سیاست خارجی اسپانیا و رابطه با ایران

 از آنجا که اسپانیا در مارس 2008 میلادی (اسفندماه 1386) شاهد برگزاری انتخابات سراسری خواهد بود، آشنایی با سیاست خارجی این کشور و رابطه دوجانبه ایران و اسپانیا حائز اهمیت است. اتحادیه اروپا در روزهای پس از 11 سپتامبر فراز و نشیب هایی از هم سرنوشتی مناسبات فراآتلانتیکی تا شکاف در روابط فرآتلانتیک را شاهد بود، اما این حادثه فرصت و آزمونی شد تا هر یک از کشورهای عضو اتحادیه اروپا ماهیت ملموس و واقعی سیاست خارجی خود را به منصفه ظهور بگذارند. نوشتار توصیفی- تحلیلی حاضر در پی یافتن پاسخ مناسب برای این سوال اصلی است که جهت گیری های سیاست خارجی اسپانیا در دوره آسنار و ساپاته رو به چه سمت و سویی بوده است؟ در پایان این نوشتار روابط دوجانبه ایران و اسپانیا را در دو دوره فوق مورد بررسی قرار می دهیم.


سیاست خارجی اسپانیا در دوره آسنار
آسنار نخست وزیر سابق اسپانیا (از حزب مردمی) تا زمانی که اتحادیه اروپا حمایت سیاسی خود را از اقدامات نظامی امریکا در افغانستان و جنگ این کشور علیه طالبان و شبکه القاعده به عمل آورد، سیاست هایش را در داخل اتحادیه اروپا و در همراهی و همگامی با دیگر کشورهای اروپایی تنظیم کرد ولی زمانی که بوش در مرحله دوم جنگ علیه تروریسم از سه کشور ایران، کره شمالی و عراق به عنوان «محور شرارت» نام برد و در واقع وارد جنگ دیپلماتیک، روانی و نظامی با عراق شد، عملاً از متحدان و دوستان اروپایی خود فاصله گرفت و با همگامی با امریکا و حمایت از مواضع و سیاست های این کشور در جنگ علیه عراق به تقویت گرایش آتلانتیکی اسپانیا پرداخت.
آسنار در دوره نخست وزیری با پیوستن به جبهه ائتلاف و با حمایت از استراتژی حملات پیشگیرانه امریکا به نوعی منجر به انشعاب در اتحادیه اروپا شده و به ناکامی بیشتر سیاست خارجی و امنیتی مشترک اتحادیه اروپا دامن زد. عدم توجه اسپانیا به سیاست های کشورهای مهمی نظیر آلمان و فرانسه باعث شد تا فاصله محسوسی بین اسپانیا و اتحادیه اروپا ایجاد شود. پیروی انگلیس از امریکا و گرایش شدید آتلانتیکی این کشور موضوعی جدید نبود بلکه بارها در تحولات مختلف، همسویی انگلیس با اهداف امریکا آشکار شده بود و شاید یکی از موانع جدی در راه همگرایی اتحادیه اروپا هم محسوب می شد ولی این بار در قضیه عراق همراهی اسپانیا با انگلیس و امریکا هم باعث شد روند همگرایی اتحادیه اروپا سست تر شود و عملاً در اردوگاه اتحادیه اروپا دودستگی و صف بندی ایجاد شود.
از سوی دیگر سیاست های حزب مردمی آسنار در برابر قانون اساسی اتحادیه اروپا منجر به شکست نشست سران اتحادیه اروپا شد.
در روزهای پس از یازدهم سپتامبر و به ویژه در جریان بحران عراق، صرف نظر از مواضع متضاد حزب مخالف سوسیالیست با دولت اسپانیا در مورد مساله عراق، آتلانتیک گرایی به گرایش آشکار آسنار و دولت او تبدیل شد و در سیاست خارجی دولت وی اولویت ویژه یی یافت.
