روایت اعظم طالقانی از همراهی پدر با امام

چگونی همراهی آیت الله سید محمود طالقانی با امام که او را ابوذر زمان نامید یک شاهد عینی می خواهد و چه کسی بهتر از اعظم طالقانی که از جمله نزدیکترین فرزندان آیت الله طالقانی به پدر است او که البته این روزها بشدت نگران انحراف انقلاب از مسیرش است میگوید بعد از انقلاب جریانی سعی کرد مشاورینی که از قبل از امام با ایشان همراه بودند را به انزوا ببرند.دبیرکل جامعه زنان انقلاب اسلامی همچنین از ملاقاتهای خود با امام روایت های جالبی دارد.
*خانم طالقانی شما قبل و بعد از انقلاب فعالیت هایی داشتنید که فعالیت های قبل از انقلاب شما منجر‌به زندانی شدنتان شد،اهداف  و آرما نهای شما چه بود که برا ی آنها مبارزه کردید؟ نقش و تاثیر پدرتان و همچنین امام خمینی درشگل گیری این اهداف تا چه حد بود؟
من قبل از اینکه به زندان بروم امام را دیده بودم و با ایشان آشنایی داشتم و با افرادی که به نجف می‌رفتند و با کسانی که از امام مطالبی را جمع آوری و منتشر می‌کردند در ارتباط بودم. همینطور در جریان وقایع  15 خرداد و یا زندانی و تبعید شدن امام بودم وهمینطور یپگیر وضعیت  کسانی که دادگاهی و محکوم و اعدام شدند.من  در خانواده ای بزرگ شدم که پدر و پدر‌بزرگمان روش ودیدگاه شان همیشه این بود که با کسانی که به ضرر توده مردم و به نفع مسائل دین کار نمی کنند مبارزه بکنند،و در این محیط بلاخره تحت تأثیر صحبت‌ها و سخن‌ها بودیم.
پس ازسخنرانی آقای خمینی در مدرسه فیضیه  به دنبال آن درگیری‌‌هایی از طرف رژیم شاه در قم رخ داد و اوضاع به گونه ای شد که  فضای قم را امنیتی کرد که اگر 3 نفر در یک جا با هم صحبت می‌کردند قطعاً یک نفر آنها مأمور بود. من در دوران 17 یا 18 سالگی از این مسائل آگاه بودم چون تقریباً از سن 16 و 17 سالگی معلمی را شروع کردم ، سال 54 که زندانی شدم  دیدم که دراتاق‌‌های بازجویی بعضی‌ها را می‌زنند و شکنجه می‌کنند تا به امام بد و بیراه بگوید و توهین کنند و اینها به جای اهانت‌ها صلوات می‌فرستادند و شکنجه را تحمل می‌کردند این نشان دهنده آن بود که توده مردم و در واقع توده مذهبی و معتقد جامعه ما به امام(ره)علاقه‌مند هستند و هر اعلامیه و سخنرانی که  می‌کردند ودر آن زمان از BBC پخش می شد گوش می‌کردند.
*شما اولین بار چه زمانی نام امام را شنیدید؟
من اولین بار درجریانات 15 خرداد و جریان  کاپیتولاسیون نام وصحبت‌های ایشان را شنیدم.
*یعنی 15 خرداد اولین بار بود که نام امام را می شنیدید؟
بله. قبل از آن من آشنایی نداشتم اما پدرم چرا، پدرم آشنایی کاملی داشتند و شاید در  دوران تبعید با هم آشنا شده بودند،البته آیت الله طالقانی بعد از 15 خرداد دستگیر شد.
*شما قبل از انقلاب ملاقاتی با حضرت امام داشتید؟
نه ، چون من اصلاً سنم اقتضا نمی‌کرد. چون وقتی امام(ره) را تبعید کردند  18 ساله بودم. پدرم با ایشان مباحثی داشتند.
