روحانيون مبارز ؛ از آغاز تا انجام

تجربه مجمع روحانيون مبارز در آسيب شناسي سياسي احزاب امروز ايران اگرچه تلخ ولي بسيار آموزنده است. آموزنده از آن جهت كه گروهي را نشان مي دهد كه زماني رقيبان را به بهانه اسلام آمريكايي از صحنه حذف مي كردند و حال خود به تريبون رسمي آمريكا در كشور بدل شده اند. گروهي كه ...
در فتنه سال 88،با دروغ بزرگ تقلب شهد شيرين انتخابات حماسي بر كام ملتي تلخ شد كه با حضور بيش از 80 درصدي خود نصاب تازه اي را در سلسله انتخاب هاي ملي پديد آورده بودند. دراين مقال قصد آن را نداريم كه به بررسي ابعاد اين فتنه بزرگ بپردازيم بلكه غرض نگارنده آن است كه به مطالعه موردي يكي از بازيگراني بپردازد كه با اتكا به سوابق طولاني خود چه در دوران پيروزي انقلاب و چه بعد از آن درمقابل امام امت قرارگرفته و به نوعي رهبري جريان فتنه را ايفا كرد.

از سر بر ستون تا تيشه بر ستون

عصر همان روزي كه روح بنيانگذار جمهوري اسلامي به ملكوت اعلي پر كشيد تعدادي از سران و تاثيرگذاران در امور كشور در اندروني بيت امام جمع شده بودند تا از صحت خبري كه از ساعاتي پيش دهان به دهان مي گشت مطلع شوند. آنان به خود اين اميد را مي دادند كه شايد اين خبر شايعه اي بيش نباشد ولي... در ميان آنان كه بيشتر ناآرامي مي كرد شيخي عمامه به سر بود كه سر بر ستون مي كوبيد و ناله امام كو سر مي داد. ايرانيان وقتي تصاوير ضبط شده آن شب را از رسانه ملي ديدند به واقعيت راستين اين مرد پي بردند.از آن زمان كه شيخ مهدي كروبي سر بر ستون بيت امام كوبيد و نداي امام كو سر داد بيست سال نگذشته بود كه وي اين بار تيشه برداشت و بر ستون هاي همان انقلابي زد كه امام رهبرش بود و وي بارها براي پيروزيش به زندان افتاده بود. مهدي كروبي زماني دبيركل تشكلي بود كه بزرگترين افتخار خود را حركت در مسير امام مي دانست و بر اين قائل بود كه اسلام ناب محمدي لباسي است كه بر قامت آنان دوخته شده و ديگران را در اين لباس سهمي هرچند كوچك نيست.عده اي آنچه كه اينك بر سر مجمع روحانيون آمده را تحولات نيز نمي دانند بلكه آن را تغييرات ماهيتي اعضا از اهداف اوليه گروه خود به حساب مي آورند و اين اميد را دارند كه اعضاي اصيل و ثابت قدم اين گروه سياسي بتوانند براساس سياست هايي كه مجمع براي آن به وجود آمده جمع شوند، دگرديسان را خلع و به پاكسازي درون بپردازند، اگرچه اين نظريه اميدواران چنداني ندارد.اما تجربه مجمع روحانيون مبارز در آسيب شناسي سياسي احزاب امروز ايران چه اندازه مفيد است. اين تجربه اگرچه تلخ ولي بسيار آموزنده است. آموزنده از آن جهت كه گروهي را نشان مي دهد كه زماني رقيبان را به بهانه اسلام آمريكايي از صحنه حذف مي كردند و حال خود به تريبون رسمي آمريكا در كشور بدل شده اند. گروهي كه زماني خود را طرفدار و مطيع ولي فقيه مي دانستند و دستور مي دادند تصاوير مطرودين از جانب امام از ديوارها و گوشه وكنار كشور جمع شود ولي امروز در آغوش و هم آغوش همان مطرودين شده اند. اسلام آمريكايي شعار يا بهانه انقلاب اسلامي ايران تحولات عميقي را نه تنها در سطح كشور كه در جهان اسلام ايجاد كرد تحول در گفتار، ادبيات،عملكردها و اصطلاحات. هر انقلابي با خود اصطلاحاتي مي آورد و اصطلاحاتي را مي برد. برخي را مطرح مي كند برخي را نابود و سر به نيست گو اينكه اين اصطلاح اصلادر قاموس سياسي آن كشور مطرح نبوده است.

اسلام آمريكايي از جمله اين اصطلاحاتي بود كه در ادبيات سياسي اوايل انقلاب معاني مختلفي از آن برداشت مي شد. اين اصطلاح در چهارساله نخست پيروزي انقلاب در برابر مرتجعين منطقه و يا سران كشورهاي عربي استفاده مي شد. اين كشورها به دليل حمايت بي چون و چرا از منافع غرب به ويژه آمريكا در منطقه و نيز ترس عميقشان از صدور انقلاب اسلامي و به حق از جانب امام و ملت با عنوان مسلمانان آمريكايي و يا حاميان اسلام آمريكايي لقب گرفتند. تبلور مبارزه اين دو نوع اسلام و يا به عبارت دقيق تر اسلام ناب محمدي با اسلام آمريكايي را در حج مي توانيم شاهد باشيم. موسوي خوئيني ها از اعضاي برجسته مجمع روحانيون مبارز درسال 64 زماني كه توسط امام به عنوان سرپرست حجاج ايراني به مكه رفته بود در تظاهراتي كه به عنوان مراسم برائت از مشركين برگزار شد، حجي كه خالي از روح عبوديت حق باشد را حج آمريكايي ناميد. موسوي خوئيني ها در آن زمان گفته بود: «حج اگر روح عبوديت حق در آن نباشد و عبادت طاغوت باشد، حج آمريكايي است... اگر در حج حقيقتا رمي شيطان كرد، حج ابراهيمي وگرنه حج آمريكايي است»1

