زنان و دختران اقلیت دینى، در جمهورى اسلامى ایران‏

هموطنان مسیحى، کلیمى، زرتشتى، تنها اقلیت‏هاى دینى‏اند که در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران به رسمیت شناخته شده و در احوال شخصیه طبق شریعت خود عمل مى‏کنند. زنان و دختران اقلیت دینى در کنار مسائل عام و مشترکى که با هموطنان مسلمان خود دارند، مواجه با برخى مسائل داخلى خود و نیز مسائلى در جامعه اسلامى مى‏باشند. بررسى وضعیت زن در جمهورى اسلامى ایران، طبعاً نمى‏توانست فارغ از توجه به دختران و زنان اقلیت باشد. این بود که على‏رغم برخى دشوارى‏هایى که براى تهیه گزارش از سوى خود این هموطنان وجود داشت، توانستیم نگاهى گذرا به وضیعت زنان زرتشتى، کلیمى، ارمنى و آشورى، داشته باشیم با نگاهى که از زبان و قلم صاحب نظران اقلیت بازگو شده است.




زنان و دختران اقلیت دینى در کشور مانند دیگر شهروندان ایرانى مى‏بایست در پرتو نظام اسلامى از زندگى رو به تکامل و شکوفایى برخوردار باشند. چنین منطقى به دیدگاه اسلام ناب محمدى (ص) بازمى‏گردد که انسان‏ها (به ویژه اگر از پیروان ادیان الهى به شمار آیند) مى‏بایست از امنیت و برابرى حقوق خود در جامعه اسلامى برخوردار گردند.
تردیدى نبود که در مجموعه وضعیت زنان طى 25 سال اخیر مى‏بایست وضع زنان و دختران اقلیت دینى در ایران لحاظ مى‏شد، زیرا آنان ایرانى هستند و همواره کنار ما زندگى مسالمت‏آمیزى را دنبال کرده‏اند، نیز با فرهنگ، دین و آرمان‏هاى همگان غریبه نیستند. اما در جریان تهیه گزارش حاضر آنچه بیش از هر چیز به نظر مى‏رسید تمایل به سکوت و عدم بیان وضعیت و مشکلات ایشان بود، چرا؟ این سؤال را باید از خود داشته باشیم.
زنان و دختران اقلیت‏هاى دینى در کشور ما فعالانه زندگى مى‏کنند، در پیشبرد اهداف جامعه سهم دارند، در انجام امور خیریه داراى پیشینه و توانایى‏هاى چشمگیرى هستند، و به خاطر اینکه در اقلیت مى‏باشند اهمیت زیادى به معتقدات دینى خود مى‏دهند و خود را ایرانى مى‏دانند. بنابراین ایجاد زمینه‏هاى یکدلى و اعتماد در آنها باید همواره از سوى هموطنان تقویت شود؛ در هر حال اقلیت، خود را در اقلیت مى‏بیند و اکثریت است که مى‏تواند در او دلگرمى و اطمینان ایجاد کند. هموطنان اقلیت دینى نیز طبعاً باید مرزها و ارزش‏هاى دینى و فرهنگى جامعه اسلامى را محترم بشمارند.
قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، اقلیت‏هاى زرتشتى، مسیحى و کلیمى را به رسمیت شناخته و جمعاً در هر دوره پنج نفر نماینده در مجلس شوراى اسلامى خواهند داشت. اصل سیزدهم قانون اساسى به این هموطنان اختصاص یافته است.
«ایرانیان زرتشتى، کلیمى و مسیحى تنها اقلیت‏هاى دینى شناخته مى‏شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینى خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینى بر طبق آیین خود عمل مى‏کنند. »
آنچه در گزارش مى‏خوانید نتیجه تلاش سه ماهه‏اى است که صورت گرفت. در تماس‏ها و ملاقات‏هاى مکرر با زنان اقلیت‏هاى دینى زرتشتى، کلیمى مسیحى، (ارمنى و آشورى) مجموعه‏اى از اطلاعات در مورد وضعیت آنان طى 25 سال اخیر جمع‏آورى شد که در پى مى‏آید.

زنان و دختران کلیمى‏
عمده تماس‏هاى مجله براى آشنایى با وضعیت بانوان اقلیت، از مسیر تشکل‏هاى غیر دولتى آنها صورت گرفت. حاصل تماس‏هایى که با سازمان غیر دولتى بانوان کلیمى و به طور مشخص خانم فرنگیس حصیدیم داشتیم، مطالبى است که در پى خواهد آمد. اما پیش از آن بخش‏هایى از مقاله خانم مرجان یشایایى را بازگو مى‏کنیم که تصویرى کلى را از جامعه کلیمى به ویژه زنان و دختران آن ارائه داده است:
کشور ما در حال گذار از نظام سنتى به دوران قبول شرایط و مقتضیات عصر مدرنیته است. تحول فکرى و کلى جامعه ایرانى، فاصله گرفتن از طرز تفکر سنتى و نزدیک شدن تدریجى به سمت باورهایى است که نگاه به آینده دارند؛ اگر چه جامعه ایرانى طى این روند در حفظ هویت شرقى خود تلاش دارد.
ویژگى مهم جامعه یهودى ایران در زمان ما، دور ماندن از تحولات فکرى و اجتماعى صورت گرفته در جامعه ایرانى و سپس در جوامع یهودى دیگر کشورهاى دنیا و حفظ هویت محافظه‏کارانه آن است. به طورى که هنوز هم گرایش غالب در روابط اجتماعى و فردى، گرایش سنتى است و حتى در امر مهاجرت، ایرانیان یهودى بار سنگین سنت‏هاى قدیمى را با خود جابه جا مى‏کنند.
پیش از آنکه این روابط ایستا را حاصل تأثیرات خارج از جامعه یهودى بدانیم، در واقع نفوذ فرهنگ و سنت‏هاى گذشته و میل افراد داخل جامعه به حفظ این نفوذ، از مهم‏ترین علل کُند بودن تحولات فرهنگى و اجتماعى جامعه یهودى ایران محسوب مى‏شود.
در این حال بیشترین فشار در جوامع کوچک سنتى مثل جامعه یهودى ایران از جنبه‏هاى مختلف اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى به زنان اعمال مى‏شود.

سن ازدواج‏
سن متوسط ازدواج در حال حاضر در جامعه یهودى ایران در بین دختران حدود بیست سال و در پسران قبل از فرا رسیدن دهه سوم زندگى آنها است که از سن متوسط ازدواج در 15 سال گذشته در جامعه یهودى ایرانى و همچنین از سن متوسط فعلى ازدواج در جامعه اکثریت، پایین‏تر است. کم شدن سن ازدواج علاوه بر تحمیل بار اقتصادى به زوج جوان و به خطر انداختن فرصت‏هاى ادامه تحصیل و پیشرفت‏هاى فردى مى‏تواند سبب احساس افسردگى و سرخوردگى از انتخاب با عجله و تحت فشار را براى تمام عمر و طول زندگى مشترک در ذهن هر دو طرف باقى گذارد. درصد بالایى از ازدواج‏ها از طریق کاملاً سنتى و معرفى بزرگان خانواده و مراسم خواستگارى صورت مى‏گیرد که طبیعتاً تنوع روابط اجتماعى را محدود کرده، امکان انتخاب فرد را پایین مى‏آورد و احتمالاً طرفین را به قبول و ادامه یک زندگى مشترک ناخواسته مجبور مى‏سازد.

