راز دشمنی غرب با جمهوری اسلامی ایران
در یک برداشت میتوان سطوح منازعه ایران و غرب را در سه سطح دستهبندی کرد:
1-سطح و لایه پنهان منازعه؛ که ریشه در اسلام و ایده جدید نظام دینی در بسیج ملتها و رهبری انسانها علیه نظام سلطه دارد.
2- سطح و لایه میانی منازعه؛ که ریشه در انرژی و اهداف سلطهطلبانه نظام فزون خواه غرب در تسلط بر منابع انرژی خاورمیانه و موقعیت استراتژیک آن دارد.
3- سطح و لایه آشکار منازعه؛ که در قالب بحث هستهای، حقوق بشر، تروریسم و امثالهم نمود مییابد.
در طول سه دهه گذشته یکی از مباحث سیاسی روز در عرصه رسانهها، احزاب و افکار عمومی، بحث خصومتهای آمریکا و دیگر قدرتهای غربی با جمهوری اسلامی ایران بوده است. این مخاصمه و رویارویی که در سطوح و لایههای گوناگونی جریان داشت، نمودها و جلوههای مختلفی را بر جای گذاشت. روزی دشمنی غرب در قالب مخالفت با شکلگیری نظام و حاکمیت اسلامی جلوه مییافت، گاهی خصومت غرب در حمایت از دشمنان نظام جمهوری اسلامی مثل رژیم بعثی عراق و منافقین ظهور و بروز مییافت، برخی ایام ایران را حامی تروریسم و ناقض حقوق بشر میخواندند. گاهی هم که فرزندان این مرز و بوم به توانمندیهای علمی، هستهای، دفاعی و نظامی، اقتصادی دست مییافتند حقد و کینه خود را در دستیابی ایران به فناوریهای بومی آشکار میکردند، به راستی رمز و راز دشمنی و خصومت دنیای غرب با نظام جمهوری اسلامی در چیست؟ آیا صرفاً سطح منازعه در لایههای هستهای، حقوق بشر، تروریسم است و یا دشمنی غرب فراتر از مسایل آشکار شده فوق است؟
تعریف غرب
وقتی از غرب سخن گفته میشود این واژه مفاهیم و تعبیرات گوناگونی را در برمیگیرد و نوعی ابهام در کاربردهای گوناگون آن دیده میشود که جهت روشن نمودن نگاه خود، انواع آن را برمیشمریم: (1)
1-مفهوم جغرافیایی: در این مفهوم مراد از غرب همان اروپا و آمریکا میباشد. و ریشه آن نیز به مختصاتی برمیگردد که جغرافیای اروپا بعد از گسترش استعمار اروپایی ایجاد کرده است.
2- مفهوم ایدئولوژیکی و فرهنگی: در این معنا غرب، جهان سرمایهداری و اردوگاه غرب به سردمداری ایالات متحده آمریکا را مورد نظر قرار میدهد که در مقابل شرق و اردوگاه کمونیستی و کشورهای بلوک شرق به رهبری شوروی سابق است. به تعبیری دیگر، غرب مسیحی در برابر شرق مسلمان مطرح است.
3- مفهوم تاریخی: به مفهوم شناخت و تبیین ماهیت غرب در سیر تحولات و بستر تاریخی و پیشینه آن به منظور ریشهیابی تحولات اخیر در ادوار چهارگانه قرون قدیم، وسطی، جدید و معاصر میباشد.
4- مفهوم فلسفی: در این گرایش از غربشناسی تاریخ تفکر و ادوار فلسفی غرب به عنوان لایههای زیرین تاریخ غرب مورد نظر قرار میگیرد.
5- مفهوم جامعه شناختی: بررسی فرآیند دگردیسی دوران انتقال در ادوار سنت،مدرنیسم،مدرنیته، پستمدرنیسم و ترنسمدرنیسم موردنظر میباشد.
