ساز و کارهاى تحقق عدالت فرهنگى در اندیشه امام خمینى(س)
اگر عدالت توزیعى را مهمترین نوع عدالت اجتماعى به شمار آوریم، توزیع عادلانه اطلاعات، زیربناى عدالت اجتماعى است؛ زیرا عدالت اطلاعاتى یا به دیگر سخن، عدالت فرهنگى، پایه و اساسى براى عدالت سیاسى و اقتصادى خواهد بود. اعمال قدرت بر بخش وسیعى از جامعه، تنها در صورت داشتن اطلاعات کامل از وجوه مختلف جامعه میسر مىشود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، نویسنده این نوشتار معتقد است: موفقیت در کارهاى اقتصادى نیز منوط به آگاهى از تغییرات قیمت و ارزش کالاها، عرضه و تقاضا و سایر مؤلفهها و تحولاتى است که بر امور اقتصادى تأثیرگذار است. عدالت فرهنگى علاوه بر اثرگذارى بر عدالت سیاسى و اقتصادى، خود یکى از مهمترین نیازمندىهاى دنیاى امروز است که تبادل اخبار واطلاعات در آن موقعیت بالایى یافته است.
با این مقدمه، پرسشى که مقاله حاضر به دنبال پاسخگویى به آن است عبارت است از این که: سازوکارهاى تحقق عدالت فرهنگى در اندیشه امام خمینى(س) چیست؟ انتخاب اندیشه امام خمینى(س) براى تبیین این مقوله به علت تأثیرگذارى فراوان ایشان بر آگاهى و نگرش مردم در عرصههاى فرهنگى، معنوى، دینى و سیاسى است. ایشان صریحا بیان مىکند که فرهنگ زیربنا است و از این رو باید بر ذهن و روان انسانها تغییر ایجاد شود تا بتوانیم در عرصههاى مختلف توسعه اجتماعى موفق باشیم.
براى دستیابى به پاسخ پرسش مذکور، در ابتدا به پارهاى از ارتباط میان مفهوم عدالت و سازوکارهاى تحقق عدالت فرهنگى حاصل مىشود و حکم چارچوب نظرى براى پژوهش حاضر را دارد. آنگاه به اندیشه امام خمینى در باب عدالت فرهنگى پرداخته مىشود.
اساس استبداد بر جهل نهفته شده است
«فرهنگ عبارت است از ارزشهایى که اعضاى یک گروه معین دارند، هنجارهایى که از آن پیروى مىکنند و کالاهاى مادى تولید مىنمایند».
فرهنگ، محتواى باطنى و چارچوبه ذهنى افراد یک جامعه را تشکیل مىدهد. شخصیت افراد متأثر از فرهنگ خاص جامعهاى است که در آن زیست مىکنند و تظاهرات خارجى افراد که به صورت آداب و سنن و هنجارهاى اجتماعى آنان نمود مىیابد، برگرفته از مایهها و باورداشتهاى درونى آنان است. لذا فرهنگ داراى دو سطح ذهنى و مادى است. بدین صورت که سطح ذهنى آن به صورت زیربنا عمل نموده و با تغییر خود در سطح مادى ایجاد تغییر و تحول مىنماید.
عدالت فرهنگ پایه و اساس عدالت سیاسى و اقتصادى است
فرهنگ، مشخصکننده شیوه نگاه و برخورد ما با مسایل است
از آنچه گفته شد نتیجه مىگیریم فرهنگ، مشخصکننده شیوه نگاه و برخورد ما با مسائل است. براى مثال، دیدگاه و عملکرد ما نسبت به اقتصاد، فرهنگ اقتصادى ما را مىسازد و یا دیدگاه ما نسبت به حکومت، سیاست و سیاستمداران، فرهنگ سیاسى ما را شکل مىدهد، تا آنجا که حتى از فرهنگ گفتگو، فرهنگ کتابخوانى، فرهنگ ورزش و ... نیز صحبت مىشود.