اين اصطلاح بعدها در برابر افراد ديگري نيز به كار برده شد و مصاديق ديگري نيز پيدا كرد. اين بار نه مرتجعين عرب كه دوستان و هم سنگران سابق و ياران كنوني به بهانه اينكه تفكراتشان همان تفكرات اسلام آمريكايي است. بايد به اين نكته اشاره داشت كه در ادبيات امام خميني تنها سران مرتجع كشورهاي عرب نبودند كه متصف به عنوان اسلام آمريكايي مي شدند بلكه بررسي بيانات امام نشان دهنده اين واقعيت است كه آن حضرت برخي جريانات سياسي داخل كشور را نيز مومنيت به اسلام آمريكايي مي دانستند.امام اسلام آمريكايي به معناي دوم را اين گونه تبيين مي كنند: «مردم شجاع يران با دقت تمام به نمايندگاني راي دهند كه متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئوليت كنند، و طعم تلخ فقر را چشيده باشند، و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمين، اسلام مستضعفين، اسلام رنجديدگان تاريخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاك طينتان عارف، و در يك كلمه، مدافع اسلام ناب محمدي- صلي الله عليه و آله وسلم- باشند. و افرادي را كه طرفدار اسلام سرمايه داري، اسلام مستكبرين، اسلام مرفهين بي درد، اسلام منافقين، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان، و در يك كلمه، اسلام آمريكايي هستند طرد نموده و به مردم معرفي نمايند.» 2

برداشت مجمع روحانيون از سخنان بنيان گذار جمهوري اسلامي اين گروه را بر آن داشت تا با اين بهانه مخالفين و رقباي سياسي خود را از مصادر كليدي نظام از جمله مجلس شوراي اسلامي حذف كنند. با بررسي مواضع اعضاي اصلي مجمع روحانيون مبارز به نظر مي رسد كه سياست تاكيد بر شعار اسلام آمريكايي و استفاده از اين شعار براي بيرون راندن رقيب نوعي سياست كارا براي اين افراد و به عنوان وسيله اي كه آن زمان كارايي داشته به كار برده شده است. از اين رو مي توان علت ظهور و سقوط احزاب جريانات و حتي نظام هاي سياسي را همين اعتمادهاي اشتباه بر سياست ورزي هايي دانست كه زماني به درد مي خورند و زماني ديگر بي اثر مي شوند. موسوي خوئيني ها در تاريخچه سياست ورزي خويش انشعاب از جامعه روحانيت را نتيجه كشمكش افرادي مي دانست كه گروهي معتقد به اسلام ناب محمدي مورد تاييد امام هستند و عده اي ديگر نه به زبان بلكه به عمل اهداف اسلام آمريكايي را دنبال مي كنند. او با اين ادعا و بهانه نامه رضايت امام بر انشعاب اين دسته از روحانيون از جامعه روحانيت را گرفت و با روحانيوني هم فكر همچون مهدي كروبي و محمد خاتمي مجمع روحانيون را بنا نهاد و از هرگونه تلاش براي ايجاد تفاهم و وحدت جلوگيري كرد.علي اكبر ناطق نوري دراين زمينه مي گويد: «[ در آن جلسه] آقاي هاشمي صحبت كردند و گفتند اصلاجدا شدن آقايان كار عاقلانه اي نبود و بايد با يك برنامه قضيه حل شود.» در اينجا آقاي موسوي خوئيني ها بحثي كرد كه اصلابساط جلسه را به هم ريخت؛ تا آنجا كه به ياد مي آورم، ايشان گفتند: «آقايان مي گويند ما اختلاف مبنايي و ريشه اي نداريم، اينها حرف هاي بي خودي است؛ اصلااختلافمان با آقايان مبنايي است.» اين صحبت ها همه را كسل كرد. البته مقداري هم آقاي خاتمي صحبت كردند، اما صحبت هاي آقاي خوئيني ها افراد را خيلي متاثر كرد. 3

در مورد ولايت پذيري نيز همين موضوع مطرح است. با بررسي بيانات و بيانيه ها و سخنان اعضاي مجمع روحانيون در زمان حضرت امام عبارت خط امامي بودن و منحصر نمودن اين وصف بر خويشتن بيشتر به چشم مي خورد. اين شدت و حدت در ولايت پذيري گاه رنگ و بوي افراط عملي نيز مي گرفت مانند آنچه كه رحيميان (از اعضاي سابق مجمع روحانيون مبارز) در مورد عملكرد مجمع در قبال نامه امام به منتظري به آن اشاره مي كند:«در قضيه آقاي منتظري، مجمع محكم تر و شفاف تر از ديگران به دنبال امام حركت كرد؛ نمونه آن، نامه اي بود كه آقايان كروبي و روحاني و امام جماراني خطاب به آقاي منتظري نوشتند و الان در دسترس هست. نمونه ديگر آن، يكي از اعضا كه آن زمان فرمانده كميته بود، رنجنامه مرحوم حاج احمدآقا را در سطح وسيعي چاپ و منتشر كرد و ديگري كه رابطه نزديكي با مجمع داشت، با صدور نامه 6/1/68 امام در مورد آقاي منتظري، حتي يك شب را تحمل نكرد و شبانه براي برداشتن تصاوير آقاي منتظري ضايعاتي را هم به بار آورد!»4

اين گروه با معرفي آيت الله خامنه اي به عنوان رهبر آينده نظام در شوك عجيبي فرو رفت، از يك سو تاكنون بر ولايت پذيري تاكيد كرده و ولايت مطلقه فقيه را يكي از مولفه هاي بارز اسلام ناب محمدي معرفي كرده بودند و از ديگر سو امروز و با تغيير مصداق نقاب تزوير را به سويي نهاده بودند. رجوع به خاطرات سال 68 هاشمي بسياري ازواقعيت ها را به خوبي نشان مي دهد و شايد در اين خاطرات بتوان ريشه هاي فتنه 88 را به خوبي رديابي كرده و از لحاظ روانشناسي برخي اقدامات را به بررسي نشست. بعد از آن كه رهبر معظم انقلاب آيت الله يزدي را به سمت رئيس جديد قوه قضائيه منصوب مي كنند اعتراض ها شروع مي شود يكي از معترضين موسوي خوئيني ها است! او خود را شايسته اين سمت مي دانست و معتقد بود بايد رئيس قوه قضائيه شود و شايد اين براي خوانندگان محترمي كه اين سطور را مي خوانند عجيب به نظر آيد ولي واقعيت دارد.