یکی از مهمترین دلایل آتلانتیک گرایی حزب مردمی و آسنار، ضدیت با تروریسم بود. سازمان جدایی طلبان باسک اسپانیا (اتا) به عنوان سازمانی تروریستی و پیامدهای قهری فعالیت این سازمان (جدایی باسک و تداوم شرایط خاص در آن و استمرار تهدیدات علیه منافع تروریستی اسپانیا) از دغدغه های اصلی دولت آسنار محسوب می شد. به خاطر همین مساله تروریسم است که درمی یابیم چرا دولت اسپانیا در مورد حادثه سپتامبر بیشتر با جامعه امریکا ابراز همدردی و به موضع عمومی امریکا در جنگ با تروریسم ابراز تمایل کرد و بدین ترتیب آسنار حادثه 11 سپتامبر را به عنوان فرصت و توجیهی برای جنگ دولت و حزب مردمی اسپانیا با تروریسم مغتنم شمرد و جنگ علیه تروریسم هم به اولویت اصلی ریاست اسپانیا بر اتحادیه اروپا تبدیل شد.
شاید بتوان گفت که پس از 11 سپتامبر همکاری ضدتروریستی با امریکا به عنوان یکی از دلایل در استراتژی دولت آسنار قرار گرفت تا اتا از نظر بین المللی در انزوا قرار گیرد. حزب مردمی و شخص آسنار با خروج قابل توجه از اروپاگرایی و عدم توجه به عقاید بیش از 91 درصد از مردم اسپانیا که مخالف جنگ با عراق بودند، فضا و اولویت ویژه یی را به واشنگتن در سیاست خارجی داد. بدین ترتیب 11 سپتامبر منجر به فرموله شدن مفهوم «جنگ علیه تروریسم» و ورود آن به گفتمان سیاست خارجی اسپانیا در دوره آسنار شد. در این خصوص این کشور از پیشگامان گنجاندن طرح جنگ علیه تروریسم در «سیاست امنیتی و دفاعی اروپا» بود که در دوره ریاست این کشور بر اتحادیه اروپا هم به صورت جدی تر دنبال شد.
دومین دلیل در آتلانتیک گرایی اسپانیا در دوره آسنار را باید در اتحادیه اروپا جست وجو کرد. از نگاه آسنار هرچند روند همگرایی در این اتحادیه عامل محوری در سیاست خارجی اسپانیا و مورد علاقه این کشور بود و به تعبیر وی گسترش اتحادیه اروپا باعث تجدیدروح اتحادیه می شد ولی از نگاه او واقعیت این بود که گسترش اتحادیه اروپا همزمان باعث می شد که مرکز ثقل اتحادیه به سمت شمال و شرق کشانده شود که باعث قرار گرفتن مجدد اسپانیا در حاشیه جنوب غربی می شد.
از سویی کم توجهی اروپا به امریکای لاتین و همچنین ضلع جنوبی مدیترانه می توانست مخاطره در حاشیه قرار گرفتن اسپانیا را افزایش دهد. در نگرش آسنار سیاست خارجی اسپانیا باید مبتنی بر اروپایی از نظر اقتصادی آزاد با موضعی آتلانتیک گرا باشد که این کشور را به امریکای لاتین وصل کند، همان طوری که انگلیس به امریکای شمالی متصل شده است.
گذشته از این در نگاه حزب مردمی، اتحادیه اروپا جهت تحقق کامل «سیاست خارجی و امنیت مشترک» راهی دراز و پرپیچ و خم در پیش دارد. نمونه واقعی این مساله را می توان در جریان بحران عراق مشاهده کرد، به گونه یی که این اتحادیه در کسب یک صدای واحد و اتخاذ سیاستی مشترک ناکام ماند و عملاً نوعی واگرایی و انشعاب در داخل اتحادیه شکل گرفت. همچنین «نیروی واکنش سریع» اتحادیه اروپا بیشتر برای حفظ صلح و امنیت است تا اینکه صلح ساز باشد، بنابراین اسپانیا باید جهت تامین امنیت خود زیر چتر امنیتی و نظامی امریکا قرار بگیرد تا اینکه به محور فرانسه و آلمان تکیه کند.
دلیل عمده دیگر سیاست آتلانتیک گرایی اسپانیا و حمایت از امریکا این بود که اسپانیا منافع خاص خود را در عراق و در سراسر خاورمیانه و در تقویت حضور خود در کشورهای حوزه خلیج فارس می دید؛ منافعی که از نظر آسنار به وسیله حمایتش از جنگ امریکا علیه عراق به بهترین نحو ممکن تامین می شد. یکی از نتایج عینی و مستقیم حمایت اسپانیا از سیاست های امریکا این بود که از سوی دولت امریکا قرارداد نفتی با عراق به شرکت رپسول واگذار شده بود.