6- مفهوم مطالعات منطقهای: این نوع از غرب شناسی که رویکرد نوین و مسلط جهان معاصر بر این شیوه مبتنی است، با تکیه بر آشنایی با پیشینه جغرافیایی، تاریخی، ایدئولوژیکی، فلسفی و جامعه شناختی غرب، نسبت به شناسایی کاربردی نهادها و نظامهای اجتماعی در تمدن اخیر غرب در جغرافیای مشخص کشورهای آمریکایی و اروپایی به منظور تنظیم روابط استراتژیک در بستر شناخت عمیق از تهدیدها و فرصتها حاصل میگردد. بنابراین غرب شناسی در این مفهوم مطالعات منطقهای در حوزه مکاتب فکری، اندیشه و گفتمان غالب سیاسی حاکم در کشورهای واقع در آمریکا(کشورهای ایالات متحده آمریکا، کانادا و آمریکای لاتین) و اروپا(بویژه کشورهای انگلیس، فرانسه، آلمان، ایتالیا و اروپای شرقی) است.
فرآیند خصومت غرب با جمهوری اسلامی ایران: از آغاز شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا بحال علیرغم اینکه در روند انقلاب و نظام اسلامی ایران فراز و نشیبهایی را در نوع گفتمان حاکم و دسترسی به اهداف و آرمانهای اسلامی توسط دولتهای موقت، جنگ و دفاع مقدس، سازندگی، اصلاحات و اصولگرای ایران شاهد بودیم و نیز در غرب در کشورهایی چون آمریکا دولتهای گوناگونی از احزاب کبوترهای دمکرات تا طیف بازهای جمهوریخواه در گردش مدیریتی بودند ولی دشمنی و عناد غرب نسبت به انقلاب و نظام و مردم ایران پایان نیافت. اگر چه در برخی مقاطع در غرب چراغ سبزها و تغییر لحنهایی از رفتار خصمانه به سمت رفتار به ظاهر دوستانه شاهد بودیم. اما همه این عملکردها و رفتارها برخاسته از سیاستهای اعلامی و ژست تبلیغاتی ظاهری غرب بود نه سیاستهای اعمالی و اقدامی آنان. چنانکه با دقت نظر در مواضع آنان در مقاطع بعدی روشن میگردد که غرب در سناریوی طراحی شده علیه جمهوری اسلامی برای رسیدن به اهداف خود، گاه درصدد تغییر رفتار و مواضع اصولی و انقلابی مسئولان جمهوری اسلامی بودند و گاه در پی محروم کردن ایران از توانمندیهای عملی، صنعتی و پیشرفتهای مادی و معنوی ایران و نیز برخی مقاطع درصدد تغییر نظام و رژیم جمهوری اسلامی ایران بودند. براساس موقعیتهای زمانی و شرایط متفاوت نظام جهانی، موقعیت منطقهای و بینالمللی و نیز شرایط داخلی جمهوری اسلامی ایران و نیز موقعیت ملی کشورها و قدرتهای غربی تاکتیکهایی چون اولویتگذاری در بهرهگیری از تهدید نرم، تهدید نیمه سخت و یا تهدید سخت را در دستور کار خود قرار میدادند. برای نمونه در عصر حاکمیت لیبرالها در دولت موقت ایران، آمریکاییها با این تحلیل که لیبرالها رابطین و دوستان خوب ما محسوب میشوند سعی در نزدیکی به آنها و برگزاری جلسات دوستانه همانند دیدار برژینسکی مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا(دوره کارتر) با مهندس بازرگان در الجزایر داشتند.(تغییر رفتار)
غرب در سالهای عصر پس از پیروزی انقلاب اسلامی عمدتاً به تغییر نظام و براندازی و فروپاشی جمهوری اسلامی میاندیشید. چنانچه طراحی کودتاهای گوناگون، حمایت از جریانها و گروهکهای تروریستی، حمایت از صدام و رژیم بعثی عراق در جنگ تحمیلی، طراحی عملیاتهای پیشدستانه در منطقه خاورمیانه و حمله به کشورهای اسلامی چون افغانستان، عراق و لبنان و ارعاب و تهدید ایران، حمایت از جریانهای افراطی اصلاحطلب و قائلین به انقلابهای مخملین و انقلاب سفید در ایران و... گوشهای از دستهای آلوده قدرتهای غربی در حرکتهای خصمانه علیه جمهوری اسلامی ایران بوده است.(تغییر رژیم)
