رفتار سياسى آية الله مدرس از منظر امام خمينى

يافته اين نوشتار آن است كه براى فهم انديشه امام خمينى بايد به دنبال شناخت سرمشق‏هاى امام يا به تعبير ديگر شخصيت‏هايى بود كه امام آمال خود را در انديشه و رفتار آنان متجلى مى‏ديد. يكى از بارزترين اين شخصيت‏ها، آية الله مدرس است كه به موارد قابل مقايسه زيادى در اين دو شخصيت مى‏توان رسيد. با توجه به تقدم زمانى مدرس مى‏توان شواهدى دال بر تأثيرپذيرى امام از ايشان دست يافت. به نظر مى‏رسد يافته اين مقاله براى درك عميق‏تر انديشه و رفتار امام خمينى مناسب باشد.

مقدمه‏
متفكر سياسى از رهبران عصر خود و نيز رخدادهاى زمانه خويش عبرت مى‏گيرد، به گونه‏اى كه اين عبرت‏آموزى بر انديشه، رفتار و تصميم‏گيرى سياسى او تأثير مى‏گذارد. البته آنان خود نيز بر انديشمندان پس از خود و نيز حوادث بعدى تأثير مى‏گذارند. اين تأثيرپذيرى و تأثيرگذارى در شخصيت‏هاى گوناگون متفاوت است؛ همچنان كه درباره امام خمينى به‏طور قطع غلبه با كفه تأثيرگذارى است. نقش امام خمينى در ايجاد و پيروزى انقلاب اسلامى ايران، در زمينه شناخت و معرفى ابعاد سياسى اسلام و احياى دينى از بعد انديشه‏اى، بيانگر تأثيرگذارى عظيم ايشان بر قرن حاضر است. انديشه عملى امام خمينى همچنان در واپسين سال‏هاى قرن بيستم بر جهان سايه افكنده و با چنين دستاوردى جهان وارد قرن بيست و يكم شده است.

مقايسه انديشه و رفتار سياسى امام و مدرس‏
در تحليل گفتار و نوشتار امام خمينى درباره شخصيت‏هاى مختلف تاريخ ايران و جهان به اظهار نظرها و قضاوت‏هاى گوناگونى برمى‏خوريم. گاه افرادى مورد تأييد قرار گرفته و در مواردى تكذيب و نكوهش شده‏اند و در هر مورد، به چگونگى موضع‏گيرى زمان آنها استشهاد كرده‏اند. اعمال و رفتار سياسى چنين شخصيت‏هايى محتواى بيانات و پيام‏هاى امام را تشكيل مى‏دهد و در واقع نوعى «كنش گفتارى»(س‏ح‏ا خح‏چحزت) محسوب مى‏شود. نكته حايز اهميت و برجسته در اين «تحليل محتوا»، جايگاه و شخصيت ممتاز آيةاللَّه سيدحسن مدرس در نگاه امام خمينى است؛ همچنان كه ايشان بر «مدرس‏شناسى» تأكيد مى‏كنند: «بر ماست كه ابعاد روحى و بينشى سياسى، اعتقادى او را هرچه بيشتر بشناسيم و بشناسانيم».2
مقاله حاضر در مقام اثبات اين ادعاست كه شخصيت و رفتار سياسى سيدحسن مدرس پيوسته در كانون توجه امام خمينى است و گويى اين‏كه امام در رفتار سياسى خويش از ايشان به عنوان الگويى مناسب در قرن حاضر تأثير مى‏پذيرند، و سرمشق مى‏گيرند يا آن‏كه با «تقرير» خود مهر تأييد بر اين‏گونه رفتارها مى‏نهند. الگوى مدرس و خاطرات مستقيم و غيرمستقيم امام از مدرس اشتغال خاطر وى در وضعيت‏هاى گوناگون سياست است؛ همچنان كه عنايت خاصى به رفتار سياسى مدرس دارند.
در مقايسه رفتارهاى سياسى آن دو به مشابهت‏هاى اصولى فراوانى برمى‏خوريم؛ كيفيت مبارزات امام و مدرس و تفاوت و در مواردى تضاد آن دو با نخبگان سياسى داخلى و خارجى و نحوه زندگى سياسى و اجتماعى و انتخاب زى‏طلبگى نمونه‏هايى از اين وجوه تشابه است. امام در طرح بسيارى از مسائل از تجربه مدرس الهام مى‏گيرند. صرف نظر از موارد بى‏شمار در شباهت‏هاى رفتار سياسى، امام در 37 مناسبت در بيان و پيام‏هاى مكتوب خود با ذكر نام مدرس، از او به عنوان الگويى جهت بلندپايگان سياسى جمهورى اسلامى ايران يا استشهاد در مورد موضع‏گيرى و رفتار سياسى خود و يا براى بيان منظور خويش ياد مى‏كنند و گاهى در تحليل سياسى رويدادها از نقل قول‏هاى وى مدد مى‏گيرند؛ به‏طور مثال در جهت تشويق روحانيت به دخالت در امور سياسى يا براى اثبات دخالت و نقش كليدى روحانيون در طول تاريخ مثال زنده ايشان مرحوم مدرس است. در موارد ديگرى نيز بدون اين‏كه نامى از مدرس ببرند، با بهره‏گيرى از رفتار سياسى و خاطرات مربوط به او، در تصميم‏گيرى الهام مى‏گيرند.