روابط نزدیک آسنار با بوش از دیگر دلایل و انگیزه های تعهد آتلانتیکی دولت قبلی اسپانیا محسوب می شد. از زمان روی کار آمدن بوش، آسنار از زمره نزدیک ترین افراد به بوش بوده است. طرح امریکا برای نوسازی و توسعه پایگاه نظامی «روتا» (پایگاه مشترک اسپانیا و امریکا در جنوب مدیترانه) و تبدیل آن به مهم ترین پایگاه نظامی در تمام حوزه مدیترانه و اروپا در چارچوب توافقات قبلی دو کشور و از نتایج سیاست های آتلانتیک گرایی در دوره حزب مردمی بود.

سیاست خارجی اسپانیا در دوره ساپاته رو
با پیروزی حزب سوسیالیست در انتخابات اسفندماه سال 1382 (مارس 2004 میلادی) اسپانیا و روی کار آمدن سوسیالیست ها به رهبری ساپاته رو اولویت های سیاست خارجی اسپانیا جابه جا شده و در آن تغییراتی ایجاد شد. اگر در دوره نخست وزیری آسنار اولویت اول و مهم اسپانیا آتلانتیک گرایی بود، در دوره ساپاته رو آتلانتیک گرایی جای خود را به اروپاگرایی داد. آتلانتیک گرایی زمانی در سیاست خارجی اسپانیا در دوره ساپاته رو معنا و مفهوم پیدا می کند که این کشور در سیاست خارجی خود همچنان دنباله رو امریکا بوده و در راهبرد بوش مبنی بر گسترش دامنه جنگ علیه تروریسم شریک و سهیم باشد ولی ساپاته رو بارها در مواضع خود در عرصه سیاست خارجی اعلام کرده است که حمایت اسپانیا از جنگ امریکا علیه عراق اشتباه بوده است.
ساپاته رو پس از پیروزی در انتخابات، بلافاصله در این خصوص به صورت شفاف اظهارنظر کرد که جنگ عراق و اشغال این کشور فاجعه و مصیبت است. وی معتقد است بوش و تونی بلر باید درباره تصمیم شان برای جنگ عراق به انتقاد از خود بپردازند.
طی ماه های پس از پیروزی سوسیالیست ها، با خروج نیروهای اسپانیایی از عراق و عدم تمکین اسپانیا در مقابل خواست امریکا، محور «امریکا، انگلیس و اسپانیا» و ائتلاف ضدتروریستی فروپاشید و ساپاته رو در دوراهی انتخاب روند دنباله روی از سیاست خارجی امریکا یا احترام به آرای مردم کشورش، راه دوم را برگزید. هرچند بهای خروج نیروهای اسپانیایی و در مفهوم کلان تر عدم پذیرش نظرات امریکا هم می توانست به تضعیف موقعیت اسپانیا در ناتو منجر شود ولی با اعلام تصمیم به افزایش نیروهای اسپانیایی در افغانستان توسط ساپاته رو شاید بتوان گفت وی با این جهت گیری سعی داشت از تبعات و آثار منفی فراخوانی نیروهای این کشور از عراق بکاهد. ساپاته رو در تبلیغات انتخاباتی خود تاکید داشت که اسپانیا را به داخل اتحادیه اروپا بازمی گرداند. بدین ترتیب در دوره نخست وزیری ساپاته رو و با تایید قانون اساسی جدید اتحادیه اروپا از سوی مردم اسپانیا، زمینه تصویب قانون اساسی اتحادیه اروپا و در پی آن همگرایی بیشتر اتحادیه اروپا فراهم شد و در حال حاضر دولت سوسیالیست اسپانیا به جای آنکه به امریکا و دغدغه ها و نگرانی های این کشورها بیندیشد ملاحظات و دستورالعمل کلی اتحادیه اروپا را مورد عنایت قرار می دهد.