*تبعید شدن آیت الله طالقانی به خاطر همراهی با حضرت امام تلقی می شود، آیا شما این قضیه را قبول دارید؟
در آن زمان افراد زیادی و در جاهای مختلفی با شاه مبارزاتیرا  داشتند که مبارزات آنها به‌هر‌حال وجه مشترک داشت وهمه شاه را خائن می‌دانستند به‌خصوص که سرمایه ملی یعنی نفت را به خارج می‌داد که به ضرر ملت بود و منافع مردم را به خطر می‌انداخت.خ ببینید در همان زمان ،چریک‌های فدائیان خلق هم علیه شاه مبارزه می کردند که البته نوع مبارزات متفاوت بود و به قول مهندس بازرگان  که در دادگاه گفت مبارزات ما قانونمند است ولی اینها در آینده نزدیک زیر زمینی می شوند که همانطور هم شد. می‌خواهم بگویم این جریانات هم علیه شاه و رژیم شاه مبارزه می کردند که هر کدام دغدغه ای خاص داشتند اما همه یک منشاء مشترک داشت و آن مبارزه با شاه بوداما میان این جریان ها با جریان امام باید تفاوت قائل شد و آنها را یکی نداست
*چه چیزی را یکی ندانیم
مثلا مهندس بازرگان  که آدم بسیار متشخص و متشرع و متعلق به  جریان روشن‌فکر مذهبی بودند به دنبال برقراری حکومت اسلامی نبود.این جریان به دنبال این بود که  مردمان دین‌دار و ملی و متدین که دل‌سوزان واقعی مملکت هستند قدرت را در دست داشته باشند.، منتها امام(ره)حکومت اسلامی و مسئله ولایت فقیه را مطرح کرده بودند. من در صحبتی که با آیت‌الله منتظری داشتم ایشان می‌گفتند عده‌ای باید ملتی را اداره کننده و بهترین اداره‌کنندگان آنهایی هستند که معتقد و پایبند به دین هستند آنها کسانی می‌توانند باشند که از امام زمان یک نیابتی داشته باشند و انتخابی باشند. بسیاری از کسانی که به امام کمک می کردند و برای امام تبلیغات می کردند ممکن بود به مجاهدین خلق هم کمک کنند چون مبارزه آنها هم با شاه بود.،از آن طرف با امام رابطه داشتند و امام را به عنوان آیت‌الله خمینی عالم دینی مبارز حوزه که برای مبارزه‌اش فلسفه‌ای دارد قبول داشتند، ولی این جریان خودش در تقویت و تبلیغ و تفکر و خواستار امام خیلی مؤثر بود. اما یک چیزی که باید به آن دقت کنید تفکر امام در موضوع مبارزه با استعمار است، ب مهندس بازرگان و طالقانی و تمام این جریان روشن‌فکر مذهبی و ملی و روحانیون مبارز ضداستکبار بودند .
در آن جریان روشن‌فکر اسلامی طالقانی ضد‌استبداد و آقایان دیگر هم بودند نه اینکه نباشند  اما وجه مبارزاتی ایشان خیلی پر‌رنگ‌تر جلوه می‌کند در نوشته‌هایش ولی آن سه بخش دیگر را همه دارند. این تفکر با تفکر امام تقریباً یکی بود در این رابطه و در نتیجه هم‌سویی کاملی وجود داشت و به‌ هر‌ حال امام توده را خوب شناخته بود ، مردم شناسی در وجود ایشان بود. و این دو تشخیص داده بودند که مردم چی می‌خواهند. بنابراین خواسته‌های مردم را مطرح می‌کردند. در دنیای امروز هم شما در هر جا می روید عده‌ای را میبینید که ضد استعمارند شما به محض اینکه بیایید چند تا اعلامیه و بیانیه بدهید شعار بدهید و زندان بروید مردم دنیا طرفدارت می‌شوند. نمی‌خواهم گروه‌های که در دنیا هستند را بگویم. من خیلی دیدم در کشور‌های غربی حتی آمریکا و کانادا در کشور‌های غربی و آسیایی و آفریقایی هم کسانی که ضد استعمار هستند وجود دارند.
*همراهی آیت الله طالقانی با امام در بعد از انقلاب چگونه بود؟
امام قبل از اینکه وارد ایران شوند مشاورین مختلفی داشتند و امام حرف های  همه آنها را می شنید و به آنچه که بهترین بود عمل می کرد ،بلاخره همه باید مشورت بدهند و مشورت بگیرند چون اطلاع‌رسانی است  و همه باید به هم اطلاعات را برسانند تا خود آن کسی که تصمیم گیرنده است تصمیم بگیرد. وقتی امام وارد ایران شدند جریانی سعی کرد  مشاورین امام را که به مسائل جهانی و بین‌المللی تسلط داشتند و تجربه حکومت‌های گذشته را داشتند و بر تاریخ  و آنچه در این کشور گذشته مسلط بودند به انزوا برند.