عدالت فرهنگى به دنبال یافتن راههایى است که در شکلگیرى ذهنیتها و تغییر آنها و در نتیجه در نوع رفتار افراد عدالت برقرار گردد. اما چه عواملى بر ذهن و عمل افراد تأثیر مىگذارند؟ آنچه در درجه اول به
ذهن خطور مىکند این است که علم و معرفت و کسب آگاهیهاى تازه، ذهنیت فرد را شکل مىدهند و تفاوت آگاهیها، باعث تمایز انسانها از همدیگر مىشود. بنابراین یکى از زمینههاى تحقق عدالت فرهنگى، برابرى افراد در بهرهمندى از علم و معرفت مطابق با طبع و ذوق و علاقه آنهاست.
اساس استبداد بر جهل نهفته شده است. جاهلان از حقوق خویش بىاطلاعند، نه مىدانند چه حقى بر گردن دارند و نه از حقى که بر گردن دیگران دارند آگاهند، لذا اصلىترین عامل شکلگیرى حکومتهاى مستبد مىگردند و این حکومتها نیز عملا تا زمانى مستدام مىمانند که جهل مردم تداوم داشته باشد. بنابراین مبارزه با جهل و ناآگاهى، گامى در راه تحقق عدالت به شمار مىرود.
آگاهى به دو طریق رسمى و غیررسمى انجام مىشود اصلىترین کانال غیررسمى آن خانواده است.
«فرد در خانه با فرهنگ جامعه آشنا مىشود. از مشاهده رفتار والدین متوجه این حقیقت مىشود که آیا پدر و مادر و سایر اعضاى خانواده او از میزانهاى خاصى پیروى مىکنند، یا رفتار آنها تابع هیچ قاعده و اصلى نیست؟ آیا این میزانها موافق یکدیگر هستند، یا متضاد مىباشند؟ آیا پدر و مادر او همیشه در مقابل دیگران گذشت و اغماض روا مىدارند یا در یک مورد گذشت مىکنند و در مورد دیگر سختگیر هستند؟ ...»
بنابراین اعتدال روحى و روانى فرد در خانواده نضج مىگیرد. پرهیز از افراط و تفریط و داشتن شخصیتى ثابت، متعادل و میانهرو- نه جزمى و دگم- در نتیجه زندگى در خانوادهاى با چنین خصوصیاتى ایجاد مىگردد.
برخوردارى از روحیه و منش متعادل زمانى میسر است که با محیط پیرامون، بطور مداوم، تبادل فکر و اطلاعات برقرار نماییم و از تحولات جدید مطلع باشیم. در غیر این صورت اعتدال روانى جاى خود را به رکود و تحجر مىدهد.
یکى دیگر از ابزار مهم انتقال اطلاعات به افراد، مدرسه است. مدرسه نهادى رسمى است که بخش اعظم اطلاعات فرد از محیط پیرامون را به او مىرساند و او را براى نهادها، سازمانها و نقشهاى مختلف موجود در جامعه آماده ساخته با هنجارها و قواعد اجتماعى آشنا مىسازد. فرد شیوه صحیح زندگى اجتماعى را مىآموزد و از حقوق خود و سایرین اطلاع مىیابد، مهمتر از همه اینکه آمادگى شرکت فعالانه در زندگى سیاسى و پذیرش مسوولیت در جامعه را مىیابد.
وسایل اطلاعرسانى، شیوهاى دیگر در انتقال اطلاعات به افراد است که امروزه نقش و جایگاه قابلملاحظهاى یافته است. مطبوعات و رسانههاى صوتى و تصویرى مىتوانند در آن واحد جمعیت بىشمارى را پوشش دهند، لذا هم به لحاظ زمانى و هم مکانى از سایر طرق خبررسانى سریعتر و وسیعتر عمل مىنمایند. به همین جهت نیز مطبوعات و رسانهها جایگاه بالایى را در فرایند جامعهپذیرى افراد خصوصا جامعهپذیرى سیاسى آنان به خود اختصاص دادهاند.
جامعهپذیرى بطورکلى به معنى روندى است که بدان وسیله اعضاى یک جامعه ارزشهاى گوناگون فیزیکى، فرهنگى، تکنولوژیک و زیبایىشناختى جامعه را طى دوره طولانى و یکى از زمینههاى عدالت فرهنگى، برابرى افراد در بهرهمندى از علم و معرفت است.
