روایت روحانی از داستان اتمی
دکتر حسن روحانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، گفت: آژانس باید نسبت به توسعه دانش هستهای در کشورهای مختلف و نظارت برفعالیتها، فعال باشد.
آمریکا و شوروی سابق این معاهده را تدوین کردند که به معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) معروف شد. اساس این معاهده این است که کشورهای دارای سلاح هستهای حق ندارند آن را در اختیار دیگران قرار دهند و کسانی که این تکنولوژی را ندارند نیز حق ندارند برای دستیابی به آن تلاش کنند.
ایران جزء 40 کشور اولی بود که این معاهده را در سال 1970 امضا کرد، گفت: کشورهای مخالف این معاهده بعضیها به این معاهده پیوستند و بعضی هم نپیوستند، بعضی از کشورها نیز به توان هستهای دست یافتند و بعضیها هم در زمینه صلحآمیز فعالیت کردند.
روی یک بخش از فعالیت هستهای، حساسیت خاصی وجود دارد که چرخه سوخت است؛ با اینکه این فعالیت کاملا صلحآمیز و مجاز است و طبق معاهده NPT نه تنها کشورها مجاز به فعالیت صلحآمیز هستند، بلکه کشورهای صنعتی وظیفه دارند به کشورهای درحال توسعه در این خصوص کمک کنند. جمهوری اسلامی ایران در طول 25 سال در زمینه فعالیتهای صلحآمیز هستهای همواره دچار مشکل بوده است و همواره بر خلاف تصورات بینالمللی نه تنها چیزی به ما ندادند بلکه تلاش هم کردند که چیزی هم در این خصوص در اختیار ما قرار نگیرد.
ما تقریبا با جواب منفی همه کشورهای غربی و شرقی مواجه شدیم، بنابراین تصمیم گرفتیم خودمان مستقلا در این زمینه فعالیت کنیم. اساس مشکل را خود کشورهای صنعتی به وجود آوردند و برای اینکه تکنولوژی هستهای کاملا در اختیار آنها باشد، مانع دستیابی دیگر کشورها به آن شدند. از سویی در مورد کشور مستقلی مثل ایران حساسیت بیشتر از سایر کشورهاست. اگر این کشور که 25 سال در محاصره اقتصادی بوده، بخواهد به تکنولوژی دست یابد، مطمئنا حساسیت روی آن بسیار است. غربیها ادعا میکردند که چون جمهوری اسلامی ایران نظامی ایدئولوژیک است، تصمیماتش در چارچوب پیمانهای منطقهای و بینالمللی نیست. بنابراین اگر این کشور بخواهد توانمند شود برای امنیت منطقهای خطرناک خواهد بود. لذا روی جمهوری اسلامی، همواره حساسیت خاص و ویژهای وجود داشته است.
آمریکاییها بعد از پایان جنگ ایران و عراق فشار مضاعفی را روی کشور ما آغاز کردند. لذا بعد از پایان جنگ از سال 67 یا 68 به بعد، فشار تبلیغی و سیاسی آمریکاییها بیشتر میشود و یکی از محورهای فشار آنها ادعای دستیابی ایران به سلاحهای کشتار جمعی است. در دوران کلینتون این تبلیغات خیلی بیشتر ادامه یافت تا اینکه جمهوریخواهان روی کارآمدند و بعد از 11 سپتامبر، حساسیتها روی این مسأله بیشتر شد، به نحوی که جمهوری اسلامی ایران تحت فشار ویژهای قرار گرفت. در مرداد سال گذشته، تبلیغات وسیعی علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز شد و به گزارش یک گروهک ضد انقلاب و اطلاعات و عکسهای ماهوارهای استناد شد، میگفتند ایران در اصفهان، اراک و نطنز مراکزی ایجاد کرده و مشغول تولید سلاح هستهای است. این تبلیغات روز به روز گستردهتر شد تا زمانیکه مدیرکل آژانس در مصاحبهای با CNN اعلام کرد جمهوری اسلامی ایران مشغول فعالیت در زمینه غنیسازی اورانیوم است.
