سیاست حذف فیزیکی شخصیت‌ها و ناامنی منطقه‌ای

سیاست قدرتمندان در هر دوره تاریخی در خاورمیانه رنگ و بوی زمان خودش را دارد. گاهی به صورت استعمار و حضور نظامی صورت می‌گیرد و گاهی به صورت تهاجم فرهنگی. برخی اوقات به صورت حکومتهای دست نشانده سیاست مورد نظرشان اعمال می‌شده و گاهی هم به صورت جنبش‌های اجتماعی وابسته. با توجه به تحولات اخیر در خاورمیانه دو سیاست اصلی قدرتمندان (به خصوص آمریکا)‌ مشهود است. یکی از آنها حضور نظامی و اشغال مناطقی از خاورمیانه و استفاده از قدرت برتر نظامی برای تغییر ساختار قدرت در کشورهای منطقه است مثل حمله آمریکا به افغانستان و دیگری حمله آمریکا به عراق. سیاست دیگری که در چند سال اخیر از طرف زورگویان عالم اعمال شده است "حذف فیزیکی شخصیتهای منطقه" است. بر اساس این سیاست یکی از راههای ایجاد ناامنی در منطقه حذف فیزیکی شخصیتهای مهم در کشورهای خاورمیانه است که از طریق ترور شخصیت‌های اصلی صورت می‌گیرد.

معمولا قدرتهای بزرگ نسبت به شرایط متفاوت منطقه‌ای سیاست‌های متفاوتی در پیش می‌گیرند. برای مثال سیاست "تفرقه بینداز و حکومت کن"‌یکی از سیاست‌های اصلی استعمار پیر (انگلستان) بوده است. از سویی دیگر خاورمیانه یکی از مناطق استراتژیک جهان است که چشم کشورهای قدرتمند همیشه به سوی آن خیره شده و نسبت به تحولات آن حساس بوده و معمولا در سطوح مختلف سیاست کشورهای منطقه اعمال نفوذ کرده و به شکل‌های مختلف سیاست خودشان را اجرا می‌کنند.
سیاست قدرتمندان در هر دوره تاریخی در خاورمیانه رنگ و بوی زمان خودش را دارد. گاهی به صورت استعمار و حضور نظامی صورت می‌گیرد و گاهی به صورت تهاجم فرهنگی. برخی اوقات به صورت حکومتهای دست نشانده سیاست مورد نظرشان اعمال می‌شده و گاهی هم به صورت جنبش‌های اجتماعی وابسته. با توجه به تحولات اخیر در خاورمیانه دو سیاست اصلی قدرتمندان (به خصوص آمریکا)‌ مشهود است. یکی از آنها حضور نظامی و اشغال مناطقی از خاورمیانه و استفاده از قدرت برتر نظامی برای تغییر ساختار قدرت در کشورهای منطقه است مثل حمله آمریکا به افغانستان و دیگری حمله آمریکا به عراق. سیاست دیگری که در چند سال اخیر از طرف زورگویان عالم اعمال شده است "حذف فیزیکی شخصیتهای منطقه" است. بر اساس این سیاست یکی از راههای ایجاد ناامنی در منطقه حذف فیزیکی شخصیتهای مهم در کشورهای خاورمیانه است که از طریق ترور شخصیت‌های اصلی صورت می‌گیرد. طبیعی است که برای اجرای ترور باید گروه‌هایی تجهیز و تقویت شوند و برای اینکه افکار عمومی به سمت و سوی انحرافی کشیده شوند این گروهها به طور مخفی و یا علنی اعلام موجودیت کنند و در مواقع لزوم جهت کشاندن افکار عمومی به سوی آنها از آنان استفاده ابزاری می‌شود. "طالبان" به عنوان یک گروه منسجم و طراحی شده می‌تواند گروه کاملا بالقوه در این زمینه باشد که مورد بهره‌برداری تبلیغاتی قرار گیرد. اگر چه طالبان در زمینه اقدام ترورهای منطقه انگیزه‌های دینی و مذهبی نیز دارند اما قدرتهایی که آنها را تجهیز کرده و از آنها حمایت می‌کنند قطعا نقش اصلی را در سیاست حذف فیزیکی شخصیت‌ها دارند. با بررسی تاریخ تحولات چند ساله اخیر خاورمیانه ما شاهد سه ترور شخصیت اصلی کشورهای منطقه هستیم. این ترورها عبارتند از: 1) ترور احمد شاه مسعود در مورخه 9 سپتامبر 2001 در افغانستان. 2) ترور آیت‌الله حکیم در مورخه 7 شهریور 1382 در عراق. 3) ترور خانم بی‌نظیر بوتو در مورخه 27 دسامبر 2007 در پاکستان.
