ساز و کارهاى تحقق عدالت فرهنگى در اندیشه امام خمینى‏(س)

اگر عدالت توزیعى را مهم‏ترین نوع عدالت اجتماعى به شمار آوریم، توزیع عادلانه اطلاعات، زیربناى عدالت اجتماعى است؛ زیرا عدالت اطلاعاتى یا به دیگر سخن، عدالت فرهنگى، پایه و اساسى براى عدالت سیاسى و اقتصادى خواهد بود. اعمال قدرت بر بخش وسیعى از جامعه، تنها در صورت داشتن اطلاعات کامل از وجوه مختلف جامعه میسر مى‏شود.


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، نویسنده این نوشتار معتقد است: موفقیت در کارهاى اقتصادى نیز منوط به آگاهى از تغییرات قیمت و ارزش کالاها، عرضه و تقاضا و سایر مؤلفه‏ها و تحولاتى است که بر امور اقتصادى تأثیرگذار است. عدالت فرهنگى علاوه بر اثرگذارى بر عدالت سیاسى و اقتصادى، خود یکى از مهم‏ترین نیازمندى‏هاى دنیاى امروز است که تبادل اخبار واطلاعات در آن موقعیت بالایى یافته است.


با این مقدمه، پرسشى که مقاله حاضر به دنبال پاسخ‏گویى به آن است عبارت است از این که: سازوکارهاى تحقق عدالت فرهنگى در اندیشه امام خمینى(س) چیست؟ انتخاب اندیشه امام خمینى(س) براى تبیین این مقوله به علت تأثیرگذارى فراوان ایشان بر آگاهى و نگرش مردم در عرصه‏هاى فرهنگى، معنوى، دینى و سیاسى است. ایشان صریحا بیان مى‏کند که فرهنگ زیربنا است و از این رو باید بر ذهن و روان انسان‏ها تغییر ایجاد شود تا بتوانیم در عرصه‏هاى مختلف توسعه اجتماعى موفق باشیم.


براى دست‏یابى به پاسخ پرسش مذکور، در ابتدا به پاره‏اى از ارتباط میان مفهوم عدالت و سازوکارهاى تحقق عدالت فرهنگى حاصل مى‏شود و حکم چارچوب نظرى براى پژوهش حاضر را دارد. آن‏گاه به اندیشه امام خمینى در باب عدالت فرهنگى پرداخته مى‏شود.

 

‏ اساس استبداد بر جهل نهفته شده است

 «فرهنگ عبارت است از ارزش‏هایى که اعضاى یک گروه معین دارند، هنجارهایى که از آن پیروى مى‏کنند و کالاهاى مادى تولید مى‏نمایند».

فرهنگ، محتواى باطنى و چارچوبه ذهنى افراد یک جامعه را تشکیل مى‏دهد. شخصیت افراد متأثر از فرهنگ خاص جامعه‏اى است که در آن زیست مى‏کنند و تظاهرات خارجى افراد که به صورت آداب و سنن و هنجارهاى اجتماعى آنان نمود مى‏یابد، برگرفته از مایه‏ها و باورداشت‏هاى درونى آنان است. لذا فرهنگ داراى دو سطح ذهنى و مادى است. بدین صورت که سطح ذهنى آن به صورت زیربنا عمل نموده و با تغییر خود در سطح مادى ایجاد تغییر و تحول مى‏نماید.

عدالت فرهنگ پایه و اساس عدالت سیاسى و اقتصادى است‏

فرهنگ، مشخص‏کننده شیوه نگاه و برخورد ما با مسایل است‏

از آنچه گفته شد نتیجه مى‏گیریم فرهنگ، مشخص‏کننده شیوه نگاه و برخورد ما با مسائل است. براى مثال، دیدگاه و عملکرد ما نسبت به اقتصاد، فرهنگ اقتصادى ما را مى‏سازد و یا دیدگاه ما نسبت به حکومت، سیاست و سیاستمداران، فرهنگ سیاسى ما را شکل مى‏دهد، تا آنجا که حتى از فرهنگ گفتگو، فرهنگ کتابخوانى، فرهنگ ورزش و ... نیز صحبت مى‏شود.

