رهبر انقلاب دست چه کسی را بوسید؟

خاطره ای ناشنیده از زمان ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای
بعد از این ماجرا بود که پزشکان زیادی دعوت شدند. حتی در یک نوبت چند دکتر از خارج از کشور آوردند. امام حدود یک ماه تحت نظر کامل بودند. بعد از آن رادیو اسرائیل و رادیو امریکا اعلام کرده بودندکه امام بیمار و رو به مرگ است! اینجا بود که خود امام پیشنهاد کردند یک برنامه ملاقات عمومی برای ایشان گذاشته شود و...
بولتن نیوز: یکی از بخش¬ های جذاب تاریخی خاطرات افراد صاحب اعتبار است که از آن به عنوان سند دست اول تاریخی استفاده می ¬شود. هر چه راوی این خاطرات به راس هرم حکومت نزدیک ¬تر باشد، خاطرات او جالب ¬تر و خواندنی ¬تر است. در این میان خاطرات افراد تشکیل دهنده گارد حفاظتی رهبران حکومت¬ های مختلف از اعتبار خاصی برخوردار است؛ چرا که آنها به لایه¬ های زیرین وقایع و اتفاقات بسیار خصوصی سران مملکت اشراف دارند. در این میان رجوع به خاطرات یکی از محافظان امام خمینی می ¬تواند در بر دارنده نکات مهم تاریخی باشد.
حاج حسین سلیمانی یکی از افراد حلقه اول محافظان امام بود که در سال¬ های61 تا 66 به توفیق خدمت در این جایگاه نائل شد. ایشان در خاطرات خود از امام، به دو واقعه اشاره می ¬کنند که می¬ تواند ما را در شناخت بیشتر از ابعاد شخصیتی رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت ¬الله خامنه ¬ای ، کمک کند. این دو خاطره را از زبان ایشان می¬ خوانیم:
«از سال 61 و 62 به بعد که بنده محضر امام بودم، مشاهده کردم که یک تیم پزشکی قوی، متشکل از ده پانزده پزشک حاذق و با تجربه در آن¬جا مستقر هستند و حتی پزشکانی از اصفهان نیز در آن¬جا بودند. دکتر پورمقدس هفته ¬ای یک شب در بیت می ¬ماندند. هر شب دو دکتر کشیک داشتند و پرستارهای زیادی هم آنجا مستقر بودند. در آن مقطع، پزشکان در بالای حسینیه بودند. زنگی هم از داخل دفتر و منزل حضرت امام به اتاق پزشکان وصل بود تا اگر مشکل به وجود آمد، فوراً اطبا را خبر کنند و خود را به امام برسانند.
پزشکان هر روز راس ساعت هشت یا هشت و پنج دقیقه که حضرت امام خلاصه اخبار را گوش می¬ کردند، امام را معاینه می ¬کردند و نتیجه را ثبت می¬ نمودند. در ماه رمضان سال 64 یا 65 بود که امام وقتی قبل از ظهر (حدود ساعت ده و یازده) برای مسواک زدن می ¬روند، سرشان گیج می خورد و به زمین می¬ افتند! زنگی را که برای این منظور تعبیه شده بود می ¬فشارند. دکتر پورمقدس که نوبت کشیکش بوده با همان لباس استراحتش بالای سر امام می¬ رود و می ¬بیند که ایشان روی زمین افتاده است. تنفس سینه به سینه و دهان به دهان می ¬دهند و بعد هم کپسول اکسیژن می ¬آورند. بعد امام را با برانکارد به بیمارستان بردند و حدود یک ماه ایشان در آنجا بستری بودند که البته کسی از این ماجرا مطلع نشد.
وقتی امام بستری بودند، آقای خامنه ¬ای به دیدنشان آمدند و بنده هم حضور داشتم. در آنجا حاج احمد آقا قضیه را توضیح دادند و گفتند که این آقای دکتر پورمقدس، آقا را نجات دادند. در همان موقع آقای خامنه¬ ای برخاستند و به سمت دکتر رفتند. خم شدند و به زور دست پزشک را بوسیدند! (این حاکی از این است که رهبر انقلاب از طرفی چقدر به حضرت امام علاقه داشتند که دست پزشک ایشان را که باعث شده نسبت به درمان امام کاری انجام بدهند، می ¬بوسند و از طرف دیگر نشان از تواضع و فروتنی و اخلاق ایشان است.)
بعد از این ماجرا بود که پزشکان زیادی دعوت شدند. حتی در یک نوبت چند دکتر از خارج از کشور آوردند. امام حدود یک ماه تحت نظر کامل بودند. بعد از آن رادیو اسرائیل و رادیو امریکا اعلام کرده بودندکه امام بیمار و رو به مرگ است!  اینجا بود که خود امام پیشنهاد کردند یک برنامه ملاقات عمومی برای ایشان گذاشته شود. لذا خانواده ¬های شهدا دعوت شدند و امام در جمع آنان صحبت کردند. حتی در سخنانشان ابراز کردند که می¬ گویند فلانی مریض است و...»