ساپاته رو برخلاف آسنار که به سیاست یکجانبه گرایی تیم سیاست خارجی امریکا ارج می نهد، قائل به چندجانبه گرایی است به طوری که در تبلیغات انتخاباتی خود بارها اظهار داشت در تصمیمات خود در عرصه سیاست خارجی در چارچوب مصوبات سازمان ملل متحد عمل می کند. وی حتی پس از پیروزی حزب سوسیالیست تاکید کرد که نیروهای اسپانیایی را در صورتی از عراق خارج نمی کند که سازمان ملل متحد اختیارات را به دست گیرد. بدین ترتیب در دوره نخست وزیری ساپاته رو نقش و جایگاه سازمان ملل متحد در سیاست خارجی اسپانیا تقویت شده و دنباله روی از امریکا کاهش یافته است. ناگفته پیداست که تمرکز اسپانیا بر چندجانبه گرایی می تواند به تضعیف اهداف سیاست خارجی امریکا (آنچه تحت عنوان گسترش دامنه مبارزه با تروریسم و ریشه کن کردن آن دنبال می شود) و ایجاد ثبات سیاسی و استراتژیک در منطقه خاورمیانه کمک کند و طرح خاورمیانه بزرگ امریکا را مشکل دار سازد.
مبارزه علیه تروریسم اولویت اول دولت ساپاته رو محسوب می شود و اولین اقدام وی هم پس از پیروزی سوسیالیست ها در انتخابات، گرامیداشت قربانیان حملات تروریستی در مادرید بود ولی در این خصوص نوع نگاه سوسیالیست ها در مبارزه با تروریسم با نگرش حزب مردمی آسنار تفاوت دارد. به این صورت که حزب مردمی مبارزه با تروریسم را با نگاه امریکا درمی آمیزد و دارای نگرش یکسان با امریکا درخصوص مبارزه با تروریسم به شکل جنگ پیشگیرانه است ولی ساپاته رو مبارزه با تروریسم را در چارچوب سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا و نه به سبک امریکایی پیش می برد و در این خصوص قائل به استراتژی حملات پیشگیرانه امریکا نیست.

روابط دوجانبه ایران و اسپانیا
اسپانیا از جمله نخستین کشورهایی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخت و سعی کرد روابط عادی خود با ایران را حفظ کند. واقع نگری و مواضع توام با اندیشه مقامات اسپانیایی نسبت به جمهوری نوپای اسلامی در مقایسه با مواضع خصمانه یی که توسط بلوک غرب در قبال کشورمان اتخاذ شده قابل توجه است. اعلام موضع بی طرفی در قبال جنگ تحمیلی، عدم مشارکت در تحریم های وضع شده علیه ایران و محکومیت عملکرد دولت عراق در جریان بمباران های شیمیایی از مواضع مثبت قابل توجه دولت اسپانیا است. در میان کشورهای اروپایی، اسپانیا یکی از حامیان روابط با ایران بوده و تلاش های مثبتی در این زمینه انجام داده است. تلاش برای حل موضوع سلمان رشدی در دوره ریاست اسپانیا بر اتحادیه اروپایی و همچنین اتخاذ موضع ملایم تر در جریان بحران میکونوس از عمده موارد قابل ذکر است. پس از انقلاب اسلامی دیدارهای متعدد سیاسی میان دو کشور انجام شده اما همزمان خلاء دیدار مقامات عالی رتبه که عمدتاً علت آن سیاست بی طرفی اسپانیا در زمان جنگ تحمیلی بود، احساس می شد.پس از روی کار آمدن آقای خاتمی گشایش قابل توجهی در روابط کشورمان با اروپا آغاز شد. ایده ایشان مبنی بر گفت وگوی تمدن ها فضای بین المللی را به سود کشورمان رقم زد. در همین زمینه وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در خردادماه 1377 از مادرید دیدار کرد و متعاقب آن با سفر آقای ناطق نوری رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در مهرماه سال 1377 به اسپانیا، باب جدیدی در این زمینه گشوده شد.

با روی کار آمدن آقای خاتمی به عنوان رئیس جمهور اسلامی ایران تحول قابل توجهی در روابط و مناسبات ایران و اروپا به وجود آمد. ابتکار عمل ایشان مبنی بر گفت وگوی میان تمدن ها زمینه ساز حضور بیشتر کشورمان در عرصه بین المللی شد. با تحول در دیپلماسی کشورمان آسنار نخست وزیر سابق اسپانیا در راس یک هیات بلندپایه در سال 1379 از جمهوری اسلامی ایران دیدار کرد. این سفر نقطه عطف قابل توجهی در روابط دو کشور ایجاد کرد. در حاشیه این دیدار پنج سند همکاری به امضای دو کشور رسید، از جمله توافقات انجام شده بیانیه مشترک همکاری بین جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی اسپانیا و همچنین یادداشت تفاهمی در خصوص مبارزه با موادمخدر به امضای دو کشور رسید. از سوی دیگر آقای جوزپ پیکه وزیر اسبق امور خارجه اسپانیا در آذرماه 1380 به دعوت رسمی و در پاسخ به دیدار آقای دکتر خرازی وزیر سابق امور خارجه از مادرید به کشورمان سفر و با مقامات بلندپایه دیدار کرد.