هاشمي به مخالفت موسوي خوئيني ها در خاطرات 30مرداد سال 68 اين گونه اشاره مي كند: «آقاي موسوي خوئيني ها آمد. خودم ايشان را خواستم. درباره شغل آينده اش صحبت شد. از رهبري رنجيده، به خاطر اينكه ايشان را رئيس قوه قضائيه نكرده است. گفتم آيت الله خامنه اي مايلند در دفتر خودشان كاري به ايشان واگذار نمايند، نپذيرفت و گفت بنا دارد با انتخابات ميان دوره اي به مجلس برود. پيشنهاد همكاري با نهاد رياست جمهوري را هم دادم. گفت اگر بنا شد كاري بپذيرد، اين را مي پذيرد.» دلگيري موسوي خوئيني ها از رهبري به اين دليل كه چرا او را به رياست دستگاه قضا انتخاب نكرده اند و عدم تمايل وي براي فعاليت در دفتر رهبر معظم انقلاب بنا به گفته هاشمي را اگر كنار خاطره اي ديگر از هاشمي بگذاريم نتيجه جالب تري نيز مي توان گرفت.

هاشمي در خاطرات روز 26 مرداد مي نويسد: آقاي [مهدي] كروبي [رئيس مجلس شوراي اسلامي] آمد... از انتصاب آقاي [محمد] يزدي [رئيس قوه قضائيه] ناراضي اند، همچنين از وضع دفتر آيت الله خامنه اي كه به عقيده آنها بيشتر از نيروهاي محافظه كار استفاده مي شود6. از سويي كروبي معترض نحوه چينش دفتر رهبر انقلاب است و از سوي ديگر موسوي خوئيني ها هم گروه و دوست ديرينه كروبي از فعاليت در اين دفتر بنا به ادعاي هاشمي طفره مي رود و اين پيشنهاد را نمي پذيرد!

از كلام خود دور نيفتيم، اين گروه اگرچه با انتخاب آيت الله خامنه اي به عنوان رهبر آينده نظام اسلامي دچار يك نوع شوك شديد شد ولي در اندك فاصله اي بعد از ارتحال امام با رهبري جديد بيعت كرد و وفاداري خود را به آرمان هاي امام در اطاعت از ولايت مطلقه فقيه آن هم در ظاهر نشان داد!در قسمتي از بيانيه بيعت روحانيون مبارز آمده است: «مجمع روحانيون مبارز تهران به همه مسئولان لشكري و كشوري و همه فرماندهان نظامي و انتظامي و ارگانها و نهادها و علما و روحانيون سراسر كشور و به همه اقشار مختلف و به ملت شهيدپرور ايران با كمال ادب و برادري توصيه مي كند كه از رهبر جمهوري اسلامي ايران كه در طول ساليان دراز همواره مورد تاييد و اعتماد بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران رضوان الله تعالي عليه بودند، براي ادامه راه آن قائد عظيم الشان با همه توان حمايت كنند و به فتواي آن حضرت، اطاعت از رهبر منتخب خبرگان را وظيفه شرعي خويش بدانند و با وحدت و يكپارچگي بر اين رهبري، طمع و اميد دشمنان داخلي و خارجي را قطع كنند و رضايت و خشنودي روح پاك هميشه ناظر امام را تحصيل نمايند.»7

البته اين نوع بيانيه ها در سالهاي بعد نيز ادامه داشته است به عنوان نمونه بيانيه مجمع روحانيون در حمايت از مواضع رهبري در قبال آمريكا ديدني است: امروز اين ملت سرافراز ايران اسلامي است كه از زبان گوياي رهبر معظم خود حضرت آيت الله خامنه اي مدظله كه نگاهبان امين و صالح ميراث خميني بزرگ است با قاطعيت عزم خلل ناپذير خود را بر ادامه مبارزه با آمريكا و نفي امكان برقراري «رابطه» با شيطان بزرگ اعلام مي دارد تا بار ديگر دنيا به تداوم و توانمندي انقلاب اسلامي شهادت دهد8.

چند سال مي گذرد، روحانيون مبارز بعد از چند انتخابات و با رد صلاحيت تعدادي از وابستگان و اعضاي خود در برخي برهه ها فاصله خود از نظام را علني مي كنند و بيانيه هايشان در دفاع از نظام اسلامي و ركن ركين آن يعني ولايت فقيه صراحت خود را از دست مي دهد و كار بدانجا مي كشد كه بيانيه مجمع روحانيون براي تظاهرات 30 خرداد 88 در خروجي رسانه هاي خبري داخل و خارج كشور قرار مي گيرد و بدين ترتيب حلقه جدايي روحانيون از نظام اسلامي و تبديل اين گروه به يك تشكل برانداز كامل مي شود.اقدام مجمع روحانيون در فراخوان عمومي براي شركت در يك تظاهرات غيرقانوني تقابل صريحي با نظرات و فرامين صريح رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه بود. بي شك آن چه كه رهبر عزيز انقلاب در نماز جمعه تاريخي 29 خرداد 88 از آن سخن گفت تبيين سياست هاي كلي نظام در برخورد با حوادث پيش رو بود و حتي با تعاريف حداقلي نيز بايد بگوييم كساني كه بعد از آن سخنان دست به شورش هاي خياباني و يا دعوت مردم به تجمعات خياباني كردند ضدولايت فقيه محسوب و از كشتي نظام پياده شده اند.

رهبر معظم انقلاب در بخشي از بيانات خود با هشدار به سران گروه ها و جريان هاي سياسي كه بي شك مجمع روحانيون مبارز يكي از مصاديق آشكار آن محسوب مي شد فرمودند: «آن كساني كه به يك نحوي يك نوع مرجعيتي در افكار مردم دارند؛ از اين سياسيون و روساي احزاب و كارگردانان جريانات سياسي، و يك عده اي از اينها حرف شنوي دارند، اينها بايد مراقب رفتار خودشان باشند؛ خيلي بايد مراقب گفتار خودشان باشند. اگر آنها افراطي گري كنند، دامنه اين افراطي گري در بدنه مردم به جاهاي بسيار حساس و خطرناكي خواهد رسيد كه گاهي خود آنها ديگر نمي توانند آن را جمع كنند، كه ما نمونه هايش را ديده ايم. افراط وقتي در جامعه به وجود آمد، هر حركت افراطي به افراطي گري ديگران دامن مي زند.اگر نخبگان سياسي بخواهند قانون را زير پا بگذارند، يا براي اصلاح ابرو، چشم را كور كنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خون ها و خشونت ها و هرج و مرج ها، آنهايند. من به همه اين آقايان، اين دوستان قديمي، اين برادران توصيه مي كنم بر خودتان مسلط باشيد؛ سعه صدر داشته باشيد؛ دستهاي دشمن را ببينيد؛ گرگهاي گرسنه كمين كرده را كه امروز ديگر نقاب ديپلماسي را يواش يواش دارند از چهره هايشان برمي دارند و چهره حقيقي خودشان را نشان مي دهند، ببينيد؛ از اينها غفلت نكنيد»9

