سيري در زندگي حضرت آيت‌الله العظمي حاج شيخ محمد فاضل لنكراني

حضور روحانيت و مرجعيت شيعه در دو سدة واپسين در عرصه‌هاي سياست و جامعه، پاسخ‌گويي به نياز جامعه و ايستادگي در برابر استعمار و استبداد، حفظ اسلام و حرمت مسلمين مهم‌ترين دغدغه‌‌ها بوده و هست. حوزه‌هاي علميه از زمان فعال شدن روحانيت در برابر هجوم غرب و ايستادگي در مقابل تهاجمات بي‌وقفه استعمارگران و دين‌ستيزان، بخصوص در عصر پهلوي (1300 – 1357) از مهم‌ترين مسايل تاريخي سياسي فرهنگي جامعة ماست. رسالت روحانيت اين بود كه مي گفتند: «ما وظيفه داريم مردم مظلوم و محروم را نجات دهيم. ما وظيفه داريم پشتيبان مظلومين و دشمن ظالمين باشيم. همين وظيفه است كه اميرالمؤمنين (ع) در وصيت معروف خود به دو فرزند بزرگوارش تذكر مي‌دهند و مي‌فرمايند : «دشمن ستمگر و ياور و پشتيبان ستمديده باشيد»1 اما اين نياز به داشتن حكومت و قدرت بود. چون «لازم است كه فقها اجتماعاً و انفراداً براي اجراي حدود و حفظ ثغور نظام، و حكومت شرعي تشكيل دهند.»2 دقت در اين كه «گسترش دادن علوم اسلامي و نشر احكام با فقهاي عادل است.»3 امام نمونه‌هاي فقها و مراجع و علما كه به‌عنوان الگو و اُسوه در عصر حاضر بودند، معرفي مي‌نمايند: «زندگي شيخ انصاري را بسياري شنيده‌اند چه وضعي داشته است و در زهد، اگر نبود آن وضع، نمي‌توانست آن شاگردهاي بزرگ را تربيت كند و نمي‌توانست آن كتابهاي ارزنده را تحويل جامعه بدهد.»4 نمونة ديگري را كه امام بر آن تكيه مي‌كنند: ‌«قيام‌هايي كه در اين صد سال شده از كي بوده؟ اين چند قيام در اين چند سال كي در رأس آنها بوده؟ قيام تنباكو مرحوم ميرزا بود.»5 آن‌چه امام قبل از انقلاب سفارش مي‌نمودند: «حوزه‌هاي خود را براي مقاومت در برابر حوادثي كه مي‌خواهد پيش بيايد آماده سازيد»6 نمونة ديگر: «مرحوم ميرزا محمّدتقي شيرازي بعد از اين كه ديدند عراق در معرض خطر است كه اگر ايشان نبود، عراق از بين رفته بود يك كلمه فرمودند عرب پشتيباني كردند مطلب را برگرداندند»7 شخصيت و حقيقت وجودي علما براي اسلام و قرآن و حفظ و حراست از دين و حدود خداست «علماي اسلام وظيفه دارند هر وقت براي اسلام و قرآن احساس خطر كردند به مردم مسلم گوشزد كنند تا در پيشگاه خداوند متعال مسئول نباشند.8 و اين بوده و هست كه علما هرگاه احساس خطر براي اسلام و مسلمين نمودند، تحمل هرگونه ناملايمات را برخود هموار مي‌كردند و تا كوتاه كردن دست خائنين به اسلام و مسلمين از جاي نمي‌نشستند و اين را تاريخ و دو سدة واپسين نشان داده است. به‌عنوان نمونه عراق را سيد محمدتقي شيرازي سلام‌الله عليه از حلقوم انگلستان بيرون كشيد9 بدون ترديد پس از پيروزي نهضت تنباكو عموماً و پيروزي انقلاب مشروطيت با حضور مراجع و علما خصوصاً  پديد آمد استعمار را بيدار كرد و براي خاموش كردن اين چراغ راه و كوتاه كردن دست قدرت آنان به سه راه حل همسو پرداخت:
1-    تبليغ مرتجع بودن روحانيت، عقب مانده بودن روحانيت، پايان دوران دين، جدايي دين از سياست، جدايي روحانيت از سياست و حكومت.
2-    اعدام، كشتار، ترور روحانيت و مراجع از شيخ فضل‌الله نوري، سيد عبدالله بهبهاني، مسموم نمودن آخوند خراساني گرفته تا ترور شهيدان بزرگ مطهري، مدني، قاضي، صدوقي، اشرفي اصفهاني و...
3-    ترور شخصيت افراد با ايجاد اختلاف، تشتت، درگيري، حركت‌هاي باصطلاح جناحي! سياسي! و زدن اتهامات مستبد انحصارطلب به برخي از آنان.
در صورتي كه مرجعيت و روحانيت به دليل اسلاميت، ديانت و اخلاص‌شان در جايگاه والايي قرار دارند. «چون اين افكار نوراني كه در علماي ما هست، در مراجع بزرگ ما هست، به واسطة نور اسلام است اين افكار نوراني كه در رجال عظيم‌الشأن ما هست هر جا باشد، مال اسلام است».10 داشتن وحدت‌نظر، وحدت كلمه، اتحاد از اهم مسايل روحانيت بوده و بايد باشد خصوصاً ما براي ذب از اسلام و ذب از ايران و ذب از استقلال ايران و ذب از كيان اسلام، همه يك هستيم. همه يك حلقوم داريم.»11 امام در انديشه و عمل اين را نشان داد. ياران امام در دو قلمرو سياست، مبارزه، حكومت نشان دادند كه اصل، اسلام و حريم مسلمين است. اگر در عصر مشروطيت وقتي شيخ فرياد زد مشروطه بايد مشروعه باشد و قوانين بايد قوانين اسلام، ديگران دقت مي‌نمودند متحملاً يا حتماً ما قدرت تشكيلات فراماسونري و حاكميت پنجاه‌وپنج سالة رضاخان و فرزندش را نداشتيم و اين‌گونه استعمار انگليس، آمريكا، اسرائيل نمي‌توانست بر تمام اركان مملكت سلطه پيدا كند. لذا حضور روحانيت همواره در راستاي حفظ استقلال و آزادي بود. «در مجلسي از مجالس سابق كه مرحوم آقا سيدحسن مدرس وكيل بود دولت روسيه اولتيماتومي به ايران داد كه اگر طرح ما را در قضيه‌اي كه الآن بياد ندارم نپذيريد از راه قزوين حمله كرده تهران را مي‌گيريم!! دولت وقت به مجلس فشار آورد كه اين طرح را تصويب كند.12 و باز اين مرحوم مدرس يكي از اشخاصي بود كه در مقابل ظلم ايستاد، در مقابل ظلم آن مرد سوادكوهي آن رضاخان قلدر ايستاد مرحوم مدرس را علما به‌عنوان طراز اول به تهران فرستادند.»13 و اين بود كه علماي اسلام و مراجع از دستگيري زندان، تبعيد، ترور، اعدام نهراسيدند. چون به راه انبياء و امامان (ع) مي‌رفتند. در حالي كه فقر، ناداري، زي‌طلبگي را همواره اصل دانسته و بدان افتخار مي‌كردند. «مرحوم آقاي كاشاني رحمت‌الله عليه را تبعيد به خرم‌آباد و محبوس كرده بودند در فلك‌افلاك»14 و يا آيت‌الله حكيم در عراق در برابر كمونيسم شرقي و بعث غربي ايستادگي كرد و شهيد سعيدي در مقابل دستگاه جبار شاه و سرمايه‌گذاري امريكايي‌ها و نيز شهيد غفاري متحمل زجر، حبس و زندان شدند. و از سال‌هاي 1341ـ 1357 هزاران هزار روحاني روانة زندان و تبعيد شدند و يا زير شكنجه به شهادت رسيدند. حضور شاگردان حضرت امام در طي هفده سال آخر رژيم پهلوي از برجستگي خاصي برخوردار بود. در ميان ستارگان خورشيد ولايت مرحوم آيت‌الله العظمي حاج شيخ محمدفاضل لنكراني كه از دوران نوجواني به دليل دوستي و رفاقت با شهيد آيت‌الله سيد مصطفي خميني با امام مرتبط شده بودند. تحت تأثير شخصيت، منش، وقار، شجاعت و شهامت ايشان بودند و با شروع تحصيل اين ارتباط گسترده گرديد تا آنجا كه «انديشه‌هاي فقهي» و «نگرش علمي» ايشان تحت تأثير بينش امام بود. و اين را در انديشه و عمل نشان دادند.