هيچ شخصيت معاصرى همچون مدرس مورد تعظيم و تأييد امام واقع نشده است و حتى پس از براندازى رژيم پهلوى و در دوران استقرار نظام جمهورى اسلامى نيز مدرس همچنان در كانون توجه امام است. اين نكته از آن رو حايز اهميت است كه ويژگى‏هاى شخصيتى برخى از افراد متناسب انجام اقدامات انقلابى است؛ اما فاقد مهارت و توانايى لازم جهت دوران سازندگى هستند؛ حال آن‏كه در كلام امام، الگوى رفتار سياسى مدرس موضوعيت خويش را در هر دو دوره حفظ كرده است.
مقايسه رفتار سياسى امام خمينى و شهيد مدرس را مى‏توان در دو بخش، يعنى تحليل رفتار سياسى در مورد براندازى رژيم سابق و نيز رفتار سياسى در دوران استقرار نظام جمهورى اسلامى، مورد بحث قرار داد. بخشى از استشهاد امام به مدرس مربوط به زمانى است كه پهلوى دوم، محمدرضاشاه، بر سرير قدرت است. ابتدا به ذكر اين موارد مى‏پردازيم:
1. موضوع اولتيماتوم دولت روسيه به ايران، يكى از قصه‏هاى مكرر امام است. دولت روسيه با تهديد دولت ايران به دخالت نظامى و اشغال ايران و تحت فشار قرار دادن نمايندگان مجلس شوراى ملى وقت، قصد اخذ امتيازاتى را داشت. مدرس كه در اين زمان در مجلس حضور دارد با شجاعت بى‏نظير خود سكوت مرگبار نمايندگان را مى‏شكند و براى مخالفت با اولتيماتوم به آنان دل و جرأت مى‏دهد و با شكستن جوّ رعب و وحشت، نمايندگان را به بى‏اعتنايى به تهديد روسيه تشويق مى‏كند و روسيه نيز عملاً هيچ گونه اقدامى انجام نمى‏دهد. امام از اين موضوع براى تبيين موضع‏گيرهاى متعددى بهره مى‏گيرند.
امام در گفتار بسيار تند خود در مخالفت با طرح احياى كاپيتولاسيون در 4/8/1343 با ذكر ماجراى اولتيماتوم روسيه به ايران و مقاومت مدرس در برابر آن مى‏فرمايند:
علما موظفند ملت را آگاه كنند، دولت اعتراض كند كه چرا يك همچنين كارى كرديد؟ چرا ما را فروختيد؟ مگر ما بنده شما هستيم. شما كه وكيل ما نيستيد. وكيل هم بوديد اگر خيانت كرديد به مملكت، خود به خود از وكالت بيرون مى‏رويد. خدايا اينها خيانت كردند به مملكت ما. خدايا دولت به مملكت ما خيانت كرد، به اسلام خيانت كرد... اگر يك ملا تو اين مجلس بود توى دهن اينها مى‏زد. نمى‏گذاشت اين كار بشود، من به آنان كه به ظاهر مخالفت كردند اين حرف را دارم به آنها، چرا آقا خاك تو سرتان نريختيد؟ چرا پا نشديد يقه آن مردك را بگيريد؟ همين! من مخالفم جوج سر جاى خود بنشينيد و آن همه تملق بگوييد؟ مخالفت اين است؟ بايد هياهو كنيد؟3
ملاحظه مى‏شود كه در اوج طرح مسأله كاپيتولاسيون امريكايى، كانون توجه معطوف به قضيه اولتيماتوم روسيه و نحوه برخورد مدرس با آن است و اين‏كه نمايندگان مجلس مزبور بايستى همچون مدرس عمل كنند تا چنين طرحى به تصويب نرسد. امام آن جوشكنى را كه مدرس در مجلس شوراى ملى انجام داد در اجتماع مردمى در سال 1343 انجام مى‏دهند و در اوج قدرت شاه، بى‏سابقه‏ترين حمله را متوجه دربار مى‏كنند و علما و مردم را به اعتراض فرا مى‏خوانند. در اين روز از سوى رجال حكومتى به امام توصيه شده بود كه به امريكا حمله نكنند، به اسرائيل كارى نداشته باشند و به شاه نيز حمله نكنند؛ اما امام دقيقاً برعكس، همين سه موضوع را محور سخنرانى خود قرار مى‏دهند. به دليل همين سخنرانى است كه در سيزده آبان 1343 به تركيه تبعيد مى‏شوند. امام خمينى سيزده سال بعد در سخنرانى ديگرى پس از شهادت فرزندش سيدمصطفى، پس از ذكر مبارزه مستمر روحانيت و تأكيد بر ضرورت شدت بخشيدن آن عليه رژيم، به مدرس و رفتار سياسى وى در ماجراى اولتيماتوم روسيه و حضور يك روحانى در صف اول صحنه مبارزه سياسى استشهاد مى‏كنند و تأكيد مى‏كنند كه نبايد از واكنش‏هاى خشن و هياهوها ترسيد:
[مدرس گفت:] حالا كه ما بناست از بين برويم چرا خودمان از بين ببريم خودمان را؟ رأى مخالف داد و بقيه جرأت پيدا كردند و رأى مخالف دادند، رد كردند اولتيماتوم را، آنها هم هيچ غلطى نكردند. بناى سياسيون هم همين است كه يك چيزى را تشر مى‏زنند ببينند طرف چه جورى است. اگر چنانچه طرف ايستاد مقابلشان، آنها عقب مى‏روند و اگر چنانچه نه، آن بيچاره عقب رفت اينها جلو مى‏آيند... اين نهضت آخرى هم كه منتهى شد به پانزده خرداد و اين‏همه كشته دادند مردم، اين هم در صف اولش اهل علم بود، علما بودند. تا حالا هم دنباله‏اش كشيده شده است.4