با تداوم گسترش مناسبات دو کشور سفر آقای خاتمی از 6 لغایت 9 آبان ماه سال 1381 به اسپانیا زمینه بیش از پیش توسعه روابط دو کشور را فراهم ساخت. این سفر تاریخی از این منظر که اولین سفر در سطح رئیس جمهوری پس از انقلاب اسلامی به اسپانیا و نیز تنها سفر به کشورهای عضو اتحادیه اروپا در سال 1381 شمسی بود، حائز اهمیت است. ایشان در این سفر با پادشاه و نخست وزیر اسپانیا دیدار کرد و درخصوص موضوعات مختلف مورد علاقه طرفین در سطوح دوجانبه، منطقه یی و بین المللی به بحث و تبادل نظر پرداخت. آقای خاتمی همچنین بازدیدها و سخنرانی هایی در مجلس سنا، دانشگاه کمپلوتنسه و شهرداری مادرید به عمل آوردند.
در زمینه فرهنگی اشتراکات و مشابهت های موجود میان دو کشور به لحاظ تاریخی و با توجه به 8 قرن حضور اسلام در اسپانیا و برخی عوامل و شرایط اجتماعی یکسان، زمینه های مناسبی را برای افزایش سطح روابط فرهنگی بین دو کشور ایجاد کرد. در این خصوص نخستین موافقتنامه فرهنگی بین دو کشور در بهمن ماه سال 1377 به امضای مقامات دو کشور رسید. تفاهمنامه مذکور بین معاونان وزرای خارجه دو کشور به امضا رسید. این تفاهمنامه ابزار مناسبی برای پیشبرد هر چه بیشتر همکاری های فرهنگی با اسپانیا تلقی می شود. در چارچوب این موافقتنامه چندین تفاهمنامه دیگر میان مراکز علمی و دانشگاه های دو کشور منعقد شد. ایجاد کرسی زبان فارسی، مبادله استاد و دانشجو، برگزاری نمایشگاه های عکس، نقاشی و هفته فیلم ایران در اسپانیا از دیگر نمونه های همکاری دو کشور در زمان آقای خاتمی و آسنار بود. در چارچوب همکاری های فرهنگی بین دو کشور در سال 1379 تفاهمنامه یی بین دانشگاه کمپلوتنسه اسپانیا و دانشگاه های تهران و اصفهان در رابطه با مبادله استاد و دانشجو و سایر زمینه های همکاری به امضا رسید. همچنین در چارچوب روابط فرهنگی میان دو کشور چند سمینار تحت عنوان «نشست گفت وگوی تمدن ها بین ایران و اسپانیا» در پایتخت های دو کشور برپا شد. گسترش روابط دو کشور طی سال های 1382 و 1383 به اوج خود رسید به گونه یی که دو کشور در آذرماه 1382 با حضور وزرای امور خارجه شان سمینار گفت وگوی تمدن ها را در تولدو (شهری زیبا و تاریخی) جشن گرفتند. همزمان ششصدمین سالگرد روابط دوجانبه دو کشور در مادرید و بارسلون برگزار شد.
همچنین در دوره آقای خاتمی روابط دو کشور در زمینه اقتصادی شاهد افزایش مبادلات تجاری، استمرار همکاری های موثر سیستم های بانکی دو کشور، همکاری مثبت موسسه بیمه اسپانیا و مشارکت شرکت های این کشور در طرح های برنامه سوم توسعه اقتصادی و تلاش طرف اسپانیایی جهت کاهش درجه ایران در جدول نرخ مخاطره سازمان بود.