تولد و دوران كودكي
آيت‌الله محمد موحدي مشهور به «فاضل لنكراني» در سال 1310 شمسي در خانواده‌اي روحاني در قم به دنيا آمد. پدرش آيت‌الله عبدالله فاضل لنكراني از بزرگان و استادان حوزة علمية‌ قم بود. آن بزرگوار از مهاجران قفقاز بود و سال‌ها در حوزة علمية مشهد مقدس و حوزة‌ علمية زنجان به تحصيل و تدريس اشتغال داشت. وي يك سال پس از تأسيس حوزة علمية قم به دست آيت‌الله آقاي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي، به آنجا آمد و در همان ابتدا با خانواده‌اي اصيل وصلت نمود. حاصل اين ازدواج، فرزندان برومندي بود كه آيت‌الله العظمي فاضل، چهارمين آنها بود. وجود چنان پدري از عوامل مهم رو آوردن فرزند به سلك روحانيت، علم و تقوا بود.
دوران تحصيل
تحصيلات كلاسيك خود را تا ششم ابتدايي ادامه داد و پس از آن با آنكه در تحصيلات جديد نيز رشد و توفيق بسياري داشت به جمع طلاب علوم ديني پيوست. حوزة آن روزگار طلاب فراواني نداشت و شمار اندكي در آن مشغول به تحصيل بودند. او وقتي به حوزة علميه پاي نهاد سيزده سال بيشتر نداشت؛ اما دلش مالامال از عشق به تحصيل علوم ديني و معارف نبوي بود. اين مسئله را رابطة معنوي و عاطفي با فرزند امام خميني، آيت‌الله حاج سيدمصطفي خميني دو چندان مي‌ساخت.
وي دورة سطح را در مدت شش سال به پايان رسانيد و در نوزده سالگي در كنار اشتغال به درس كفايه، در درس آيت‌الله العظمي سيد حسين بروجردي شركت مي‌كرد و شايد جوان‌ترين فرد حاضر در آن كلاس بود. او هر درسي را كه فرا مي‌گرفت، همان روز با دقت و تسلط فراوان به زبان عربي مي‌نگاشت و مشاهدة اين جزوه‌ها اعجاب آيت‌الله العظمي بروجردي را نيز برانگيخته بود. تلاش و استعداد فراوان او باعث شد كه در 25 سالگي ـ كه هم‌زمان با انتشار كتاب مهم «نهايةالتقرير» بود ـ ديگر خود را از تقليد بي‌نياز ديد و قدم در وادي اجتهاد و عمق بخشيدن به آن نهاد.
در طي اين سال‌ها، از خواندن حكمت و علوم عقلي نيز باز نماند و در اين راه نيز استعداد و تلاش خود را در معرض استادان و ديگر طلاب قرار داد. او مهم‌ترين عامل توفيق خود در امور علمي را مباحثة منظم و دقيق درس‌هاي فرا گرفته مي‌داند و طلاب امروز را نيز به آن سفارش مي‌كند.
استادان و دوستان
معظم‌له در سال‌هاي تحصيل خود از استادان بسيار بهره برد. مقداري از رسائل و مكاسب را نزد پدر خود و ديگر بخش‌هاي آن را نزد حضرات آيات: سلطاني، شيخ عبدالجواد جبل عاملي و شيخ مرتضي حائري خواند. كفايه را نيز نزد آقاي شيخ عبدالجواد جبل عاملي فرا گرفت. اينان شماري از استادان او هستند كه دورة سطح را نزد آنان آموخته است.
با اتمام دورة سطح، به درس خارج فقه آيت‌الله العظمي بروجردي رفت و حدود يازده سال در درس خارج ايشان شركت مي‌جست كه رحلت آيت‌الله بروجردي، سد راه ادامة اين حضور شد. با آغاز درس خارج اصول امام خميني در درس ايشان نيز شركت كرد و نه سال از محضر ايشان بهره برد.
در طي اين سالها در درس خارج فقه امام نيز حاضر بود و تقريرات ايشان را همچون درس مرحوم بروجردي مي‌نگاشت. او ويژگي درس امام را تفهيم دقيق و اعجاب‌انگيز مطالب و در بخش علم اصول، ريشه‌اي مطرح كردن مباحث مي‌داند. غالب مدرسان اصول، در آن روزگار آراي مطرح شدة استادان پيش از خود را اصل مسلمي در مسئله تلقي مي‌كردند و سپس به بحث دربارة آن مي‌پرداختند؛ ولي امام مطلب را از ريشه مطرح مي‌كرد و هيچ‌ ديدگاهي را در آن مسلم نمي‌دانست. وي در بخش حكمت نيز سال‌ها در درس مرحوم علامه سيدمحمدحسين طباطبايي شركت مي‌كرد.
ايشان در سال‌هاي تحصيل و تدريس خود، با طلاب فاضل فراواني رابطة دوستي داشت كه از جمله آنها آيت‌الله مصطفي خميني، فرزند برومند امام خميني (ره) بود. وي درس‌هاي فراواني را با او به مباحثه پرداخته بود.
فعاليت‌هاي علمي و فرهنگي
خدمات ايشان در ابعاد علمي و فرهنگي بسيار است. او پس از گذشت مدتي از رحلت‌ آيت‌الله العظمي سيدشهاب‌الدين مرعشي نجفي، امامت جماعت حرم مطهر معصومه (س) را برعهده گرفت. تأسيس مدرسة علميه از ديگر فعاليت‌هاي ايشان در اين عرصه است.
معظم‌له به امر احياي هيئت‌هاي مذهبي و عزاداري براي سيد و سالار شهيدان، اهتمام ويژه‌اي داشت و خود، از كساني بود كه سال‌ها مجالس روضه و ندبه برپا كرده است.. وي در احياي ايام فاطميه و تشويق مردم براي برگزاري مراسم عزاي صديقة طاهره فاطمه زهرا (س) تلاش فراوان مي‌كرد.
وي از آغازين سال‌هاي تحصيل، به تدريس نيز اشتغال داشت. نخستين كتابي كه ايشان به تدريس پرداختند حاشية ملا عبدالله و پس از آن، معالم بود. پس از آن نيز به تدريس شرح لعمه پرداخت. مكاسب را پنج دوره و كفايه را شش دوره تدريس كرد كه در اين كلاس‌ها حدود 600 نفر شركت مي‌كردند. دورة آخر تدريس كفاية ايشان با شروع تدريس خارج فقه و اصول همراه بود كه سال‌هاي متمادي ادامه داشته است.
در طي اين سال‌ها آيت‌الله فاضل لنكراني، از آموختن روش تهذيب نفس و سفارش‌هاي اخلاقي به طلاب نيز دريغ نمي‌ورزيد و آنچه خود از استاداني چون امام خميني، آيت‌الله بروجردي و علامه طباطبايي آموخته بود، سينه به سينه به نسل جديد حوزه‌هاي علميه منتقل مي‌كرد.
ايشان در طول عمر با بركت خود، كتاب‌هاي فراواني نگاشته و به حوزة علم و تقوا تقديم كرده است. شگفت اين كه برخي از آنها را ـ مانند نهايةالتقرير ـ در دورة جواني نوشته است. برخي از تأليفات او به شرح زير است:
1ـ نهايةالتقرير (3 جلد) 2ـ تفصيل الشريعه في شرح كتاب تحرير‌الوسيله (حدود 26 جلد)15 3ـ تبيان‌الاصول (جلد اول تقرير بحث ايشان) 4ـ الاحكام الواضحه 5ـ رسالة توضيح‌المسائل 7ـ الحواشي علي‌العروة‌الوثقي 7ـ حاشيه بر كتاب «طهارة» مصباح الفقيه 8ـ مناسك ... 9ـ مدخل‌ التفسير 10ـ چهره‌هاي درخشان در آية تطهير 11ـ ائمة‌اطهار يا پاسداران وحي در قرآن كريم 12ـ تقيه مداراتي 13ـ آيين كشور‌داري از ديدگاه امام علي (ع) 14ـ تفسير سورة حمد 15ـ تقريرات الاصول و الفقه لمباحث آيت‌الله العظمي الامام‌الخميني 16ـ كتاب القضاء 17ـ الحاشيه علي كتاب طهارة الشرايع 18ـ شرح فروع الاجتهاد و التقليد من‌الكتاب العروة الوثقي 19ـ رسالة في حكم‌ الصلوة في‌اللباس المشكوك 20ـ عصمت انبياء 21ـ القواعد الفقهيه 22ـ موضوع علم‌الاصول 23ـ القول في‌الشهرة الفتوائيه 24ـ رساله في‌ قاعدتي الفراغ و التجاوز و اصالة الصحّة (تقرير بحث الامام‌ الخميني ره) 25ـ رسالة في‌الخلل الواقع في‌العمرة و الحج (تقرير بحث آيت‌الله العظمي بروجردي) 26ـ ايضاح الكفاية (تقرير بحث‌هاي ايشان در رابطه با كفاية).
فعاليت‌هاي سياسي
اشتغال و تلاش فراوان در زمينه‌هاي علمي و فرهنگي، هيچ‌گاه ايشان را از تلاش‌هاي سياسي در پيش و پس از انقلاب جدا نساخت. او از كساني بود كه در آغازين روزهاي فعاليت جامعة مدرسين در دورة حكومت طاغوت، به آن پيوست و در جلسه‌هاي آن شركت مي‌كرد و امضاي او در زير بسياري از اعلاميه‌ها، از جمله اعلام مرجعيت امام خميني و نيز خلع يد شاه از قدرت به چشم مي‌خورد. فعاليت‌هاي او در جامعة مدرسين و ديگر تلاش‌هاي سياسي‌اش، باعث شد كه بارها مورد بازداشت قرار گرفته، تبعيد يا زنداني شود.
او حدود چهار ماه به منطقة بسيار گرم و آزاردهندة لنگه تبعيد شد؛ اين چهار ماه به گفتة خود او، به اندازة چهل سال رنج و مرارت داشت. پس از آن نيز حدود دوسال ونيم به يزد تبعيد شد كه در آنجا نيز دست از مبارزه برنداشت و ضمن تحصيل و تحقيقات علمي، با آيت‌الله صدوقي جلسه‌هاي مخفيانه‌اي ترتيب داد كه طي آن، به تشويق افراد براي مبارزه و احياي نام امام خميني در آن ديار مي‌پرداخت.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز، فعاليت‌هاي سياسي آيت‌الله فاضل ادامه داشت. ايشان در هر جا كه لازم بود، با حمايت از مواضع امام خميني و رهبر معظم انقلاب، حضرت آيت‌الله خامنه‌اي توطئه‌هاي دشمن را افشا و مردم را به حمايت و اطاعت از رهبري و حفظ ارزش‌هاي نظام دعوت مي‌كرد. او بارها در جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل حضور يافت و باعث دلگرمي رزمندگان اسلام شد.
از جمله مسئوليت‌هاي ايشان پس از انقلاب، مي‌توان به نمايندگي در دورة اول مجلس خبرگان از استان مركزي اشاره كرد. آيت‌الله فاضل لنكراني پس از رحلت آيت‌الله العظمي اراكي، با اعلام جامعة مدرسين حوزة علمية قم به‌عنوان نخستين نفر و با اكثريت آراء، از مراجع تقليد شناخته شد.16
به روايت اسناد
اخيراً مجموعة اسناد ساواك پيرامون امام خميني در 22 جلد توسط مؤسسه نشر آثار حضرت امام منتشر گرديده، آنچه در اين فصل مي‌آيد برگرفته از آن كتاب مي‌باشد. در مواردي به ظاهر محتواي اسناد با آنچه در پرونده مستقل آيت‌الله فاضل است همسوئي دارد، ولي تفاوت‌هايي در گزارشات ديده مي‌شود، به همين دليل در ادامة اسناد ارائه مي‌شود.
2/3/40 روحانيون اطرافي آيت‌الله بروجردي مانند فاضل لنكراني ... هستند
12/6/44 نامه برخي از اعضاي مدرسين و علماي قم در مورد زنداني بودن، عدم اطلاع از مرجع عاليقدر شيعه حضرت آيت‌الله آقاي خميني به نخست‌وزير.
18/7/44 تلگراف به امام در مورد :«ورود حضرتعالي و آقا‌زاده محترم به اعتاب مقدسه موجب مسرت، از خداوند توفيق مسئلت. [دارم].»
18/7/44 نامه مدرسين و علماي قم به محضر مقدس آيت‌الله العظمي آقاي خميني در مورد انتقال ايشان از تركيه به عراق كه از يك سوي مايه خوشوقتي ولي ادامه محروميت ملت ايران و مخصوصاً حوزه علميه قم از افاضات آن مرجع عظيم‌الشأن موجب افسردگي شديد عموم است.
29/7/44 پاسخ امام به نامه و پيام آيت‌الله فاضل لنكراني
22/8/44 نامه سرگشاده حجج‌اسلام و فضلا و محصلين حوزه علميه قم به پيشگاه مرجع تقليد مسلمانان حضرت آيت‌‌الله العظمي آقاي خميني به مناسبت انتقال ايشان از تركيه به عتبات با 4 صفحه امضاي علما از جمله آيت‌الله فاضل.
22/5/1356 نامه علما و مدرسين حوزه علميه قم به محضر مقدس بزرگ مرجع اسلام آيت‌الله العظمي آقاي خميني به مناسبت ضايعه اسفناك و فقدان جانگداز فرزند برومند و رشيد اسلام حضرت مستطاب علامه حجةالاسلام والمسلمين مرحوم آقاي حاج آقا مصطفي خميني قدس سره...
15 محرم / 1399/ ق  اعلاميه جمعي از اساتيد و فضلا حوزه علميه قم در زمينه كشتار پي در پي شاه در شهرستان‌ها و اعلام عزاي عمومي روز دوشنبه 27 محرم 1399به صورت مفصل 3 صفحه‌اي.
25/7/1345 گزارش ساواك از محمد لنكراني، از قم نامه‌اي براي آيت‌الله عطاءالله شريف اصفهاني [اشرفي اصفهاني] به نشاني كرمانشاه، مدرسه علميه ارسال و يك برگ عين نامه [امام] خميني را نيز كه به قم ارسال گرديده تا به دست شريف‌ اصفهاني برسد ضميمه آن نموده است.
17/3/49 ارسال تلگراف با برخي از مدرسين قم به امام خميني در نجف‌اشرف، اين تلگراف به صورت اعلاميه در قم منتشر شد. و در شهرستان‌ها توسط نمايندگان امام پخش گرديد.
در همين زمان اعلاميه‌اي ديگر با عنوان نظريه اساتيد بزرگ و حجج اسلام حوزه علميه قم درباره مرجعيت عامه حضرت آيت‌الله العظمي خميني منتشر شد كه آيت‌الله فاضل از جمله امضاءكنندگان بودند.
25/6/45 گزارش در مورد مدرسه‌اي كه به نام امام توسط حضرات آيات حسين نوري، محمد فاضل لنكراني در آن تدريس مي‌كردند، ساواك مي‌نويسد منزل خريداري شده در حال حاضر در دست اطرافيان [امام] خميني است.
18/3/49 ارسال تلگراف تسليتي از سوي مدرسين حوزة علميه قم به مناسبت درگذشت آيت‌الله سيدمحسن حكيم، از جمله آيت‌الله فاصل امضا نموده‌اند.
17/5/52 ساواك در يك بولتن ويژه تحليلي درباره طرفداران [امام] خميني، كه در آن بيست‌و شش اساتيد حوزه را معرفي نموده، در مورد آيت‌الله فاضل مي‌نويسد:
«محمد موحدي گيلاني فرزند فاضل، در سال 44 نامه‌اي به [امام] خميني نوشته و از انتقال وي به نجف‌ ابراز خرسندي نموده و در سال 49 به همراه عده‌اي از ايادي [امام] خميني اعلاميه‌اي منتشر و مرجعيت [امام] خميني را تأييد نموده است.»
30/7/57 ساواك در يك شناسايي منازل مدرسين و علماي قم كه آدرس دقيق 58 تن را در گزارش آورده است در مورد آيت‌الله فاضل موحدي گيلاني، نام پدر: فاضل، شماره شناسنامه 43081 تاريخ تولد 1313 نشاني محل سكونت : قم خيابان باجك، 8 متري رضوي، جنب مسجد رضوي.
اين آدرس‌ها آن هم پس از كشتار 17 شهريور براي چه بود؟ به چه دليل جمع‌آوري شد؟
اول رمضان 1398 ساواك متن اعلاميه جمعي از اساتيد و فضلا حوزة علميه قم راجع به فاجعة اخير مشهد و ساير شهرهاي ايران را كه در 2 صفحه با امضا منتشر شده است. آورده و نام آيت‌الله فاضل نيز آمده است.
زندگينامه‌اي كه به دست ساواك در سال‌هاي 1350 افتاد. در اين دو صفحه سيري در شخصيت علمي و آثار بدست ايشان مي‌باشد.
محمد موحدي لنكراني معروف به (فاضل)
فرزند حضرت آيت‌الله آقاي فاضل موحدي لنكراني در سنه 1350 هجري قمري در ماه ذيقعدةالحرام
در شهرستان مذهبي قم قدم به عرصة وجوه گذارد و پس از گذشتن دوران كودكي و گذراندن دورة دبستان وارد رشته  مقدس روحانيت شد و در حوزة علميه قم رسماً به تحصيل صرف و نحو و ادبيات عرب پرداخت و پس از مدت كوتاهي كه حظّ وافي از آن علوم گرفت به خواندن سطوح اشتغال پيدا كرد سطوح عاليه را در محضر اساتيد آن روز از قبيل حضرت آيت‌الله آقاي حاج شيخ مرتضي حائري فرزند برومند آيت‌الله مؤسس، آقاي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي قدس سره و حضرت حجة‌الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ عبدالجواد اصفهاني و قسمتي در محضر آيت‌الله آقاي والدشان به اتمام رسانيد و در خلال اين مدت قسمتي از وقت را در تدريس ادبيات و معالم‌الاصول و شرح لمعه صرف كرد تا آنكه در سن نوزده سالگي در درس مرحوم آيت‌الله العظمي آقاي بروجردي قدس سره كه چند سالي بود به قم تشريف آورده بودند شركت كرد حدود يازده سال از محضر آن مرحوم در رشتة فقه و اصول استفاده كرد، علاوه بر شركت در درس تمام بحث‌هاي معظم‌له را فقهاً و اصولاً به رشتة تحرير در آورده و به صورت تقريرات بيرون آمد و اكنون به نام نهاية‌التقرير در مباحث صلوة در دو جلد منتشر و مورد استفادة طلاب و فضلا واقع شده است توجه خاص آن مرحوم به اين كتاب كه البته ناشي از روح فضليت‌خواهي و دانش‌پروري و علاقه به مقام شامخ فضل و علم بود از دايره وصف بيرون بوده به طوري كه بعضي از موثقين نقل كردند آن مرحوم فرمودند تنها چيزي كه پس از مرگ من ماية اميد و موجب خوشوقتي است همين كتابهايي است كه حاوي بحث‌ها و مطالب مورد مذاكره من است و در اثر زحمات آقايان جمع‌آوري و طبع و نشر شده است.
صاحب ترجمه در خلال اين مدت در درسهاي فقهي و اصولي حضرت آيت‌الله آقاي حاج آقا روح‌الله موسوي خميني نيز شركت و از محضر آن استاد بزرگ نيز استفادة شاياني كرد و در دورة اصول و تمام كتاب طهارت و قسمتي خارج مكاسب مرحوم شيخ انصاري را نزد ايشان تلمذ كرد و قسمت مهم آنها را نيز به رشتة تحرير در آورده و در حدود سه جلد به همان قطع كتاب نهايةالتقرير رسيده و لكن هنوز به زيور طبع آراسته نگرديده اميد است در فرصت مناسب و آماده بودن وسايل مورد استفاده همگان قرار گيرد.
قسمت نسبتاً مهم از وقت او در همان زمان اشتغال و شركت در درسهاي اساتيد صرف تدريس سطوح عاليه در حوزه علميه قم مي‌شد و درس او از همان وقت مورد توجه خاص طلاب و فضلا بود به طوري كه جمعيت فراوان به منظور استفاده در آن شركت مي‌كردند و اينك به تدريس دورة چهارم مكاسب و دورة سوم كفايه مرحوم آيت‌الله خراساني اشتغال دارد و شاگرداني متجاوز از دويست نفر از محضر او استفاده مي‌‌كنند.
تأليفات او علاوه بر دو جلد نهاية‌التقرير كه مشتمل است بر ... جميع مباحث كتاب صلوة به استثناي صلوة جمعه و مسافر و علاوه بر سه جلد تقريرات درس آيت‌الله خميني عبارت ست از :
1ـ كتاب‌ الاجارة كه حاوي مباحث اجاره و به طور تفصيل و با آنكه ناتمام است در حدود سيصد و بيست صفحه مي‌باشد
2ـ رسالة مستقله در صلوة در لباس مشكوك كه تقرير بحث مرحوم آيت‌الله بروجردي مي‌باشد.
3ـ بحوث قرآنية شامل بحث‌هايي دربارة قرآن شريف از قبيل اعجاز قرآن و قراءات مختلفه و عدم تحريف و نظائر آن.
4ـ حواشي بر مكاسب مرحوم شيخ انصاري
5ـ حواشي بر طهارت مصباح الفقيه همداني
6ـ شرح فروع اجتهاد و تقليد كتاب معروف عروةالوثقي مرحوم آيت‌الله آقاي سيدمحمدكاظم يزدي
7ـ حواشي بر‌آن كتاب كه ناتمام است
8ـ رساله در اثبات عصمت انبياء از راه قرآن
9ـ رساله در اخذ اجرت بر واجبات
10ـ رسالة مفصلة در صلوة جمعه كه ناتمام است
11ـ رسالة مختصره در حقيقت اراده
12ـ رسالة در خلل حج و عمره كه تقريرات بحث مرحوم آيت‌الله بروجردي است.
13ـ قسمت مهمي از كتاب قضا كه نيز از تقريرات معظم له است.
سيري در مبارزات به روايت جامعه مدرسين
آيت‌الله فاضل لنكراني، با توجه به موقعيت علمي و خانوادگي، در تشكّل مدرسين داراي جايگاه نسبتاً مهمي بود. چنان كه قبلاً گفته شد، ايشان در جريان دستگيري‌ها و تعقيب‌هاي مدرسين در اوايل سال 45، حدود سه ماه زندگي مخفيانه داشته و از امضا‌كنندگان بيانية 12 نفري مرجعيت امام در سال 49 و نيز از جمله 25 نفر تبعيدي در سال 52 بود. درباره فعاليت‌هاي ديگر ايشان اطلاعات زيادي در دست نيست. 17 آيت‌الله فاضل در دو مصاحبه‌اي كه از ايشان صورت گرفته است، اشاره به بازجويي خود توسط ساواك در قبل از انقلاب دارند كه البته «به‌عنوان مصاحبه» صورت گرفت. گرچه ايشان تاريخ اين حادثه را مشخص نكرده‌اند، اما باتوجه به برخي قرائن، به نظر مي‌رسد مربوط به سال 57 باشد.18 ايشان در اين زمينه مي‌گويد:19
«مبارزات سياسي ما به صورت فردي نبود، بلكه به صورت يك جامعه‌اي به‌عنوان جامعه مدرسين بود كه از همان هنگام تأسيس به‌عنوان اينكه در دنبال امام و پي‌گيري مبارزات امام قدم بردارد و فعاليت كند شروع كرديم؛ لذا در تمامي جهات و حوادث و در تمامي خصوصيات ما همراه امام بوديم، به‌طوري كه فراموش نمي‌كنم، در يكي از مواقعي كه مرا در سازمان امنيت تهران خواسته بودند (البته به‌عنوان مصاحبه) يكي از حرف‌هايي كه مأمور عالي‌رتبه سازمان به من مي‌گفت، اين بود كه در پرونده شما شايد متجاوز از صدها اعلاميه در موارد مختلف وجود دارد كه همه آنها به امضاي شما هم رسيده، من هم نفي نكردم و گفتم كه : اتفاقاً تمام اين امضاها، امضاي خود من است و حتي احتمال جعل در يكي از اين اعلاميه‌ها هم شما ندهيد»!20
آقاي فاضل در مصاحبه ديگري به ذكر ادامه اين بازجويي پرداخته، مي‌گويد:
«اين جواب، مأمور امنيتي را بسيار تكان داده بود؛ زيرا او فكر مي‌كرد كه من به دست و پا افتاده و اظهار بي‌اطلاعي از اين امضاها و ساختگي بودن آنها را خواهم كرد؛ لذا گفت: مسأله بدتر شد كه، خوب حالا چرا امضا كرديد؟ گفتم: خوب حالا شما مي‌خواهيد براساس منطق با من حرف بزنيد يا بر مبناي زور مي‌خواهيد نظرتان را تحميل كنيد؟ كمي فكر كرد و گفت: ما براساس منطق مي‌خواهيم با شما حرف بزنيم. گفتيم: در صورتي كه حاضر باشيد حرف منطقي را بپذيريد، مسئله ما چنين است: آقايي به نام آيت‌الله خميني پيدا شده كه مطالبي ارائه داده است. اكنون در رابطه با ايشان و مطالبش دو نظريه وجود دارد، يكي نظر شما است كه او را تحريك شده و از عوامل سياست خارجي و بازيچه دست اروپا و آمريكا و ... مي‌دانيد، و نظريه دوم، نظر ما است؛ ما باتوجه به اينكه طلبه هستيم و درس خوانده‌ايم و حداقل به عقيدة خودمان چيزي مي‌فهميم و چنين نيست كه هركسي هر ادعايي كرد، فوراً زيربارش برويم، اين مرد را شخصيتي الهي شناخته و محرك او را جز احساس مسئوليت شرعي چيزي نمي‌دانيم، به عقيدة ما به اندازة سر سوزني سياست در كار او دخالت ندارد و هر چه مي‌گويد و مي‌نويسد و حتي مبارزه او همه براي خدا و اقدام به انجام مسئوليت‌هاي ديني خود مي‌باشد، ما طلاب اصولاً تابع دليل هستيم. اگر شما مدرك قانع‌كننده براي اثبات نظريه خود توانستيد ارائه بدهيد، من همين‌ جا عقيده شما را درباره او مي‌پذيرم»21
نامه‌اي به شهيد آيت‌الله سيد‌مصطفي خميني
14 جمادي الثانيه 85
بسمه ‌تعالي
حضور محترم صديقنا الاعظم و مولانا المكرم حجة‌الاسلام والمسلمين آقاي مصطفي آيت‌الله‌زادة خميني دامت بركاته
تصديع مي‌دهد، نمي‌دانم از شدت شوق و شعف چه بنويسم و از چه دري سخن بگويم مثل اينكه بالاتر از همة مطالب شكر و سپاسگزاري در مقابل اين نعمت بزرگ و موهبت عظيم كه خداوند به جامعه مسلمين و عالم روحانيت عنايت فرمود مي‌باشد. لذا با كمال خلوص و از صميم قلب سپاسگزاري نموده و اميدوارم در آتيه نزديك در قم به درك فيض حضورتان موفق شده و كمال نعمت و تمام موهبت به مراجعت حضرت آيت‌الله العظمي آقاي والد دام‌ظله الوارف و جنابعالي حاصل شود حال عموم رفقا بحمدالله خوب و پس از اين جريان قابل توصيف نيست. حضرت آقاي والد سلام مخصوص مي‌رسانند خدمت حضرت مستطاب حجة‌الاسلام والمسلمين آقاي خلخالي دامت بركاته به عرض سلام و اخلاص تصديع در خاتمه سلامت و موفقيت جنابعالي را از خداوند مسئلت و تمنا دارم در مواقع تشرف يادي از مخلص بفرماييد.
ارادتمند محمد موحدي لنكراني
14 جمادي الثانيه  85
بسمه‌تعالي
حضور مبارك حضرت مستطاب حجة‌الاسلام والمسلمين آيت‌الله العظمي الخميني مدظله‌العالي
تصديع مي‌دهد قبل از هر چيز لازم است به مراتب امتنان و تشكر و سپاسگزاري در برابر خداوند تبارك و تعالي در مقابل نعمت بزرگ و عنايت عظيمي كه خداوند در اثر انتقال و تشرف حضرت آيت‌الله به اعتاب مقدسه به جامعة مسلمين و مخصوصاً عالم روحانيت شيعه ارزاني داشت و از هر حيث غير مترقب و غير منتظره بود به عمل آيد. اميد است خداوند تبارك و تعالي در آتية نزديك اين نعمت بزرگ را به ارجاع حضرتعالي به وطن مألوف  و درك فيض محضر شريف در حوزة مقدسه علمية قم تكميل و تتميم فرموده و عموم مسلمين و جامعة روحانيت را در تحت زعامت و سرپرستي حضرت آيت‌الله از انواع گرفتاريها مستخلص و به اقسام نعم منتغم گرداند. حضرت آقاي والد پس از مدتي كسالت بحمدالله سالم و ابلاغ سلام مخصوص مي‌نمايند و پس از انتقال حضرتعالي بي‌نهايت سرور و خوشحال گشتند. در خاتمه سلامت و موفقيت و طول عمر و عزت حضرتعالي را در جوار مقدس اميرالمؤمنين عليه السلام از خداوند مسئلت [دارم] ادام‌الله ظلكم الوارف علي رؤوس المسلمين  ... محمد موحدي لنكراني