عدالت فرهنگى به دنبال یافتن راه‏هایى است که در شکل‏گیرى ذهنیت‏ها و تغییر آنها و در نتیجه در نوع رفتار افراد عدالت برقرار گردد. اما چه عواملى بر ذهن و عمل افراد تأثیر مى‏گذارند؟ آنچه در درجه اول به‏

ذهن خطور مى‏کند این است که علم و معرفت و کسب آگاهیهاى تازه، ذهنیت فرد را شکل مى‏دهند و تفاوت آگاهیها، باعث تمایز انسان‏ها از همدیگر مى‏شود. بنابراین یکى از زمینه‏هاى تحقق عدالت فرهنگى، برابرى افراد در بهره‏مندى از علم و معرفت مطابق با طبع و ذوق و علاقه آنهاست.

اساس استبداد بر جهل نهفته شده است. جاهلان از حقوق خویش بى‏اطلاعند، نه مى‏دانند چه حقى بر گردن دارند و نه از حقى که بر گردن دیگران دارند آگاهند، لذا اصلى‏ترین عامل شکل‏گیرى حکومت‏هاى مستبد مى‏گردند و این حکومت‏ها نیز عملا تا زمانى مستدام مى‏مانند که جهل مردم تداوم داشته باشد. بنابراین مبارزه با جهل و ناآگاهى، گامى در راه تحقق عدالت به شمار مى‏رود.

آگاهى به دو طریق رسمى و غیررسمى انجام مى‏شود اصلى‏ترین کانال غیررسمى آن خانواده است.

 «فرد در خانه با فرهنگ جامعه آشنا مى‏شود. از مشاهده رفتار والدین متوجه این حقیقت مى‏شود که آیا پدر و مادر و سایر اعضاى خانواده او از میزان‏هاى خاصى پیروى مى‏کنند، یا رفتار آنها تابع هیچ قاعده و اصلى نیست؟ آیا این میزان‏ها موافق یکدیگر هستند، یا متضاد مى‏باشند؟ آیا پدر و مادر او همیشه در مقابل دیگران گذشت و اغماض روا مى‏دارند یا در یک مورد گذشت مى‏کنند و در مورد دیگر سختگیر هستند؟ ...»

 

بنابراین اعتدال روحى و روانى فرد در خانواده نضج مى‏گیرد. پرهیز از افراط و تفریط و داشتن شخصیتى ثابت، متعادل و میانه‏رو- نه جزمى و دگم- در نتیجه زندگى در خانواده‏اى با چنین خصوصیاتى ایجاد مى‏گردد.

برخوردارى از روحیه و منش متعادل زمانى میسر است که با محیط پیرامون، بطور مداوم، تبادل فکر و اطلاعات برقرار نماییم و از تحولات جدید مطلع باشیم. در غیر این صورت اعتدال روانى جاى خود را به رکود و تحجر مى‏دهد.

یکى دیگر از ابزار مهم انتقال اطلاعات به افراد، مدرسه است. مدرسه نهادى رسمى است که بخش اعظم اطلاعات فرد از محیط پیرامون را به او مى‏رساند و او را براى نهادها، سازمان‏ها و نقش‏هاى مختلف‏ موجود در جامعه آماده ساخته با هنجارها و قواعد اجتماعى آشنا مى‏سازد. فرد شیوه صحیح زندگى اجتماعى را مى‏آموزد و از حقوق خود و سایرین اطلاع مى‏یابد، مهمتر از همه اینکه آمادگى شرکت فعالانه در زندگى سیاسى و پذیرش مسوولیت در جامعه را مى‏یابد.

 

وسایل اطلاع‏رسانى، شیوه‏اى دیگر در انتقال اطلاعات به افراد است که امروزه نقش و جایگاه قابل‏ملاحظه‏اى یافته است. مطبوعات و رسانه‏هاى صوتى و تصویرى مى‏توانند در آن واحد جمعیت بى‏شمارى را پوشش دهند، لذا هم به لحاظ زمانى و هم مکانى از سایر طرق خبررسانى سریعتر و وسیعتر عمل مى‏نمایند. به همین جهت نیز مطبوعات و رسانه‏ها جایگاه بالایى را در فرایند جامعه‏پذیرى افراد خصوصا جامعه‏پذیرى سیاسى آنان به خود اختصاص داده‏اند.

 جامعه‏پذیرى بطورکلى به معنى روندى است که بدان وسیله اعضاى یک جامعه ارزش‏هاى گوناگون فیزیکى، فرهنگى، تکنولوژیک و زیبایى‏شناختى جامعه را طى دوره طولانى و یکى از زمینه‏هاى عدالت فرهنگى، برابرى افراد در بهره‏مندى از علم و معرفت است‏.