مشاهده مى‏شود كه امام در كوران انقلاب و در آستانه پيروزى انقلاب براى تأكيد ورزيدن بر نقش روحانيت در مبارزه از نحوه رفتار سياسى مدرس در برخورد با قضيه اولتيماتوم استفاده مى‏كنند:
آنوقتى كه اولتيماتوم كرد روسيه به ايران،5 تنها كسى كه خود اينها نوشتند و كلاً همه نشسته بودند و هيچ حرف نمى‏زدند... [مدرس ]گفت: حالا كه بناست ما از بين برويم چرا به دست خودمان از بين برويم؟ نه ما رد مى‏كنيم... آنها هم هيچ كارى نكردند، اينها مى‏خواهند ما را بترسانند... مى‏نويسند كارتر... كه ما پشتيبان شما [شاه‏] هستيم... چند روز پيش از اين وزير خارجه انگلستان مسأله را همان‏طورى كه بود گفت ايشان حافظ منافع ماست... ما بايد حالا پشتيبانى از او بكنيم... اين حرف‏ها را كه آنها لشكر بياورند از آن طرف، نه خير اينها همه شعر است... اين حرف‏ها را مى‏زنند براى ترس [ترساندن‏] ما، آن‏وقت هم يك آخوند ايستاد و گفت نه، منتها خوب مردم همراه نبودند.6
به نظر امام در خصوص رفتار سياسى نبايد در جوّ ساختگى رعب و وحشت رقيبان و دشمنان تصميم‏گيرى كرد، بلكه بايد جوشكنى كرد. امام با تأسى به مدرس در مبارزه با شاه اعلام مى‏كنند كه پشتيبانى و حمايت حاميان شاه طبل تو خالى است و براى تهديد و ترساندن و منصرف كردن مردم است. سخنان امام در قضيه تسخير لانه جاسوسى «امريكا طبل تو خالى است» مشهور است. بسيارى از تهديدها عملى نيست و بين «واقعيت» و «تصور از واقعيت عملى» تفاوت زيادى وجود دارد.
2. مقطع بعدى استشهاد امام به موضع‏گيرى‏هاى سياسى مدرس در برابر رضاشاه است كه گويى نسخه دوم رويارويى امام با محمدرضا شاه است. اظهار نظر شجاعانه مدرس در قبال سردار سپه و مبارزه او عليه رضاخان پيوسته جايگاه خاصى در كانون توجه افكار امام دارد. امام در پى كشتار نوزده دى 1356 با الهام از قول مدرس به تحليل واقعه مى‏پردازند:
در زمان رضاخان، مرحوم مدرس به رضاخان، پدر اين خان، گفته بود كه من شنيدم كه شيخ‏الرئيس گفته من از گاو مى‏ترسم براى اين‏كه اسلحه دارد و عقل ندارد. اين حرف اگر از شيخ‏الرئيس هم ثابت نباشد يك حرفى است حكيمانه كه اسلحه وقتى در دست اشخاص غيرصالح افتاد چه مفاسدى دارد.7
با قرار دادن گفتار در متن واقعيات روشن مى‏شود كه منظور امام، نظاميان مسلح رژيم شاه است كه دست به قتل‏عام مردم بى‏دفاع زده بودند. آن‏گاه ايشان اين تحليل را در خصوص كل تاريخ بشر، تمامى جنگ‏ها و جنايت‏هاى پنجاه ساله سلطنت پهلوى صادق مى‏دانند. امام با تعميم اين نظريه بر كل روابط بين‏الملل و نخبگان سياسى و قدرت‏هاى بزرگ از مسائل منطقه‏اى و بين‏المللى بر اساس اين نقل قول مدرس برداشت مى‏كنند: اگر فرد مهذب نشده باشد و اين فرد به قدرت و اسلحه مسلح شود از اين قدرت خويش در جهت فساد بهره مى‏گيرد. مدرس بر همين اساس، رضاشاه را «قدرتمندى شاخدار» مى‏دانست.
مدرس پرچمدار مبارزه با رضاشاه بود. او در موارد متعدد، از جمله امور كشوردارى، تلاش رضاشاه براى احراز مقام رياست وزرايى و نيز در جريان اعلام جمهورى به جاى سلطنت، همه جا با صراحت و شجاعت با رضاشاه به مخالفت پرداخت. يكى از مواردى كه امام خمينى به آن اشاره مى‏كنند رويارويى مدرس و رضاشاه در ماجراى جمهوريت است. وى متذكر مى‏شود رضاشاه قصد داشت به تقليد از آتاتورك رژيم سلطنتى ايران را به جمهورى تبديل كند و مخالفِ قاطع وى كسى جز مدرس نبود. مدرس در پاسخ به ايراداتى كه درباره مخالفتش با رژيم جمهورى مى‏شد، مى‏گويد:
من با جمهورى واقعى مخالف نيستم و حكومت صدر اسلام هم تقريباً و بلكه تحقيقاً حكومت جمهورى بوده است، ولى اين جمهورى كه مى‏خواهند به ما تحميل كنند بنابر اراده ملت نيست، بلكه انگليسى‏ها مى‏خواهند به ملت ايران تحميل نمايند، و رژيم حكومتى را كه صددرصد دست نشانده و تحت اراده خود باشد در ايران برقرار كند و از همه مهم‏تر به واسطه مخالفت احمدشاه با قرارداد و خواسته‏هاى انگليسى‏ها مى‏خواهند از او انتقام بگيرند. اگر واقعاً نامزد و كانديداى جمهورى فردى آزادى‏خواه و ملى بود، حتماً با او موافقت مى‏كردم و از هيچ نوع كمك و مساعدت با او دريغ نمى‏نمودم.8