زمان: آبان 1356/ ذي‌القعده 1397
مكان: نجف
موضوع: پاسخ حضرت امام خميني به تسليت شهادت آقاي سيد مصطفي خميني
مخاطب: فاضل لنكراني، محمد22
    به عرض مي‌رساند: مرقوم شريف كه حاكي از سلامت مزاج محترم و حاوي تفقد از اينجانب بود موجب تشكر گرديد. اميد است ان‌شاءالله تعالي موفق به خدمت به حوزه‌هاي اسلامي باشيد و افاضل از بركات شما بهره‌مند شوند. ما خواه‌ناخواه بايد اين راه را طي كنيم چه بهتر در خدمت به اسلام و مسلمين و خدمت [به] علم و هدايت، عمر صرف شود و در «لايعني»23 هدر نرود. از خداوند تعالي مسئلت مي‌نمايم كه همه ماها را در اين راه پر خطر از شرور انسانهاي صوريِ شيطان حقيقت، و وساوس نفس اماره حفظ فرمايد. از جنابعالي اميد دعاي خير براي حُسن عاقبت دارم و از همه افاضل و اعلام و عموم محصلين حوزة علميه از شركت در اين حادثه تشكر مي‌كنم. و اميد است جنابعالي در ملاقاتها به آقايان ابلاغ فرماييد. والسلام عليكم و رحمةالله.                         روح‌الله الموسوي الخميني