مردسالارى در جامعه کلیمى‏ها
در دوران ازدواج و زندگى مشترک سلطه مرد در حوزه‏هاى اقتصادى و فرهنگى خانواده و تربیت فرزندان، زن یهودى ایرانى را با هر سطح از تحصیلات و اشتغال به شکل شریک دست دوم مرد خانواده در آورده است. در واقع نقش زنان تنها در محدوده اداره خانه و بزرگ کردن (نه تربیت) فرزندان زیر نظر مرد خانه معنى پیدا مى‏کند.
اظهار نظر در مورد تربیت فرزندان، سیاست‏هاى کلى و کلان خانواده، اعمال نظر و هر نقشى در سیاست‏هاى اقتصادى خانواده، از جمله هزینه‏هاى جارى، چه جزئى و چه کلى، مناطق ممنوعه‏اى به شمار مى‏روند که ورود زن خانه به آنها تنها با اشکال و زحمت زیاد انجام مى‏گیرد. تازه پس از ورود، نقش زن باز دست دوم و غیر عادلانه است.

تبعیض حقوقى اجتماعى زن کلیمى‏
با توجه به اینکه در قانون اساسى ایران تأکید شده است که اقلیت‏هاى مذهبى‏[دینى‏] در احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) تابع قوانین مذهبى خود هستند و در خیلى از موارد اظهار نظرهاى مذهبى یهود، سختگیرانه‏تر از قوانین جارى مملکت است، این تبعیض حقوقى و اجتماعى حتى فراتر از قوانینى عمل مى‏کند که حقوق زنان را در جامعه ایرانى پیش‏بینى کرده است. از جمله این قوانین حق طلاق براى زن در صورت غیبت یا عدم تمایل به شوهر است که تحت شرایط محدودى براى زن ایرانى در نظر گرفته شده است، ولى در جامعه یهودى حق درخواست طلاق براى زنان در صورت فرار یا عدم حضور شوهر اصلاً موضوعیت ندارد. مورد دیگر حقوق زن ایرانى در امور اقتصادى خانواده مانند دریافت نفقه و مهریه و هزینه‏هاى جارى خانواده است که چه از لحاظ اجتماعى و چه از لحاظ قوانین مذهبى با مشکلات فراوان مى‏توان براى آن راه حل پیدا کرد.

خشونت‏هاى خانوادگى‏
متأسفانه به علت اینکه زنان یهودى ایرانى حاضر به بازگو کردن مسائل خود در بیرون از خانواده نیستند، هیچ آمار روشنى از خشونت‏هاى خانگى به شکل فیزیکى یا روحى و روانى وجود ندارد. تنها مسئولانى که در تماس مستقیم با زنان (خصوصاً بانوان ازدواج‏کرده) هستند مانند مدیران مهدهاى کودک یهودى یا مددکاران اجتماعى و مراکز مشاوره خانواده سازمان بانوان یهودى، از روى نشانه‏هاى ناپیدا و نامحسوس، از جمله صدمات فیزیکى و یا افسردگى و ناراحتى‏هاى روحى پیشرفته در بین مادران و کودکان مى‏توانند به این خشونت‏ها پى ببرند.

روند جدایى و پیامد آن‏
مراحل بسیار مشکل طلاق باعث استوارى چیرگى مردانه و گسترش به‏کارگیرى اعمال خشونت‏هاى خانگى شده است. طلاق در جامعه یهودى ایران امرى بسیار ناپسند است و بر اثر این ذهنیت امکان ازدواج دوباره در مردان بسیار پایین و در مورد زنان تقریباً محال است. زنانى که به هر علت با شرایط بسیار دشوار امکان جدایى از همسر خود را پیدا مى‏کنند، مى‏دانند در هر سن و سالى که باشند امیدى به تشکیل دوباره زندگى خانوادگى وجود ندارد، مگر با جدایى از پدر و مادر و ترک زادگاه خود و پذیرش روند پیچیده و مشکل مهاجرت و یا ازدواج با غیر یهودى که معمولاً با عدم موفقیت همراه است.
فعالیت در نهادهاى زنان یهودى ایرانى، تحول و دگرگونى اساسى در کیفیت این روابط به وجود نیاورده، اما به تعدیل آن در چارچوب قوانین و مقررات سنتى کمک مى‏کند.

فراگیرى دانش و کار
در این حال تعداد زنانى که در مقاطع دانشگاهى تحصیل مى‏کنند رو به افزایش است، ولى اشتغال زنان بخصوص پس از ازدواج در هر رده‏اى با توجه به نگرش سنتى در جامعه یهودى، امرى است که به ندرت دیده مى‏شود.
در گفتگویى که با دو تن از مسئولان سازمان بانوان کلیمى صورت گرفت، نکات مهم قابل طرح در جامعه دختران و زنان یهودى بیان شد.
در این گفتگو با اشاره به اینکه پیش از انقلاب اسلامى حدود 120 هزار نفر یهودى در ایران زندگى مى‏کردند، خاطرنشان شد که پس از پیروزى و استقرار نظام جدید، گروه کثیرى از این تعداد به کشورهاى دیگر رفتند، به طورى که اکنون حدود 30 هزار نفر کلیمى در ایران زندگى مى‏کنند. اما زنان این اقلیت در شرایط مزبور چگونه زندگى مى‏کنند؟

