شهید صدر و احیاگرى در حوزه نجف

در آن هنگام که نهضت بیدارى اسلامى، مى بایست رهبرى فکرى جامعه را به عهده مى گرفت، راه حل هاى مناسب و راه گشا را در برابر مشکلات انسان معاصر عرضه مى کرد و نظامى هماهنگ و همگام با خواسته هاى عصر حاضر معرفى مى نمود، بسیارى از اندیشمندان اسلامى فعالانه د ر این زمینه شرکت نمودند؛ ولى آنچه شهید صدر تقدیم کرده بود ـ هم از نظر برنامه ریزى و هم از نظر محتوا ـ قوى تر، گسترده تر و عمیق تر به شمار مى رفت. اکنون پس از گذشت حدود نیم قرن از آنچه شهید صدر ارائه نموده، هنوز کسى از اندیشمندان مسلمان پیدا نشده است که د ست کم نزدیک به سطح افکار و خدمات مکتب شهید صدر، محصولى فرهنگى براى حل مشکلات انسان معاصر در ابعاد فلسفى، اقتصادى و اجتماعى تقدیم جامعه کند. افکار بیدارگر شهید صدر، توانست مقدار زیادى از خلأ فکرى موجود در نهضت بیدارى اسلامى را پر کند. از این رو، سزاوار اس ت که استاد شهید صدر را یگانه رهبر اندیشمند و نظریه پرداز نهضت بیدارى اسلامى بدانیم؛ هر چند در این فرصت کوتاه، امکان معرفى آثار بزرگى که مکتب فکرى شهید صدر براى جامعه اسلامى ـ به ویژه شیعیان ـ بر جاى نهاد، وجود ندارد؛ اما کسى که تحولات فکرى جامعه اسلامى را به ویژه در اواخر قرن بیستم دنبال کند، آثار تفکر نوگرایانه شهید صدر را بر جامعه مسلمان ـ به ویژه در بعد فلسفى، اقتصادى و فقهى با گرایش به علم اصول ـ در خواهد یافت.

آنچه در پى مى آید، معرفى اجمالى این شخصیت فرزانه و اشاره مختصرى به کوشش هاى آن شهید در جهت فعالیت هاى زیر بنایى براى ساختار فکرى امت اسلامى است.