سه نامه به آيت‌الله فاضل كه توسط ساواك سانسور گرديد
خدمت مبارك حضرت مستطاب حجة‌الاسلام استاد معظم جناب آقاي فاضل دام ظله العالي
پس از تقديم سلام اميد است كه ان‌شاءالله خداوند وجود شما را از جميع بليات محفوظ بدارد و خدا را قسم مي‌دهم به احترام حضرت ولي‌عصر دعاي ماها را در حق حضرتعالي مستجاب نمايد ديگر خود آن بزرگوار آگاه است كه ما در كنار قبر بي بي عالم چه مي‌گوييم مرقومه حضرتعالي را در روز سوم ماه شوال زيارت نمودم البته خواندم ولي اشك چشم من جاري بود براينكه جرم شما چه بوده است اميد است خداوند متعال حضرتعالي را از چنگال درندگان نجات دهد و يك نظر لطفي نسبت به همه مراجع بنمايد باري بنده ان‌شاءالله صد درصد قصد دارم در همين ماه ان‌شاءالله به زيارت شما نايل بشوم مگر خداي نكرده پيش آمدي كند البته راجع به خانه هنوز منتقل نشديم چون وجه مذكور را فعلاً ممكن نشده شايد ان‌شاءالله در همين چند روزه از بانك بگيرم بدهم و حركت كنم به خدمت شما فقط منتظر اين موضوع هستم اگر خداي نكرده ممكن نشد اوايل ماه ذيعقده خدمت مي‌رسم ـ در سه موضع كاملاً دعا كردم در حق حضرتعالي صبح پنجشنبه در منزل آيت‌الله العظمي آقاي گلپايگاني پاي روضه شب جمعه در حسينيه آيت‌الله العظمي آقاي نجفي ختمي بود براي آقاي زنجاني ـ صبح جمعه در حرم در موقع خواندن دعاي ندبه آنچه كه وظيفه بود انجام دادم و خواهم داد در خاتمه عرايض تازه مولد ديگه خداوند به شما عنايت است به نام محمدتقي تبريك عرض مي‌نمايم. زياد عرض نيست جناب مستطاب حضرت آقاي طاهري به جنابعالي بسيار دعا مي‌نمايد و مخصوصاً سلام به خدمت به شما مي‌رساند اميد است كه ان‌شاءالله امام زمان (عج) از شما ياري كند و دشمنان قرآن و مذهب را نابود بگرداند به تاريخ و ماه شوال تقديم گرديد. علي گلستاني.

نامه‌اي از همسر:
بسمه‌تعالي
جناب مستطاب حجة‌الاسلام والمسلمين آيت‌الله آقاي فاضل موحدي دامت بركاته
    ضمن تقديم سلام، سلامتي شمار را از درگاه ايزد متعال خواستارم اميد است حال شما بحمدالله خوب باشد و من دعاگوي شما هستم شوهر عزيزم عصري 2 بعدازظهر امروز كه شما تلفن كرده‌ايد من خيلي خوشحال شدم و از حالات شما با خبر شدم روز يكشنبه روز شادي من بود چون روز يكشنبه كه مي‌شود من در اين روز ساعت شماري مي‌كنم تا دو بعدازظهر بشود تا من از شوهر عزيزم باخبر باشم ان‌شاءالله كار شما درست مي‌شود و به يك شهر ديگري و آب و هواي خوب و خنك مي‌رويد و ما هم به آنجا مي‌آييم ان‌شاءالله شما سالم باشيد و من امشب كه شب 17 ماه صيام است من ـ بچه را، محمدتقي دست شما  را مي‌بوسد ـ و عكس آن را شبانه انداختم و براي پدر بزرگوارش فرستادم و ضياءالدين درسش را خيلي خوب مي‌خواند تا امسال قبول شود و احمد‌الدين درسش را مرتب مي‌خواند و جوادالدين درسش را بهتر از ما مي‌خواند و يك روش خيلي خوبي دارد امير كوچولو و محمدتقي دست شما را مي‌بوسند و خيلي دلشان و ماهم دلمان براي شما تنگ شده است شوهر عزيزم هر شب 5/2 بعداز نصف شب من به شما دعا مي‌كنم و از خدا مي‌خواهم كه ان‌شاءالله شما به وطن خود برگرديد.
به: 316            تاريخ: 10/2/48
از: 21            شماره: 469/21
موضوع : موحدي لنكراني (فاضل)
    شيخ محمد موحدي لنكراني فرزند فاضل قفقازي در سال 1309 شمسي برابر 1350 هجري قمري در شهر قم بدنيا پانهاد. تحصيلات ابتدايي را در دبستان ملي سنايي به پايان رسانيد از آن پس در رشته علوم قديمه در حوزه علميه به تحصيل صرف و نحو و ادبيات عرب پرداخت آنگاه به خواندن سطوح اشتغال ورزيد و سپس سطوح عاليه را از محضر اساتيدي چون آقاي حاج شيخ مرتضي حائري فرزند مرحوم آيت‌الله حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي و آقاي حاج شيخ عبدالجواد اصفهاني و پدر خود به اتمام رسانيد و در خلال اين مدت اوقات خود را به تدريس ادبيات و معالم‌الاصول و شرح لمعه صرف كرد در سن نوزده سالگي در درس فقه و اصول مرحوم آيت‌الله بروجردي شركت نمود و مدت يازده سال از محضر آن مرحوم استفاده كرد و تقريرات فقه و اصول معظم له را به رشته تحرير كشيد و به نام نهايةالتقرير در مباحث (صلوة) در دو جلد چاپ و منتشر ساخت و مورد استفاده طلاب قرار گرفت و توجه آيت‌الله بروجردي را نسبت به خود معطوف داشت و مورد تشويق واقع شد.
آقاي موحدي در خلال اين مدت در درسهاي فقهي و اصولي حاج آقا روح‌الله خميني شركت كرد و دوره اصول و تمام كتاب طهارت و قسمتي از خارج مكاسب شيخ انصاري را نزد وي فرا گرفت و تقريرات او را نوشت كه هنوز به چاپ نرسيده است.
آقاي موحدي با اينكه سنين جواني را مي‌گذراند در شمار فضلاي مبرز و مدرسين دانشمند محسوب مي‌شود دو حوزة درس وي مورد توجه خاص طلاب و فضلاي حوزه علميه مي‌باشد و قريب صد نفر از محصلين علوم دينيه در درس او شركت مي‌كنند و در رشته فقه مكاسب و در قسمت اصول كفايه را تدريس مي‌نمايد.
آقاي موحدي از فضلاي برجسته حوزه به شمار مي‌روند و به نظر مي‌رسد كه آينده درخشاني در پيش دارد و گامهاي سريعي در راه پيشرفت بر مي‌دارد. تأليفات وي عبارت است از: 1ـ نهايةالتقرير 2ـ كتاب‌الاجاره 3ـ رسالة مستقله در صلوة در لباس مشكوك 4ـ بحوث قرآنيه 5ـ حواشي بر مكاسب شيخ انصاري 6ـ حواشي بر طهارت مصباح الفقيه همداني 7ـ شرح فروع اجتهاد و تقليد كتاب عروة‌الوثقي 8ـ رساله‌اي در اثبات عصمت انبيا از راه قرآن 9ـ رساله‌اي در اخذ اجرت بر واجبات 10ـ رساله مفصله در صلوة جمعه 11ـ رسالة مختصره در حقيقت اراده 12ـ رساله‌اي در خلل حج و عمره از تقريرات آيت‌الله بروجردي 13ـ كتاب قضا از تقريرات آيت‌الله بروجردي.
آقاي موحدي دو برادر دارد به نامهاي حاج آقا علي و حاج آقا حسن موحدي كه سابقاً در قم به تجارت اشتغال داشتند و فعلاً در تهران سكونت دارند.
آقاي موحدي دو پسر دارد به نام‌هاي ضياءالدين محمد و احمد موحدي كه اولي در كلاس دوم و دومي در كلاس اول ابتدايي مشغول تحصيل هستند.
يك قطعه عكس و شرح حال نامبرده را به خط خودش به ضميمه گزارش ارسال مي‌دارم آقاي موحدي ضمناً از مريدان خاص خميني به شمار مي‌رود.
نظريه منبع: نظري ندارد.
نظريه رهبر عمليات : نظري ندارد.24

از: 316            تاريخ: 21/3/49
گزارش
درباره: طرد عده‌اي از روحانيون افراطي
محترماً به عرض‌ مي‌رساند. برابر اعلام ساواك قم روز 20/3/49 اعلاميه‌اي تحت‌عنوان نظريه اساتيد بزرگ و حجج اسلام حوزه مقدسه علميه قم درباره مرجعيت عامه حضرت‌ آيت‌الله العظمي خميني فتوكپي شده بدست آمده كه25 رباني شيرازي، حسينعلي منتظري، حسين نوري، محمد موحدي فاضل، غلامرضا صلواتي، علي مشكيني، ابوالقاسم خزعلي، نعمت‌اله صالحي نجف‌آبادي، ابراهيم آيتي، يحيي انصاري شيرازي و احمد جنتي هريك با خط دستي مرجعيت [امام] خميني را ذيل آن تأييد نموده‌اند. باتوجه به امريه معطوفي كه مقرر گرديده نسبت به دستگيري منتظري و رباني اقدام شود نظريه عالي را در مورد دستگيري امضاءكنندگان سريعاً ابلاغ فرمايند.
نظريه: با عرض اينكه منتظري دستگير گرديده در صورت تصويب بقيه از منطقه قم طرد و در منطقه‌اي كه داراي پادگان نظامي است تحت‌نظر قرار گيرند.
رونوشت برابر اصل و اصل در پرونده عبدالرحيم رباني شيرازي است.
اين رونوشت در پرونده شيخ محمد موحدي فاضل بايگاني شود.

نظريه اساتيد بزرگ و حجج اسلام حوزه علميه قم درباره مرجعيت عامه
حضرت آيت‌الله العظمي خميني دامت بركاته [در اين متن فقط فتواي آيت‌الله فاضل آورده مي‌شود]
بسمه تعالي
    محضر مقدس اساتيد بزرگ و مدرسين عالي مقام و فضلاي حوزه علميه قم دامت بركاتهم محترماً به عرض مي‌رساند رحلت حضرت آيت‌الله العظمي آقاي حكيم قدس سره موجب تأسف عميق گرديد استدعا مي‌شود نظريه خود را درباره مرجع تقليدي كه مقلدين معظم‌له لازم است به وي مراجعه نمايند به‌طور مشخص و با قاطعيت بيان فرماييد.

بسمه‌تعالي
    صلاحيت علمي و تقوايي حضرت مستطاب آيت‌الله العظمي آقاي خميني مدظله العالي براي مقام شامخ مرجعيت تقليد و حفاظت از حوزه اسلام و حمايت مسلمين محرز و بدون ترديد است.
 محمد موحدي فاضل

متن تلگراف اساتيد و مدرسين حوزه علميه قم
بزعيم و مرجع عاليقدر حضرت آيت‌الله العظمي خميني مدظله‌العالي [تأييد مدرسين و علماي قم ـ خاصه آيت‌الله فاضل]
14 خرداد ماه 1349                                                         بسمه ‌تعالي
    محضر مبارك حضرت آيت‌الله العظمي مرجع بزرگ شيعه آقاي خميني متع‌الله المسلمين بطول بقائه رحلت حضرت آيت‌الله العظمي آقاي سيدمحسن حكيم قدس سره الشريف موجب تأسف عميق قاطبه مسلمين خصوصاً جامعه روحانيت گرديد حوزه علميه قم اين فاجعه عظيم را به ساحت مقدس حضرت بقيةالله امام زمان عجل‌الله تعالي فرجه‌الشريف و محضر آن مرجع عظيم‌الشأن تسليت مي‌گويد عظمت اسلام و مسلمين و ترقي روزافزون جامعه و حوزه‌هاي علميه را در ظل توجهات امام زمان و رهبري ارزنده حضرت مستطاب عالي از پيشگاه خداوند قادر خواستار است
    محمد‌حسين مسجد جامعي، رباني شيرازي، حسينعلي منتظري، صادق‌ خلخالي، عبدالعظيم محصلي، محسن حرم‌پناهي، حسين نوري، علي مشكيني اردبيلي، ابوالفضل نجفي خوانساري، ناصر مكارم شيرازي، ابوالقاسم خزعلي، احمد جنتي، سيدعباس ابوترابي، علي حيدري، مرتضي بني‌فضل، احمد دانش، محمد مؤمن، محمدمهدي رباني، محمدعلي گرامي، مرتضي مقتدائي، حسين مظاهري، هاشم تقديري، محمد ابطحي، محمد موحدي، حسن طاهري، محمد محمدي، محمدعلي احمدي، يعقوب موسوي زنجاني، عباس محفوظي، صالحي نجف‌آبادي، ابراهيم اميني، رضا توسلي، يوسف صانعي، يحيي انصاري، شيخ محمد واصف، حسين شب‌زنده‌دار، حسين تربيت، اسمعيل عابدي، حسين سدادي، مهدي شاه‌آبادي، محمدعلي فيض، علي قدوسي، جلال گلپايگاني، علي‌اكبر مسعودي، محمدتقي مصباح يزدي، سيدمهدي شريفي، محي‌الدين فاضل.