سازمان بانوان کلیمى‏
سخن با معرفى سازمان بانوان کلیمى آغاز شد:
زنان یهودى در فعالیت‏هاى داوطلبانه و خیریه همواره فعال بوده‏اند. سازمان بانوان کلیمى با قدمت 40 سال فعالیت، یکى از پرسابقه‏ترین این سازمان‏هاست، چنان که به عنوان مثال کانون خیرخواه که از 63 سال پیش، با درمانگاه کوچکى در جنوب شهر تهران شروع به کار کرده بود، به همت بانوان کلیمى اکنون داراى 120 تختخواب و 12 تخت ICU یکى از بهترین بیمارستان‏ها شناخته شده و طرف قرارداد تمامى بیمه‏هاست.
این بیمارستان با بودجه مردم و بیمه که هزینه بیمارستان را مى‏پردازند تأمین مى‏شود و 95% از مراجعان آن مسلمانان هستند. اما فعالیت آن فقط درمانى نیست، مثلاً اگر خانم حامله بى‏سرپرستى (که از طرف مددکارى بانوان سازمان معرفى شده) فرزند خود را در این بیمارستان به دنیا آورد هزینه تحصیلى کودک از دبستان تا دانشکده برعهده مددکارى سازمان خواهد بود.
پس از پیروزى انقلاب چند سالى فعالیت سازمان بانوان متوقف شده و بعد از 12 سال دوباره در اواخر سال 1370 با حضور شمارى از خانم‏ها و با هدف بالا بردن سطح فرهنگ و دانش زن یهودى راه‏اندازى شد.
در واقع هدف، رشد آگاهى‏هاى علمى، هنرى و دینى با رویکردى اجتماعى و از بین بردن حالت یأس و افسردگى در بانوان یهودى بوده است.
سازمان بانوان کلیمى یکى از باسابقه‏ترین سازمان‏هاى غیر دولتى محسوب مى‏شود که در سال 1374 (1995) در چهارمین کنفرانس جهانى زن (پکن) از سوى دفتر هماهنگى سازمان‏هاى غیر دولتى زنان در نهاد ریاست جمهورى دعوت به حضور شد.
هدف ما از شرکت در کنفرانس بیان این حقیقت به مردم جهان بود که ما هم مثل شما با آزادى نسبت به دین و مذهب خود در ایران زندگى مى‏کنیم.
طى 25 سال اخیر جامعه کلیمى‏هاى ایران - شامل بانوان - شاهد تغییراتى بود که مهم‏ترین آنها عبارتند از: مذهبى‏تر شدن جوان‏ها، پایین آمدن سن ازدواج و مهاجرت جوانان به ویژه مردان از ایران.
در مورد آنچه به صورت مشکلات خاص مطرح بوده، مى‏توان به مسئله دیه اشاره کرد. تا چندى پیش اگر یک فرد از اقلیت‏ها، مسلمانى را مى‏کشت، ملزم به پرداخت دیه بود، ولى اگر مسلمانى، اقلیتى را مى‏کشت، دیه به او تعلق نمى‏گرفت، مگر با قضاوت قاضى که خوشبختانه این مسئله اکنون حل شده است.
مورد دیگر اینکه فرد یهودى نمى‏تواند در رده بالاتر از مدیر کل مشغول به کار شود، مگر اینکه نتوانند کسى را در بین مسلمانان براى تصدى آن کار پیدا کنند. بنابراین معمولاً در نیروهاى مسلح و سازمان‏هاى دولتى استخدامى صورت نمى‏گیرد.
همچنین تا حدود 5 یا 6 سال پیش مشکلاتى از جهت ارائه پاسپورت به یهودیان مطرح بود که اکنون تا حدى رفع شده است.
از سوى دیگر روزهاى شنبه براى ما روز مقدسى است. در این روز به خواندن تورات و حمد خداوند مشغول مى‏شویم و 11 روز در سال به خاطر تقدس این روزها داراى تعطیل رسمى هستیم که علاقه‏مندیم فرزندان ما در مدارس و یا سربازان ما در سربازخانه‏ها بتوانند از این روزها به عنوان تعطیل مذهبى خود استفاده کنند. اما در این زمینه روند خودکارى وجود ندارد و بچه‏ها با توافق مدیر مدرسه مى‏توانند از تعطیلات استفاده کنند.

زنان و دختران زرتشتى‏
زن در اوستا رکن مهم جامعه انسانى شناخته شده، در تمام حقوق اجتماعى و مراسم دینى با مرد برابر و یکسان است. در سرودهاى زرتشت آمده است: بشنوید با گوش‏هایتان بهترین سخنان را و بنگرید با اندیشه‏هاى روشن در آنها، زن و مرد باید خود راه خویشتن را برگزینند.
تاریخ‏نگاران معتقدند: حتى شاهان بزرگ پارسى احترام شهبانو مادر را همواره نگاه مى‏داشتند و بر میز خوراک، بالاترین جا ویژه او بود، تا آنجا که اردشیر دوم پایین‏تر از مادرش مى‏نشست و زن او «استاتیرا» پایین‏تر از شاه. حقوق دختر و پسر در خانه پدر با هم برابر بود و هیچ گونه تفاوتى نداشت.
زن حق مالکیت داشت، مى‏توانست گواهى دهد، نیز مى‏توانست در مقام داورى و دادرسى انجام وظیفه کند. زن به حکومت و سلطنت مى‏رسید و منزلتى عالى داشت و با کمال آرامش میان مردم آمد و شد مى‏کرد.
سازمان زنان زرتشتى در پاسخ به پیگیرى‏هاى مجله براى تهیه این گزارش، نوشته‏اى را در اختیار قرار داد که نشانگر دیدگاههاى کلى جامعه زرتشتى کشور است:
از زمانى که انسان احساس کرد براى مقابله با حیوانات وحشى یا بلایاى طبیعى نیاز به همکارى و همفکرى دیگر افراد دارد و تصمیم به زندگى دسته‏جمعى و گروهى گرفت، به ناچار قوانینى را هم به وجود آورد که این همزیستى در امنیت و رفاه بیشتر و طبق اصولى بهتر انجام گیرد. از آن زمان تاکنون این قوانین دستخوش تغییرات زیادى شده و کفه ترازوى عدالت گاهى به سود یا زیان گروهى بالا و پایین رفته است. به مرور کشورهاى جدیدى به وجود آمدند، ادیان مختلفى ظاهر شدند، گروههاى اجتماعى و فرقه‏هاى گوناگونى پدید آمدند که هر یک قوانین و مقررات متفاوتى را براى خود برگزیدند. هر چه جامعه بشرى متمدن‏تر شده، جزئیات قوانین افزایش یافته است. این در حالى است که هر فردى با هر مذهبى، ملزم به رعایت قوانین کشور و محل زندگى خویش حتى قوانین داخلى منزل خود است.
با همین نگرش زرتشتیانى که در ایران زندگى مى‏کنند پیرو قوانین و مقررات کشور هستند و همانند بقیه ملت ایران شایسته است تا قوانین تدوین شده در این کشور را رعایت کنند.
از سوى دیگر زرتشتیان داراى قوانین اجتماعى برگرفته از بینش دینى خود بوده و آزادند مسائلى مانند ازدواج، طلاق، ارث، فوت، برگزارى جشن‏ها و... را برابر با سنت و آئین خویش عمل کنند. موقعیت و شرایط زندگى زن زرتشتى نیز در جامعه ایرانى مانند دیگر زنان است. هر نوع آزادى یا محرومیت، برترى یا برابرى که برابر قانون در مورد جامعه ایرانى صورت گیرد شامل آنها نیز مى‏شود.
در بینش «اشور زتشت» و در نوشته‏هاى دین زرتشتى، زن و مرد از جایگاه یکسان برخوردارند و تنها در انجام کار نیک (که برگرفته از خرد است) به دیگرى برترى دارند.

دانش‏اندوزى بانوان زرتشتى‏
در مورد تحصیل دختران زرتشتى همانند بقیه دختران ایرانى، پس از پایان تحصیلات دبیرستانى، در صورت موفقیت در کنکور، به تحصیلات عالیه ادامه مى‏دهند و در صورت استخدام در شغل دولتى، از تمام مزایاى دولت مانند بازنشستگى، حقوق و خدمات آن بهره‏مند مى‏شوند.
شایان ذکر است گاهى مشاهده شده بعضى از مسئولین دستگاههاى دولتى خودسرانه به طور گزینشى عمل کرده و به دلیل اقلیت بودن، از استخدام زرتشتیان خوددارى کرده‏اند. در این موارد فرد متقاضى با مراجعه به نماینده خود در مجلس شوراى اسلامى و پى‏گیرى‏هاى او اغلب احقاق حق شده و حتى گاه از طرف وزیر مربوطه، بخشنامه‏اى صادر و مشکل برطرف شده است.