برای شناخت این سه شخصیت سیاسی لازم است یک معرفی اجمالی از شخصیت و فعالیت سیاسی آنان و همچنین نحوه ترور آنان ارائه دهیم و ابهام در زمینه افراد و گروههای ترور کننده آنها و نحوه سر در گم کردن افکار عمومی را تذکر دهیم.

زندگی و فعالیت سیاسی احمد شاه مسعود:
احمد شاه مسعود فرزند سرهنگ دوست محمدخان در 11 شهریور، 1332 هجری شمسی در روستای جنگلک در ولایت پنجشیر متولد شد. پدرش از افسران ارتش افغانستان در دوران سلطنت محمدظاهر شاه بود که در ولایات مختلف کابل، هرات، بدخشان و چند ولایت دیگر وظایفی بر عهده داشت. همچنین مدتی در وزارت کشور سمت فرماندهی پلیس هرات را نیز داشته است. بنابراین احمد شاه مسعود همراه خانواده‌اش سالهای متمادی در شهرهای مختلف افغانستان بسر برده است. او همزمان که تحصیلات ابتدایی و متوسطه و دبیرستان را طی می‌کرده است،‌دروس دینی و مذهبی را در مدرسه جامع هرات فرا گرفته است. در سال 1352 علیرغم تمایلش به رشته‌های نظامی وارد دانشکده مهندسی پلی‌تکنیک کابل می‌شود و در همان سال رسما عنصر نهضت اسلامی افغانستان می‌شود و رهبری نخستین قیام پنجشیر در برابر حکومت وقت را بر عهده می‌گیرد و به خاطر آن تحت تعقیب قرار می‌گیرد و مجبور به ترک کشور به سوی پاکستان می‌شود.
با وقوع کودتای کمونیستی 7 اردیبهشت 1357 و آغاز جهاد، با رهبری دسته‌های کوچک مجاهدین اولین دسته‌های منظم چریکی را در دره پنجشیر ایجاد می‌نماید. بعد از سه سال نبرد با روس‌ها در سال 1361 فرمانده نظامی روسها در افغانستان با او مذاکره آتش‌بس انجام می‌دهد. مسعود از فرصت دو ساله آتش‌بس استفاده کرده و به سازماندهی نیروهای مقاومت علیه اشغال افغانستان در خارج از دره پنجشیر اقدام می‌کند. او سپس شورای نظار را برای دفاع از ولایات مختلف افغانستان و خروج نیروهای روسیه از افغانستان تشکیل می‌دهد. احمدشاه مسعود با ایجاد شورای عالی فرماندهی ارشد جهادی افغانستان در شاه سلیم ولایت بدخشان استراتژی مبارزه علیه رژیم کمونیستی افغانستان را تعیین می‌کند. او تلاش کرد که نیروهای خودش را گسترش دهد که تعداد آن به 13000 نفر رسید و شامل گروههای محلی، ضربتی و متحرک بودند. با پیوستن نیروهای ژنرال دوستوم به ایشان، او توانست کابل را به تسخیر در آورد. ایشان خواهان ایجاد دولتی ائتلافی از بین تمام گروهها بود که این مسئله محل نزاع او با حکمتیار شد. احمد شاه مسعود پس از سالها مقاومت در برابر اشغال کشورش توسط ارتش سرخ شوروی سابق و نبرد با گروه طالبان، در نهم سپتامبر سال 2001 میلادی در اثر انفجار انتحاری دو مرد عرب که خود را خبرنگار معرفی کرده بودند،‌کشته شد. او مهمترین هدفش را "رسیدن به قله آزادی، رسیدن به یک کشور آزاد با صلح پایدار و افغانستان یکپارچه و متحد" می‌دانست. لویه جرگه افغانستان به احمدشاه مسعود لقب "قهرمان ملی" داد و سالروز ترورش را در افغانستان "روز شهید" و تعطیل رسمی اعلام کرد.