نگاهى گذرا به زندگى شهید صدر
مرحوم شهید صدر در شهر کاظمین عراق و در 25 ذى القعده سال 1353 هجرى به دنیا آمد.1 پس از پایان دروس ابتدایى در کاظمین، به نجف اشرف رفت. به نظر مى رسد درسش را خارج از روش معمولى و به طور جهشى و با اتکا به استعدادهاى شخصى خواند. در سنین ابتدایى مراحل عال ى را طى نمود و در نجف دروس حوزوى را که از کاظمین آغاز کرده بود، ادامه داد. درابتداى ورود به نجف پاى درس خارج حاضر شد.2 در آن زمان هنوز دوازده سال تمام نداشت. او در ابتداى بلوغ تقلید نمى کرد و این نشان دهنده آن است که در آن سن و سال مجتهد و یا قریب الاجته اد بوده است.3 یکى از فقهاى بزرگ نجف در آن زمان که شهید صدر هفده سال داشت، بر اجتهاد وى تصریح کرده بود.4
شهید صدر دروس حوزوى خود را نزد اساتید بزرگى در (جامعة النجف الاشرف) ادامه داد. استادان شهید، به برترى و نبوغ و اجتهاد وى اعتراف مى نمودند.
در سن نوجوانى تدریس و تألیف را آغاز نمود. وى بعضى دیدگاه ها و آراى اصولى خود را در نخستین تألیفش به نام غایة الفکر فی علم اصول الفقه ارائه کرد و همزمان با آن، محصول علمى دیگرى به نام فدک در تاریخ تألیف نمود. در این اثر حوادث تاریخ اسلام پس از رحلت پیامبر (ص) را به بحث گذارد.
پس از آن، در تدارک تألیف مجموعه اى بر آمد که افکار عقیدتى ـ سیاسى اسلام را متناسب با نیازهاى روز و در قالبى عملى طرح کند و اسلام را از بُعد سیاسى و منطق و روش اداره جامعه چنان به دنیاى امروز معرفى کند که استحکام طرح آسمانى را براى انسان زمینى روشن سازد و شکست و ناتوانى تمام مکاتب و ایسم هاى زاییده فکر بشر و مکتب هاى مادى را که رابطه انسان را با وحى قطع مى کند، آن را زمینى و زمین گیر مى سازد و راه رستگارى و کمال مطلوب را بر او مى بندد، آشکار نماید. از این رو، نخستین گام خود را با کتابى به نام فلسفتنا برد اشت؛ کتابى که در آن با سبکى بى نظیر و بى سابقه، به تبیین تفکر اسلامى پیرامون فلسفه مى پردازد و مکتب هاى فلسفى دیگر را به نقد و بررسى مى گذارد و قدرت منطق اسلام و استحکام و برترى فلسفه اسلامى را ثابت مى کند. و از طرفى سستى و عجز فلسفه مادى را در رویارویى با فلسفه اسلامى از راه دلیل و برهان ثابت مى کند.
شهید صدر، بعد از این اثر، کتابى دیگر به نام اقتصادنا به اندیشمندان عرضه نمود. وى در این کتاب، مکتب هاى اقتصادى جدید را بررسیده و میان آنچه تمدن مادى معاصر براى بشر به ارمغان آورده است، از یک سو و اقتصاد اسلامى و راه حل هایى که براى زندگى انسان معاصر دارد، از سوى دیگر مقایسه اى انجام داده است. در این بحث ها ضعف هاى بزرگ اقتصاد مادى(سرمایه دارى و کمونیستى) ذکر شده و برترى اقتصاد اسلامى بر اقتصاد مادى با دلیل و برهان ثابت گردیده است.
شهید صدر على رغم استقبالى که از کتاب اقتصادناى او به عمل آمد و با این که در این کتاب، بحث هاى اقتصاد اسلامى را عمیق و ریشه اى و در قالبى جدید ارائه کرده است ـ به گونه اى که در آینده مى توان روى این مباحث اساسى، بنایى محکم براى اقتصاد اسلامى برپا نمود ـ م تواضعانه این سعى و کوشش فکرى خود را گامى ابتدایى نامیده است؛ وى در مقدمه چاپ اول کتاب اقتصادنا گفته است:
(در مقدمه کتاب فلسفتنا به شما عزیزان گفته بودیم که فلسفتنا بخش نخست از سلسه بحث هاى اسلامى است که براى پاسخ به نیاز جامعه مسلمانان نوشته شده و به مانند زیر بنا و پایه بحث هاى بعدى است. پس از آن، سلسله بحث هاى دیگرى در پى خواهد آمد که مکمل نیاز جامعه در ا ین زمینه ها باشد و در نهایت ترسیمى زیبا از اسلام در اذهان نقش بندد. امیدوار بودم که کتاب مجتمعنا حلقه دوم از سلسله بحث هایى باشد که در آن، تفکر و دیدگاه اسلام درباره انسان و زندگى اجتماعى ارائه شود و آنگاه به مرحله سوم گام بگذاریم که در آن، از نظام حیات بخش اسلام و افکار اجتماعى آن بر پایه آموزه هاى پایدار اسلام بحث کنیم؛ امّا تمایل مصرّانه خوانندگان، جهت تقدیم کتاب اقتصادنا بر کتاب مجتمعنا و نیز تعجیل آنان براى آگاهى تفصیلى از مباحث اقتصادى اسلام، فلسفه اقتصاد، راه و روش اقتصاد و آموزه هاى اقتصاد اسلا مى باعث شد که این کتاب زودتر نوشته و چاپ گردد).5
هر چند این مجموعه بحث هاى سلسله وار در همین جا متوقف شد؛ این به معناى توقف تمام تألیف هاى شهید صدر نبود؛ زیرا پس از اقتصادنا تا زمان شهادتش کتاب هاى فراوانى را تألیف کرد؛ مانند البنک اللاربوى فى الاسلام، دروس فی علم الاصول، الفتاوی الواضحة و الاُسس ال منطقیّة للاستقراء. شهید صدر در کتاب الأُسس المنطقیة للاستقراء که از بزرگ ترین ثمره هاى فکر بشر در قرن بیستم و مهم ترین اثر از لحاظ تفکر فلسفى و منطقى به شمار مى رود، پایه هایى را در علم منطق بنا نهاد و به نظریه (المنطق الذاتی) دست یازید. این نظریه در برد ارنده قواعد و ضوابطى براى رسیدن به یقین استقرایى است؛ یعنى از سویى یقین استقرایى را تحلیل مى کند، از سوى دیگر فرق هاى منطقى میان یقین استقرایى و یقین برهانى و استدلالى را بیان مى سازد و از سوى سوم مبناى فلسفى براى یقین استقرایى تعیین مى نماید.
با تألیف این کتاب، عمر حاکمیّت منطق ارسطویى بر تفکر فلسفه اسلامى به پایان مى رسد و مرحله جدیدى در فلسفه اسلامى آغاز مى شود. در این کتاب منطق ارسطویى جایگاهى ندارد مگر بسیار اندک.
با پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، شهید صدر شروع به تألیف مجموعه اى بر پایه تفکر و اندیشه اسلامى نمود. در این مجموعه، مشکلات و گرفتارى هاى جامعه معاصر همراه با راه حل ها ارائه شده است که از مهم ترینِ آن ها، پیش نویس قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران بود. فق یهان مجلس خبرگان اول که از سوى ملت ایران براى تدوین قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران انتخاب شده بودند، از متن این پیش نویس بهره کافى بردند.
از مهم ترین نوآورى هاى شهید صدر، تغییرات گسترده در نحوه آموزش در حوزه هاى علوم دینى بود. نوآورى وى در فقه و اصول هم ـ چه از لحاظ برنامه و چه از جهت محتوا ـ کم نظیر بود. شهید صدر پایه هاى مکتب فقهى و اصولى جدیدى را بنا نهاد که امتیازش به برنامه ریزى، استح کام مضامین مبتنى بر تفکر عمیق و نقد پذیریِ فعّال و سازنده است.
افکار نوگرا و پویاى شهید صدر در حوزه فرهنگى جدید و سنتى(کلاسیک) زمینه ساز آغاز نهضت بیدار گرى فرهنگى شد که به تدریج در کشورهاى مختلف اسلامى به ویژه عراق و ایران گسترش یافت. این اندیشه ها در تربیت و تقویت تفکّر فرهنگى مسلمانان براى مقابله با هجوم فرهنگى ب یگانگان و زمینه سازى جهت فعالیت هاى سیاسى منظم و هدفمند براى ایجاد جامعه و نظام اسلامى برپایه قرآن مجید، بسیار مؤثر بود.
پیشرفت نهضت فرهنگى اسلامى، مرهون فعالیت هاى شهید صدر است. وى این حرکت را از حالت انفعالى و سرخردگى به حالتى فعال و برضد هجوم فرهنگى دشمنان تبدیل نمود و از حالت دفاعى به حالت تهاجمى در آورد. شهید صدر در همه این مراحل، نقش فرماندهى فعّال را داشت که در تنوی ر افکار و تربیت نسل جوان، پر تحرک و پر شور و بسیار اثر بخش بود. او در ایجاد گروه هاى علمى، تربیت مبارزان و فعّالان سیاسى، جنبش هاى اسلامى و تأسیس (التنظیم الاسلامى الحرکى) و رشد و توجیه آنان نقش اول و سرنوشت سازى داشت. وى در تحرک حوزه علمیه نجف و تبدیل آ ن به حوزه اى فعال، سیاسى، با نشاط و متفکر تأثیر به سزایى داشت.
مراکزى که در نجف و کل عراق منتسب به شهید صدر بودند، پایگاه هاى فعالیت و روشنفکرى و هدایت فکرى و سیاسى به شمار مى رفتند. از این رو، تشکل ها و مراکزى مانند (جماعة العلماء)، (الرابطة الادبیّة)، (مدرسة العلوم الاسلامیة)، (منتدى النشر)، (مدرسة الامام الجواد(ع))، دفتر مرجع راحل آیت اللّه سید محسن حکیم، مؤسسات فرهنگى، اجتماعى و سیاسى زیر نظر ایشان و همه جریان هاى فعال اسلامى با سلیقه هاى مختلف از افکار، هدایت ها و ارشادهاى شهید صدر تغذیه مى شدند.
شهید صدر، پس از ارتحال آیت اللّه سید محسن حکیم، از طریق ارتباط با علماى شهرستان ها و شخصیت هاى سیاسى و فرهنگى، رهبرى ملت مسلمان عراق را به عهده گرفت و به همین منظور دفترى تأسیس نمود. وى پیش از آن که مرجعیّت را به عهده گیرد، طرحى کامل و جامع براى مرجعیت ت دوین نمود که نخستین طرح نظرى و دستور العمل کامل و جامعى بود که تاریخ مرجعیت شیعه به خود مى دید. این طرح، اساسنامه اى بود که رشد و پیشرفت هدفمند مرجعیت را در بر داشت!6
مرجعیت شهید صدر با پیروزى انقلاب اسلامى همزمان بود. او نخستین کسى بود که با تمام توان از انقلاب اسلامى ایران حمایت و پشتیبانى کرد. على رغم موقعیّت اجتماعى و علمى اى که داشت، خود را شرعاً مُلزَم مى دانست که از امام خمینى(ره) اطاعت کند، او را یارى دهد و با تمام قدرت از انقلاب اسلامى ایران حمایت نماید. او شاگردان و پیروان خود را نیز به این امر سفارش مى کرد و در نامه اى که به شاگردان خود در ایران نوشته بود، با صراحت تمام بر این مطلب تأکید نموده است:
(بریکایک شما و بر هر کسى که سعادت یارش شده که در کنار این تجربه ارزشمند(انقلاب اسلامى ایران) زندگى کند، واجب است که تمام توان خود و آنچه را که در اختیار دارد، به خدمت اهداف و پیشبرد این تجربه ارزشمند در آورد و توقفى در کار نباشد. حد و مرزى براى بذل کوشش وجود ندارد و به کمک همه افراد هر چند اندک نیاز است. لازم است همه بدانند که مرجعیّت آیت اللّه خمینى ـ که آمال و آرزوى همه را امروزه در ایران محقق نموده است ـ باید محور قرار گیرد و همگى مخلصانه براى او کار کنند و مصالح او را در نظر گیرند. همه در او ذوب شون د؛ همچنان که او در هدف والایش ذوب شده است. مرجعِ شایسته و لایق، یک شخص نیست بلکه جریان است و هدف و هر مرجعى که این اهداف را محقق کند، لایق اطاعت و پیروى و شایسته مرجعیّت است و باید براى او با تمام وجود کار کرد و از هر کارى که سبب تضعیف مرجعیّت و رهبرى د ر ایران مى شود، باید دورى جست).7
پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، شهید صدر بر فعالیت هاى سیاسى خود جهت ایجاد انقلابى اسلامى افزود و ملت عراق را با جلساتى که داشت و پخش نوار سخنرانى هایش و فرستادن نامه هایى به نمایندگان خود در شهرستان هاى عراق و خارج از عراق به قیام و انقلاب برضد بعث ى هاى حاکم دعوت مى کرد و ضرورت فعالیت و کوشش براى تطبیق احکام اسلام را در تمامى سرزمین هاى اسلامى گوشزد مى نمود. همچنین بر وجوب و ضرورت قیام و فداکارى و از خودگذشتگى در راه نصرت دین و دفاع از مظلومان و مستضعفان تأکید مى ورزید. در این زمینه، اعلامیه هاى س ه گانه شهید صدر به ملت عراق مشهور است که به گوشه هایى از این اعلامیه ها و نامه ها اشاره مى شود:

نامه اول در تاریخ 20 رجب 1399 هـ. ق:
(اى ملتِ پدرانم و أجدادم، با تأکید مى گویم: من همیشه با شما خواهم بود، در میان شما خواهم ماند، از شما هرگز جدا نخواهم شد و تا آخرین قطره خونم را براى شما و درراه خدا بذل خواهم کرد. دوست دارم به مسئولان مؤکَّداً بگویم: این محنتى که با زور اسلحه و سر نیزه بر ملت عراق تحمیل شده و او را از حدّاقل حقوق و آزادى هایش محروم کرده و از انجام مراسم مذهبى جلوگیرى نموده است، ادامه نخواهد داشت و همیشه نمى توان با تکیه بر زور و اسلحه و سرکوب بر مردم حکومت کرد! اگر زور همیشه راه حل بود، حکومت فراعنه و ستمگران همچنان پا یدار و بر قرار مى بود. پخش اذان را از رادیو قطع کردند، صبر کردیم؛ پخش نماز جمعه را از رادیو قطع کردند، صبر کردیم؛ مراسم عزادارى امام حسین(ع) را تحت نظر گرفته و بخش فراوانى از مراسم را ممنوع کردند، صبر کردیم؛ مساجد را محاصره نموده و جاسوسان و نیروهاى ام نیتى را در آن مستقر کردند، صبر کردیم؛ مردم را مجبور کردند که به عضویّت حزب بعث در آیند، صبر کردیم؛ گفتند دوران انتقال قدرت است باید ملت را بسیج و همه سرباز شوند، صبر کردیم؛ اما تا به کى؟! دوران انتقال قدرت تا کى ادامه خواهد داشت؟! اگر مدت ده سال براى ایجاد جو مناسب جهت انتخاب راه صحیح و دلخواه از سوى مردم کافى نیست، دیگر چه مدتى باید صبر کرد؟! اگر مدت ده سال حکومت مطلق بر مردم، فرصت مناسب را براى پیوستن مردم به حزبتان مگر با زور سر نیزه ایجاد نکرده باشد! دیگر از مردم چه توقعى دارید؟!... به نام شرف انسا نیت از شما مى خواهم، زندانیان در بند را آزاد کنید! و بازداشت هاى هدفمند و بدون محاکمه را متوقف کنید! در پایان به نام همه شما و به نام ارزش هایى که از آن دَم مى زنید، مى خواهم که راه را بر ملت باز بگذارید تا خود سرنوشتش را رقم زند! و از طریق بر پایى انتخا باتى آزاد، نمایندگانى راستین راهى مجلسى شوند که واقعاً و جداً نماینده ملت باشند. من مى دانم که این خواسته ها بر من گران تمام خواهد شد! و به قیمت جانم خواهد انجامید! ولى این خواسته ها، خواسته هاى یک نفر نیست تا با مرگش خواسته ها هم بمیرند، بلکه این خواسته ها، إراده و آرزوهاى ارزشمند یک امّت است. اُمتى که محمد (ص) و آل محمد و على(ع) در اعماق جانش رسوخ کرده و هرگز نمى میرد).8