نقش زن در خانواده‏
نقش زن زرتشتى در خانواده نیز تفاوتى با بقیه زنان ایرانى ندارد و در خانه مسئولیت رسیدگى به تحصیل و تغذیه فرزندان بر عهده اوست که همراه و همگام با همسر خود در تأمین زندگى و تربیت فرزندان تلاش مى‏کند.
نحوه انجام ازدواج و طلاق و ارث نیز همچنان که قبلاً ذکر شد براى زن زرتشتى بر طبق قوانین داخلى یعنى احوال شخصیه است که البته اخیراً حقوقدان‏ها و مسئولین انجمن‏هاى زرتشتى در صدد برآمده‏اند با همکارى و همفکرى افراد ذیصلاح و با توجه به تغییر زمان و نیازهاى جامعه، در آن اصلاحاتى ایجاد کرده و با جامعه امروزى هماهنگ شوند.

فعالیت‏هاى اجتماعى‏
همچنین نقش زنان زرتشتى در انجمن‏ها و سازمان‏هاى اجتماعى چشمگیر بوده و در اکثر این امور، همدوش و برابر با مردان زرتشتى در پیشبرد جامعه سهم به سزایى داشته، چنانکه درصدى از اعضاى گرداننده هر انجمن یا سازمانى را تشکیل مى‏دهند، مانند جنگ هشت ساله ایران و عراق که مادران و بانوان زرتشتى نیز سهم خود را ایفا کرده و عزیزانى را در راه آزادى و پاسدارى از ایران از دست داده‏اند. مادران زرتشتى که پس از شهادت فرزندشان به جاى اظهار عجز و تأسف، با نیرویى جدید و شعله‏اى که در وجودشان فروزان شده، با انگیزه‏اى دو چندان برابر خدمت به اجتماع عزم خود را جزم کردند و ادامه‏دهنده راه عزیزشان شده‏اند تا خود را همراه و همگام با فرزند عزیزشان ساخته و خود را در کنار او حس کنند. در میان این عزیزان، بانوى جانباز 85% و قطع نخاعى داریم که در سال 1360 همراه همسر و فرزندش گرفتار حادثه انفجار بمب توسط منافقین شد. شوهر وى در این حادثه شهید و او نیز به قول خودش نیمى از بدنش در شهادت شوهرش از دست رفت و نیم دیگر اندامش به خاطر تنها کودک 5/1 ساله‏اش سالم ماند.
این زن تحصیل‏کرده که به چند زبان خارجى نیز آشناست با وجود عوارض روحى، جسمى، بیمارى‏ها و دردهایى که فقط یک جانباز قطع نخاعى قادر به درک آن است هیچ‏گاه ناامیدى به خود راه نداد و با جدیت و خوشرویى در سازمان صدا و سیما مشغول به کار است. با او بارها مصاحبه تلویزیونى شده و در فیلم مستندى به نام «هماى رحمت» نیز بازى کرده است.
در هر حال با توجه به تحولات اجتماعى، نیاز دوشیزگان و بانوان به تعلیم و تربیت و آموزش مسائل مختلف در سال‏هاى اخیر بیشتر شده و این خود انگیزه‏اى بوده تا تعداد افرادى که از خدمات سازمان زنان زرتشتى در این زمینه بهره‏مند شده‏اند افزون از گذشته باشد.

مشکل کاریابى‏
با توجه به افزایش نیروى جوان آماده به کار در ایران که امکان به دست آوردن شغل را براى داوطلبان سخت‏تر و رقابتى‏تر کرده، یکى از مهم‏ترین اهداف این سازمان، آموزش هنرها و مهارت‏هاى اشتغال‏زا براى دوشیزگان و بانوان زرتشتى است تا بتوانند در زندگى نیاز مادى خود را برطرف سازند. خوشبختانه زرتشتیان در جامعه خود داراى زنان هنرمند و متخصص هستند که گاهى در مقام علمى، هنرى یا درآمد در زندگى، بر مردان برترى دارند.

سازمان زنان زرتشتى‏
سازمان زنان زرتشتى در چند سال اخیر کمیسیون‏هاى زنان زرتشتى در شیراز، یزد، کرج، کرمان و اهواز را تأسیس و فعال کرده که هر یک با کمک‏هاى مادى و معنوى خیراندیشان و اعضاى خود اداره مى‏شوند و هدف‏شان ارتقاى سطح فرهنگى و اجتماعى زنان و دوشیزگان این شهرهاست.
سازمان زنان زرتشتى در سال‏هاى 25- 1324 شمسى با هدف گردهم آوردن بانوان و دوشیزگان زرتشتى، ارتقاى سطح آگاهى‏هاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، دینى، حقوقى و بهداشتى آنان، اعتلاى مقام زن زرتشتى و حمایت از همکیشان و هموطنان نیازمند، بدون دخالت در امور سیاسى تشکیل شد.
هم‏اکنون این سازمان داراى 5 کمیسیون: 1- آموزشى؛ 2- جشن‏ها و سخنرانى‏ها؛ 3- تور و گردشگرى؛ 4- کمک و امداد 5- روابط عمومى است.
کمیسیون آموزشى براى بالا بردن سطح آگاهى‏هاى علمى و فرهنگى، اقتصادى، هنرى، دینى و اشتغال‏زایى دوشیزگان و بانوان زرتشتى فعال بوده و در این زمینه بسیار موفق و چشمگیر عمل مى‏نماید.
کمیسیون جشن‏ها و سخنرانى‏ها نیز براى برگزارى جلسات آشنایى و دیدار همکیشان (گردهمایى) به مناسبت‏هاى گوناگون فعالیت کرده و همچنین در رابطه با سخنرانى‏ها در زمینه‏هاى مختلف براى بالا بردن سطح آگاهى‏هاى علمى و فرهنگى و دینى جامعه گام برمى‏دارد.
کمیسیون تور و گردشگرى براى پر کردن اوقات فراغت و آشنایى با مکان‏هاى تاریخى و دیدنى و تفریحى داخلى و خارجى و همچنین ایجاد ارتباط نزدیک‏تر همکیشان با یکدیگر است.
کمیسیون کمک و امداد اقدام به جمع‏آورى کمک‏هاى مردمى براى دادن وام به دانشجویان واجد شرایط، مقررى ماهانه به بیماران خاص و خانواده‏هاى کم‏درآمد و نیازمند در تهران بزرگ و یزد و کرمان مى‏کند.
کمیسیون روابط عمومى نیز به منظور برقرارى ارتباط کمیسیون‏هاى سازمان با یکدیگر و همچنین سازمان با ارگان‏هاى ذیربط و شرکت در سمینارها و سخنرانى‏ها، تهیه بروشور، تنظیم متون و مطالب مختلف، فصلنامه سازمان و ارسال آن به اعضا و ارگان‏هاى زرتشتى تلاش مى‏کند.