اما متاسفانه «اين دوستان قديمي!» به توصيه هاي امام خويش گوش نسپرده و عملارهنمودهاي ايشان را «فصل الخطاب» ندانسته و بر تداوم راه خطاي خويش تاكيد كردند و در حالي كه انتظار مي رفت بعد از ظهر جمعه خبر لغو تجمع غيرقانوني مجمع روحانيون مبارز در صدر خبرها قرار گيرد، سكوت معنادار اين مجمع، دل ملت مسلمان را به درد آورد. و با وجود اينكه رهبر معظم انقلاب در سخناني صريح و روشن، معترضان به نتيجه انتخابات را به حركت در مسير قانوني و خودداري از «زورآزمايي و اردوكشي خياباني» توصيه كرده بود، مجمع روحانيون مبارز به دبيركلي محمد خاتمي تا ساعات پاياني منتهي به اين تجمع غيرقانوني در روز شنبه (30 خرداد) تلاشي براي لغو اين برنامه نكرد. مجمع روحانيون مبارز در حالي بر برگزاري اين اجتماع غيرقانوني در روز شنبه اصرار داشت كه حتي موضع گيري و هشدار آشكار شخصيت هاي سياسي و مذهبي هم نتوانست مجمع روحانيون را از برگزاري اين مراسم منصرف كند. از صبح روز شنبه كه اين موضوع به خبر اول سايت ها تبديل شد، گمانه زني هايي درباره احتمال لغو اين راهپيمايي نيز در كنار آن خودنمايي مي كرد، اما با گذشت چند ساعتي از اين گمانه زني ها، خبري از تصميم مجمع به گوش نرسيد.

برخلاف اعتقاد برخي از اعضاي مجمع، تعلل سوال برانگيز دبير اين تشكل هم چنان ادامه يافت تا اينكه آشوبگران آرايش نهايي خود را براي ضربه زدن بر پيكره «امنيت شهر» چيدند. در اين هنگام بود كه ناگهان خبري فوري بر پيشاني سايت ها و خبرگزاري ها نشست: «راهپيمايي امروز مجمع روحانيون لغو شد» اما ديگر دير شده بود چرا كه همه چيز براي خلق يك شرايط غيرعادي مهيا گرديده بود. ساعاتي بعد، اخبار اندوه بار از آشوب و اغتشاش، يكي پس از ديگري، خيابان آزادي را براي مردم دورترين نقاط كشور نيز به تصوير كشيد. آنچنان كه منابع رسمي گزارش دادند، علاوه بر خسارت هاي ميلياردي به اماكن خصوصي و عمومي و به آتش كشيده شدن مسجد لولاگر در نزديكي خيابان آزادي، توسط عناصر مسلح منافقين و اشرار، 10 تن از شهروندان به ضرب گلوله كشته و 100 نفر نيز زخمي شدند و اين در حالي بود كه جانشين نيروي انتظامي اعلام كرد اين نيرو به هيچ وجه از سلاح گرم استفاده نكرده است.بيانيه لغو تجمع غيرقانوني مجمع روحانيون كه ساعت ها معطل امضاي دبير مجمع مانده بود، را شايد بتوان تلاشي تلقي كرد براي خالي كردن شانه از بار مسئوليت و پيامدهاي آشوبي كه خيابان آزادي را در خود فرو برد!

البته تكليف اين نوع رفتارهاي مشكوك، پيش از اين از سوي رهبر معظم انقلاب مشخص شده بود. آيت الله خامنه اي در جمع ميليوني نمازگزاران تهران با بيان اينكه «اگر نخبگان سياسي بخواهند قانون را زير پا بگذارند، خواسته يا ناخواسته، مسئول خون ها، خشونت ها و هرج و مرج ها خواهند بود»، تكليف «فرماندهان آشوب ها» را به وضوح روشن كرده بودند.

چرخ پوپوليسم ارابه ران را زير مي گيرد

اين سوال م كه «چرا گروهي كه مشخصه اصلي آن در دهه ابتدايي انقلاب گرايش شديد به رفتارهاي راديكالي و تند، تجويز دين حداكثري و محدود كردن قلمرو آزادي ها و حقوق شهروندي، دفاع از دولت حداكثري و مخالفت با خصوصي سازي، دفاع از محرومان و اقشار آسيب پذير و طرفداري از عدالت اجتماعي، استكبارستيزي و ...بود حال تبديل به گروهي شده است كه نه تنها حكم ولي فقيه را فصل الخطاب نمي داندبلكه در مقابل بيانات صريح رهبري در ممنوعيت اردوكشي هاي خياباني مردم را به اغتشاش دعوت و تشويق مي كند؟»از منظرهاي متفاوتي مي توان به اين سوال پاسخ گفت . اگر چه هيچ يك از اين پاسخ ها در نوبه خود پاسخي جامع و مانع براي توضيح چرايي زاويه دار شدن مواضع روحانيون مبارز از دهه 60 تا كنون محسوب نمي شوند ولي هركدام زاويه اي از اين تشكيل زاويه را پوشش مي دهند .

1 - نفاق سازماني از ابتداي تشكيل مجمع روحانيون تا به امروز

برخي نظريه پردازان سياسي كشور بر اين عقيده اند كه اصولا در مواضع مجمع روحانيون تغييري ايجاد نشده است . اين گروه با مواضع و نظريه هاي سياسي خود زنده نيست بلكه مجمع و وفاداران به آن كه حلقه هاي مركزي مجمع روحانيون را تشكيل مي دهند با اهداف و غايات خود زنده اند و هر زمان كه رسيدن به هدف اتخاذ سياستي را ايجاب كند آنها آن سياست را به كار مي برند و موضع گيري خود را تغيير مي دهند .زماني تاكيد بر استكبار ستيزي و زماني ديگر تاكيد بر تنش زدايي.زماني اقتصاد تقسيمي و زماني اقتصاد باز ، زماني فصل الخطاب بودن رهبري و زماني قيام در برابر ولي فقيه ....اين سياستها تناقضات در مواضع قديم و جديد نيست بلكه حكايت از نوعي سياست ورزي سازماني دارد . طرفداران اين نظريه معتقدند كه بهانه اسلام امريكايي براي بيرون راندن حريف از صحنه سياسي پشتوانه اعتقادي و مذهبي نداشته و بهانه و حربه اي بيش نبوده است .