 

بطورکلى، جامعه‏پذیرى از خانواده آغاز شده، در مدرسه ادامه مى‏یابد و توسط رسانه‏ها و مطبوعات استمرار مى‏یابد. علاوه بر این، کانال‏هاى اطلاع‏رسانى فرصت بحث و انتقاد و گفتگو را به نحو وسیعى فراهم نموده و به ارتقاء آگاهى عمومى جامعه کمک بیشتر مى‏نمایند.

 

علاوه بر موارد ذکر شده، در جوامع اسلامى راه‏هاى دیگرى در آگاه نمودن و پرورش ذهنى افراد وجود دارد. یکى از این موارد مسجد است که علاوه بر مکان عبادت و ذکر خدا بودن، باعث تقویت روحى افراد مى‏گردد، علاوه بر آن مساجد از گذشته مکان آموزش علم هم بوده‏اند و معمولا داراى کتابخانه و کلاس‏هایى همچون قرآن‏خوانى یا جلسات سخنرانى و بحث بوده‏اند. مورد دیگر، تریبون‏هاى نماز جمعه است که هر هفته علاوه بر ذکر و توصیه به تقوى، مهمترین اخبار سیاسى و اجتماعى و اقتصادى جهان اسلام را به اطلاع عموم افراد مى‏رسانند و مهمتر از همه اینها فریضه حج است که همه مسلمانان جهان را در یک مکان گردهم آورده و علاوه بر افزایش وحدت میان آنان، سبب تبادل فکر و اطلاعات میان آنها مى‏گردد.

 

بطور کلى، نهادهایى مانند آموزش و پرورش، خانواده، مطبوعات و ... در جهت تنظیم و نظارت بر رفتار اجتماعى عمل مى‏کنند و شیوه‏هاى رفتار شایسته و ناشایسته را به افراد آموزش مى‏دهند.

 

تعالى فرهنگ عمومى جامعه و پیشرفت آن در جهت خیر و صلاح عمومى نیازمند راهنمایى مطمئن و الگویى صحیح است که مورد توافق اکثریت شهروندان قرار گیرد. این الگو در مواقعى اساطیر بوده‏اند و در مواقعى مسلک‏ها و مرام‏هاى ساخته و پرداخته ایدئولوگ‏ها، در زمان‏هائى نیز مذهب چنین نقشى داشته است. با وجود اهمیت هر سه مورد، تأثیر و نمود بیرونى مذهب بیش از سایر موارد بوده است. در اینجا، تأکید اصلى و ویژه بر اسلام است که داراى‏  «طرح و برنامه کوتاه، میان‏برد و بلندمدت (تاریخى- جهانى)، نقشه‏ها و راهنماى عمل و روابط و رفتار فردى و اجتماعى آحاد، گروه‏ها، ملت وامت اسلامى و مسئولان دولت و نظام سیاسى اسلام و ساماندهى و تدبیر و اداره آنهاست.»

 

از آنجا که این باور وجود دارد که این طرح از ناحیه خدا بوده و عملى‏ترین و مناسبترین طرح براى ساختن جامعه‏اى سعادتمند است، درجه استقبال مردم نیز از آن بیشتر است.

هرچه «امکان تعبیر وتفسیرپذیرى مذهب و تطبیق آن با شرایط متحول تاریخى» بیشتر باشد، نقش آن در عرصه‏هاى مختلف زندگى بیشتر است و اسلام به دلیل داشتن چنین خصوصیتى در تکامل اجتماعى انسان نقش بسزایى داشته است.

 

 «تلقى از دین مى‏تواند مهمترین عامل شتاب بخشیدن به رشد و بلوغ مردم و آشنا کردن آنان به حقوق خود و استقرار نظم قانونى معقول در جامعه و فراهم آوردن زمینه‏اى باشد که دینداران بتوانند تأمین‏کننده سربلندى و نیرومندى مادى و معنوى جامعه و کشور باشند.»

 

دین براى تحقق عدالت اجتماعى، در مرتبه اول بر عدالت فردى و شخصى تأکید مى‏نماید

در یک جامعه اسلامى و یا دینى، پایبندى به دین، از اصلى‏ترین عوامل مشروعیت بخش به شمار مى‏رود که سبب افزایش فرمان‏پذیرى مردم از حکومت و کمک و حمایت آنان از دولتمردان و اطاعت آنان از قوانین جامعه مى‏گردد.