بطورکلى، جامعهپذیرى از خانواده آغاز شده، در مدرسه ادامه مىیابد و توسط رسانهها و مطبوعات استمرار مىیابد. علاوه بر این، کانالهاى اطلاعرسانى فرصت بحث و انتقاد و گفتگو را به نحو وسیعى فراهم نموده و به ارتقاء آگاهى عمومى جامعه کمک بیشتر مىنمایند.
علاوه بر موارد ذکر شده، در جوامع اسلامى راههاى دیگرى در آگاه نمودن و پرورش ذهنى افراد وجود دارد. یکى از این موارد مسجد است که علاوه بر مکان عبادت و ذکر خدا بودن، باعث تقویت روحى افراد مىگردد، علاوه بر آن مساجد از گذشته مکان آموزش علم هم بودهاند و معمولا داراى کتابخانه و کلاسهایى همچون قرآنخوانى یا جلسات سخنرانى و بحث بودهاند. مورد دیگر، تریبونهاى نماز جمعه است که هر هفته علاوه بر ذکر و توصیه به تقوى، مهمترین اخبار سیاسى و اجتماعى و اقتصادى جهان اسلام را به اطلاع عموم افراد مىرسانند و مهمتر از همه اینها فریضه حج است که همه مسلمانان جهان را در یک مکان گردهم آورده و علاوه بر افزایش وحدت میان آنان، سبب تبادل فکر و اطلاعات میان آنها مىگردد.
بطور کلى، نهادهایى مانند آموزش و پرورش، خانواده، مطبوعات و ... در جهت تنظیم و نظارت بر رفتار اجتماعى عمل مىکنند و شیوههاى رفتار شایسته و ناشایسته را به افراد آموزش مىدهند.
تعالى فرهنگ عمومى جامعه و پیشرفت آن در جهت خیر و صلاح عمومى نیازمند راهنمایى مطمئن و الگویى صحیح است که مورد توافق اکثریت شهروندان قرار گیرد. این الگو در مواقعى اساطیر بودهاند و در مواقعى مسلکها و مرامهاى ساخته و پرداخته ایدئولوگها، در زمانهائى نیز مذهب چنین نقشى داشته است. با وجود اهمیت هر سه مورد، تأثیر و نمود بیرونى مذهب بیش از سایر موارد بوده است. در اینجا، تأکید اصلى و ویژه بر اسلام است که داراى «طرح و برنامه کوتاه، میانبرد و بلندمدت (تاریخى- جهانى)، نقشهها و راهنماى عمل و روابط و رفتار فردى و اجتماعى آحاد، گروهها، ملت وامت اسلامى و مسئولان دولت و نظام سیاسى اسلام و ساماندهى و تدبیر و اداره آنهاست.»
از آنجا که این باور وجود دارد که این طرح از ناحیه خدا بوده و عملىترین و مناسبترین طرح براى ساختن جامعهاى سعادتمند است، درجه استقبال مردم نیز از آن بیشتر است.
هرچه «امکان تعبیر وتفسیرپذیرى مذهب و تطبیق آن با شرایط متحول تاریخى» بیشتر باشد، نقش آن در عرصههاى مختلف زندگى بیشتر است و اسلام به دلیل داشتن چنین خصوصیتى در تکامل اجتماعى انسان نقش بسزایى داشته است.
«تلقى از دین مىتواند مهمترین عامل شتاب بخشیدن به رشد و بلوغ مردم و آشنا کردن آنان به حقوق خود و استقرار نظم قانونى معقول در جامعه و فراهم آوردن زمینهاى باشد که دینداران بتوانند تأمینکننده سربلندى و نیرومندى مادى و معنوى جامعه و کشور باشند.»
دین براى تحقق عدالت اجتماعى، در مرتبه اول بر عدالت فردى و شخصى تأکید مىنماید
در یک جامعه اسلامى و یا دینى، پایبندى به دین، از اصلىترین عوامل مشروعیت بخش به شمار مىرود که سبب افزایش فرمانپذیرى مردم از حکومت و کمک و حمایت آنان از دولتمردان و اطاعت آنان از قوانین جامعه مىگردد.
