نبردهای رخداده در جهان هرگز غیراخلاقی شمرده نمیشوند. اما اگر پاسخ به پرسش فوق مثبت باشد، در آن صورت دیگر نمیتوان هیچ جنگ و نبردی را از منظر بهحقبودن و مقدسبودن مورد بررسی قرار داد. با این پیشفرضها هرگز نخواهیم توانست ترکیباتی نظیر جهاد، دفاع مقدس، وطنپرستی و غیره را تفسیر کنیم، اما بهنظر میرسد با به اشتراکگذاشتن دو پیشفرض فوق، کلید این معما بهدست خواهد آمد. منطق حکم میکند که بگوییم تمام جنگها مذموم نیستند و از سوی دیگر اصولا هر جنگی را نیز نمیتوان واجب، ضروری و مقدس نامید. هرچند جنگها معمولا پدیدههایی خسارتبار و مشمئزکننده هستند اما در طول تاریخ موارد معدودی وجود دارد که درخصوص آنها میتوان عکس این حکم را استخراج نمود. آیا بهراستی جنگ و ستیز با یک دولت متجاوز و دفاع از تمامیت ارضی با متعلقات آن را نمیتوان جنگ و دفاعی مقدس نامید. واضح است که صلحطلب و نرمخوترین اقوام و ملل دنیا نیز چنین نبرد و دفاعی را خواهند ستود. اگر بخواهیم وارد مباحث انتزاعی نشده و مستقیما به سراغ مصادیق عینی و ملموس برویم، میتوانیم بهترین نمونه نبردهای مقدس را دفاع ایرانیان در برابر تهاجم ارتش عراق بدانیم. ایرانیان مسلمان از فردای سیویکم شهریور سال۱۳۵۹ اولا به دولت متجاوز به سرزمینشان و ثانیا به جهانیان نشان دادند که تعبیر عینی و حقیقی بر پای دارندگان دفاع و نبرد الهی و مقدس میباشند. هرچند در این کشمکش ایران شروعکننده جنگ نبود اما آنقدر به نبرد ادامه داد تا به پیروزی برسد و فکر خام و مضحک حمله به سرزمینش را از خیال تمامی جهانیان محو نماید. اما آیا این عمل به سادگی جامه تحقق به خود پوشید؟ حفظ کیان و تمامیت ارضی سرزمین ایران به قیمت هشتسال جنگ شبانهروزی و تمامعیار و به بهای ازدستدادن عزیزترین جوانان این مرز و بوم حاصل شد. بهگونهای که در هر شهر و روستای این کشور پهناور، کوی و برزنی وجود ندارد که بهنام این جوانان برومند مزین نشده باشد.
بهراستی چرا عراق تحت دیکتاتوری صدامحسین به ایران حمله کرد؟ پاسخ به این سوال نیز چندان سخت و پیچیده نمینماید. میتوان گفت: اگر انقلاب اسلامی توسط تودههای مسلمان و به رهبری امامخمینی(ره) در ایران روی نمیداد، هرگز چنین جنگی بر کشورمان تحمیل نمیگردید. پیش از وقوع انقلاب سال۱۳۵۷، حکومت پهلوی وظیفه سرویسدهی به دولتهای بزرگ و سلطهطلب نظام بینالملل را بهخوبی ایفا میکرد. مگر در آن دوره دولت ایالاتمتحده، بریتانیا، فرانسه، … نبودند که منابع سرشار این سرزمین را به یغما میبردند و از هرگونه امتیازات سیاسی، اقتصادی و نظامی بهرهمند بودند. مگر همین کشورها نبودند که کاپیتولاسیون را بر ما تحمیل کردند و کار را بدانجا کشاندند که برای حضور در ایران خواستار اخذ مالیات «حق توحش» شدند. همین دولتها بودند که ایران را برای سالیان متمادی حیات خلوت خود میدانستند. اما چه رویدادی به وقوع پیوست که ورق را برگرداند و دست طمع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آنها را از کشورمان کوتاه کرد. کدام واقعه بود که به این مردم عزت، اقتدار و سربلندی عطا کرد. در پاسخ باید گفت که به برکت پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی نظام پوسیده و منحط شاهنشاهی بود که ایرانزمین تحت رهبری الهی و داعیانه حضرت امامخمینی(ره) و با سرلوحه قراردادن تعالیم نجاتبخش و مترقی اسلام، گام در راه سربلندی و بهروزی گذاشت.