جمهوری اسلامی ایران که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با رویکرد اعتماد به نفس، خوداتکایی و تکیه بر توانمندیهای بومی درصدد الگوآفرینی از دولت اسلامی تا پیریزی تمدن اسلامی بوده است، قدرتهای ستیزهجوی غرب را بر آن داشته تا در یک رویارویی آشکار و با هدف محروم کردن ایرانیان از پیشرفت و رفاه مادی، به شیوههایی گوناگون چون: محاصره اقتصادی، جلوگیری از صدور تکنولوژی صنعتی در امر نیروگاهها، صنایع هواپیمایی، مخالفت آشکار با دسترسی ایران به توانمندیهای هستهای و دهها اقدام خصومت آمیز با هدف محروم سازی جمهوری اسلامی ایران از توانمندیهای علمی و صنعتی در دستیابی به استقلال و خودکفایی ملی بوده است.
بنابراین آنچه از روند سه دهه گذشته انقلاب اسلامی آشکار میگردد رفتار سینوسی غرب در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران بوده که البته نه تغییر لحنهای بظاهر محبت آمیز و نه رفتارهای تهدیدآمیز آنان، رهبران جمهوری اسلامی و مردم متدین و انقلابی ایران را از اهداف و آرمانهای مقدسشان بازداشت. اگر چه برخی مرعوبین داخلی از سیاستهای چماق و هویج غرب پیروی کردند ولی قطار انقلاب با قدرت تمام به راه خود ادامه داده است.
راز و سر دشمنی غرب با ایران: براساس یک دستهبندی، نظامهای سیاسی یا در طیف محافظهکاران و خواهان حفظ وضع موجودند و یا متغیر به تغییر شرایط و منفعلاند و یا فعال و در ساختن محیط پیرامون خود نقش و سهم اساسی دارند. این طیف نظامهای سیاسی براساس ایدئولوژی خاص درصدد ساختن آیندهاند. اگر چه الگوها، مدلها و شیوههای مختلف در ساختن آینده از وجوه افتراق این نظامهای سیاسی است، اما از وجوه اشتراک آنها تلاش برای ساختن آینده است.
براساس یک دستهبندی از غربیها(1)، شیعیان به سه دسته قابل دستهبندیاند:
1-شیعیانی که دوست غرباند. مثل شیعیان اسماعیلی.
2- شیعیانی که دغدغههای ملی و بومی دارند. مثل شیعیان پاکستان.
3- شیعیانی که ایدههای جهانی دارند و میخواهند جهان از سلطه غرب بیرون آید. همانند شیعیان ایران و حزب ا... لبنان.
«فرانسوا تووا» در کتاب ژئوپلتیک شیعه در هشداری به غرب در خصوص ویژگی شیعیان مینویسد: «تشیع به ویژه تشیع ایران کنونی، ادعای سخنگویی محرومین جهان سوم و امید تازه نفرین شدگان زمین را دارد. به همین علت شیعه، جهان غرب و ارزشهایش را رد میکند. از دید شیعه ارزشهای غربی، تنها مصنوعاتی هستند که در جهت فریب تودههای فقیر در نظر گرفته شدهاند. تشیع، کاپیتالیسم و کمونیسم را به یکسان رد میکند. انفجار تشیع تنها به مواضع ژئوپلتیکیاش در خاورمیانه برنمیگردد. بلکه در محتوا و پیام سیاسی آن نهفته است. تلقی این اراده انقلابی و امید به سخنگویی فقرا در جهان، به عنوان یک ویژگی سطحی اشتباه است. این اراده، میتواند زمانی دارای قدرتی انفجارآمیز و سهمگین باشد».