دین، نخست بر فرد صحه مىگذارد و آنگاه به جامعه مىپردازد، به عبارت بهتر، دین براى تحقق عدالت اجتماعى، در مرتبه اول بر عدالت فردى و شخصى تأکید مىنماید و پس از پرورش انسانهاى عادل به ایجاد جامعه عادلانه همت مىگمارد. فرد عادل در هر جایگاهى که قرار داشته باشد، به قواعد و مقررات آن عمل مىکند و رفتارى صحیح و شایسته از خود نشان مىدهد. چنین فردى بهنجار و موردپسند اجتماع است. بنابراین با افزایش شمار عادلان، جامعه بر محور فضیلت و انصاف حرکت خواهد نمود. در چنین جامعهاى هر فرد و نهادى، نقش و وظایف مشخص و تعیینشدهاى دارد و مطابق با آن عمل مىنماید. بدینترتیب صلاح خود و جامعهاش را تأمین مىکند؛ توازن ناشى از دین، مصلحت و خیر تمام افراد جامعه را دربردارد و به همین جهت مذهب از عوامل همبستگى اجتماعى به شمار مىرود.
تأکیدى که بر افراد عادل مىگردد، بطور مشخصترى در رفتار هیأت حاکمه مورد تأکید واقع مىشود. عدالت شخصى، پایه عدالت تقنینى، اجرایى و قضایى است. به عبارت بهتر، با وجود قانونگذار، مجرى و قاضى عادل است که مىتوان از قانون، اجرا برخوردارى از روحیه و منش متعادل زمانى میسر است که با محیط پیرامون به طور مداوم، تبادل فکر و اطلاعات برقرار نماییم و از تحولات جدید مطلع باشیم
نهادهایى مانند آموزش و پرورش، خانواده، مطبوعات و ... در جهت نظارت بر رفتار اجتماعى عمل مىکنند و شیوههاى رفتار شایسته و ناشایسته را به افراد آموزشى مىدهند.
و قضاوت منصفانه سخن به میان آورد. از سوى دیگر عملکرد و رفتار مردم جامعه متأثر از رفتار هیأت حاکمه است چرا که مردم بر دین و شیوه هیأت حاکمه عمل مىنمایند (الناس على دین ملوکهم). لذا رفتار معتدلانه حکمرانان به جامعه هم تسرى مىیابد.
مسأله حائز اهمیت دیگر، امنیت فرهنگى است، که از وظایف اصلى و بنیادین دولت به شمار مىرود. این مسأله هم در سطح کلان و هم در سطح خرد مورد توجه است، به عبارت بهتر دولت بایستى در درجه اول محیط فرهنگى مساعد و مناسبى براى پرورش فکرى و روانى آحاد افراد جامعه به وجود آورد و در درجه بعد، برابرى و انصاف را در عرصه فرهنگ در برابر کلیه افراد لحاظ کند. وجود آزادى اندیشه و بیان براى همه افراد و قشرهاى مختلف و تأمین برابر و یکسان امکانات فرهنگى براى پیشرفت فکرى و پژوهشهاى علمى و کلیه رشتهها، سبب تأمین امنیت فرهنگى در سطح فرد مىگردد از سوى دیگر، ایجاد یک نظام فکرى مستحکم، پیدایش هویت عمومى منسجم اعضاى جامعه و همدلى و همبستگى آنان سبب تأمین جو فرهنگى مساعد در کشور در سطح کلان خواهد گردید. پوچى، بىارادگى، بىهویتى، سردرگمى و بىهدفى و از طرف دیگر فرار سرمایههاى فکرى و متخصص، ترس از ارائه نظر و رکود و جمود فکرى جامعه از نتایج ناامنى فرهنگى است.
شاید نتوان ترکیب «عدالت فرهنگى» را در میان سخنان امام پیدا نمود، اما شاخصها و ابعاد عدالت فرهنگى به وفور در سخنان وى یافت مىشود. فرهنگ، محورىترین و اساسیترین بحث را در اندیشه امام تشکیل مىدهد. بطورىکه ایشان تغییر و تحول در هر بخشى از جامعه را از طریق تحول در فرهنگ میسر مىداند. این فرهنگ است که جامعه را به سمت پیشرفت و یا انحطاط مىبرد. لذا براى رسیدن به پیشرفت و کامیابى، توجه به فرهنگ اهمیت بالایى دارد.