آقای البرادعی در اسفند سال گذشته به ایران سفر و از نطنز، بازدید کرد. پس از آن، تبلیغات به شکل دیگری ادامه یافت و همزمان با اشعال عراق مواجه شدیم، اما از نیمه فروردین 82 تبلیغات وسیعی علیه ایران آغاز شد؛ اساس تبلیغات این بود که بعد از عراق نوبت کیست؟ کم کم این موج از آمریکا گذشت و به اروپا رسید و یک موج شبه بینالمللی علیه ایران آغاز شد که «اگر ایران میخواهد اورانیوم را غنی کند باید پروتکل الحاقی را بپذیرد». بعد از سال 1991 و ماجرای عراق مقررات جدیدی وضع شد که طبق آن کشورها نتوانند از فعالیت صلحآمیز به فعالیت غیرصلحآمیز کشیده شوند. لذا از همه کشورها دعوت کردند به این پروتکل بپیوندند.
در فروردین و اردیبهشت فشار آوردند که پروتکل را بپذیریم. با امضای این پروتکل، احتمال اینکه کشور بتواند از فعالیت صلحآمیز به سوی فعالیت غیرصلحآمیز برود غیرممکن است و روز به روز این فشار بر کشورها بیشتر میکنند. در کنار فشار آمریکا فشار اروپا نیز شروع شد. فرانسه و آلمان، اولین کشورهایی بودند که فعالیتهای تبلیغاتی خود را علیه ما آغاز کردند.
در هر اجلاسی ایران را مورد فشار قرار میدادند و کم کم به این نقطه رسیدیم که هر کشور صنعتی در مراودات تجاری خود میگفت که ایران حداقل باید پروتکل الحاقی را بپذیرد. نمونه واضح آن پروژه میدان نفتی آزادگان بود که ژاپنیها همکاری را به امضای پروتکل منوط کرده بودند. حتی بعضی از رؤسایجمهور کشورها در تماس تلفنی با آقای خاتمی ابراز نگرانی میکردند. در گزارش آژانس در خرداد امسال، 5 مورد به عنوان تخلف ایران مطرح شد مبنی بر این که ایران طبق تعهدات قبلی باید آنها را گزارش میداده، از جمله این تخلفات این بود که موادی را که ایران از چین در سال 1991 خریداری کرده، باید به آژانس اطلاع میداده است. همچنین فعالیتهای ایران برای تبدیل UF4 به UF6 و آزمایشهای ایران و اینکه پسماندههای آزمایشی باید دفن میشدند که به آژانس اطلاع داده نشده است.
در این میان، کارشناسان آژانس از نطنز نمونهگیری کردند و دستمالهای خاصی را به در و دیوار میکشیدند که این دستمالها در آزمایشگاه نشان میدهد کی و چگونه آزمایش هستهای انجام شده است. وقتی از نطنز نمونهگیری شد با یک نتیجه عجیب و غریب مواجه شدیم. آزمایش نطنز نشان داد که ایران غنیسازی را در سطح بالا انجام داده است. نمونههای آنها به این نتیجه رسید که در ایران آلودگی تا 80 درصد وجود دارد؛ این برای ما عجیب بود چون ما وارد این پروسه نشده بودیم.
یک موج جدید شروع شد که ایران فعالیتهای پشتپردهای دارد که در نهایت به اجلاس شهریور منجر شد و آژانس قطعنامهای علیه ایران تصویب کرد که در نوع خودش کمنظیر بود. در این قطعنامه ایران ملکف بود فوری پروتکل را بپذیرد، فوری تصویب و فوری اجرا کند. یک از مواد قطعنامه این بود که تحت ماده 18 پادمان قرار گیریم که راجع به کشورهایی است که فعالیتشان مورد تردید قرار میگیرد و اگر کشوری نتواند ادعای خود را اثبات کند باید پروندهاش به شورای امنیت برود.