زندگی و فعالیت سیاسی آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم:
آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم فرزند سیدمحسن حکیم در سال 1939 در نجف‌اشرف به دنیا آمد و در اوان کودکی به دلیل پرورش و تربیت در یک خانواده مذهبی به علوم حوزوی رو می‌آورد. او اصالتا ایرانی بود اما به جهت مهاجرت اجدادش به عتبات عالیات در آن جا پرورش یافت. پدرش رهبر مبارزان عراقی تمام تلاش و همت خود را در مبارزه با حکومت ظلم و جور ملک فیصل دوم و جمهوری بعثیان انجام داد و به مبارزه با طایفه‌گری و اقلیم‌گرایی رژیم پرداخت. سیدمحمدباقر پس از طی مدارج تحصیلات حوزوی در محضر پدر و برادران عالمش در سال 1957 مبارزات سیاسی خود را آغاز کرد. وی یکی از شناخته‌شده‌ترین و پشگامان مبارزه با دولت بعثی صدام حسین دیکتاتور سابق عراق بود. وی در دهه 1970 دو بار دستگیر شد و پس از چند بار زندانی شدن نهایتا در سال 1980 در زمان شهادت همرزمش شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر به ایران تبعید شد. ایشان در دسامبر 1982 با همکاری چند تن دیگر از همرزمان عراقی مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق را پایه‌گذاری کرد و خودش به ریاست این مجلس انتخاب شد و با تأسیس سپاه بدر توسط مجلس اعلای عراق خود شخصا فرماندهی آن را در دست گرفت و علیه رژیم بعث عراق به مبارزه نظامی پرداخت. ایشان علیرغم از دست دادن بسیاری از اعضای خانواده‌اش از جمله شش برادر و بسیاری از نزدیکانش، هیچ‌گاه دست از مبارزه علیه رژیم بعثی دست برنداشت. بعد از حمله آمریکا به عراق ایشان خواهان خروج نیروهای اشغالگر در عراق بودند و بعد از 23 تبعید به ایران در اردیبهشت 1382 به دیار خویش بازگشت و مورد استقبال کم‌نظیر مردم مسلمان عراق قرار گرفت و تلاش برای بازسازی عراق را شروع کرد. اما نیروهای اشغالگر حضور ایشان را تاب نیاوردند. وی که بارها مورد سوءقصد نیروهای بعثی قرار گرفته بود یک بار دیگر هدف سوءقصد نیروهای اشغالگر قرار گرفت و در جریان بمب‌گذاری در روز هفتم شهریور سال 1382 در جوار بارگاه ملکوتی حضرت امیرالمومنین به درجه رفیع شهادت نائل آمد. در جریان ترور ایشان باز هم برای انحراف افکار عمومی بیشتر توجه‌ها به طرف طالبان کشانده شد.