مبارزه قاطع مدرس در اين زمينه به درگيرى وى با نمايندگان رضاخان در مجلس انجاميد. بر سر تصويب اعتبارنامه وكلاى ولايات كه با نظر رئيس‏الوزاء انتخاب شده بودند كشمكش و مجادله سختى رخ مى‏دهد. در وقت تنفس مجلس بين مدرس و بهرامى مشاجره‏اى رخ مى‏دهد و بهرامى احياءالسلطنه سيلى به صورت مدرس مى‏زند كه موجب هيجان عمومى مردم و تنفر نمايندگان از مخالفانِ مدرس مى‏گردد.9
از اين سيلى ولايت پرصدا شد
دكاكين بسته و غوغا به‏پا شد
پس از اين ماجرا به واسطه مظلوميت مدرس، چند نفرى از موافقان جمهورى نيز به دسته مخالفان و بى‏طرفان ملحق مى‏شوند و همين حركت بزرگ‏ترين عامل بازدارنده و برهم زننده جمهورى مى‏گردد. رضاخان خود گفته بود كه اين احياءالسلطنه با يك سيلى اساس جمهورى ما را برهم ريخت.10 امام خمينى از اين ماجرا نيز چنين نتيجه‏گيرى مى‏كنند كه اگر انسان ساخته شود مى‏تواند به تنهايى به جاى يك گروه مفيد باشد:
اينها از انسان مى‏ترسند. اينها ديدند كه يك مدرس در زمان رضاخان بود نمى‏گذاشت رضاخان آن‏وقت كه جمهورى درست بكند. مدرس نگذاشت ولو برخلاف مصالح شد و اگر درست شده بود بهتر بود، لكن آن‏وقت اينها نظر سوء داشتند. يعنى او به سلطنت كه نرسيده بود مى‏خواست رئيس‏جمهور شود و بعدش هم كارهاى ديگرى بكند و كسى كه جلو او را گرفت مدرس بود كه نگذاشت اين كار عملى شود... و بالاخره هم جانش را از دست داد.11
امام هنگامى كه در صدد اثبات نقش عينى روحانيان در تحولاتِ سياسى و اجتماعى ايران معاصر و در پاسخ به ايجاد شبهه‏هاى گروه‏هاست بار ديگر از مدرس و داستان جمهورى سخن مى‏گويند:
مرحوم مدرس يك كسى بود كه در مقابل همه مى‏ايستاد و مع‏الأسف اينها مى‏گويند روحانيون نقشى نداشتند. يك روحانى در يك مجلس كه رضاخان مى‏خواست كه جمهورى درست كند و مدرس مخالفت مى‏كرد، مى‏دانست كه مى‏خواهد حقه بزند و مردم را بچاپد فقط مدرس ايستاد و جلو او را گرفت.»12
3. آن‏گاه كه سخن از انسان‏سازى و نقش تأثيرگذار او در سرنوشت خود و جوامع و محيط است، نمونه بارز در نظر امام الگويى به نام مدرس است:
اين رژيم‏ها از انسان مى‏ترسند. در هر رژيمى يك انسان اگر پيدا بشود متحول مى‏كند كارها را، رضاشاه از مدرس مى‏ترسيد. آنقدر كه از مدرس مى‏ترسيد از تفنگ‏دارها نمى‏ترسيد.13
امام درباره چگونگى وضع حوزه‏ها و دانشگاه‏ها و نقش روشنفكرى آنها نيز مرحوم مدرس را شاهد مثال مى‏آورند كه به رغم زندگى ساده و طلبگى خود به خوبى بر روند تحولات سياسى اثرگذار بود:14
زمان رضاشاه غير از زمان محمدرضاشاه بود. آن‏وقت يك قلدرى بود كه شايد تاريخ ما كم مطلع بود. در مقابل او همچو ايستاد و در مجلس در خارج كه يك وقت گفته بود سيد چه از جان من مى‏خواهى؟ گفته بود كه مى‏خواهم تو نباشى...15 و فرياد مى‏زند كه زنده باد خودم، مرده باد رضاخان، در آن وقتى كه قدرت داشت رضاخان.16
4. امام حتى در پاسخ پرسش خبرنگاران خارجى درباره اين‏كه نظر شما در خصوص بازگرداندن شاه به ايران چيست؟ از نقل قول مدرس در خصوص «دعاى خيرش براى سلامت رضاخان» مدد مى‏گيرد:
من مايلم كه او بيايد [محمدرضاشاه‏] به ايران، بياورندش ايران و ما محاكمه كنيم [خطاب به مترجم‏]. بگوييد به او كه مرحوم مدرس كه با شاه سابق دشمن سرسخت بود، يك وقتى كه شاه به سفر رفته بود وقتى آمده بود مرحوم مدرس گفته بود كه من به شما دعا كردم. خيلى او خوشش آمده بود كه چطور يك دشمن دعا كرده بود. گفته بود نكته اين است كه اگر تو مرده بودى اموالى كه از ما غارت كرده بودى و به خارجيها داده بودى همه از بين رفته بود و من دعا كردم تو زنده باشى برگردى بلكه بتوانيم ما مالها را برگردانيم. حالا ما هم همينطور هستيم و اين پسر [محمدرضا] هم بيشتر از او اموال ما را برده است به خارج.»17
سرانجام اين‏كه امام خمينى در يك جمع‏بندى كلى مى‏فرمايند:
«او [رضاخان‏] با مرحوم مدرس روزگارى گذراند و تماس خصوصى داشت و فهميد كه با هيچ چيز نمى‏توان او را قانع كرد. نه با تطميع، نه با تهديد و نه با قوه منطق، از او حال علماى ديگر را سنجيد.18
در اين بيان امام آسيب‏ناپذيرى رفتار سياسى را در سه محور تطميع‏ناپذيرى، تهديدناپذيرى، قدرت استدلال، منطق قوى و بازى نخوردن مى‏دانند.