از: 312   
گزارش
درباره: محمد موحدي گيلاني (لنكراني) فرزند فاضل
محترماً به استحضار مي‌رساند.    نامبرده بالا يكي از روحانيون افراطي و طرفدار [امام] خميني در شهرستان قم بوده كه طبق رأي كميسيون امنيت اجتماعي شهرستان مذكور به سه سال اقامت اجباري در شهرستان بندر لنگه محكوم گرديده بود كه پس از اعزام به محل اقامت اجباري مشاراليه به علت بيماري تب مالت و روماتيسم دادخواستي به‌عنوان ساواك قم تسليم و تقاضا نموده بود كه محل اقامت اجباري وي به مناسبت ناسازگاري آب و هوا تغيير يابد كه ساواك قم نيز طي ارسال فتوكپي گواهي بيماري وي كه به تأييد بهداري شهرستان بندر لنگه بود خواستار انتقال ياد شده به يكي از نقاط خوش آب و هوا گرديده بود كه پس از بررسيهاي لازم كميسيون امنيت اجتماعي مجدداً در قم تشكيل و محل اقامت اجباري روحاني مورد بحث به يزد تغيير يافته است اينك ساواك يزد اعلام داشته كه ياد شده مورد شناسايي كليه روحانيون شهر بوده كه به محض اطلاع از ورود و مشاهده وي به طريق مختلف تلفناً و مستقيماً با او تماس گرفته و ملاقات نموده‌اند و از طرفي باتوجه به موقعيت خاص اين شهرستان از لحاظ مذهبي و روحانيون مشكوك ادامه اقامت وي در يزد به مصلحت نبوده و خالي از اشكال نمي‌باشد و براي جلوگيري از تماس نامبرده بالا با روحانيون يزد تقاضا نموده كه حتي‌الامكان تبعيدي مورد نظر به يكي از شهرستانهاي تابعه انتقال يابد. مراتب استحضاراً عرض موكول به رأي عاليست.
رهبر عمليات: خوانساري
رئيس دايره عمليات: امين عشقي
رئيس بخش 312 ناصر ناصح
رئيس اداره يكم عمليات و بررسي. عطارپور
ساواك يزد هر محلي را در اطراف يزد مناسب مي‌داند به وي تكليف نمايد به آن محل عزيمت كند. [دستخط ثابتي]
شماره : 9412        تاريخ: 26/12/1352
رياست سازمان اطلاعات و امنيت كل كشور
    كميسيون حفظ امنيت اجتماعي شهرستان قم به استناد اظهارات جانشين رياست سازمان اطلاعات و امنيت آن شهرستان (مبني براينكه در تاريخ 27/4/52 سه نفر از ماجراجويان كه در نهاوند تعليم ديده بودند در بازار قم به پاسبان محمدرضا حمله كرده و با ضربات چاقو او را شهيد و اسلحه او را بدست آورده و سپس در زدوخورد با پليس دو نفر ديگر از مأموران را مجروح نمودند و با دستگيري اين افراد در همان بازجويي‌هاي اوليه رابطة آنان با يكي از طلاب به نام عبدالرحيم رباني شيرازي مسلم مي‌گردد، شخص اخير نيز در مقدماتي روابط خود را با نامبردگان اعتراف كرده و در بازجويي‌هاي بعدي معلوم شده كه عده‌اي از طلاب قم در اين‌گونه ماجراها دست داشته و به تحريك مردم به خون‌ريزي و برادركشي و ايجاد ضديت با يكديگر اشتغال داشته) عده‌اي از طلاب از آن جمله محمد موحدي گيلاني [لنكراني] فرزند فاضل و محسن عندليب فرزند محمدجواد را به سال اقامت اجباري در محل‌هايي محكوم نموده است و در اثر پژوهش‌خواهي محكوم عليهم پرونده امر به شعبه 15 دادگاه استان مركز ارجاع گرديده و طبق تصميم مورخ 23/10/52 سوابق پژوهش‌خواهان و مرحله و مرجع پرونده قتل پاسبان محمدرضا مدني كه ملاحظه صورت بازجويي‌هاي مذكور ضروري تشخيص داده شده و طي شماره 7378 – 23/11/52 براي جلسه مورخه 25/12/52 افراد سازمان اطلاعات و امنيت شهرستان قم خواسته شده است ليكن به‌علت عدم ارسال سوابق و عدم وصول پاسخ مذكور جلسه اخير هم براي روز سه‌شنبه 10/2/53 ساعت 10 صبح تجديد شده است علي‌هذا مقرر فرماييد اولاً اداره مزبور نسبت به ارسال سوابق خواسته شده براي جلسه مقرر اقدام نمايد ثانياً چنانچه احياناً‌ از نامبردگان سوابقي در سازمان نيز موجود باشد براي جلسه مذكور به اين شعبه ارسال دارند.26
رئيس شعبه 15 دادگاه دادستان مركز ـ اصغر اسعميل زندي

