رویکرد پست مدرن در تحلیل انقلاب اسلامی‏

یکی از مهم ترین مولفه ها و ویژگیهای پست مدرنیسم آن است که مرکزیت ها و کانون های تثبیت شده در اندیشه مدرن را به زیر سئوال برده و از این طریق نقش مهمی برای حاشیه ها و حتی مطرودین از مرکز قایل می شود که البته این امر فارغ از این است که آنان تا به چه میزان بر حق هستند ویا به ناحق به حاشیه رانده شده اند بلکه پست مدرنیسم اساسا به تقسیم افراد و مفاهیم به مرکزی و پیرامونی معترض است از این رو نحله های پساساختار گرا همت خویش را مصروف آن می دارند که زمینه ارتباطات وتعاملات هم ارز و برابر همگان را فراهم نمایند چرا که چه بسا امکان رهایی از وضع موجود به مدد همین مبارزات حواشی و پیرامون ها فراهم شود در این باب مسئله جالب توجه برای فوکو در سفرش به ایران تبعات زلزله طبس و قبل از ان زلزله فردوس است که باعث شده در کنار بخشی از شهر که شهر دولتی ودر واقع شهر وزارت مسکن و مقامات عالیه است در جانب دیگرصنعت گران و کشاورزانی باشند که علی رغم تمام برنامه ریزی های رسمی متعلق به قدرت کانونی و مرکزی شهر خودشان را بسازند و این کار را هم به مدد نهاد مذهب و روحانیون انجام دهند به این ترتیب با جمع کردن پول لازم حتی موفق به عمارت شهر خویش شده اند. قضیه حتی از این هم فراتر رفته چون اهالی زلزله زده نه تنها به شاه در این خصوص ناسزا می گویند واز شهبانو- در جریان بازدیدش از مناطق مزبور- استقبال سردی به عمل می آورند بلکه حتی کشته شدگان این حادثه طبیعی را همردیف شهدای جمعه سیاه میدان ژاله تهران قرار می دهند و باز نقش امام خمینی (ره) در این حادثه نیز پر رنگ است چرا که ایشان از تبعیدگاهش پیام داده به هموطنان زلزله زده کمک شود ولی نه از طریق دولت و حکومت و این مستمسک عموم مردم قرار گرفته است‎.
‎در بینش فوکو مسائل گوناگون به گونه تحلیل گفتمانی قابل تبیین هستند و لذا تمامی عناصر و اجزا و به اصطلاح دال و مدلول ها را باید در نظام پیوسته ای از معانی پنهان و آشکار در نظر گرفت به ویژه مهم است که این عناصر چگونه ترکیب شده وبه اصطلاح مفصل بندی می شوند. به طور مشخص در آرای فوکو قدرت نقش اصلی را در نحوه مفصل بندی این دالها و مدلولها ایفا میکندتوجه به واقعه زلزله از این منظر شایان توجه و دقت است که دال ها و مفاهیمی به ظاهر خنثی از نقطه نظر سیاسی در شرایطی خاص کاملا به مفاهیمی سیاسی تبدیل میشوند که بار معنایی ویژه ای را در مناسبات سیاسی و اجتماعی حمل
می نمایندو این همه نیز بدان علت است که امور گوناگون اجتماعی را نمی توان در خلا و فارغ از زمینه اجتماعی و سیاسی در نظر آورد بلکه تمامی شرایط و مسائل در باب تثبیت معنا و مفهومی خاص برای یک دال سهیم دست اندر کار هستند. لازم به ذکر است قدرتی که اینها را به هم پیوند می دهد همیشه و لزوما قدرت رسمی سیاسی که در راس هرم جامعه واقع شده نیست چراکه فوکو نه تنها چنین دیدگاهی در باب قدرت ندارد بلکه وی شدیدا معتقد به آن است که قدرت را مقوله ای شبکه ای و پراکنده در کل بدنه اجتماع ارزیابی نماید از این رو قدرت در شرایط انقلابی بیشتر توسط آحاد مردم سازماندهی میشود و آنها هستند که با اراده همگانی روندی را در باب معناهای سیاسی پدید
می آورند. همین مسئله عنصر مهم دیگری را در افکار فوکو آشکار می سازد و آن اینکه در نگاه وی قدرت صرفا در ارتش و نظامی گری خلاصه نشده و لذا قدرت مترادف با زور عریان نخواهد بود از این رو ضمن اذعان به اینکه در ایران نفت و ارتش جایگاه بسیار مهمی دارند ولی با این وجود تصریح می نمایدکه تنها با بودجه و تجهیزات جنگی و.. ارتش ساخته نشده و حتی چه بسا جلوی ساخته شدن آن نیز گرفته شود به ویژه که به باور فوکو ارتش شاهنشاهی در ایران ساختار اقتصادی و نظامی مستحکمی نداردو از ایدئولوژی خاصی هم بهره نمی برد لذاست که ارتش هرگز نتوانسته نقش مهمی در چارچوب فراگیر ملی ایفا کند و حتی فاقد نقش آزادی بخش بوده است به همین خاطر در مقاطع مختلف رنگ روسی انگلیسی و سپس آمریکایی به خود گرفته است تا تنها بتواند شاهان را حفظ و حمایت کند‎.