دین، نخست بر فرد صحه مى‏گذارد و آنگاه به جامعه مى‏پردازد، به عبارت بهتر، دین براى تحقق عدالت اجتماعى، در مرتبه اول بر عدالت فردى و شخصى تأکید مى‏نماید و پس از پرورش انسان‏هاى عادل به ایجاد جامعه عادلانه همت مى‏گمارد. فرد عادل در هر جایگاهى که قرار داشته باشد، به قواعد و مقررات آن عمل مى‏کند و رفتارى صحیح و شایسته از خود نشان مى‏دهد. چنین فردى بهنجار و موردپسند اجتماع است. بنابراین با افزایش شمار عادلان، جامعه بر محور فضیلت و انصاف حرکت خواهد نمود. در چنین جامعه‏اى هر فرد و نهادى، نقش و وظایف مشخص و تعیین‏شده‏اى دارد و مطابق با آن عمل مى‏نماید. بدین‏ترتیب صلاح خود و جامعه‏اش را تأمین مى‏کند؛ توازن ناشى از دین، مصلحت و خیر تمام افراد جامعه را دربردارد و به همین جهت مذهب از عوامل همبستگى اجتماعى به شمار مى‏رود.

 

تأکیدى که بر افراد عادل مى‏گردد، بطور مشخص‏ترى در رفتار هیأت حاکمه مورد تأکید واقع مى‏شود. عدالت شخصى، پایه عدالت تقنینى، اجرایى و قضایى است. به عبارت بهتر، با وجود قانونگذار، مجرى و قاضى عادل است که مى‏توان از قانون، اجرا برخوردارى از روحیه و منش متعادل زمانى میسر است که با محیط پیرامون به طور مداوم، تبادل فکر و اطلاعات برقرار نماییم و از تحولات جدید مطلع باشیم‏

نهادهایى مانند آموزش و پرورش، خانواده، مطبوعات و ... در جهت نظارت بر رفتار اجتماعى عمل مى‏کنند و شیوه‏هاى رفتار شایسته و ناشایسته را به افراد آموزشى مى‏دهند.

و قضاوت منصفانه سخن به میان آورد. از سوى دیگر عملکرد و رفتار مردم جامعه متأثر از رفتار هیأت حاکمه است چرا که مردم بر دین و شیوه هیأت حاکمه عمل مى‏نمایند (الناس على دین ملوکهم). لذا رفتار معتدلانه حکمرانان به جامعه هم تسرى مى‏یابد.

مسأله حائز اهمیت دیگر، امنیت فرهنگى است، که از وظایف اصلى و بنیادین دولت به شمار مى‏رود. این مسأله هم در سطح کلان و هم در سطح خرد مورد توجه است، به عبارت بهتر دولت بایستى در درجه اول محیط فرهنگى مساعد و مناسبى براى پرورش فکرى و روانى آحاد افراد جامعه به وجود آورد و در درجه بعد، برابرى و انصاف را در عرصه فرهنگ در برابر کلیه افراد لحاظ کند. وجود آزادى اندیشه و بیان براى همه افراد و قشرهاى مختلف و تأمین برابر و یکسان امکانات فرهنگى براى پیشرفت فکرى و پژوهش‏هاى علمى و کلیه رشته‏ها، سبب تأمین امنیت فرهنگى در سطح فرد مى‏گردد از سوى دیگر، ایجاد یک نظام فکرى مستحکم، پیدایش هویت عمومى منسجم اعضاى جامعه و همدلى و همبستگى آنان سبب تأمین جو فرهنگى مساعد در کشور در سطح کلان خواهد گردید. پوچى، بى‏ارادگى، بى‏هویتى، سردرگمى و بى‏هدفى و از طرف دیگر فرار سرمایه‏هاى فکرى و متخصص، ترس از ارائه نظر و رکود و جمود فکرى جامعه از نتایج ناامنى فرهنگى است.

 

 

شاید نتوان ترکیب «عدالت فرهنگى» را در میان سخنان امام پیدا نمود، اما شاخص‏ها و ابعاد عدالت فرهنگى به وفور در سخنان وى یافت مى‏شود. فرهنگ، محورى‏ترین و اساسیترین بحث را در اندیشه امام تشکیل مى‏دهد. بطورى‏که ایشان تغییر و تحول در هر بخشى از جامعه را از طریق تحول در فرهنگ میسر مى‏داند. این فرهنگ است که جامعه را به سمت پیشرفت و یا انحطاط مى‏برد. لذا براى رسیدن به پیشرفت و کامیابى، توجه به فرهنگ اهمیت بالایى دارد.