نامه دوم در تاریخ 10 شعبان 1399 هـ. ق:
(ملت عزیزم، مردم مسلمان عراق که براى دین و شرافت و آزادى و عزت خود و ارزش هایى که به آن ها ایمان دارید، غضب مى کنید. اى ملت بزرگ عراق، امروز تو در حال تحمل رنج ها و سختى هاى طاقت فرسا به دست خون ریزان و جلاّدانى هستى که خشم و نارضایتى ملت، آن ها را به وح شت انداخته و در حالى که با زنجیر وحشت و ارعاب، ملت را به بند کشیده اند، خیال مى کنند با این کارها ملت را بى شعور کرده، عزت و شرفش را از او گرفته و او را از عقیده و دین و پیامبرش(ص) جدا کرده اند.
آن ها در پى این هستند که میلیون ها انسان شجاع و مؤمن و نجیب عراق را به مترسک و عروسک هاى خیمه شب بازى تبدیل کنند تا هر گونه که خودشان مى خواهند به حرکت در آورند و به جاى ولایت محمد و على ـ علیهما السلام ـ ولایت عفلق و مزدوران تبشیر و استعمار را به مردم ت لقین و تزریق کنند؛ ولى توده مردم همیشه قوى تر از طغیانگران بوده اند؛ هرچند زورمندان، قلدرى مى کردند.
حال که طغیانگران از غفلت در آمده و متوجه شدند که ملت عراق هنوز زنده است و نبضش مى زند و هنوز مى تواند حرفش را بزند، دست به حمله هاى گسترده زده و ده ها هزار نفر از مؤمنان و فرزندان شریف این کشور را دستگیر و به زندان انداخته، شکنجه و اعدام مى کنند. در صف م قدّم این مؤمنان، عالمان مجاهدى هستند که یکى پس از دیگرى زیر شکنجه هاى دژخیمان به شهادت مى رسند....
به شما فرزندانم مى گویم: من عزم بر شهادت دارم و شاید این آخرین سخن است که از من مى شنوید. درهاى بهشت باز است تا از کاروان شهیدان پذیرایى کند. باشد که خداوند پیروزى را براى شما مقدر سازد! چه لذت بخش است جام شهادت نوشیدن. شهادتى که پیامبر(ص) درباره آن فرمو د: (شهادت مقام و حسنه اى است که هیچ سیئه و گناهى به آن ضرر نمى رساند). و شهید با شهادتش تمام گناهانش را هر اندازه که باشد مى شوید!
هر مسلمانى که در عراق و یا خارج از آن به سر مى برد باید ـ حتى به قیمت جانش ـ هر آنچه را که در توان دارد، براى برپایى نهضت و ادامه جهاد و مبارزه به کار گیرد تا این کابوس، از سینه عراق محبوب برکنار رود و سرزمین عراق از چنگال این گروه غیر انسانى و ضدّ بشرى برهد و سرانجام احکام بى نظیر و شایسته اسلام بر آن حکم فرما شود. و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته).9
شهید صدر، در آخرین نامه خود که تاریخ دقیقش معلوم نیست، چنین گفته است:
(ملت عزیزم، ملت بزرگ عراق، در این شرایط سخت و دشوار به شما خطاب مى کنم. مخاطب من همه گروه ها و تمام جناح ها و جریان ها و طوایف عرب، کرد، شیعه، سنى است؛ زیرا گرفتاریِ ایجاد شده، تمام گروه ها و مذاهب و قومیّت ها را در بر گرفته و مخصوص گروه خاصى نیست. پس ج هاد و مقاومت و پاسخ هاى قهرمانانه نیز نباید مخصوص به گروه خاصى باشد بلکه تمام ملت باید در این جهاد شرکت جویند.
من از وقتى که خودم را شناختم و مسئولیتم را در این امت متوجه شدم، وجود خود را به یکسان وقف شیعه، سنى، کرد و عرب نمودم و از رسالتى حمایت و دفاع مى کنم که همه را به وحدت دعوت مى کند و از عقیده اى دفاع مى کنم که همه را یک جا و یکسان در بر مى گیرد. با فکر و و جودم، فقط براى اسلام زنده ام؛ اسلامى که راه خلاص و رهایى و هدف همه است. من با تو هستم اى برادر و فرزند سنى ام؛ به همان اندازه که با تو هستم اى برادر و فرزند شیعه ام؛ من با شما هستم همان قدر که شما با اسلام هستید و به همان اندازه که مشعل هدایت را براى نج ات عراق از کابوس سلطه و ذلّت بر دوش مى کشید.
طاغوت و پیروانش سعى بر این دارند تا به فرزندان شیعه و سنّى مان تلقین کنند که مسئله، مسئله شیعه و سنى است تا برادران اهل سنت را از میدان نبرد با دشمن مشترک دور کنند؛ به شما مى گویم: اى فرزندان على و حسین و اى فرزندان ابوبکر و عمر، مشکل، مشکل شیعه و سنّى نیست؛ على (ع) در حکومت سنّى که سَمبلش خلفاى راشدین بودند و بر اساس اسلام و عدالت بود، شمشیر برگرفته و همانند یک سرباز مى جنگید. او در جنگ هاى (الرّدّة) زیر پرچم خلیفه اوّل جنگید. همه ما در دفاع از پرچم اسلام با هر رنگ و مذهبى، مى جنگیم و دفاع مى کنیم. حدود نیم قرن پیش، عالمان شیعه به وجوب دفاع و جنگیدن زیر پرچم حکومت سنى، فتوا دادند و صدها هزار نفر از شیعیان، خالصانه خون و جان خود را در راه دفاع از اسلام و در راه حمایت از نظام و حکومت سنّى که بر پایه اسلام استوار بود، بذل نمودند. حکومت امروز عراق، حکو متى سنّى نیست؛ گرچه حاکمان مسلّط، خود را منتسب به تسنّن مى دانند....
فرزندانم، برادرانم، آیا نمى نگرید آن ها شعائر دینى را که على و عمر با هم از آن دفاع کردند، حذف کرده و برداشتند؟! آیا نمى نگرید که کشور را سر تا سر پر از شراب و گردشگاه خوک ها و مرکز فساد و فحشا کرده اند، چیزهایى که على و عمر با هم با آن ها مبارزه کردند؟! .... برادران و فرزندانم، از اهل موصل و بصره، از بغداد و کربلا و نجف، سامرّا، کاظمین، عماره، کوت و سلیمانیه، فرزندان عراق در جاى جایِ این سرزمین، من با شما پیمان مى بندم که من براى شما و به خاطر همه شما هستم و همه شما در حال حاضر و آینده، همه چیز من هستید؛ وحدت کلمه داشته باشید؛ زیر پرچم اسلام صف هاى خود را فشرده کنید و براى نجات عراق از کابوس این گروه مسلّط بر مقدرات مردم، براى ساختن عراقى آزاد و آباد و زیر سایه عدالت اسلامى و براى حاکم شدن کرامت و بزرگوارى بر عراق تلاش کنید تا این که هموطنان با همه قومی ت ها و همه مذاهب احساس کنند همه با هم برادرند، در رهبرى و ساختن کشورشان سهیم هستند و آرزوهایشان جامه عمل مى پوشد، آرزوهایى که ریشه در رسالت آسمانى و اُفق تاریخ بزرگ اسلام دارد. و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته ).10
در عراق شایع شد که امام شهید، قصد دارد عراق را ترک کند. مردم، گروه گروه براى حمایت و پشتیبانى از سید شهید به نجف اشرف سرازیر شدند و از او خواستند تا در عراق بماند. این از یکسو به معناى بسیج ملى براى مقابله با سلطه حاکم بود و از سوى دیگر، مقدار نفوذ سید ش هید در دل هاى ملت عراق را در مقابل دیدگان سلطه حاکم نشان مى داد.
سید شهید، صلاح دانست که این حرکت فعلاً متوقف شود و ملت براى مراحل بعدیِ انقلاب آماده شوند.
در هفدهم رجب 1399 هـ. ق، حاکمان بعثى عراق شهید صدر را دستگیر نمودند. دستگیرى سید شهید، سبب حرکت و بیدارى و تظاهرات بزرگى در نجف اشرف به رهبرى خواهر شهیدش، بنت الهدی§ شد که درگیرى مسلحانه میان نیروهاى امنیتى رژیم و تظاهر کنندگان را به دنبال داشت. همزمان د ر سایر شهرهاى بزرگ عراق؛ همانند بصره، دیالى و کاظمین تظاهرات و درگیرى رخ داد که سبب شد رژیم موقتاً شهید صدر را آزاد کند.
رژیم بعثى، پس از آن که متوجه شد، حمایت مردم از شهید صدر مانع از دستگیرى وى مى شود، حیله اى جدید براى مقابله با شهید به کار برد و خانه شهید را به محاصره نیروهاى امنیتى در آورد و شهید صدر را در خانه خود زندانى نمود و ارتباط مردم وعلماى بلاد را با شهید قطع کرد. رژیم بعثى در این کار موفق شد و پس از قطع ارتباط مردم با شهید، وى را دوباره و براى آخرین بار در تاریخ نوزدهم جمادى الاولی§ سنه 1400 هـ. ق، دستگیر نمود. بلافاصله، خواهر مظلومه اش بنت الهدى § را نیز دستگیر کرد. رژیم کینه توز، پس از دستگیرى سید محمد با قر صدر در این تاریخ، سریعاً او را به شهادت رساند. او در راه خدا و براى خدا شهید شد. خداوند از او راضى باشد و او را با پاداش هاى خود راضى گرداند.