«بىشک بالاترین و والاترین عنصرى که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسى دارد، فرهنگ آن جامعه است، اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل مىدهد و با انحراف فرهنگ، هرچند جامعه در بعدهاى اقتصادى، سیاسى، صنعتى و نظامى قدرتمند و قوى باشد، ولى پوچ و پوک و میانتهى است راه اصلاح یک مملکتى فرهنگ آن مملکت است. اصلاح باید از فرهنگ شروع بشود.»
از مجموع این سخنان چنین نتیجه گرفته مىشود که عدالت فرهنگى، مقدم بر عدالت سیاسى و اقتصادى است. فرهنگ با اندیشه و باور و ذهنیت افراد سروکار دارد و باور اساس هر تحولى است. بدین جهت عدالت فردى نیز مقدم بر عدالت اجتماعى قرار مىگیرد و تزکیه و تهذیب نفس و پرهیز از تندروى و تفریط و نه ظالم و نه مظلوم شدن، توصیه دائم امام به مردم مىگردد.
تبادل فکر و اندیشه و تربیت صحیح اسلامى طرق دیگر عادل شدن افراد از دیدگاه رهبر انقلاب است. از دید هدف تمامى ادیان الهى این بوده است که رفتار و اعمال و اعتقادات بشر صحیح گردد و به محاسن اخلاقى مزین شود. بعثت پیامبر اکرم نیز براى تعلیم راه رفع ظلم به مردم بوده است. انسان دیندار به قوانین الهى که مطابق روحیات و مصالح تمامى بشریت نظام یافته است، احترام مىگذارد، و اصولًا هدف تشریع قوانین اسلام، برقرارى نوعى نظم اجتماعى عادلانه است که باعث پرورش انسانى مهذب مىگردد. مبارزه با ظلم و جهل و بىعدالتى، هنگامى متصور است که نسبت به ظلم و عدل، آگاهى وجود داشته باشد. زمانى که ندانیم عدل چیست، کارى براى ایجاد آن نمىتوانیم انجام دهیم. آگاهى و معرفت از لوازمى است که براى عادل شدن افراد جامعه لازم است. دانش و معرفت پس از طى مراحل گوناگونى حاصل مىشود نخستین مرحله از خانواده آغاز مىشود. نظر امام درخصوص این مطلب این است که:
«... بچه وقتى در دامن مادرش هست، مىبیند مادر اخلاق خوش دارد، اعمال صحیح دارد، گفتار خوش دارد، آن بچه از همانجا اعمالش و گفتارش به تقلید از مادر که از همه تقلیدها بالاتر است و به تزریق مادر که از همه تزریقها مؤثرتر است، تربیت مىشود ...».
تعادل روحى و روانى، عدالتخواهى و ظلمستیزى از طریق خانواده شروع مىشود و در مدرسه کاملتر مىگردد. آموزش عمومى براى همگان از اصول موردتوجه رهبر انقلاب است. تا آنجا که از باسوادان مىخواهد، افراد بیسواد را در منزل خویش تعلیم دهند و منتظر اقدامات دولت نباشند. رشد عقلى افراد در دوره مدرسه شکل مىگیرد، به همین دلیل بایستى بچهها را از همان دوران کودکى به خوبى تربیت نمود تا خواهان عدالت و تابع قوانین جامعه بارآیند. تربیت و جامعهپذیرى صحیح در مدارس سبب آسان شدن کار دانشگاهها مىگردد. دانشگاه خوب، مسیر پیشرفت کشور را مشخص مىکند. رهبر عادل انقلاب عقیده دارد، سبب بسیارى ناکامىهاى ایران و علت ضعف در برابر انگلستان و امریکا و روسیه و تحمیل قراردادهاى ظالمانه بر کشور به علت بىتوجهى به تعلیم و تهذیب کودکان، نوجوانان و جوانان در مدارس و دانشگاهها بوده است. اگر مراکز تعلیم و تربیت به وظایف خویش عمل مىنمودند، هیأت حاکمه و مسئولان و کارگزاران نظام که اغلب از دانشگاهها تأمین مىشوند، شخصیتهاى با کفایت و پاکدامنى بودند که مشابه محرومیتها و ظلم و فسادى که اکنون بر جامعه حاکم است، وجود نمىداشت.