فعالیت‏هاى جمعى‏
سازمان زنان زرتشتى اولین سازمانى بود که کلینیک یا اندرزگاه را پس از جنگ جهانى دوم براى مادران و نوزادان دایر و به طور رایگان آنان را معاینه و شیرخشک و ویتامین اهدایى از طرف یونیسف را بین آنان تقسیم کرد. همچنین طرز نگهدارى از اطفال و فواید شیر مادر را نیز آموزش داده و به مدت 24 سال بدون وقفه به این فعالیت‏ها ادامه داد. همچنین اولین سازمانى بود که کلاس تدریس زبان انگلیسى را در سال 1332 و کلاس سوادآموزى براى بزرگسالان را در سال 1335 دایر کرد. این سازمان بنا به مقتضیات زمانى کلاس‏هاى خیاطى، کمک‏هاى اولیه، سخنرانى‏ها توسط کارشناسان فن راجع به موارد گوناگون، بحث‏هاى دینى و سخنرانى‏هاى مذهبى، ماشین‏نویسى فارسى و لاتین، تربیت بدنى، بافندگى و غیره را برگزار کرده است.
شایان ذکر است در سال 1337 کلوپ دختران نیز زیر نظر سازمان زنان زرتشتى مشغول فعالیت شد که پس از چند سال در سال 1346 به نام کلوپ دانشجویان به کار خود ادامه داد و تا زمان انقلاب وابسته به این ارگان بود. این کلوپ پس از انقلاب اعلام استقلال کرد و با نام کانون دانشجویان مستقلاً در محل سازمان زنان زرتشتى مشغول فعالیتهاى مربوط به خود است.
پس از انقلاب اسلامى و حتى در هنگامه مشکلات و معضلاتى که جنگ تحمیلى براى کشور پیش آورد، این سازمان پرتوان و پرتلاش با تأیید وزارت کشور بدون وقفه به فعالیت‏هاى خود ادامه داد. جشن‏هاى مختلف نوروزى و مهرگان و برگزارى نمایشگاههاى مختلف از کارهاى دستى و هنرى و لباس‏هاى سنتى بانوان زرتشتى و فروش بعضى اجناس به مناسبت ایام دهه فجر همچنین برگزارى پنجاهمین سالگرد تأسیس سازمان زنان زرتشتى در بهمن‏ماه 1379 و شرکت فعالانه در مراسم بزرگداشت هزاره سوم اشوزرتشت را بر عهده داشت.
اعضاى فعال این سازمان جزء کمیسیون تشریفات ششمین کنگره جهانى زرتشتیان در خردادماه 1374 بوده و به نحو احسن وظایف محوله را انجام دادند. آنها همچنین فعالانه در جلسات سخنرانى‏هاى مربوط به گفتگوى تمدن‏ها نیز شرکت کرده‏اند.

شرکت در کنفرانس جهانى زن‏
این سازمان براى همگامى و همفکرى با سایر بانوان ایرانى در سال 1372 دعوت دفتر امور زنان نهاد ریاست جمهورى را براى شرکت در چهارمین کنفرانس جهانى زن (پکن) را پذیرفته و براى اولین بار با 57 سازمان غیر دولتى زنان ایرانى که مشغول انجام وظیفه بودند، آشنا شد و فعالیت گروهى خود را در کنار خواهران مسلمان و سایر اقلیت‏هاى مذهبى آغاز کرد. همچنین این ارگان براى اولین بار جزء 17 سازمان غیر دولتى زنان در سازمان ملل ثبت شد.
در سال 1373 نماینده سازمان زنان زرتشتى، خانم پروین غریب‏شاهى در چهارمین کنفرانس جهانى زن شرکت کرد و سپس در سال‏هاى 1375 نیز از طرف شبکه ارتباطى سازمان‏هاى غیر دولتى زنان در کمیسیون فرعى حقوق بشر (پناهندگان و اقلیت‏ها) در مقر سازمان ملل در ژنو، در خرداد 1379 در بیست و سومین اجلاس فوق‏العاده مجمع عمومى سازمان ملل متحد در باره زن با عنوان برابرى زن و مرد، توسعه و صلح براى قرن بیست و یکم در مقر سازمان ملل در نیویورک، و در تیرماه 1379 نیز در بیست و چهارمین اجلاس فوق‏العاده مجمع عمومى سازمان ملل متحد به نام ژنو 2000 و تحت عنوان توسعه اجتماعى جهانى در مقر سازمان ملل شرکت کرده است.
قابل ذکر اینکه سازمان زنان زرتشتى داراى کرسى مشورتى در سازمان ملل است.

زنان و دختران آشورى‏
زنان آشورى در عرصه‏هاى مختلف تاریخ زندگى آشوریان همواره در کنار همسران خود حضور داشته‏اند و مسئولیت تربیت بسیارى از مشاهیر تاریخ ایران را در حوزه علم و ادب به عهده گرفته‏اند. در طول جنگ‏ها بار طاقت‏فرساى رنج از دادن فرزند را تحمل کرده‏اند اما زانو خم نکرده و بار دیگر ایستاده‏اند. آنها در صحنه تلاش‏هاى اجتماعى هر هنگام که زمینه فراهم بوده چه در مقام کشاورز و دامدار و چه پرستار و معلم در کنار دیگر زنان این سرزمین در نام‏آورى ایران کوشیده‏اند.

حقوق و بهره‏مندى‏ها
از نظر حقوق مدنى و برابرى حقوق زن و مرد، وضعیت زنان آشورى متأثر از عضویت آنها در کلیساهاى مختلف است. از چشم‏انداز کلیساى کاتولیک میان زن و مرد برابرى وجود دارد و این تصور به هنگام تقسیم ارث دیده مى‏شود. هر یک از کلیساهاى چهارگانه کاتولیک، شرق آشورى، پروتستان و برادران پنطیکاستى در این باب اندیشه جداگانه‏اى دارند.
خانم ژانت صلیبى عضو هیأت علمى پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى معتقد است: در هر حال زن آشورى خود را متدین و داراى هویت ملى مى‏داند. او قومیت خود را ارج مى‏گذارد و به آئین مسیح عشق مى‏ورزد. زن آشورى خود را نه در مقابل مرد بلکه در کنار او مى‏بیند و به عفاف مریم‏وار معتقد است. او مادرى دلسوز و مسئول است که آسایش و سعادت فرزندان و همسرش را وراى رفاه خویش مى‏بیند و این الگو به طور نسبى در میان تمام خانواده‏هاى آشورى دیده مى‏شود.