 

 «بى‏شک بالاترین و والاترین عنصرى که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسى دارد، فرهنگ آن جامعه است، اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل مى‏دهد و با انحراف فرهنگ، هرچند جامعه در بعدهاى اقتصادى، سیاسى، صنعتى و نظامى قدرتمند و قوى باشد، ولى پوچ و پوک و میان‏تهى است راه اصلاح یک مملکتى فرهنگ آن مملکت است. اصلاح باید از فرهنگ شروع بشود.»

 

از مجموع این سخنان چنین نتیجه گرفته مى‏شود که عدالت فرهنگى، مقدم بر عدالت سیاسى و اقتصادى است. فرهنگ با اندیشه و باور و ذهنیت افراد سروکار دارد و باور اساس هر تحولى است. بدین جهت عدالت فردى نیز مقدم بر عدالت اجتماعى قرار مى‏گیرد و تزکیه و تهذیب نفس و پرهیز از تندروى و تفریط و نه ظالم و نه مظلوم شدن، توصیه دائم امام به مردم مى‏گردد.

 

تبادل فکر و اندیشه  و تربیت صحیح اسلامى طرق دیگر عادل شدن افراد از دیدگاه رهبر انقلاب است. از دید هدف تمامى ادیان الهى این بوده است که رفتار و اعمال و اعتقادات بشر صحیح گردد و به محاسن اخلاقى مزین شود. بعثت پیامبر اکرم نیز براى تعلیم راه رفع ظلم به مردم بوده است. انسان دیندار به قوانین الهى که مطابق روحیات و مصالح تمامى بشریت نظام یافته است، احترام مى‏گذارد، و اصولًا هدف تشریع قوانین اسلام، برقرارى نوعى نظم اجتماعى عادلانه است که باعث پرورش انسانى مهذب مى‏گردد. مبارزه با ظلم و جهل و بى‏عدالتى، هنگامى متصور است که نسبت به ظلم و عدل، آگاهى وجود داشته باشد. زمانى که ندانیم عدل چیست، کارى براى ایجاد آن نمى‏توانیم انجام دهیم. آگاهى و معرفت از لوازمى است که براى عادل شدن افراد جامعه لازم است. دانش و معرفت پس از طى مراحل گوناگونى حاصل مى‏شود نخستین مرحله از خانواده آغاز مى‏شود. نظر امام درخصوص این مطلب این است که:

 «... بچه وقتى در دامن مادرش هست، مى‏بیند مادر اخلاق خوش دارد، اعمال صحیح دارد، گفتار خوش دارد، آن بچه از همان‏جا اعمالش و گفتارش به تقلید از مادر که از همه تقلیدها بالاتر است و به تزریق مادر که از همه تزریق‏ها مؤثرتر است، تربیت مى‏شود ...».

 

تعادل روحى و روانى، عدالت‏خواهى و ظلم‏ستیزى از طریق خانواده شروع مى‏شود و در مدرسه کاملتر مى‏گردد. آموزش عمومى براى همگان از اصول موردتوجه رهبر انقلاب است. تا آنجا که از باسوادان مى‏خواهد، افراد بیسواد را در منزل خویش تعلیم دهند و منتظر اقدامات دولت نباشند. رشد عقلى افراد در دوره مدرسه شکل مى‏گیرد، به همین دلیل بایستى بچه‏ها را از همان دوران کودکى به خوبى تربیت نمود تا خواهان عدالت و تابع قوانین جامعه بارآیند. تربیت و جامعه‏پذیرى صحیح در مدارس سبب آسان شدن کار دانشگاه‏ها مى‏گردد. دانشگاه خوب، مسیر پیشرفت کشور را مشخص مى‏کند. رهبر عادل انقلاب عقیده دارد، سبب بسیارى ناکامى‏هاى ایران و علت ضعف در برابر انگلستان و امریکا و روسیه و تحمیل قراردادهاى ظالمانه بر کشور به علت بى‏توجهى به تعلیم و تهذیب کودکان، نوجوانان و جوانان در مدارس و دانشگاه‏ها بوده است. اگر مراکز تعلیم و تربیت به وظایف خویش عمل مى‏نمودند، هیأت حاکمه و مسئولان و کارگزاران نظام که اغلب از دانشگاه‏ها تأمین مى‏شوند، شخصیت‏هاى با کفایت و پاکدامنى بودند که مشابه محرومیت‏ها و ظلم و فسادى که اکنون بر جامعه حاکم است، وجود نمى‏داشت.