«چه غمانگیز و اسفبار است که دانشگاهها و دبیرستانها به دست کسانى داده مىشد و عزیزان ما به دست کسانى تعلیم و تربیت مىدیدند که جز اقلیت مظلوم محرومى همه از غربزدگان و شرقزدگان با برنامه و نقشه دیکته شده در دانشگاه کرسى داشتند.»
نکته دیگرى که در ضمن این سخن امام قابل ذکر است. مسأله برابرى افراد در تعلیم دادن است بطوریکه از جمله اسباب عقبماندگى مراکز تعلیم و تربیت از دیدگاه امام، نابرابرى در استخدام اساتید و تعلیمدهندگان خصوصاً عدم استفاده از اقشار پایین جامعه است.
مراکز اطلاعرسانى و رسانههاى گروهى و همچنین محافل روشنفکرى و روحانیون، عمل اطلاعرسانى را در تمام طول عمر افراد و در تمامى مراحل زندگانى برعهده دارند، اضافه بر آن، برخى رسانهها همچون تلویزیون مىتوانند در تمامى نقاط، در دسترس همگان قرار گیرند و اخبار و در یک جامعه اسلامى و یا دینى، پایبندى به دین از اصلىترین عوامل مشروعیت بخش به شمار مىرود.
عدالت شخصى، پایه عدالت تضمینى، اجرایى و قضایى است
وجود آزادى اندیشه و بیان براى همه افراد و تأمین برابر و یکسان امکانات فرهنگى سبب تأمین امنیت فرهنگى است.
اطلاعات جدید را به مردم برسانند؛ همگان حق دارند تا بطور برابر به اطلاعات دسترسى داشته باشند. نابرابرى اطلاعاتى یکى از مصادیق نابرابرىهاى اجتماعى است که در دهههاى اخیر پدید آمده است. امام خمینى(س) معتقد است که رادیو و تلویزیون یک «دانشگاه عمومى» است که باید مردم را تربیت کند و همه افرادى که آگاهى و توانایى دارند باید از فرصتى برابر با سایرین برخوردار باشند تا بتوانند از این وسیله براى رساندن طرحها و پیشنهادات خود به مردم بهره گیرند. طبق این سخن امام، وسایل عمومى خبرى علاوه بر دادن آگاهى، وظیفه انتقال نظرات مردم را نیز عهدهدار هستند، فایده این بحث علاوه بر مسائل علمى، در بحث مشارکت سیاسى مردم حائز اهمیت است که پایه و اساس آن در فرهنگ قرار گرفته است علاوه بر آن رهبر انقلاب، صدا و سیما را مرکزى براى دفاع از حقوق مظلومان مىداند. به این شکل که امکان دفاع از حقوقشان را در صدا و سیما داشته باشند.
مطبوعات نیز همچون رادیو و تلویزیون، مسائل روز را به مردم مىرساند. یکى از زمینههاى ایجاد چنین امرى این است که آزادى قلم و بیان وجود داشته باشد تا اطلاعات و حقایق بطور واضح و صریح و صحیح به مردم برسد. افراد جامعه باید از ظلم و اجحافى که در جامعه مىشود مطلع گردند و روزنامهها بهترین وسیله مطلع نمودن هستند؛ اما نبایستى طریق افراط و تفریط را بپیمایند و یا بطور مثال در خدمت قشر و طبقهاى خاص قرار گیرند، بلکه از آنجا که همه مردم در مطبوعات حق دارند، روزنامه بایستى در خدمت مردم باشند و آنها را در جریان مسائل قرار دهد. آنان وظیفه دارند از مستضعفین و مظلومین دفاع نمایند و ترس و هراس را از چهره جامعه بزدایند. امام درخصوص کار ویژه مهم مطبوعات که هدایتگرى جامعه است مىفرماید: «تمام رسانهها مربى یک کشور هستند، باید تربیت کنند کشور را و باید خدمت کنند به ملت».