اصلاحات زیر بنایى در اندیشه شهید صدر
در روزگارى که ستاره شهید صدر در آسمان علوم اسلامى مى درخشید، شاهد مقابله محکم و پرتوانى با افکار الحادى و ضد اسلامى در بُعد فکرى، سیاسى و اجتماعى بودیم. این در حالى بود که جریان هاى ملحد، مغزهاى روشنفکران و دانشگاهیان را شست وشو داده و در میان صفوف آن ها نفوذ مى کردند. از سوى دیگر، گروهک هاى خود باخته پیرو اجانب، در صفوف فرزندان مسلمان نفوذ کرده و افراد لایق و شایسته را به صورت پیاده نظام به خدمت اجنبى هاى دشمن امت اسلامى عضوگیرى مى کردند. این وضعیت به حدى بود که جوانان مسلمان و متعهد در شهر و زادگ اه خودشان و در خانواده خود، احساس غربت و وحشت مى کردند. بنابراین، شهید صدر در اندیشه تغییرات زیربنایى و اصلاحات اساسى، طرحى گسترده و وسیع در سه بخش اصلاحات فکرى، اجتماعى و سیاسى تهیه کرد و به فکر اجراى آن افتاد.

اصلاحات فکرى
شهید صدر دریافته بود که اندیشه اسلامى با تحدید و ستیز ضد اسلامى بى سابقه و بى نظیر از سوى جریان ها و مکتب هاى الحادى و مادى رو به رواست. این امر، فعالیت و کوشش جدید و تغییرات زیر بنایى و اساسى را در مقابله با این هجمه فرهنگى مى طلبید و مى بایست در ا ین راه از روش و اسلوبى نو بهره برد تا موازنه مبارزه با الحاد در ابعاد اعتقادى و اجتماعى به نفع جبهه اسلام تغییر یابد و جامعه اسلامى از حالت انفعالى و سرخوردگى که بر مسلمانان حاکم بود، به حالتى تهاجمى و سپس تعقیب دشمن تبدیل شود. شهید صدر با درک این ضرورت، به دنبال آن بود که دوباره تفکر و اندیشه اسلامى، جایگاه مناسب خود را دریابد و بر کرسى ریاست و رهبرى فکرى و اندیشه جهان و انسان معاصر بنشیند. از این رو، طرح تغییرات و اصلاحات زیر بنایى فکرى خود را بر پایه هاى زیر، بنا نمود:
1. تجدید اندیشه اسلامى با حفظ اصالت اسلامیِ برگرفته از قرآن و سنت مطهّر و عرضه آن با توجه به نیاز روز به گونه اى که پاسخگوى خواسته هاى انسان معاصر باشد.
2. اصلاح و نوگرایى در روش آموزش و تعلیم و تربیت در حوزه هاى علمیه و پژوهشکده هاى اسلامى و نیز تغییر و پیشرفت در بحث هاى علمى مراکز علمى و دینى به نحوى که از لحاظ محتوا و ظاهر بر آورنده توقّعات فردى و اجتماعى انسان معاصر باشد.
3. ارائه و عرضه اسلام به عنوان مکتبى کامل و هماهنگ که از دیدگاهِ فلسفیِ مستحکمى با جهان و انسان سخن مى گوید، با برهان و دلیل فلسفى و منطقى حمایت مى شود، بر استقلال مکتب فکرى اسلام تأکید مى ورزد و از عکس العمل هاى انفعالى خود باخته هاى فرهنگ و تمدن غرب که سعى داشتند احکام اسلام را با خواسته هاى غربى ها و افکار غربزده همسو کنند، مى پرهیزد.
4. رویارویى علمى با افکار ضد اسلامى از طریق گفت وگوى منطقى و مستدل و اثبات سستى و وهن پایه هاى افکار غیر اسلامى و تضاد درونى و ناتوانى آن ها از تقدیم راه حل هاى موفق براى دردها، بیمارى ها و گرفتارى هاى انسان معاصر.
5. پرورش نسلى با نشاط، پر تحرک و اندیشمند از عالمان حوزوى و روشنفکران دانشگاهى و آشنا نمودن آنان با فرهنگ عمیق و تفکر نوین اسلامى و گسیلشان به میادین گفت وگو با جریان هاى تفکر الحادى و مادى.

اصلاحات اجتماعى
شهید صدر معتقد بود اصلاحات و تغییرات در وضع موجود اجتماعى که امت اسلامى در آن زندگى مى کند، جز با دستگاهى که رهبرى جامعه را در دست داشته و مورد اعتماد مردم هم باشد، امکان ندارد. از سوى دیگر این دستگاه باید از امکانات رهبرى و فرماندهى برخوردار باشد ت ا بتواند اصلاحات مطلوب را در جامعه به وجود بیاورد و توان استمرار اصلاحات را هم داشته باشد. تنها دستگاه و قدرتى که این قابلیت ها را یک جا داشته باشد، مرجعیت شیعه است که به منزله قلب تپنده امت مسلمان و محور فعالیت ها و تحرکات دینى ـ اجتماعى مسلمانان است. ه ر چند که دستگاه مرجعیّت، نیازمند اصلاحاتى درونى است تا از حالت محدود به نهادى مشرف بر تمام فعالیت هاى سیاسى ـ اجتماعى مسلمین تبدیل شود. براى همین، شهید صدر در طرح اصلاحیِ خود پیرامون موضوع مرجعیّت چنین گفته است:
(از مهم ترین شاخصه هاى مرجع صالح، آگاهى از اهدافى است که بر مرجع واجب است در راه رسیدن به آن اهداف ـ جهت خدمت بهتر به اسلام ـ گام بردارد. همچنین باید داراى چارچوبى واضح و مشخص براى رسیدن به این اهداف باشد. در این صورت، او مرجعى هدفمند و بیدار است که به ج اى پرداختن به مسائل فرعى و جانبى و جزئى به کارهاى اساسى و نظام مند مى پردازد.
مرجع صالح، قادر خواهد بود خدمت بهترى به اسلام ارائه کند و در رخدادهایى که پیش مى آید، تغییراتى سازنده به نفع اسلام انجام دهد و از نفوذ خود به نفع اسلام استفاده نماید).11
از دیدگاه شهید صدر مهم ترین خصوصیت هایى که یک مرجع صالح باید داشته باشد، عبارتند از: 1. آگاهى از اهداف؛ 2. التزام و تعهّد جدّى براى رسیدن به اهداف؛ 3. پیمودن راه و طى مراحل عملى که ضامن تحقق آن اهداف مى باشد.
شهید صدر، اهداف مرجع صالح را در پنج بخش تدوین نموده است:
1. نشر احکام اسلام میان مسلمانان در گسترده ترین سطح ممکن و سعى در جهت تربیت دینى یکایک افراد به گونه اى که التزام عملى به احکام اسلام را در رفتارهاى فردى تضمین نماید.
2. ایجاد جریان فکرى گسترده در میان افراد امت که مفاهیمى همانند (اسلام نظامى است کامل و فراگیر براى همه ابعاد زندگى) را در بر گیرد و همه روش ها را براى تحقق این مفاهیم، به کار آورد.
3. تأمین نیازهاى فکرى ـ مذهبى جامعه از طریق بر پایى جلسات بحث مذهبى، بررسى مسائل اقتصادى و اجتماعى، مقایسه اندیشه هاى اسلامى با سایر مکتب ها وایسم ها و گسترش دامنه فقه اسلامى که بتواند پاسخگوى تمام ابعاد زندگى، باشد.
4. کنترل و نظارت بر کار مبلّغان در سراسر جهان اسلام و تأیید گفته هاى صحیح و تصحیح خطاهاى آنان.
5. واگذارى مسئولیتِ رهبرى امّت به مراکز و نهادهاى علمى حوزوى ـ از مرجعیّت گرفته تا کمترین مقام علمى ـ و تعهّد، التزام و پاسخگو بودن این نهادها در رسیدگى به امور مردم و تأمین نیازهاى مادى و معنوى فعالان این عرصه.12
شهید صدر بر این بود که آگاهى از اهداف مورد نظر، گرچه شرط اول مرجع صالح است؛ ولى این مقدار براى رسیدن به اهداف کافى نمى باشد، بلکه براى دست یابى به اهداف، باید دو گام عملى برداشت:

گام نخست. آمادگى عملى پیش از پذیرفتن رسمى مرجعیت؛ شهید صدر، در توضیح این مطلب گفته است:
(آمادگى عملى مجتهد براى پذیرفتن رسمى مرجعیّت به این معنا است که پیش از پذیرش مرجعیّت، باید پایگاهى مردمى داشته باشد و افراد معتقد را از لحاظ فکرى و روانى آماده کند تا بهتر بتوانند به اسلام خدمت کنند و یار و کمک او باشند. از این رو، بر کسى که پیشگام اصلا حات مرجعیّت مى شود، لازم است پیش از تصدى مرجعیت این نکات را به کار گیرد. به کار نگرفتن و عمل نکردن به توصیه هاى گفته شده سبب مى شود برخى عالمان، على رغم صلاحیّت شان، پس از تصدى مرجعیّت، احساس ضعف و ناتوانى کامل از انجام کارهاى بزرگ اصلاحى کنند؛ به دلیل این که پیش از تصدّى مرجعیّت، این نکات را به کار نگرفته و اهداف مرجعیّت را مرور و بررسى نکرده، پایگاه مردمى و عوامل اجرایى اهداف مرجعیّت را پیشاپیش شناسایى ننموده و بر روى آن ها بررسى هاى کارشناسانه انجام نداده اند.)13

گام دوّم. به روز در آوردن نهاد مرجعیت؛ نهاد مرجعیت، ناچار باید کارایى داشته باشد تا بتواند به صورت نهادى فعّال در آید و ابزار و عوامل آن از عهده انجام وظایف بر آیند و توان تحقق اهداف مرجعیّت را دارا باشند. این امر، تنها با ایجاد دو واحد ممکن است:
واحد نخست. ایجاد دفترى خاص جهت نظارت بر امور داخلى نهاد مرجعیّت از طریق بهبود وضع داخلى، گماردن افراد متخصص جهت طرح و برنامه ریزى، به کارگیرى نیروهایى جهت اِعمال و اجراى طرح ها و برنامه هاى داده شده و تقسیم کارها با در نظر گرفتن گنجایش ها، لیاقت ها و است عدادهاى ابزار و عوامل. این واحد جاى حاشیه را در مرجعیّت سنتى خواهد گرفت و ناگزیر شش کمیته را در خود جاى خواهد داد:
1. کمیته اشراف و نظارت بر وضع حوزه و هماهنگ نمودن حوزه با اهداف بیدار گرانه مرجعیت صالح و پیشبرد و اداره آن؛
2. کمیته تولید علم و نظارت بر متون درسى؛ وظایف این کمیته عبارتند از: ایجاد دفاتر علمى ـ تخصصى جهت پیگیرى درس و بحث هاى حوزه، پیگیرى محصولات علمى حوزه، تشویق مستعدّان و به کارگیرى استعدادها.
3. کمیته نظارت و اداره امور علما و روحانیون مناطق؛
4. کمیته ارتباط نهاد مرجعیت با مناطق فاقد رابطه با نهاد و نیز ارتباط با دانشمندان و شخصیت هاى علمى در سراسر جهان اسلام؛
5. کمیته رسیدگى به فعالیت هاى سیاسى ـ مذهبى و بررسى کارهاى انجام شده و حمایت و پشتیبانى از این فعالیت ها در سراسر جهان اسلام؛
6. کمیته امور مالى و اشراف و نظارت بر در آمدها و مصارف.
واحد دوم. ایجاد دفترى عام جهت گسترش افق مرجعیّت که نهاد مرجعیت را محوریّت بخشد و تمام نیروها و امکانات مورد نیاز و متناسب با مرجعیّت در سراسر جهان را به این نهاد سرازیر کند. براى این منظور مجلسى تشکیل مى شود که علماى شیعه و نمایندگان مرجع و کمیته هاى یاد شده را در بر دارد. این مجموعه، نهاد مرجعیّت را تشکیل مى دهد و مرجع با مشورت و استعانت از این مجموعه، کار رهبرى خود را ادامه مى دهد. مجلس یاد شده، اضافه بر نقش مشورتیِ طرف رهبرى، باید به عنوان بازوى مرجع در اجراى اوامر و محقق نمودن اهدافش عمل کند.14 در ا ین صورت، مرجع خواهد توانست اهداف مطلوبش را عملى کرده و از این طریق اصلاحات مورد نظر خود را که همان اهداف اسلامى است، عملى سازد.