 

 «چه غم‏انگیز و اسفبار است که دانشگاه‏ها و دبیرستان‏ها به دست کسانى داده مى‏شد و عزیزان ما به دست کسانى تعلیم و تربیت مى‏دیدند که جز اقلیت مظلوم محرومى همه از غرب‏زدگان و شرق‏زدگان با برنامه و نقشه دیکته شده در دانشگاه کرسى داشتند.»

 

نکته دیگرى که در ضمن این سخن امام قابل ذکر است. مسأله برابرى افراد در تعلیم دادن است بطوریکه از جمله اسباب عقب‏ماندگى مراکز تعلیم و تربیت از دیدگاه امام، نابرابرى در استخدام اساتید و تعلیم‏دهندگان خصوصاً عدم استفاده از اقشار پایین جامعه است.

 

مراکز اطلاع‏رسانى و رسانه‏هاى گروهى و همچنین محافل روشنفکرى و روحانیون، عمل اطلاع‏رسانى را در تمام طول عمر افراد و در تمامى مراحل زندگانى برعهده دارند، اضافه بر آن، برخى رسانه‏ها همچون تلویزیون مى‏توانند در تمامى نقاط، در دسترس همگان قرار گیرند و اخبار و در یک جامعه اسلامى و یا دینى، پایبندى به دین از اصلى‏ترین عوامل مشروعیت بخش به شمار مى‏رود.

 

عدالت شخصى، پایه عدالت تضمینى، اجرایى و قضایى است‏

وجود آزادى اندیشه و بیان براى همه افراد و تأمین برابر و یکسان امکانات فرهنگى سبب تأمین امنیت فرهنگى است‏.

اطلاعات جدید را به مردم برسانند؛ همگان حق دارند تا بطور برابر به اطلاعات دسترسى داشته باشند. نابرابرى اطلاعاتى یکى از مصادیق نابرابرى‏هاى اجتماعى است که در دهه‏هاى اخیر پدید آمده است. امام خمینى(س) معتقد است که رادیو و تلویزیون یک «دانشگاه عمومى» است که باید مردم را تربیت کند و همه افرادى که آگاهى و توانایى دارند باید از فرصتى برابر با سایرین برخوردار باشند تا بتوانند از این وسیله براى رساندن طرح‏ها و پیشنهادات خود به مردم بهره گیرند.  طبق این سخن امام، وسایل عمومى خبرى علاوه بر دادن آگاهى، وظیفه انتقال نظرات مردم را نیز عهده‏دار هستند، فایده این بحث علاوه بر مسائل علمى، در بحث مشارکت سیاسى مردم حائز اهمیت است که پایه و اساس آن در فرهنگ قرار گرفته است علاوه بر آن رهبر انقلاب، صدا و سیما را مرکزى براى دفاع از حقوق مظلومان مى‏داند. به این شکل که امکان دفاع از حقوقشان را در صدا و سیما داشته باشند.

 

مطبوعات نیز همچون رادیو و تلویزیون، مسائل روز را به مردم مى‏رساند. یکى از زمینه‏هاى ایجاد چنین امرى این است که آزادى قلم و بیان وجود داشته‏ باشد تا اطلاعات و حقایق بطور واضح و صریح و صحیح به مردم برسد. افراد جامعه باید از ظلم و اجحافى که در جامعه مى‏شود مطلع گردند و روزنامه‏ها بهترین وسیله مطلع نمودن هستند؛ اما نبایستى طریق افراط و تفریط را بپیمایند و یا بطور مثال در خدمت قشر و طبقه‏اى خاص قرار گیرند، بلکه از آنجا که همه مردم در مطبوعات حق دارند، روزنامه بایستى در خدمت مردم باشند و آنها را در جریان مسائل قرار دهد. آنان وظیفه دارند از مستضعفین و مظلومین دفاع نمایند و ترس و هراس را از چهره جامعه بزدایند. امام درخصوص کار ویژه مهم مطبوعات که هدایت‏گرى جامعه است مى‏فرماید: «تمام رسانه‏ها مربى یک کشور هستند، باید تربیت کنند کشور را و باید خدمت کنند به ملت».

