ریشه های تروریسم در انفجار زاهدان

 انفجار اخیر سیستان و بلوچستان در کنار غم و اندوهی که بر هموطنان ایرانی تحمیل کرد، موجی از انزجار و تنفر را در دل مردم بخصوص مردم شریف سیستان بلوچستان علیه سیاستهای خصمانه دشمنان انقلاب و ایران پدید آورد.
امروز بر هیچ کس پوشیده نیست که چنین اقدامهای تروریستی نمی تواند بدون پشتوانه غرب و کشورهای جنگ طلب صورت گیرد، لذا هرچند باید از مقامهای کشورمان درخواست کرد که با قاطعیت به چنین اقدامهای جنایتکارانه ای پاسخ مناسب بدهند، اما ریشه اصلی و آبشخور فکری و مادی تروریستها را باید در بیرون از مرزهای جمهوری اسلامی ایران جستجو کرد.
آمریکا و رژیم صهیونیستی با جدیت پروژه بی ثبات نشان دادن ایران و تقویت ایران هراسی در جهان را دنبال می کنند، به همین دلیل از هیچ راهی برای انجام مقصود خود پرهیز نمی کنند. در واقع، آنها تلاش می کنند با استفاده از شرایط موجود در داخل مرزهای ما مانند وجود اقوام مختلف استفاده کرده و ضمن ایجاد جریانهای فکری انحرافی، فاصله بین مردم را افزایش دهند و از نزدیکی آنها جلوگیری کنند.
اساساً به وجود آمدن ریگی و جریانی مانند تفکرات این تروریست هم ناشی از همین رویکرد دشمنان انقلاب است. آنها می خواهند با این راهکار ایران را بی ثبات نشان دهند و ضعف آن را در کنترل گروهکهای تروریستی به نمایش بگذارند. به زعم آنها، به کار بردن چنین روشی هم به اختلافهای قومی در ایران دامن خواهد زد و هم ایران را در دنیا کشوری بی ثبات و ناآرام نشان خواهد داد.
البته، هدفهای ملموستری را هم برای این موضوع باید در نظر گرفت که عمده ترین آنها کاهش محبوبیت ایران در بین مردم جهان است، بدین ترتیب که دشمنان جمهوری اسلامی ایران می کوشند با ناامن جلوه دادن ایران فرصت سرمایه گذاری بیشتر را از بین برده و در کنار تحریمها فشار بیشتری را بر نظام اقتصادی ایران وارد کنند. لذا چنین عملکردهایی را باید در امتداد قطعنامه های شورای امنیت و سپس تحریمهای یکجانیه اروپا و آمریکا ارزیابی کرد.
نمونه بارز چنین رویکردهایی را نیز باید در جا به جایی فرمانده نیروهای آمریکایی در افغانستان جستجو کرد. در واقع، پترائوس یکی از هدفهای تعریف شده خود را کمک به گروه های تروریستی و تقویت ناامنی در مرزها و داخل خاک ایران می داند. در حقیقت، دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی مانند انگلیس، اسرائیل و در رأس آنها آمریکا پس از آن که از پروژه فتنه و ناامن سازی داخلی به وسیله اعتراضهای مدنی مأیوس شدند، تصمیم گرفته اند همان شیوه قدیمی خود یعنی ایجاد ناامنیهای قومی و مذهبی را پیگیری کنند.
در کنار این موارد، نباید تأثیر ضربه های کارآمد سربازان گمنام امام زمان بر پیکره دستگاه های اطلاعاتی قدرتهای سلطه گر را در جریانهای اخیر نادیده گرفت.
آمریکایی ها و دستگاه اطلاعاتی انگلیس که سابقه طولانی در عملیات تروریستی دارند، می کوشند با ایجاد ناامنیهای کاذب در ایران افکار عمومی را از شکستهای خود در ماجراهایی چون دستگیری عبدالمالک ریگی و بازگرداندن شهرام امیری به ایران منحرف کنند. این ماجراها به تنهایی اعتبار و آبروی زیادی برای دستگاه اطلاعاتی ایران به ارمغان آورد که در نوع خود می تواند ضربه کاری بر دسیسه های دشمن باشد. به همین دلیل، شکست خوردگان می خواهند با تحریک برخی فریب خوردگان برای انجام عملیات تروریستی آبروی از دست رفته خود را با ضعیف نشان دادن جمهوری اسلامی بازآفرینی کنند، چرا که تحرکات هوشمندانه سربازان گمنام امام زمان(عج) قدرت ایران را در منطقه به رخ دستگاه های اطلاعاتی جهان کشید و ضعف بسیاری از آنها را نشان داد.
اکنون سؤال اساسی این است که آیا انجام چنین اقدامهای تروریستی می تواند دشمنان انقلاب را به اهدافشان برساند؟ پاسخ این سؤال را به روشنی می توان در گذشته انقلاب اسلامی یافت. زمانی که هنوز درخت انقلاب نهال تازه ای بود، اما بازهم از طوفانهای بدخواهان نجات یافت و ترورهایی مانند اتفاقهای دهه اول انقلاب نتوانست خللی در قدرت و اتحاد مردم ایجاد کند.
در ابتدای انقلاب، اقدام خرابکارانه و تروریستی بسیار بیشتر از اکنون بود، اما نخل انقلاب همچنان تنومندتر از گذشته سرافراز است و سرمایه اجتماعی ایران اسلامی هیچ گاه با چنین اقدامهای کوری از دست نخواهد رفت، بلکه روز به روز مردم با مشاهده این گونه اقدامهای ددمنشانه پی به وجود کثیف دشمنان انقلاب و میهن اسلامی خود خواهند برد.
امروز همه ما برای عزیزانی که در انفجار اخیر سیستان به شهادت رسیدند در غم و اندوهیم، اما بدون شک خون این شهدا درخت آلام و انقلاب را استوارتر خواهد کرد و بازهم جوانان غیور کشورمان درس خوبی را به دشمنان انقلاب خواهند داد.
آنچه مسلم است، پایان بازی خطرناکی که برخی شروع کرده اند به سود آنها تمام نخواهد شد.