ابراهيم اصغر زاده از دانشجويان تسخير كننده لانه جاسوسي و عضو شوراي سردبيري روزنامه سلام در اين زمينه مي گويد :

اين حربه يك تيغ دودم بود و ما توجهي به اين مساله نداشتيم...ما در آغاز مجلس سوم آنچنان از اسلام ناب محمدي يك بت ساختيم و لباس اسلام آمريكايي را بر تن تمام مخالفان خودمان پوشانديم، در انتخابات مجلس چهارم هم عده ديگري همين لباس را بر تن ما پوشاندند. ما شديم ملقب به طرفداري از اسلام آمريكايي و حالا منتقدان ما طرفدار اسلام ناب بودند. چرخ پوپوليسم گاهي ارابه ران را هم زير مي گيرد و ما به اين مساله بي توجه بوديم. پاشنه آشيل ما در مجلس سوم همين جا بود. ما نبايد جريان ميانه را از خودمان مي رانديم چراكه حذف آنها مي توانست موجب راديكاليزه شدن فضا شود10.

در مورد طرفداري از ولايت فقيه نيز اين تشكل اسير همان سياست ورزي هدف گرا شده بود . برخي معتقدند كه سران روحاني گروه در مخيله خود براي امام عمر كوتاهي را تصور كرده بودند.مجمع روحانيون در رده بالاي تصميم گيري خود به اين نتيجه رسيده بودند كه بعد از امام مي توان با مقدمه چيني هايي كه از ايام قبل از رحلت امام شروع شده بود رهبري كشوررا به شخصيتي چون موسوي خوئيني ها و يا يكي از مراجع تقليد آن زمان كه مورد تاييد مجمع بوده سپرد . اين افراد به اين جمع بندي رسيده بودند كه با بيرون را نده شدن رقيبان با اتهاماتي چون طرفداري از اسلام امريكايي ديگر مجالي براي رقيب در بحث رهبري وجود نخواهد داشت.

از اين رو مي توان نوع رفتار و تندروي برخي از اعضاي مجمع روحانيون و خوشحالي آنها در قضيه عزل آيت الله منتظري را درك نمود .آري روحانيون مبارز در آن برهه تاريخي آيت الله منتظري كه از يك منظر بيشترين« اين هماني» را با آنها داشت رقيب خويش مي پنداشتند و به آينده سياسي وي نيز اميد چنداني نداشتند. از اين روست كه بعد از بركناري منتظري توسط امام تا صبح نشده عكسهاي وي را از ادارات و مدارس جمع كردند .

روايت حجت الاسلام والمسلمين رحيميان عضو وقت مجمع روحانيون مبارز از اين رفتار شنيدني است:«يكي از افرادي كه رابطه نزديكي با مجمع داشت بعد از صدرور نامه 1/6/68 امام همان شبانه براي برداشتن تصاوير آقاي منتظري اقدام كرد و ضايعاتي هم به بار آورد»11.

رحيميان كه خود در سالهاي آغازين فعاليت مجمع روحانيون مبارز در جلسات شوراي مركزي مجمع شركت مي كرده و از نيات، فكر، اهداف و روش هاي عناصر اين جريان و جريان هاي همگرا- كه روزي خط امامي، روزي اصلاح طلب، روزي تغييرطلب و روزي سبز خوانده شده اند- خبر دارد، در مصاحبه با نشريه پنجره به «خط نفاق» در اين جريان اشاره مي كند .خط نفاقي كه از يك سو با داعيه خط امامي، حضرت امام را به قربانگاه ليبراليزم برده و از سوي ديگر با محاصره بعضي از شخصيت هاي سياسي در يك برنامه ريزي كاملاً حساب شده، آنان را به مقابله با نظام جمهوري اسلامي وادار كرده اند.

به دليل همين خط، ارتباط او و چندين عضو ديگر از اوايل دهه 70 با مجمع روحانيون قطع مي شود . رحيميان در اين مصاحبه از جرياني پرده برداري مي كند كه در يك برنامه ريزي پيچيده و دقيق براي بعضي از افراد «موقعيت كاذب» درست مي كردند و آنها را در حالي كه گمان مي كردند خيلي مهمند و يك اشاره، يا يك نامه سرگشاده و يا يك اعتراض آنان همه چيز را كن فيكون مي كند، به مقابله با نظام واداشته و خود به تماشا مي نشستند و منتظر بودند تا در بزنگاه حادثه وارد شده و ميوه تعارض با نظام را بچينند12.

سخنان موسوي خوئيني ها مبني بر اين كه «ما زمان امام نيز به ولايت فقيه اعتقادي نداشتيم و ابهت ايشان ما را وادار به سكوت در اين زمينه كرده بود» 13.را مي توان در اين راستا تفسير و تحليل كرد . سيد حميد روحاني از اعضاي سابق مجمع روحانيون مبارز در اين زمينه مي گويد : در ميان مجمع روحانيون مبارز افرادي بودند و هستند كه به امام (ره) اعتقاد دارند اما برخي نان را به نرخ روز مي خورند چراكه شرايط آن زمان اقتضاء مي كرد كه خود را ضدآمريكايي نشان داده و منافع امروز آنها اقتضا مي كند كه مسئله فلسطين را ناديده گرفته و مذاكره با آمريكا را مطرح كنند.14

2-تاثير محافل و حلقه هاي اطلاعاتي پژوهشي بر نظرات اين گروه سياسي

برخي نظريه پردازان جريان شناسي سياسي اين نظريه را مطرح مي كنند كه تغييرات در نوع نگرشهاي مجمع روحانيون متاثر از حلقه هاي پژوهشي همچون حلقه كيان و سلام و مركز مطالعات استراتژيك رياست جمهوري بوده است.البته اين افراد نوع اثر پذبري مجمع از سخنان و حتي رفتارهاي سيد محمد خاتمي را بعد از رسيدن به مقام رياست جمهوري در دوم خرداد بي تاثير نمي دانند.تولد حلقه كيان با تولد حلقه سلام همزمان بود. گروه «كيهان فرهنگي» در اواخر سال 69 حلقه كيان را تشكيل دادند و از آبان 70 «كيان» را منتشر كردند. حلقه سلام نيز از نيمه دوم سال 69 شكل گرفت و اولين پيش شماره «سلام» در 29 بهمن 69 منتشر شد و اوايل خرداد 70 بعد از 13 پيش شماره، اولين شماره سلام انتشار يافت.