فعالیت‏هاى گروهى‏
پیشینه فعالیت‏هاى اجتماعى زنان آشورى به صورت سازمانى در دوره معاصر به ایجاد نخستین سازمان اجتماعى بانوان آشورى در سال 1920 میلادى در ارومیه باز مى‏گردد که سازمانى عام‏المنفعه با اهداف نوع‏دوستانه به وجود آمد. کمک به فقرا و آوارگان از زمره فعالیت‏هاى این سازمان بود که به همت «راخه خانم نومان» و گروهى از بانوان آشورى شکل گرفت و پس از آن سازمان‏هاى زنان بسیارى در سایه فعالیت‏هاى کلیسایى در تهران، ارومیه و دیگر شهرهاى آشورى‏نشین شکل گرفتند.
این سازمان‏ها غالباً به نام «دستدخیوطا» یا گروه خیاطان معروف بودند، زیرا بانوان عضو این جمعیت‏ها براى تهیه بودجه خدمات خیریه خود، اغلب به فعالیت‏هاى خیاطى، قلاب‏بافى، گلدوزى، آشپزى و غیره مى‏پرداختند.
به تدریج حیطه فعالیت سازمان‏هاى زنان مزبور گسترش یافت و گذشته از تشکل‏هاى سازمانى تحت پوشش کلیساها، سازمان‏هاى زنان وابسته به انجمن‏هاى آشورى نیز به همت بانوان فعال در شهرهاى آشورى‏نشین شکل گرفت تا زنان سهم بیشترى را در تحقق اهداف فرهنگى و اجتماعى جامعه آشورى‏هاى ایران بر عهده گیرند و این دوره جدیدى در روند تلاش‏هاى مورد نظر بود.
گروهى از زنان آشورى وابسته به انجمن‏هاى این اقلیت دینى که تشکیلاتى اجتماعى و ملى بودند در تهران، همدان، ارومیه، کرمانشاه، اهواز و قزوین تشکیل شده، در جهت ارتقاى فرهنگ و آگاهى زنان آشورى و رفع مشکلات خانوادگى، روانى، اجتماعى و اقتصادى آنان به فعالیت پرداختند. دوره جدید فعالیت انجمن‏هاى ملى زنان آشورى سابقه‏اى سى ساله دارد.

دوره‏هاى فعالیت‏
در این دوره سه مرحله قابل ذکر است: نخستین مرحله استمرار فعالیت گروه زنانى است که به همت بانو راخه نومان تشکیل شده بود.
مرحله دوم که به آغاز دهه دوم انقلاب اسلامى باز مى‏گردد به همت بانوانى چون فلورانس قرقاوش و ادنا ماریونانى در آغاز دهه هفتاد در تهران است. این سازمان پس از حدود یک دهه فعالیت، بنیانگذار ارتباط سازمان‏هاى غیر دولتى زنان آشورى با دیگر NGOهاى زنان در سطح کشور است. اما پس از این، به دلیل تغییر خطمشى سازمان، حدود پنج سال جامعه آشورى فاقد سازمان ملى زنان بود و تنها فعالیت آن، شرکت نماینده زن عضو هیأت مدیره انجمن آشورى‏هاى تهران در تشکل‏هاى غیر دولتى زنان در سطح کشور بود. تا اینکه مرحله جدیدى در روند آگاه‏سازى زنان آشورى آغاز شد. این مرحله از فعالیت‏ها در سال 1379 به دلیل ضرورت رفع نیازهاى اجتماعى و اقتصادى زنان آشورى شکل گرفت و هیأت مؤسس کمیته بانوان آشورى در تهران نخستین مجمع عمومى زنان آشورى را در روند جدید فعالیت‏هاى ملى تشکیل داد.
خانم صلیبى که عضو کمیته مذکور است، مى‏گوید: این کمیته به عنوان مهم‏ترین سازمان غیر دولتى زنان آشورى پس از انقلاب اسلامى است. در طول سه سال فعالیت خود مبادرت به تلاش‏هاى فرهنگى و اجتماعى بسیارى کرد و توانست جایگاه مناسبى را در جامعه زنان آشورى در تهران و ایران به دست آورد.
در واقع در کنار انجمن زنان کلیسایى «کمیته بانوان انجمن آشورى‏هاى تهران» که در تیرماه سال 1380 به دنبال تلاش سه ساله گروه مؤسس آن تشکیل شد، اکنون فعال بوده و به فعالیت‏هاى فرهنگى و اجتماعى خود پیرو اهداف مندرج در آئین‏نامه اجرایى موجود ادامه مى‏دهد و زیر پوشش شبکه سازمان‏هاى غیر دولتى زنان قرار دارد.
امروزه انجمن‏هاى بانوان آشورى متأثر از تحولات صورت گرفته در تشکل‏هاى زنان در سطح کشور و سرعت فعالیت این سازمان‏ها قرار گرفته، با انگیزه‏اى قوى‏تر و با تلاشى بیشتر به فعالیت‏هاى خود براى احقاق حقوق زنان، تحکیم بنیان خانواده و ارتقاى سطح آگاهى‏هاى اجتماعى و فرهنگى زنان ادامه مى‏دهند.

مشکلات پیش‏رو
خانم صلیبى با اشاره به اینکه مسائل و مشکلات زنان آشورى به عنوان بخشى از جامعه زنان ایرانى، جدا از مشکلات جامعه و وسیعتر نبوده و بازتابى از آن است، اعتقاد دارد: از مهم‏ترین مشکلات جامعه زنان ایرانى، وجود نابرابرى در پایگاه اجتماعى و اقتصادى آنان با مردان، زنان سرپرست خانواده، ناآگاهى زنان کم‏سواد از حقوق مدنى و اجتماعى خود و مسئله نابرابرى دیه زن و مرد است. این مشکلات گریبانگیر جامعه کوچک زنان آشورى نیز مى‏باشد. اگر چه آمار بى‏سوادى میان زنان آشورى بسیار کمتر از جامعه بزرگ‏تر زنان ایرانى است، با این همه زنان آشورى با برخى مسائل ناشى از آداب و رسوم فرهنگى نیز دست به گریبانند. اطاعت بى‏چون و چرا از تصمیم‏گیرهاى مراجع اقتدار در خانواده به هنگام اخذ تصمیمات مهم همچون ازدواج و کار، گرچه در سال‏هاى اخیر کمرنگ‏تر شده است و زنان و دختران غالباً به میل خود ازدواج یا در محیط بیرون از منزل کار مى‏کنند اما وجود برخى قواعد فرهنگى هنوز در بسیارى از مناسبات، محدودیت‏هایى را براى آنان ایجاد مى‏کند.
مسئله مهم دیگر در بازخوانى وضعیت زنان آشورى در برهه کنونى، زنان سرپرست خانوار است که محل درآمدى ندارند. از آنجا که این زنان اغلب داراى چند فرزند هستند، تأمین معاش خانواده آنها مشکل بزرگى است که باید مورد توجه مسئولان قرار گیرد. چنانچه این زنان توسط مسئولان جامعه آشورى یا نهادهاى دولتى، به کمیته امداد امام یا نهاد دولتى دیگرى معرفى شوند، از کمک آنها برخوردار مى‏شوند. در غیر این صورت نگاه منتظرانه آنها به سوى کمک‏هاى مردمى خواهد بود. پدیده زنان بى‏سرپرست در جامعه آشورى، دستاورد مهاجرت این اقلیت از ایران است. فرزندان در جستجوى آینده بهتر، والدین را ترک گفته‏اند و با فوت مرد خانواده، مادر تنها مى‏ماند. شرایط بحرانى هنگامى ظهور مى‏کند که زن از مستمرى حقوق مرد متوفا برخوردار نشود. این زنان در سنین میانسالى گرفتار یافتن شغلى که عموماً نگهدارى از بیماران در خانه است هستند و در سنین پیرى، از معضلات گریبانگیر مسئولان دینى و اجرایى جامعه آشورى مى‏باشند.
مسئله دیگر در مورد برابرى دیه زن و مرد است. در شرایطى که برابرى دیه مسلمان و غیر مسلمان به همت علماى دینى حل شده است، جامعه زنان آشورى خواستار برابرى دیه زن و مرد هستند.
کمیته بانوان آشورى امید دارد در پیشبرد اهداف خود گره‏گشاى مشکلات زنان آشورى و جامعه زنان ایرانى باشد. در این مسیر به همراهى مسئولان و دست‏اندرکاران و رهبران مذهبى براى رفع موانع و حل مشکلات نیاز دارد.
نباید فراموش کرد زنان آشورى همگام با دیگر زنان ایرانى در کلیه عرصه‏ها و تحولات سیاسى، اجتماعى معاصر ایران حضور فعالى داشته‏اند و در رخداد انقلاب اسلامى همپاى دیگر آحاد ایرانى کوشیده‏اند، شهید شده‏اند، شهید داده‏اند و اکنون در صحنه‏هاى اجتماعى برخوردار از تخصص‏ها و تحصیلات عالى حضور فعال دارند.