رونوشت گزارش خبر شماره 1917/21 ـ 24/1/54 منبع 9731
موضوع: ملاقات با شيخ احمد آذري، انصاري شيرازي و فاضل لنكراني
در تعطيلات نوروز فرصتي پيش آمد تا بتوانم چند روزي به بندرعباس مسافرت كنم. در ضمن اطلاع داشتم چند نفر از روحانيون ساكن قم چون از طرفداران [امام] خميني بوده‌اند به شهرهاي نائين و يزد تبعيد شده‌اند. به فكرم رسيد ضمن عبور از اين دو شهر با آنها ملاقات كنم و از روحيه و طرز زندگي و معاشرت آنها اطلاع حاصل نمايم. در نائين دو نفر به نام شيخ احمد آذري و انصاري شيرازي تبعيد بودند كه من با هر دوي آنها در قم سابقه آشنايي و مراوده داشتم بدين سبب ملاقات با آنها غيرمنتظره و غيرطبيعي نبود. ابتدا به سراغ آذري رفتم و او را در منزلش ملاقات كرم. از حال و زندگي و كارش جويا شدم اظهار داشت مي‌خواهيد حال يك نفر تبعيدي چگونه باشد در حالي كه سختگيريهايي هم انجام مي‌شود زيرا رئيس شهرباني محدوديت‌هايي درباره ما معمول مي‌دارد. پرسيدم چگونه محدوديتي گفت آب نائين شور است و ما ناگزير تا چند كيلومتر از شهر خارج مي‌شويم و مقداري آب آشاميدني مي‌آوريم رئيس شهرباني سختگيري مي‌كند كه نبايد از شهر خارج شويد و من در اينجا يك دستگاه ماشين خريده‌ام تا بدينوسيله هم گاهي گردش كنم و در ضمن آب مصرفي خود را از بيرون شهر بياورم. آذري گفت واقعاً نائين شهر خسته‌كننده و غيرقابل سكونت است و من تعجب مي‌كنم چرا اينجا را شهر كرده‌اند. پرسيدم در اينجا امام جماعتش كيست اظهار داشت شخصي به نام عبائي كه مرد بسيار خوبي است و وقتي ما وارد نائين شديم به سراغ من آمد و با اصرار مرا به مسجد خود برد و مرا مجبور كرد كه اقامه جماعت كنم. چند مرتبه هم به مسجد رفتم ولي شهرباني از اين‌ كار مرا بازداشت با آقاي عبائي هم روزها مباحثه‌اي داريم از شيخ آذري پرسيدم با بهبود روابط ايران و عراق وضع آقاي خميني چه مي‌شود گفت مي‌خواهيد چه بشود؟ در عراق خواهد بود و وضعش هم با مراوده ايرانيان به مراتب بهتر خواهد شد. آذري گفت اخيراً دولت يك نفر از عده ما را آزاد ساخته در حالي‌ كه شرايطش عيناً مثل ديگران بود يعني به سه سال محكوم شده بود. پرسيدم نام او چيست گفت آقاي منتظري گفتم مقصود منتظري نجف‌آبادي است گفت خير منتظري قمي است و من تعجب مي‌كنم چطور آزاد شده است گفتم به نظر من غيرعادي به نظر نمي‌رسد لابد تشخيص داده مبارزه ديگر بي‌فايده است و ثمري ندارد و نامه‌اي به شاهنشاه نوشته و تقاضاي بخشودگي كرده است. شايد اگر شما هم چنين نامه‌اي بنويسيد مورد عفو قرار گيريد شيخ آذري گفت براي ما درست نيست كه از كار خود استغفار و توبه كنيم. احساس كردم دلش مي‌خواهد آزاد شود ولي مي‌خواهد آبرومندانه آزاد شود بدون توبه. از آذري آدرس منزل شيخ انصاري شيرازي را پرسيدم گفت در پيدا كردنش به زحمت نيافتيد پسرش را همراه من كرد و در ضمن گفت امشب بايد مهمان من باشيد و منتظر شما مي‌مانم باري به اتفاق پسر آذري به منزل انصاري شيرازي رفتم. انصاري مردي واقعاً وارسته و خليق و متواضع است و به حسن خلق و تواضع شهرت دارد. انصاري مرا با خرسندي پذيرفت. در پيش او سيدي بود از طلاب قم كه گويا براي ديدن انصاري به آنجا آمده بود از حالش پرسيدم گفت من مبتلا به ديسك هستم و از اين بابت سخت ناراحتم پرسيدم از وضع خود راضي هستيد گفت راضي هستم به رضاي خدا. پرسيدم در اينجا با افراد مراوده داريد اظهار داشت خيلي كم. در اينجا رئيس شهرباني ما را سخت محدود كرده است و به طوري كه شنيده‌ام وضع آقاي فاضل در يزد بدتر از ماست و نسبت به او سختگيري بيشتري معمول مي‌گردد. اگر يزد رفتيد از ايشان ملاقات كنيد. گفتم چنين قصدي داريم سعي مي‌كنم ايشان را ببينم انصاري اصرار داشت شب را مهمان او باشم گفتم آقاي آذري از من قول گرفته است كه شب پيش او باشم با او خداحافظي كرده و بيرون آمدم و قدم زنان در كوچه‌ها و خيابانها به راه افتادم تا به منزل آذري رسيدم چون نائين در روز خيابانهايش خلوت است تا چه رسد به شب زيرا غروب بيشتر مغازه‌ها مي‌بندند و شهر در خاموشي فرو مي‌رود. در منزل آذري با او مشغول مذاكره بوديم كه صداي در بلند شد و او به طرف در خانه رفت. پس از چند دقيقه مراجعت كرد و گفت من و آقاي انصاري و آقاي عبايي را براي اجراي صيغه عقد در چند كيلومتري خارج شهر دعوت كرده‌اند. به من اجازه مي‌دهيد بروم و مراجعت كنم؟ نيم ساعت بيشتر طول نمي‌كشد. گفتم مانعي ندارد. در كتابخانه‌اش مشغول مطالعه شدم بعد از يك ساعت بازگشت و گفت مراسم عقد ازدواج انجام شد و وقتي در آنجا بوديم اهالي ده نسبت به آقاي خميني ابراز احساسات مي‌كردند و شعارهايي مي‌دادند. صبح زود با آذري خداحافظي كرده و راهي يزد شدم و در يزد شيخ محمد موحدي معروف به فاضل را ملاقات كردم. نامبرده از مدرسين حوزه علميه قم و حقاً جوان فاضلي است و در حوزه درسش قريب به سيصد طلبه حاضر مي‌شدند از موحدي پرسيدم در اين شهر اوقات خود را چگونه مي‌گذرانيد؟ گفت معمولاً صبحها به كتابخانه وزيري مي‌روم و در گوشه‌اي مشغول مطالعه و نوشتن مي‌شوم تا نزديك ظهر و بعدازظهرها هم پياده‌روي مي‌كنم. پرسيدم در اينجا يزديها با شما رفت و آمدي مي‌كنند؟ گفت اصولاً در يزد وضع اخلاقي مردمش عجيب است در اينجا فقط به كار و پول فكر مي‌كنند و كمتر حاضرند رفت و آمد نمايند. از تاجرش گرفته تا كارگر و آخوندش همه يك نوع فكر مي‌كنند. به موحدي گفتم از آذري شنيدم كه منتظري قمي آزاد شده آيا درست است گفت من الآن از شما مي‌شنوم چگونه چنين چيزي ممكن است؟ گفتم حتماً اظهار ندامت كرده و مورد عفو قرار گرفته است. گفت ممكن است پارتي داشته گفتم به هر صورت پارتي هم كه داشته باشد بايد قدري از خودش مايه بگذارد و تا تسليم نشود كه ديگر در مبارزه و سياست دخالت نمي‌كند پارتي مؤثر نخواهد بود بخصوص كه منتظري پيش خود ارزيابي كرده كه مبارزه هيچ‌گونه ثمري ندارد و زمان هم تغيير كرده و احساس مي‌نموده كه مردم هم ديگر آمادگي گذشته را ندارند بدين جهت تشخيص داده كه تسليم شدن بهتر است از اينكه در ناراحتي و غربت زندگي كند. موحدي گفت ممكن است. به هر صورت براي من غيرمنتظره است.
نظريه شنبه: نظري ندارد.
نظريه يكشنبه: مفاد گزارش صحيح است. آزادي شيخ احمد منتظري قمي باعث اعجاب ساير تبعيديها شده.
نظريه دوشنبه: مفاد گزارش مورد تأييد است.
از: شهرباني استان يزد    تاريخ: 28/9/52
به: رياست ساواك استان يزد   
موضوع: شيخ محمد موحدي گيلاني (لنكراني) فرزند فاضل
پيرو شماره 594 ـ 28ـ 56 ـ 24/9/52
در تاريخ 24/9/52 نامبرده بالا به محض ورود به يزد قبل از اينكه به اين شهرباني مراجعت نمايد همراه مأمورين بدرقه به منزل آيت‌الله محمد صدوقي رفته و پس از استراحت ساعت 0930 وسيلة مأمورين مذكور به شهرباني معرفي كه مفاد نامه شماره 2110/26 ه‍ 3/9/52 آن سازمان بنحو مقتضي به وي تفهيم و سپس محل اقامت وي را در مسافرخانه تاج تعيين و ضمن مراقبت از اعمال و رفتارش معلوم گرديد نامبرده مورد شناسايي كليه روحانيون شهر بوده كه به محض اطلاع از ورود و مشاهده وي به طرق مختلف تلفناً و مستقيماً با او تماس و ملاقات نمودند كه به‌طور مسلم رفاه حال و وضع زندگي وي را از هر لحاظ تأمين خواهند نمود.
ضمناً در تاريخ 26/9/52 همسر و فرزند و بستگان او از شهرستان قم به منظور ديدن نامبرده به يزد وارد و در هتل فرهنگ اقامت و مشاراليه نيز از محل سكونت قبلي به هتل مذكور تغيير مكان داده است.
چون با وصف مراتب فوق و عنايت به موقعيت خاص اين شهرستان از لحاظ مذهبي و وجود روحانيون مشكوك ادامه اقامت آن در يزد به مصلحت نبوده و خالي از اشكال نمي‌باشد براي جلوگيري از تماس نامبرده با روحانيون يزد، خواهشمند است دستور فرماييد ترتيبي اتخاذ فرمايند كه حتي‌الامكان تبعيدي مورد نظر به يكي از شهرستانهاي تابعه انتقال يابد.
رئيس شهرباني استان يزد. سرهنگ مرتضي علائي
با توجه به ضرورت مختصر شدن زندگينامه به همين مقدار اسناد بسنده شد.
مقام امام خميني در منظر آيت‌الله فاضل به مناسبت صدمين سالگرد تولد امام خميني
بسم‌الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب‌العالمين و صلي‌الله علي سيدنا محمد وآله الطاهرين و لعنةالله علي اعدائهم اجمعين
از برادران عزيزي كه به مناسبت صدمين سالگرد تولد امام در صدد تشكيل كنگره «امام خميني (ره) و انديشة حكومت اسلامي» بر آمده‌اند صميمانه تشكر مي‌كنم.
شايد ساليان درازي طول بكشد تا همه ابعاد وجودي حضرت امام خميني روشن بشود و آن مقداري هم كه تا به حال براي ما روشن شده، مقداري از ابعاد شخصيتي ايشان است و هنوز برخي از ابعاد امام مخصوصاً جنبة علمي ايشان مشخص نشده است.
به نظر من امام از نظر فطانت و قوت استعداد و زكاوت، فرد ممتاز و بي‌نظيري بود، نمي‌خواهيم ادعا بكنيم در طول تاريخ نظيري براي ايشان وجود نداشته ولي ما نظيري براي ايشان درك نكرده‌ايم.
خود من 26 سال است كه كتاب «تحرير‌الوسيله» ايشان را شرح مي‌كنم و هنوز هم شايد بيش از ثلث آن باقي مانده باشد. من براي شرح كتاب وقتي مطالب ديگران را با نظريات ايشان مقايسه مي‌كنم مي‌بينم كه فاصلة زيادي وجود دارد و نظريات ايشان بسيار دقيق و با ارزش است، اما با اين حال مقام علمي ايشان بسيار مخفي مانده است. يادم هست در مهماني شامي در قم به حاج احمد آقا گفتم پدر شما با اين كه شهرت جهاني پيدا كرده و فكر نمي‌كنم كسي روي زمين باشد كه اسم ايشان را نشنيده باشد ولي از نظر علمي يك محروميت و مظلوميت عجيبي دارد، چون برخي مي‌پندارند كه نظريات ايشان علمي نيست و از اين نظر بايد اظهار تأسف كرد.
البته اگر اين گرفتاري‌هاي امام نبود و فقط در جنبة علمي متمحض بود حوزه از وجود ايشان استفادة زيادي مي‌توانست بكند لكن گرفتاري تشكيل و اداره حكومت ايشان را از اين معنا بازداشت. مقام علمي ايشان به ويژه براي طلبه‌هايي كه درس ايشان را نديده‌اند و كتاب‌هاي ايشان را درست مطالعه نكرده‌اند خيلي روشن نيست و من مخصوصاً به برادران طلبة جوان نصيحت مي‌كنم كه از كتاب‌هاي ايشان غفلت نكنند. مخصوصاً كتاب «بيع» كه تقريباً پنج جلد است به تمام معنا قابل استفاده است و مطالبي در آن هست كه در هيچ كجا يافت نمي‌شود.
اما انديشة حكومت امام، مبتني بر يك مسئله فقهي است كه به نظر ايشان بديهي و ضروري و غيرقابل مناقشه است؛ يعني مسئله ولايت فقيه، مثل نماز جمعه نيست تا ببينيم آيا روايات بر وجوب عيني نماز جمعه دلالت مي‌كند، يا بر وجوب تخييري يا به خيال بعضي بر تحريم نماز جمعه در عصر غيبت امام دلالت دارد!
مسئله ولايت فقيه متكي به يك معناي ديگري است كه اصلاً جاي اين حرف‌ها نيست و شايد هم به خاطر بديهي بودن نيازي به دليل روايي نباشد. احكام مقدس اسلام نه محدوديت زماني دارد و نه محدويت مكاني، چون لازمه حاكميت رسول خدا و اين كه دين اسلام مكمل همه اديان است (و من يبتغ غيرالاسلام ديناً فلن يقبل منه) اين است كه يك دين جامع و كاملي باشد آن هم نه براي يك عصر و زمان، بلكه براي همة زمان‌ها و همة مكان‌ها. از طرف ديگر، مقصود فقط تبليغ اين احكام نبوده است، بلكه مقصود اين بوده كه اين احكام در جامعه اجرا بشود؛ صرف اين كه به مردم بگوييم نماز بخوانيد، روزه بگيريد زكات بدهيد و امثال آن كفايت نمي‌كند، اين‌ها در جامعه اسلامي اجرا شود.
افراد جامعه اسلامي هم مختلف‌اند عده‌اي فهمشان كامل است و دسته‌اي ناقص، بعضي كاملاً متشرع‌اند و برخي ديگر چنين نيستد، آن وقت اسلام با در نظر گرفتن اين معنا مي‌خواهد همه احكام خود را براي مردم بيان بكند و مردم آن را اجرا بكنند. حال آيا غير از مسئله حكومت اسلامي، ما مي‌توانيم راه ديگري براي اين معنا پيدا بكنيم؟ يك آدمِ غيرمسلمان هر قدر هم عادل باشد و بخواهد عدالت اجتماعي را اجرا بكند، كافي نيست، بلكه بايد مجريِ همه احكام اسلام باشد كه در اين صورت بايد يك حكومت اسلامي آن هم بر مبناي تشيع ايجاد شود. چون تاريخ به ما نشان داده است كه حكومت‌هاي اسلامي غير شيعي به جاي اين كه احكام اسلامي را اجرا بكنند جه بسا عملاً با احكام اسلام مخالفت مي‌كردند، از فحشا و منكر اجتناب نداشتند، از خوردن شراب باكي نداشتند، از آميزش حرام با زنان باكي نداشتند و كسي كه شخصاً اين‌طور است آيا مي‌شود انتظار داشت كه احكام اسلام را به‌طور كامل اجرا بكند؟
پس بايد يك حكومت اسلامي بر مبناي تشيع، يا رهبري دلسوز، عادل، فقيه، مدير و مدّبر وجود داشته باشد تا بتواند اين كارها را انجام بدهد. ضمن اينكه ولايت فقيه ملاك مشروعيت حكومت ما است، و فرق حكومت ما با حكومت ديگران همين است كه ما حكومت‌مان را مشروع مي‌دانيم، اما حكومت‌هاي ديگر هر چند استبدادي نباشد يا مشروطه و جمهوري هم باشند، دليلي بر مشروعيت آنها نداريم. به چه دليل حكمي در مجلس مشروطه تصويب مي‌شود يا آن دستوري كه رئيس جمهور غيراسلامي مي‌دهد، براي من و شما حجيت داشته باشد؟ حجيّت داشتن نياز به يك مستند شرعي دارد.
وقتي در مجلس قانوني تصويب مي‌كنند ما مي‌گوييم براي خودشان! به ما چه مربوط است؟ مگر اينها ما را خريده‌اند؟ مگر ما برده اينها هستيم؟ مگر اينها چون كه با زور بر ما مسلط شدند حق دارند همة مسايل ما را تحت نظر بگيرند؟ اين‌طور كه نيست. اين يك مشروعيتي لازم دارد و اين هم در حقيقت به اسلامي بودن حكومت بر مي‌گردد.
حكومت اگر اسلامي شد؛ يعني آن پاية اول حكومت را فقيه عادل بر مبناي فقاهت و عدل خودش پايه‌گذاري كرد، امور ديگر متفرع به اين امر است. اساسش اساس اسلامي است هر چند عملاً نمي‌تواند وقت اجازه نمي‌دهد كه در تمام جزييات دخالت بكند. در زمان خود رسول‌الله (ص) هم همين‌طور بود؛ مثلاً ايشان وقتي مي‌خواستند جنگي را دستور بدهند كلياتي را دستور مي‌دادند اما خصوصيات آن را بايستي متخصصين و علاقه‌مندان به اين كار، خودشان تشخيص بدهند. حضرت مي‌فرمودند در اين جنگ با فلان طايفه بجنگيد، حالا از كدام راه برويم تابع نظر نماينده رسول‌الله (ص) بود. لذا مسئله ولايت فقيه از فروع فقهي نيست تا مگر ما بگوييم فلان روايت دلالت دارد يا نه، كدام روايت سندش حجت است، كدام روايت سندش حجت نيست، اين يك مسئلة عقلي و بديهي است. دين اسلام با جامعيت و كامليت و با نظري كه به اجراي احكام خودش دارد، صرف تبليغ و تبيين احكام نيست، مي‌خواهد اين احكام در خارج پياده بشود و هيچ چاره‌اي جز تشكيل حكومت اسلامي با ولايت فقيه ـ به اين نحوي كه عرض كرديم نداريم.
من معتقدم يكي ديگر از كارهاي مهم امام اين بود كه شيعه را به تمام دنيا معرفي كرد و در معرض افكار جهان و جهانيان قرار داد. اين به هيچ‌وجه سابقه زماني ندارد. همه پرسيدند اين انقلابي كه در ايران به وجود آمد چه بود؟ شرقي بود يا غربي؟ نه شرقي بود و نه غربي! آيا مردم همه مسلح بودند؟ نه! پس اين انقلاب از كجا برخاسته است؟ اين انقلاب از مركز تشيع برخاسته است و اين اهتمامي كه امام به مكتب تشيع داشت موجب تحقق اين انقلاب شد. لذا افراد علاقه‌مند تحقيق و تفحص مي‌كنند كه اين شيعه كيست؟ چه مكتبي است؟ داراي چه نظرياتي است؟ از آن طرف ما معتقديم كه حقيقت تشيع به تمام معنا مطابق با فطرت و مطابق با عقل است و مطابق با همه مسائلي است كه در انسان وجود دارد، در نتيجه هركس راجع به شيعه مطالعه كند، قطعاً شيعه خواهد شد، هم‌چنان الآن نقل مي‌كنند كه بعد از انقلاب اسلامي ايران، خيلي از جاها كه مردمان آن اهل دقت و مطالعه و فهم بودند، شيعه شدند، مخصوصاً امام را با علماي خودشان مقايسه كردند و ديدند كسي كه براي اسلام دلسوز است امام است و اما قائل به تشيع است، لذا من اين را خيلي با ارزش و بزرگترين دست‌آورد انقلاب اسلامي مي‌دانم.
اميدوارم در اين كنگره‌اي كه در پيش داريد هر چه بهتر و بيش‌تر بتوانيد انديشه‌هاي امام را نه تنها در رابطه با حكومت اسلامي بلكه در رابطه با تمام مسايل بيان كنيد، چون نسل آينده ما كه شخص حضرت امام را درك نكرده‌اند، شايد تصور كنند امام هم يك شخص عادي بود، در حالي كه در تاريخ اسلام من نظيري براي ايشان سراغ ندارم. بايد امام به جامعه معرفي شود تا ان‌شاءالله نظريات و انديشه‌هاي امام باقي بماند و بدانيد و يقين كنيد كه امام مصداق كامل «المومن ينظر بنورالله» است. مطالبي را كه مي‌فرمودند، پيش‌بيني‌هايي كه مي‌كردند، نظرياتي كه داشتد، همة آنها صحيح و مطابق با واقع بوده است. ان‌شاءالله خداوند به شما توفيق بدهد.