مركز مطالعات استراتژيك تنها كانون دولتي حضور «حلقه كيان» نبود، پيش و بيش از آن «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي» كانون حضور اين گروه بود. سابقه اين موضوع به آنجا برمي گردد كه خاتمي، عناصري را كه بعدها حلقه كيان را به وجود آوردند، به كيهان آورده و موقعيت هاي دبيري سرويس ها و شوراي سردبيري روزنامه كيهان و نيز مسئوليت نشريات جانبي آن (كيهان فرهنگي و زن روز) را در اختيار آنان قرار داده بود.وقتي در سال 69 خاتمي از كيهان استعفا داد، افرادي نظير هادي خانيكي، محمدابراهيم اصغرزاده و بهروز گرانپايه كه در كيهان بودند، به وزارت ارشاد رفته و همزمان در «كيان» حضور يافتند. چنانچه بعدها افراد ديگري نيز از وزارت ارشاد نظير مجيد محمدي و حسينعلي قاضيان به حلقه كيان وصل شدند. وقتي حلقه سلام شكل گرفت، عناصر محوري اين حلقه را معاونين وزارت ارشاد خاتمي تشكيل مي دادند. از اين رو تاثير حلقه هاي پيش گفته در تغيير بنيادين مشي سياسي و عقيدتي روحانيون مبارز نمي تواند بي تاثير باشد و صد البته كه اگر از جانب معشوق نباشد كششي ، كوشش عاشق بيچاره به جايي نرسد !

3- به قدرت رسيدن خاتمي در سال 76

نمي توان انكار كرد كه شعار توسعه سياسي دولت اول سيد محمد خاتمي ساخته و پرداخته حلقه فكري كيان و سلام بوده است كه در دفتر مطالعات استراتژيك به صورت مدون و سياست پيشنهادي ارائه شده بود .تاثير پذيري مجمع روحانيون از اين گونه مباحث نوعي تاثير پذيري تبعي بوده است بدين گونه كه در اين گونه حلقه هاي فكري اصولا ابتداي كار دست موسساني چون موسوي خوئيني ها و انتهاي كار دست افرادي چون سازگارا و سروش بوده است . ويا به عبارت ديگر اين انتهاي كار است كه به صورت سياست پيشنهادي و حتي سياست راهبردي و نجات بخش مطرح شده و اين گونه مي شود كه شعار جامعه مدني و تنش زدايي و اقتصاد مبتني بر بازار و از همه مهم تر سياست مبتني بر بازكردن فضاي سياسي و اجتماعي به جاي سياستهاي سنتي اتخاذ شده از سوي مجمع روحانيون قرار مي گيرد.برخي از اعضاي مجمع روحانيون مبارز نقش سيد محمد خاتمي را در زاويه دار شدن سياست مجمع روحانيون در زمينه مبارزه عليه استكبار جهاني بي تاثير نمي دانند.

حجت الاسلام والمسلمين سيد حميد روحاني از اعضاي سابق مجمع روحانيون از جمله اين افراد است. او مي گويد: مجمع روحانيون در ظاهر خود را ضد آمريكايي جلوه مي داد و حاضر نبودند كوچك ترين سخني در خصوص مذاكره با آمريكا مطرح شود و تا سال 76 كه خاتمي به قدرت رسيد، مجمع روحانيون از تندترين گروه هاي ضد آمريكايي كشور به حساب مي آمد با به قدرت رسيدن خاتمي در سال 76در مواضع آن چرخش به وجود آمد.وي در همين زمينه با اشاره به چرخش مواضع مجمع روحانيون نسبت به آمريكا، ادامه مي دهد : من به كروبي گفتم چطور زماني اگر فردي اسم آمريكا و مذاكره با آنها را مي آورد، به شدت او را محكوم كرده و به دهان وي مي زديد و اكنون تغيير روش داديد كه كروبي پاسخ داد دوستان ما به اين نتيجه رسيده اند كه مبارزه با آمريكا راه به جايي نمي برد به نظر مي رسد كه مبارزه با آمريكا از اول از ديد اين ها اساسي نبود15.

4- توقف باورها در يك مصداق

از منظر نظريه چهارم طيف چپ سنتي بيشتر از آن كه به ولايت فقيه معتقد باشد به ولي فقيه و حضرت امام خميني معتقد بود و اين اعتقاد بعد از وفات امام و با از بين رفتن زمينه از ميان رفت.چنان چه ذكر آن در قسمت پيشين اين نوشتار رفت اعتقاد به ولايت فقيه از مباني فكري مجمع روحانيون مبارز بود . در اساسنامه و بيانيه هاي مجمع بر اين اصل اساسي تاكيد شده است .«روحانيون مبارز ضمن اعتقاد به ولايت مطلقه (عام)فقيه آن گونه كه در بيانيه ها چه در زمان امام خميني و چه در برهه اي كه امام خامنه اي به عنوان ولي امر به مسلمانان معرفي شدند آورده اند ، مشروعيت نظام اسلامي را به ولايت مطلقه فقيه مي دانند . روحانيون مبارز مشروعيت همه دستگاه ها و اركان نظام جمهوري اسلامي را به ولايت فقيه دانسته و التزام عملي به ولايت فقيه را براي مسئولان نظام لازم مي دانستند .