در این قطعنامه به ایران تکلیف کردند که فعالیت غنیسازی خود را باید تعلیق کند اما ما نمیتوانستیم این قطعنامه را بپذیریم و قبول کنیم و در نتیجه آن را رد کردیم که این باعث نگرانیهای زیادی در سطح منطقه و از جمله در داخل ایران شد که اگر به تبلیغات و مطبوعات خودمان برگردیم، بعضیها میگفتند باید محکم بایسیتم و بعضیها هم میگفتند باید راه چارهای اندیشید؛ اگر دنیا بخواهد به زور چیزی را به ما تحمیل کند میایستیم و هزینه آن را پرداخت میکنیم؛ در این شرایط ایران ناچار بود تصمیمی اتخاذ کند. انفعال یا فعال شدن برای ایستادگی بدون توجه به سازوکارها و مقررات بینالمللی، خروج از انفعال با راهحل سیاسی و حقوقی سه راه پیش روی ما بود.
تردیدی نبود که آمریکاییهای میخواستند پرونده ما را به شورای امنیت ببرند و حداقل تصمیم شورای امنیت چیزی شبیه عراق بود یعنی بازرسان سازمان ملل هر جا که بخواهند وارد شوند و بازرسی کنند. نظام تصمیمگرفت راهحل سوم را انتخاب کند. بنابراین در جلسه سران نظام تصمیمگیری شد که در این زمینه با اروپا وارد مذاکرده شویم. یکی از بحثها این بود که با سه کشور اروپایی که برای ما نامه نوشته بودند وارد مذاکره شویم. در نهایت سه وزیر اروپایی را به تهران دعوت کردیم. در این مذاکرات خط قرمزهایی داشتیم که آن را نظام تعیین کرد و عزت و منفعت را شرط اصلی قرار داده بود.
این سه وزیر جزو بانیان قطعنامه شهریورماه و جزو رایدهندگان علیه ایران بودند. اولین شرط ما این بود که قطعنامه را نپذیریم اما حاضر بودیم مقررات بینالمللی را مبنای بحث قرار دهیم. آنها معتقد بودند جمهوری اسلامی ایران باید پروتکل الحاقی را بیقید و شرط بپذیرد، اما ما معتقد بودیم باید پروتکل را با درکی که خودمان داریم، بپذیریم. بحث سوم ما این بود که پرونده ایران باید در داخل آژانس حل و فصل شود، نه بیرون از آژانس. مورد دیگر این بود که بر فرض پذیرفتن پروتکل باید مسیر قانونی طی شود و آنها باید قبول کنند که جمهوری اسلامی باید از حقوق استفاده صلحآمیز خود برخوردار شود.
موضوع دیگر محل بحث این بود که ما میگفتیم تعلیق را داوطلبانه برای زمان محدودی بپذیریم و الزام را به هیچ وجه قبول نخواهیم کرد. مسأله امنیت مساله بسیار مهمی است. مذاکرهای که در ایران داشتیم، طولانی، سخت و مستمر تا بعد از ظهر و بدون وقفه صورت گرفت. جمهوری اسلامی ایران در چارچوب عزت و مواردی که نظام مشخص کرده، با سه کشور اروپایی به توافق رسید که در بیانیه تهران به صراحت مورد توافق قرار گرفت و هر دو طرف قولهایی را برای اعتمادسازی دادند و تحت آن بیانیه تهران صادر شد.