آيت‌الله فاضل به روايت ديگران
پيرامون شخصيت، جايگاه، آثار، مبارزات و مقام علمي حضرت آيت‌الله فاضل در كتب خاطرات و تاريخي موضوعات گسترده و متنوع وجود دارد. آنچه مي‌آيد فقط چند نكته مختصر و گذراست. اميد است خوانندگان محترم با رجوع به كتب مزبور اين فصل را تكميل نمايند!

بسم‌الله الرحمن الرحيم
خاطره ديدار با مرحوم آيت‌الله العظمي فاضل لنكراني
عليرضا مهراني در وبلاگ شخصي خود مي‌نويسد:
پاييز سال 1381 به منظور ملاقات با مراجع عظام تقليد و ارائه مطالبي درباره فعاليت رؤيت هلال در ايران عازم قم شده و در يكي از اين جلسات به محضر مرحوم آيت‌الله العظمي فاضل لنكراني شرفياب شدم. جلسه در محل دفتر آيت‌الله فاضل برگزار شد. همزمان با رسيدن ما به دفتر، خودرو پيكان حامل ايشان هم در مقابل دفتر توقف كرد. دفتر ايشان همانند دفتر ساير مراجع بسيار ساده بود، زندگي تمامي مراجع عظام تقليد بسيار ساده و زاهدانه است. در منزل و يا دفتر اين بزرگان، اثري از تجملات (حتي در حد خيلي كم) ديده نمي‌شود. اهميت اين موضوع آن زمان نمايان مي‌شود كه بدانيم مبالغ بسيار كلاني تحت‌عنوان وجوهات شرعي توسط مقلدين در اختيار مراجع قرار مي‌گيرد تا با صلاح ديد آنان به مصرف برسد و مراجع حق هرگونه تصرف در اين وجوه را دارند. رفت و آمد، خورد و خوراك، و زندگي مراجع در ساده‌ترين شكل ممكن انجام مي‌شود و البته از بزرگان دين كه پيرو اميرالمؤمنين علي عليه‌السلام هستند، توقعي جز اين هم نمي‌رود.
در اين جلسه دو تن از مسئولين ستاد استهلال، آقا زادة آيت‌الله فاضل (آقا جواد) و بنده حضور داشتيم. پس از صحبت‌هاي مقدماتي، از محضر آيت‌الله فاضل اجازه گرفتم تا در مورد مسايل نجومي و علمي رؤيت هلال توضيحاتي را عرض نمايم. كامپيوتر خود را روي ميز كوچكي گذاشتم و به رسم ادب، دو زانو در مقابل آيت‌الله فاضل نشستم. ايشان فرمودند راحت باشيد و بياييد كنار من بنشينيد. حدود 35 تا 40 دقيقه صحبت كردم و ايشان در طول اين مدت با نهايت توجه و دقت به صحبت‌هاي بنده گوش دادند. بعضاً پرسش‌هايي را مطرح مي‌فرمودند و نقادانه به پاسخ‌هاي من توجه مي‌كردند. وقتي عرايض من تمام شد، حدود 15 تا 20 دقيقه موضوعات مرتبط با اين بحث و صحبت‌هاي ديگر مطرح شد. موقع خداحافظي از ايشان تشكر كردم كه اجازه شرفيابي و صحبت به بنده داده‌اند، و ايشان با خضوع و فروتني فرمودند من از صحبت‌هاي شما خيلي استفاده كردم و مطالب جديدي را شنيدم.
به خوبي مي‌دانستم ايشان در زمينه رؤيت هلال و مسايل نجومي و فقهيِ آن، تسلط بسيار زيادي دارند. ايشان با آن درجه علمي و در جايگاه رفيع مرجعيت، بزرگوارانه مرا مورد تفقد و تشويق قرار دادند تا شيريني اين ديدار برايم تا پايان عمر جاودانه بماند. ديشب وقتي خبر ارتحال اين عالم رباني را شنيدم ياد و خاطره آن ديدار بياد ماندني برايم تازه شد و اشك از ديدگام جاري گرديد.
روحش شاد، رضوان و رحمت‌ الهي را براي آن عالم جليل‌القدر مسئلت مي‌نمايم.
ناگفته‌هايي از ساده‌زيستي شگفت آيت‌الله العظمي فاضل لنكراني
حجةالاسلام حسيني بوشهري كه سخنران مجلس بزرگداشتي بود كه ديشب (38 خرداد 86) از سوي مقام معظم رهبري به مناسبت ارتحال آيت‌الله العظمي فاضل لنكراني در حرم مطهر حضرت معصومه (س) برگزار شد ـ به نكاتي از زهد و ساده‌زيستي آن مرجع فقيد اشاره كرد كه تاكنون اعلام نشده بود.
وي گفت: فرزند آيت‌الله به من گفت: آقا از دنيا رفت بدون آنكه حتي يك متر خانه يا زمين يا ملك ديگري از خود برجاي گذاشته باشد. تعجب كردم و پرسيدم: پس منزلي كه در خيابان 19 دي در آن مي‌نشستند مگر مال ايشان نبود؟ پاسخ داد: خير. آن منزل را پدر بزرگ مادري ما براي دخترش خريده بود و متعلق به والده ماست. پرسيدم: دفتر آقا كه در منطقه بازار است چه ؟ گفت: آن هم ملكي است كه از پدر بزرگ پدري‌مان به همه فرزندان ايشان به ارث رسيد و سهم آقا در آن دو دانگ بود، بقيه ورثه سهم خود را به آقا واگذار كردند و ايشان همه را يك جا وقف عزاداري سيدالشهداء كرد. لذا هيچ مايملكي از ايشان برجاي نماند.
حسين بوشهري با اشاره به آيه شريفه: «اِن‌الذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصالحاتِ سَيَجْعَل لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدَّا» دليل محبت شديد مردم به علما و مراجع كه در تشييع كم‌نظير پيكر آيت‌الله فاضل تجلي دوباره‌اي يافت. را همين نوع زندگي براي خدا دانست.
همچنين حجةالاسلام محمدجواد فاضل لنكراني در گفتگو با نشريه محلي 16 دي قم، نكات جالبي از جلوه‌هاي زهد و ساده‌زيستي والد عظيم‌الشأن خود را آشكار نمود. نمونه‌هايي از اين نكات به كار‌بران اخبار شيعيان تقديم مي‌شود:
آقا تا سالهاي طولاني پس از ازدواج، منزل مستقل نداشتند و حتي تا زماني كه تعداد فرزندان ايشان به 5 نفر رسيد در دو اتاق از منزل پدري زندگي مي‌كردند. تا اينكه پدر خانم ايشان، منزلي خريدند و در اختيار خانواده قرار دادند.
آقا قدمي براي رونق زندگي شخصي بر نمي‌داشتند و اگر اهل خانه در امور معمولي منزل وسيله‌اي تهيه مي‌كردند كه به نظر ايشان لازم نبود بشدت اعتراض مي‌كردند.
1ـ در 10 سالي كه از دوران مرجعيت ايشان مي‌گذرد تابستانها به جز چند روزي كه براي زيارت امام رضا (ع) به مشهد مسافرت مي‌كردند بقيه ايام را علي‌رغم نامساعد بودن آب و هوا در قم مي‌ماندند. اين در حالي بود كه اسباب آسايش در اطراف قم كه آب و هواي خوبي دارد فراهم بود (و نيز بسياري از بزرگان تابستان را در قم نمي‌مانند) ولي ايشان مي‌گفتند: «من وقتي مي‌بينم طلبه‌ها در قم در زير‌زمين‌ها و اتاق‌هاي تنگ و تاريك و در فضاي محدود زندگي مي‌كنند ديگر آرامش ندارم تا به فكر راحتي خود باشم و به مناطق خوش آب و هوا بروم.
2ـ آقا پس از تصدي مرجعيت به ما مي‌گفتند براي من عباي معمولي تهيه كنيد نه از جنس خيلي خوب و گران‌قيمت؛ تا طلبه‌ها وقتي مرا مي‌بينند تحمل سختي و تنگدستي برايشان دشوار نباشد.
3ـ مهم‌ترين نكته اينكه: ايشان اين همه سادگي و بي‌آلايش و فرار از تجملات را در حالي انجام مي‌دادند كه هيچ اظهار نمي‌كردند و نشان نمي‌دادند كه من زندگي ساده‌اي دارم. آقا اصلاً تظاهر به اين مسأله نمي‌كردند.

شهيد جاويد
با انتشار كتاب شهيد جاويد، نقدها، تحليل‌ها در مورد نگرش نويسنده آن انتشار يافت. آيت‌الله فاضل با همكاري آيت‌الله اشراقي داماد حضرت امام كتابي راجع به «علم امام» يا «ائمه اطهار (ع)» يا «پاسداران وحي» كه بحثي قرآني ـ كلامي بود در 4 بخش منتشر نمودند. كتاب به دور از رديه‌نويسي با سبك علمي، پاسخ علمي بود.27
آيت‌الله سيدحسين بُدَلا
نبوغ و استعداد آقا شيخ محمدفاضل لنكراني، براي آيت‌الله بروجردي مشخص بوده و حتي ايشان را از پدرش در فقه و اصول قوي‌تر مي‌دانسته است. تقريرات درس آقاي بروجردي به قلم آقاي شيخ محمدفاضل در زمان حيات مرحوم بروجردي نگاشته و چاپ شد و به نظر آن مرحوم هم رسيد و مورد پسند ايشان قرار گرفت.28

 درس امام
اما در زماني كه به تدريس فلسفه اشتغال داشتند، يك استاد مبارز بودند. به نحوي كه بسياري از فيلسوفان امروز، شاگرد ايشان بودند. از جمله شاگردان امام، آقاي فاضل لنكراني بود كه در كل عمر با بركتي كه داشته‌اند و ضمن درك محضر عالم بزرگي چون آقاي بروجردي و نوشتن تقريرات ايشان. از ارادتمندان حضرت امام هم به حساب مي‌آمدند و اين ارادت در جوي بود كه وقتي امام را دستگير و تبعيد كردند، جلسه مدرسين حوزه علميه قم تشكيل مي‌شد و اين جلسات عمدتاً به اهتمام آقاي فاضل تشكيل مي شد و منشأ بركاتي نيز گرديد.29

يك سند ماندگار «در حاشيه»
متن استفتا از حضرات آيات‌الله العظام آقاي ميلاني و آقاي نجفي مرعشي
ادام‌الله ظلالهما ـ علي رؤوس الانام
بسم‌الله الرحمن الرحيم
پس از اهداي سلام به عرض عالي مي‌رساند، نظر به اينكه ماه مبارك رمضان در پيش است و طلاب و محصلين حوزه علميه قم براي ترويج و تبليغ عازم مسافرت هستند پيوسته به اينجانبان مراجعه كرده، سؤال مي‌كنند چنانچه از طرف دولت تضييقاتي نسبت به مسايل روز و هدف عالي روحانيت و تجليل از مقام حضرت‌ آيت‌الله العظمي آقاي خميني ـ مدظله ـ واقع شود وظيفه چيست؟ ما برخود لازم دانستيم از مراجع عالي‌قدر كسب تكليف كنيم. مستدعي است حضرتعالي صريحاً وظيفه را تعيين فرماييد. ادام‌الله ظلكم.
مهدي الحسيني الروحاني، رباني شيرازي، حسينعلي منتظري، ناصر مكارم، محمد محمدي، عبدالعظيم محصلي، علي‌المشكيني، سيد محمدرضا سعيدي، محمد مفتح، ابراهيم اميني، حسين تقوي، علي‌اكبر مسعودي، عبدالله جوادي، احمد آذري قمي، احمد جنتي، حسين شب‌زنده‌دار، حسين نوري، هاشم تقديري، محمدحسين مسجد جامعي، محمدتقي مصباح، سيد جلال‌الدين طاهري، محمد موحدي لنكراني، صالحي نجف‌آبادي، ابوالقاسم خزعلي، سيد محمدباقر ابطحي، جعفر سبحاني، هاشمي، مهدي الحائري، سيد يوسف تبريزي، قدوسي، سيدحسن طاهري، علي قديري.