در اين مجال فرصت آن نيست كه به سطر سطر اساسنامه مجمع روحانيون و نيز بيانيه هاي اين تشكل روحاني اشاره اي داشته باشيم ولي به عنوان نمونه در بند هفتم ماده 3اساسنامه مجمع بر« بر اصل ولايت فقيه و تبيين و تقويت مباني تبليغي و فرهنگي آن به عنوان رمز عزت امت و ضامن حاكميت اسلام ناب محمدي (ص)و استقلال و عظمت ايران و جوامع مسلمانان» تاكيد شده است .حال سوال اينجا است چه شد كه بعد از اندك زماني از رحلت بنيانگذار انقلاب روحانيون مبارز عنان از كف داده و با ولايت فقيهي كه مشروعيت همه مسئوليت ها را به تنفيذ ايشان مي دانستند آن كردند كه ضد انقلاب خارج نشين از سلطنت طلب گرفته تا ليبرال و كمونيست و منافق همه پايكوبان شادي كردند و جشن گرفتند ؟

محمد عطريانفر در اين زمينه مي گويد :«امام مشي سياسي آغاز كرد و در سال 57 كاملا روشن شد ، تعلق امام (ره) اين بود كه اين مشي ادامه پيدا كند و پايدار بماند . طبيعتا وقتي من دلبستگي به امام (ره)دارم بايد به نظريات امام (ره) هم دلبستگي داشته باشم . باور [چپ سنتي] در شخص امام (ره)متوقف بوده و در وجود افراد ، نظريه و انديشه امام (ره)تسري پيدا نكرده است»16.

5 - پايان يافتن سختي ها و رسيدن به مواهب دنيوي

عطريانفر در مصاحبه پيش گفته به دليل ديگر ايجاد زاويه ميان چپ سنتي و نظام اسلامي اشاره مي كند .وي مي گويد : در مسير نهضت چيزي تقسيم نمي كنند جز زجر و شكنجه و زندان و مصيبت و سختي . در اين مسير كسي قرار بر سبقت گيري ندارد . البته بزرگان سبقت مي گيرند در پذيرش رنج ها. ولي وقتي انسان در حوزه قدرت قرار بگيرد و در واقع داراي مكانت و موقعيت مي شود ديگر سخن از سختي نيست ، بلكه سهولت و آساني در ميان است . اين چيزي است كه انسان ها را دچار تغيير مي كند. ما به هراستدلال و حجت شرعي كه نزد خودمان بوده بايد اين مسير را در ادامه حيات معنوي امام(ره)مي پذيرفتيم كه به ظاهر برخي از دوستان پذيرفتند ولي در مقام عمل دچارنوعي ترديد شدند17.

6- عدم درك و شناخت فرهنگ مردم ايران

آن چه كه روشن است عدم درك و شناخت فرهنگ مردم ايران، بي توجهي به گرايش ها و علايق آنان و ذهنيت گرايي و جزميت در تحليل ها و اتخاذ مواضع ناصحيح در خصوص جنبش هاي مذهبي و ملي در ايران و گرفتار شدن گروههاي چپ قبل از انقلاب در كشمكش هاي ديپلماسي شوروي با رقباي آن و دولت ايران، جريان چپ را با تضادها و چالش هايي در كاركردها و ديدگاهها و اصول اعتقادي مواجه ساخت كه باعث متلاشي شدن آنها شد.در دوران بعد از انقلاب همين مسئله براي چپ سنتي و يا به تعبيري چپ اسلامي نيز مطرح گرديد. چپهايي كه نتوانستند به خوبي تشخيص دهند واقعيت خواست اصلي مردم چيست. راي دادن و راي ندادن آنها به چه معناست.جهت گيري سياسي مردم چگونه به سوي احزاب جلب مي شود . اين گروه ها در طول ساليان بعد از وفات امام در يك سرگرداني عميق به سر يرده اند .به عبارت ساده تر عده اي علت اساسي تغييرات در رئوس فكري اعضاي مجمع روحانيون را بي بصيرتي مزمني مي دانند كه اين جريان در زمان امام به آن مبتلا شد و بعدها بر شدت آن افزوده گرديد .

شدت اين بي بصيرتي در دو برهه به صورت تئوري و عملي نشان داده شد . نخست در دوران انتخابات دوم خرداد كه اين بي بصيرتي دمل باز كرد و مجمع روحانيون در درك واقعيتي به نام خواست اصلي مردم دچار اشتباه استراتژيك شد و سر مست پيروزي نتوانست و يا نخواست نقش اساسي خود را در هدايت جريان چپ به سوي ساحل آرامش را ايفا كند و به جاي آن سردمداران اين جريان دنباله روي افرادي چون كديورها و سروشها وسازگاراها شدند و اندك اندك از تمامي سياستهايي كه قوام چپ سنتي به آنها بود عقب نشستند و در زمان اتنخابات رياست جمهوري 88 عملا مجمع روحانيون در اثر همين بيماري مزمن بي بصيرتي دست به انتحار سياسي زد و در روزي كه منافقين در ميدان آزادي سالگرد قيام مسلحانه خويش را جشن مي گرفتند به سياهي لشگر آنها پيوست .

7 - قطع رابطه با محوريت نظام

چنان كه ذكر آن رفت اعضاي مجمع روحانيون مبارز هرگز گمان نمي كردند كه بعد از امام خميني، آيت الله خامنه اي به رهبري نظام اسلامي انتخاب شود . اگر چه روحانيون مبارز اندكي بعد از ارتحال امام با رهبري جديد بيعت كردند ولي در برهه هاي گوناگون با مركز ثقل نظام زاويه پيدا كرده و ارتباط را گسستند.تعدادي از روحانيون مبارز با توجه به روحيات حزب گراي خود آيت الله خامنه اي را به عنوان يكي از اعضاي شاخص جناح رقيب و عضو فعال جامعه روحانيت مبارز مي دانستند و نمي خواستند باور كنند كه ايشان رهبر امت اسلامي است .اين موضوع و نگرش سياسي به قضاياي بعد از وفات امام خميني زاويه تشكل روحانيون مبارز از نظام و رهبري را زياد كرد تا حدي كه فصل الخطاب بودن رهبري به عنوان ولايت مطلقه فقيه توسط اعضاي مجمع روحانيون مبارز زير سوال رفته و اين تشكل علنا و بعد از سخنان رهبري در نماز جمعه 29 خرداد 88 مردم را به آشوب دعوت كرد .