اصلاحات سیاسى
ایده شهید صدر در اصلاحات این بود که اصلاحات کلى در امت اسلامى جز از راه تطبیق شریعت و اجراى احکام خدا در زندگى روز مرّه مردم امکان ندارد. در این صورت، زمینه براى بر پایى دولت اسلامى که متولى اجراى احکام اسلام در جامعه بشرى و در تمام ابعاد زندگى است، آماده مى شود. از این رو، باید مردم را از لحاظ سیاسى، فکرى و عملى آماده نمود. این آمادگى از طریق آگاهى عمومى میسّر مى شود. شهید صدر با تأکید بر لزوم و ضرورت آگاه نمودن مردم، چنین گفته است:
(پس از آن که بشریّت به درجه اى از بیدارى و آگاهى رسید، اسلام مشعل نورانى هدایت بشر را به دوش کشید و ارزش هاى اخلاقى و معنوى را در گستره اى وسیع و دورترین افق نوید داد و بر این پایه، پرچم انسانیّت را بر افراشت و دولتى بر اساس اندیشه برپا نمود که در ربع قر ن، بر تمام جهان حاکم شد و همه بشریت را به توحید کلمه و کلمه توحید دعوت نمود و همگان را برگرد نظامى ارزشى بر پایه اندیشه و خرد که روش و نظام زندگى را در خود دارد، جمع کرد. بنابراین، حکومت اسلامى دو وظیفه دارد: یک؛ تربیت انسان بر اساس همان ارزش هاى معنوى و اخلاقى که اسلام بر آن ها تأکید دارد و مطابق با فطرت انسان مى باشد. دو؛ مراقبت از رفتار و کردار مردم تا در صورت انحراف از راه، آن ها را ارشاد و به صراط مستقیم بازگرداند. از این رو، بیدارى سیاسى اسلامى فقط سیاستى ظاهرى نمى باشد، بلکه نوعى آگاهى عمیق است ک ه به نگرش دقیق مکتب اسلام به جهان و زندگى و جامعه و سیاست و اقتصاد و اخلاق بر مى گردد. این نگرش، در بردارنده معناى کامل آگاهى اسلامى است و هرگونه آگاهى و سیاستى که جداى از این نگرش باشد، یا سیاستى ظاهرى و نگرشى سطحى به جهان است ـ که تعریفى براى دیدگاهش ن دارد و مبتنى بر ایدئولوژى خاصى نمى باشد ـ و یا آگاهى سیاسى تک بعدى است که با یک دید مادى محض به جهان مى نگرد و سبب دردسر و ستیز و درگیرى براى دنیا مى شود).15
از مهم ترین موضوعات بیدارى سیاسى اسلامى، باور به ضرورت ایجاد دولت اسلامى است که یگانه راه جارى سازى احکام اسلام در زندگى است. شهید صدر با درک این واقعیت و تأکید بر آن، مى فرمود:
(حکومت اسلامى گاه از این جهت که یک ضرورت شرعى است و براى به پا داشتن احکام الهى بر روى زمین و به واقعیت رساندن نقش خلیفة اللّهى انسان است، مورد بررسى قرار مى گیرد و گاه با در نظر گرفتن آثار عملى اجراى احکام اسلام و بر پانمودن فرهنگ اسلامى و امکانات بزرگى که اسلام در اختیار دارد بررسى مى شود. حکومت اسلامى با در نظر گرفتن این ویژگى ها است که از دیگر حکومت هاى تجربه شده متمایز است).
تا آن جا که مى گوید:
(حکومت و دولت اسلامى فقط یک ضرورت شرعى نمى باشد بلکه اضافه بر آن ضرورتى فرهنگى، تربیتى و پرورشى است؛ زیرا تنها برنامه و یگانه نظامى است که مى تواند انسان را به جایگاه واقعى اش برساند، استعدادهایش را شکوفا سازد، او را بر قله تمدن بنشاند، از گرفتارى ها و وابستگى ها نجاتش بخشد و از هدر رفتن نیروهایش جلوگیرى نماید).16
آماده کردن و به فعلیّت رساندن توان ها و نیروهاى انسانى، دست کم از چهار راه امکان پذیر است:
اول. بازسازى و اصلاح نهاد رهبرى و مرجعیت دینى؛ آن چنان که بتواند عهده دار رهبرى فکرى و سیاسى امت اسلامى بشود.17
دوم. تربیت نیروهاى مردمى مؤمن که ایمانى حقیقى و توأم با معرفت و فهم و درک مفاهیم داشته باشند و به جهان شمول بودن اسلام معتقد بوده، آن را نظام کامل و شاملى بدانند که تمام جوانب زندگى آدمى و سعادت دنیا و آخرت او را تأمین مى کند.18 تربیت این نیروها، حتماً ب اید آگاهانه و به گونه اى باشد که آماده جان فشانى و شهادت و پایدارى در راه اهداف و منوّیات رهبرى اسلامى تا محقق شدن اهداف باشند.
سوم. ایجاد هسته هاى آگاه و کار آمد و گسیل آن ها به میان مردم براى تربیت و توجیه آنان در حمایت از اهداف سیاسى رهبرى.19
چهارم. ایجاد تشکیلات اسلامى سازمان یافته و پویا که زیر نظر مستقیم مرجع و رهبر عمل کند، عهده دار اجراى اهداف و منویات رهبرى باشد و در جهت تغییر اوضاع فاسد سیاسى موجود، تلاش نماید.
با این قصد، مرحوم شهید صدر در ماه ربیع الاول سال 1377 هـ. ق، اقدام به تأسیس (حزب الدعوة الاسلامیّة)نمود و اهداف و اساسنامه آن را در سه فصل تنظیم کرد:
1. مرحله تأسیس حزب و تغییر در افکار امّت.
2. مرحله فعالیت سیاسى که با این مرحله، بیدارى و آگاهى ملت و آشنایى با اهداف اسلامى، سیاسى و تربیتى حزب و تعهد به حمایت از اهداف اسلامى حزب تضمین مى گردد.
3. مرحله تحویل قدرت.
به این مراحل، مرحله چهارمى نیز اضافه شده که مرحله مراعات مصالح اسلام و امت، پس از تحویل گرفتن قدرت است.
شهید صدر عقیده اش بر این بود که شرایط استبداد سیاسى حاکم در بعضى از کشورهاى اسلامى ـ به خصوص کشور عراق ـ مى طلبد که مرحله اول و دوم را در هم ادغام نمود و یک جا عمل کرد.20

مهم ترین عملکرد و دست آورد شهید صدر
غالباً کسانى که فعالیت فکرى دارند، از هر فعالیتى که سبب از هم پاشیدن افکار و به هم خوردن تمرکز فکرى شود، پرهیز مى کنند و در مقابل، کسانى که فعالیّت سیاسى و انقلابى دارند، غالباً فعالیت فکرى و محصولى اندیشمندانه دارند؛ زیرا میان این دو نوع فعالیّت، ن وعى تضاد و تناقص وجود دارد: یکى مى طلبد که در کنج خلوت تحقیق کند و دیگرى مى طلبد که در صحنه باشد و پر تحرک. امّا، شهید صدر، به دلیل توانایى که در خود داشت، بر این تضاد فائق آمد و فعالیت هاى فکرى و فرهنگى او مانع از فعالیت هاى سیاسى ـ اجتماعى اش نشد. این امتیاز منحصر به فرد او، سبب شد تا رهبرى نهضت بیدارگریِ جامعه و فرماندهیِ انقلابیِ ملت را به عهده گیرد. صحنه اى که مقدر بود شهید صدر رهبرى و فرماندهى انقلابیش را تجربه کند، محدود به سرزمین عراق بود؛ اما رهبرى فکرى او محدود به سرزمین خاصى نبود، بلکه به وس عت همه سرزمین هاى اسلامى و غیر اسلامى و هر جا که مسلمانى بود، گسترش یافت.
آنچه در پى مى آید خلاصه اى از عملکرد شهید صدر در زمینه فکرى و عملى و کاربردى است که نخست عملکرد شهید صدر را در زمینه فکرى طى چند فراز خلاصه مى کنیم:

فراز اول. نوآورى در روش درس و برنامه ریزى درس هاى اسلامى
از بارزترین طرح هاى فکرى شهید صدر، برنامه ریزى منطقى و کم نظیرى بود که همانند آن را در میان دانشمندان کمتر مى توان دید. شهید صدر، در برنامه ریزى فکر و استعداد توان مندى داشت. هیچ طرحى به او پیشنهاد نمى شد مگر این که آن را در قالبى زیبا و بسیار منظم و همخوان در مى آورد. بسیارى وقت ها که مى خواست، نظرى یا مطلبى را نقد کند، نخست آن مطلب را بهتر از صاحبِ نظر بیان مى کرد و سپس آن را به نقد مى کشید.
مهم ترین سبک ها و طرح هاى ابداعى شهید صدر را مى توان در این چند بند خلاصه نمود:
1. میراث وحى را نظامى کامل مى دید و بر این باور بود که اسلام در ابعاد اعتقادى و تشریعى داراى نظامى کامل است.
2. کشف نظریه منطق استقرایى که آن را مفصلاً در کتاب الأسس المنطقیة للاستقراء آورده است و از آن در بحث هاى دینى در کنار استدلال به قیاس برهانى استفاده نموده است.
3. آوردن مطالب در جملات و عباراتى واضح، روان، زیبا، دقیق و در عین حال آسان با رعایت تناسب ادبى و منطقى میان واژه ها و مفردات جمله ها.
4. موشکافى منطقى(تحلیل) در اجزا و جزئیات و کشف رابطه منطقى میان آن ها.
5. جدا نمودن موضوع هاى آمیخته به هم و حق هر مطلبى را با منطق ادا نمودن.
6. در نظر گرفتن تمام احتمالات و فرض هاى ممکن درس و بحث و غافل نشدن از آن ها.
7. ترتیب و دسته بندى مطالب بحث و تعیین جایگاه منطقى هر مطلب.

فراز دوم. طرح و بررسى منصفانه دیدگاه ها و نقد منطقى بحث هاى علمى
على رغم این که پژوهشکده هاى علوم اسلامى و حوزه هاى علمیه از آغاز فعالیت علمیشان در قرن اول هجرى تا امروز، بحث هاى علمى را در کنار طرح آراى دیگران مى شناختند و تمام عالمان و مردان اندیشمند از این روش منحرف نشدند؛ لکن آنچه که شهید صدر در بحث هاى خود ارائه نمود، در نوع خود بى سابقه و بى نظیر بود؛ به ویژه آنچه که در دو کتاب اقتصادنا و فلسفتنا آورده است.
مکتب فکرى شهید صدر را مى توان در موارد زیر خلاصه نمود:
1. تأمل عمیق در افکار و نظرهاى دیگران و دقت فراوان در بررسى آن ها.
2. گسترش دایره بحث و توجه به تمامى ادله طرف مقابل در نقد و بررسى مکتب ها.
3. رعایت روش منطقى متین در بررسى نظریه هاى دیگران که سبب دورى از روش تخریب، استهزا، نقد گزنده و امثال این ها مى شود.
4. استحکام پایه هاى مباحث علمى و تکیه بر مصادر مورد استناد طرف مقابل.
5. برترى منطقى در بحث که از توان علمى شهید صدر نتیجه مى گرفت و براى حریف راهى جز اقرار و تسلیم باقى نمى گذاشت.

فراز سوم. تلاش براى حل مشکلات بشر معاصر
از مهم ترین شاخصه هایى که محصولات فکرى شهید صدر را از محصولات فکرى دیگران امتیاز مى بخشد، پیگیرى جدى و حل مشکلات بشر معاصر و پیشنهاد راه حل هاى اسلامى است. از این منظر، تألیف هاى شهید صدر مانند اقتصادنا، فلسفتنا، البنک اللاربوى، الاسلام یقود الحیاة، الفتاوى الواضحة، دروس فی علم الاصول و الاُسس المنطقیة للإستقراء، هر کدام گوشه اى از مشکلات امروزین بشر را حل کرده است.