تقریبا چه در داخل کشور و چه در منطقه و جهان، همگان میدانستند که کشورهای قدرتمند و استعمارگر بههیچوجه از وقوع انقلاب اسلامی در ایران خوشحال نیستند. اما این ناراحتی دلیلی بر عدم تحرک و ترک صحنه از سوی آنان نبود. دولتهای سلطهطلب و زیادهخواه به سرکردگی امریکا در ابتدا سعی کردند با استفاده از یک ترفند حسابشده خود را همراه و حامی انقلابیون در ایران نشاندهند تا از این طریق بتوانند بهرهبرداریهای پیشین خود را در ایران ضمن توافق با حاکمان جدید تداوم بخشند. اما این پروژه هرگز با موفقیت روبهرو نشد. در مراحل بعد آنان تلاش کردند عوامل و یاران خود را بهتدریج در هیات حاکمه نظام اسلامی رسوخ دهند. این اقدام نیز با درایت مردم و امام(ره) به بنبست رسید. در گام بعدی دولتهای غربی به رهبری ایالاتمتحده تلاش گستردهای را جهت ایجاد آشوب و بلوا و مسائلی نظیر تجزیهطلبی در پیش گرفتند. اینبار نیز حضور جوانان انقلابی طرح و نقشه آنان را ناکام گذارد. جالباینکه مردم انقلابی ایران بهتدریج دست از انفعال کشیدند و در یک حرکت تهاجمی و پویا دشمن را در موضع ضعف قرار دادند. نقطه اوج این روند تسخیر جاسوسخانه ایالاتمتحده در تهران بود. این اقدامات در حالی روی میداد که امریکا نمیتوانست باور کند اجراکننده این اتفاقات مردمی هستند که سالهای سال بهراحتی توسط حکومتهای دستنشانده به چپاول و غارت منابع آنها پرداخته بود. برای امریکا بسیار دشوار بود که بپذیرید ایرانیان با الهامگرفتن از دین آسمانی خود انقلابی بهپا کردهاند که میخواهد تمام راههای نفوذ به ایران را ببندد. شکستهای متعدد ایالاتمتحده و همفکرانش جهت بهبنبستکشاندن و یا مطیعکردن انقلاب اسلامی سرانجام آنها را به سوی ناجوانمردانهترین و تنها راه باقیمانده سوق داد. آیا یک جنگ و حمله مستقیم نظامی نخواهد توانست بهراحتی به حکومت نوپا و تقریبا فاقد قوای مسلح کلاسیک جمهوری اسلامی پایان دهد؟ شاید این سوال در آن زمان دهها و صدها بار به ذهن حاکمان کاخ سفید خطور کرده باشد. اما هنوز به یک حلقه واسط و مجری طرح نیاز بود. این مجری و عامل میبایست اولا در همسایگی ایران باشد و ثانیا جاهطلبی و حرفشنوی لازم را نیز داشته باشد. عقبه استکبار امریکا، یعنی بریتانیای پیر، سالها قبل با کشورسازیها و بحرانآفرینیهای خود مقدمه این کار را بهخوبی فراهم آورده بود. امریکا و انگلیس بهخوبی میدانستند اعطای استقلال کامل به کشورهایی نظیر عراق، اردن و… در درازمدت هرگز به نفع آنها نخواهد بود. بههمیندلیل سرویسهای جاسوسی آنها فعال شده و با انتخاب عناصر مطلوب و موردنظر تحت قالب شعارهای ناسیونالیستی عملا و مجددا حکومت بر این دولتهای تازهاستقلالیافته را بهدست گرفتند. در عراق نیز این وظیفه برعهده حزب بعث گذارده شد. پس تنها کافی بود امریکا و انگلیس به دستنشاندگان خود دستور اجرای فرامین را بدهند. حاصل این فرایند چیزی جز آغاز جنگ از سوی عراق علیه ایران نبود. صدام به اربابان خود قول داد ضمن تصرف ایران و سرنگونی نظام نوپای اسلامی مجددا دروازههای ایران را به روی آنها بگشاید. اما گویا تنها اشتباه بزرگ صدام در این معادله عدم تخمین دقیق میزان قدرتدهی انقلاب اسلامی به مردم و کماطلاعی از حس وطنپرستی و میهندوستی ایرانیان بود. ارتش مجهز و مدرن صدام با پشتوانه کمکهای دولتهای غربی و دول عرب منطقه در حمله به ایران ناگهان به سد نفوذناپذیر رزمندگان مسلمانی برخورد کرد که عبور از آن هرگز ممکن نشد. قدرت ایمان و باورهای مذهبی مردم ایران چنان با حس وطندوستی آنان عجین شد که حتی اگر جنگ صدسال هم بهطول میانجامید، نتیجهای حاصل متجاوزان نمیگردید. در کنار تمام لطمات و خسارات جنگ هشتساله با عراق، مردم ایران منافع متعددی نیز نصیب خود ساختند که حتی با مصرف میلیاردها دلار هرگز نمیتوان آن را بهدست آورد. تقویت حس وطنپرستی، بالابردن روحیه مقاومت ملی، حفظ و صیانت از تمامیت ارضی و از همه بالاتر معرفی و اجرای «دفاع مقدس» تنها بخشهایی از دستاوردهای ملت بزرگ ایران از هشتسال مقاومت علیه تجاوز خارجی میباشد.
یاد و خاطره دفاع مقدس ملت مسلمان ایران تا ابد جاودانه میماند و برکات و ثمرات آن نیز سالهای سال ما را بهرهمند خواهد ساخت. براستی آیا نباید به چنین حماسهای و بررسی کیفیت آن بیشتر پرداخت، آیا شایسته نیست بارهاوبارها به بررسی ابعاد و چگونگی یکی از بزرگترین افتخارات ملی و اسلامی خود بپردازیم. بیتردید نسلهای بعدی سرزمین ایران نیازمند بهترشناختن رزم مقدس نیاکان خود خواهند بود. امیدواریم «زمانه» بتواند بخشی از این نیاز نسل جوان کشور را تامین نماید.