5. امام در برخورد با نخبگان سياسى فاسد داخلى و نيز نمايندگان قدرت‏هاى طاغوتى از مرحوم مدرس درس‏هايى نقل مى‏كند. حتى در زمان فروپاشى نظام پادشاهى و استقرار جمهورى اسلامى رفتار سياسى مدرس در انديشه امام كارآيى دارد، و آن ذكر ظرافت‏هاى سياست اسلامى است كه در رفتار سياسى يك مجتهد و مسلط به قواعد اسلامى جلوه‏گر شده است. امام با ياد كردن از مدرس تأكيد مى‏كنند كه در برخورد با نخبگان سياسى داخلى و نمايندگان قدرت‏هاى خارجى نبايد خود را باخت، بلكه بايد از همان اول مقاومت كرد. شخصيت مغرور آنان را خرد و تحقير كرد. اين‏جاست كه رمز و راز رفتار سياسى امام در قبال نخبگان سياسى داخلى و ابرقدرت‏ها روشن مى‏شود. ايشان خطاب به «سفرا و كارداران» دولت جمهورى اسلامى ايران نيز همين توصيه را دارند:
مرحوم مدرس هم اين عادت را داشت، توى حياطش يك فرشى انداخته بود و آن‏جا مى‏نشست. قليان هم وقتى مى‏خواست، پا مى‏شد خودش شروع مى‏كرد درست كردن، در اين خلال فرمانفرما وارد مى‏شد، فرمانفرماى آن‏وقت را شما شايد نمى‏دانيد چه مسأله‏اى بود. ايشان مى‏گفت كه قليان را دستش مى‏داد مى‏گفت كه شما آبش را بريز تا من آتشش را روشن كنم... اين براى اين بود كه برخورد با اين مغزهاى فاسد گاهى بايد طورى باشد كه از اول طمع نكند به آن طرف، اگر چنانچه با تواضع، خضوع و آن‏طورى كه آن‏وقت‏ها متداول بود رفتار مى‏كردند او طمع مى‏كرد، اگر چنانچه مطلبى دارد تحميل كند.19
اين رفتار مدرس در برخورد با مقامات عالى سلطان عثمانى نيز ديده مى‏شود؛ به‏طور مثال هنگام ملاقات رسمى با پرنس سعيد حليم پاشا و طلعت پاشا وزير جنگ و ديگر وزراى عثمانى در هيأت وزرا (باب عالى)، با اين‏كه اتاق مبله بود، مدرس روى زمين مى‏نشيند و تمام وزرا به احترام وى مجبور مى‏شوند صندلى‏ها را ترك كنند و روى زمين بنشينند.20 امام خمينى به منظور آموزش نخبگان سياسى جمهورى اسلامى، در اوج تبليغات رسانه‏هاى گروهى جهان و رژيم عراق مبنى بر تلفات گسترده ايران در جنگ و تهديدهاى روزافزون آنان، ضمن ياد كردن از مدرس تأكيد مى‏كنند كه از اين تبليغات و هياهوها و تهديدها هراسى به خود راه ندهيد:
خوب ما اينها را مى‏شناسيم كه اينها هياهوشان زيادتر است، يعنى اصل بناى استعمار از اول اين بوده است كه با هياهو كارش را پيش ببرد. با تَشَرْ كارش را پيش ببرد... روسيه يك وقتى اولتيماتومى داده بود... يك چيزى از مجلس مى‏خواستند هيچ كس جرأت نمى‏كرد صحبت كند، مرحوم مدرس گفت... رأى بر خلاف دادند و هيچى هم نشد.21
6. امام آن‏گاه كه مى‏خواستند به گونه قلّ و دلّ صحبت كنند و به مردم براى شركت در انتخابات نمايندگى مجلس رهنمود دهند، براى اين‏كه همه معيارهاى مثبت و بايسته را بيان كرده باشند به مردم توصيه مى‏كردند:
سعى كنيد مثل مرحوم مدرس را انتخاب كنيد. البته مثل مدرس را كه به اين زودى‏ها پيدا نمى‏شود. شايد آحادى مثل مدرس باشد، كسانى را كه انتخاب مى‏كنيد بايد مسائل را تشخيص دهند، نه از افرادى باشند كه اگر روس يا امريكا تشرى زد بترسد، بايد بايستد مقابله كند.22
7. امام خمينى هنگام سخن با نخبگان سياسى در جمهورى اسلامى از مدرس به عنوان الگويى شايسته ياد مى‏كنند. ايشان از يك سو، از نقش برجسته و شخصيت ممتاز و تعيين كننده و شجاعت مدرس در مجلس سخن مى‏گويند و از سوى ديگر، ريشه چنين رفتار سياسى را در ساده زيستى، تقوا و خداجويى و در قدرت عالى روحى وى مى‏دانند. يكى از دلايل حضور فعال در امور سياسى، بريدن رشته تعلقات است. امام از حضور قاطع مرحوم مدرس در صحنه‏هاى سياسى چنين ياد مى‏كنند:
براى اين‏كه وارسته بود. وابسته به هواهاى نفسانى نبود... اين براى مقام و براى جاه و براى وضعيت كذا نمى‏رفت عمل بكند. او براى خدا عمل مى‏كرد و كسى كه براى خدا عمل كند وضع زندگى‏اش هم آن است. ديگر از آن وضع بدتر كه ديگر نمى‏شود برايش، براى چه بكند، از هيچ كس هم نمى‏ترسد...23
شما مى‏دانيد و ما هم مى‏دانيم مدرس يك ملايى ديندار بود. چندين دوره زمامدارى مجلس را داشت و از هركس براى استفاده مهيا بود. بعد از مردن چه چيزى به جاى گذاشت جز شرافت و بزرگى.24