دادن طرحها و برنامههاى مفید و سازنده و مشخص نمودن جهت عمل دولتمردان جامعه در راستاى احقاق حقوق افراد جامعه و حفظ منافع محرومین و گسترش مشارکت عمومى آنان خدمات ارزشمندى است که روشنفکران، علماى اسلام و کارشناسان اسلامى به جامعه مىرسانند. به باور رهبر بزرگ ایران، تنها بیان این مطلب از سوى علماى اسلام، که ثروتمندان هیچ امتیازى از جهت ثروتشان بر فقرا ندارند و اولویتى از این جهت براى آنان در نظر گرفته نمىشود. سبب شکوفایى استعدادهاى خفته محرومین و قشر کمدرآمد جامعه مىگردد اعتماد به نفس و اتکا به اراده و توان خویش از نتایج اطلاعرسانى صحیح است.
نقش مساجد، نمازهاى جمعه و حج نیز در بالا بردن سطح معارف بشرى بر کسى پوشیده نیست. امام عباداتى مانند حج را تنها از بعد فردى نمىگیرد، بلکه به اهداف عظیم اجتماعى که در پشت آن نهفته است اشاره مىکند که از جمله آنها اجتماع تعداد زیادى از مسلمین در مکانى واحد و تبادل فکر و اطلاعات میان آنهاست. نتیجه این تبادلات مىتواند تلاش براى بهبود وضعیت جوامع اسلامى و رفع تبعیض و اختلاف از آنها باشد. در خطبههاى نماز جمعه و نمازهاى عید فطر و ... مسائل و نیازهاى سیاسى، اجتماعى و اقتصادى کشور مطرح مىگردد و شرکتکنندگان از اوضاع کشور و وضعیت مسلمین اطلاع مىیابند.
امام خمینى در خصوص اهمیت مساجد در آگاهى دادن و ظلمستیزى مىفرماید:
«اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل مىدهد»
تزکیه و تهذیب نفس و پرهیز از تندروى و تفریط و نه ظالم و نه مظلوم شدن، توصیه دائم امام به مردم است
«مسجدها محلى بوده است که از همان مسجد ارتش راه مىافتاد براى جنگ با کفار و با قلدرها از توى مسجد، آنجا خطبه خوانده مىشد، دعوت مىشدند مردم به اینکه مثلًا آدم متعدى در فلان جا قیام کرده بر ضد مسلمین یا مال مردم را چپاول مىکند ... و از همان مسجد راه مىافتادند و مىرفتند طرف دشمن.»
ملاحظه مىگردد که بسیارى از عبادات اسلام جنبه سیاسى و اقتصادى و فرهنگى دارد. از هر طریقى که نگاه کنیم، نمىتوانیم بگوییم اجتماع عظیمى همچون حج که در آن مسلمانان سراسر جهان از تمامى قارهها و کشورها و از دوردستترین نقاط عالم در زمانى مشخص و در مکان واحد جمع مىگردند و اعمال و عبادات مشترکى انجام مىدهند، تنها با هدف تقویت روحیه فردى افراد است. زیرا اگر چنین مىبود، نیازى نبود زمان و مکان حج مشخص و یکسان باشد. به هر حال مسلمین تاکنون استفاده زیادى از چنین اجتماعات معنوى و سازندهاى نبردهاند و بیشترین میزان بىعدالتى در کشورهاى اسلامى صورت مىگیرد که در زمره کشورهاى جهان سوم قرار گرفتهاند. علاوه بر داشتن اطلاعات و دانستن مسائل روز، امنیت فرهنگى زمینه دیگرى براى بهتر اندیشیدن و صحیحتر تعلیم دیدن است. اعتیاد به مواد مخدر، سبب مىگردد فرد اعتماد به نفس، استقلال و شخصیت مستقل نداشته باشد و با وضعیتى که براى او پیش مىآید، نتواند به مصالح و ضروریات کشور خویش فکر کند و کمکى نماید. امام خمینى بر این باور است که بیگانگان براى از بین بردن روحیه چرایى و انتقادى جوانان، به پخش مواد مخدر در کشور مبادرت مىنمایند و تعداد زیادى از جوانان را معتاد مىکنند و جوان معتاد به غارت منابع طبیعى کشور، وجود ظلم در جامعه، عدم وجود آزادى و ... نمىاندیشد و به عبارت بهتر روحیه ظلم ستیزى و عدالت خواهى از او گرفته مىشود. امام در سخنانى مىفرماید:
«اینها مىخواستند هر قوهاى که احتمال بدهند در مقابل اجانب و اربابها مىایستد و هر فکرى را که احتمال بدهند که این فکر در تقابل آنهاست، اگر بتوانند فکر را از آنها بگیرند. فکر را چگونه باید بگیرند؟ با اعتیاد به مشروبات، با اعتیاد به هروئین و امثال این مخدرات که فکر انسان را مىگیرند، انسان را از میان تهى مىکند ...»