زنان و دختران ارمنى‏
آنچه در وضعیت زنان و دختران ارامنه در ایران یافتیم، مجموعه‏اى از فعالیت‏هاى آنان در شکل‏گیرى مدارس ارامنه بود که در نهایت منجر به تشکیل انجمن خیریه زنان ارمنى شده است. این تاریخچه اگرچه محدود به یک نوع فعالیت است، اما تصویرى کلى از چگونگى حضور زنان ارامنه در جامعه ایرانى را ارائه داده است. با این حال مهم‏ترین نکات در گفتگو با خانم دکتر آیدا هوانسیان، رئیس شوراى خلیفه‏گرى در کلیساى ارامنه حاصل شد. خانم هوانسیان معتقد است: به طور کلى اقلیت‏ها در مسائل شخصى مانند ازدواج، طلاق، ارث، وصیت، فرزندخواندگى، قیمومیت و... تابع قوانین خود هستند. البته در مورد دیه مانند دیگر ایرانیان با ما رفتار مى‏شود.

تحصیلات عالى و مشکل کاریابى‏
وى در مورد تحصیلات مى‏گوید: درِ دانشگاهها به روى دختران و زنان ارمنى باز است و مشکلى براى ادامه تحصیلات ندارند، ولى پس از پایان تحصیلات، کار زیادى براى آنها نیست و این مشکل میان اقلیت‏ها عمومیت دارد. به همین دلیل در موضوع مهاجرت، بیشتر زنان خواهان آن بوده و به مردان در این مورد اصرار مى‏کنند، زیرا مى‏بینند پس از طى کردن مراحل مختلف تحصیلات، کارى براى آنان یا فرزندان‏شان نیست.
خانم هوانسیان تأکید مى‏کند: درست است که تحصیل در هر صورت به نفع زنان است و یک مادر تحصیل‏کرده بسیار بهتر به فرزندان خود مى‏رسد، اما زنان ضمناً علاقه‏مند هستند از نتایج تحصیل خود بهره ببرند و به گونه‏اى در جامعه فعالیت داشته باشند. این انگیزه وقتى با معضل بیکارى روبه‏رو مى‏شود، تمایل به مهاجرت را افزایش مى‏دهد.
وى یادآور مى‏شود: اقلیت‏ها در انجام مراسم مذهبى خود مشکلى ندارند. آنچه سبب مشکلات مى‏شود به طور کلى دیدگاههاى عمومى در مورد زنان و مردان بوده که شامل همگان است، مثلاً در مورد طلاق، همه زنان ایرانى نارضایتى‏هایى دارند. اتفاقاً آقایان روحانى در دادگاهها بیشتر رعایت حال ما اقلیت‏ها را مى‏کنند تا غیر روحانیون؛ شاید این امر به خاطر آن است که به لحاظ مذهبى، آگاهى و اشراف بیشترى بر قوانین ما دارند. بنابراین برخوردهاى آزاردهنده جنبه شخصى دارد، نه حاکمیتى.

مشکلات مشترک با ایرانیان‏
دکتر هوانسیان با تأکید بر اینکه قوانین جارى کشور مورد احترام ماست مى‏گوید: به غیر از موضوع بیکارى که براى اقلیت‏ها مضاعف شده، مشکلات ما با دیگر ایرانیان مشترک است و به خاطر اقلیت‏بودن‏مان نیست. در عین حال ترجیح مى‏دهیم مشکلات را میان خود و به طریقى حل کنیم تا تأثیرات منفى بر دیگران نگذاریم.
خانم دکتر هوانسیان که شغل وکالت را بر عهده دارد، دوباره تأکید مى‏کند که دیدگاههاى غلط نسبت به زنان، موضوعى عمومى است و جنبه خاص ندارد. وى با اشاره به مسائل شغلى خود و برخورد عموم با وکلاى زن و مرد، باور آنها را نسبت به زنان ضعیف‏تر مى‏داند و معتقد است اثبات لیاقت و شایستگى زنان زمان مى‏برد.