8. امام حتى وقتى مى‏خواهند كانديداهايى را كه در انتخابات رأى نياورده‏اند تشويق به ماندن در صحنه كنند، از مدرس شاهد مى‏آورند:
اين‏طور نباشد كه حالايى كه مطابق ميل من نشده من كنار بروم... مرحوم مدرس گفته بود كه من با جمهورى مخالفم... لكن اگر جمهورى شد كنار نمى‏روم، من در ميدان هستم.25

9. يكى ديگر از موارد جالبى كه امام در زمان استقرار نظام جمهورى اسلامى، در خصوص رفتار سياسى مدرس به آن اشاره مى‏كنند نحوه برخورد با گروه‏هاى مخالف داخلى است كه در دانشگاه‏ها و مراكز فرهنگى و آموزشى سرگرم آشوب و تبليغات بودند. در اين خصوص نيز امام در ديدار دانشجويان دانشگاه تهران از مدرس شاهد مثال مى‏آورد:
آقا نشسته‏ايد كه چهار تا كمونيستى بيايند در دانشگاه و قبضه كنند دانشگاه را؟ شما كمتر از آنها هستيد؟ عده شما بيشتر از آنهاست. حجت شما بالاتر از آنهاست. مرحوم مدرس - خدا رحمتش كند - مردى بود كه ملك‏الشعرا گفته بود،26 از زمان مغول تا حالا مثل مدرس نيامده. مى‏گفت بزنيد كه بروند از شما شكايت كنند نه بخوريد و برويد شكايت كنيد. من رفتم پيشش. اخوى به ما نوشته بود كه يك نفرى است اين‏جا رئيس غلّه است... به من نوشت كه برويد به مدرس بگوييد كه اين مرد فاسدى است، دو تا سگ دارد. يكى‏اش را اسمش را سيد گذاشته و يكى‏اش را شيخ... [مدرس‏] گفت بكشيدش، گفتم آخر چطور بكشيم... اينها [گروهك‏ها] تودهنى مى‏خواهند آقا!27
امام در وصيت‏نامه سياسى، الهى خود نيز از مدرس و اولتيماتوم روسيه براى نصيحت به عدم تمايل و گرايش هواداران گروه‏هاى شرق و غرب ياد مى‏كنند.28
10. از اظهارات امام خمينى در چهار مناسبت صريحاً يا تلويحاً چنين برمى‏آيد كه مرحوم مدرس را از نزديك ديده است: يك مرتبه در مجلس شوراى ملى كه امام به عنوان تماشاگر رفته بودند؛ مرتبه دوم، در مدرسه سپهسالار (استاد مطهرى فعلى)؛ مرتبه سوم كه حامل نامه‏اى از سوى برادرش به مدرس بوده‏اند؛ نوبت چهارم، زمانى كه فردى در حضور ايشان نامه‏اى به مدرس داده است. بنابراين علاوه بر آنچه از دور در باره ايشان شنيده‏اند از نزديك نيز با مرحوم مدرس ملاقات‏هايى داشته‏اند و رفتارهاى ايشان را مشاهده كرده و از ايشان الهام گرفته‏اند. امام همواره با عظمت و به گونه‏اى تأييدآميز از مدرس سخن مى‏گويند:
مدرس يك انسان بود، يك نفرى نگذاشت پيش برود كارهاى او را، تا وقتى كه كشتندش. يك نفرى غلبه مى‏كرد بر همه مجالس، بر اهالى كه در مجلس بودند غلبه مى‏كرد. يك نفرى،... من آن‏وقت مجلس رفتم براى تماشا، جوان بودم، مجلس آن‏وقت تا مدرس نبود مثل اين‏كه چيزى در آن نيست، مثل اين‏كه محتوا ندارد.

امام با اشاره به قضيه اولتيماتوم روسيه و نقش مدرس مى‏گويند:
يك انسان وقتى در يك ملت پيدا بشود مى‏تواند كه مجراى امور را از آن طريقى كه آنها مى‏خواهند برگرداند. آن چيزى كه آنها مى‏خواهند نگذارد بشود.29
در سخنرانى ديگرى از ديدار خود با مدرس در مدرسه سپهسالار (استاد مطهرى فعلى) ياد مى‏كنند و از «قدرت روحى بالا» ساده‏زيستى و وارستگى و مبرا بودن از هوا و هوس او با عظمت ياد مى‏كنند:
من درس ايشان يك روز رفتم. مى‏آمد در مدرسه سپهسالار كه مدرسه شهيد مطهرى است درس مى‏گفت. من يك روز رفتم درس ايشان. مثل اين‏كه هيچ كارى ندارد فقط طلبه‏اى است دارد سخن مى‏گويد. اين‏طور قدرت روحى داشت، در صورتى كه آن وقت در كوران آن مسائل سياسى بود كه حالا بايد برود مجلس و آن بساط را درست كند... آن وقت هم كه مى‏رفت مجلس يك نفرى بود كه همه از او حساب مى‏بردند... اين براى چه بود؟ براى اين‏كه يك آدمى بود كه نه به مقام اعتنا مى‏كرد و نه به دارايى و امثال ذلك هيچ اعتنا نمى‏كرد. نه مقامى او را جذبش مى‏كرد.30
ذكر اين موارد مبنى بر ملاقات حضورى امام با مدرس از اين جهت است كه گفته شود آشنايى و شناخت امام از مدرس صرفاً با تكيه بر مسموعات يا «مطالعه كتابخانه‏اى» نبوده است، بلكه با دستمايه‏اى از «تحقيق ميدانى» نيز آميخته است.