زندگی و فعالیت سیاسی بی‌نظیر بوتو:
بی‌نظیر بوتو در 12 ژوئن 1953 در خانواده‌ای ملاک و سیاستمدار در کراچی به دنیا آمد. پدرش ذوالفقار بوتو به علت کار سیاسی‌اش اغلب در بیرون از خانه بود لذا برای تربیت و تعلیم بی‌نظیر بوتو معلم انگلیسی در خانه استخدام کرده بود. مادرش بیگم نصرت بوتو (نصرت اصفهانی) یک ایرانی کردتبار بود. می‌گویند بی‌نظیر بوتو گرایش شیعی داشت. او پس از طی دوران تحصیل ابتدایی و متوسطه در سن 16 سالگی به آمریکا رفت و در سال 1973 در رشته کارشناسی مطالعات سیاسی مدرک گرفت و نهایتا در دانشگاه آکسفورد در رشته‌های مختلف فلسفه،‌اقتصاد و سیاست تحصیلات خود را ادامه داد. در سال 1977 به پاکستان بازگشت و پدرش به اتهام قتل یکی از هم‌قطارانش در حزب خلق پاکستان در آوریل 1979 توسط نیروهای نظامی "ضیاءالحق" کشته شد. وی از سال 1977 تا 1984 چندین بار توسط نیروهای نظامی دستگیر گردید و برای بار آخر به انگلستان تبعید شد. در دسامبر 1985 بوتو با آرام شدن فضای سیاسی پاکستان به کشور بازگشت و خواهان کناره‌گیری ضیاءالحق شد اما باز زندانی و پس از مدتی آزاد شد. ایشان به عنوان رئیس حزب خلق پاکستان نیز انتخاب شد. سرانجام در اول دسامبر 1988 وی به عنوان جوان‌ترین نخست‌وزیر پاکستان در سن 35 سالگی انتخاب شد و اهدافش را برگرداندن قوانین مدنی به پاکستان و برکناری قاتل پدرش اعلام کرد. رئیس‌جمهور وقت وی را در سال 1990 کنار گذاشت اما باز هم در سال 1993 مجددا توانست نخست‌وزیر شود. در پنجم نوامبر 1966 رئیس‌جمهور فاروق، بوتو را کنار گذاشت و مجمع ملی را منحل کرد. گر چه عوامل مختلفی از جمله اتهام فساد مالی به همسرش (آصف زرداری) و سوء مدیریت نیز در عزل او نقش داشتند اما بحرانهای اقتصادی – اجتماعی، ناشی از فقدان شغل، بهداشت عمومی و تغذیه نامناسب و مطالبات عمومی و مخالفت احزاب مختلف به خصوص تندروهای اسلامگرا و نظامی‌های ناراضی بیشتر مؤثر بودند. در سال 1997 باز هم در انتخابات شرکت کرد اما این بار نتوانست پیروز شود و با کودتای نوازشریف ایشان به صورت خودخواسته تقاضای تبعید کرد. در 26 مهر ماه سال جاری اعلام کرد به پاکستان باز خواهد گشت و با دادن وعده‌هایی از قبیل مبارزه با قاتلین پدر و طالبان و برقراری دموکراسی به مبارزه انتخاباتی خواهد آمد. او از زمان ورود به پاکستان مورد چند سوءقصد قرار گرفت. سرانجام پس از چندین رشته ترور ناموفق،‌ بی‌نظیر بوتو در تاریخ 27 دسامبر 2007 در یک حمله تروریستی – انتحاری در شهر راولنپدی در استان پنجاب به قتل رسید. ترور او باعث ناامنی و شورش‌های فراوانی در پاکستان شد.

اشتراکات این شخصیت‌ها:
همه این شخصیت‌ها از افراد مهم جهان اسلام بودند. آیت‌الله حکیم رئیس مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق بود و از خانواده‌های مهم ضد بعثی عراق بودند که در جامعه مسلمان عراق نفوذ فراوان داشتند. احمدشاه مسعود از فرماندهان جهادی افغانستان بود که سالهای طولانی با اشغالگران روسی و طالبان به مبارزه پرداخته بودند. بی‌نظیر بوتو اولین نخست‌وزیر زن مسلمان در جهان اسلام بود و خانواده بوتو از فعالان سیاسی کشور پاکستان بودند. ترور آنها باعث ناامنی در منطقه شد. در هر سه کشور عراق – افغانستان و پاکستان بعد از ترور ایشان ناامنی و شورشهای فراوانی صورت گرفت و زمینه‌های بروز ناامنی‌های جدید فراهم شد. در ترور آنها معمولا همه افکار عمومی متوجه طالبان با جهت‌دهی آمریکا شد. گر چه ترور آنها در هاله‌ای از ابهام قرار گرفت اما ظن قوی به سمت طالبان با مدیریت نیروهای اشغالگر منطقه رفت.