پاسخ حضرت آيت‌الله العظمي آقاي ميلاني ـ مدظله
بسم‌الله تعالي و له الحمد
السلام عليكم و دامت معاليكم. مراتب فضل و تقوا و دلسوزي شما آقايان فضلا و مدرسين نسبت به مقدرات اسلامي همين اقتضا دارد كه نسبت به آينده اين مملكت بيدار بوده و با روشن‌بيني كامل طلاب محترم را رهبري نماييد.
در خصوص وظيفه‌ گويندگان و طلاب معظم كه سؤال نموده‌ايد، البته نوشته‌هايي را كه پس از تبعيد حضرت آيت‌الله خميني ـ دامت بركاته ـ نوشته‌ام و در آنجا به‌طور صريح و مشروح هدف و وظيفه را شرح داده‌ام ملاحظه نموده‌ايد. مجدداً تذكر مي‌دهم وظيفه روحانيون و خدمتگزاران حضرت ولي‌عصر عجل‌الله تعالي فرجه ـ اين است كه در مواقع مناسب بالخصوص در ماه مبارك رمضان و در اين اوان به مفاد آيه مباركه لِيَتَفَقَّهوا في‌الدّين و لِيُنذروا قَوْمَهم و آيه مباركة كُنتم خيرَ اُمةٍ اخرجت للناس تَأمرونَ بالمعروف و تَنْهونَ عنِ المنكر و حديث شريف اِذا ظهرت البِدَعُ فعلي العالم أن يظهر علمه رفتار نمايند. البته آقايان به وظايف آشنا و به اوضاع روشن هستيد و به وظيفه‌اي كه آقاي آيت‌الله خميني براي اهل علم معين فرموده‌اند توجه داريد. لازم است كه با منطق متين و مستدل و با مراقبت و آرامش و جلوگيري از انقلاب و شورش، مصالح و مفاسد را بيان نموده‌ و انواع تعديات و ظلم و ستم و اختناق شديد و تجاوزاتي كه به حريم دين و مملكت مذهبي وارد شده و پايمال شدن حقوق ملت و گرفتاري‌هاي اقتصادي و غيره و گرفتاري و زنداني شدن علما و خطبا و دانشمندان تذكر دهيد و به مردم هدف روحانيت را كه عظمت اسلام و اجراي قوانين آن به صورت كامل و جلوگيري از دخالت بيگانگان و عمال آنها در مقدرات اين كشور [است] شرح داده و گفته شود هيچ گاهي روحانيت شكست نخورده و نمي‌خورد و از اهداف عاليه خود دست بر نمي‌دارد بحول‌الله تبارك و تعالي وظيفه ملت اسلامي است از روحانيت كه توأم با دين و مذهب است پشتيباني نمايند و پشتيباني خود را آشكارا اظهار بدارند و از درگاه حضرت احديت ـ جل و علا ـ صريحاً‌بازگشت آقاي آيت‌الله خميني را مسألت نمايند و نيز براي خدا در اين زمستان سرد به فكر مستمندان و بينوايان باشند و به قدر امكان مواسات نمايند؛ بالجمله آقايان اهل علم و مبلغين بلكه همه طبقات نبايستي سكوت اختيار كنند كه حضرت اميرالمؤمنين ـ صلوات‌الله عليه فرمود: السكوت اخ‌الرضا من لم يكن معناكان عدواً لنا و نيز فرمود: الراضي لعمل قوم كالداخل فيه معهم.
    اميد است از بركات حضرت ولي‌‌عصر ارواحنافداه ـ كه ملجأ و پناه روحانيت بلكه امت اسلامي است به اسرع وقت مشكلات مرتفع و به احسن وجه ناراحتي‌ها برطرف گردد.
حسبناالله و نعم‌الوكيل.
محمدهادي الحسيني الميلاني
25 شعبان المعظم 84
مشهد مقدس
متن وصيت‌نامه آيت‌الله فاضل
فرازهايي از دو وصيت مرجع فقيد، فقيه اهل بيت حضرت آيت‌الله العظمي فاضل لنكراني قدس سره (با اندكي ويرايش)
بسم‌الله‌الرحمن الرحيم
آخرين وصيت، اول ماه مبارك رمضان المبارك 1427
(مطابق سوم مهرماه 1385)
در مورد كتابهاي اينجانب «شرح تحرير‌الوسيله حضرت امام خميني قدس سره (تفصيل الشريعه)» كه قسمت مهم آن به چاپ رسيده و شايد تا به حال به حدود سي جلد برسد طبق مصلحت عمل شود (البته به راحتي در دسترس فضلائي كه بالفعل از آن استفاده مي‌كنند، قرار گيرد) و قسمت ديگر آن را نيز چاپ نموده و به همين كيفيت عمل نماييد.
كتابهاي چاپي اينجانب قسمتي در منزل مسكوني باجك و قسمتي در اتاق بزرگ حسينيه مرحوم والد و قسمتي كه اينجانب معمولاً روزها مي‌نشينم وجود دارد، آنچه را كه از اين كتابها مورد نياز بنده‌زاده محمدجواد است مي‌تواند از آنها بردارد و بقيه در جايي كه صلاح باشد جمع‌آوري شده و مورد مراجعه مراجعين قرار گيرد.
حسينيه كه به‌عنوان دفتر اينجانب معروف است وقف شرعي براي مرحوم آيت‌الله والد (قدس سره) مي‌باشد، ميل دارم روضه جمعه و دهه اول محرم و ايام فاطميه در آنجا برگزار شود و چنانچه در زماني به‌علتي مانند سيل و زلزله و واقع شدن در مسير خيابان و امثال اينها امكان نداشته باشد، در محل ديگري برگزار نمايند.
اموالي را كه از اين حقير باقي مي‌ماند يا در شهريه طلاب حوزه علميه قم صرف شود و يا در اداره مركز فقهي ائمه اطهار عليهم‌السلام و تشخيص آن به‌عهده وصي اينجانب مي‌باشد، البته در شهريه لازم نيست بنحو تمام و كمال داده شود بلكه به مقدار مصلحت اقدام گردد.
ميل دارم كه در لندن مؤسسه‌اي براي ترويج مكتب اهل بيت عليهم‌السلام و نشر معارف شيعه اثني عشريه تأسيس گردد.
لازم است تذكر دهم كه محمدجواد و احمد آقا كه ساليان درازي است دفتر اينجانب را به صورت آبرومند اداره مي‌كنند و اجرتي دريافت نمي‌نمايند، مورد تشكر اينجانب هستند، چون كار آنها بالمآل مربوط به آقا امام زمان عجل‌الله تعالي فرجه الشريف مي‌باشد.
خانه مسكوني فعلي در محله باجك كوچه 8 متري رضوي ملك خانواده محترم حاجيه خانم لاجوردي مي‌باشد، خانه و لوازم و امكاناتي كه در آنجا وجود دارد از قبيل فرش و ظروف و كولر و امثال آن به ايشان داده شود.
وصي حقير در جميع موارد فوق بنده‌زاده محمدجواد مي‌باشد و ناظر احمد آقا.
ضمناً معلوم باشد تمام اموالي كه به اينجانب ارتباط دارد هيچ‌كدام مال شخصي اينجانب نيست بلكه مربوط به سهمين مي‌باشد و هيچ‌كدام از ورثه در اين اموال حقي ندارند.
محمدفاضل لنكراني

بخشي از يك وصيت‌نامة آيت‌الله فاضل در مورد فعاليت‌هاي تبليغي
در سراسر مملكت و برخي كشورهاي ديگر در اين وصيت، دو فرزندش را به‌ عنوان افراد مورد وثوق، فعال و مفيد مي‌شناسند و اشاره‌ مي‌نمايند:
علاوه بر مسئوليت مزبور در امور مؤسسه فقهي ائمه اطهار عليهم‌‌السلام كه براي آن ساختمان معظمي در دست داريم و در آن مؤسسه در حال حاضر عده‌اي از فضلاي محترم اشتغال به درس‌هاي خارج مخصوص دارند و كتابهاي متعددي از آنجا انتشار يافته و به مسايل مختلف توسط اينترنت پاسخ داده مي‌شود و داراي كتابخانه تخصصي فقه مي‌باشد كه در آن حدود 20 هزار جلد كتاب موجود است، همين‌طور مؤسسه‌اي كه در مشهد مقدس داير كرده‌ايم و سالهاي چندي است كه گروهي از فضلا و دانشمندان علاوه بر علوم حوزوي متداول و تدريس و تدرّس آن، به كيفيت مخصوص به علوم ديگر نيز در آنجا اشتغال دارند و نيز مؤسسه‌اي كه در كشور سوريه است و از نظر موقعيت محلي داراي امتياز و غرض از تأسيس آن تربيت عده‌اي فاضل و دانشمند در نزديكي قبر مطهر حضرت زينب كبري سلام‌الله عليها مي‌باشد. [به] علاوه وظيفه مهم شهريه حوزه علميه قم با متجاوز از پنجاه هزار طلبه و شهريه مشهد مقدس و اصفهان و متجاوز از سيصد حوزه علميه شهرستانها، كه اداره مجموع آنها بسيار مشكل و خطير و از وظايف اينجانب است كه اگر كمك و مساعدت اين دو برادر نبود، قطعاً ناتوان بودم و به تهايي از عهده اين امر نمي‌توانستم برآيم و نيز كارهاي اينجانب، دو شعبه در تهران و يك شعبه در مشهد مقدس و يكي در افغانستان و ديگري در مسكو و نيز جاهاي ديگر كه مي‌بايست كمال ارتباط با آنها حفظ شود و مشكلات حوزه‌ها از يك طرف و اشاعه و ترويج مكتب تشيع از طرف ديگر به وسيله آنها حل شود و انجام گيرد و نيز كارهاي مختلف ديگر كه بايد به صورت مطلوب عملي گردد و جاي ذكر آنها نيست. و ضمناً ناگفته نماند كه تمامي اعلاميه‌ها و پيامهايي كه در مقاطع مختلف در رابطه با امور مذهبي و سياسي داده مي‌شد مربوط به اينجانب است. مخصوصاً آنچه را كه روزنامه جمهوري اسلامي منعكس مي‌نمود ـ و در رابطه با آنها مخصوصاً بدو اعلاميه افتخار مي‌كنم يكي اعلاميه‌اي كه به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام‌الله عليها، ساليان زيادي منتشر نمودم و ديگر اعلاميه‌اي كه به مناسبت عدم جواز نقض حكم امام (قدس سره) در مورد ارتداد سلمان رشدي و وجوب قتل او صادر كردم و در مقابل برخي از روشنفكران كه خيال مي‌كردند مقتضاي مصلحت كنار آمدن با سلمان رشدي است و در اين رابطه مقدماتي را تهيه ديده بودند مقاومت نموده و شديداً با آنان برخورد كردم.
اميدوارم كه همه اين كارها و تحمل مشكلات بيش از حد مرضي امام زمان عجل‌الله تعالي فرجه‌الشريف قرار گيرد و افتخار سربازي واقعي آن جناب از ما سلب نشود كه بالاترين افتخار همين است.
به اميد روزي كه با فرج مقدسش تمام مشكلات حل شود و غالب اينها سامان پذيرد.
اللهم عجّل لوليك الفرج و متّعنا بذلك فوق ما نترقّب و نأمل.
محمد فاضل لنكراني
1/4/1384

_____________________
1ـ امام و روحانيت، تهران، دفتر سياسي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، 1362، ص 41
2ـ همان، ص 43
3ـ همان، ص 44
4ـ بيانات امام 1/1/1361
5ـ كشف‌الاسرار ـ امام
6ـ امام و روحانيت، ص 92
7ـ همان، ص 95
8ـ همان، ص 103
9ـ همان، ص 108
10ـ همان، ص 121، 122
11ـ همان، ص 123
12ـ بيانات امام 4/8/43
13ـ امام و روحانيت، ص 204
14ـ بيانات امام 3/10/46
15ـ اين مجموعه طرح 4 جلدي بود كه عمر ايشان براي به اتمام رساندن آن كفاف نداد.
16ـ جامعه مدرسين حوزه علميه قم، حجة‌الاسلام سيدمحسن صالح، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1386
17- نويسنده محترم در موقع تدوين اسنادي در اختيار نداشته است.
18ـ در بازجويي از ايشان سخن از امضاي «صدها اعلاميه» ذكر شده است؛ در حالي كه تا سال 57، بيانيه‌ها، نامه‌ها و تلگراف‌هايي كه با امضاي مدرسين صادر شد، شايد كمتر از ده عدد بوده است
19ـ گرچه اين حادثه مربوط به سال 57 است و طبيعتاً مي‌بايست در فصل چهارم ذكر شود، اما از آنجا كه در فصل چهارم، حوادث به صورت ترتيب زماني ذكر مي‌شود و در نقل آقاي فاضل، زمان دقيق بازجويي مشخص نشده است، در اين بخش ذكر مي‌گردد.
20ـ پيام‌ انقلاب، شماره 9، مصاحبه با آيت‌الله فاضل موحدي لنكراني، قسمت اول، ص 27.
21ـ مجله نور علم، دوره سوم، شماره هشتم، مصاحبه با آيت‌‌الله حاج شيخ محمد فاضل، صص 51 ـ 52
22- صحيفه نور، حضرت امام خميني، تهران، دفتر نشر آثار امام
23-  پوچ و بي‌معنا
24- گزارش فوق از منبع ساواك است كه دسترسي خاصي به حوزه و شناخت ايشان داشته است.
25- آيت‌الله حاج شيخ عبدالرحيم رباني شيرازي
26- رجوع شود به كتاب «گروه ابوذر»، تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي
27ـ خاطرات آيت‌الله سيدكاظم نورمفيدي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1386، ص 213
28ـ خاطرات هفتاد سال، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص 156
29ـ همان، 227 ـ 227