11. در مطالعه رفتارهاى سياسى امام خمينى و مدرس به رفتارهاى سياسى گوناگونى برمى‏خوريم. مدرس در طول حيات خود با رخدادهاى سياسى گوناگونى نظير انقلاب مشروطيت، استبداد صغير، كودتاى رضاخان، جنگ جهانى اول، دوره‏هاى نمايندگى مجلس شوراى ملى، اقدامات رضاشاه و انعقاد قراردادهاى خارجى مواجه بوده است. مسائلى كه تقريباً به گونه جدى‏ترى در حيات امام خمينى نيز تكرار مى‏شود. در رفتار سياسى مدرس گونه‏هاى زير مشاهده مى‏شود:
مشاركت در انقلاب مشروطيت، نطق‏هاى منطقى و كوبنده ايشان به‏ويژه در مجلس، نمايندگى از سوى مراجع به عنوان يكى از علماى طراز اول براى نظارت بر مصوبات مجلس شوراى ملى، نمايندگى مجلس شوراى ملى در پنج دوره (دوره‏هاى دوم، سوم، چهارم، پنجم و ششم)، رياست يا نايب رياستى مجلس به‏طور مكرر، مخابره تلگراف‏هاى متعدد در موضوع‏هاى گوناگون، تحصن در حضرت عبدالعظيم، مرقومه به روزنامه‏ها (از جمله روزنامه برق و اطلاعات)، تأييد حركت‏هاى انقلابى (نظير حركت علماى اصفهان)، انتشار بيانيه‏ها به مناسبت‏هاى مختلف (از جمله درباره كودتاى رضاخان)، ملاقات‏هاى سياسى داخلى و خارجى، فعاليت‏هاى گسترده سياسى در مجلس و خارج از آن و ارائه پيشنهادهاى ابتكارى، استيضاح رئيس‏الوزرا و مهاجرت از تهران به قم، كاشان و كرمانشاه و تشكيل حكومت موقت مقارن با جنگ جهانى، مخالفت‏هاى سرنوشت‏سازى همانند مخالفت با اولتيماتوم روسيه، مخالفت با قرارداد 1919، مخالفت با طرح جمهورى رضاشاه.
مرحوم مدرس هزينه سنگينى بابت اين مشاركت‏هاى سياسى پرداخت كرده است:31 تحمل رنج مهاجرت و هجوم تبليغاتى و فيزيكى دشمنان حتى در مجلس شوراى ملى كه در دو سه نوبت تكرار شده، از جمله كتك خوردن او در جريان جمهوريت. سوءقصد و ترور وى كه در سه نوبت تكرار شد و هر سه نوبت نافرجام ماند. دستگيرى‏هاى متعدد از سوى جناح‏هاى گوناگون، تبعيد و سرانجام «شهادت» ايشان.
در رفتارشناسى سياسى امام خمينى نيز تقريباً همه اين موارد جز تحصن و شهادت مشاهده مى‏شود. به علاوه موارد متعدد ديگرى در رفتارهاى سياسى امام خمينى ديده مى‏شود كه در مورد مدرس تحقق نيافته است. همچنين قابل ذكر است كه درصد توجه امام خمينى به مسائل جهان اسلام به مراتب بيشتر از مدرس است، در حالى كه درصد ملاقات‏هاى مدرس با مقامات رسمى و حكومتى گسترده‏تر از ملاقات‏هاى بسيار نادر امام خمينى با زمام‏داران حكومتى رژيم پهلوى است.

نتيجه‏گيرى‏
با توجه به آنچه مورد بحث قرار گرفت مى‏توان مبانى نظرى رفتار سياسى امام خمينى و مرحوم مدرس را در دو مقوله زير بيان كرد:

الف) مرحله براندازى رژيم شاه‏
در اين مرحله كيفيت مقابله مدرس با رضاخان بر ديدگاه امام خمينى در رويارويى با محمدرضا تأثير گذاشت. هرچند مبارزه مدرس با قدرت‏هاى بزرگ روس و انگليس در مقايسه با مقابله و مبارزه امام با امريكا و شوروى بسيار كوچك است، اما امام بارها از ماجراى اولتيماتوم ياد مى‏كنند و در موضع‏گيرى‏هاى سياسى و اجتماعى، آن را شاهد مثال مى‏آورند. هرچند كه امام در مواردى به تفاوت‏هاى نشأت گرفته از مقتضيات زمانى اشاره دارند. از جمله اين‏كه قدرت رضاشاه را به مراتب قلدرتر و سركوبگرتر از پسرش مى‏داند و نيز از همراهى نكردن مردم با رهبرى مدرس سخن به ميان مى‏آورند، در حالى كه قدرت سركوبگرى محمدرضا كمتر بود و از آن مهم‏تر همراهى كم‏نظير مردم يكى از رموز موفقيت امام به شمار مى‏آيد. فراتر از آن، ميزان ستيز، مبارزه و برخورد امام خمينى بنيادى‏تر از مرحوم مدرس است، زيرا مدرس خواستار «حفظ وضع موجود و نظام سلطنتى» بود. او در پنج دوره، نماينده مجلس شوراى ملى بود. امام گاه تجارب سياسى مرحوم مدرس را در يك چارچوب نظرى سياسى مورد توجه قرار مى‏دهند و زمانى يك رفتار سياسى مقطعى وى در مجلس عليه اولتيماتوم روسيه يا عكس‏العمل ايشان در قبال فرمانفرما را به عنوان الگوى مناسبى در وضعيت‏هاى مشابه و برخورد با نخبگان سياسى مغرور داخلى يا نمايندگان قدرت‏هاى خارجى در نظر مى‏گيرند و خود نيز عملاً چنين رفتارهايى را از خود بروز مى‏دهند؛ از جمله مى‏توان به اعتراض عليه كاپيتولاسيون و نيز قضيه اشغال لانه جاسوسى اشاره كرد.