پس از پذیرفتن ایران، بحثهایی از جمله اینکه چرا با اروپا مذاکره کردید و اینکه به هیچ عنوان نباید پروتکل الحاقی را بپذیریم زیرا محدودیت ایجاد میکند و هر وقت که بخواهند وارد ایران شده و بازدید میکنند، مطرح شد. دلیل پذیرش پروتکل را داد و ستد بین دنیا است. ما کنوانسیون شیمیایی را نیز قبول کردیم و صدها قلم مواد شیمیایی وارد کشور میشود، آیا میشد آن را نپذیرفت و صدها صنعت شیمیایی و کارخانه را خواباند؟
ملت ایران و مسؤولان در قدم مقدماتی خود این تصمیم را اتخاذ کرد و ما بعد از توافق با سه کشور اروپایی با یک آرامش در فضای بینالمللی و داخلی مواجه شدیم، تمام قراردادهایی که به واسطه این پروتکل به تعویق افتاده بود نیز به جریان افتاد.
در اجلاس نوامبر آمریکاییها با تمام قدرت آمدند و گفتند که باید پرونده ایران به شورای امنیت برود ولی این سه کشور در مقابل آنها ایستاده و مقاومت کردند. در آذرماه در اجلاس حکام جمهوری اسلامی نشان داد که در سیاست خارجی و تصمیم خود موفق بود و یک گام مهم پیش گذاشته و از لحاظ افکار عمومی و صحنه سیاسی، آمریکاییها دچار شکست شدند. در طول 25 سال همیشه احتمال وجود توطئه از سوی آمریکاییها وجود داشته است که اگر اقدام فعالانه نظام جمهوری اسلامی نبود، پرونده ایران به شورای امنیت میرفت و موجب ایجاد مشکلات و هزینههایی میشد. روحانی پیوستن به پروتکل الحاقی را تصمیم کل نظام عنوان کرد و گفت که تصمیم درستی اتخاذ شده است.
تا امروز جمهوری اسلامی ایران، از یکی از توطئههای آمریکا عبور کرده و ما فکر نمیکنیم دیگر آمریکا قادر باشد پرونده ما را به شورای امنیت ببرد، خودشان نیز در اجلاس آخرشان این مسأله را اعلام کردند.
عضو مجمع تشخیص مصلحت رسیدن به جایی که پرونده ایران از دستور کار به طور کامل خارج شود را از اهداف پیش روی ایران عنوان کرد.
پذیرش دنیا برای ورود ایران به باشگاه هستهای جهان از اهداف مهم کشور است. اگر جمهوری اسلامی ایران جزو کشورهایی بشود که میتواند چرخه سوخت داشته باشد که پذیرش آن برای دنیا بسیار سخت است، اراده ملت ما، ما را به این نقطه خواهد رساند. تا کنون آنچه به دست آوردهایم در سایه اجماع ملی بوده و هیچ گروه و جناحی قادر به انجام این کار عظیم نبوده است. ادامه این کار نیز احتیاج به اجماع ملی دارد و این مسأله تا امروز سیاسی و جناحی نشده و همچنان نیز نباید جناحی و سیاسی شود که اگر بشود نمیتوانیم موفق شویم؛ زیرا هنوز راه زیادی را برای رسیدن به هدف در پیش داریم. آمریکا با مطرح کردن بحث جنجالی هستهای میخواست یک تهدید برای کشور ما به وجود آورد که معتقدم با کار با اروپا میتوانیم این تهدید را به فرصت تبدیل کنیم. که ما در مسائل هستهای که به وجود آمده، باید بتوانیم تا نهایت عبور کنیم و تهدیدها را تبدیل به فرصت سازیم. خود اروپاییها میگویند ادامه این روند ممکن است ایران را به یک نقطه مهم در رابطه با اروپاییها برساند.
ما در چشمانداز 20 ساله میخواهیم از نظر اقتصادی علمی در منطقه اول باشیم. برای رسیدن به این هدف نیاز به تکنولوژی داریم و آن نیز به تفاهم و کار با اروپا نیاز دارد و در این چند ماه کار با آنها، هم ما و هم اروپاییان، همدیگر را شناختیم.