روابط ایران و اسپانیا در دوره آقای احمدی نژاد و ساپاته رو
از زمانی که آقای احمدی نژاد به سمت رئیس جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد تحولات شایان توجهی در سیاست خارجی کشورمان شکل گرفت. طرح موضوعاتی علیه اسرائیل باعث واکنش کشورهای غربی علیه کشورمان شد. از سویی موضوع هسته یی و مقاومت کشورمان در مقابل درخواست های کشورهای غربی مبنی بر توقف فعالیت های صلح آمیز هسته یی باعث تشدید فشارهای بین المللی و صدور دو قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه کشورمان شد. فضای بین المللی موجود باعث تاثیر در روابط دوجانبه ایران و اسپانیا شد. با این وجود به رغم افزایش فشارهای بین المللی و تبلیغات منفی علیه جمهوری اسلامی ایران در مساله هسته یی دومین دور مذاکرات هسته یی کشورمان با سولانا در تیرماه سال 1386 در مادرید برگزار شد.
هر چند طی دو سال گذشته اسپانیا تلاش کرد سطح مناسبات خود با کشورمان را به صورت عادی نگه دارد ولی واقعیت حاکی از این است که این کشور عملاً با پیروی از اتحادیه اروپا به تنظیم روابط خود با ایران پرداخته است.

مقایسه
چارچوب کلی سیاست خارجی دولت حزب مردمی اسپانیا و شخص آسنار، همگرایی اتحادیه اروپا، روابط نزدیک با ایالات متحده امریکا، مبارزه با تروریسم و روابط مستمر با امریکای لاتین و حوزه مدیترانه بود.
در دوره آسنار شاخص ترین جهت گیری اسپانیا در عرصه سیاست خارجی آتلانتیک گرایی بود. البته به طور سنتی توجه به امریکای لاتین و مدیترانه را هم در سیاست های خود اعمال می کرد. پس از یازدهم سپتامبر دیدگاه های حزب مردمی و نقش آسنار و تمایلات جاه طلبانه و گرایش های فردی او نقش مهمی در تدوین و طراحی سیاست خارجی اسپانیا داشت.
ولی اولویت های سیاست خارجی ساپاته رو به ترتیب اروپا، امریکای لاتین، مدیترانه و آسیا است. در این خصوص ساپاته رو نگاه ویژه یی به امریکای لاتین و حوزه دریای مدیترانه دارد. مرکز ثقل سیاست خارجی اسپانیا در دوره سوسیالیست ها به جای امریکا، اتحادیه اروپاست و اسپانیا در حال حاضر روابط خود با امریکا را بیشتر با ملحوظ کردن جهت گیری ها و مواضع اتحادیه اروپا تنظیم می کند.
بازگشت اسپانیا به قلب اتحادیه اروپا بی تردید منجر به تضعیف جهت گیری آتلانتیکی اسپانیا شده است البته دو کشور اسپانیا و امریکا منافع استراتژیک خاص و روابط نزدیک خود را خواهند داشت و هرچند ساده انگارانه است که تصور شود این دو کشور روابط خود را به خاطر مسائلی از قبیل عراق یا هر کشور یا ملاحظه دیگری با مشکل مواجه سازند، ولی واقعیت این است که عقب نشینی نیروهای اسپانیایی از عراق و عدم رغبت اسپانیا به پیروی از رویکرد امریکا در عرصه سیاست خارجی خود در روابط دو کشور تاثیرگذار است.
از سویی علائم مثبت اسپانیا به اتحادیه اروپا باعث تقویت روند همگرایی اتحادیه اروپا شده و به استراتژی جدید امنیتی اتحادیه اروپا و سیاست خارجی و امنیتی مشترک این اتحادیه(به رغم کندی روند آن) قوت بخشیده است.
در یک مقایسه می توان گفت روابط دو کشور در دوره نخست وزیری آسنار از سطح بسیار خوبی برخوردار بود و روابط نزدیک و تبادل مقامات عالی رتبه دو کشور حتی باعث نشد حمایت اسپانیا از جنگ با عراق منجر به تحت الشعاع قرار گرفتن این روابط شود. ولی در دوره حکومت سوسیالیست ها هر چند هر دو کشور مخالف یکجانبه گرایی و اشغال عراق هستند و هرگونه تعامل با مسائل مهم جهانی را در چارچوب سازمان ملل متحد و با آرا و اراده کشورهای جهان مورد ارزیابی و بررسی قرار می دهند ولی با این وجود افق روشنی در روابط دو کشور گشوده نشده است.