فراز چهارم. پویایى و نوآورى در دروس اسلامى
شهید صدر بیش از ربع قرن استاد (جامعة(پژوهشکده) النجف الاشرف) بود و به تدریس سطوح عالى مى پرداخت. او در حوزه معارف اسلامى، به خصوص فلسفه و فقه و اصول کار تألیف و تولید را دنبال مى کرد. از مهم ترین شاخصه هاى علمى شهید در این حوزه ها، احاطه، عمق، پویای ى و نو آورى بود. شهید صدر، با درک میراث علمى گذشتگان و تحقیق در افکار و آراى معاصران، هر جا را که نیازمند اصلاح و نقادى مى دانست، به تنقیح و اصلاح و نقد آن مى پرداخت و نظریات جدید و پویاى خود را بر آن ها مى افزود. وى با آرا و افکار تکمیلى خود، مکتبى جدید با اسلوبى نو و متمایز از سایر مکاتب در حوزه فلسفه، فقه و اصول پدید آورد.
عمق افکارى که شهید صدر پدید آورد از یک سو، و نو بودن این اندیشه ها در برابر تفکر کلاسیک در دروس حوزوى از سوى دیگر، سبب شد تا افکار پویاى شهید صدر در جو حوزه با کندى نفوذ کند و اثر بگذارد ـ به خصوص در دروس سطوح عالى ـ ولى اخیراً، افکار شهید صدر به دلیل نو آورى و پویایى، تدریجاً و در سطح وسیعى جایگاه خود را در لایه هاى مختلف حوزه پیدا کرده و قطعاً در آینده نزدیک شاهد گسترش و صدارت مکتب شهید صدر در زمینه اندیشه و تعقل در حوزه هاى علمیه و پژوهشکده هاى عالى اسلامى، خواهیم بود.
در این فرصت کم، امکان بررسى ویژگى ها و مشخصات مکتب فکرى شهید صدر در زمینه هاى مختلفِ شناخت اسلامى وجود ندارد؛ اما در صدد آنیم تا با نگاهى گذرا به مکتب فکرى شهید صدر، آن را در جزوه اى به نام (معالم الفکر الاصولى الجدید) گرد آوریم. در این جزوه، مقایسه کوتا هى میان، مکتب اصولى شهید صدر و شیخ انصارى نموده ایم و امیدواریم که اهل فن نیز به این فکر بر آیند تا در تمام زمینه ها، افکار شهید صدر را به بحث و بررسى بگذارند و با مقایسه آن با دیگر اندیشه ها عظمت، وسعت، عمق و تأثیر دست آوردهاى فکرى شهید صدر در ساختار جد ید فکر اسلامى ظاهر شود.
مهم ترین دست آوردهاى علمى شهید صدر را مى توان به طور فشرده در موارد ذیل خلاصه نمود:
1. تربیت و پرورش هیئت هاى علمى ـ اخلاقى در حوزه علمیه و خارج از حوزه که اثر بسیار مهمى در هدایت و توجیه حرکت هاى اسلامى و عموم مسلمانان با تمامى جریان هاى فکرى و قومیت ها دارد.
2. مصونیت بخشى و سالم سازى افکار روشنفکران مسلمان در مقابل تهاجم فرهنگى و افکار ملحدانه غربى ها به منظور بالا بردن میزان مقاومت آنان در برابر جاذبه ها و کشش هایى که غربى ها براى نفوذ تهیه نموده اند؛ همانند وسائل ارتباط جمعى و تبلیغى که شرق و غرب را در ن وردیده است، توان علمى و تکنولوژى برتر که بر مراکز اقتدار سیاسى و دانشگاه هاى جهان تسلط یافته و دیگر جاذبه هاى مادى و اقتصادى سترگى که از آن ها در عملیات نفوذ و تحقق اهدافشان کمک مى گیرند.
3. تأسیس سازمان جنبش اسلامى(التنظیم الحرکی الاسلامی) که یک جهش نوعى در تاریخ نهضت اسلامى به ویژه شیعه به حساب مى آید.
4. تهیه آیین نامه مفصلى براى نهاد مرجعیت صالح در پرتو طرح و پیشنهادهایى که در آن اساسنامه آمده است. متأسفانه مدت تصدى شهید صدر در مقام مرجعیت، طولانى نبود و با این که مرجعیت شهید صدر در پنج سال آخر عمر شریفشان مطرح شد؛ اما در حدى نبود که بتواند اهداف بز رگ مرجعیت را اجرا کند؛ به دلیل وجود مراجعى با سابقه طولانى و ریشه دار که طبعاً مانع از توسیع و انتشار مرجعیت شهید صدر مى شد. اضافه بر این، موانعى که رژیم بعث حاکم بر عراق بر سر راه شهید صدر ایجاد مى کرد و فشارهایى که در مقام تضعیف و محدود نمودن ایشان اعم ال مى نمود؛ از قبیل دستگیرى و حبس نمایندگان ایشان در شهرستان ها و افزایش فشار بر کسانى که در راه تثبیت مرجعیت ایشان کمک مى کردند، مانع دیگرى در راه پا گرفتن مرجعیت شهید صدر به شمار مى آمد.
5. آغاز انقلاب اسلامى در عراق و رهبرى آن؛ سپس ارائه تضمین لازم براى استمرار انقلاب با پایدارى قهرمانانه در برابر طاغوت و تا سر حد شهادت.

نگاه ارزش گزارى به دست آوردهاى شهید صدر
در نگاه ارزش گزارى به دست آوردهاى فکرى شهید صدر، به طور خلاصه مى توان به نکات زیر اشاره نمود:

نکته اول. بى شک، دست آوردهاى علمى ـ فکرى شهید صدر که به جهانیان تقدیم نمود، با توجه به عمق مطالب، پویایى و نو بودن و تأثیر فراوان آن بر نهضت فکرى اسلامى و درس هاى سنتى حوزه، از مهم ترین عواملى بود که سبب مصونیّت فکرى قشر روشنفکر و فرهنگى مسلمان، در مقابل تهاجم فرهنگى غربى هاى ملحد و افکار غربى شد و به مدد جامعه فرهنگى و روشنفکر مسلمان آمد وبه او نیرو و آگاهى فکرى لازم را رساند و او را قادر ساخت تا بتواند با عوامل اضمحلال و استحاله فکرى ـ فرهنگى که از همه طرف او را احاطه کرده بود، مقابله کند. شرائط و عوا ملى که بر زندگى شهید صدر پس از فراغ از تألیف دو کتاب اقتصادنا و فلسفتنا حاکم بود، معلوم نیست. در واقع نمى دانیم چه عوامل و اسبابى مانع شد تا شهید صدر از تکمیل سلسله بحث هایى که عزم بر اتمام آن ها داشت ـ به خصوص کتاب مجتمعنا ـ على رغم نیاز مبرم جامعه اسلا مى بازماند. به هر روى، محرومیت امت اسلامى از وجود این شخصیت ممتاز، تأسفى پایان ناپذیر است! البته گمان مى رود، عقب ماندگى سیاسى که بر برخى از اقشار مذهبى خواص حاکم بود، از یک سو و اوضاع خفقان آور سیاسى که بر کشور عراق حاکم بود، از سوى دیگر از مهم ترین عوا ملى بودند که مانع از به ثمر رسیدن این موسوعه شدند. بحث درباره جامعه اسلامى، متضمّن نظریه حکومت اسلامى و ضرورت و وجوب بر پایى این حکومت با ولایت فقیه عادل بود که مهم ترین ستون و پایه نظام حکومت اسلامى را تشکیل مى دهد. همه این ها دیوانگى حُکّام طاغوت و مست کبران کینه توز را بر ضد دین بر مى انگیخت و آنان را به واکنش وا مى داشت. همچنان که عکس العمل کج فهمان احمق و ساده لوحان غافل و متحجّر را نیز در پى داشت. این دو، همیشه دو روى یک سکه اند و براى مواجهه و مقابله با پیامبران و مکتب وحى دو تیغه یک قیچى اند. گرچ ه، گروه دوم ضررش بیشتر، اثرش قوى تر و خطرش شدیدتر است.