*چه دلیلی  برای این ادعای خودتان دارید؟
همان جریانی که امام را قبول نداشتند قصد این کار را داشتند  این افراد هم سیاسی بودند و هم فلسفه را می‌دانستند و امام با  بحث‌های فلسفی  آنها مخالف بودند آنها نیز با نظارت فلسفی امام  مخالف بودند ولی به دلیل اینکه نان را به نرخ روز می خورند سکوت کردند و موضع گیری سیاسی نکرده و بعضی‌هاشان درآن زمان  خانه‌نشین شدند.
مشخصا از چه جریانی صحبت می‌کنید ؟ آیا منظورتان حجتیه است؟
منظورم تنها  تفکر حجتیه نیست، یک عده تفکر به اصطلاح گری داشتند و الان هم هستند، همینها تلاش کردند که در جاهای حساس این مملکت در نقاط مختلفی که لازم است نفوذ و قدرت داشته باشند، اما مواضع  سیاسی نشان نمی دادند ، ظاهراً تقابل نمی‌کردند آنهایی که تقابل می‌کردند برکنار شده و خانه‌نشین شدند، به آنها کار ندادند و کسان دیگری نیز بودندکه اصلاً نیامدند واصلاً مواضع خود را اعلام نکردند بلکه با امام  همراهی کردند و آرام آرام محیطی ایجاد کردند تاآنچه را که می خواستند پیاده کنند و در واقع مشاورین امام (ره)را نفی و حذف کردند  و تبدیل به جریان خشونت طلبی شدند ، البته شنیده‌ام مرحوم طالقانی در جریان کردستان و جریان گنبد  ساعت‌ها با امام صحبت داشتند و بحث و صحبت می‌کردند، و زوایای مختلف را با ایشان کاملاً می‌شکافتند.
سال 57 تا شهریور سال 58 پدرم  دلسوزانه با امام صحبت می‌کردند و نکات و جنبه‌های مثبت و منفی را باز می‌کردند،
اولین ملاقاتی که با امام داشتید کی بود؟
اولین ملاقاتی که با امام داشتیم سال 57 درقم بود. من 2 بار امام را در قم دیدم بعد از فوت پدر بیشتر دیدم و مجلس هم رفتم.
خدمت امام که می رفتیم صحبت‌ها و مسائل مفصلی مطرح می شد که بحث  شورا‌های اسلامی هم در یکی از این دیدارها مطرح شد.
شما مطرح کردید؟
امام سؤال کردند از مرحوم پدر که به نظر شما چکار کنیم این مشکلات حل شود. ایشان گفتند که مردم را در سرنوشت خودشان مشارکت دهید و دخالت دهید  وقتی مردم احساس مسئولیت کنند دیگر با بی تفاوتی و بی مسئولیت با مسائل برخورد نمی‌کنند چون مال خودشان تلقی می‌کنند و امام گفتند برو پیاده کن و پدر گفت من مریض هستم و نمی‌توانم به‌هرحال آن موقع که آیت الله طالقانی می خواستند از خدمت امام مرخص شوند و به  سمت منزل خودشان بروند امام گفتند برو و حتما این طرح را پیاده کنید که ایشان سکوت کرد و تا موقعی که زنده بود پیگیری می‌کرد
وقتی پدرم به رحمت خدا رفت و خانواده امام تشریف آوردند من و یکی از اقوام خدمت امام در قم رفتیم و آنجا ایشان برای ما صحبتی داشتند و مطالبی را مطرح کردند و راجع به پدر صحبت‌هایی کردند ،حاج احمد‌آقا نقل می‌کرد آن شبی که طالقانی از دنیا رفت ومن مطلع شدم رفتم به امام بگویم که طالقانی فوت کرده نمی‌توانستم و جرات نمی‌کردم به اتاق بروم، آنقدر پشت درب اتاق ایستادم تا امام برای نماز از خواب بلند شدند ، وقتی بلند شدند من در را باز کردم رفتم تو و به ایشان گفتم .
من چند باری هم برای دیدن امام منزلشان رفتم و دیدمشان آنجا منزل یکی از اقوام مادر من بود که به امام داده بودند.ولی بعد از اینکه رفتند جماران چند بار ما خدمتشان رسیدیم هم دست‌جمعی و هم  تنها. دسته جمعی با نمایندگان مجلس رفتیم و هر وقت یا سفر  خارج می رفتیم و  گزارش می دادیم که در اجلاس‌ها چه خبر بود.