فعالیت‏هاى گروهى‏
در پایان گفتگو با خانم هوانسیان، براى درک بهتر جامعه زنان ارامنه لازم است به تاریخچه آموزش و ایجاد مدارس، همچنین فعالیت‏هاى خیریه و اجتماعى دختران و زنان ارمنى، اشاره شود.
به نظر مى‏رسد همچنان که اشاره شد این مطالب حوزه دید مخاطبان را در این زمینه گسترده‏تر کند.
در سال 1250 شمسى انجمن دوستداران علم و دانش، مدرسه‏اى به نام هایگازیان به سبک مدارس اروپایى در کلیساى گوورک مقدس تهران تأسیس کرد. تحصیل در این مدرسه براى کودکان ارمنى همچون مدرسه‏هایى که میسیونرهاى پروتستان و کاتولیک براى اطفال ارمنى ایران ایجاد کرده بودند رایگان بود و لباس و کفش و نوشت‏افزار دانش‏آموزان مجانى داده مى‏شد.
اولیاى مدرسه به تنهایى قادر به تأمین هزینه مدرسه نبودند، از این‏رو گروهى از زنان ارمنى براى باز نگه داشتن مدرسه، انجمن خیریه زنان ارمنى تهران را در همان سال بنیاد نهادند. اعضاى این انجمن بانویى به نام هریپسیمه اناگولوپیان را که از زنان برجسته جامعه زنان ارمنى تهران بود به ریاست انجمن برگزیدند. هدف اصلى از تأسیس انجمن این بود که نخست نیازهاى مالى مدرسه «هایگازیان» را تأمین شود، سپس مدرسه‏هایى در روستاهاى ارمنى‏نشین تهران براى تحصیل دختران ارمنى بنیان نهند.
انجمن مذکور نخستین مدرسه دخترانه را در 1251 شمسى در روستاى ونک، واقع در شمال باخترى تهران، تأسیس کرد و سرپرستى و اداره آن را به کشیش «مسروب پاپازیان» سپرد. این مدرسه بیش از یک سال نپایید و تعطیل شد. به دنبال تعطیل شدن مدرسه، انجمن نیز فعالیت خود را متوقف کرد. در سال 1260 شمسى انجمن فعالیت خود را از سر گرفت و این بار مدرسه‏اى در تهران براى تحصیل دختران ارمنى تأسیس کرد و خانم حاجى ماماسى و ماهدسى قوگاسیان را که از زنان تحصیل‏کرده عصر خود بودند براى تدریس در این مدرسه استخدام کرد. آن دو مدت دو سال با جدیّت و کوشش به تدریس پرداختند. پس از دو سال فعالیت انجمن خیریه زنان ارمنى متوقف شد.
در سال 1270 شمسى انجمن دوباره فعالیت خود را آغاز کرد. چون در این زمان مدرسه دخترانه تهران با کمبود آموزگار مواجه بود، شوراى اجتماعى ارمنیان تهران موافقت کرد برخى از آموزگاران مدرسه هایگازیان را براى تدریس به مدرسه مزبور بفرستد. انجمن نیز پذیرفت سالیانه مبلغى به شوراى اجتماعى ارمنیان تهران بپردازد.
انجمن خیریه زنان ارمنى تهران تا سال 1273 شمسى فعالیت مى‏کرد، لیکن در این سال منحل شد.
در سال 1281 شمسى اسقف اعظم ماقاکیا دستور داد زنان ارمنى تهران دوباره به فعالیت بپردازند. این بار زنان ارمنى تهران سازمانى به نام مجمع مهمانداران تشکیل دادند. این مجمع یک هنرستان کوچک طراحى، خیاطى و گلدوزى براى آموزش دوشیزگان و بانوان بى‏بضاعت ارمنى در تهران دایر کرد. همچنین پرداخت کمک مالى به مدرسه ارمنیان تهران را براى رفع نیازهایشان پذیرفت. هیأت مدیره‏اى متشکل از سه تن به ریاست خانم گایا ماسعیان اداره مجتمع را به عهده گرفته بود. اعضاى هیأت مدیره مجمع قادر به فعالیت‏هاى گسترده نبودند و مقامات روحانى ارمنى دست آنها را بسته و جلو فعالیت‏هایشان را گرفته بودند.
با توجه به اینکه نیازهاى فرهنگى و آموزشى جامعه ارمنیان به تدریج زیاد مى‏شد، لزوم یارى بیشتر و فعال‏تر زنان ارمنى در تشکیلاتى نیرومند بسیار محسوس بود. از این‏رو در سال 1284 دوشیزه تاکوهى گالوستیان و نینیش امیرخانیان که در اروپا تحصیل کرده و تازه به ایران باز گشته بود با همکارى لئون بابایان که به دعوت ارمنیان تهران براى اداره مدرسه هایگازیان از قفقاز به تهران آمده بود، تصمیم به تأسیس سازمانى متشکل از زنان ارمنى گرفتند. اما این روند به رغم حضور بانوان ارمنى به طول انجامیده، بالاخره انجمن خیریه زنان ارمنى تهران در سال 1325 به ثبت رسید.
این انجمن تاکنون با توجه به نیاز جامعه ارمنیان قدم‏هاى مؤثرى برداشته است، از جمله اینکه اکنون در تهران دو خانه سالمندان را یکى در حوالى کلیساى گوورگ مقدس و دیگرى خانه سالمندان سوسه مایریگ را در خیابان بهار شیراز اداره مى‏کند.
در دهه 1960 میلادى یعنى حدود سال 1340 شمسى جامعه ارامنه تهران داراى 16 باب مدرسه با حدود 5000 دانش‏آموز مشغول به تحصیل در این مدارس بود. اکنون جامعه ارامنه تهران داراى 28 باب مدرسه است که تعداد دانش‏آموزان این مدارس حدود 7000 نفر تخمین زده مى‏شود. اکثر این مدارس متعلق به خلیفه‏گرى ارامنه تهران است و بقیه به ارامنه کاتولیک، کلیساى انجیلى و مؤسسه کل خیریه ارامنه تعلق دارند.
پس از انقلاب اسلامى ایران در سال 1357 مدارس پسرانه و دخترانه از یکدیگر جدا شدند. وزارت آموزش و پرورش حقوق مدرسان و کارکنان رسمى و دولتى مدارس ارامنه را مى‏پردازد و اجازه داده است که هفته‏اى چند ساعت تعلیمات دینى و به پیرو آن زبان ارمنى در این مدارس تدریس شود. مخارج جنبى مدارس ارامنه را شوراى خلیفه‏گرى، اولیاى دانش‏آموزان و افراد نیکوکار تأمین مى‏نمایند.
در کنار مدارس، دوره‏هاى آمادگى و کودکستان‏ها نیز مشغول کارند. به منظور بازآموزى معلمان ارمنى در سال 1339 دوره عالى شبانه زبان ارمنى وابسته به شوراى خلیفه‏گرى ارامنه تهران تأسیس شد و به کار پرداخت. این دوره پس از چند سال وقفه در سال 1361 دوباره شروع به فعالیت کرد و امروزه داراى 60 تا 90 دانشجو است. مدت تحصیل در این دوره سه سال است.
در سال‏هاى 56 - 1345 دوره کارشناسى ارشد زبان و ادبیات ارمنى در دانشگاه تهران فعالیت داشته است که بعد از سال 1357 تعطیل شد.
در سال 1374 دوره لیسانس زبان و ادبیات ارمنى در دانشگاه آزاد اسلامى ایران تأسیس شد که اکنون نیز فعالیت آن تداوم دارد.

* * *
به نظر مى‏رسد اقلیت‏هاى دینى در ایران شرایط و مشکلات مشابهى - گاه با اندکى شدت و ضعف - دارند که در مورد جامعه زنان آنان نیز همسانى دارد. از سوى دیگر اطلاعات در زمینه‏هاى مختلف چون تحصیلات، اشتغال، میزان ازدواج و طلاق و... بى‏شک با تفاوت‏هاى اندکى پیرو آمارى است که در باره کل زنان ایرانى در مقالات مختلف این ویژه‏نامه ارائه شده است.
گزارش حاضر تنها تلاشى براى بیان موارد خاص میان دختران و زنان اقلیت‏هاى دینى به عنوان بخشى جدایى‏ناپذیر از پیکره زن ایرانى بود که امید است مورد توجه سیاستگذاران و مسئولان مسلمان کشور قرار گیرد.