حقیقت آن است که جمهوری اسلامی با تکیه بر قدرت نرمافزاری اسلام ناب محمدی(ص) که از جامعیت کامل برخودار است مدعی است در پرتو دین«شیوه زندگی» بشر را سامان خواهد بخشید و توان اقناع افکار عمومی و سعادتمندی مادی و معنوی آنها را داراست. در رویکرد و نحوه مواجهه افراد، جریانات و نظامهای سیاسی نسبت به دین و مذهب، برخی غیرمعتقد به دیناند، برخی نیز ضدمذهباند. در طیف سوم قائلین به دین به دو دسته تقسیم میشوند یا در ردیف دیندارانند یعنی به مذهب با نگاه حداقلی پایبند میباشند، اما دین را صرفاً محدود به امور شخصی و نه امور اجتماعی و جمعی میدانند که از این طیف به سکولارها تعبیر میگردد. در مقابل برخی افراد، جریانات و نظامهای سیاسی دینمدارند. یعنی قائل به دین حداکثریاند. از دید آنان دین خصوصاً دین مبین اسلام نه تنها در بعد فردی انسانها بلکه بعنوان یک ایدئولوژی، پاسخگوی همه نیازهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... است که امام خمینی احیاگر چنین رویکردی نسبت به دین بوده است.
براین اساس از مهمترین دستاوردهای نظام دینی جمهوری اسلامی؛ برافراشتن پرچم دین خواهی و معنویت، اعتماد به نفس و خودباوری، استقلال و پیشرفتهای علمی و رفاه مادی، گسترش و تعمیق بیداری اسلامی، فرو ریختن تابوی شکست ناپذیری استکبار و صهیونیسم، ارتقاء موقعیت ایران، اسلام و جهان اسلام، جهشهای علمی و فنی، توسعه عمق استراتژیک در بین سایر ملتها، رشد آگاهی و عدالتخواهی انسانها و امثالهم بوده است. در حقیقت جمهوری اسلامی یک منش و شیوه جدیدی در عرصه بینالمللی و افکار عمومی جهانیان ایجاد کرد که در اهتزاز بودن این اندیشه و پرچم برای نظام سلطه غرب دردسر ساز بوده است.
از سوی دیگر با بررسی تاریخ غرب و نحوه مواجهه آنان با دین و نظامهای دینی سه موج در غرب پدیدار گشت:
الف)موج اول: نفی دین و ستیز با دین بوده که در ادوار اولیه در غرب بوجود آمد.
ب) موج دوم: تحدید دین به حوزه خاص شخصی نه امور اجتماعی و جمعی بود. براساس آنکه غربیها حکومت را یک امر عرفی دانسته که باید در بستر عقلانیت بشری شکل گیرد، ورود دین به عرصه سیاست را ممنوع کردند و در نتیجه سکولاریسم پدیدار گشت.
ج) موج سوم: تولید دین بود که غربیها در مقاطع اخیر درصددند نظام لیبرال دموکراسی جای دین قرار گیرد. در موج جدید، لیبرالیسم خود را به عنوان یک دین بر نظام بینالمللی تحمیل میکند. سه نظریه جدید در دهههای اخیر در غرب واضع چنین نظریهای است. در نظریه«پایان تاریخ» فوکویاما، معتقد است از ویژگی پایان تاریخ، رسیدن جامعه انسانی به هنجارهای مشترک است. که از دید فوکویاما لیبرال دموکراسی حامل این ارزشهاست. همچنین در نظریه«برخورد تمدنهای هانتینگتون»، او از هفت تمدن، دو تمدن اسلام و کنفوسیوسی را خطرساز تمدن هلن و غرب میداند. از دید آنان ائتلاف ایران و چین در نظام آینده جهانی، از خطرات مهم تمدن غرب است. در نظریه«جامعه مدنی جهانی یورگنها برماس» نیز در نظام آینده جهانی، نفی ادیان معنا ندارد بلکه همه ادیان در چارچوب لیبرال دموکراسی خود را باز تولید میکنند.