 

دادن طرح‏ها و برنامه‏هاى مفید و سازنده و مشخص نمودن جهت عمل دولتمردان جامعه در راستاى احقاق حقوق افراد جامعه و حفظ منافع محرومین و گسترش مشارکت عمومى آنان  خدمات ارزشمندى است که روشنفکران، علماى اسلام و کارشناسان اسلامى به جامعه مى‏رسانند. به باور رهبر بزرگ ایران، تنها بیان این مطلب از سوى علماى اسلام، که ثروتمندان هیچ امتیازى از جهت ثروتشان بر فقرا ندارند و اولویتى از این جهت براى آنان در نظر گرفته نمى‏شود. سبب شکوفایى استعدادهاى خفته محرومین و قشر کم‏درآمد جامعه مى‏گردد  اعتماد به نفس و اتکا به اراده و توان خویش از نتایج اطلاع‏رسانى صحیح است.

 

نقش مساجد، نمازهاى جمعه و حج نیز در بالا بردن سطح معارف بشرى بر کسى پوشیده نیست. امام عباداتى مانند حج را تنها از بعد فردى نمى‏گیرد، بلکه به اهداف عظیم اجتماعى که در پشت آن نهفته است اشاره مى‏کند که از جمله آنها اجتماع تعداد زیادى از مسلمین در مکانى واحد و تبادل فکر و اطلاعات میان آنهاست. نتیجه این تبادلات مى‏تواند تلاش براى بهبود وضعیت جوامع اسلامى و رفع تبعیض و اختلاف از آنها باشد. در خطبه‏هاى نماز جمعه و نمازهاى عید فطر و ... مسائل و نیازهاى سیاسى، اجتماعى و اقتصادى کشور مطرح مى‏گردد و شرکت‏کنندگان از اوضاع کشور و وضعیت مسلمین اطلاع مى‏یابند.

 

امام خمینى در خصوص اهمیت مساجد در آگاهى دادن و ظلم‏ستیزى مى‏فرماید:

«اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل مى‏دهد»

تزکیه و تهذیب نفس و پرهیز از تندروى و تفریط و نه ظالم و نه مظلوم شدن، توصیه دائم امام به مردم است‏

 «مسجدها محلى بوده است که از همان مسجد ارتش راه مى‏افتاد براى جنگ با کفار و با قلدرها از توى مسجد، آنجا خطبه خوانده مى‏شد، دعوت مى‏شدند مردم به اینکه مثلًا آدم متعدى در فلان جا قیام کرده بر ضد مسلمین یا مال مردم را چپاول مى‏کند ... و از همان مسجد راه مى‏افتادند و مى‏رفتند طرف دشمن.»

 

ملاحظه مى‏گردد که بسیارى از عبادات اسلام جنبه سیاسى و اقتصادى و فرهنگى دارد. از هر طریقى که نگاه کنیم، نمى‏توانیم بگوییم اجتماع عظیمى همچون حج که در آن مسلمانان سراسر جهان از تمامى قاره‏ها و کشورها و از دوردست‏ترین نقاط عالم در زمانى مشخص و در مکان واحد جمع مى‏گردند و اعمال و عبادات مشترکى انجام مى‏دهند، تنها با هدف تقویت روحیه فردى افراد است. زیرا اگر چنین مى‏بود، نیازى نبود زمان و مکان حج مشخص و یکسان باشد. به هر حال مسلمین تاکنون استفاده زیادى از چنین اجتماعات معنوى و سازنده‏اى نبرده‏اند و بیشترین میزان بى‏عدالتى در کشورهاى اسلامى صورت‏ مى‏گیرد که در زمره کشورهاى جهان سوم قرار گرفته‏اند. علاوه بر داشتن اطلاعات و دانستن مسائل روز، امنیت فرهنگى زمینه دیگرى براى بهتر اندیشیدن و صحیح‏تر تعلیم دیدن است. اعتیاد به مواد مخدر، سبب مى‏گردد فرد اعتماد به نفس، استقلال و شخصیت مستقل نداشته باشد و با وضعیتى که براى او پیش مى‏آید، نتواند به مصالح و ضروریات کشور خویش فکر کند و کمکى نماید. امام خمینى بر این باور است که بیگانگان براى از بین بردن روحیه چرایى و انتقادى جوانان، به پخش مواد مخدر در کشور مبادرت مى‏نمایند و تعداد زیادى از جوانان را معتاد مى‏کنند و جوان معتاد به غارت منابع طبیعى کشور، وجود ظلم در جامعه، عدم وجود آزادى و ... نمى‏اندیشد و به عبارت بهتر روحیه ظلم ستیزى و عدالت خواهى از او گرفته مى‏شود. امام در سخنانى مى‏فرماید:

 «اینها مى‏خواستند هر قوه‏اى که احتمال بدهند در مقابل اجانب و ارباب‏ها مى‏ایستد و هر فکرى را که احتمال بدهند که این فکر در تقابل آنهاست، اگر بتوانند فکر را از آنها بگیرند. فکر را چگونه باید بگیرند؟ با اعتیاد به مشروبات، با اعتیاد به هروئین و امثال این مخدرات که فکر انسان را مى‏گیرند، انسان را از میان تهى مى‏کند ...»

 

در جامعه‏اى که مواد مخدر و سایر ابزار مبتذل براى از بین بردن اندیشه و فکر جوانان، فراوان یافت مى‏شود، امنیت فرهنگى مورد تهدید است.

مطبوعات و اهل قلم مى‏توانند امنیت فرهنگى را به نحو مطلوبى در جامعه ایجاد نمایند. براى مثال امام توصیه مى‏کند:

 «نویسنده‏هاى ما، گویندگان ما، همه‏شان دنبال این باشند که به این ملت امید بدهند، مأیوس نکنند. ملت را، بگویند توانا هستیم، نگویند ناتوان هستیم، بگویند خودمان مى‏توانیم ...»

 

علاوه بر ایجاد آرامش و اطمینان مطبوعات نباید محیط کشور را متشنج و پرهرج و مرج نشان دهند بلکه موظفند از تیترهایى که سبب تحریک و تضعیف مردم مى‏گردد و یا مخالف واقعیت است، پرهیز نمایند.

از مصادیق بارز امنیت فرهنگى، داشتن آزادى سیاسى است. اگر آزادى نباشد، هیچ فردى نمى‏تواند به راحتى فکر کند و اندیشه‏هاى خود را منتقل نماید و در نتیجه قدرت ابتکار و خلاقیت افراد مى‏خشکد. امام خمینى آزادى مردم در اظهار عقیده و نظرشان را از خصوصیات یک مملکت متمدن مى‏داند در جاى دیگرى امام از اهل قلم مى‏خواهد که به مردم بگویند:

 «اسلام براى ملیت خاصى نیست و ترک و فارس و عرب و عجم ندارد. اسلام متعلق به همه است و نژاد و رنگ و قبیله و زبان در این نظام ارزش ندارد؛ و قرآن کتاب همه است ...».

 

با ذکر این مطلب، امام خمینى خواسته است به مردم اطمینان دهد که فعالیتهاى فکرى و جسمى آنها و حقوقى که در جامعه دارند، پایمال نمى‏گردد و آنان را به اطمینان و آرامش و انجام فعالیتهاى اجتماعى دعوت کند. تفصیل بهتر این مطلب در بحث امنیت سیاسى ذکر شده است.

خاتمه‏ از آن‏چه در این مقاله در باب عدالت فرهنگى از دیدگاه امام خمینى(س) آمد این نتیجه حاصل مى‏شود که امام خمینى(س) در درجه نخست، بر زیربنا بودن عدالت فرهنگى بر سایر ابعاد عدالت تأکید داشته و اصلاح روح و روان انسان‏ها را مقدم بر هر چیز دیگرى قرار مى‏دهد. در مرحله بعد، استفاده از تمام ابزارها و امکانات اطلاع‏رسانى و خبرگیرى را موردتوجه قرار مى‏دهد تا آن‏جا که از تلویزیون به عنوان مربى جامعه یاد مى‏نماید. سپس توجه به این مرحله اساسى است که از دید ایشان بهترین راه اصلاح فرهنگ و روان انسان‏ها در روى آوردن به معنویت و ادیان توحیدى است. توجه ایشان به مواردى همچون حج، مسجد، نماز جمعه و ... که علاوه بر بعد عبادى، جنبه اطلاع‏رسانى و تبادل افکار مردم با یکدیگر را موردنظر قرار مى‏دهد، حائز اهمیت است. رفع موانعى که از رشد و تفکر خلاق انسان‏ها جلوگیرى مى‏کند و تأمین امنیت نویسندگان و کسانى که کار فرهنگى مى‏کنند و لزوم آرامش و امنیت براى همه مردم، از امورى است که امام خمینى براى تحقق عدالت فرهنگى متذکر مى‏گردد.