سرنوشت مجمع روحانيون مبارز

بعد از ائتلاف چپ سنتي با احزاب تندروي اصلاحات چون سازمان مجاهدين انقلاب ، حزب مشاركت و احزاب تكنوكراتي چون كارگزاران سازندگي سرنوشتي شوم براي روحانيون مبارز رقم خورد . تا زماني كه اين ائتلاف باقي است و اعضاي شاخص چپ سنتي كه امروز ديگر كمتر كسي اميدي به بازگشتشان به دامان اسلام و انقلاب دارد از زير چتر اين گروه ها خارج نشوند نمي توان انتظار داشت نظام اسلامي برخوردي انعطافي با اين جريان داشته باشد. از اين رو است كه اعضاي شاخص مجمع روحانيون چون خاتمي با ناديده گرفتن جرم سنگين خود در چند سال گذشته از جمله متهم كردن نظام اسلامي به دروغ بزرگ تقلب سعي دارند در انتخابات پيش رو حضوري فعال داشته باشند !

و سوال اصلي اينجا است كه آيا نظام اسلامي مي تواند از حق مردمي كه به آنان در جريان حوادث قبل و بعد از انتخابات 88 با دروغ بزرگ تقلب ظلم شد كنار بيايد و سياست «شتر ديدي ، نديدي » را اتخاذ كند!

حجت الاسلام والمسلمين رحيميان از اعضاي سابق مجمع روحانيون مبارز درباره سرنوشت اين تشكل مي گويد : همه اعضاي مجمع يكدست نيستند و اميد است آن هايي كه به خط امام و ميراث امام كه همان حكومت اسلامي و ولايت فقيه است وفادار هستند، آن هايي كه به اصول خط امام مانند استكبارستيزي، عدم جدايي دين از سياست، حمايت از مظلومين به خصوص ملت فلسطين و نقض سلطه گري غرب و فرهنگ منحط آن و... پايبند هستند يا از اين تجمع خارج شوند يا زمام كار را به دست گيرند و رسما وفاداري و تولي خودشان را با نظام و مقام ولايت اعلام كنند و از دشمنان اسلام و امام تبري جويند.وي ادامه مي دهد : اما آن هايي كه در مجمع يا همسوي مجمع هستند و همچنان با ساز دشمنان مي رقصند و رفتار ها و مواضعي را پيش گرفته اند كه روزه خوارها، بي حجاب ها، ضدانقلاب ها، ليبرال ها، بهايي ها، منافقين، سلطنت طلب ها و در نهايت امريكا و اسراييل و انگليس براي آن ها كف و سوت مي زنند و مورد حمايت آن ها قرار مي گيرند، مطمئن باشند همان سرنوشتي را در همين دنيا خواهند داشت كه منافقين، سلطنت طلب ها و امثال آن ها گرفتار آن شدند و اگر آن ها كه هر كدام براي خود ادعا هاي بزرگي داشتند كاري عليه نظام پيش بردند، اين ها هم خواهند توانست.18

چه بايد كرد ؟

اگر چه سران روحانيون مبارز در جريانات حوادث بعد از انتخابات 1388 آزمون خوبي ندادند و به فرموده رهبر عزيز انقلاب مردود شدند ولي آن چه كه از مطالعه احوال اين جريان در طول 20 سال گذشته و نيز در جريانات بعد از انتخابات 88 به نظر مي رسد اين است كه اين جريان براي بازگشت به دامان انقلاب بايستي چندين كار را انجام دهد تا شامل سياست جذب حداكثري گردد.آن چه روشن است روحانيون مبارز بايد مسئوليت خون هاي ريخته شده در آشوب هاي پس از انتخابات را همچون ديگر سران فتنه بر عهده گيرند .شايد اين اولين گام براي روشن كردن مسير پيش رو باشد .دومين گامي كه بايد روحانيون مبارز براي آينده سياسي خود آن را سرلوحه برنامه هاي خويش قرار دهند جدا شدن كامل از احزاب تندروي اصلاحات است كه اين سرنوشت تاسف آور را براي روحانيون مبارز رقم زده اند. گره خوردن سرنوشت روحانيون مبارز با احزابي نظير مشاركت و مجاهدين انقلاب نه تنها به نفع اين تشكل كهنه كار و قديمي نيست بلكه زمينه ساز فرو رفتن هرچه بيشتر اعضاي اين تشكل در باتلاق فتنه ها خواهد شد. روحانيون مبارز بايستي براي جبران خطاهاي گذشته ، رابطه خود با ركن ركين ولايت فقيه را محكم كنند.چنان چه ذكر آن رفت با تغيير مصداق ولايت فقيه اعتقادات پيشين نيز از ميان رفت و اين شايد اولين نقطه جدايي روحانيون مبارز از نظام اسلامي بود . از اين روي اعضاي روحانيون مبارز بايستي اين نقيصه را جبران كنند .

-----------------------------------------------
1.نشريه حوزه (وابسته به دفتر تبليغات اسلامي)، شماره 38-37، موسوي خوئيني ها در همان زمان به بهانه برگزاري راهپيمايي مراسم برائت از مشركين از عربستان اخراج شد.
2. صحيفه امام، ج 21 ص 9
3. ميردار، مرتضي، خاطرات حجه الاسلام والمسلمين ناطق نوري، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ دوم، تابستان 85، ص 109 13- همان، ص 14127- منبع شماره 6، ص 14
4.نشريه پنجره شماره 69
5.رك خاطرات هاشمي، سال 68، صفحه 280
6.همان، صفحه 275
7. بيانيه مورخه 20 خرداد 68
8. بيانيه سيزده ارديبهشت 69 مجمع روحانيون مبارز
9. خبرگزاري ها، 29/3/88
10.شهروند امروز -شماره 40
11 .نشريه پنجره شماره 69 صفحه 20
12 . زارعي ، سعدالله ، عبرت هاي مصاحبه حجت الاسلام رحيميان ، كيهان ، 6آذر 1389 ،ص 14
13 .خبرگزاري فارس ، 24 مهر 1388
14.خبرگزاري فارس ،23 آبان 1389
15 .خبرگزاري فارس، 23 آبان 1389
16. عطريانفر ، محمد ، همه چيز از 68 شروع شد ، گفت و گوي ويژه نامه نوروزي روزنامه جوان با عطريانفر، ص 22 الي ص 33
17.همان
18. هفته نامه پنجره ، شماره 69 ، ص 24