هر سه اینها از گزینه‌های اصلی مدیریت کشورهای خودشان در آینده بودند. اگر آیت‌الله حکیم شهید نمی‌شد قطعا بر آینده عراق تأثیر فراوانی داشت. اگر احمدشاه مسعود کشته نمی‌شد قطعا در افغانستان یکی از گزینه‌های اصلی مدیریت کشور افغانستان بودند. همچنین بوتو نیز بر آینده تحولات پاکستان تأثیر فراوانی داشت. پرونده فعالیت سیاسی هر سه آنها بسیار پررنگ است و قطعا ترور آنها در آینده منطقه خاورمیانه بی‌تأثیر نخواهد بود.

اهداف قدرتمندان در اجرای سیاست حذف فیزیکی:
به نظر می‌رسد مهمترین هدف قدرتمندان (به خصوص آمریکا)‌در حذف فیزیکی شخصیت‌های منطقه خاورمیانه ایجاد ناامنی در منطقه است. با حذف و ترور این شخصیت‌ها منطقه ناامن خواهد بود و تا برگشت آرامش به منطقه مدت زیادی طول خواهد کشید. با تأخیر در ایجاد امنیت و با ناتوان جلوه دادن دولت‌های منطقه در ایجاد امنیت، حضور نامشروع خودشان را در جهت تقویت امنیت توجیه می‌کنند. برای دست یافتن به این حضور نامشروع سعی می‌کنند تفرقه مذهبی و گروهی را تشدید کنند و از گروههای تروریستی مانند طالبان حمایت کنند. با ایجاد تفرقه مذهبی و گروهی منطقه را از حالت انسجام خارج می‌کنند و در این فضای عدم انسجام به غارت ذخایر منطقه می‌پردازند.
ملت‌های مسلمان منطقه خاورمیانه باید تلاش کنند که از سیاست‌های اشغالگران آگاهی پیدا کنند و ریشه ناامنی‌ها را در حضور نامشروع این قدرت‌ها بدانند و سعی کنند سرنوشت کشورهایشان را خودشان به دست گیرند و از نفوذ اجانب جلوگیری کنند و بر اساس اشتراکات دینی، مذهبی، منطقه‌ای و ژئوپلیتکی به یک انسجام منطقه‌ای دست یابند و بر همکاریهای منطقه‌ای تأکید کنند.

منابعی که از آنها در تدوین این مقاله استفاده شده‌اند عبارتند از:
1. کتاب "مردی استوار و امیدوار به افق‌های دور" به اهتمام:‌ احمد شاه فرزان و مهندس توربالی غیاثی، انتشارات ترانه،‌چاپ اول، بهار 1379.
2. کتاب "مرد عشق و آزادی" به کوشش:‌ناصر فرزان، چاپ فرهنگ، سال 1382.
3. کتاب "افغانستان از داود تا صعود مسعود" جلد اول،‌نویسنده: احمد شاه فرزان،‌ انتشارات دقت، 1382.
4. مقاله "بازگشت نافرجام"، مهران کرمی، شهروند امروز، 25 شهریور 1386، شماره 16.
5. سایت: http://www.bbc.co.uk/persian/worldnew
6. سایت: آیت‌الله محمدتقی حکیم
7. سایت:‌ مجلس‌الاعلی الثوره‌الاسلامیه العراقیه