در جامعهاى که مواد مخدر و سایر ابزار مبتذل براى از بین بردن اندیشه و فکر جوانان، فراوان یافت مىشود، امنیت فرهنگى مورد تهدید است.
مطبوعات و اهل قلم مىتوانند امنیت فرهنگى را به نحو مطلوبى در جامعه ایجاد نمایند. براى مثال امام توصیه مىکند:
«نویسندههاى ما، گویندگان ما، همهشان دنبال این باشند که به این ملت امید بدهند، مأیوس نکنند. ملت را، بگویند توانا هستیم، نگویند ناتوان هستیم، بگویند خودمان مىتوانیم ...»
علاوه بر ایجاد آرامش و اطمینان مطبوعات نباید محیط کشور را متشنج و پرهرج و مرج نشان دهند بلکه موظفند از تیترهایى که سبب تحریک و تضعیف مردم مىگردد و یا مخالف واقعیت است، پرهیز نمایند.
از مصادیق بارز امنیت فرهنگى، داشتن آزادى سیاسى است. اگر آزادى نباشد، هیچ فردى نمىتواند به راحتى فکر کند و اندیشههاى خود را منتقل نماید و در نتیجه قدرت ابتکار و خلاقیت افراد مىخشکد. امام خمینى آزادى مردم در اظهار عقیده و نظرشان را از خصوصیات یک مملکت متمدن مىداند در جاى دیگرى امام از اهل قلم مىخواهد که به مردم بگویند:
«اسلام براى ملیت خاصى نیست و ترک و فارس و عرب و عجم ندارد. اسلام متعلق به همه است و نژاد و رنگ و قبیله و زبان در این نظام ارزش ندارد؛ و قرآن کتاب همه است ...».
با ذکر این مطلب، امام خمینى خواسته است به مردم اطمینان دهد که فعالیتهاى فکرى و جسمى آنها و حقوقى که در جامعه دارند، پایمال نمىگردد و آنان را به اطمینان و آرامش و انجام فعالیتهاى اجتماعى دعوت کند. تفصیل بهتر این مطلب در بحث امنیت سیاسى ذکر شده است.
خاتمه از آنچه در این مقاله در باب عدالت فرهنگى از دیدگاه امام خمینى(س) آمد این نتیجه حاصل مىشود که امام خمینى(س) در درجه نخست، بر زیربنا بودن عدالت فرهنگى بر سایر ابعاد عدالت تأکید داشته و اصلاح روح و روان انسانها را مقدم بر هر چیز دیگرى قرار مىدهد. در مرحله بعد، استفاده از تمام ابزارها و امکانات اطلاعرسانى و خبرگیرى را موردتوجه قرار مىدهد تا آنجا که از تلویزیون به عنوان مربى جامعه یاد مىنماید. سپس توجه به این مرحله اساسى است که از دید ایشان بهترین راه اصلاح فرهنگ و روان انسانها در روى آوردن به معنویت و ادیان توحیدى است. توجه ایشان به مواردى همچون حج، مسجد، نماز جمعه و ... که علاوه بر بعد عبادى، جنبه اطلاعرسانى و تبادل افکار مردم با یکدیگر را موردنظر قرار مىدهد، حائز اهمیت است. رفع موانعى که از رشد و تفکر خلاق انسانها جلوگیرى مىکند و تأمین امنیت نویسندگان و کسانى که کار فرهنگى مىکنند و لزوم آرامش و امنیت براى همه مردم، از امورى است که امام خمینى براى تحقق عدالت فرهنگى متذکر مىگردد.