بنابراین به نظر میرسد مشکل و چالش اصلی ما و غرب، جدال بر سر ساختن آینده نظام جهانی و افکار عمومی است. ماهیت و خاستگاه منازعه، برخاسته از دو مکتب اسلام سیاسی اهل بیت(ع) و مکتب لیبرال دموکراسی غرب است. معادلات فعلی نظام امنیتی جهانی، بر ایدئولوژی استوار است. مشکل اساسی جمهوری اسلامی با نظام غرب، طرح نویی است از اسلام که نظام دینی ایران پرچمدار آن است. در یک برداشت میتوان سطوح منازعه ایران و غرب را در سه سطح دستهبندی کرد:
1-سطح و لایه پنهان منازعه؛ که ریشه در اسلام و ایده جدید نظام دینی در بسیج ملتها و رهبری انسانها علیه نظام سلطه دارد.
2- سطح و لایه میانی منازعه؛ که ریشه در انرژی و اهداف سلطهطلبانه نظام فزون خواه غرب در تسلط بر منابع انرژی خاورمیانه و موقعیت استراتژیک آن دارد.
3- سطح و لایه آشکار منازعه؛ که در قالب بحث هستهای، حقوق بشر، تروریسم و امثالهم نمود مییابد.
خوی ذاتی نظام سلطه غرب که ریشه در لیبرالیسم، اومانیسم و ماهیت روحیه استکباری و امپریالیستی زمامداران غرب دارد با روحیه جهادی و شهادتطلبی، استقلال خواهی، عدالتطلبی، معنویتگرایی مسلمانان که ریشه در نظام ولایی اسلام ناب محمدی(ص) دارد همواره در تعارض و رویاروییاند. اگر چه عرصههای این منازعه در میادین هستهای، حقوق بشر، تحریم اقتصادی و... ظهور و بروز مییابند. امروزه از مهمترین شرایط لازم برای موفقیت یک مکتب سیاسی را؛ کارآمدی، فرابخشی بودن، عادلانه به نظر رسیدن، در دسترس بودن، اعتبار و ... دانستهاند. علیرغم توانمندی مکتب سیاسی اسلام، غرب در یک جنگ روانی بیوقفه درصدد القای ناتوانی در بخشهای یاد شده از اسلام است. براین اساس آنها اقدامات گوناگونی را در سالهای اخیر در عرصههای جنگ نرم طراحی و عملیاتی کردهاند.
نکته پایانی
در جمعبندی باید گفت در شرایط فعلی علیرغم پویایی و توانمندی مکتب سیاسی اسلام و نظام جمهوری اسلامی، با چالشها و موانعی در عرصههای ملی، منطقهای و بینالمللی روبروست که شناخت این چالشها و تدابیر لازم برای مواجهه با آنان امری ضروری است. در عرصه نظام بینالمللی مهمترین چالش فراروی نظام جمهوری اسلامی، اصل نظام سلطه لیبرال دموکراسی غرب است، که شناخت ماهیت آن، افشاگری علیه کانونهای این نظام و به چالش کشاندن آن با بیان ناکارآمدیهای آن از مهمترین راهکارهاست.
در بٌعد منطقهای، واگرایی جهان اسلام از مهمترین چالشها فراروی نظام جمهوری اسلامی است که به نظر میرسد عملیاتی کردن رهنمود مقام معظم رهبری در انسجام اسلامی و تقویت همگرایی در جهان اسلام از اهم اقدامات اساسی است. همچنین در بٌعد ملی که در دوران گذار ما از مقطع پیروزی انقلاب و نظام اسلامی به مرحله سوم تشکیل دولت اسلامی هستیم که چالشهای فراوانی فراروی آن قرار دارد. قطعاً عرصه پرچمداری دولت اسلامی و طراحی جامعهای الگو و اسوه، پایه آن تقویت پایههای علم و ایمان و مجاهدت و مقاومت هوشمندانه در عرصه پیشرفتهای مادی و معنوی بشر است.