ب) مرحله سازندگى و استقرار نظام جمهورى اسلامى‏
تأثيرپذيرى امام از آرا و رفتار سياسى مدرس همچنان پس از پيروزى انقلاب نيز موضوعيت خويش را در انديشه امام حفظ كرد. امام در اين مرحله نيز از شخصيت و رفتار او در مرحله سازندگى سخن مى‏گويند. در اين مرحله امام از انسان‏سازى، كمال و قوت روحى مدرس، شجاعت و نهراسيدن از تهديد قواى خارجى، ساده‏زيستى طلبگى و جذب قدرت سياسى و مقام و رياست نشدن وى ياد مى‏كنند. از الگو قرار دادن مدرس براى نخبگان سياسى و نمايندگان مجلس به منظور پرهيز از دنياطلبى ياد مى‏كنند و ضمن ذكر اهميت انسان‏سازى انديشه‏هاى او براى مراكز آموزشى، خاطرنشان مى‏سازند كه با تربيت انسان، او مى‏تواند مسير حوادث يك ملت يا حتى جهان را تغيير دهد. بدين ترتيب ضمن بررسى مبانى نظرى مشابه رفتار سياسى اين دو متفكر، تأثير آن در شناخت انديشه و رفتار سياسى امام خمينى آشكار مى‏شود.

پى‏نوشت‏ها
1. استاديار علوم سياسى دانشگاه علامه طباطبايى.
2. امام خمينى، صحيفه نور (تهران: سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى، 1368) ج 19، ص 66 (28/6/1363).
3. همان، ج‏1، ص 106 (3/8/1343).
4. همان، ج‏1، ص 261 (10/10/1356).
5. امام به علل اولتيماتوم روسيه اشاره‏اى نكردند و در مواردى نيز فرموده‏اند «نمى‏دانم». اما اولتيماتوم روسيه بر سر اخراج مورگان شوستر امريكايى بوده است. در آن تاريخ هنوز خصلت امپرياليستى و تجاوزگرى امريكا نمود عينى نداشت و به جاى آن انگليس و روسيه در ايران مورد سوءظن بودند. براى كم و كيف موضوع اولتيماتوم، ر.ك: حسين مكى، قهرمان آزادى (تهران: بنگاه نشر و ترجمه، 1358) ج‏1، ص 103.
6. صحيفه نور، ج‏2، ص 241 (18/8/1357).
7. صحيفه نور، ج‏2، ص 2 (19/10/1356).
8. حسين مكى، تاريخ بيست ساله ايران (مقدمات تغيير سلطنت) - (تهران: نشر ناشر، چاپ پنجم، 1362) ج‏2، ص 500.
9. صحيفه نور، ص 499 و 506.
10. غلامرضا فدايى، «مدرس مجتهدى وارسته و سياستمدارى آگاه»، اطلاعات سياسى اقتصادى، ش 52-51، ص 43.
11. صحيفه نور، ج 8، ص 199 (30/4/1358).
12. همان، ج 12، ص 145 (14/3/1359) و همچنين ر.ك.: ج‏19، ص 196 (8/5/1364).
13. همان، ج 8، ص 241 (26/5/1358).
14. همان، ج 13، ص 209 (27/9/1359).
15. همان، ج 16، ص 268 (7/6/1361).
16. همان، ج 5، ص 52 (17/11/1357).
17. همان، ج 9، ص 93 (21/6/1358) و همچنين ر.ك: ج 10، ص 42 (42/2/1358) و ج 4، ص 44 (18/9/1357).
18. امام خمينى، كشف اسرار، ص 9.
19. صحيفه نور، ج 13، ص 361 (16/10/1359) و همچنين ر.ك: ج 4.
20. حسين مكى، تاريخ بيست ساله ايران، ج‏1، ص 439.
21. صحيفه نور، ج 18، ص 245 (12/14/1362) - (خطاب به استانداران سراسر كشور).
22. همان، ج 18، ص 198 (12/10/1362).
23. همان، ج 16، ص 269 (7/6/1361).
24. امام خمينى، كشف اسرار، ص 324.
25. صحيفه نور، ج 19، ص 196 (8/5/1364).
26. قول ملك‏الشعراء در: حسين مكى، قهرمان آزادى، ج 2، ص 774.
27. صحيفه نور، ج 7، ص 103 (23/2/1358) و نيز ج 6، ص 32 (29/1/1358).
28. همان، ج 21، وصيت‏نامه سياسى الهى امام.
29. همان، ج 7، ص 63 (16/3/1358).
30. همان، ج 16، ص 269 (7/6/1361).
31. براى اطلاعات و بررسى بيشتر در خصوص جزئيات اين رفتارها و نيز اسناد و مدارك آن، ر.ك: مدرس و مجلس؛ نامه‏ها و اسناد؛ (تهران: مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگى، 1373). همچنين براى كسب اطلاع از كتب و مقالات منتشره درباره مدرس، ر.ك: مجله مجلس و پژوهش، ش‏13 (دى و بهمن 1373) و كتابشناسى مدرس ص 191 - 202.