*شما فرمودید که بعد از فوت آیت‌الله طالقانی بیشتر امام را دیدید و ملاقاتهایی در ارتباط با مسائل زنان داشتید آن موقع فعالیت‌های  شروع شده بود در مورد مسائل زنان می‌خواستم ببینم آیا خاطره‌ای در این زمینه دارید ؟ نظر  امام در این موارد  چه بوده؟
یک موردی که من با ایشان صحبت کردم در مورد طلاق بود.  بحث طلاق و  افزایش آمار آن  مشکل‌ساز شده بود و باید قوانین و دستوراتی داده می شد برای اینکه اینطور راحت طلاق داده نشود و زندگی زن‌ها دچار خطر و مشکلات و  مسائل اقتصادی نشودوایشان بعد از ابراز نگرانی من   لبخند زد و به من  گفت اتفاقاً من در مسائل سفارش‌هایی را کردم.
*آخرین باری که امام را دیدید کی بود.
آخرین ملاقات ما فکر می‌کنم سال 59 بود ،من از یک  اجلاسی بر می گشتم و برا ی گزارش دادن خدمت امام رسیده بودم.
*پس 8 سال امام را ندیدید.
تنهایی نرفتم. آخرین بار که رفتم امام حال مساعدی نداشت و من خود امام را ندیدم تمام حرف هایم را روی یک نوار ضبط کردم و  به سید احمد آقا دادم که به امام بدهد.بعد از آن دسته‌جمعی با نمایندگان می‌رفتیم و شخصی نمی‌رفتم.
*سالگرد طالقانی که می‌شد نماینده ای  از ایشان پیش شما می‌آمد.
سالگرد پدر نه، نمایندگانی که می‌آمدند دست جمعی شرکت می‌کردند ولی خب همان سالی که پدرم فوت کردند خانواده امام آمدند منزل من البته فوت مادرم هم آمدند. اینها مهم نیست مهم آن جریاناتی که دست به کار شدند تا آنچه که هدف و به اصطلاح ایده شکل دادن و قوت دادن انقلاب بود به نفع خودشان تغییر دهند، این جریان بلاخره مدتی قدرت گرفت و یک کارهایی در این مملکت کرد در جاهای حساس ضرر های به دین و انقلاب زد و مردم را دین‌گریز کردند.
*امام در طول حیات‌شان متوجه این جریان شدند؟
آن فرمان 8 ماده‌ای برای چه بود؟ همین بود دیگر، آن فرمان 8 ماده‌ای را ایشان از روی همین اطلاعاتی که در مورد آن جریان ها به ایشان داده بودند فرمان 8 ماده ای را صادر کرد.
این فرمان 8 ماده‌ای بسیار عالی بود اگر اجرا می‌شد. منتهی با درایت افرادی مطلع، عاقل، حقوق‌دان، با سواد و کسانی که روش های برخورد با متهم را از نظر سیاسی و حقوقی بلد بودند نه هر کسی بنشیند و  برنامه‌ای بریزد.
*در بعد از انقلاب ما وارد فاز چریکی و شدیم وشرایط اضطرار  کشور‌ها پیش آمد و طبیعی است که هر حاکمیتی در این شرایط فضا رامی بندد در این شرایط سیستم اداره کشور ما چطور بود آیا امام فضا را به سمت مسدود شدن برد ویا نه چنین چیزی نشد و امام اعتقاد به آزادی بیان داشتند؟
من شنیدم که راجع به من به امام گفته بودند که اعظم طالقانی پشت تریبون صحبت‌هایی می‌کند و مطالبی را مطرح می‌کند امام در پاسخ آنها  گفته بود؛حرفش را می‌زند و یا در مورد داریوش فروهر امام او رامی‌شناخت ، فروهر در یک مقطعی در کردستان استان‌دار هم بود و امام نسبت به او محبت داشت و ما رفتارهای انسانی را از امام در برخورد با منتقدان خود دیده ایم .ایشان می گفتند کسی را که دستگیر می‌کنید حق ندارید یک سیلی به او بزنید. اگر متهم است می‌رود دادگاه محکوم می‌شود چرا کتک می‌زنید، نزنید.