نکته دوم. گام بزرگى که شهید صدر در تأسیس (العمل الاسلامى) برداشت، بى شک جهشى عظیم بود که در تاریخ جنبش هاى اسلامى ـ به ویژه در میان شیعیان ـ بى سابقه و بى نظیر بود و تأثیرى عمیق و رسا در هدایت و پایدارى و توجیه جنبش هاى اسلامى داشت؛ اما در این باره، نکا تى را باید مد نظر داشت که به این شرح است:
1. پایدارى فعالیت هاى سازمان یافته اسلامى ممکن نیست مگر بر اساس اطاعت و پیروى منظم از رهبرى و فرماندهى جنبش و همچنین اطاعت و فرمانبرى از نمایندگان و عوامل فرمانده. طبق برنامه معین درون تشکیلاتى، باید اطاعت و پیروى بى چون و چرا باشد به ویژه در اوضاع خفقان آور سیاسى و در نظام هاى پلیسى شرور؛ همانند آنچه که بیشترِ کشورهاى اسلامى ـ به خصوص کشورهاى عربى و بالأخص کشور عراق ـ با آن مواجه هستند. هر جنبش سازمان یافته و تشکیلاتى که اصل اطاعت و پیروى بى چون و چرا را از رهبر نداشته باشد، قطعاً باشکست روبه رو مى شو د؛ خصوصاً هنگام درگیرى با رژیم هاى دیکتاتورى و پلیسى.
2. فعالیت هاى سازمان یافته موفق، در روزگار سلطه رژیم هاى پلیسى، جز با اطاعت و پیروى دقیق از فرمانده و نظارت پیوسته فرماندهى بر همه افراد عضو و هوادار، ممکن نیست. حراست از ساختمان سازمان و پایگاه هاى مردمى و هسته هاى فعال، جهت پیشگیرى از هرگونه نفوذ عوامل دستگاه حاکم یا گروه هاى رقیب و یا سازمان هاى جاسوسى جهانى که بر اوضاع سیاسى جهان سلطه دارند، باید شدت یابد. بى شک، جهت پیشگیرى از نفوذ در تشکیلاتِ سازمان، گاهى مى طلبد تا عناصر نفوذى یا مشکوک پاکسازى شوند و احیاناً افراد غیر منضبط و متخلف از مقررات، تنب یه و مجازات تشکیلاتى و درون گروهى شوند.
3. فرماندهى تشکیلات، خصوصاً در اوضاع رویارویى با رژیم هاى دیکتاتورى و شرور؛ مانند رژیم حاکم بر عراق باید اوضاع امنى براى خود ایجاد کند تا بتواند از این طریق سازمان را به نحواحسن اداره کند و فرماندهى حکیمانه خود را اعمال نماید تا با دقت کامل و موضوع بندى قرارها با سران و اعضاى سازمان ـ جهت توجیه، سرکشى و دلجویى، پیگیرى کارها، علاج سریع و رفع نقص ـ ارتباط هر چه آسان تر و راحت تر و در امنیت کامل برقرار شود.
4. فرماندهى تشکیلات باید وقت کافى جهت اداره و نظارت مستقیم بر برنامه ها داشته باشد و خود را براى این مهم وقف کند.
کار تشکیلاتى و سازمان یافته ـ اسلامى و غیر اسلامى ـ باید بر این چهار پایه استوار باشد تا فرمانده و مسئول بتواند نقش خود را به بهترین وجه ایفا کند و به اهداف مورد نظر برسد والا نتیجه معکوس خواهد داشت، اهداف پیش رو دگرگون خواهد شد و نفوذى ها و عوامل بیگانه از یک سو و بى تدبیرى و رفتارهاى خود سرانه اعضا و هواداران از سوى دیگر، نقشى تخریبى، بازى خواهند نمود که ممکن است گاهى منجر به نتایج ناپسند شود. فرصت طلبى عوامل سازمان امنیت جهت کشف و شناسایى هسته هاى فعال تشکیلات و تعقیب آن ها، راه را براى یورش و حمله غ افلگیرانه بر کل تشکیلات و دستگیرى همه اعضاى سازمان هموار کرده و در نتیجه پیش از آن که فرماندهى تشکیلات فرصت محاسبه و نقشه مقابله را پیدا کند، هرگونه فعالیّت مذهبى و سیاسى به بهانه مبارزه با آشوب و اخلال در امنیت ملى یا مبارزه با تروریسم و امثال آن، محو و سرکوب مى شود.
بى تردید، حتى یکى از شرط هاى تشکیلاتى مذکور، در نهضت شهید صدر مهیّا نبود؛ ولى در عین حال با نبود امکانات، اقدام به نهضت و فداکارى نمود و بنابر اصل: (مالا یدرک کله لا یترک بعضه) و با توجه به اوضاعى که بر صحنه اسلامى عراق حکم فرما بود، لازم دید که فعّالیتى منظم به وجود آید تا از یک سو تربیت و آموزش گروه هایى را به عهده گیرد که بتوانند مسئولیت هایى را بر دوش بکشند و از سوى دیگر مردم را براى عمل به مسئولیت هایشان آماده سازد و در نهایت نهاد مرجعیت را با حمایت هاى مردمى و دانشگاهى تقویت نماید.

نکته سوم. زمانى که شهید صدر نهضتش را در عراق آغاز نمود، هنوز مرجعیّتش فراگیر نشده بود و پایگاه مردمیش آن چنان که باید گسترده نبود تا بتواند همانند مرجعیّت عام تصمیم نهایى را او بگیرد؛ اما شکى نیست که شهید صدر در آن زمان، راهى جز قیام و نهضت در مقابل دیک تاتور نداشت و با صراحت کامل در مقابل دیکتاتور ایستاد. او براى شکستن جوّ ترس و وحشتى که رژیم در سایه آن خود را بر ملت عراق تحمیل کرده بود و جهت باز نمودن راه براى انقلابیون و ادامه کارهاى انقلاب اسلامى تا رسیدن به نتیجه مطلوب، قیام کرد. اگر برخورد شجاعانه شهید صدر نبود، نهضت و انقلاب اسلامى عراق در نطفه خفه مى شد و دیکتاتور عراق، اسلام را از عراق ریشه کن مى کرد. دیکتاتورى که سایه سنگین خود را بر ملت عراق افکنده بود، اگر در اهداف شوم خود موفق مى شد، ملت عراق قرن ها طعم زندگى را نمى توانست بچشد.
نکته اى که در این جا نمى توان از آن گذشت، ضعف مرجعیت ـ على الاطلاق ـ در عراق بود. حمایت نکردن مراجع از موضع گیرى هاى انقلابى شهید صدر، سبب چند دستگى مواضع دینى در سخت ترین اوضاع رویارویى با رژیم شرور شد که در نهایت، عدم حمایت و یارى توده مردم را از مواضع انقلابى شهید صدر به دنبال داشت. چنان چه این موضوع گیرى ها اتفاق مى افتاد، همه جامعه و اجتماع را به لرزه در مى آورد و آثارش ـ حتى ـ در نیروهاى مسلح و حزبى ها همانند دیگر گروه هاى مردم دیده مى شد. یقیناً در منزه بودن و حسن نیت مرجعیّت نمى توان شک کرد؛ اما این سبب نمى شود که نسبت به آنچه مرجعیت ـ على الاطلاق ـ در آن روزگار دچارش بود؛ همانند ضعف آگاهى و موضع گیرى سیاسى ـ که آثارى منفى بر نهضت اسلامى عراق و بلکه تمام منطقه گذاشت ـ اظهار تأسف نکنیم.

پى نوشت ها:
این مقاله، از مقالات برگزیده ٌ همایش نجف اشرف است که مرکز (کربلاء للبحوث والدراسات) در سال 1420هـ، آن را برگزار کرده است. مقاله هاى برگزیده این همایش، در کتابى با نام النجف الأشرف إسهامات فى الحضارة الانسانیة به چاپ رسیده که مقاله حاضر، در جلد اول آن آمده است.
حجت الاسلام والمسلمین شیخ محسن اراکى، نویسنده این مقاله، از شاگردان شهیدصدر بوده و از استادان سطوح عالى حوزه به شمار مى رود.وى هم اکنون ریاست مؤسسه اسلامى لندن را برعهده دارد.
1. سنوات المحنة و ایام الحصار، شهید صدر، ص 42.
2. مقدمه حلقه اول از کتاب دروس فى علم الاصول، ص 47.
3. مقدمه مباحث الاصول، ج1، ص 52.
4. همان، ص 43.
5. اقتصادنا، مقدمه چاپ اول، ص 27و28.
6. براى آگاهى از این طرح ر.ک: مقدمه جزء اول از قسم دوم کتاب مباحث الاصول، سید کاظم حائرى، ص 92.
7. همان، ص 146.
8. همان، ص 92.
9. همان، ص 150.
10. همان، ص 153.
11. همان، ص 92.
12. همان، ص 93.
13. همان، ص 93 و 94.
14. همان، ص 96.
15. مقدمه فلسفتنا، ص 51و52، چاپ 12.
16. منابع القدرة الاسلامیة، ص 5.
17. مقدمه مباحث الاصول، سید کاظم حائرى، ص 93.
18. همان، ص 92.
19. همان، ص 93.
20. همان، ص 90و91.